نقد فیلم Last Night In Soho؛ دنیای ترسناک نو
فیلم دیشب در سوهو (last night in soho) جدیدترین ساختهی ادگار رایت، فیلمی در ژانر وحشت روانشناختی میباشد و به ماجرای دختر جوانی به نام الویس با بازی توماسین مککنزی میپردازد، الویس برای تحقق رویاهایش و دستیابی به موفقیت در زمینهی طراحی مد و لباس به لندن سفر کرده و در زمان اقامتش در آنجا با اتفاقات ناگواری رو به رو میشود که زندگی و آیندهاش را در معرض خطر قرار میدهند.
داستان فیلم دیشب در سوهو دربارهی رسیدن به بلوغ شخصیتی و مواجهه با دنیای بیرون است، دنیایی که میتواند غیرقابل پیش بینی و ترسناک باشد. ادگار رایت در این فیلم تلاش میکند تا پیرنگ بلوغ را در قالب یک ماجرای فراطبیعی و ترسناک در یک اتمسفر هالووینی نمایش بدهد و در این زمینه تا حدودی موفق عمل میکند، با این وجود نقصهایی در ساختار این فیلم وجود دارد که راهش را برای ورود به کلوپ شاهکارهای ادگار رایت مسدود میکنند، در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
پلات و شخصیتهای این فیلم شباهت بسیاری به انیمهی آبی تمامعیار (Perfect Blue) دارند، این انیمه یکی از بهترین و مشهورترین آثار موجود در ژانر تریلر و وحشت روانشناختی است و داستان زندگی دختری به نام میما کریگوی را روایت میکند که با وجود شهرت بسیارش در حوزهی موسیقی و خوانندگی، سودای بازیگر شدن را در سر میپروراند، به همین دلیل تصمیم میگیرد تا از بند موسیقیاش جدا شده و به بازیگری بپردازد. ولی در مسیر تازهی زندگیاش با حوادث ناگوار و وحشتناکی رو به رو میشود که او را به مرز جنون میرسانند.
همچنین فیلم (black swan) هم مورد مشابه دیگری است. تفاوت فیلم دیشب در سوهو با دیگر آثار مشابهاش در این است که نمیتواند به عمق، پیچیدگی و تاثیر گذاری آنها برسد و در انتها به اثری تبدیل میشود که از اولین سکانسش میتوان پایانش را پیش بینی کرد.
البته عمدهی ضعف این فیلم به فیلمنامه و خصوصا کاراکترهایش بر میگردد، اما در زمینهی کارگردانی ادگار رایت مثل همیشه با موفقیت یک اثر چشم نواز هم از نظر سینماتوگرافی و هم از نظر روایت تصویری خلق کرده است. پالت اشباع شدهی فیلم با رنگهای تند که یادآور کامیک بوکهای ترسناک دههی ۵۰ هستند، در کنار دکوپاژ کار که حس و حال آثار آلفرد هیچکاک را منتقل میکند، به همراه موسیقی متن فیلم که با ظرافت زیاد انتخاب شده است، همه در کنار هم آمدهاند تا یک اتمسفر نوآر با بافتی هالووینی واقع در دههی ۶۰ آمریکا را برای این فیلم ایجاد کنند.
همچنین تکنیکهای به کار رفته برای خلق سکانسهای رویای الویس در دههی ۶۰، بیش از پیش نمایانگر خلاقیت و نبوغ همیشگی ادگار رایت در امر فیلمسازی و سینما هستند.
با این وجود ادگار رایت در این فیلم از شیوهی فیلمسازی همیشگیاش فاصله گرفته و سعی در ساخت یک اثر متفاوت کرده است، فیلم دیشب در سوهو احتمالا جدیترین فیلم ادگار رایت تا به امروز باشد، در این فیلم رایت در عوض ساخت یک پارودی هجو آمیز از ژانر وحشت، تلاش در ساخت یک اثر ژانری جدی میکند.
