نگاهی به سری Dishonored
گاهی اوقات در صنعت بازیهای ویدئویی، شاهد عرضهی عناوینی هستیم که با وجود آنکه در دید اول ممکن است اثری مانند بازیهای دیگر به نظر برسند، اما در حقیقت عناوینی فوقالعاده متفاوت و خاص هستند. سال ۲۰۱۲ شاهد عرضهی یکی از این عناوین فوقالعاده خاص و متفاوت بودیم. بازی Dishonored ساختهی استودیوی Arkane. عنوانی که با کمترین حاشیه و سر و صدای ممکن عرضه شد اما به سرعت به یکی از برجستهترین عناوین سال ۲۰۱۲ تبدیل گشت.
بازی Dishonored حتی براساس استانداردهای آن سال نیز عنوانی معمولی به شمار نمیرفت. چرا که نه جهان باز بود، نه عنوانی نقشآفرینی به شمار میرفت و نه از فرمول عناوین خطی محبوب آن زمان پیروی میکرد. سازندگان Dishonored، یک تجربهی فوقالعاده آزادانه در اختیار مخاطبان قرار دادند. از طراحی مراحل و دشمنان بازی گرفته تا قابلیتهای گیمپلی، میتوان گفت Dishonored عنوانی خاص بود که قابلیت آن را داشت تا هر مخاطبی را جذب کند.
از آن زمان تاکنون بیش از هشت سال است که میگذرد و اکنون در قالب این مقاله، قرار است کمی خاطرات خود با فرنچایز Dishonored را مرور کرده و سری به دنیای جذاب و پر رمز و راز آن بزنیم …
کوروو، مردی از جنس سایهها
شخصیت Corvo Attano، پروتاگونیست Dishonored را باید یکی از عجیبترین شخصیتها در تاریخ بازیهای ویدئویی دانست. با آنکه او مانند گوردون فریمن، شخصیت معروف سری Half Life صامت بود، اما به شکل عجیبی مخاطبان میتوانستند با او ارتباط برقرار کنند. زمانی که مورد خیانت قرار گرفت بازیبازان نیز طعم خنجر خیانت را چشیدند و وقتی پس از عبور از موانع مختلف Emily را در آغوش گرفت نیز بازیبازان کاملا حس پدرانهی او را با گوشت و خون حس میکردند. و همهی این اتفاقات بدون رد و بدل شدن کلمهای از سوی کوروو رخ داد.
کوروو، مردی از جنس سایهها بود. اگر میخواست میتوانست یک خیابان پر از افراد تا دندان مسلح را از پای درآورد بدون آنکه کوچکترین صدایی ایجاد کند و فردی را خبردار سازد و اگر میخواست میتوانست از سایهها بیرون آمده و مانند قاتلی قهار، خیابان و خانهها را با خون دشمنان خود نقاشی کند. برای Corvo محدودیت معنا نداشت …
در نسخهی دوم، اما شاهد یک کورووی متفاوت و دگرگون شده بودیم. نه تنها این بار شخصیت او صداگذاری شده بود، بلکه از چهرهی او نیز رونمایی شد. صدای بسیار بم و گیرای کوروو به جذابیتهای شخصیت او افزود و در طول بازی اگر او را انتخاب میکردید، دیالوگهای گفته شده توسط او بسیار جذاب بودند. کورووی نسخهی دوم مانند نسخهی اول همچنان قدرتمندی و بیرحمی خود را حفظ کرده بود. مانند گرگی پیر که هنوز میداند چگونه باید از دندانها و پنجههایش استفاده کند. کوروو همچنان قاطع بود و اگر به دنبال هدفی بود، فارغ از موانع سر راه و شانس کم، به هر نحوی که شده خود را به مقصد میرساند. حال چه با کمین در سایهها و پیشروی به مانند یک شبح و چه با از پای درآوردن دشمنان در روز روشن جلوی چشم دیگران …
