نقد و بررسی سریال Arcane؛ تاوان بداقبالی
هشدار اسپویل سریال Arcane
تصور کنید آدم بداقبالی هستید، البته برای این نیازی به تصور نیست، تصور کنید بداقبالترین آدم روی زمین هستید، آنقدر بدشانس که اطرافیانتان هم به این باور رسیدهاند که بهتر است دور و بر شما نپلکند که یک وقت بداقبالیتان دامنگیر آنها نشود. تصور کنید از همه سمت طرد شدهاید و همهی درها به رویتان بسته شده، آن افرادی هم که در کنارتان باقی ماندند و پذیرای شما بودند مردهاند و دلیل مرگشان هم چیزی نبوده جز بداقبالی شما. تصور کنید در دل تاریکی، دست به دور زانوها، در کنار جنازهها نشستهاید و همانند جنینی در شکم مادر، در انتظار پدیدهای ناشناخته هستید؛ در انتظار زندگی.
تصور کنید هرچه را که لمس میکنید با خاک یکسان میشود، در این موقعیت که چیزی جز تاریکی، سکوت و ذرههای کوچک خاکستر برایتان باقی نمانده چه خواهید کرد؟ پاسخ این سوال برایم آشکار نیست، شاید بهتر باشد که دست در دست خود گذاشت و به این چرخهی نابودی پایان داد. شاید هم باید ایستاد و با سینهای ستبر و لبخندی پر از قدردانی دست در دستان دنیا گذاشت، دنیایی که طردمان کرد، دنیایی که بدشگون صدایمان زد، دنیایی که قرار است تاوان بداقبالی ما را بدهد و با خاک یکسان شود.
این شاید مناسبترین توصیف از سرگذشت پاودر در سریال آرکین (Arcane) باشد، سرگذشت کودکی با استعداد که تنها در پی عشق و توجه خانوادهاش بود، ولی بداقبالیاش او را به هیولایی آشوبگر و غیرقابل پیش بینی تبدیل کرد، هیولایی که چیزی جز نابودی و بدشگونی برای دیگران به بار نخواهد آورد.
مجموعهی آرکین ساختهی استودیو رایت گیمز (Riot Games) با همکاری استودیوی فرانسوی انیمیشن فورتیچه (Fortiche) در حال حاضر یکی از پر مخاطبترین مجموعههای ساخته شده در سرویس استریم نتفلیکس میباشد، این مجموعه پیش زمینهی بازی لیگ افسانهها (League of Legends) میباشد و به اوریجین استوری و سرگذشت برخی از چمپیونهای این بازی میپردازد.
بدون هیچ مقدمهای باید بگویم که برای تماشای این مجموعه هیچ نیازی به دانش قبلی یا آشنایی با بازی لیگ او لجندز ندارید، مجموعه ارکین میتواند به خوبی و با موفقیت در همان دو اپیزود ابتدایی مخاطبین تازه وارد را با شخصیتها و جهان داستان آشنا کند. سازندگان این مجموعه به هیچ عنوان روی دانش قبلی مخاطب برای فهم داستان حساب نکرده و ساختار داستان را کاملا مستقل از بازی شکل دادهاند.
مجموعهی آرکین در عوض روایت داستان زندگی حال شخصیتها، ابتدا به سراغ اوریجین آنها میرود و داستان را از ابتدا و از اولین آجر پایه گذاری میکند. البته اصطلاح اوریجین استوری نمیتواند سرگذشت شخصیتها و روایت پر جزئیات و حساب شدهی مجموعه در فصل اول را به خوبی توصیف کند.
به لطف آثار ابرقهرمانی «اوریجین استوری» به آن بخشی از داستان تبدیل شده که کسی حوصلهی دیدنش را ندارد و سازندگان هم سعی میکنند هرچه سریعتر از آن بگذرند تا به قسمتهای هیجان انگیز کار برسند، که جای تاسف دارد، چرا که اوریجین استوری هر کاراکتر از اصلیترین قسمتهای آرک داستانی اوست، بخشی که در آن بیشتر از همیشه تحت تغییر و تحول قرار گرفته و رشد پیدا میکند.
