آیا Red Dead Redemption 2 در داستان مجموعه نقص ایجاد میکند؟
داستان Red Dead Redemption 2، خلاها و سوالات متعددی در مورد داستان نسخهی اول ایجاد میکند. در این مقاله قصد داریم تا به بررسی برخی از این نقصها بپردازیم.
این مقاله حاوی مواردی است که محتوای داستانی بازیهای Red Dead Redemption و Red Dead Redemption 2 را فاش میکند
بازی Red Dead Redemption 2 بیش از دو سال است که به عنوان پیشدرآمد داستانی نسخهی ابتدایی مجموعهی خود عرضه شده است. این بازی به عنوان پیش درآمد، داستان گروه Van der Linde را روایت میکند که در بازی Red Dead Redemption تنها اشارههای جزئیای به آن شد. بنابراین، تعجبی ندارد که چندین و چند خلا داستانی بین این دو عنوان بیابیم.
در واقع، Red Dead Redemption 2 باعث میشود تا نقصهای روایی در نسخهی اول ایجاد شود که احتمالاً بسیاری از بازیبازان تاکنون برخی از آنها را یافتهاند. با این وجود، ممکن است راههایی بیابیم که بهگونهای برخی از این خلاها را پر کنند و باعث شوند تا محتوای داستانی Red Dead Redemption 2 و Red Dead Redemption بیش از پیش مطابقت داشته باشند.
محو بودن آرتور مورگان در Red Dead Redemption
روبرو شدن با این واقعیت که در Red Dead Redemption هیچ نشانی از آرتور مورگان وجود ندارد، برای بازیبازانی که تنها نسخهی دوم را تجربه کردهاند عجیب است. البته، طرفداران این مجموعه بیش از سایرین از این موضوع ضربه خوردند و از همان ابتدای شروع Red Dead Redemption 2 و در دست گرفتن کنترل آرتور مورگان، مرگ وی در انتهای بازی را به درستی حدس زدند. با این حال، مرگ آرتور در این نسخه اصلاً دلیل خوبی برای محو شدن کامل او در ادامهی ماجراهای این مجموعه نیست.
در واقع، این بازی هیچگاه روشن نمیسازد که با وجود نقش پر رنگ آرتور در زندگی جان مارستون و فراری دادن خانوادهاش از دست گروه Van Der Linde، چرا جان یا ابیگیل در ادامهی ماجرا حتی به نامش نیز اشاره نمیکنند. البته، در پایان بازی Red Dead Redemption 2 سعی میشود که دلیل غیبت آرتور مورگان در Red Dead Redemption توضیح داده شود. طی یک مکالمه که بین جک و ابیگیل رد در خانهی خانوادهی مارستون رد و بدل میشود، جک مارستون از ابیگیل سوالات زیر را در مورد آرتور میپرسد.
جک: آرتور… او ما را نجات داد، نه؟
ابیگیل: بله، او ما را نجات داد. اگر آرتور نبود هیچ کدام یک از ما امروز اینجا نبودیم. اما پدرت دوست ندارد تا صحبتی در مورد او بیان شود.
در ابتدا، ممکن است که این روش برای توجیه غیبت آرتور در نسخهی ابتدایی کمی عجیب و مسخره به نظر برسد. از جهاتی دیگر، با در نظر گرفتن این موضوع که جک و ابیگیل همواره در Red Dead Redemption تحت نظارت دادگاه هستند احتمالاً این راه برای توجیه این غیبت را منطقی جلوه دهد. اما چیزی که نقطهی مقابل منطق تلقی میشود، این است که چرا مامورین دادگاه از جمله ادگار راس که همواره در پی گروه Van Der Linde در حال جست و جو هستند، هیچگاه نامی از آرتور مورگان بر زبان نمیآروند.
برخی از اعضای گروه Van Der Linde شرایطی مشابه با آرتور دارند
با در نظر گرفتن رویدادهای مهم هر دو بازی، آرتور نه تنها از خط داستانی جان مارستون، بلکه گویی از جهان Red Dead Redemption به طور کلی حذف و محو شده است. همچنین، آرتور تنها عضو گروه Van Der Linde نیست که در نسخهی اول بازی هیچ نام و نشانی از آنها وجود ندارد و تقریباً تمامی اعضای گروه Van Der Linde به جز بیل ویلیامسون، خاویر اسکوئلا و داچ فن در لینده شرایط مشابهای را تجربه میکنند.
