۱۰ دنباله که هیچ شباهتی به فیلمهای قبلی نداشتند
بعضی از دنبالهها در همان نگاه اول خاطره فیلمهای قبلی را در ذهن بیننده زنده میکنند؛ ولی بعضی دیگر آنقدر از نسخههای قبلی دور شدهاند که دیگر تقریباً به مجموعه مادر خود هیچ شباهتی ندارند.
بعضی از دنبالهها در منتقل کردن حس و فضای فرانچایز به خوبی نسخههای اولیه عمل میکنند؛ یا حتی بسیار بهتر از آنها ظاهر میشوند. در نقطه مقابل بعضی دیگر از دنبالهها چنان مسیر متفاوتی را نسبت به نسخههای اصلی در پیش میگیرند که اگر اسم شخصیتها یا فیلم عوض شود؛ احتمالاً همه فکر میکنند که این دنبالهها از فرانچایز دیگری هستند. به طور کلی تکرار موفقیت فیلمهای اولیه بسیار سخت است. دنبالهها برای موفقیت نیاز به حفظ یک فاصله طلایی از قسمتهای قبلی دارند که متاسفانه اکثر آنها موفق به حفظ این فاصله نمیشوند؛ یا آنقدر به نسخه اولیه نزدیک هستند که در گرداب تکرار میافتند یا آنقدر فاصله میگیرند که دیگر هیچ نشانی به جز شباهتهای ظاهری از روح فرانچایز در آنها نمیماند.
در این نوشتار ۱۰ دنباله را با یکدیگر مرور میکنیم که بسیار متفاوتتر و ضعیفتر از انتظارات طرفداران ظاهر شدند.
Batman Forever 1995
بعد از ترک صندلی کارگردانی فیلمهای بتمن توسط تیم برتون (Tim Burton)، جوئل شوماخر سکان هدایت فیلم بعدی این فرانچایز را بدست گرفت. نتیجه نهایی برخلاف انتظارات بسیار بالا از فیلم اصلاً امیدوار کننده نبود و این فیلم شروع سقوط فیلمهای بتمن بود که در نهایت به فاجعهای به نام Batman & Robin (1997) ختم شد. این فیلم شباهت خیلی کمی به دو فیلم قبلی به کارگردانی برتون داشت و شوماخر بیشتر از سریال دهه ۶۰ بتمن برای این فیلم الهام گرفت. از طرفی تأکید بیش از اندازه بر کمدی به قیمت از دست رفتن اتمسفر فیلم تمام شد و ترک نقش بتمن توسط مایکل کیتون (Micheal Keaton) نیز که به خوبی در این نقش جا افتاده بود دلیل دیگری به طرفداران داد تا این فیلم را دوست نداشته باشند.
در نهایت بسیاری از صحنههای فیلمبرداری شده از فیلم حذف شدند. تعداد این صحنهها آنقدر زیاد بود که طرفداران خواستار انتشار نسخه Directors Cut از طرف کمپانی برادران وارنر شدند.
JAWS 3D (1983)
دو فیلم اول سری JAW (آرواره) در جزیره آمیتی اتفاق میافتند. پس از این دو فیلم این جزیره خود به یک مشخصه برای این فرانچایز تبدیل شد. در همین جزیره بود که در دو فیلم اول دو کوسه حمام خون راه انداختند و کلانتر شهر را مجبور کردند که تا دندان مسلح شود و به دریا برای مقابله با آنها برود. در نقطه مقابل فیلم سوم تصمیم به تغییر زمین بازی گرفت. اتفاقات این فیلم در یک پارک آبی در فلوریدا میافتد و مردم باری دیگر قربانی یک کوسه بسیار عظیم میشوند. تنها ارتباط این فیلم با دو فیلم دیگر حضور دو شخصیت اول شان و مایک برودی (Sean & Mark Brody) بود؛ ولی متأسفانه این برای اینکه فیلم حال و هوای دو فیلم اول را داشته باشد و طرفداران را راضی نگه دارد، کافی نبود.
TRON Legacy (2010)
سال ۱۹۸۲ سال بسیار بزرگی برای سینما از لحاظ پیشرفت تکنولوژی جلوههای ویژه بود و یکی از نمادهای این پیشرفت اولین فیلم مجموعه TRON بود. این فیلم که حالا متأسفانه تا حدی به دست فراموشی سپرده شده است؛ در زمان خود از لحاظ تجاری و نشان دادن قدرت جلوههای ویژه موفقیت بسیار بزرگی بود. این فیلم داستان یک برنامهنویس به نام کوین فلین را روایت میکند که توسط یک هوش مصنوعی به یک دنیای کامپیوتری که توسط خود او کنترل میشود، کشیده میشود.