یکی دیگر از دلایل هوشمندانه بودن نقطهی شروع داستان، آشنایی مخاطبین جدید با شخصیتها و رفع گمانه زنیها دربارهی کلیشهای بودن آنهاست. به طور مثال من به عنوان کسی تا به حال لیگ او لجندز را بازی نکرده بودم و شناختی از شخصیتهای بازی نداشتم در اولین نگاهم به بازی و خصوصا کاراکتر جینکس، متوجه شباهت انکار نشدنی میان او و هارلی کوئین شدم و حس خوبی از این شباهت نگرفتم، چرا که هارلی کوئین هیچوقت کاراکتر آنچنان جذابی برایم نبوده.
ولی پس از تماشای مجموعه به این نتیجه رسیدم که جینکس نه تنها شخصیت مستقل و متفاوتی از هارلی کوئین دارد، بلکه دو سر و کله هم از او سرتر میباشد. این موضوع نشانگر دقت و حوصلهای است که صرف ساخت آرک نه تنها این شخصیت بلکه تمام شخصیتهای داستان شده است.
در واقع هیچ عنصری در کاراکترها وجود ندارد که دلیلی داستانی پشتش وجود نداشته باشد و فقط به خاطر جذابیت ظاهری و سطحی در آنها قرار گرفته باشد. برای نمونه دوباره به شخصیت پاودر (جینکس) بر میگردیم، دلیل رفتارهای غیرعادی و کودکانهی جینکس با وجود رسیدن به دوران بلوغ، ناتوانی او در پشت سر گذاشتن گذشتهی خود و پذیرفتن اشتباهی است که در کودکی مرتکب شده. این موضوع باعث شده که او هنوز همان بچهای که زمانی میخواست توسط دیگران پذیرفته شده و مورد توجه آنها قرار بگیرد باقی بماند، حتی حالا که دیگر نیازی به آن ندارد. حتی دیزاین اسلحهای که جینس در اپیزود آخر از آن استفاده میکند، بر اساس ظاهر هیولای دریایی مورد علاقهی سیلکو است.
مورد دیگری که دربارهی شخصیتهای داستان باید به آن اشاره کرد، خاکستری بودن آنهاست. در آرکین کاراکتر خوبی وجود ندارد که وجهی تاریکی نداشته باشد، یا کاراکتر بدی وجود ندارد که در پس پلیدیهای وجودش قطرهای از انسانیت و عشق قرار نگرفته باشد، تمام کاراکترها در طول داستان مرتکب اشتباهات بزرگ و کوچک میشوند.
البته باید به این موضوع هم اشاره کنم که خاکستری بودن کاراکترها در داستان به خودی خود دلیل بر قوی و عمیق بودن آنها نیست، عامل اصلی پیچیدگی شخصیتها، دلایل و انگیزهای مشخص و دقیقی است که در پس هر یک از اعمالشان وجود دارد، که در داستان با ظرافت بسیار شکل گرفتهاند. این موضوع علاوه بر افزایش عمق شخصیتها به آنها لایهای از واقعیت را نیز اضافه میکند که موجب باور پذیری بهتر آنها و جهانی که در آن زندگی میکنند میشود.
موضوع دیگری که دربارهی این مجموعه توجهام را جلب کرد این بود که جهان و پلات داستان همواره در خدمت کاراکترها هستند، به این شکل که اگر پلات و جهان آرکین را یک زمین بازی یا استادیوم در نظر بگیریم، کاراکترهای داستان بازیکنانی هستند که قرار است در این زمین در کنار هم یا بر علیه یکدیگر مسابقه بدهند، مخاطب هم برای تماشای بازی و بازیکنان به استادیوم آمده است نه برای تماشای استادیوم. تمرکز مجموعه بر شخصیتها باعث شده که وقایع داستان شخصیتر باشند و تاثیر بسیار قویتری روی مخاطب بگذارند.
یکی از مواردی که در رابطه با این مجموعه همیشه از آن یاد میشود عنصر دوگانگی است که در گوشه و کنار و تمام اجزای کار وجود دارد، به طور مثال دوگانگی موجود بین شخصیتها، مثل استقلال خواهی سیلکو در برابر صلح جویی وندر، یا دوگانگی میان عشق بیقید و شرط سیلکو نسبت به جینکس در برابر محبت پدرانهی وندر به وای، این دوگانگی و تضاد در میان شخصیتها و در ساختار مجموعه، باعث ایجاد یک روایت و داستان شاعرانه و در عین حال پر از کشمکش و تنش شده است.
