در صنعت سینما به تنهایی یک ژانر را به دسته کمدی اختصاص دادهاند و چه بسا که شاید بتوان آن را قدیمیترین ژانر موجود نامید. ژانری که حتی در زمان سکوت سینما و دوران فیلمهای صامت، مغزهایی پر صدا چون چارلی چاپلین، باستر کیتون و … را به خود دید و تمام آن شاهکارهای هنری با وجود سیاه و سفید بودن، رنگیترین خاطرات ما هستند. البته اگرچه میتوان بیرنگ شدن هنر خندان مردم را به تدریج در طی سالها مشاهده کرد اما این ژانر هنوز هم طرفداران خود را دارد و بعید است که افراد زیادی خود را از تماشای آثار این دسته محروم کنند.
اما شرایط درباره بازیهای ویدیویی به چه شکل است؟ معمولاً ما در این صنعت چیزی به نام ژانر کمدی نداریم. آثار اکشن و ترسناک عیناً با بهرهگیری از عناصری مشابه سینما وارد دنیای بازیهای ویدیویی هم شدهاند اما آخرین بار کی نام بازیهای کمدی یا خندهدار را شنیدیم؟ از طرفی کاربران این دنیای زیبا با کمدی غریبه نیستند. چه کسی میتواند شوخیهای گرالت در سری Witcher یا بذلهگوییهای نیتن دریک در مجموعه Uncharted را فراموش کند؟ اما آیا این بازیها کاملاً بر مبنای شوخی بنا شدهاند؟
جواب مشخص است. با وجود استفاده از این عنصر در بازیهای ویدیویی، کمتر بازی را میتوان یافت که تمام هدف خود را روی شوخی و کمدی معطوف کرده باشد. با این حال کیفیت برخی از آثاری که دست به این کار زدهاند، به شدت بالا است و نشان میدهد که اگر از پتانسیلهای موجود در این صنعت به درستی استفاده شود، نه تنها میتوان انسانها را ساعتها خنداند بلکه هر غیرممکنی، عیناً ممکن است. در همین رابطه در ادامه به معرفی ۱۰ عدد از برترین بازیهای کمدی میپردازیم که قسمت عظیمی از اتفاقات آنها عجین با شوخی است؛ شوخیهایی که گاه شما را پس از دقایقی خنداندن، به تفکر وا میدارند و گاه هم مستقیماً به یک شوخی دیگر هدایت میکنند.
لازم به ذکر است که در انتخاب جایگاه هر بازی، به مقدار کمدی و کیفیت به کار گیری آن توجه شده است. معمولاً کمدیهایی که افزون بر ایجاد خنده در لحظه اجرا، تا مدتها و حتی سالها بعد در خاطر مخاطب باقی میمانند، از کیفیت بالاتری برخوردار هستند. چنین آثاری اغلب با استفاده از شخصیتپردازی، خلق پیشزمینه و ارائه محیطی مناسب، شوخی خود را زمانی به ورطه نمایش میگذارند که کاربر آن شوخی را ناخودآگاه به خصیصههای یک فضا، زمان و شخص و شی خاصی نسبت میدهد؛ بنابراین چنین شوخیهای پرداخت شدهای همیشه در اعماق ذهن باقی میمانند و حتی سالها بعد با اندکی تفکر، دوباره میتوانند لبخندی دوباره را به ما هدیه کنند.
در نهایت باید توجه داشت که با این وجود، کمدی معمولاً نسبی است و شاید موضوعی که برای شخصی خندهدار تلقی میشود، برای دیگران اصلاً جالب نباشد. بنابراین آثار حاضر در این لیست بدون در نظر گرفتن معیارهایی که به آنها مراجعه میشود، میتوانند برای برخی کاملاً متفاوت باشند.
۱۰. بازی Goat Simulator
همانطور که از نام این بازی بر میآید و اندکی هم عجیب به نظر میرسد، شما با ورود به این بازی، در نقش یک بز ظاهر خواهید شد! یک بز بینام که در یک شهر سوئدی آزادانه رها شده است و تا جایی که میتواند خرابکاری میکند. البته وظیفه این خرابکاریها کاملاً به شما باز میگردد؛ اگر از نبوغ و استعداد خوبی بهرهمند باشید، هزاران ابزار مختلف در اختیارتان قرار گرفته است که نه تنها میتوانید با آنها به اذیت و آزار و خرابکاری بپردازید بلکه لحظات خندهداری را هم رقم خواهید زد.
به مردم شاخ بزنید، پمپ بنزینها را منفجر کنید، سوار قایق شوید، در آسمانها پرواز و یا حتی زبانتان را به یک خودرو متصل کنید. همه این موارد ممکن هستند و ناگهان پس از مدتی تجربه بازی متوجه میشوید که با وجود احمقانه بودن این اعمال، همه آنها خندهدار و لذتبخش هستند. سازندگان پس از عرضه بازی و مشاهده محبوبیت روز افزون آن به خوبی از پتانسیلهای موجود استفاده کردهاند و در این بین میتوان به استقبال DLCهای بسیاری رفت که لذت و طنز موجود در بازی را دو چندان میکنند.
