۱۰ دروغ بزرگ که باعث میشوند ۱۰ بازی جذاب را از دست بدهید؛ لطفا گول نخورید! – بخش دهم
۱۰ دروغ بزرگ
دنیای بازیها متاسفانه پر است از دروغ و حرفهای مضحک که حتی منتقدین هم دیگر زیاد میگویند چه برسد به کاربران. حرفها و نظرات افراد افراطی که خدا نکند با یک چیزی مشکل داشته باشند و دشمن شوند، چون دیگر تا ابد ذهن تکبعدیشان نمیتواند غیر از آن را قبول کند. همهی ما بارها از این قبیل حرفها و دروغها شنیدهایم که در مجامع بازی یک کلاغ و چهل کلاغ شدهاند، هر کسی هم میرسد یک چیزی میگذارد رویش و میدهد دست بعدی تا نهایتا یک دروغ بزرگ درست شود که ذرهای هم با واقعیت همخوانی ندارد و خیلی وقتها باعث میشود بسیاری از بازیبازان سراغ برخی بازیهای عالی و جذاب نروند. امروز دقیقا دست گذاشتهام روی ۱۰ تا از این دروغهای بزرگ که در مورد ۱۰ بازی جذاب و باکیفیت، یک کلاغ و چهل کلاغ شدهاند و آنقدر دهان به دهان چرخیدهاند که باعث شدهاند از فلان بازی جذاب یک هیولا خلق شود که کلا غیر قابل بازی است و خیلیها به همین خاطر سراغش نرفتهاند. البته خب این مقاله نظر بنده است و شاید برخی از شما با این لیست موافق نباشید و یا شاید فکر کنید برخی از اینها دروغ نیستند. بدون شک نظر هر کسی محترم است، ولی این مقالهی من و نظر بنده است که منت گذاشته و مطالعه میفرمایید. پس اگر تا اینجا با من همراه بودهاید و یا از ۹ قسمت قبلی این سری مقالات لذت بردهاید، شما را دعوت میکنم به مطالعهی ادامهی مطلب قسمت دهم “۱۰ دروغ بزرگ که باعث میشوند ۱۰ بازی جذاب را از دست بدهید.”
۱۰ – بازی F.E.A.R ۳ یک بازی خیلی ضعیف بود
بیتردید یکی از آن قبیل فرنچایزهای خیلی جذابی که کار خود را فوقالعاده شروع میکنند ولی کمکم افت کرده و تقریبا از یاد میروند، سری بازیهای F. E. A. R هستند که نام جالبی هم دارند و ترس را به صورت خلاصهی کلمات، در نام خود تداعی میکنند. زیرا در واقع نام F. E. A. R به معنای First Encounter Assault Recon است که سازندگان به زیبایی با مخفف آن، نام «ترس» را روی بازی قرار دادهاند. این سری زیبا که در ژانر شوتر اولشخص و وحشت قرار داشت در سال ۲۰۰۵ کار خود را با نسخهی اول آغاز کرد و با عرضهی یک بازی معرکه، همگان را به خلق یکی از ماندگارترین و موفقترین فرنچایزهای این سبک امیدوار کرد. غافل از آن که قرار است همین نسخهی اول با متای بینظیر ۸۹ بهترین بازی سری باشد. نیویورک تایمز در مورد بازی نخست سری نوشت «به همان هیجان و استرسزایی Half-Life» که واقعا این جمله افتخاری تاریخی برای این بازی قلمداد میشد که نامش را کنار شاهکار Half-Life آورده بودند. در ادامه، این سری روندی نزولی را طی کرد و نسخهی دوم یعنی F. E. A. R. ۲: Project Origin با متای ۷۹ به موفقیت بازی اول نبود و نسخهی سوم یعنی F. E. A. R. ۳ نیز که در این بخش از لیست صحبت از آن است، به موفقیت بازی دوم نرسید. البته هر ۳ بازی عناوین جذاب و خوبی هستند ولی خب در مقایسهی آنها با یکدیگر، مشخص است که روندی کاملا نزولی را طی نموده و افت کردهاند. داستان کلی سری حول محور یک وجود فراطبیعی که به شکل یک دختربچه (که بعدا مشخص میشود نام او آلما است و داستان تلخ و شومی داشته) ظاهر میشد، میچرخید. یک گروه ویژه هم با همان نام بازی یعنی F. E. A. R مسئول تحقیق کردن در مورد این موضوع و به دست آوردن پاسخ بودند. در بازی نخست، شما در نقش یک عضو این گروه یعنی Point Man که پروتاگونیست بازی بود قرار میگرفتید که گاها رفلکسهای عصبی و فراطبیعی از خودش نشان میداد و حضور موجودات ماورایی را حس میکرد.