البته، بیشتر اعضای این گروه پیش از آغاز داستان Red Dead Redemption به صورت کامل از بین رفتهاند و زمانی که داستان این مجموعه را به عنوان ملاک قرار میدهید، به این نتیجه خواهید رسید که چرا عدم حضور آرتور مورگان در نسخهی اول بازی کاملاً منطقی است. در واقع، Red Dead Redemption به مکانی برای گذراندن باقی عمر اعضای نجات یافتهی گروه Van der Linde تبدیل شده است. البته، Red Dead Redemption 2 هرگز سالهای طلایی که همواره داچ فن در لینده برایشان نقشه میکشید را به تصویر نکشید.
از طرفی دیگر، این نقشهها پس از ماجرای سرقت از بلک واتر به نابودی کشیده شد و باعث شد تا چندین تن از اعضای گروه نیز از بین بروند. حتی سرقتهای موفقیت آمیز این گروه نظیر سرقت از قطار کورنوال باعث میشود تا بعدها مشکلاتی بین اعضای گروه Van Der Linde ایجاد شود. علاوه بر این، در آخرین لحظات بازی و طی تجدید دیدار جان، سیدی ادلر و چارلز برای کشتن مایکا بل در ماموریت American Venom نیز دلایلی برای عدم حضور این افراد در نسخهی اول بازی ارائه میشود. این سه نفر طی این ماموریت با جسد یخ زدهی هدف خود روبرو میشوند که لحظات تراژیک انتهایی بازی Red Dead Redemption را تداعی میکند.
داچ فن در لینده در Red Dead Redemption
اگر تمامی سخنرانیها و نقشههای داچ را دور بریزیم و بخواهیم تنها یکی از صحبتهای وی را به عنوان مهمترین نطق وی در مجموعهی Red Dead Redemption انتخاب کنیم، باید به سراغ نسخهی اول برویم. او در کنار یک صخره و در مقابل جان ایستاده است و خطاب به او میگوید:
ما نمیتوانیم تا ابد با طبیعت و ذات خود بجنگیم. جان، ما نمیتوانیم جلوی تغییرات را بگیریم. نمیتوانیم با جاذبه مبارزه کنیم. ما دیگر توان مبارزه را نداریم. من تمام زندگیام را صرف مبارزه کردم اما هیچ کدام یک از آن ها باعث نشد تا ذاتم تغییر پیدا کند. من نمیتوانم با ذات خودم مبارزه کنم.
بله، این ذات داچ فن در لینده بود که گروهش را به نابودی کشاند. او همیشه به دنبال یک قطار یا بانک دیگر برای سرقت بود و همواره میگفت که این آخرین مورد است. رویاهای او برای گذراندن دوران بازنشستگی در تاهیتی به طور مستقیم به نقشههای باچ کسیدی برای فرار به بولیوی اشاره میکند. کسانی که نسخهی اول این مجموعه را تجربه کرده باشند، متوجه خواهند شد که نقشههای افرادی که قصد دارند همانند قهرمان ایفای نقش کنند، همگی نقش بر آب خواهد شد.
مطمئناً، گروه Van der Linde سرانجام در دل جهان Red Dead محو خواهند شد؛ چه تا زمان مرگ جک و چه پس از گذشت چندین و چند سال. اما داچ طی این دیالوگ به چند اصل اساسی در جهان یعنی طبیعت، تغییر و جاذبه اشاره میکند و زمان را از قلم میاندازد. بنابراین، میتوان چنین استنباط کرد که وی قصد دارد تا ذهن بازیبازان را آمادهی اتفاقات بازی دوم کند تا عدم وجود شخصیتها در بازی اول را به فراموشی به دلیل گذر زمان نسبت دهد.
البته، سل و شخصیت پردازی باعث میشوند تا آرتور هیچگاه چنین سکانسهای عمیق و دیالوگهای متبحرانهای را در توصیف خود تجربه نکند. او پس از ویزیت توسط پزشک، خودش را در جهانی پوچ و رنگ پریده میبیند و به نوعی هیچ امیدی به آینده ندارد. در عین حال و در زمانی که راکستار (Rockstar) با این سکانس سعی دارد به بازیبازان بفهماند که آرتور به انتهای داستان خود در جهان Red Dead رسیده است، سر و کلهی گوزنی پیدا میشود که نماد بیگناهی و معصومیت است. در نتیجه، او تلاش میکند تا روزهای آخر عمر خود را صرف کارهای خوب کند و این روش جدید را با اعتراف گناهان خود به یک راهبه آغاز میکند.