شاید اگر بخواهیم Corvo را با یک ضدقهرمان دیگر در دنیای گیم مقایسه کنیم، بهترین انتخاب Joel باشد. اشتراکات زیادی میان این دو شخصیت وجود دارد. هر دوی آنها ضدقهرمان هستند و در راه رسیدن به هدف خود، که غالبا نجات فردی عزیز برای آنهاست، هیچ خط قرمزی ندارند. هر دوی آنها حس پدرانه نسبت به دختری جوان دارند و برای حفاظت از او از هیچ کاری دریغ نخواهند کرد. شخصیتپردازی خاکستری دو شخصیت نیز از دیگر موارد اشتراک آن دو به شمار میآید …
هر چند کوروو از حیث شهرت و محبوبیت آنچنان نتوانست به حق اصلی خود برسد، اما باید بگویم در سناریوی دنیای Dishonored، بهترین فردی که میتوانست ماسک معروف را بر صورت گذاشته و در خیابانهای Karnaca بدون ترس و دلهره حرکت کند او بود. دنیای Dishonored، نیاز به ضدقهرمانی از جنس سایهها داشت. کسی که با وجود خطرات و تهدیدات مختلف، بدون واهمه به دنبال هدف خود رفته و تاریکی را از پای درآورد. فراموش نکنید که گاهی اوقات سیاهترین افراد دنیا را نجات میدهند چرا که قهرمانان پشت موانع متوقف شده و امکان پیشروی ندارند. اما برای یک ضدقهرمان، غیرممکن معنا ندارد …
خیابانهایی که بوی مرگ میدهند …
از لحاظ فصاسازی و خلق اتمسفر، بازی Dishonored را باید یکی از برجستهترین بازیهای ویدئویی تاریخ به شمار آورد. شاید افرادی که این سری را تجربه نکردهاند به خوبی این نکته را درک نکنند، اما کافی است فقط چندساعت در خیابانهای Karnaca قدم بزنید و در محیط بازی غرق شوید تا دریابید طراحان بازی در Arkane چقدر نابغه هستند. از معماری ساختمانها گرفته، تا نحوه پوشش مردم و افسران و حضور رباتهای نظارتی غولپیکر و سیستمهای الکتریکی مرگبار، دنیای Dishonored یکی از فوقالعادهترین دنیاها در کل صنعت بازیهای ویدئویی را داراست و این در حالی است که این بازی جهان آزاد نیست و ساختاری نیمه خطی دارد.
با این وجود آنقدر این سری نکات عمیق در دل خود جای داده است که گاهی اوقات بعد از چندین بار اتمام یکی از نسخهها، به نکته و مکان جدیدی بر میخورید. از Black Market پنهانی در زیرزمین یکی از ساختمانها گرفته تا دستنوشتههایی که خود موارد فوقالعاده جذابی در دل خود جای دادهاند…
دنیای سری Dishonored، از نسخهی اول گرفته تا نسخهی فرعی Death of The Outsider، همگی فضایی بسیار خاکستری و سیاه دارند. کمتر پیش میآید که مفاهیمی چون امید و روشنایی را بتوانید در دل دیالوگهای شخصیتها، اتفاقات داستانی و یا فضای کلی بازی پیدا کنید. در واقع دنیای Dishonored کالبدی شاداب دارد در حالی که روح درونی این کالبد با سیاهی پر شده است. سیاهی که به تمام افراد و بخشهای خیابانهای Karnaca رخنه کرده است.
با وجود این روح سیاه و افسرده، اما دنیای Dishonored همچنان رو به جلو حرکت میکند و فعال است. گویی تمام مردم و اشیا به تاریکی عادت کردهاند و سیاهی را اکنون بخشی از خود میدانند.