برای مثال در یکی از DLCها میتوانید با دوستان خود متحد شوید و از بانک سرقت کنید؛ البته در نقش حیوانات! ساخت یک نسخه خندهدار از Pay Day همانطور که قابل حدس است به قدری خندهدار میشود که میتواند ساعتها شما را سرگرم کند. با این حال مسلماً آثار دیگری هم وجود دارند که با توسل کمتر به تصادف و قوه تخیل بازیکن، توانستهاند شوخیهای به مراتب جالبتری را مهیا کنند.
۹. بازی Saints Row: The Third
این سری بازی از عجیبترین آثاری به شمار میآید که در تاریخ صنعت محبوب ما شکل گرفته و عرضه شده است. مدتها پیش هر کاربر به محض تجربه ساعت ابتدایی دو نسخه اول آن، از شباهتهای غیرقابل انکارش با GTA سخن میگفت اما با عرضه نسخههای جدیدتر شرایط تغییر کرد. این مجموعه هویت تازهای کسب و تمرکز خود را روی موارد دیگری معطوف کرد.
استفاده از یک محیط آزاد دیوانهوار، تمهای غیرمعمول و در نهایت شوخی از بزرگترین خصیصههای این سری و مخصوصاً نسخه سوم هستند که بسیاری از کاربران را مشتاقِ ساخت و عرضه یک نسخه دیگر کردهاند. لباسهای مسخرهای که میتوان در این بازی پوشید (یا اصلاً لباس نپوشید!) در کنار شوخیهای شخصیتها در کاتسینها و سلاحهای عجیب و غریبی که در اختیارتان قرار میگیرند، میتوانند ساعات مفرح و خندهداری را برای کاربران رقم بزنند.
استفاده توسعهدهندگان بازی از یک فضای به شدت جذاب توانسته است پیشزمینه مناسبی جهت ایجاد شوخیهای قابل توجه در کاتسینها فراهم بیاورد. معمولاً در کاتسینها، بازی به نمایش ماجرا و سرنوشت تدریجی شخصیت اصلی میپردازد اما ما در حال صحبت درباره Saints Row: The Third هستیم؛ در این بازی تمام قوانین از نو نوشته شدهاند تا کاربر از فضای مفرح آن نهایت لذت را ببرد. تماشای رقص عدهای از پیرمردها و پیرزنها که اصلاً قیافه رقص به خود ندارند، به هیچ وجه ایده خوبی به نظر نمیرسد اما پیشنهاد میکنم که نتیجه کار را در این نسخه و نسخه چهارم مشاهده کنید.
کاتسینهای بازی هم همانگونه که ذکر شد، از ایجاد قوانین جدید هیچ واهمهای ندارند. برای مثال یکی از کاتسینهای بازی در کمال تعجب تبدیل به تبلیغی خندهدار میشود و در کاتسین دیگری میتوان شخصیت اصلی را دید که به تمسخر سازندگان و تصمیمهای آنها میپردازد. کنایههای تصویری و شفاهی موجود در بازی هم لحظهای دست از سر شما برنمیدارند و مدام یک لبخند جدید را میآفرینند. نسخه چهارم این مجموعه هم از این لحاظ مشکلی ندارد و به آسانی میتواند در این جایگاه قرار گیرد.
۸. بازی Deadpool
این بازی از لحظات اولیه خود چنان قدرتمند به نظر میرسید که به آسانی میتوانست ذهن هر شخصی را تسخیر کند. با این حال کیفیت بخشهای مختلف این اثر هرگز زبانزد نشد و تنها شوخیهای دیوانهوارش بود که نام آن را ماندگار کرد. در واقع گیمپلی بازی چیز چندان خاصی ندارد و شما اگر دوباره به تجربه آن بپردازید، لحظهشماری خواهید کرد که ددپول وارد یک کاتسین شود یا یکی از دیالوگهای جذابش را ادا کند.
شخصیت ددپول موجود در این بازی حداقل از لحاظ شخصیتی که کمیک بوکها برایش تدارک دیدهاند، عالی ظاهر میشود. یک شخصیت سر به هوای بذلهگو که حتی در حساسترین لحظات هم دست از شوخی و کنایه برنمیدارد و ابداً هم قهرمان شدن برایش ارزشی ندارد. سکانسهای مسخره کردن او توسط دیگران و حالت برعکس آن برای کسانی که به تجربه این بازی میپردازند، ماندگار خواهد بود.
خنده به معنای واقعی کلمه به یکی از پایههای اساسی این بازی تبدیل شده است و شما در هر آن میتوانید منتظر فریادهای جدیدی باشید که از سمت خودتان شروع میشود. شاید کمتر اثری را بتوان یافت که کاتسینهای آن تا به این اندازه خندهدار باشد.
در حقیقت تقریباً لحظهای را نمیتوان در کاتسینهای بازی Deadpool 2013 یافت که منجر به خنده شما نشود. شخصیت ددپول موجود در این بازی به ما ثابت کرد که بازیهای ویدیویی در صورت پرداخت درست به آسانی میتوانند شما را بخندانند. در نهایت اگر سازندگان این اثر یا توسعهدهندگان دیگر بتوانند با سرمایهگذاری روی این موضوع یک اثر با کمدی مشابه اما با کیفیتتر تحویل ما دهند، آن زمان همه چیز تغییر خواهد کرد.
