کارگردانهایی که بهترین و بدترین فیلم ها را ساخته اند
این که چرا یک فیلم به یک فاجعه تمام عیار تبدیل میشود جای بحث بسیاری دارد؛ ولی از نگاه اکثر بینندگان و منتقدان، همیشه کارگردان یکی از مقصران اصلی است.
هر کارگردانی فیلمی دارد که به دلایلی با موفقیت روبرو نمیشود. حتی گاهاً عملکرد فیلمها بسیار ناامیدکنندهتر و بدتر از این است که بتوان آن را با عبارت “”ناموفق”” توصیف کرد. تیغ نقد برای بعضی از کارگردانها به علت نقش و میراثی که در صنعت سینما دارند یا داشتن تعدادی فیلم عالی، بسیار تیزتر عمل میکند. این کارگردانها وقتی فیلم ضعیفی میسازند؛ به شدت زیر ذرهبین میروند و شدت هجمهها علیه آنها خیلی بیشتر از یک کارگردان معمولی است.
در این لیست کارگردانهایی از نگاه کاربران ردیت بررسی شدهاند که علیرغم حُسن شهرت و آثار ماندگاری که دارند؛ یک یا چند فیلم بسیار ناامیدکننده در کارنامه خود دارند. در این لیست، برای هر کارگردان بهترین و بدترین فیلمش از نگاه کاربران ردیت مرور شده و مورد بررسی کوتاهی قرار گرفته است.
John McTiernan -فیلمهای Die Hard و Rollerball
در دههی ۸۰ میلادی، جان مکتیرنان یکی از ستونهای سینمای اکشن بود. گل سرسبد فیلمهای او نیز، Die Hard (جان سخت) است. فیلمی در مورد یک شهروند معمولی که یک سازمان تروریستی را به زانو در میآورد. جان سخت، یک فیلم ماندگار است که شما هر چند بار که آن را دیده باشید؛ باز هم تمایل به تماشای آن دارید. متأسفانه در کارنامه او، فیلمی به نام Rollerball (توپ غلطان) نیز وجود دارد.
این فیلم علمی تخیلی، در مورد یک ورزش خطرناک است که خالق آن متوجه میشود که به طرز غیرعادیای، تلفات آن در حال افزایش است. در ادامه فیلم این مسئله به یک دیوانگی عجیب و مسخره ختم میشود. هرچند که این فیلم، یکی از فیلمهای مورد علاقهی کیانو ریوز (Keanu Reeves) است که در نوع خود، برای این فیلم یک تحسین بسیار بزرگ محسوب میشود.
James Foley – فیلم Glengarry Glen Ross و سهگانه Fifty Shades
جیمز فولی (James Foley)، فیلم Glengarry Glen Ross را کارگردانی کرده است که یک درام بسیار به یاد ماندنی و زیبا در مورد تعدادی بازاریاب است که به سختی در تلاش و رقابت هستند تا شغلشان را حفظ کنند. در نقطه مقابل، او کارگردان دو فیلم، Fifty Shades Darker و Fifty Shades Freed نیز بوده است که آنها را میتوان یکی از بدترین فیلمهای دهه ۲۰۱۰ میلادی، از نظر منتقدان و خیلی از بینندگان دانست.
به نظر میرسد که عملکرد جیمز فولی، بسیار به منبعی که او فیلمش را از آن اقتباس میکند؛ بستگی دارد. سهگانه Fifty Shades از یک سری رمان بسیار موفق از لحاظ تجاری به همین نام ساخته شدهاند. فیم Glengarry Glen Ross نیز از یک نمایشنامه به همین نام، اقتباس شده است. حتی دیالوگها نیز از این نمایشنامه برداشته شدهاند. سعی شده تا این فیلم، حتیالامکان به نمایشنامه اصلی وفادار و نزدیک بماند.
Martin Brest – فیلمهای Beverly Hills Cop و Gigli
مارتین برست (Martin Brest)، یکی از بهترین گزینههای کارگردانی یک فیلم در دهه ۸۰ میلادی، در هالیوود محسوب میشد. او یکی از بامزهترین و بهترین فیلمهای کمدی ادی مورفی (Eddie Murphy) یعنی Beverly Hills Cop (پلیس بورلی هیلز) را کارگردانی کرده است. همچنین او بر صندلی کارگردانی فیلم تحسین شدهی Scent Of a Woman (عطر یک زن) نیز تکیه زده است.