در دنیای Dishonored هیچ خط قرمز و اجباری وجود ندارد
نکته فوقالعاده در مورد سری Dishonored و نسخههای مختلف آن این است که این امکان در بازی وجود دارد که شما میتوانید بدون اینکه کسی را بکشید بازی را به اتمام رسانده و در عین حال به پایان مطلوب نیز دست یابید! هر چند صادقانه باید گفت انجام دادن چنین کاری هم فوقالعاده سخت و چالشبرانگیز است و هم به صبر و برنامهریزی زیادی نیاز دارد. اما همین مسئله که چنین امکانی در بازی گنجانده شده خود نکتهای شگفتانگیز به شمار میآید. این مسئله آنجایی جالب میشود که در نظر بگیریم که Corvo و حتی Emily و Bilie کاملا شخصیتی خاکستری دارند و در راه رسیدن به هدف خود با موانع مختلفی مواجه میشوند. آنهم در دنیای مخوف و سیاه Dishonored. جایی که کوچه پس کوچههای آن را زامبیها فراگرفتهاند و خیابانها نیز پر است افراد تا دندان مسلح و رباتهای مبارز. در دنیای Dishonored حتی رودخانهها نیز مرگبارند و موشها و ماهیهای این دنیا آدم میخورند! اما با وجود انواع و اقسام تهدیدات و چالشهای گوناگون، شخصیتهای خاکستری دنیای Dishonored این قابلیت را دارند تا مسیری صلحآمیز و بدون خونریزی را انتخاب کنند. البته به شخصه حتی یک بار نیز این مسیر را انتخاب نکردم چرا که لذت تجربهی سری Dishonored، از نسخهی اول گرفته تا Death of the Outsider، به از پای درآوردن دشمنان است …
و در روی دیگر سکه نیز باید بگویم دنیای این سری، با هیچ خط قرمزی محدود نشده است. اینجا قانون تنها روی کاغذ معنا دارد و در عمل، سایهها میتوانند هر کاری که دوست دارند انجام دهند و حتی یک مرتبه نیز روشنایی حقیقت آنها را گرفتار خود نسازد. یک دنیای خاکستری، اعمال خاکستری نیز طلب میکند و بنابراین چه به عنوان Corvo و چه در نقش Emily، اعمال شما با خط قرمز خاصی روبهرو نیستند. حتی شخص Outsider که به نوعی ناظر اعمال ما در این سری است هیچگاه خود برای متوقف کردن فعالیتی پا پیش نمیگذارد چرا که دنیای Dishonored دنیایی مخوف و تاریک است و قتل و آزمایش و آدمربایی و خیانت، کاملا اموری عادی به شمار میآیند. تنها نکتهای که وجود دارد این است که ایآ شما به اندازهی کافی قدرتمند هستید تا در این دنیای بیرحم زنده بمانید یا خیر؟ چرا که در دنیابی که موشهای آن آدمخوار هستند و جادوهای مرگبار در تمام نقاط آن مورد استفاده قرار میگیرد افراد عادی و ضعیف شانسی برای بقا ندارند. این مسئله را میتوان به خوبی در تکامل شخصیت Emily نیز به وضوح مشاهده کرد. او از شاهزادهای مهربان و دوست داشتنی تبدیل میشود به فردی که بدون درنگ خون دشمنانش را بر زمین جاری میسازد. چرا که جهنم، جای دخترکی سادهدل و مهربان نیست. آن دختر ساده و معصوم، برای آنکه در Karnaca بتواند زندگی کند باید از لحاظ شخصیتی پوستاندازی کند و به فردی جدید تبدیل شود.
طراحی مراحل Dishonored، کلاس درسی برای سایر سازندگان
یکی از بزرگترین نقاط قوت فرنچایز Dishonored، مربوط به طراحی مراحل این سری است. از ساختمانهای چندطبقه گرفته تا خیابانهایی بزرگ که با کوچههای مختلف به هم وصل شدهاند، باید گفت سطح Level Design در این سری به شکل فوقالعادهای بالاست. تعداد دشمنان در هر بخش، ساختار ساختمانها، آیتمهای قرار گرفته در محیط بازی، تنوع دشمنان، اتصال میان محیطهای شهری و طراحی دقیق مکانها از جمله مهمترین مواردی هستند که موجب شدهاند از لحاظ فنی و تخصصی، سطح طراحی مراحل این سری فوقالعاده بالا باشد.