پس از سالها تصمیم به ساخت دنبالهای برای این فیلم گرفته شد. با وجود ارتباطها و اشارات متعددی که به فیلم اول وجود داشت؛ این فیلم از لحاظ اتمسفر و زیباییشناختی کاملاً مسیری متفاوت از فیلم اول را دنبال میکرد و بیشتر از اینکه مانند فیلم اول اتمسفری مثل بازیهای کامپیوتری دهه ۸۰ را داشته باشد؛ به یک فیلم علمی-تخیلی حماسی تبدیل شده بود.
Exorcist II: The Heretic (1977)
نام جنگیر، نام بسیار بزرگی در صنعت سینماست. فیلم اول با ترکیبی ازجلوههای بسیار ترسناک، یک داستان جذاب و به لطف کارگردانی فوقالعاده ویلیام فریدکین (William Friedkin) توانست به یکی از بهترین و الهامبخشترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما تبدیل شود. فیلم دوم اما طوری از ریشههای فیلم اول فاصله گرفت که در مقام مقایسه گویی با دو فیلم از دو فرانچایز کاملاً متفاوت مواجه هستیم.
تمام اِلمانهای ماوراءالطبیعه و ترسناک فیلم اول حذف شده بودند و این فیلم راوی داستانی در مورد آزمایشهای انسانی بسیار ترسناک و دارای جلوههای تصویری بسیار عجیبی بود. در واقع این فیلم تلاش شکستخوردهای برای خلق یک اثر هنری بود تا یک دنباله فیلم ترسناک.
Terminator 3: Rise Of The Machine
با توجه به داستان و پایان فیلم دوم ترمیناتور به نظر میرسید که این فرانچایز به ایستگاه آخر خود رسیده باشد؛ ولی سازندگان تصمیم گرفتند تا ترمیناتور را برای یک دنباله دیگر نیز بازگردانند. فیلم سوم اتفاقات فیلم دوم را تقریباً به طور کامل نادیده گرفت و خط زمانی جدیدی را پایهگذاری کرد که در آن Judgement Day (روز قضاوت) تنها مدتی به تأخیر میافتاد و دیگر قابل اجتناب نبود.
این فیلم اصلیترین برگ برندهی فیلمهای قبلی یعنی کارگردانی بینقص جیمز کامرون (James Cameron) و نوع نگاه خاص او به فیلمسازی را نداشت. اِلمانهای داستانی فیلمهای قبلی بیش از اندازه در این فیلم تکرار شدند و تمرکز فیلم نیز بر کمدی کمی غیرمعقولانه جلوه میکرد. صحنههای اکشن نیز نسبت به فیلمهای قبلی از جذابیت بسیار کمتری برخوردار بودند و شاید تنها تسلی برای طرفداران در این فیلم حضور آرنولد شوارزنگر (Arnold Schwarzeneggar) در نقش ترمیناتور باشد؛ اتفاقی که در فیلم بعدی نیفتاد.
در نهایت اما تمام اتفاقات این فیلم توسط آخرین عنوان منتشر شده از سری ترمیناتور یعنی Dark Fate، نادیده گرفته شد؛ فیلمی که آینده این فرانچایز را در هالهای از ابهام قرار داد.
Universal Soldier: The Return (1999)
اولین فیلم این سری شاید به جرئت یکی از بهترین فیلمهای ژان کلود ون دام (Jean Claude Van Damme) باشد. صحنههای اکشن بسیار جذاب به همراه ایده داستانی بسیار خلاقانه این فیلم که در مورد سربازان ویتنامی کشته شده در جنگ بود که دوباره از مرگ این بار به عنوان ماشین کشتار بازگردانده میشدند؛ این فیلم را به یک فیلم بسیار سرگرم کننده تبدیل کرده بود.
اما دنبالههای بعدی راه متفاوتی را پیش گرفتند. The Return را میتوان در نوع خود یکی از عجیبترین دنبالههای سینما دانست. تنها ارتباط این فیلم با فیلم اول حضور ون دام در نقش Luc Deveraux بود.
Dawn Of The Dead (1978)
این فیلم دومین عنوان از سهگانه Living Dead جورج رومرو (George Romero) است و پس از گذشت سالها همچنان به عنوان یکی از بهترین دنبالههای تاریخ سینما شناخته میشود. این فیلم بر مبنای ایده آخرالزمانی زامبی در مقیاس جهانی بنا شده است و کوچترین ارتباطی نیز با فیلم اول ندارد؛ اما این مسئله برخلاف اکثر فیلمهای این لیست یک نکته بسیار مثبت برای این فیلم به شما میرود.
در این فیلم شاهد حضور شخصیتها و بازیگران کاملاً جدیدی هستیم و صحنههای اکشن این فیلم نیز نسبت به فیلم اول که بیشتر یک اثر ترسناک بود؛ تغییر کرده و به آثار اقتباسی از کمیکها نزدیکتر شده بود. شاید تنها پل ارتباطی با فیلم اول خود زامبیها باشند. هرچند که این فیلم همچنان امضای رومرو را در تک تک صحنههای خود داشت و نوع نگاه او به فیلمسازی بر این فیلم نیز اثر خود را کاملاً گذاشته بود و به همین خاطر است که این دنباله ماندگار شد.