این دوگانگی حتی در آرت استایل کار هم دیده میشود، مثل رنگهای روشن و ساختمانهای تمیز و مرتب پیلتوور که نشان از زندگی مرفه مردمش دارد، در برابر اتمسفر کثیف و تاریک آندرسیتی (زان)، که با رنگهای بنفش و سبز نشان داده میشود. این موضوع ما را به مورد بعدی میرساند؛ آرت استایل و انیمیشن خیره کنندهی آرکین.
میزان دقت و ظرافتی که در انیمیت کردن مدلهای سه بعدی این مجموعه به کار رفته است فراتر از هر انیمیشن یا انیمهی دیگری است که تا به حال دیدهاید (البته در فقط تلویزیون چون در سینما چیزی روی دست آثار پیکسار بلند نخواهد شد!). انیمیشن و زبان بدن باورنکردنی شخصیتها در کنار پس زمینههای نقاشی شدهی خیره کنندهی کار، در کنار هم توانستهاند اثری خلق کنند که هر شاتش بیشتر به یک تابلوی نقاشی شباهت دارد تا یک مجموعهی تلویزیونی.
دربارهی ظاهر این سریال ساعتها میتوان صحبت کرد، با این حال چیزی که این مجموعه را از لحاظ بصری بسیار خاص کرده است زیبایی پس زمینه یا دیزاین کاراکترها نیست، بلکه جزئیات خیره کننده و روایت و داستانگویی تصویری بینظیر کار است. این مجموعه شاید یکی از بهترین نمونههای موجود برای بررسی روایت تصویری داستان باشد.
روح و انسانیت باورنکردنی موجود در زبان بدن کاراکترها، حرکات واقع گرایانهی دوربین در فضایی غیرواقعی، تدوین و موسیقی متن گوشنواز این اثر، همه در کنار هم آمدهاند تا یک تجربهی تکرار نشدنی را برای مخاطب فراهم کنند. جزئیات خیره کنندهی این مجموعه میتواند کاری کند که مخاطب خود را همانند کودکی در دل جهان داستان و در میان خیابانهای پیلتوور و زان رها کرده و به واقعی بودن یک مشت مدل سه بعدی باور پیدا کند.
مورد دیگری که باید به آن اشاره کرد، استراتژی انتشار این مجموعه است، مجموعهی آرکین برخلاف بیشتر سریالهای نتفلیکس در عوض انتشار هم زمان تمام اپیزودها، آنها را در سه مرحله منتشر کرده است، در واقع این مجموعه دارای سه اکت میباشد که هرکدامشان شامل سه اپیزود میشود، که با فاصلهی تقریبا یک هفته از یک دیگر منتشر شدهاند.
این استراتژی انتشار به گمانم یکی از هوشمندانهترین انتخابهای سازندگان مجموعه و نتفلیکس بود، چرا که با این کار هم مخاطب هر هفته تعداد قابل توجهی اپیزود دریافت خواهد کرد و هم سازندگان میتوانند مطمئن باشند که مجموعه برای مدت طولانیتری مورد توجه مخاطبین قرار خواهد گرفت و صحبتها دربارهاش به این زودیها تمام نخواهد شد.
همچنین شیوهی روایت داستان هم به شکلی است که در عوض وجود یک مقدمه، یک میانه و یک پایان بندی در طول فصل، در هر اکت داستان شاهد تکرار این الگو هستیم، به گونهای که میتوان هر اکت داستان را یک فیلم کامل در نظر گرفت. به این ترتیب در طول فصل، داستان سه بار به اوج خود میرسد که بیش از پیش مخاطب را تشنهی دیدن ادامهی کار میکند.
نقاط ضعف
شاید تنها ایرادی که میتوانم از این مجموعه بگیرم سریع بودن ریتمش باشد، البته با توجه به شیوهی روایت داستان میتوان دلیل این موضوع را کاملا درک کرد، فیلمنامهی این مجموعه هیچگاه وقتش را تلف نمیکند و دائما درحال پیشبرد داستان است، همچنین وجود هیچ دیالوگ و واقعهای در داستان بیدلیل نیست، این موضوع شیوهی روایت کار را بیشتر از یک مجموعهی سریالی، به یک فیلم طولانی شبیه میسازد. با این حال بد نبود اگر مجموعه زمان بیشتری را در کنار شخصیتها میگذراند، پیش از اینکه آنها را از داستان حذف کند.