۷. بازی Tales From Borderlands
سری بازیهای Borderlands از همان اولین نسخه هم به دنبال خنداندن مخاطبان خود بودند و این سنت در تمام ورودیهای این سری حفظ شده، اما ما به اثری اشاره داریم که خارج از دستان توسعهدهندگان اصلی و توسط استودیو TellTale ساخته شده است. این بازی برخلاف مجموعه اصلی بیشتر از آن که به دنبال ارائه یک اکشن محض و لحظات خندهدار باشد، شوخی را اساس و بنیان خود قرار داده است.
اگر از طرفداران پر و پا قرص سیتکامهای تلویزیونی باشید، ارتباط تنگاتنگی با این بازی برقرار خواهید کرد. شخصیتهای اصلی این بازی در صحنههای کوتاه به مصاف یکدیگر میروند و با وجود داستان نسبتاً جدی روایت آن، کمتر لحظهای است که شخصیتها با یگدیگر شوخی نکنند و بازی کنایه جدیدی را رو نکند.
در واقع مجموعه بازی اصلی با این که در ساخت یک گیمپلی اکشن و فضای سل شید تاثیرگذار عالی عمل میکرد اما این عنوان Tales From Borderlands بود که اولین بار شوخیهای این سری محبوب را به یک داستان خوب تبدیل و آن را به مرحلهای بالاتر وارد کرد. در یک خلاصه بیتعارف میتوان گفت که ریس و فیونا دو شخصیت اصلی این بازی در دنیای آخرالزمانی پاندورا به زیبایی هر چه تمامتر احمق ظاهر میشوند!
بلایایی که بر سر آنها نازل میشود و راههای خروجی که اکثراً پیش رویشان قرار میگیرند همیشه با شوخی آمیخته هستند و حتی اگر توجهی به داستان هم نداشته باشید، خنده گاهی اوقات امانتان را میبرد. شاید بتوان در این رتبه بازی Borderlands 2 را هم قرار داد اما در یک مقایسه نزدیک، میتوان بهای بیشتری به شوخیهای مطرح شده در Tales From Borderlands داد.
۶. بازی South Park: The Stick of Truth
این اثر نیز همانند مجموعه تلویزیونی خود تمرکز بسیاری روی شوخی و جنبههای خندهدار هر ماجرا دارد اما باید توجه داشت که برخلاف ظاهر فریبنده خود، به هیچ عنوان برای کودکان و حتی برخی از افراد بالغ مناسب نیست. شوخیهای به کار رفته در این اثر شاید از خندهدارترین نمونههای موجود در این فهرست باشند اما گاهی اوقات آن قدر از سطح رایج و خط قرمزها فراتر میروند که برخی از کاربران ترجیح میدهند که به تجربه خودشان پایان دهند؛ البته از طرفی بعضی از مخاطبان و مخصوصاً افرادی که تماشای مجموعه تلویزیونی این بازی را هم در اولویت دارند، شدیداً به چنین شکلی از کمدی علاقهمند هستند و پیوسته آن را دنبال میکنند.
به هر حال چه شما از دوستداران اینگونه شوخیها باشید یا خیر، این اثر در ارائه تجربهای مشابه سری اصلی خود هیچ کمبودی ندارد. افزون بر ارائه طراحیهایی انیمیشنی مشابه، صداگذاری نیز توسط عوامل مجموعه اصلی تدارک دیده شده است تا طنز موجود به بهترین شکل خود اجرا شود. دنبال کردن ماجراجوییهای کایل، اریک، استنلی و کنی همانند انیمیشن، در این بازی هم نهایت کمدی را در پی دارد و باید سازندگان را به خاطر ساخت چنین اثری تحسین کرد.
در تعریف روایت بازی مذکور، میتوان به همان موارد آشنا در سری South Park اشاره کرد. در واقع در بازی South Park: The Stick of Truth هم شخصیتها سماجت و درکی معمولاً احمقانه دارند و دنیای انسانها نیز با مقداری اغراق، کاملاً بیمنطق و غیرمتمدن جلوه میکند. احتمالاً با غرق شدن در روایت بازی و شوخیهای آن رفته رفته متوجه شوید که مکانیزمهای دنیای ما گاهی اوقات به شکلی که میاندیشیم، خوب رفتار نمیکند و هنوز هم مشکلات بسیاری دارد. البته شاید نتوان کمدی موجود در این بازی را کمدی سیاه خواهند اما هر چه که هست، کاربر را به معنای واقعی کلمه میخنداند.
۵. بازی Trover Saves The Universe
انیمیشن Rick and Morty احتمالاً یکی از عجایب نسل ما است. معمولاً حتی افرادی که به تماشای برنامههایی مانند South Park و یا سریالهای تحسین شدهای مانند Breaking Bad هم علاقهای ندارند، نمیتوانند به انکار کیفیت و سطح شوخیهای Rick and Morty بپردازند. با این حال این موضوع چه ربطی به بحث ما دارد؟ در واقع بازی Trover Saves The Universe اثری است که جاستین رویالند، سازنده این مجموعه تلویزیونی در ساخت و صداگذاری آن نقش داشته است.