موضوع از جایی بد میشود که او یک رمانتیک-کمدی بسیار بد، یعنی Gigli را نیز در کارنامه خود دارد. این فیلم یکی از بدترین فیلمهای ساخته شده در تاریخ به عقیده منتقدان است. از لحاظ تجاری نیز، فیلم بسیار بد عمل کرد و فقط یک دهم بودجهی ساخت خود را توانست جبران کند.
متأسفانه Gigli، آخرین فیلم کارگردانی شده توسط برست است. این نکتهی تلخ نشان میدهد که مهم نیست که یک کارگردان چند فیلم موفق در کارنامه خود داشته باشد؛ یک فیلم بد، میتواند به معنای پایان دوران کاری او در هالیوود باشد.
M. Night Shyamalan – فیلمهای The Sixth Sense و The Happening
ام. نایت شامالان، برجستهترین مثال برای کارگردانی است که یکی از بدترین فیلمها و یکی از بهترین آثار تاریخ سینما را به طور همزمان در کارنامه خود، گنجانده است. او فیلم The Sixth Sense (حس ششم) را که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای وحشت محسوب میشود را نویسندگی و کارگردانی کرده است.
متأسفانه، بعد از فیلم Signs (نشانهها) به جز چند مورد محدود، او فیلم خوبی نساخته است و حتی بعضی از آنها را میتوان افتضاح توصیف کرد. یکی از کاربران ردیت در مورد او میگوید: “او چنان در خاطرهی مردم برای پایانهای خاص و پر از سورپرایزش ثبت شد که برای بقیهی دوران کاریاش نیز از همان فرمول برای دیده شدن فیلمهایش استفاده کرد.”
نکته جالب در مورد کارنامه او، موفق بودن فیلمهایش از لحاظ تجاری فارق از کیفیت آنها است. چه The Happening (اتفاق) باشد یا Avatar: The Last Airbender (آواتار: آخرین هواشکن)، اکثر فیلمهای او به یک موفقیت نسبی تجاری میرسند. مخصوصاً آواتار که موفقترین فیلم او از لحاظ تجاری است.
Francis Ford Coppola – فیلم The Godfather و Jack
فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola)، بدون شک یکی از برترین و بهترین کارگردانان تاریخ صنعت سینما است. او با سری فیلمهای The Godfather (پدرخوانده)، Conversation (گفتگو) و Apocalypse Now (آخرالزمان حالا) ثابت کرده است که با هر فیلم شیوهای جدید و مبتکرانه در روایت داستان مییابد که قبلاً در سینما نظیر نداشته است.
یکی از کاربران ردیت میگوید: “او به جز پدرخوانده، فیلم جک را نیز کارگردانی کرده است.” فیلم Jack (جک)، یک انتخاب بسیار غیرمعمول برای کاپولا بود. این فیلم خانوادگی، در مورد مردی است که چهار برابر سریعتر از سایر مردم پیر میشود. این فیلم در نوع خود بسیار عجیب است و نمیداند که آیا میخواهد یک فیلم کودک باشد؛ یا یک درام بسیار معمولی.
Tom McCarthy – فیلم Spotlight و The Cobbler
بیشتر کارگردانهایی که فیلمهای بسیار ضعیف و شاهکار را توأمان در کارنامه خود دارند؛ معمولاً اول فیلم عالی خود را ساختهاند. زیرا در اکثر مواقع بعد از فیلم بد، دوران حرفهای آنها با چالش مواجه میشود. این مسئله اما در مورد تام مککارتی (Tom McCarthy) صدق نمیکند.
یکی از کاربران ردیت در مورد او اینگونه مینویسد: “این که در عرض یک سال، او از The Cobbler به Spotlight رسید؛ بسیار تحسین برانگیز است.” Spotlight (نورافکن)، یک داستان واقعی در مورد افشاگری رسواییهای کلیسای کاتولیک است؛ در حالی که The Cobbler (پینهدوز)، یکی دیگر از کمدیهای ضعیف آدام سندلر (Adam Sandler) است.