حرف آخر
مجموعه آرکین ثابت کرد اگر دقت، ظرافت و تلاش کافی به خرج دهید هیچ چیز غیرممکن نخواهد بود، حتی ساخت یک اقتباس ویدیوگیمی خوب. آرکین به قدری خوش ساخت است که در عوض تضمین شدن موفقیتش به واسطهی محبوبیت بازی لیگ او لجندز، خود به این بازی و منبع اقتباسش اعتبار میبخشد.
این مجموعه یکی از معدود آثار تلویزیونی چند سال اخیر بود که برای دیدن هر قسمتش هیجان زده بودم، به گونهای که بلافاصله پس از اتمام سریال و تماشای صحنهی پایانی، شروع به دیدن دوبارهاش کردم و هنوز هم که درحال نوشتن این مقاله هستم، از فکرش در نیامدهام و بیصبرانه در انتظار فصل بعدیاش هستم (که امیدوارم به خوبی همین فصل باشد!). آرکین اثری است که نه یک بار، حتی دو بار دیدنش هم کافی نیست.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
فصل دوش بیاد میترکونه اخخ
شاهکار بود، اون سکانس آخرش رو با موزیکش، ۵۰ بار نگاه کردم فکر کنم.
❤️❤️❤️
بازیش هم شاهکار هست من خیلی دوستش دارم…
lol بعد wow جزو پردرآمدترین بازیای انلاینه
آره دقیقا، هیچ بازی آنلاینی به گرد پای لیگ هم نمیرسه از نظر درآمد.
خیلی پر طرفدار هست مخصوصا توی چین و ژاپن و کره و تایوان و کلا کشور های شرقی، البته توی غرب و اروپا و خاورمیانه هم خیلی طرفدار و پلیر داره.
تصحیح میکنم که اول wow هست بعد لیگ از نظر درآمد توی بازی های آنلاین، من توی دنیای moba منظورم بود کسی به پای لیگ نمیرسه.
مگه کسی هنوز wow پلی میده’xd
اره عزیزم سرورا شولوغه البته سرورا خارجی
بازیش به اندازه دوتا سخته یا راحت تره
هر دو بازی ارزش وقت و اعصاب گرانبهامونو ندارن
از دوتا اسون تره
خیلی یا کم ؟
نه خیلی نه کم
در یه سطح
من حدود ۵۲۰۰ ساعت دوتا بازی کردم و حدودا ۳۰۰۰ ساعت لیگ، راستش جفتش خوبه اما با هم قابل مقایسه نیستن چون فرق داره شیوه بازی شون درسته که جفتش moba هست اما فرق داره، اما به نظر من هر جفتش میتونه به یه اندازه سخت باشه از نظر همکاری تیمی اما از نظر کاراکتر های بازی، لیگ به نظر من خیلی سخت تر هست، واقعا بعضی از کاراکتر ها سخته و تعداد شونم کم نیست، توی دوتا مثلا invoker, meepo, arc warden جزو کاراکتر های خیلی سخت بازی هستن و کاراکتر های معمولی و یه کم سخت هم داره، ولی توی لیگ تعدادشون خیلی زیاده کاراکتر های خیلی سخت، اما در کل من با اینکه دوتا بیشتر بازی کردم اما لیگ رو بیشتر دوست دارم چون به نظرم فان تر هست🤔🤔🤔
داداش منم تازه لیگو شروع کردم یه سوال این آیتم های دوتا ۲چی میشه معادلش توی لیگ
Bkb
Orchid
Hex
Heavens hilbred
Linken sphere
Skull basher
داداش معادلی نداره برای اینا، کلا فرق داره آیتم بیلد هاش.
اینا که گفتی فقط مال دوتا هست، اونجا شبیه اینا رو هم نمیبینی حتی.
یه بازی دیگه هم هست به اسم HON اونم پلیر زیاد داره اما نه به اندازه لیگ و دوتا۲، حدودا ۱۵۰ تا کاراکتر داره که فکر کنم یه ۴۲ تاییش از کاراکتر های dota اسکی رفته، یا اجازه گرفته، نمیدونم، اما از دوتا۲ قدیمی تر هست، اون رو هم خیلی ها دوست دارن من زیاد تجربش نکردم، در حد چند دست فقط بازی کردم که یادمه با Lion که معادلش اونجا اسمش Demon witch بود بازی کردم، دقیقا کپی Lion بود.