۹ – بازی Quantum Theory ارزش یک بار بازی کردن هم نداشت
یعنی عمرا اگر بیشتر از چند نفر انگشتشمار حتی نام این Quantum Theory شنیده باشند. این بازی در واقع دقیقا از نظر گیمپلی شبیه Gears of War بود و چون آن فرنچایز شدیدا در بورس بود، به Quantum Theory اتهام کپی کردن زدند و نمرات خیلی خیلی افتضاحی به آن دادند، دقیقا چیزی مثل قضیهٔ God of War و اتهام کپی کردن که به Dante’s Inferno زدند. بازی Quantum Theory عنوانیست در ژانر شوتر سومشخص که توسط استودیو Team Tachyon ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط Koei Tecmo برای پلتفرمهای پلیاستیشن ۳ و ایکسباکس ۳۶۰ منتشر گردید. داستان بازی حول محور دو شخصیت به نامهای Syd و Filena قرار داشت که باید از یک برج عظیم و مخوف به نام «living tower» بالا میرفتند و دشمنان را از بین میبردند. بیشتر داستان بازی در این برج دنبال میشد و در ابتدا شما میدیدید که شخصیت Syd همراه با زنی به نام Nyx در حال فرار از یک برج است که در حال فروپاشی است. همینطور که جلو میروید و با دشمنان میجنگید، ناگهان میبینید که Nyx میافتد و در حال مرگ است. Syd میگوید که چون Nyx در واقع جزوی از برج است، با فروپاشی برج او هم از بین خواهد رفت. در نهایت Syd او را رها میکند و به وی میگوید «خوب بمیری». سپس داستان چند سال به جلو میرود و میبینید که Syd و برخی سربازان دیگر در حال نبرد در خیابان هستند تا راهشان را به برج زنده باز کنند. ماموریت آنها رفتن به برج و از بین بردن برج همراه با یک مادهٔ سیاه به نام «the erosion» است که زندگی بشر و بازماندههای این دنیای پساآخرالزمانی را تهدید میکند. در ادامه کلی اتفاقات دیگر رقم میخورد و بسیاری از موارد برای شما روشن میشود.
۸ – Slender: The Eight Pages در حد یک بازی ترسناک کامل نبود
دلیل نمیشود که چون یک بازی کوتاه است و مکانیسم سادهای دارد یک تجربهٔ کامل را به شما ارائه ندهد و اتفاقا عنوانی که در این بخش لیست ما قرار گرفته است نشان داد که میتواند با همین مکانیسم ساده و کوتاه، چند برابر بازیهای بزرگ وحشت، شما را بترساند. چند سال قبل شاهد بودیم که یک نام به سرعت بین تمامی مراجع و محافل گیمینگ رواج یافت و هر کجا که صحبت از یک عنوان خیلی ترسناک و مرگبار بود، قطعا نامی از Slender یا مردی به نام Slender Man نیز به چشم میخورد. این نام در ابتدا با یک بازی با نام Slender: The Eight Pages بر سر زبانها افتاد و اینترنت و فضای مجازی به سرعت پر شدند از ویدئوهای مختلف و ترسناک بازی کردن Slender که در عین سادگی و کوتاه بودن، ترس و استرس فوقالعادهای را همراه خود دارد. در واقع برای مدتی همه جا پر شد از ویدئوهای مخوف این بازی. همانطور که قبلا نیز اشاره کردهام “مخصوصا اگر در این حین یک دوست نامرد هم داشتید که شما را اضافه بر اینها در لحظهی دیدن Slender man میترساند دیگر ممکن بود واقعا سکته کنید!”