Wonder Woman 1984 (2020)
اولین فیلم Wonder Woman بارقه امیدی در زمانهای بود که فیلمهای دیسی کمی ناامیدکننده ظاهر میشدند. این فیلم به لطف شخصیتهای خوب و اِلمانهای داستانی جذاب به موفقیت رسید و طرفداران با شخصیت دیانا به خوبی ارتباط برقرار کردند. فیلم دوم تقریباً تمام اِلمانهایی که فیلم اول را ساخته بود؛ نادیده گرفت و تصمیم به امتحان کردن فرمول جدیدی گرفت.
تغییر تم فیلم به دهه ۸۰ اصلاً کمکی به جذابیت و غنی شدن داستان فیلم نکرد و در عوض با ایجاد پارادوکسهای زمانی پیچیده و بخش پایانی ناامیدکننده، این فیلم به دنبالهای تبدیل شد که به زودی به فراموشی سپرده میشود.
Highlander II: The Quickening (1991)
پایان فیلم اول Highlander کار را برای ساخت یک دنباله بسیار سخت کرده بود؛ زیرا به شکل بسیار مناسبی پرونده داستان این فیلم را مختومه کرده بود. به همین دلیل فیلم دوم بسیار نامربوط و غیرضروری در مقام مقایسه با فیلم اول به نظر میرسید. این فیلم دیگر درباره عشقهایی که قرنها پایدار میماندند نبود و روایت اکشن فیلم نیز تغییر کرده و این فیلم تبدیل به یک فیلم علمی تخیلی شده بود که داستان آن در زمینی در شُرُف نابودی اتفاق میافتاد.
بازگشت شان کانری (Sean Connery) و کریستوفر لمبرت (Christopher Lambert) نیز نتوانست کمکی به این فیلم بکند؛ حتی با در نظر گرفتن وقایع فیلم اول، بازگشت کاراکترها در فیلم دوم اصلاً ایده خوبی به نظر نمیرسید. تمام اِلمانهای این فیلم در نقطه مقابل فیلم اول قرار داشتند و همین مسئله نیز هضم این فیلم را برای طرفداران خیلی سخت کرده بود.
The Matrix Ressurrections
سهگانه ماتریکس در سال ۲۰۰۳ تمام شد و این هم به نفع طرفداران بود و هم به نفع سازندگان. اما قمار سازندگان برای ساخت فیلم چهارم به نتیجهی دهشتناکی ختم شد. حس و حال و اتمسفر این فیلم حتی نزدیک به سهگانه اول نیز نبود و بخش بسیاری از این فیلم صرف تقلید از سهگانه اول شد. حتی حس نوستالژی و هایپی که در طرفداران پس از خبر انتشار این فیلم برانگیخته شده بود نیز نتوانست آن را نجات دهد.
صحنههای اکشن در مقام مقایسه با فیلمهای قبلی اصلاً جذاب نبودند و حتی بازگشت کیانو ریوز (Keanu Reeves) نیز کمکی به بهتر شدن صحنههای اکشن فیلم نکرد. فیلمی که قرار بود بازگشتی غرورآمیز برای این فرانچایز باشد تبدیل به یک دنباله بسیار ضعیف شد که با توجه به فروش بسیار ضعیف فیلم به نظر میرسد که پرونده این فرانچایز را حداقل تا مدتی طولانی بسته باشد.
منبع: اسکرین رنت
پر بحثترینها
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
نظرات
توی این لیست بنظرم تنها Tron بود که با اینکه متفاوت بود، عنوان خوبی در اومد و خیلی طرفدار پیدا کرد البته فکر کنم دیزنی از فروش فیلم راضی نبود چون متاسفانه هیچوقت ادامه ای براش نساختن.
سلام
من تمامقد از ماتریکس ۴ دفاع میکنم.
فیلم خوبی بود، قصه خوبی هم داشت.
نمیدونم بحث دوستان سر چیه.
فیلم یه بازخوانی خوب از ماتریکس بود.
و یه روی دیگه از آن.
پس احتمالا ماتریکس ۱ و ندیدی که از ماتریکس ۴ طرفداری میکنی
سلام
نه دیدم، چرا فکر کردید ندیدم؟
فقط حود دیدن هم مهم نیست، چطور دیدن هم مهمه.
به جای بتمن و رابین، Batman Forever رو نوشتین!
متن داره راجب بتمن و رابین حرف میزنه
چقدر خوشحالم که مایکل کیتون گذاشت رفت تو batman & robin و اینها نبود