اما علیرغم دانش نیهیلیستی که سرنوشت تمام همدستان داچ را با مرگ گره میزند، آرتور باز هم سعی میکند که در روزهای سخت در کنار داچ باشد و همراه او مبارزه کند. همین موضوع باعث میشود که این تمایل برای مفید بودن، سرآغاز یک دوگانگی درونی برای آرتور باشد که البته لحظات ابتدایی تلقین این حس دوگانه با لحظات انتهایی زندگی او مصادف میشود تا در نهایت، در ادامهی ماجرا و طی بازی Red Dead Redemption هیچ نام و نشانی از آرتور باقی نمانده باشد.
در نهایت، غیبت آرتور در Red Dead Redemption نشاندهندهی پذیرفتن مرگ و فراموشی است که داچ هیچگاه قصد تسلیمشدن در برابر آنها را ندارد. همین موضوع باعث میشود که وی در ناامیدی کامل و بدون تسلیم شدن به خودکشی وادار شود. بیزاری جان مارستون از شنیدن نام آرتور مورگان شاید در نگاه اول راه حلی سطحی و عجیب برای توجیه غیبت او در بازی Red Dead Redemption به نظر برسد، اما به خوبی ماهیت شخصیت آرتور را نمایان میکند. همچنین، ناپدید شدن بسیاری از اعضای گروه Van Der Linde در بازی نخست نیز لزوماً به معنای نقص در روایت داستان نیست و میتواند نشاندهندهی سرنوشت داچ در انتهای بازی اول اشاره داشته باشد.
پر بحثترینها
- شایعه: Fable ،Gear of War E-Day و عناوین دیگر انحصاری ایکس باکس در راه پلی استیشن هستند
- مدیرعامل مایکروسافت: به عرضه بازیهای خود برای پلتفرمهای دیگر ادامه خواهیم داد
- اکتیویژن حمایت کامل خود را از سیاست تنوع، برابری و شمول اعلام کرد
- حقوق مدیر عامل مایکروسافت پس از اخراج ۲۵۰۰ نفر از کارکنان بخش گیمینگ، به ۷۹ میلیون دلار افزایش یافت
- ۱۵ مشکل بزرگ سری GTA که طرفداران سرسخت نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- کوجیما: میخواهم بازیهایی خلق کنم که فضاییها از آنها لذت ببرند
- ویدیو: مقایسه Call of Duty Black Ops 6 روی PS5 و Xbox Series X/S
- مقایسه جلوههای بصری Horizon Zero Dawn Remastered با نسخه اصلی
- آپدیت PS5 Pro برای The Last of Us Part 2 Remastered منتشر شد
- بازی Call of Duty: Black Ops 6 روی پلی استیشن ۵ تروفی پلاتینیوم نخواهد داشت
نظرات
بدون شک حماسه ای ترین داستان نسل و بهترین بازی عمرم
جادوی راک استار رو میشه فقط از ارتور مورگان فهمید همه اول اعتراض داشتن چرا با وجود جان ارتور باید شخصیت اصلی باشه ولی بعدش که بازی منتشر شد و همه بازی شخصیت فوق العاده و شخصیت پردازی شاهکار ارتور اشنا شدن همه عاشقش شدن اونم تونست فقط با حضور تو یه بازی خودش رو نزدیک کریتوس و مسترچیف هم حتی بیاره
واقعا مرد بزرگی بود …. من حاضرم هرچی دارم بدم تا فقط یه نسخه دگ ازش بسازن که ارتور رو توش ببینم … هعی
من هنوز هم بنظرم باید برای rdr2 یک dlc بسازن، که وقایع مهم زندگی آرتور رو پوشش بده…..
حیف واقعا
آقای مناف زاده به نظرتون نباید ون در لین باشه… اگر درست گوش کرده باشید ون در لین…
هنوز موندم چطوری این همه شخصیت مختلف ساخته شده چونکه هر انسانی به سختی میتونه ذات خودش پی ببره تا چه برسه اینکه بخاد یک انسان رو بسازه.کلمه انسان به دست پا نیس اخلاقیات صفت های خوب بد و…
یکی از ارزوهام این بود برم تو این شرکت ببینم چطوری سر یک قضیه مخصوصا درس کردن یک کارکتر چطوری بحث میکنن..