شما در بازی باید به دنبال ۸ قطعه یادداشت گمشده میگشتید و تنها یک چراغ قوه در اختیار داشتید. باید تمام مکانهای مختلف را میگشتید و در همین حین Slenderman نیز به دنبال شما بود و باید مراقب میبودید که یک لحظه هم در صورت او نگاه نکنید و با او روبهرو نشوید زیرا که این مساوی با مرگ بود. سازندگان Slender: The Eight Pages با خلق ترکیبی زیبا و ساده از «استرس بصری» به همراه المانهای وحشت موفق شدند تا بازی باکیفیتی در این سبک عرضه کرده و خیلی زود طرفداران زیادی را به سمت بازی خود جذب نمایند. Slender: The Eight Pages خیلی سریع و در عین شگفتی همگان، تبدیل به یکی از ترسناکترین بازیهای دنیا شد و انواع و اقسام ویدئوهای بازی کردن با ترس و سکته زدن بازیبازان هنگام بازی کردن آن منتشر میشد و خیلی زود نام آن در تمام دنیا پیچید. دلیل اصلی این موضوع هم شخصیت منفی اصلی یا آنتاگونیست بازی بود (که البته تنها شخصیت حاضر در کل بازی غیر از شما بود!) که مردی سیاهپوش با چهرهای ترسناک و دست و پاهای بسیار دراز بود و Slender man نام داشت. شخصیتی که ضربهی خاصی به شما وارد نمیکرد ولی دیدن آن برابر با مرگ بود! وقتی که با افکتهای تصویر میفهمید Slender Man به سرعت در حال نزدیک شدن به شماست، واقعا احساس میکنید که قلبتان میخواهد از استرس از درون سینه بیرون بیاید. اگر عاشق ترسیدن هستید در حق خودتان لطفی مرتکب شوید و این بازی را در محیطی بدون نور و با هدفون انجام دهید تا آن وقت متوجه شوید که آیا Slender: The Eight Pages بازی کاملی هست یا نه!
۷ – بازی Obscure یک بازی بیارزش بود
نام ObsCure را خیلیها اصلا نشنیدهاند و جدا از بازیبازان جدید، تعداد خیلی زیادی از بازیبازان حتی قدیمیتر نیز هیچ آشنایی با آن ندارند، چه برسد که آن را تجربه کرده باشند. اما هر شخصی که عناوین این فرنچایز به نام ObsCure را بازی کرده است از آن به عنوان یک وحشت-بقای خاص و جذاب یاد میکند. داستان بازی از این قرار است که با رخ دادن اتفاقات عجیب و غریب در مدرسهی Leafmore High، چند دانشآموز نوجوان به دنبال یافتن دوست گم شدهی خود به آنجا میروند و ناگهان خود را در شب، اسیر و گیرافتاده در مدرسه مییابند و حالا باید به دل وقایع عجیب و غریب رخ داده بروند و ترس و استرس مرگباری را تجربه نمایند. شما در بازی کنترل این ۵ دانشآموز را بر عهده دارید و باید در بخشهای مختلف مدرسه بگردید و با انواع و اقسام فرمهای مختلف دانشآموزان آلوده شده نیز مبارزه کنید. سپس این دانشآموزان متوجه میشوند که دشمنان به نور حساس هستند و با تابش مستقیم نور خورشید از بین میروند. چراغ قوهها نیز مقداری تاثیر بر این دشمنان دارند و آنها را ضعیفتر میکنند و هالهی سیاهی که دور آنها را فرا گرفته است از بین میبرند. در روند بازی، دانشآموزان در مییابند که توطئهای برای تزریق به دانشآموزان و تبدیل آنها به هیولاهایی جهشیافته در کار بوده است. سپس متوجه میشوند که اینها در اصل نتیجهی آزمایشاتی بر روی هاگهای یک گیاه کمیاب بوده است که این توانایی را دارد که عمر جاویدان به انسانها بدهد و در مییابند که پرستار Elisabeth و مدیر مدرسه به نام Herbert بیشتر از ۱۰۰ سال سن دارند، در حالی که تقریبا ۶۰ ساله به نظر میرسند. دانشآموزهایی که در بازی کنترل آنها را به دست میگیرید همگی دارای شخصیتهای کاملا متفاوتی هستند و جدا از داستان اصلی و کلی بازی، شاهد روابط درام، عاطفی، خانوادگی، عصبی و حتی عشقی شخصیتهای مختلف بازی نسبت به یکدیگر نیز هستیم که در یک فضای وحشت بقا بسیار جالب و خاص به نظر میرسند.