Jim Sheridan – فیلم My Left Foot و Get Rich Or Die Tryin
جیم شرایدن (Jim Sheridan) در دوران حرفهای خود لیستی بلند بالا از همکاریهای بسیار موفق با دنیل دی لوئیس (Daniel Day Lewis) در کارنامه خود دارد. از فیلم My Left Foot (پای چپ من) تا In The Name Of The Father (به نام پدر)، همگی فیلمهای بسیار عالی هستند.
کاربری در ردیت درمورد بعضی فیلمهای او مثل Dream House (خانه رویایی) و Get Rich Or Die Tryin (پولدار شو یا در راه آن بمیر) میگوید: “او دنیل دی لوئیس را با ۵۰ Cent معاوضه کرد.”
فیلم Get Rich Or Die Tryin، در زمانهای ساخته شد که رپرهای معروف سعی به ورود به عرصه بازیگری فیلمهای درام داشتند. این فیلم همچنین یکی از بلندپروازانهترین فیلمهای ۵۰ Cent نیز بود.
شرایدن با قبول کردن کارگردانی این فیلم، هم به کارنامه خود و هم به این فیلم ضربه زد؛ زیرا حال و هوای آثار قبلی او با این فیلم بسیار متفاوت بود و تجربهی زیادی در این گونه از فیلمها نداشت. از طرفی دیگر نیز اگر کارگردانی که در این ژانر تجربهی بیشتری داشت، به کار گرفته میشد؛ این فیلم شاید به یکی از فیلمهای بسیار عالی در ژانر جنایی تبدیل میشد.
The Wachowskis – سری فیلمهای Matrix و فیلم Jupiter Ascending
بزرگترین چالش خواهران واچووسکی در دوران پساماتریکس این است که آنها هر اثری که میسازند؛ مستقیماً با سهگانه اولیه ماتریکس مقایسه میشود. آنها به جز سهگانه ماتریکس، فیلمهای بسیار خوبی در کارنامه خود دارند؛ ولی در مقام مقایسه با ماتریکس که در زمان خود فیلمی بسیار نو و تازه و بینظیر بود، کم میآورند.
هرچند یک فیلم در کارنامهی آنها وجود دارد که لیاقت تمام انتقادهایی که به آن میشود را دارد. فیلم Jupiter Ascending (صعود به مشتری) را میتوان یکی از عجیبترین فیلمهای علمیتخیلی دهه ۲۰۱۰ میلادی دانست. نکات بسیار سوال برانگیزی درباره کارگردانی خواهران واچووسکی در این فیلم وجود دارد و از دیدگاه کاربران ردیت یک سقوط غیرقابل انکار نسبت به ماتریکس است.
Martin Campbell – فیلمهای Casino Royale و Green Lantern
مارتین کمپبل (Martin Campbell) کارنامهای پر از فیلمهای جذاب اکشن دارد؛ اما شاید بتوان بهترین اثر او را فیلم Casino Royale دانست. این فیلم که بالاترین نمرهی IMBD در میان فیلمهای جیمز باند را از آن خود کرده است؛ پر از صحنههای اکشن به یاد ماندنی و زیبا است. صحنههای اکشن این فیلم، آن را در زُمرهی بهترین فیلمهای اکشن قرن ۲۱ام قرار دادهاند.
متأسفانه مسئله به اینجا ختم نمیشود و کاربران ردیت فیلم Green Lanter را نقطهی سیاهی در کارنامهی این کارگردان قلمداد میکنند.
نکته جالب توجه این است که اولین فیلمی که پیرس بروزنان (Pierce Brosnan) به عنوان جیمز باند در آن حضور داشت، یعنی Golden Eye را کمپبل کارگردانی کرده است. این فیلم بهترین اثر از میان فیلمهای جیمز باند بروزنان است. گویی این کارگردان زاده شده تا فقط جیمز باند کارگردانی کند و خارج از این فرانچایز عملکرد او با افت روبرو میشود.