شخصیت اصلی موجود در بازی مذکور به صورت یکپارچه با صدای مورتی نقشآفرینی میکند و کاربران بارها در طول روند داستان صدای ریک را هم خواهند شنید. خوشبختانه سطح شوخیهای بازی هم به قدری عالی است که مغز کاربران و مخصوصاً علاقهمندان این مجموعه را منفجر میکند. اگرچه باید اعتراف کرد که گیمپلی بازی چیز زیادی برای عرضه ندارد و چالشی هم ایجاد نمیکند اما ظاهراً هدف از ساخت این اثر اصلاً ارائه چنین چیزی نبوده است.
دنیای پرجزئیات و رنگارنگ، شخصیتهای پرداخته شده با صداگذاری عالی آن را دقیقاً به چیزی تبدیل میکنند که دوستداران مجموعه Rick and Morty به همین دلایل به تماشایش مینشینند. بنابراین این سوال مطرح میشود که چرا هنگامی که گیمپلی درخوری وجود ندارد، دست به ساخت یک بازی میزنند؟
در واقع برخلاف این که گیمپلی بازی چندان گیرا نیست اما تعامل با محیط یا حداقل چیزی که ما به وجود آن فکر میکنیم، شوخیهای آن را تبدیل به چیزی میکند که در شرایط عادی یک انیمیشن قابل ارائه نیست. مسلماً برای درک منظور و شوخیهای جذاب بازی باید به تجربه آن بپردازید اما اگر هنوز به تهیه آن فکر نکردهاید، به نظرم وجود این اثر در جایگاه پنجم لیست دلیل قانعکنندهای باشد.
۴. بازی The Stanley Parable
این اثر جدای از شوخیهای فراموشنشدنی خود، یکی از بهترین آثار مستقل تاریخ بازیهای ویدیویی نیز به شمار میآید. کاربر بدون وجود هیچگونه مکانیزم پیچیده، تنها یک انتخاب دارد: گوش دادن یا بیتوجهی به سخنان راوی. همین موضوع به ظاهر ساده علاوه بر خلق پایانهای مختلف، بینهایت موقعیت خندهدار ایجاد میکند که همه آنها به نحو احسن صداگذاری شدهاند. صداگذار بازی در ابتدا به شما دستور انجام برخی اعمال خاص را میدهد.
برای مثال باید به جای عبور از یک درب دیگر، از دربی وارد شوید که او دستور میدهد. در نهایت شما میتوانید با انجام این موارد به یک پایان کوتاه و خیلی معمولی دست یابید، اما شرایط میتواند کاملاً تغییر کند. برای مثال اگر برای چند دقیقه در یک نقطه بایستید، راوی شما را سرزنش میکند یا از دستتان عصبی میشود. از طرفی اگر به مسیری اشتباه قدم بگذارید، او از شما درخواست میکند که بازگردید.
با این حال پس از هر پایان یا شروع دوباره، بازخورد راوی به واکنشهای یکسان شما، مانند دفعه قبل نخواهد بود. شکستن کلیشههای رایج در این بازی و اشاره به آثاری نظیر Minecraft نیز آن را ارزشمندتر میکند. بازی Stanley Parable یکی از مصادیق بارز جلوه شوخیهایی است که تنها در این شکل از رسانه میتوان به آنها پرداخت. برخی جملات راوی چنان جذاب هستند که به شخصه پس از گذشت چندین سال، هنوز هم آنها را به صورت کامل به یاد دارم و از وجود و تجربهشان خرسند هستم.
اثر مورد بحث از معدود بازیهایی بوده که شکل جدیدی از تعامل و البته شوخی را وارد این صنعت کرده و از این حیث لایق احترام است. امیدوارم به توضیحات غیرکمدی من بسنده نکنید و در اولین فرصت به تجربه بازی بپردازید. باور داشته باشید که با یک طنز ناب روبهرو خواهید شد. خوشبختانه به نظر میرسد که محتویات اضافی این اثر نیز در دست توسعه است و به زودی شاهد شوخیهای بیشتری خواهیم بود.
۳. بازی Grim Fandango
برای شخصی همانند نویسنده این مطلب که از علاقهمندان بازیهای انقلابی، متفاوت و خاطراتی غیرقابل تکرار است، اشاره به شاهکارهایی همچون Grim Fandango و آثار پیشرو، یکی از اندک معجزههای حقیقی موجود در این جهان است. استودیو Lucas Arts زمانی با هر تلاش خود، یک جادوی جدید را به کار میگرفت و اثری هنری را بنیان میگذاشت. بازی Grim Fandango جزو عناوینی تلقی میشود که به جرئت میتوان گفت از زمان خلق تاکنون رقیبی نداشته و پیوسته درخشیده است.
«منی» شخصیت اصلی بازی پس از گذشت دو دهه هنوز هم یکی از برترین شخصیتهای بازیهای ویدیویی است که میتوان منطق و کاریزمای غیرقابل وصفی در او دید. این شخصیت عمیق و پخته طی یک روایت محشر و سفر خود بین دنیای مردگان و زندگان بارها مخاطب را به خنده وا میدارد و این خنده از همان جنسی است که من علاقه بسیاری به آن دارم: کمدی سیاه!