۶ – بازیهای Yakuza عناوین چندان باکیفیتی نیستند
در این بخش لیست برخلاف تمام مقالات قبلی این سری، صحبت از یک عدد بازی خاص نیست بلکه از یک فرنچایز صحبت میکنیم به نام یاکوزا. وقتی یک فرنچایز سالهاست که فعال است و دهها بازی مختلف از آن عرضه شده است، یعنی که کاملا از نظر اقتصادی موفق عمل کرده و طرفداران زیادی دارد، ولی برخی اصرار دارند که بگویند چون ما از این سری خوشمان نمیآید پس فرنچایز ضعیفی است و ارزش تجربه کردن ندارد. سری عناوین یاکوزا که در ژاپن با نام Ryū ga Gotoku (به معنای «مانند اژدها») شناخته میشوند، از آن دست عناوینی هستند که به ما نشان میدهند مردم ژاپن و سلیقهی گیمی آنها و بازار آنها و صنعت بازیسازی آنها کاملا با دیگر نقاط دنیا فرق دارد. صنعت گیم ژاپن برای خودش قوانینی دارد و بازیبازانش علایقی منحصر به فرد دارند و بازیهایی در آنجا کلی فروش میکنند که در دنیا حتی اسمشان را هم بلد نیستند بخوانند! البته حالا دیگر یاکوزا در این حد نیست که اسمش را نتوانند بخوانند و نامش را نشناسند، زیرا چند نسخهی غربی نیز دارد که البته همگی با دو ۳ سال تاخیر بعد از عرضهی نسخه ژاپنی در دنیا منتشر شدهاند و به این دلیل نسبت به خیلی از بازیهای ژاپنی شناختهشدهتر هستند.
۵ – بازی Condemned: Criminal Origins عنوانی بیکیفیت بود
تعداد بازیهایی که در نسلهای ششم و هفتم از زیر دستم در رفتهاند واقعا محدود و انگشتشمار هستند (البته در سبکهای مورد علاقهام)، ولی یکی از همین بازیهای محدود Condemned: Criminal Origins است که همیشه نامش در ذهنم مانده است و دوست داشته و دارم که بتوانم آن را تجربه کنم ولی تاکنون موفق به این کار نشدهام چون نسخهی پلیاستیشن برای این بازی وجود ندارد (البته نسخهی دومش برای پلیاستیشن ۳ هم موجود است). Condemned: Criminal Origins با خلق یک محیط پر از استرس و وحشت و جنون و ارائهی ترکیبی کمنقص از المانهای عناوین اکشن اولشخص به همراه وحشت و تلاش برای بقا، موفق شد تا بازخوردهای مناسبی را دریافت کند و این عنوان نهایتا از مجموع نقدها و نمرات خود، امتیاز متای ۷۸/۱۰۰ را کسب نمود که امتیازی خوب است، ولی برخی کسانی که بازی را تجربه کردهاند اعتقاد دارند که میشد امتیازی بیشتر از این هم به بازی تعلق داد. گیم پلی این عنوان، بیشتر بر اساس مبارزات نزدیک و حل کردن پازلهای مختلف مثل به دست آوردن اثر انگشت و جستوجو برای یافتن مدارک است. در واقع با این که در بازی سلاح گرم هم وجود دارد ولی Condemned: Criminal Origins یک شوتر اولشخص traditional نیست و بیشتر بر مبارزه با سلاح نزدیک تمرکز دارد. سلاحهای گرم در بازی برخلاف خیلی از شوترهای اول شخص، بسیار بسیار مرگبار هستند و اغلب مواقع، افراد تنها با یک شلیک کشته میشوند. سلاحهای گرم در بازی را یا باید پیدا کنید و یا از دشمنان بگیرید. وقتی که تیر این سلاحها تمام شود میتوانید از آنها به عنوان سلاح سرد استفاده نمایید. جالب است که دشمنانی که سلاح گرم دارند نیز یک مقدار مشخص از مهمات دارند که هر چقدر مبارزهتان با آنها بیشتر طول بکشد، تیر بیشتری از سلاحشان مصرف میشود و بعد از مردنشان تیر کمتری برای شما باقی میماند و به این ترتیب در بازی تشویق میشوید که دشمنانی که سلاح گرم دارند را خیلی زود و قبل از بقیه بکشید.