آیتم هاشو یادم نیست دقیقا حقیقتش رو بخوای که شبیه دوتا بود یا نه.
اما به نظرم اونم قشنگ بود.
فقط banshee’s veil و edge of night
تقریبا شبیه linken sphere هستن.
بدون تردید بازیش خیلی خیلی از دوتا راحت تر و سهل الوصول تره اصلا بهمین دلیله که همیشه تعداد پلیرهای لیگ بیشتر از دوتاس……اما خب در واقع دوتا یجورایی عمیق تر و استراتژی تره…..معمولا کسی که لیگ رو کامل بلد باشه و در دوتا هم حرفه ای بشه ، دیگه ول کن دوتا نخواهد بود. اما خب لامصب شروعش و حرفه ای شدن در دوتا نیاز به وقت و حوصله داره که کمیابه این روزا
نه داداش دلیلش این نیست، و واقعا راحت تر هم نیست من هر جفتش رو خیلی بازی کردم، یکی از دلیل هاش اینه که لیگ خیلی قدیمی هست، از اون زمانی که دوتا رو روی بازی وارکرافت و توی کلاینت garena بازی میکردم، لیگ اومد، اصلا کلا کسایی که اولین دوتا رو ساختن ۲ نفر بودن، ice frog و یکی دیگه که اسمش رو یادم نیست، بعد از یه مدت نمیدونم سر چی از هم جدا میشن، ice frog میمونه روی دوتا، اون یکی لیگ رو برا خودش راه میندازه، من یادمه من لیگ رو توی garena هم بازی کردم قدیم، بعد ها ice frog اومد و با Valve همکاری کرد و dota2 رو ساختن، گرچه blizzard هم بهش پیشنهاد داده بود اما قبول نکرد، واسه همینم dota2 اسم خیلی از کاراکتر ها رو عوض کرد چون blizzard شکایت کرد به خاطر قانون کپی رایت، مثلا او اوایل چیزی به wrath King وجود نداشت، توی dota دوتا اسم داشت، skeleton king و leoric اگر درست یادم باشه، توی dota2 اسمش skeleton king بود و قیافشم یه اسکلت آدم بود که واقعا خفن بود، blizzard شکایت کرد و اینا هم اسمش رو گذاشتن wrath king و قیافشم که افتضاح شد، شد یه آدم شکم گنده و پیرمرد🙄🙄🙄
اما در کل برادر عزیز هر جفتش میتونه خیلی سخت باشه و قابل مقایسه نیستن چون کلا فرق داره شیوه ی بازی کردنشون، اینی که بگن لیگ کژوال پسند هست، دوتا حرفه ای هست درست نیست، هر جفتش واقعا حرفه ای هست اما فرق دارن با هم.
ببین مقایسه یکم سخته
دوتا بیشتر برای کسایی هست که سالها بازی کردن و استراتژی و تاکتیک های شخصیت ها رو یاد گرفتن
اما لیگ او لجند کژوال پلیر تره و به عنوان مثال :اگه تو یه کژوال پلیر باشی بعد از ۱ ساعت دوتا و ۱ساعت لیگ زدن احتمالا لیگ رو ادامه میدی
اصلا بخاطر همین لیگ به این موفقیت رسید
I am the monster you created
You ripped out all my parts
And worst of all, for me to live, I gotta kill the part of me that saw
And I needed you more
I hope you know we had everything
When you broke me and left these pieces
I want you to hurt like you hurt me today and
I want you to lose like I lose when I play
What could have been
Oh, what could have been
Why don’t you love who I am
What we could have been
I am your ghost, a fallen angel
You ripped out all my parts
I couldn’t care what invention you made me
‘Cause I, I was meant to be yours
I hope you know we had everything
When you broke me and left these pieces
I want you to hurt like you hurt me today and
I want you to lose like I lose when I play
I want you to hurt like you hurt me today and
I want you to lose like I lose when I play
What could have been
شعر فوق حال شخصیت منحصربهفرد سریال یعنی جینکس از زبان ترانهسرا و خوانندهی مطرح Sting میباشد.