هیچکدام از شوخیهایی که به قلم تیم شیفر به رشته تحریر درآمدهاند، بیمعنی نیستند و اگر با عشق و علاقه به سمت تجربه این بازی بروید، سالها بعد کودکانتان را تماشا خواهید کرد که به آنها درباره معجزه موجود در این این بازی و بازیسازی حقیقی میگویید. البته باید پذیرفت که بازار اشباع چند سال اخیر، سلیقه بازیکنان را تا حدود زیادی تغییر داده است و این از جمله دغدغههایی است که حسرت من اندکی هم روی آن تاثیری ندارد.
اگر علاقهمند به تجربه بازیهای ماجراجویی باشید، Grim Fandango یکی از بهترین گزینههای موجود است (اگر آن را بهترین گزینه موجود در نظر نگیریم) که مانند فیلمهای نوآر دهههای طلایی سینما در صنعت بازیهای ویدیویی میدرخشد. افزون بر نسخه اصلی، نسخه Remastered نیز چند سال پیش به بازار عرضه شده است و این میتواند فرصت خوبی برای تجربه یکی از بهترین بازیهای این صنعت باشد.
۲. بازی The Curse of Monkey Island
اگر از کاربران جدیدتر صنعت بازیهای ویدیویی باشید، شاید نام اثر قبلی، این اثر و اثر بعدی چندان برایتان آشنا نباشد اما این دلیل نمیشود که ما تاریخچه این صنعت و بهترینهایش را فراموش کنیم. یک نقلقول معروف میگوید کسانی که تاریخ نمیدانند، باید تمام آن را از نو تجربه کنند. با این حال نیاز نیست که شما تمام آثار قدیمی را یک به یک درنوردید تا به اثر خوبی برسید بلکه تنها توجه به گرافیک و زرق و برق را کنار بگذارید و به پیشنهادات ما اطمینان کنید.
استودیو Lucas Arts همانطور که پیشتر اشاره شد، استعدادی شگرف در بازیساز دارا بود. استعدادی که برخی از بهترین نمونه بازیهای موجود در نسل عدهای از مخاطبان را رقم زد. بازی The Curse of Monkey Island اولین ورودی مجموعه Monkey Island محسوب میشود که از صداگذاری و انیمیشنهای روان استفاده میکند. با وجود آن که شوخی و مزاح از اولین نسخههای این سری دوستداشتنی و ارزشمند هم وجود داشت (و آن نسخهها را نیز میتوان در این جایگاه قرار داد) اما نخستین بار این اثر، لذت غیرقابل وصف خندیدن به دیالوگهای شفاهی یک بازی ویدیویی را به خوبی فراهم کرد.
نبوغ سازندگان بازی مذکور، آن را از شوخیهای بزرگ و کوچکی پر کرده که هر لحظه روی صفحه نقش میبندد و همزمان کاربران صدای دیالوگهای پرفروغ شخصیتها را هم میشنوند که از سالهایی دور سخن میگویند. اولین نمونههای شکستن دیوار چهارم و کنایه به خود توسعهدهندگان این اثر و کلیشههایی که همیشه از آنها استفاده میکردند نیز احتمالاً در این اثر رقم خورده است.
طنز موجود در این بازی به همراه Grim Fandango از پرداخته شدهترین نمونههای موجود در تمام تاریخ این صنعت است که احتمالاً دیگر نمیتوان مثل آنها دید و تجربه کرد؛ پتانسیلهایی که هنوز هم به اندازه قبل خندهدار هستند اما چنان باشکوه در قسمتی از تاریخ دفن شدهاند که هیچکس قادر به استفاده مجدد از آنها نیست و باید تا ابد حسرت شرایط امروزمان را بخوریم.
۱. بازی Portal 2
سخن گفتن از برخی موارد واقعاً دشوار است. چنین موضوعاتی جدای از چیزی که ما میگوییم، قبلاً بارها خود را تعریف کردهاند و معمولاً اضافه کردن توضیحات دیگر درباره آنها بداههگویی محض است. در تاریخ لحظات کمی وجود دارند که واقعاً منجر به خلق مورد منحصربهفردی میشوند. عرضه بازی Pong، حماسهسازی نینتندو با Super Mario و بنیانگذاری مکانیزمهای ژانر اول شخص در DOOM از این دسته انقلابها هستند. میتوان به نامها و افراد دیگری هم اشاره کرد که در توسعه و بسط دنیایی که اکنون به نام بازیهای ویدیویی میشناسیم، خدمات بیشماری داشتهاند.
شاید ادعای واقعاً بزرگی باشد اما Valve نیز در توسعه Portal 2 سهم بزرگی از تاریخ را به خودش اختصاص داد و انقلابی را رقم زد که هیچ استودیویی آن را پیگیری نکرد. Valve با خلق یک شخصیت منفی موسوم به Glados نه تنها یکی از برترین شخصیتهای تاریخ بازیهای ویدیویی را طراحی کرد بلکه به راحتی از طریق حقه کیک و آواز خواندن بارها ما را خنداند و سپس به فکر واداشت.
