نقد و بررسی بازی Rustler؛ GTA در قرون وسطا
تاثیر فرنچایز Grand Theft Auto بر روی صنعت گیم به قدری پر رنگ و عظیم بود که بسیاری از استودیوهای مختلف از این سری الهام گرفتند و دست به ساخت بازیهایی زدند که شباهتهای زیادی با فرنچایز GTA داشتند. باید این مسئله را پذیرفت که هیچکدام از این عناوین نتوانستند ذرهای به موفقیتهای اثر کمپانی بزرگ راکستار نزدیک شوند، اما به هرحال یک تجربه سرگرمکننده و جذاب را برای گیمرها به ارمغان آوردند. امروز در این مقاله به سراغ یکی دیگر از عناوینی رفتهایم که سازنده آن، یعنی استودیوی Justsu Games در ساخت اثر خودش آشکارا از سری GTA الهام گرفته و در همان دو یا سه دقیقه ابتدایی بازی، به خوبی این مسئله را حس خواهید کرد. این عنوان Rustler نام دارد که ما را به قرونوسطا میبرد، البته بهتر است بگوییم ما را به دنیایی خیالی میبرد که میتوان آن را قرونوسطای مدرن نامید، در این جهان اسبهای نگهبانان، مجهز به چراغ هشدار پلیس هستند و مردمان در کوچه و بازار در حال نواختن بیت باکس میباشند، با این اوصاف میتوان انتظار هر چیزی را از این دنیای عجیب داشت. این بازی به تازگی برای کنسولهای نسل هشتم، نهم و رایانههای شخصی عرضه گشته و اگر میخواهید بهطور کامل با آن آشنا شوید، حتما در ادامه با نقد و بررسی بازی Rustler با گیمفا همراه باشید.
داستان؛ منطق را بگذارید کنار!
اگر میخواهید از تجربه بازی لذت ببرید، بهتر است منطق را کنار بگذارید و به خیلی از مسائل اهمیت ندهید، زیرا بازی از هیچ منطق خاصی پیروی نمیکند، حتی محیط آن به عجیبترین شکل ممکن پیادهسازی شده و شاهد یک جهان قرون وسطایی هستیم که مردمانش زندگی مدرنی دارند، ترکیب گذشته و آینده در بسیاری از بازیها صورت گرفته و شاید بارزترین مثالش Horizon Zero Dawn باشد که ما را به آیندهای میبرد که شباهت زیادی با دوران انسانهای اولیه دارد. جهان Rustler نیز به همین منوال ساخته شده، منتها با سبک و سیاقی دیگر، کافی است در محیط بازی راه بروید و هنرمندان خیابانیای را ببینید که در قرون وسطا در حال نواختن بیت باکس هستند، یا بر روی دیوارها در حال کشیدن طرحهای گرافیتی هستند. بنابر تمامی این مسائل، به شما پیشنهاد میکنم که در هنگام تجربه بازی زیاد سخت نگیرید و سعی کنید از تضادها لذت ببرید! زیرا در غیر اینصورت محیط بازی برایتان عذابآور خواهد شد.
داستان بازی درمورد جوانی بیکار و کله خراب است که همه افراد او را Guy صدا میزنند و بهتر است بگوییم شخصیت اصلی بازی بینام و نشان است، او بهخاطر پول دست به هرکاری میزند و مهم نیست نتیجه اعمالش چه خواهد بود. در شروع بازی او را بیهوش بر روی زمین مشاهده میکنید که به سختی راه میرود و اصلا خبر ندارد کجا بوده و چگونه سر از این مکان در آورده است. به هرحال جوان کچل و خرابکار داستان بازی از جای خود بلند میشود، اسبی میدزد و به سراغ زندگیاش میرود. شما در اوایل بازی چندین مرحله را صرفا برای آشنایی با گیمپلی و ویژگیهای مختلف بازی سپری میکنید و سپس با داستان اصلی عنوان فوق مواجه خواهید شد. در یکی از مراحل بازی، Guy متوجه وجود یک تورنومنت بزرگ بین شوالیهها میشود که جایزه برنده آن ازدواج با دختر پادشاه است. اما برای ورود به این تونومنت باید هزینهای پرداخت و تبدیل به یک شوالیه قدرتمند شد، به همین دلیل Guy به دنبال پول میرود و چه راهی سادهتر از دزدی؟ آن هم در قرون وسطا!