وقایع داستانی بازی به این شکل رقم میخورد که در ابتدای کار، شما کنترل پروتاگونیست بازی به نام Ethan Thomas که یک افسر SCU است را برعهده میگیرید و برای بررسی یک صحنهی قتل به یک ساختمان رها شده میروید که اطرافش پر است از مجرمین و روانیها. صحنهی جنایت مربوط به یک زن جوان است که آثار و زخمهای خفگی مشهودی دارد. اتان و همکارانش در صحنهی جرم اعتقاد دارند که این قتل، کار Match Maker است که یک قاتل سریالی میباشد که اتان در تعقیب اوست. بعد از جمعآوری مدارک، اتان و همکارانش بوی سیگار را متوجه میشوند و احتمال میدهند که این سیگار متعلق به مظنونشان است که هنوز در ساختمان است. آنها تصمیم میگیرند که جدا شوند و هر کدام به دنبال مظنون بروند و به این ترتیب ادامهی وقایع بازی رقم میخورد. اگر هنوز هم در نسل هفتم مشغول بازی بوده و علاقهمند به سبک وحشت-بقا نیز هستید، بد نیست تا سری به Condemned: Criminal Origins بزنید.
۴ – بازی I am Alive چون زیاد مشهور نبود پس عنوان خوبی نبوده است
یوبیسافت بیچاره شاهکار هم میسازد عدهای دروغگو بازی نکرده آن را میکوبند، چه برسد به بازی کوچکش که اتفاقا آنها هم بینظیر هستند. در این بخش صحبت از یک بازی کوچک کمتر شناخته شده ولی بسیار جذاب است. بازی I am Alive عنوانیست در ژانر بقا که توسط استودیو Ubisoft Shanghai ساخته شد و در سال ۲۰۱۲ توسط Ubisoft برای پلتفرمهای پلیاستیشن ۳ و ایکسباکس ۳۶۰ و رایانههای شخصی منتشر گردید. البته این بازی در ابتدا توسط استودیو Darkworks از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ در دست توسعه بود، ولی نهایتا Ubisoft Shanghai آن را در دست گرفت و این عنوان را تکمیل کرد. این بازی در یک فضای پساآخرالزمانی اتفاق میافتد و تمرکز آن رویارویی با ناامنیها و خطرات دائمی دنیایی پوسیده و خطرناک است و البته نمایش تاریکترین تمایلات بشریت به سمت وحشیگری و مادیگرایی. داستان این بازی یک سال پس از آن رخ میدهد که آمریکا یک فاجعهٔ عظیم را که به نام «واقعه» معروف است پشت سر گذاشته است که شامل زمینلرزههایی است که بیشتر شهرها را ویران کرده است. به دلیل صدمات پس از آن، بسیاری از مردم مجبور میشوند بدون منابع لازم و مورد نیاز زندگی کنند. دولت سعی میکند به شهروندان کمک کند، اما تلاش آنها بیفایده است. لوازم و منابع بسیار کم میشود و این باعث میشود شهروندان، آشفته و خشن و بیرحم شوند. یک مرد بازماندهٔ گمنام برای نجات همسرش جولی و دخترش مری به خانهٔ قدیمی خود در شهر خیالی هاونتون سفر میکند. هنگامی که او به آپارتمان خود میرسد، متوجه میشود که آنها برای رفتن به محلی امن، خانه را ترک کردهاند و او در همین حال نواری ویدئویی از عذرخواهی برای عدم حضور در کنار آنها ضبط میکند و میگوید برای پیدا کردن آنها همهٔ تلاش خود را خواهد کرد. هنگام رفتن، قهرمان داستان دختر کوچکی را میبیند که او را با دخترش اشتباه میگیرد و دخترک را از شر سه مرد متخاصم نجات میدهد. از اینجا به بعد کلی وقایع و اتفاقات داستانی رقم میخورد که واقعا جذابیت خوبی دارند و شما را علاقهمند به ادامهٔ داستان نگه میدارند.