ممنون بابت مقاله
دیگه گفتنی ها گفته شده من چیزی ندارم بگم
ولی….
آرتور مورگان با اینکه در جهان Red Dead فراموش شده، ولی هیچ وقت در خاطره و قلب ما از یاد نمیره.
همینطور جان مارستون.
……. اسپویل…..
.
.
خیلی دلم میسوزه براش. با اینکه واقعا آدم درستی شده بود، ولی باز هم این پینکرتون های لعنتی دست از سرش بر نداشتن و آخرش با بیرحمی تمام تو خونه خودش، گلوله بارونش کردن
خیلی لحظه بدی بود.
.
.
The many miles we walked
The many things we learn
The building of a shrine
Only just to burn
May the wind be at your back
Good fortune touch your hand
May the card lay out a straight
All from your command
That’s the way it is
That’s the way it…..
.
Arthur morgan…… Dutch most trusted senior gun (یعنی آخرش باز هم داچ، آرتور رو سرباز خوش حساب میکرد.. )
هی….
ممنون آقای مناف زاده
عرض ادب و احترام خدمت جناب آقای ابوالفضل مناف زاده . امیدوارم روز خوبی داشته باشید .
تحلیل روایت تاریخی حضرتعالی ، از عنوان به شدت محبوب و تحسین شده ی Red Dead Redemption 2 را خواندم و هرگز دلم نیامد تا چند خطی برای این عنوان خاطره ساز ننویسم .
عنوان Red Dead Redemption 2 به لحاظ خلق شخصیت های اصلی و فرعی یکی از بزرگ ترین عناوین استودیوی Rockstar و شاید به واقع یکی از بزرگ ترین ها و زیباترین ها در نسل هشتم بازی های ویدیویی کنسولی می باشد .
از شخصیت های اصلی این عنوان می توان به Dutch van der Linde و Arthur Morgan ( به عنوان شخصیت قابل بازی ) و John Marston ( به عنوان شخصیت قابل بازی ) و Abigail Roberts و Charles Smith و Hosea Matthews و Micah Bell و Sadie Adler و سایر افراد گروه Van der Linde اشاره داشت .
علی ایحال شخصیت های مکمل در بازی شامل خانواده ی Downes و قبیله ی Wapiti ( که شامل شخصیت هایی از جمله Eagle Flies و Rains Fall می شود ) و Angelo Bronte و سایرین می باشند .
نام های فوق بخش کوچکی از شخصیت های داخل عنوان Red Dead Redemption 2 می باشد که بازی باز در بازی با آن ها ارتباط برقرار می کند که بخشی در روایت اصلی بازی جای داشته و برخی نیز در روایت های فرعی قرار گرفته اند .
حال اگر با کمی تحقیق بخواهید تمامی شخصیت های اصلی و فرعی یا مکمل را بیابید ، آن گاه متوجه خواهید شد که به لحاظ غنای شخصیت پردازی ، داستان Red Dead Redemption 2 در کجا قرار خواهد گرفت .
نویسندگان داستان عنوان فوق Dan Houser و Michael Unsworth و Rupert Humphries می باشند که دو شخص اول وظیفه ی نویسندگی نسخه ی اول این سری را نیز عهده دار بوده اند .
اگر عناصر تشکیل دهنده ی یک داستان را به سه بخش اصلی پیرنگ ( یا خط داستانی و روایت ) و شخصیت/شخصیت ها و صحنه تقسیم نماییم ، به واقع از حیث کمال گرایی عنوان Red Dead Redemption 2 در تمامی عناصر داستان سرایی موفق ظاهر می گردد و کمتر رقیبی توان رقابت با ایشان را داشته و دارد .
نحوه ی پرداختن به شخصیت های اصلی و مکمل به لحاظ روایی همیشه بر دو اصل کلی ، شخصیت فلت/ایستا و پویا به بازی باز منتقل می گردد و در نهایت این کنش های صعودی در داستان می باشند که به کمک روایت پردازی آمده و تمامی شخصیت های فلت و پویای داستان را به یکدیگر به زیبایی هر چه تمام پیوند می زند .