اول از همه ممنون از نقدتون ولی ای کاش زودتر منتشر میکردید. بهترین انیمیشنی بود که تو زندگیم دیدم و از زمانی که معرفی شد منتظرش بود مخصوصا وقتی دیدم اهنگشم imagine Dragons خونده و طراحیشم عالی بود ولی وقتی اومد واقعا اینقدری خوب بود که مخم داشت سوت میکشید. واقعا کلمه شاهکار برازنده این انیمیشنه
اره نه تنها این انیمیشن فوقالعاده بود
اهنگ ایمجن دراگونز هم به جذابیتش اضافه کرده
من این انیمیشن رو تو پیج اینستای ایمجن دراگونز پیدا کردم یه کلیب از اهنگش گذاشته بود که موزیک ویدوش تریلر انیمیشن بود
که کنجکاو شدم و رفتم پیداش کردمو خلاصع حااااااااالللل کردم
بهترین انیمیشینی بود که دیدم وباعث شد برم بازی رو دان کنم
نقد عالییی حرف نداره
What could have been
بازیشو چندان بازی نکردم…ولی سریال عالی بود…بهترین اقتباسی که از یه گیم دیدم همین بوده…خیلی با ظرافت کار شده…
واقعا این سریال شگفت انگیز بود و بالاخره طلسم اقتباس های بد از بازی های رو شکست 🔥
از همه لحاظ مثل شخصیت پردازی،موسیقی،روایت،ارت…درجه یک بود
خیلی منتظر فصل بعدی ام
ریوت اومد یه آرکین داد اصن لولو فراموش کرد ، گننننند زده به بازی ورداشتن چمپای آرکینو مثل …. باففف کردن گیم همینجوری بالانس نبود الان مثل سرطان شده یهو کیتلین میاد تانک تاپ لینر منو وان شات میکنه😐😭😭هرکیم از راه میرسه همش جینکس پلی میده کیتلین پلی میده اه اصن از آرکین بدم میاد دیگه فوبیا گرفتم تو این چند وقته :((ولی سریالش شاهکاره با اینکه تو لور اصلی پیلتاور چیز خاصی نیست در برابر بقیه باز هم چیز شاهکاری ازش دراوردن حالا اصل کاریا موندن جینکس کیه دیگه این وسط ، بازیشم اگه خواستید شروع کنید الان اصن سمتش نرید پری سیزنه
خیلیامون میگیم پیکسار و خیلیامون هم میگیم دیزنی بهترین انیمیشن غرب رو ساخته ولی با دیدن این انیمیشن احتمالا نظرتون تغییر میکنه. به شخصه بهترین انیمیشن سریالی بود که تا به امروز دیدم و کم ترین کاری که میکنم در حق سازنده هاش بکنم اینکه یه ۱۰ خوشگل توی imdb به این اثر تقدیم کنم. به امید یه فصل محشر و موفق دیگر
وااقعا عالی بود به شدت جذاب بود
بعد آواتار بهترین انیمیشین سریالی بود که دیدم
نقد خوبی بود فقط کاش اشاره میکردید در کنار جلوه های تصویری و موسیقی، انیمیشن جلوه های صوتی و دوبله انگلیسی قوی هم داره. واقعا سازنده ها حتی توی این بخش هم بشدت حساسیت بخرج دادن طوری که کامل حس و حال کاراکترا و جو نبردها بهتون منتقل میشه. بهرحال اگه خواستید ببینید پیشنهاد میکنم با دوبله انگلیسی ببینید.
واقعا دو سال انتظار واسه فصل بعدیش سخته اونم با اون کلیف هنگر خفنش.
منم برم یه بار دیگه ببینمش…
سریال آرکین سریالی هست که سعی داشته تا با استفاده از دید منحصر به فردش به دنیا و شخصیت های منبع اقتباس از نهایت پتانسیلش استفاده کنه و روی پای خودش بایسته که این رو میشه در جذب مخاطبان کاملا ناآشنا به منبع اقتباس اصلی و پیشینه و تاریخچه جهان سری league of legends کاملا مشاهده کرد.به نظر بنده حقیر سریال آرکین یک اثر منحصر به شخصیت ها نیست بلکه جهان سریال یک جهان زنده و پویا هست که رشد میکنه و آسیب میبینه و به طور مداوم با توجه به اعمال کراکتر ها و عواقبشون «تغییر» میکنه و اصلا اینطور نیست که به مثابه یک ورزشگاه باشه و کراکترها بازیکنان حاضر در درون اون بلکه به مثابه تار و پودی هست که روی اون نقش و نگار سریال قرار میگیره و بدون اون یک پایه مهم اثر لنگ میزنه.بلاخره جدای از سرنوشت کراکترها یکی از مهمترین سناریوهایی که در سریال به زیبایی و از جوانب مختلف به اون پرداخته میشه سرنوشت این جهان هست که انگیزه تعدادی از کاراکترهای اصلی سریال به شدت با این موضوع گره خورده که به شدت به نظرم به بخش درام محتوای اثر افزوده.