افزون بر آن، شخصیت مورد نظر حتی در نقش یک سیب زمینی هم چیزی از پتانسیلهایش را از دست نداد و به دیگر توسعهدهندگان زمزمه کرد که چطور باید در شخصیتپردازی هنرنمایی کنند. به راستی چطور میتوان یک هوش مصنوعی خلق کرد که به مانند انسان فکر و برنامهریزی کند و در همان حال بتواند در قالب دشمن ما، لبخندسازی کند؟ اما شما که میدانید Valve دست بردار نیست و از این هم فراتر میرود.
معرفی Wheatley به عنوان یک شخصیت همراه و مکمل نتیجه کار را درخشانتر از قبل کرد. این شخصیت نیز بار عظیمی از شوخیهای بازی را به دوش میکشد و صحنه مواجه بازیکن با او در ابتدای بازی، یکی از بهترین افتتاحیههای موجود در بازیهای ویدیویی را تقدیم ما کرده است. روایتی به ظاهر بسیار ساده که در پسزمینهای با تنها چند شخصیت جانبی و یک شخصیت اصلی لال که سلاح او هم هیچ گلولهای شلیک نمیکند، Portal 2 را تبدیل به یکی از بهترینها در زمینههای بسیاری کرده است.
با این حال، دیالوگهای Glados، شوخیهای Wheatley، فضاسازی و پایانبندی بازی، هر لحظه با وجود تکرار واقعیتهای محض دنیای ما، هرگز شوخی را از یاد نمیبرند. این بازی به زیبایی هر چه تمامتر به قدرت رسیدن یک فرد نالایق و نحوه تغییر شخصیتها در شرایط گوناگون را در بستری از طنز روایت میکند و در حالی که ما هنوز هم به مفاهیم ذکر شده در بازی متصل هستیم، پایانبندی بازی آخرین شوخیهای موجود را هم روانهمان میکند تا Portal 2 تبدیل به برترین اثر کمدی در تاریخ بازیهای ویدیویی شود. کمدی سیاه در این بازی به اوج خود میرسد و جملههایی را در مغز شما حک میکند که تا سالیان سال قادر به فراموش کردن آنها نیستید.
در حقیقت Protal 2 به آسانی میتواند جایگاه اول فهرستهای بسیاری را تصاحب کند که ما اشارهای به این موارد نخواهیم داشت. با این وجود، نمیتوان به آثار Valve نگاه انداخت و از فقدان شماره ۳ آنها آه نکشید. با آن که ما واقعاً نمیدانیم Valve چه زمانی سرانجام داستان مجموعههای اصلی خود را ادامه خواهد داد اما عرضه Half Life: Alyx روشن کرد که آنها هنوز هم ذهنهای توانمندی را در خدمت خود دارند.
از سوی دیگر هیچکس ضمانت نکرده است که این ذهنهای توانمند قصد ارائه آثار هنری دیگری را داشته باشند؛ ای کاش بیشتر قدردان بودیم. در آن صورت شاید اجازه شکایت را داشتیم ولی در این شرایط، هیچ شکایتی وارد نیست.
سرانجام طبق معمول و کلیشههای موجود، گفتنی است که آثار بسیاری قادر به حضور در این فهرست هستند که نویسنده علاقهای به آنها ندارد اما سعی داشته که منطقی عمل کند. اگر به آثار کمدی دیگر علاقه دارید، به جای اتلاف وقت در ارسال نظرهای آتشین، یا با آرامش نظر دهید یا سریعاً به تجربه آنها مشغول شوید.
این نه یک بیانیه سیاسی، نه یک کتاب مقدس و نه یک نطق آسمانی است؛ با این که مطلب فوق برخلاف موارد نامبرده کاملاً معتبر و واقعی است اما هیچ چیزی نمیتواند بالاتر از عقیده شما عمل کند. بنابراین بازی کنید، بخندید و از بازی کردن بدون هیچگونه جهتگیری و افراط خاصی لذت ببرید.
نظرات
عالی
موسیقی آخر هم که دیگه هیچی :inlove:
تشکر از شما آقای ملکی خسته نباشید
کاپهد بنظرم میتونه توی لیست باشه. با اینکه لزوما خنده دار نیست اما طنازی های خاص خودش رو داره. کانکر هم جاش خیلی خالیه با اون طنز بزرگسالانش
موسیقی پورتال هم خیلی خوب بود ممنون
زندهباد. بله موارد دیگهای هم میتونستن توی لیست باشن
آقای ملکی جا داشت همسایه جهنمی هم تو لیست باشه. خیلی ها باهاش خاطره دارن
بله اون هم گزینه محتملی بود. میتونه توی شمارههای ۱۰ الی ۸ قرار بگیره ب نظرم
دد پول حرف نداره
ممنونم از آقای ملکی و گیمفا بابت این مقاله ها که همیشه ما را خوشحال می کنند
خودم به شخصه بجز پرتال ۲ هیچ کدوم رو بازی نکردم 😀
درود؛ پیشنهاد میکنم که حتما ۵ عنوان اول لیست رو تجربه کنین
درود خدمت اقای ملکی ، طنز و کمدی و طنز سیاه در جای جای هنر هشتم قرار داره فقط چشم های تیزبین میخواد برای دیدنش بازی های که داخل لیست هستن عالی هستن و ممنون به خاطر این پست زیبا
.