داستان بازی در کل و در نگاه اول جذاب بهنظر میرسد، اما روایت آن در طول بازی بهقدری ساده و کلیشهای است که شما عملا هیچ اشتیاقی برای دانستن پایان بازی نخواهید داشت، زیرا پایان بازی هم به راحتی قابل حدس است و نمیتوان آن را پیچیده و بینظیر دانست. اما به لطف دیالوگهای کمدی و شخصیتهای خنگ و خندهدار، افرادی که به فضای خندهدار علاقهمند هستند و به دنبال یک بازی کمدی میگردند، حتما از تجربه این بازی لذت خواهند برد. تا اینجای مقاله حتما به این مسئله پی بردهاید که بازی شدیدا به سلیقه گیمر وابسته است، اگر شانس بیاورید و اتمسفر بازی با سلیقه شما هماهنگ باشد، حتما از تجربه آن لذت میبرید، اگر هم حتی یک درصد بازی با سلیقه شما مغایرت داشته باشد، عنوان Rustler چیز خاصی برای نمایش ندارد تا نظرتان را عوض کند.
گیمپلی؛ GTA نسخه لایت
بخشی از Rustler که بیشترین شباهت را به سری GTA دارد، بدون شک گیمپلی بازی است که با عناوین GTA بهخصوص نسخه China Town مو نمیزند، پس اگر این بازی را تجربه کردهاید و از آن لذت بردهاید، به احتمال خیلی زیاد از Rustler هم خوشتان میآید و ساعتها سرگرم خواهید شد. اما همانند داستان بازی، این بخش نیز دارای مشکلات ریز و درشت فراوانی است و با تجربه بازی به خوبی به این مسئله پی میبرید که بازی در بخش گیمپلی ناقص است و خیلی از ویژگیهای مهم دارای ایراداتی هستند که به بدنه اصلی گیمپلی ضربه بزرگی زدند. یکی از این مسائل مربوط به کنترل شخصیت اصلی است، در بازی میتوانید به دو روش مختلف شخصیت اصلی را کنترل کنید که میتوانید هر دو را امتحان کنید تا ببینید با کدام روش راحتتر هستید، اما این را به شما بگویم که هردوی آنها اعصابخردکن و پر از ایرادات مختلف هستند که قطعا شما را در طول بازی آزار خواهند داد. Guy همانند یک اسب سرکشی است که به سختی میتوان آن را به جهتی که قصد دارید حرکت داد، این مشکل در هنگام اسبسواری بیشتر خودش را نشان میدهد و در سرعتهای بالا عملا نمیتوانید اسب را کنترل کنید و خیلی از مواقع مردم بدبخت را زیر میگیرید و یا با مانعی برخورد کرده و پخش زمین خواهید شد.
در بازی انواع و اقسام سلاحهای سرد و دوربرد متنوعی وجود دارد که استفاده هرکدام از آنها حس متفاوتی به شما منتقل میکند، بعضی از سلاحها قدرت زیادی دارند، اما سرعت شما را کاهش میدهند و بعضی از سلاحهای دیگر دقیقا برعکس عمل میکنند و ضربات ضعیفی به دشمن وارد میکنند، اما در عوض سرعت بالایی دارند. پس میتوان به این نتیجه رسید که سلاحها به خوبی بالانس شدهاند و تفاوت بین سلاحها به گونهای است که مبارزات بازی را از سادگی در آورده. یکی از مسائلی که به شخصه با آن چندان نمیتوانم کنار بیایم، از دست رفتن تمامی سلاحها و زرهها بعد از مردن یا دستگیر شدن توسط پلیس است که در نسخههای قدیمی GTA نیز شاهد چنین چیزی بودیم و هردفعه کلی عصبی میشدیم که دوباره باید تمامی سلاحها را بخریم یا پیدا کنیم. این موضوع را نمیتوان یک ایراد دانست و به هرحال این تصمیمی است که سازندگان بازی گرفتند. بعد از اینکه تمامی سلاحهایتان را از دست دادهاید، باید در مکانهایی مشخص به دنبال جمعآوری آیتمهای مختلف بروید، تعداد این مکانها هم نسبتا زیاد است و در زمان نسبتا کوتاهی میتوانید دوباره مجهز شوید و به پشت سر گذاشتن مراحل بپردازید. البته اگر با دست خالی وارد یک مرحله شوید، در ابتدای آن ماموریت سلاحهایی هرچند ساده و ضعیف به شما داده میشود که کار شما را راه میاندازند، اما نمیتوان آنها را برای ماموریتهای سخت و دشوار استفاده کرد.