یکی از مراحل پایانی نسخه اول Dishonored، یک نمونهی بینظیر از طراحی مرحله استادانه است. در این مرحله، در فضایی نسبتا کوچک شاهد این هستیم که بیش از شش نوع دشمن و خطر مختلف کنار هم قرار گرفتهاند. پل اصلی آن ناحیه توسط دو ربات بلندقامت حفاظت میشود، مناطق نزدیک به آن پل را افسران و سربازان پوشش میدهند، کوچههای کناری آن منطقه پر است از زامبی و موشهای آدمخوار، رودخانه زیر پل مأمن ماهی بزرگ و مرگبار است و کوچههای فرعی آنجا نیز خطرات مخصوص خود را دارند. از لحاظ فنی، طراحی این Mission یک شاهکار تمام عیار است در حدی که میتواند به عنوان کلاس درسی برای سازندگان دیگر به شمار آید. از این دسته مثالها در سری Dishonored فراوان است و نسخهی دوم و Death of the Outsider نیز دارای مراحلی بودند که با مهارت و نبوغ تمام طراحی شده بودند.
مبارزات مرگبار یا کمین در سایهها؟
گیمپلی سری Dishonored همواره از دو رکن اصلی تشکیل شده است. اول مخفیکاری (Stealth) و دوم نبرد مستقیم (Direct Approach). نکتهی بسیار جذاب این فرانچایز این است که هر دو بخش اصلی بازی طراحی کاملی دارند. چه بازی را به صورت مخفیکاری تجربه کنید و چه مثل من حمام خون به راه بیندازید، از مکانیزمها و قابلیتهای موجود نهایت لذت را خواهید برد. به لطف نشان Outsider و همچنین Runeهای موجود در دنیای Dishonored، شاهد انواع و اقسام جادوهای جذابی هستیم که گزینههای بسیاری برای پیشروی در اختیار بازیبازان قرار میدهند. از قابلیت Blink یا همان Teleport که قابلیت Default شخصیتهاست گرفته تا انواع جادوهای مختلف که به وسیلهی آنها میتوانید به موش تبدیل شوید، زمان را در اختیار بگیرید، از نیروی باد استفاده کنید و بسته به سلیقهی خود به شبحی مرگبار یا ماشین کشتار تبدیل شوید.
گیمپلی بازی با وجود آنکه از زاویه اول شخص روایت میشود اما به لطف ابزار و قابلیتهای مختلف عمق بسیار قابل قبولی دارد. از نبردهای نزدیک و شمشیرزنیهای جذاب گرفته تا استفاده از طیف وسیعی از تیرهای پرتابی، تپانچه، نارنجک و ابزار مختلف دیگر. آنقدر وسیله، جادو و ابزار مختلف در سری Dishonored وجود دارد که در هر سناریو و موقعیت شما دهها انتخاب پیش پای خود میبینید.
سخن پایانی:
سری Dishonored از آن دسته آثاری بود که ثابت کرد برای موفقیت در دنیای گیم نیازی به گرافیک هنری فوقالعاده یا یک دنیای جهان آزاد بزرگ ندارید. حتی نیازی نیست از کلیشهها دور شوید چرا که یک آشپز ماهر با مواد اولیهی تکراری میتواند ترکیبی جدید و فوقالعاده خوشمزه خلق کند. یکی از بزرگترین افسوسهای من این است که این سری دیگر ادامه نمییابد… اما خب آثار خاص مخاطبان عامهی کمتری را جذب میکنند و همین مسئله روی فروش و درآمدزایی تاثیر مستقیم میگذارد… آیا روزی دوباره شاهد این خواهیم بود که فردی ماسک معروف Dishonored را بر چهره زده و دوباره در کوچهها، خیابانها و ساختمانهای Karnaca ماجراجویی کند؟ امیدوارم …
هر چه هست باید بگویم تجربهی سری Dishonored برای من به شخصه یکی از شیرینترین تجربههای گیمینگ به شمار میرفت. در کنار تودهای از آثار تمام آنلاین و بازیهای Open World مختلف، گاهی باید آثار خطی و نیمهخطی مانند Dishonored را تجربه کرد و در دنیای بینظیر این عناوین غرق شد…