شما شخصیت اصلی را از زاویهٔ دوربین سومشخص کنترل میکنید، ولی دوربین هنگام هدفگیری و شلیک به حالت اولشخص میرود. در برخوردها با بازماندگان متخاصم، بازیباز میتواند از تاکتیکهای مختلفی برای زنده ماندن استفاده کند که از آن جمله میتوان به مخفیکاری برای غافلگیر کردن دشمنان با یک حملهٔ سریع کشنده، انجام قتلهای مخفیانه با کمان و یا حتی استفاده از بلوف و ترساندن دشمنان با سلاحی که حتی ممکن است خالی باشد، اشاره کرد که یک المان جذاب و جدید بود. I am Alive با وجود خلق یک تجربهٔ کاملا یونیک و عالی، به خاطر این که توسط یوبیسافت ساخته شده بود موفق نشد تا بازخوردهایی شایستهٔ کیفیت بالایش را دریافت کند و این عنوان نهایتا از مجموع نقدها و نمرات خود، در بهترین حالت امتیاز متای ۶۶ و ۶۹ و ۷۵ را کسب نمود که واقعا باید بگویم حقش این امتیازات نبود و ارزش بازی بیشتر از این حرفها بود. مخصوصا وقتی از کسانی که این عنوان را تجربه کردهاند در موردش سوال کنید، اکثرا کیفیت بالای بازی و تجربهٔ جذابشان از آن را گواهی میدهند. خلاصهٔ کلام این که بازی I am Alive اصلا عنوان کمارزش و بیکیفیتی نیست و اتفاقا تجربهٔ آن هنوز هم خالی از لطف نیست، چون زیاد مشابهی ندارد.
۳ – بازی Dragon Age 2 یک بازی ضعیف بود
بله خب عنوان دوم Dragon Age از اکثر جنبهها ضعیفتر از بازی نخست بود و برای برخی بسیار ناامیدکننده بود، آن هم از سوی یک نقشآفرینی ساز کاربلد، ولی خب برخی مثل همیشه پا را فراتر گذاشتند و درگیر جوگرفتگی شدند (که آدم رو برق بگیره ولی جو نگیره) و دیگر میگفتند نسخهی دوم یک آشغال است و حقش صفر است و از این حرفها!! والا من که بازی کردم و دیدم اتفاقا بازی خیلی خوبی هم هست، با این که در حد نسخهی شاهکار اول نبود. بگذارید تا با توضیحاتی در مورد این فرنچایز آغاز کنیم. Dragon Age یک فرنچایز نقشآفرینی بینظیر است با پیشینهای قدرتمند و سازندگانی که متخصص ساخت RPG هستند. هر چقدر که از زیبایی و جذابیت این سری بگوییم باز هم کم است و تا وقتی آن را تجربه نکرده باشد نمیتوانید حرف بنده را درک کنید و با تجربهی آن، خود خواهید فهمید که نقاط ضعف کوچک عناوین این سری اصلا برای شما مهم نیستند و در برابر عظمت و زیبایی این دنیای پهناور حتی به حساب نیز نمیآیند. آزادی عمل فوقالعاده، تصمیمات مهم و حیاتی، مبارزات جذاب و تاکتیکی، شخصیسازی کامل حتی برای تمام شخصیتهای همراه شخصیت اصلی، دنیای بزرگ و زیبا با تنوع محیطی عالی، مبارزه با اژدهایان عظیم و پرابهت، انواع و اقسام دشمنان مختلف و… همه و همه از نکاتی هستند که در سری Dragon Age وجود دارند و آن را تبدیل به یکی از به یادماندنیترین ۳ گانههای تاریخ بازیهای رایانهای کردهاند. نسخهی اول Dragon Age یک عنوان فوقالعاده بود که نام این سری را به عنوان یکی از قدرتمندترین فرنچایزهای این ژانر مطرح کرد و در ادامه با انتشار بستههای الحاقی عالی برای آن، موفق شد تا بیشتر از قبل نیز بین بازیبازان محبوب گردد.