سریال آرکین اما جدای از جهان سازی بسیار خوب و خلق یک چهارچوب محکم تلاش کرده تا از نهایت پتانسیل این جهان استفاده کنه و سعی کرده داستان خودش رو با پرداخت چندجانبه از سناریو های مختلف با کراکترهای پیچیده و به خوبی پرداخت شده و روایت یکپارچه و منطقی(هرچند سریع که میتونه از دید برخی مثل منتقد محترم تا حدودی ضعف محسوب بشه) به مخاطب ارائه بده که توجه ویژه سازندگان به روابط بین شخصیت ها(خصوصا روابط عاطفی) و انگیزه و اهداف اونها و متعاقبا اعمالی که از اونها سر میزنه و نتایجی که این اعمال داره(از تحول و دگرگونی شخصیتها تا تحول و دگرگونی کل جهان سریال) به نظر بنده به شدت جای تحسین داره.(برای مثال رابطه بین چهار شخصیت وندر و جینکس و وای و سیلکو میتونه حجتی باشه برای توجه ویژه سازندگان به این مبحث.در این روابط به شخصه شاهد طیف گسترده عواطف انسانی از عشق و محبت عمیق پدرانه و خواهرانه تا کینه و خشم و نفرت و احساس گناه و پشیمانی بودم که سازندگان سریال بسیار تلاش کردند که علاوه بر باورپذیر بودن این روابط پرداخت و تکامل اونها در مواجه با شرایط و سناریو های مختلف به خوبی صورت بگیره که نتیجه اون شخصیت هایی رئال و باورپذیر با روابطی درگیر کننده و بعضا با سمپاتی بسیار(مخصوصا در رابطه با آنتاگونیست سریال) هست.
در یک کلام به نظر بنده سریال آرکین اثری هست که در اونچه که قصد داره ارائه بده واقعا موفق عمل کرده تا حدی که بنده به شخصه نمیتونم در برابر تحسین کردن اثر استدیو riot games مقاومت کنم.
شاهکاره خالص
ولی بیراه نیست که اگه بگیم شرح حال پاودر شرح حال خیلی از ماست
اکثرمون از وقتی که توی کشور بدنیا میایم دچار بداقبالی میشیم
هر چی تلاش میکنیم تا از شر این بد اقبالی رهایی یابیم نمیتونیم
چون اینجا شایستگی و تلاش حرف اولو نمیزنه بلکه پول و پارتیه و شانس
و خیلیامون تا مدتها و شاید تا اخرعمرمون توی گذشته گیر میکنیم
بگذریم
دو نکته دیگه بگم اولا مقایسه طراحی این انیمیشن با اثار پیکسار و انیمه ها همچین درست نیست چون سبک گرافیکیشون فرق داره و این انیمیشن بهترین در سبک خودشه
دوم اینکه درستکه روایت سریع باعث میشه زیاد به کاراکترا پرداخته نشه ولی توی همون مدت زمان کاری میکنه که باهاشون همذات پنداری بکنید برای همین نویسنده گفت قابل گذشته
میخوام بگم این انیمیشن در وای و جینکس خلاصه نمیشه این انیمیشن پر از کاراکتر دوسداشتنیه (گرچه جینکس سوپرایز انیمیشن واسه خیلیامونه مثل نویسنده)
کاراکترای که اگه نبودن این انیمیشن اینقدر زیبا نمیشد. از سیلکو و وندر گرفته تا جیس و ویکتور و صد البته پسر ناجی و کاپ کیک
مثلا اگه تنش بین کاپ کیک و جینکس نبود احتمالا شاهد اون پایان هم نمیبودیم مثل تنش بین وندر و سیلکو در اکت اول و اون پایان
اسپم
.
لطفا مثل بخش گیم برای فیلم و سریال هم نمره قرار بدید
ببخشید یه سوال
جینکس در آخر کشته شد یا نه؟