این تصمیم ادگار رایت شاید در منظر اول هیجان انگیز نمایان کند، ولی در عمل به شمشیری دو لبه تبدیل میشود که از سمتی درهای تازهای را به روی او به عنوان یک فیلمساز خلاق باز میکند، ولی از سمت دیگر هویت و امضای کاری او را از بین برده و چاشنی خاص آثارش را از کار بیرون میکشد. البته این فیلم خالی از المانهای آثار دیگر ادگار رایت نیست و اگر طرفدار این کارگردان باشید از پلات، نحوهی روایت داستان، اشارات ریز و درشت به آثار دیگر و کارگردانی خلاقانهی فیلم میتوانید کارگردانش را حدس بزنید.
شخصیتها و روایت داستان
قهرمان داستان کاراکتر الی (الویس) است که داستان از زاویهی دید او روایت میشود، در مورد این شخصیت حرف زیادی نمیتوان زد چرا که او بیشتر از آنکه یک شخصیت مستقل و چند بعدی باشد، دریچهای است برای تماشای ماجرای آنتاگونیست داستان، یعنی سندی. در واقع الی در این فیلم همانند الیس در سرزمین عجایب، از طریق رویا وارد داستان سندی شده و مقام نقش اصلی را به او واگذار میکند.
شباهت میان آرک و سرگذشت کاراکتر الی و سندی و روایت موازی آنها، احتمالا هوشمندانهترین انتخاب کل فیلم باشد، چراکه مخاطب بدون اینکه اطلاعی داشته باشد، همزمان سرگذشت پروتاگونست و آنتاگونیست داستان را مشاهده کرده و با هر دوی آنها ارتباط برقرار میکند. البته این شیوهی روایت میتوانست به راحتی باعث ایجاد سردرگمی در مخاطب شود، چرا که دو داستان متفاوت با دو شخصیت متفاوت در دو دورهی زمانی مختلف به طور هم زمان درحال روایت هستند، اما به دلیل وجود شباهت میان موضوع و شخصیتها به علاوهی ریتم خوب فیلم، روایت داستان گیج کننده نمیشود و در پایان به خوبی به نتیجه میرسد.
ریتم فیلم هم احتمالا ادگار رایتیترین عنصر کل کار باشد، به این شکل که داستان در پردهی اول به آرامی شخصیتها را معرفی کرده و با ظرافت برای وقایع پردهی دوم و سوم زمینه چینی میکند و در ابتدای پردهی دوم قهرمان داستان را میاندازد وسط یک ماجرای فراطبیعی، از این نقطه به بعد هم ذره ذره تنش داستان را بالا برده تا اینکه به اوج کار و کلایمکس داستان میرسد.
نقاط ضعف
به طور خلاصه این فیلم در زمینهی شخصیت پردازی و کاراکتر بیشترین ضربه را میخورد، قهرمان داستان کاراکتری تک بعدی است که در یک جمله میتوان کل آرکش را توصیف کرد، الی از نظر شخصیتی دقیقا همان چیزی است که نشان میدهد، دختری ساده و خجالتی که باید تا پایان فیلم به خود و استعدادش باور پیدا کند و زندگی در دنیای بیرون را یاد بگیرد. فیلم به همین توصیف برای کاراکتر الی راضی شده و تلاش زیادی برای نمایش زوایای متفاوت شخصیت او نمیکند.
با این وجود بازی خوب توماسین مککنزی در این نقش میتواند حواس مخاطب را از سادگی این شخصیت پرت کند، به طور کلی بیشتر بازیگران در این فیلم اجرای خوبی از خود بجا گذاشته و میتوانند ایرادات فیلمنامه را تا حدودی بپوشانند.
کاراکتر سندی هم از آن طرف بام سقوط میکند، سندی برخلاف الی خصوصیات شخصیتی و آرک اشباع شده و در عین حال سادهای دارد، به حدی که از باور پذیری شخصیتش کاسته شده و او را به یک ویلن کامیک بوکی تبدیل میکند. این موضوع در پردهی آخر فیلم در زمان رویارویی الی و سندی مشاهده میشود.