به همین دلایل بود که انتظارات از نسخهی دوم این سری بسیار بالا رفت و همه انتظار یک عنوان بینقص و شاهکار با متای بالای ۹۰ را داشتند که همین به ضرر نسخهی دوم شد. بازی Dragon Age 2 عنوانیست در ژانر نقشآفرینی که توسط استودیو بایوور ساخته شد و در سال ۲۰۱۱ توسط الکترونیک آرتز برای پلتفرمهای پلیاستیشن ۳ و ایکسباکس ۳۶۰ و رایانههای شخصی منتشر گردید. Dragon Age 2 با این که مثل بازی اول که متای ۹۲ را دارد یک شاهکار نقشآفرینی نبود، ولی باز هم توانست تا بازخوردهای بسیار مناسبی را دریافت کند و این عنوان نهایتا از مجموع نقدها و نمرات خود، امتیاز متای عالی ۸۲/۱۰۰ را کسب نمود که بیانگر یک بازی فوقالعاده باکیفیت است. حتما میدانید که نسخهی سوم این سری یعنی Dragon Age: Inquisition نه تنها توانست خاطرهی نه چندان خوب نسخهی دوم را پاک کند، بلکه ما را به یاد نسخهی اول قدرتمند این سری نیز انداخت و توانست تا در سال ۲۰۱۴ جایزهی برترین بازی آن سال را کسب کند که واقعا نیز به حق بود. نسخهی جدید این سری فوقالعاده نیر در دست ساخت است و امیدواریم که باز هم شاهد یک شاهکار دیگر باشیم. به هر حال باید بگویم که اگر نسخهی دوم را فقط به این خاطر بازی نکردهاید که فکر کردهاید یک بازی آشغال و بیارزش است بدانید که سخت در اشتباهید و این بازی همین الان هم از خیلی نقشآفرینیها بهتر است.
۲ – بازی Remember Me یک بازی معمولی بود
یکی از آن بازیهایی که واقعا جایش در این سری مقالات است و حتی باید در قسمتهای خیلی قبلتر به آن اشاره میکردم، زیرا واقعا در حقش ظلم و کملطفی شده است. Remember Me عنوانی بود که هر چند در بخشهایی مشکلاتی داشت ولی کفهی ترازو به سمت نکات مثبت آن خیلی سنگینتر بود. بازی Remember Me عنوانیست در ژانر سایبرپانک اکشن ماجرایی که توسط استودیو Dontnod Entertainment ساخته شد و در سال ۲۰۱۳ توسط کپکام برای پلتفرمهای پلیاستیشن ۳، ایکسباکس ۳۶۰ و رایانههای شخصی منتشر گردید. شخصیت اصلی بازی که دختری به نام نیلین است، یک شکارچی حافظه است که برای یک گروه مقاومت زیرزمینی به نام Errorists کار میکند و البته در ابتدای بازی، خود این شکارچی حافظه، شکار شده است و تقریبا تمامی خاطرات و حافظهی او توسط یک سازمان عظیم و قدرتمند به نام Memorize پاک شده است. تضاد محیطها و محلههای نابود شده و ویران شهر با مناطقی که ساختمانهای براق و بسیار زیبایی دارند کاملا مشهود است و به زیبایی بصری بازی افزوده است. طراحی ساختمانهای شهر بسیار با کیفیت انجام شده است و اغلب از طراحی اشکال بر پایهی گوشههای تیز و زاویهدار استفاده شده است که به نوعی با اتمسفر شهر و وضعیت مردم آن نیز همخوانی دارد. همچنین طراحی شهر در برخی قسمتهای داخلی و بیرونی، شباهتهای بسیار کمی به محیط شهر شیشهای Mirror’s Edge نیز دارد که این هم نشانهی دیگری بر زیبایی بازی است، زیرا بازی یاد شده یکی از خاصترین و زیباترین طراحیهای گرافیکی و شهرهای موجود در دنیای بازیها را در اختیار دارد.