مبارزات بازی با اینکه فوقالعاده نیستند، اما به لطف تنوع سلاحها و مسائل مختلف دیگر، میتوانند شما را سرگرم کنند. با اینحال مبارزات بازی مشکلاتی هم دارد که باید به آنها اشاره کنیم، بزرگترین ایراد این بخش مربوط به مشکلات فنی و باگها میشود، یکی از بارزترین باگهایی که حتما در بازی با آن مواجه خواهید شد، گیر کردن شخصیت اصلی بر روی اسب است، آن هم هنگامی که دشمنان با شمشیر درحال ضربه زدن به شما هستند، در این مواقع شما هیچکاری نمیتوانید بکنید و باید شاهد کشته شدن شخصیت اصلی بازی باشید. در بازی بخشی برای ارتقا ویژگیهای شخصیت اصلی وجود دارد که این بخش از نظم خاصی پیروی نمیکند، بعد از پشت سر گذاشتن هر مرحله، چندین point بهدست خواهید آورد که میتوانید از آنها برای ارتقا مهارتهای شخصیت اصلی و یا فعال کردن ویژگیهای جدید استفاده کنید.
تنوع مراحل و ماموریتها راضیکننده است، اما در حد و اندازهای نیست که در هر مرحله شاهد یک تجربه جدید و خاص باشید، اما با توجه به کوتاهی داستان بازی، Rustler در زمینه لول دیزاین به خوبی ظاهر شده است. مراحل فرعی بازی نیز با اینکه تعدادشان زیاد نیست، اما به هرحال وجودشان بهتر از نبودشان است. جهان بازی با وجود ماموریتهای فرعی، به شدت مرده و بی روح بهنظر میرسد و آن آزادی عملی که انتظارش را دارید را در اختیارتان قرار نمیدهد. در بسیاری از مکانها هیچ چیزی نیست و شما فقط باید بیهوده در آنجا قدم بزنید. جهان بازی در حدی هم بزرگ نیست که این مسئله را تقصیر بزرگی نقشه بازی بندازیم و ناخوداگاه انگشت اتهام به سوی کمکاری سازندگان خواهد رفت. سازندگان میتوانستند با افزایش تعداد مراحل فرعی، افزودن مغازههای مختلف و … محیط بازی را زنده نگه دارند تا حداقل بازیباز از گشت و گذار در بازی خسته نشود! میتوان گفت تنها چیزی که به غیر از ماموریتها شما را سرگرم میکند، وجود نوازندگانی است که موسیقیهای بامزه و خندهدار مینوازند و حداقل میتوان به آنها گوش داد، اگر هم از آهنگ فعلی خوشتان نمیآید، یک مشت به آنها بزنید تا آهنگ دیگری برایتان بنوازند، به همین سادگی!