در پایان داستان، از حقیقت پرده برداری شده و مشخص میشود که پس از سوءاستفادههای بسیار، سندی بالاخره کنترل خود را از دست داده و به قاتلی بیرحم تبدیل میشود که با اغوای مردان آنها را به خانهاش کشانده و به زندگیشان پایان میدهد. بزرگترین مشکل این بخش این است که مقتولین سندی هیچوقت به عنوان افرادی واقعی نمایش داده نمیشوند، به طوری که مخاطب اهمیت چندانی به مرگشان نمیدهد، چرا که فیلم دلیلی برای این موضوع به مخاطب ارائه نمیکند.
از سمت دیگر سرگذشت سندی و تبدیل شدنش به یک قاتل سریالی بسیار ساده نشان داده شده و فیلم تلاش زیادی برای بررسی لایههای عمیق روانشناختی پشت اعمال او نمیکند و در عوض مونتاژی از کشتارهای او و جنازههای مخفی شده در دیوارهای خانه را نشان مخاطب میدهد، که از نظر تصویری قابل توجه هستند ولی از نظر داستانی قانع کننده نمیباشند.
با این حال، واقعی و باورپذیر نبودن مقتولین سندی کمی شاعرانه است، چرا که وقتی به ارواحی که در خانهی سندی زندانی شدهاند نگاه میکنیم، متوجه میشویم که سندی برای تحمل سنگینی احساس گناه کشتن این افراد، نیاز داشته تا هویت و انسانیت آنها را از ذهن خود پاک کند، او نیاز داشته تا صورت آنها را فراموش کند. به عبارتی سندی برای تحمل احساس گناه، قربانیهایش را هیولاهایی بیهویت و عاری از انسانیت فرض میکند که شخصیت مستقلی برای خود ندارند و همهشان یک مقصود را در سر میپرورانند.
در انتها فیلم ادعا میکند که این موضوع حقیقت نداشته و این به اصطلاح هیولاها زمانی افرادی واقعی بودند که حق زنده بودن از آنها گرفته شده، با این وجود فیلم تلاش زیادی برای اثبات این حرفش نمیکند و چیزی از انسانیت پنهان در پس صورت این هیولاها را به مخاطب نشان نمیدهد.
حرف آخر
فیلم دیشب در سوهو احتمالا یکی از متفاوتترین آثار ادگار رایت تا به امروز باشد، رایت برای ساخت این فیلم از دایرهی آثار همیشگیاش خارج شده و پا به جهان تازهای گذاشته است، جهانی که مانند شهر لندن برای الویس، میتواند برای این فیلمساز خطرناک و چالش برانگیز باشد.
این فیلم تلاش میکند تا در قالب خانهی ارواح و قتلهای سریالی، مخاطب را با واقعیت ترسناک زندگی و دنیای بیرون مواجه کند، ولی نمیتواند به اندازهی آثار مشابهاش شکه کننده و تاثیر گذار باشد و در آخر به کلبهای متروکه بدل میشود که هیچ روح سرگردانی در آن وجود ندارد. در مجموع این فیلم با وجود اینکه نمیتواند در برابر دیگر آثار ادگار رایت قد علم کند، قطعا ارزش دیدن را دارد و به هیچ عنوان فیلم بدی محسوب نمیشود.
امتیاز منتقد: ۷.۵/۱۰
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
فیلم خوبی هست ارزش یکبار دیدن داره مخصوصا سوپرایز آخرش …
سورپرایز آخرشو یه هالویی لو داد تو سایت همسایه برام، من نمیدونم کِی این فرهنگ اسپویل نکردن (اونم فیلمی که تازه چند روز از اومدن کیفیت خوبش میگذره) میخواد باب بشه، پیر شدیم ما. — پ.ن: به شخصه فیلمای قدیمی و حتی بازیهای زمان PS1 رو هم اسپویل نمیکنم ولی هر کی به پست من میخوره تا یه چیزی رو اسپویل نکنه، آروم نمیگیره.