گشت و گذار با نیلین در این دنیای زیبا واقعا لذتبخش است و شاید آن انتظاری که از دزدیدن و تغییر خاطرات در بازی داشتیم کاملا بر آورده نشد ولی این دلیل بر زیبا نبودن بازی نیست و اتفاقا بازی علاوه بر زیبایی بخش بصری، در بقیهی قسمتها نیز عنوان با کیفیتی است. Remember Me با وجود این که واقعا یک بازی خاص و جذاب و لذتبخش از همه نظر بود، موفق نشد تا بازخوردهای خیلی مناسبی که در حد کیفیتش بود را دریافت کند و این عنوان نهایتا از مجموع نقدها و نمرات خود، امتیاز متای ۷۲/۱۰۰ را کسب نمود که واقعا باید بگویم حق بازی خیلی بیشتر از این امتیاز بود. متای ۷۲ به خودی خود امتیاز بدی نیست ولی وقتی روی عنوانی مثل Remember Me قرار میگیرد آدم واقعا ناراحت میشود، زیرا همین امتیاز باعث شد تا شاید برای همیشه این فرنچایز خاموش شود. به شخصه این بازی را با دید نه چندان مثبتی آغاز کردم. به هر حال امتیازات بازی چندان رضایتبخش نبود و صحبتهای زیاد خوبی در مورد بازی نمیشنیدم. بازی را شروع کردم و هر چه جلوتر میرفتم شدیدا سعی میکردم که از بازی بدم بیاید و آن را رها کنم اما واقعا اینگونه نشد. نه تنها اینطور نشد بلکه هر چه بیشتر جلو رفتم علاقهام به بازی بیشتر و بیشتر نیز شد و علامت تعجب بزرگی برایم شکل گرفت که چرا از این بازی تا این حد بد گفتهاند؟ آیا جدیدا هر بازی که کپکام در آن دخیل باشد را به انتقام خراب کردن رزیدنت اویل میکوبند یا این که چون سازندهی بازی شناخته شده و مشهور نیست این بازی را هم به سرنوشت Lords of the Fallen دچار کردند؟ شاید منتظر بودند تا در بازی دوم این سازنده یعنی Life Is Strange، آنها را جدی بگیرند. به هر حال یک چیز را میدانستم و آن این بود که Remember Me بازی جذابی است که قطعا حقش بیشتر از این امتیازت عجیبش بود.
۱ – بازی Metro Exodus در حد ۲ نسخهی قبلی مترو نیست
در Metro Exodus هم مجددا در نقش آرتیوم قرار میگرفتیم و با ماجراجویی دیگری از وی همراه میشدیم، البته نه یک ماجراجویی شیرین و خیلی زیبا در طبیعت، بلکه یک ماجراجویی مرگبار و پر از هیولاهای جهش یافته. بازی تغییرات تقریبا زیادی به خود دیده و حتی تا حدی شبیه عناوین جهان آزاد شده بود، ولی تمام این تغییرات به خوبی در ریشهی این سری اعمال شده بودند و بازی کاملا یک متروی اصیل بود. در گیمپلی این نسخه شاهد نکات جدیدی نیز بودیم که عمق و تنوع خوبی به بازی بخشیدهاند. به عنوان مثال استفادهی شخصیت اصلی بازی از یک Crossbow که در فعالیتهای مخفیکاری بازی کاربردهای زیادی داشت و برای اولین بار بود که در این سری شاهد وجود چنین سلاحی بودیم. Metro: Exodus جزو عناوینی است که اگر سبک وحشت را دوست دارید باید حتما تجربه کنید و گول حرفهایی مثل این که این نسخه در حد بازیهای قبل نیست را نخورید.
پر بحثترینها
- بازی Stellar Blade به دلیل طراحی شخصیت Eve نقدهای منفی دریافت کرده است
- نقدها و نمرات بازی Stellar Blade منتشر شدند
- شایعه: احتمال عرضه Helldivers 2 روی Xbox Series X|S وجود دارد
- Stellar Blade از لحاظ فنی کم نقص و عالی اجرا میشود
- دنیاهای آخرالزمانی که اگر در واقعیت رخ بدهند بقاء در آنها دشوار خواهد بود (قسمت اول)
- رتبهبندی شخصیتهای اصلی سری GTA
- شایعه: Gears 6 در مراسم امسال Xbox معرفی میشود
- گزارش مالی مایکروسافت: افزایش درآمد ایکس باکس به دلیل خرید Activision Blizzard
- انتقاد EA از ممنوعیت فروش Dead Space در ژاپن اما صدور اجازه انتشار به Stellar Blade
- آیا Final Fantasy 7 Rebirth فروش کمی داشته است؟ تحلیلگران پاسخ میدهند
نظرات