منبع: اسکرین رنت
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- ناراحتی کارگردان Black Myth: Wukong بابت نبردن جایزه بهترین بازی سال
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- گپفا ۲۵؛ تریلرهای مورد علاقه شما از مراسم The Game Awards 2024
- منبع داخلی: دوران عناوین انحصاری ایکس باکس به پایان رسیده است
نظرات
سلام
خوبی و بدی گاهی دو روی یک سکه اند، بنظر میاد فیلمساز تا فیلم بد نسازد فیلمساز نمیشود!
اما از اساتید گران:
آلفرد هیچکاک بزرگ در دو فیلم آخرشان، جنون و توطئه خانوادگی یکمی خسته شدند اما فیلمها به هیچ وجه اونقدر که میگن خسته نیستند و لایق تماشای جدی اند!
کوروساوا ساما هم مسیر پرفراز نشیبی داشتند.
کریستوفر عزیز ما جوانان نسل جدید، که محبوب دلها ست، تنت و دانکرک را دارد.
البته بنظر من دانکرک همچین فیلم فاجعهای هم نیست.
استاد فلینی بعد از ۸.۵ و جاده اینا یکم رفتند تو استراحت.
استاد بزرگوار فراموشنشدنی، ایستوود نازنین، ایشون هم یه تکتیرانداز آمریکایی دارند که بعدها حتی بابت ساختش عذر تقصیر خواستند که البته استاد تقصیر هم عین ثواب است!
همین استاد اسکات همهمین امسال، با دو فیلم خانه گوییچی و آخرین دوئل.
بزاریم کنار گلادیاتور و قلمروی بهشت یا اصلا تلما لوئیز و گانگستر آمریکایی و اینا.
برادر تارانتینو! فیلم آخرشان که بسی زیبا بود، روز روزگاری در هالیوود.
اما قبل آن، هشت نفرتانگیز و پستفطرتهای لعنتی و حتی جانگو.
با اینکه جانگو باز شوخ و شنگ هست!
یا مثلا ما از ارباب حلقهها که انقدر جذاب اند، میرسیم سراغ هابیتهای رنگووارنگ که کامل ندیدم ولی فکر میکنم مشکل فیلمنامه دارند این هابیتها.
ایران خودمان، سرزمین دلیران!:
استاد عزیز کیمیایی که حق پدری دارند به ما، از اعتراض خصوصا به اینور.
استاد میرکریمی با همین نگهبان شب امسال.
استاد حاتمیکیا هم یه دوره روبان قرمز و مینو، متأسفانه یادم نیست، تو اسمها کندم، چند تا فیلم ساختند.
آقای حسن فتحی! شما جیران را بنگرید!
آقای فرهادی! فروشنده و قهرمان ضعیفترین کارهای ایشون اند، معلوم نیست اسکار چقدر ما رو دوست داره که با آبرویش جانفشانی کرده و به فروشنده اسکار داده.
استاد مجیدی! از بچههای آسمان تا خورشید.
و متأسفانه فیلم رسول الله که شایسته این نام مبارک نشد.
علیرغم منفی هایی که بهت دادن ولی من با بخشی از این لیستت موافقم. هابیت هم من دو سه بار دیدم و بسیار فیلم عالی هست. مشکل اینه که سه گانه بودنش باعث کشدار شدنش شده ولی واسه طرفدارانش واقعا عالیه. مخصوصا اینکه رقیبش ارباب حلقه ها هست که واقعا جاودانه هست.
سلام
تو گیمفا هر چی بیشتر منفی بگیری بهتره، چون اینجا بازدیدکنندگان….. بگذریم.
هابیتها اصلا موفقیت ارباب حلقهها رو نداشتند، اربابحلقهها فیلم جهانی و بزرگی ست که خودی و غیرخودی و تالکیندوست و غیرتالکین نمیشناسد.
همه حداقل یه بار میبینندش.
اما هابیتها همچین جایگاهی ندارند و مخاطب کوچکتری دارند که بیشترشان هم بخاطر سلیقه زیبا و دلبستگیشون اند انگار،حالا من اینطوری فهمیدم راست و دروغش با شما.
سلام
ریدلی اسکات هم جا داشت باشه
یک در میان فیلم خوب و بد میسازه