وقتی که برای اولین بار نگهبانان، پلیسها یا هرچیزی که شما میخواهید صدایشان کنید، به دنبالتان میآیند و قصد دستگیری شما را دارند، به این موضوع پی میبرید که هوش مصنوعی بازی اصلا و ابدا خوب پیادهسازی نشده و بهطرز مسخرهای غیر منطقی است، فقط کافی است به پشت یک درخت بروید و در این جا است که مشاهده میکنید از هر ده پلیس، هشتتای آنها پشت درخت گیر میکنند، با اینکه اطرافشان کاملا خالی است و میتواننند خیلی راحت درخت را دور بزنند، اما مستقیم به سمت شما میآیند و به درخت برخورد کرده و تا آخر عمرشان در همان حالت باقی میمانند، یکی دیگر از مسائلی که در این بخش از بازی شما را آزار میدهد، ظاهر شدن خیلی سریع پلیسها است، یعنی کافی است که یک بندهخدایی را در یک دهکده بکشید، در عرض چند ثانیه دهها پلیس و شوالیه به سراغتان میآیند که گویا شاه را کشتهاید، برای فرار از دست همین پلیسهای ابرقدرت، فقط کافی است به استبل بروید و رنگ اسبتان را عوض کنید، تمام! به همین راحتی از دست پلیسها و شوالیهها فرار کردید. علاوه بر پلیسها، در مجموع دشمنان دیگر شما هم چندان هوشمندانه عمل نمیکنند و خیلی راحت میتوانید آنها را بکشید و ماموریتها را به پایان برسانید.
بازی با شروع هر ماموریت سیو میشود و با کشته شدن یا باختن در طول آن مرحله، به ابتدای ماموریت منتقل میشوید و باید دوباره همه چیز را از اول انجام دهید، پس خبری از چکپوینتها نیست. در ابتدای بازی به شما گفته میشود که میتوانید با فشردن F6 از Quick Save نیز استفاده کنید، اما این سیو سریع با چیزی که در سر دارید فرقهای زیادی دارد، شما انتظار دارید که با فشردن دکمه F6، بازی دقیقا در همان مکانی که هستید ذخیره شود، اما باز هم به ابتدای مرحله منتقل میشوید، پس دقیقا هدف از این سیو سریع چیست؟ ما که آخر متوجه نشدیم.
اگر بگوییم گیمپلی بازی ناقص است، بیراه نگفتهایم. Rustler در این بخش دارای مشکلات ریز و درشت بسیار زیادی است و خیلی از این موارد ضربه بزرگی به تجربه گیمر وارد میکنند و میتوانند کاری کنند که شما از ادامه دادن بازی منصرف شوید، زیرا عملا شوقی برای ادامه دادن ندارید. جهانی مرده، مبارزاتی پر از مشکل، سیستم سیو نهچندان کارآمد و خیلی از مسائل دیگر که در مقاله به آنها اشاره کردیم، همگی باعث شدهاند که Rustler آنطور که انتظارش را دارید، همانند یک بازی از سری GTA سرگرمکننده و جذاب نباشد.
گرافیک فنی و بصری؛ ترکیبی از گذشته و حال
در بخش گرافیک بصری و طراحی محیط بازی، مهمترین چیزی که مشاهده میکنید تضادها هستند، گرافیتی در قرون وسطا، لباسهای گشاد و هیپهاپی و خیلی از موارد دیگر که اصلا در آن بازه زمانی وجود نداشتند و اما ما در این بازی شاهدشان هستیم. این تضاد با اینکه جالب است، اما شاید با سلیقه خیلی از افراد همخوانی نداشته باشد. یکی از مشکلات این بخش، شباهت بیش از حد مکانهای مختلف با یکدیگر است، شهرها، دشتها، زمینهای زراعی و میدانهای نبرد همگی به یک شکل هستند و تفاوت خاصی بین آنها نمیبینید، به همین دلیل حتی تضادهای عجیب و غریب بازی هم خیلی زود برایتان تکراری و خستهکننده میشوند.
باید گفت عملکرد بازی در بخش گرافیک فنی، کاملا معمولی است، گرافیک بازی نه آنقدر فوقالعاده است که آن را در حد و اندازههای استانداردهای نسل ۹ بدانیم و نه آنقدر افتضاح که نتوان تحملش کرد، بافتها در خیلی از مواقع بیکیفیت هستند و جلوه جذابی ندارند، حتی افکتهای آتش و انفجارهایی که به ندرت هم رخ میدهند، کیفیت سایهها و … چندان جالب نیستند. نقد این عنوان توسط PC صورت گرفته و طبق تجربه بنده، باید گفت در طول تجربه بازی، با هیچ افت فریم و مشکل خاصی در این زمینه مواجه نمیشوید و بازی با سیستمهای ضعیف هم به خوبی اجرا خواهد شد و بهتر است مشخصات حداقل سیستم موردنیاز بازی شما را گول نزند.