نظرات
یکی از بهترین محیط ها و لول دیزاین هایی که تا به حال دیدم
یکی از جذاب ترین بازی هاس به همه کسایی تجربش نکردن به شدت پیشنهاد میکنم :yes:
ایول آقای زاهدی
عجب مقاله ای
عجب بازی ای
عجب آزادی عملی
عجب لول دیزاینی
عجب شخصیت پردازی ای
بدون اغراق هر دو نسخه برای من یک شاهکار و جزو برترین بازیهای نسل گذشته و حاله اگر بازی نکردین حتما امتحان کنید و بهش کمی وقت بدین تا توی دلتون جا باز کنه
به امید یه نسخه جدید
:rose: :rose: :rose:
با تشکر از اقای زاهدی واقعا سری دیس هانرد یکی از بهترین بازی های مخفی کاری هست بنده که به شخصه منتظر بازی دث لوپ بازی جدید استدیو اراکین هستم درباره ادامه سری دیس هانرد هم احتمالا بازی با شخضصیت های دیگه ای ادمه پیدا کنه چرا که در اسپین اف نسخه دوم دیس هانرد پرونده Corvo و Emily به طور کامل بسته شد و نکته جالب اینکه در ابتدا قرار بود دیس هانرد در ژاپن اتفاق بیفته اما در اخر شهر Dunwall که الهام گرفته از لندن در طی قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی بود به عنوان محیط اصلی بازی انتخاب شد و ممکنه سازنده ها برای نسخه سوم اینبار سراغ ژاپن و تاریخ غنی اون برن
یکی از بهترین مخفی کاری های جهان (کسایی که میگن اول شخص فقط کلاف است مخفی کاری نمیشه تجربه اش کنن)
بچه ها من دیشب رفتم ps3 خریدم (خلم :rotfl: ) (حتی یه بازی نسل هفتمی هم تو عمرم نکردم از نسل ۸ بازی کردم) بنظرتون چه بازی هایی رو بگیرم؟
متال گیر سالید ۴ گاد اف وار ۳ انچارتد ۱و۲و۳ لست اف اس ۱ اینفیمس کیل زون ۲و۳ رزیستنس
red dead redemption
uncharted 1,2,3
killzone 2
infamous 2
metal gear solid 4: guns of patriots
the last of us
bioshock trilogy
dark souls 1,2
sleeping dogs
shadow of the clossus
demon’s souls
god of war 2, 3
متال گیر سالید ۴ و سه گانه اصلی god of war و رد دد ردمپشن
نظر شخصی:اگر اهل هک اند اسلش هستی اینا تست کن:
devil may cry 1 3 4
bayonetta
odin shpre 😀
asura’s wrath
nier gestalt / drakengard 3
ninja gaiden sigma 1 2
ninja gaiden 3 razer edge
metal gear rising
heavenly sword
سبک وحشت هم:سری resident evil
Castlevania lord of shadow 1 2
یه سوال داداش حالا که تو رفتی زحمت کشیدید
ps3 slim نوش پیدا میشه الان
چون منم میخوام بگیرم
قیمت حدودا چقدره؟
یادمه قبلا ۹۰۰ تومن بود الان رو نمیدونم
داداش نوشو پیدا نکردم ولی دسته دوم ۲٫۷۰۰ خریدم (دو دسته)
یادش بخیر ps4 نوشو خریدم ۹۰۰ تومن 😥 (الان ۹ میلیونه :hypnotized: :hypnotized:)
از خاصترین و یونیک ترین بازی های زندگیم مخصوصا نسخع اولش
درود ب استودیو arkan
یکی از استودیو های خوبی ک زیر مجموعه زنی مکس بود و مایکرو خریدش همین آرکین بود تو مخفی کاری و لول دیزاین حرفی باغی نمیزاره :inlove:
چشکلی باقی را نوشتم باغی 😐
هر ۳ نسخه منتشر شده شاهکارن. تو این بازی هزاران راه برای جلو بردن ماموریتت داری برای همین هیچوقت تکراری نمیشه.