نحوه ی واگذاری گفتگو ها بین شخصیت ها همیشه به بازی باز این نکته را منتقل می کند که هر شخصیت در بازی و در داستان و پیرنگ چه تأثیر و قدرتی دارد و نویسنده های اثر بدون کوچک ترین اشاره ی مستقیمی به بازی باز ، به او می فهمانند که باید با هوشیاری رفتار و کنش شخصیت ها را یاد گرفته و تا حدودی بتواند ایشان را درک و پیش بینی نماید که تمام موفقیت ایشان در این زمینه به حس همزاد پنداری بازی باز با برخی از شخصیت های اصلی بازی بر می گردد .
چه کسی می تواند بگوید این عنوان را به انتها رسانده حال آن که با شخصیت Arthur Morgan همزادپنداری نکرده است و ارتباطی نگرفته است و در آخر نیز نتواند جایگاه این شخصیت را در بازی توصیف نماید؟!!!
نکته ی فوق به واقع کلیدی ترین بخش شخصیت پردازی در داستان سرایی می باشد که اگر به خوبی پرداخته نشود چه بسا پیرنگ و صحنه نیز کمک چندانی به شالوده ی داستان نکنند .
از خود خواهید پرسید شخص Dutch van der Linde و یا John Marston و یا Hosea Matthews و یا Micah Bell و حتی سایرین به لحاظ شخصیت پردازی چگونه توسط نویسندگان اثر پرداخت شده اند ؛ حال آن که اگر داستان بازی را تا انتها دنبال کرده باشید هرگز نیازی به طرح مجدد این سوال نخواهید داشت .
اگر بتوانم به لحاظ شخصیت پردازی به عنوان جاه طلبانه و ساختار شکن The Last of Us Part II نقدی وارد نمایم سخت است تا این مهم را بتوان به صورت مشابه برای داستان سرایی Red Dead Redemption 2 پیاده کرد .
حس تعلیق یکی از نکات کلیدی در بالا بردن هر کنش صعودی در داستان توسط نویسنده می باشد . نویسنده باید بتواند با هر کنش صعودی کمکی جدی در جهت پیشبرد عناصر شخصیت پردازی و پیرنگ و یا حتی صحنه نماید که این مهم در نهایت منجر به خلق حس تعلیق برای تجربه کننده ی اثر خواهد شد .
چه احساسی از آخرین کنش صعودی بین شخصیت های Arthur Morgan و Micah Bell دارید ؟
اگر جوابتان به سوال بالا مثبت است ، قطعاً نویسندگان اثر در خلق حس تعلیق برای شما موفق بوده اند که این مهم را می توان به اولین کنش صعودی در عنوان The Last of Us Part II نیز بسط داد .
سخن آخر : داستان بخوانید تا بتوانید به خوبی با شخصیت های دنیای اطرافتان ارتباط برقرار نمایید و آن ها را بهتر بشناسید . این هنر را برخی بازی های ویدیویی به شکلی منحصر به فرد به مخاطب خود منتقل می نمایند و همینطور خیلی از آثار سینمایی اما غایت داستان سرایی در ادبیات داستانی ( یکی از اشکال هنر هفت گانه ) می باشد .
البته یکی از انتقاداتی که به رددد دو شده اینه که بازی دقیقا سناریوی نسخه اول رو تکرار میکنه.
اسپویل پایان هر دو نسخه رد دد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جایی که دومین شخصیت قابل بازی کسی رو که مسئول مرگ شخصیت اصلی بوده میکشه
بازی دقیقا سناریوی نسخه ی اولو تکرار نمیکنه تفاوت های زیادی دارن. حالا اینکه تو پایان انتقام گرفته میشه نشد که تکرار دقیق
جنگ جهانی سوم وقتی شروع میشه که Gta6 و elder scrolls6 توی یه سال و Rdr3 و the last3 توی یه سال عرضه بشن
لست ۳ همه شونو ناک اوت میکنه دی!
اسپویل رد دد ۲
.
.
.
.
.
.
.
اینکه ارتور میمیره شاید لو میرفت ولی فکر نکنم اینکه چطوری میمیره لو بره. ینی تو بازیو شرو نکرده میدونستی مایکا خائنه و اخرش خود داچ مایکا رو میکشه؟
.
.
.
.
.
.
.
توی این بازی هر وقت میومدم به گمپ همه ی شخصیت ها حرف ها و موضوعات جدیدی داشتن و مشغول کارای جدیدی بودن. هم حرف هایی که با همدیگه میزدن و هم حرف هایی که به تو میزدن. شخصیت ها اینقدر خوب کار شده بود که الان بهشون نمی تونم بگم npc