موسیقی و صداگذاری؛ گوش کنید و بخندید
شاید جذابترین بخش بازی، مربوط به موسیقیهایی است که در سطح شهر نواخته میشود، این موسیقیها تم کمدیای دارند و میتوانید بارها به آنها گوش کنید و خسته نشوید. خیلی راحت هم میتوانید با مشت زدن به نوازندگان، از آنها به مودبانهترین شکل ممکن درخواست کنید که آهنگ دیگری بنوازند. در طول مراحل هم موسیقیها به همین سبک هستند و در کل باید گفت که در بازی Rustler شما همیشه با موسیقیهای سریع و خندهدار مواجه هستید که بسیار هم جذاب و شنیدی میباشند.
در بازی خبری از صداگذاری بر روی شخصیتها وجود ندارد و دیالوگها در قالب یک باکس و بهصورت متن برایتان به نمایش در میآیند، البته صداهای عجیب و خندهداری از شخصیتها هنگام صحبت کردن شنیده میشود، اما به دلیل دیالوگهای جذاب و طنز، بسیار بهتر میشد که اگر شخصیتها صداگذاری میشدند تا خیلی بیشتر با صحبتهایی که رد و بدل میشوند ارتباط برقرار کنیم. اگر از صدای شخصیتها بگذریم، در مجموع صداگذاری محیط در سطح مطلوبی قرار دارد و صدای برخورد شمشیرها، رها شدن تیر از کمان و … همگی قابلقبول هستند.
سخن آخر
سلیقه یک فرد در لذت بردن یا نبردن از یک بازی اهمیت بسیار زیادی دارد، اما بعضی از بازیها که آنها را شاهکار مینامیم، به قدری باکیفیت و کامل هستند که نظر هرکسی را به خود جلب میکنند، اما مگر تعداد اینگونه عناوین چهقدر است؟ عنوان Rustler دقیقا در خلاف اینگونه بازیها عمل میکند و اگر اتمسفر آن ذرهای با سلیقه شما همخوانی نداشته باشد، خیلی زود از آن خسته میشوید، پس نمیتوان این بازی را به همه پیشنهاد کرد. Rustler شباهتهای زیادی با سری GTA دارد و سعی میکند تا با نمایش یک جهان که ترکیبی از گذشته و حال است، شما را به خود جذب کند، حال سوال اینجا است که آیا در این امر موفق بوده است؟ همه چیز به سلیقه شما بستگی دارد!
نکات مثبت:
- بازی جهان خاصی را به نمایش میگذارد که میتواند برای خیلی از افراد جذاب باشد
- تنوع مناسب سلاحها و آیتمها
- وجود دیالوگهای خندهدار
- موسیقیهای جذاب با تم کمدی
نکات منفی:
- وجود باگهای فراوان در مبارزات بازی
- طراحی بصری محیط بازی خیلی زود خستهکننده خواهد شد
- گرافیک فنی نهچندان مطلوب
- سیستم Quick save نهچندان کاربردی
- هوش مصنوعی افتضاح
- کنترل شخصیت اصلی عذابآور است
پر بحثترینها
- رسمی: Death Stranding Director’s Cut برای ایکس باکس عرضه شد
- آیپی Death Stranding دیگر متعلق به سونی نیست
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- دیجیتال فاندری: پلی استیشن ۵ پرو نمیتواند برخی بازیها را با نرخ فریم ۶۰ اجرا کند
- دیجیتال فاندری: کیفیت Horizon Forbidden West روی PS5 Pro معادل با قویترین رایانههای شخصی است
- سونی از ۲۰۲۵ به بعد سالانه بازیهای انحصاری تکنفره بزرگی را برای PS5 عرضه خواهد کرد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
نظرات
یه لحظه فک کردم نسخه جدید bully اومده
یه لحظه فکر کردم بازی فرعی بولی هستش !!
بعدش سمت چپو دیدم گفتم عه این که دندلاینه (:
جالبه ندیده بودم بازیشو
یارو سمت چپیه چقد شبیه دندلاینه😐