این بازی علاوه بر تمام نکات مثبت خارقالعاده ای که داره،پر از مفاهیم مختلف سیاسی،جامعه شناسی و فلسفی هست که پشت داستان به ظاهر ساده اما تودار و لایه لایه بازی پنهان شده و این امر رو هم به نظرم از پدر معنویش یعنی سری ابر شاهکار بایوشاک بدست اومده،از دوستان علاقه مند هم تقاضا دارم که اگه به شناخت بهتر و بیشتر مفاهیم و فلسفه گنجانده شده در لایه های بازی علاقه مند هستند،تحلیل این بازی رو به قلم جناب آقای میثم عبداللهی پور که در همین سایت به رشته تحریر دراومده مطالعه کنند.
به نظر من که یکی از بهترین و در عین حال اندرریتد ترین عناوین دنیای گیم هستش همیشه احساس میکنم به اون چیزی که حقشه نرسیده.
عکس خود بازی داره داد میزنه که چه بازیه خوبی هستش کسایی بازی نکردن به هیچ وجه از دستش ندن.
واااا خیلی عالیه
من نسخه دوم خیلی دوست دارم
فکر کنم ۴ ۵ بار رفتم
خیلی فرق داره بازی کردن Corvo و Emily با هم
عاشقشم
در خط اول سخن پایانی ، اشاره کردین که نیازی به گرافیک هنری فوق العاده نیست.
اما این بازی گرافیک هنری فوق العاده ای داشت.
شاید منظورتون گرافیک فنی فوق العاده بود.
دیس آنرد شاهکار بود. امیدوارم ادامه پیدا کنه.
مقالهی خیلی خوبی بود
مرسی مصطفی جان
کلا بازیهایی که توی سطح شهرشون نوت و نوشتهی مختلف وجود داره خیلی خوبن، چرا که با اون نوشتهها عمق خیلی خیلی بیشتری به داستان بازیشون داده میشه و این خیلی ارزشمنده …
بعد این که توی سطح شهر این بازی، اتفاقات جالبی رخ میده که حتی ممکنه از چشم یک بازیباز نهان بمونه …
مصطفی دم شما گرم به خاطر یاداوریه این سری بازی ها.
واقعا از بهترین اول شخص هایه که نقاط ضعف خیلی خیلی کمی داره، حتا اسپین آفش.
دوستانی که تجربه نکردن، هر ۳ نسخه رو باهم برن. لذت بیشتری داره، اینکه از اولش در جریان داستانش باشید. به شخصه قسمت اولش رو یه نمه بیشتر دوست داشتم، چون واقعا همه جوره نوآورانه بود
سلام علی جان
لطف داری
دقیقا منم موافقم با نظرت. هر سه نسخه عالی بودن ولی نسخه اولش بیشتر به دلم نشست.
بزرگترین نقطه قوتش بنظرم آزادی عمل وحشتناکشه که یکی از دلایلش لول دیزاین شاهکارشه
بنظرم بهترین لول دیزاین نسل هفت و هشت کلا برا دیسانرد یک و دو عه:-D
انقدر خوبه این بازی
حالا آبروی سیستممونو نبر 😀 :rotfl: خخخ
این چه حرفیه من هنوز به سیستمم امید دارم :rotfl: :rotfl:
نسخه اولش رو gt 610 میاد؟
Yep
این بازی یکی از بهترین بازی های بود که چه از نظر محیط و گیمپلی و چه از نظر داستان من از اون لذت بردم (گرافیک هم راضی بودم )
آقای زاهدی ، منم مثل شما درست همون لحظه که….
**خطر اسپیول **
*
*
*
*
اون لحظه که کورو بعد از پیدا کردن امیلی ، ماسک خودشو درمیاره و امیلی با خوشحالی میره تو آغوشش ، یه حس خوب و لذت بخش انگاری تو وجود آدم ایجاد میشه
بازی واقعا لایق تحسینه
ولی واقعا باید اعتراف کنم واقعا در این مورد شگفت زده شدم که کورو نقاط اشتراکی با جوئل (شخصیت The Last Of Us) داره
*