.
من خودم ادمی هستم که زیاد حوصله طنز و کمدی رو ندارم چی بشه که خوشم بیاد ولی اگر قرار باشه یک بازی کمدی و خنده دار نام ببرم یک بازی بی رقبب وجود داره در عمر گیمری من و اون بازی هم سالها پیش انجام دادم در کنسول افسانه ایی سگا جنسیس و بازی به یاد ماندنی و خنده دار “بوگرمن” نمیدونم کیا بازیش کردن ولی هر کی بازی کرده محاله یادش بره :laugh: بازیه همچین راحتی هم نبود من اون سالها سرویس شدم تا تمومش کردم یادمه دستگاه کرایه کردم شب تا صبح کلا شد ۸۰۰ تومان 😀 شاید این خودش بزرگترین طنز عمرمون باشه :clown:
Boogerman: A Pick and Flick Adventure
درود. «شاید این خودش بزرگترین طنز عمرمون باشه »
واقعاً از این جمله لذت بردم. خوشحالم که خوندین و ما رو به گذشتهها بردین. سپاس و زندهباد
:rose: :rose:
تو بخش ددپول بند سوم کلمه ی اول حرف ه جا افتاده
درباره ی مقاله هم از این بهتر نمیشد
طنز پورتال دو عجیبه!
خیلی عجیب
سوث پارک هم طنزش گریه داره نه خنده:-D
استنلی هم بازی سمیه:-D
خیلی سمه ها یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید
ددپول هم که نگم
از طنزش اینطور بگم که هر بار ما رو مخاطب قرار میده خطر پارگی داره:-D
صدای نولان نورث دوست داشتنی هم قشنگ خورده بهش
من خودم طنز هیدس و بلک فلگ رو خیلی دوست داشتم
طنز کامل نبودن ولی تیکه های خوبی انداخته میشد
و زاگرئوس و ادوارد قشنگ همه رو صاف میکردن:-D
زاگرئوس که بخاطر صداگذاری محشرش بی مزه ترین جمله هارو هم خنده دار میکنه
ادوارد رو هم که میدونید چیه
اگه بخوام مثال بزنم از این دو بازی
جایی که کید ( مری رید) به ادوارد میگه که
If you tell this to anyone , I will unman you as well:-D
بابا trover تو gta v همه اینا رو قورت میده از بس که خنده داره درسته ادوارد هم گاها شوخیهای جالبی میکرد ولی trover خدا بود تو این زمینه
خطر اسپویل نداره
مثال:اونجایی که رفت خونه فرانکلین و بعد اومد از روی نرده بپره افتاد زمین و بعد قاطی کرد میخواست فرانکلینو بکشه(دیالوگاش همش سانسوره نمیشه گفت)
یا اونجایی که تو ماشین با فلوید میرفت اسکله که گفت تو چجوری این شغلو پیدا کردی فلوید گفت یکی برام جور کرده گفت پس حتما براش……..بعد گفت نه از یکی خواستم به یکی دیگه بگه تا کار برام جور بشه بعد گفت پس حتما اون براش ……….
خلاصه از این سانسوری تر نمیشد بگی 😀
کلا سری gta مخصوصا وی طنز تلخه
یه جوری میاد شوخی میکنه کرکات میریزه :laugh:
ترور هم خوب بود ولی زیاد با شخصیتش حال نکردم
وای همه مقاله یه طرف،اون موزیکی که اخر پورتال ۲ پخش میشد
خطر اسپویل
…
و بعد میرسیدیم سطح زمین یه طرف.قشنگ حس میکردیم گلادوس از رفتنمون ناراحته 🙂
خسته نباشید.مطلب عالی بود
وقت بخیر. جسارتاً ی خطر اسپویل اضافه کردم بهش. ممنون از نظرتون
زندهباد.
عه؟ببخشید من باید خودم مینوشتم
با خودم گفتم لابد چون بازی قدیمیه عموم دوستان بازی کردن
دمتون گرم
بله. بینظیره. کمتری چیزی شبیهش داریم
واقعا دمتون گرم گذاشتینش داخل لیستتون
حیفه مردم از وجود همچین شاهکاری خبر نداشته باشن
خسته نباشید عالی بود مقاله به نظرم یکی از بازی هایی که میتونست باشه دویل می کرای بود چون شوخی های دانته بازی رو خیلی جذاب میکرد
درود. بله خب بازیهای زیادی چنین شیوهای رو در دستور کار قرار دادن. آنچارتد و ویچر هم پتانسیلشو داشتن
با تشکر از آقای ملکی مقاله ی خیلی زیبایی بود مخصوصا اون موسیقی آخر از portal 2 :yes:
زندهباد
وای اون goat simulator خیلی باحاله بزه پرواز میکنه طویله رو به نابودی میکشونه :rotfl: :rotfl:
حقیقتا خیلی دقت نکرده بودم که یه بازی بر مبنای طنز و کمدی ساخته شده و با توجه به این فاکتور برم سراغش!
ولی شخصا هم خود سری بوردرلندز هم کمدی این عنوان رو دوست داشتم چون کاملا منطبق با جهان بازی بود.
ددپول خدا بود
تو بازی goat simulator همون نیم ساعت اولش از بس خندیدم دیگه تا هفتف ی بعدش اصلا نخندیدم 😐
لیست فوقالعادهای بود …
خیلی ممنون آقای ملکی عزیز
درود. ممنون از توجهتون جناب کرامتفر
آقای ملکی عالی بود من اکثر آثار لیست رو پلی ندادم جز کمی از دد پول اما وای وای موسیقی که از پورتال گذاشتید چی بود؟ وای وای خارق العادست هر چقدر تعریف کنم کمه با اینکه هیچکدام از پورتال ها رو بازی نکردم اما همیشه مشتاق بازی کردنشون بودم ولی این موسیقی با روانم بازی کرد تا حالا موسیقی خالی نشنیده بودم اینقدر تاثیر گذار باشه که حتی احساساتم رو برانگیزه و اشکمو سرایزر کنه! وای به حال شنیدنش داخل گیم 😥
درود. خوشحالم که مطالعه کردین و مورد توجهتون واقع شده
وقتی از یک بازی بارها تمجید و تعریف میکنیم، اون بازی باید به معنای واقعی کلمه خوب باشه. بازی Portal 2 به نظر من از معدود آثاریه که واقعاً خوبه و توی هیچ بخشی مشکلی نداره. این اثر در عوض این که بخش هاش جداگانه بررسی بشن، چنان پیوستگی داره ک معمولاً یک کل و یک واحد کامل در نظر گرفته میشه. چنین اتفاقی خیلی کم داخل این صنعت رخ داده و آثاری مثل Uncharted، Witcher و حتی Dark Souls هم نتونستن تا این حد منو تحت تاثیر قرار بدن و از نظر من چیز جدیدی برای ارائه ندارن. بازیهای یاد شده با تمام تلاششون، در نهایت مکانیزمهای قدیمی رو تا حدود زیادی بهبود میدن و از این نظر هم قابل احتراماً اما سازندهها داخل Portal 2 مواردی را معرفی میکنن که نه تنها در بازیهای دیگه استفاده نشده و نمیشن بلکه کسی هم به سمت بهبود اونها نرفته. به هر حال هر شخص، تفکر و چشماندازهای ویژه خودشو داره. این چند خطور نوشتم که ارادت خاصم به این اثرو یادآور بشم و شاید بتونیم مقداری از بیمهری که به چنین آثاری میکنیم، کاسته بشه.
این موسیقی در صحنه انتهای بازی پخش میشه. البته من بهتون نمیگم که این موسیقی چه معنی داره، در چه شرایطی و به چه شکلی پخش میشه. بیشک پایان Portal 2 هم به واسطه این موسیقی شکل دیگهای به خودش میگیره. سمفونی که Valve در قسمت انتهایی برای کاربر در نظر گرفت، احتمالاً یکی از زیباترین بدرودهایی باشه که تا حالا دیدیم. امیدوارم برای تجربه این بازی هیچ ثانیهای رو هدر ندین. برای فهمیدن اثرگذاری اصلی پخش این موسیقی، فقط باید بازی رو تجربه کنین
سلام
جای همچین سلیقهای و همچین نگاهی، یکم خالی بود که خداروشکر انگار پر شد و برای من هم درسی است برای آموختن. اینکه برده تفکرات بقیه نباشم و نظر خودم را داشتهباشم و درعوض، از نظرات دیگران یاد بگیرم و تبادل کنم نه اینکه تقلید کنم. ما حتی کلاغ هم باشیم، بهتر از این هست که مقلد کبک باشیم. تشکر از جناب ملکی
اسپم
آقا این پاراگراف آخر، آخرش رو هستم ولی اولش رو نیستم. البته منظورش رو هستم.
در پناه خدا، تشکر
درود ممنون از توجهتون. وجودتون و توجهتون باعث افتخاره
سلامت باشید، لطف دارید.
این مقاله خیلی خوب بود
به نظر من یکی از بهترین مقاله هایی که تا حالا تو گیمفا دیده بودم بود :-))
ممنون :victory:
وقت بخیر.
مسلماً به دلیل لطف و محبتتون اغراق میفرمایین و منو شرمنده میکنین. وگرنه نویسندههای بزرگی در گیمفا فعال بودن و مطالب گهرباری برجای گذاشتن. خوشحالم که کاربرانی مثل شما در کنار ما هستن. باعث افتخاره
تو این لیست فقط سری پورتال را بازی کردم.
بازی معمایی و بسیار جالب و نوآورانه بود برام.
یکی از بازیهایی که برام خنده داره و از انجامش خیلی لذت می برم سری ریمن هست. حالا چه نسخه های PC بازی Origins و Legends و چه نسخه های موبایلی Jungle run و Fiesta run و Adventures. بصورت گروهی و چند نفره با اون شخصیتهای کمدیش بسیار بامزه و خنده دار هستند.
خسته نباشید آقای ملکی
ممنون بابت مقاله
همسایه جهنمی هم ساعت ها مارو خندوند کاش یه اشاره ای هم بهش میکردید
درود. بله حق با شماست. یکی از مشاهیر هستن این سری. شدیداً جاش خالیه
زندهباد. تشکر از همراهیتون