تاریخچه Silent Hill | قسمت سوم: هیچ کس همراه نیست!
در قسمت های قبلی به تاریخچه شماره اول بازی پرداختیم و بازی را از جهات مختلف مورد تحلیل قرار دادیم. در این قسمت به فراز و نشیب های این سری خواهیم پرداخت اما سر و سامانی به بخش داستانی داده ایم تا راحت تر از گذشته با این بخش ارتباط برقرار کرده و خیلی ساده و راحت با داستان های پیچیده ی سری سایلنت هیل آشنا شوید.
Sillent Hill 2
دومین نسخه از سری بازی های Silent Hill نسبت به شماره ی قبل خود بسیار متفاوت بود. نسخه اول بر آیین ها، عقاید و خدای فرقه تمرکز داشت ولی نسخه دوم خود را در مسیر دیگری قرار داده بود. طرفداران در این نسخه انتظار داشتند که داستان Harry و دختر تازه متولد شده اش ادامه یابد ولی با یک داستان تازه و مجزا از شماره اول روبرو شدند. در پیش گرفتن خط داستانی جدید و رها کردن دنباله ی داستان نسخه اول از سوی سازنگان، عاقلانه به نظر نمی رسید.
موفقیت های نسخه اول بازی برای Konami، این شرکت را مصمم به ساخت دومین نسخه از بازی کرد و سرانجام بعد از انتظارها و شایعه ها بازی در سال ۲۰۰۱ برای کنسول Play Station 2 عرضه شد. طرفداران انتظار رودرویی با داستانی جدید و متفاوت را نداشتند و فکر می کردند که بازی، ادامه ی ماجرای نسخه قبل را دنبال خواهند کرد …
با توجه به انتقال بازی از کنسول PS1 به کنسول PS2 سازندگان با محدودیت های سخت افزاری مواجه نبودند برای همین گرافیک بازی به طرز چشمگیری بهبود پیدا کرده بود. افکت های زیبای بازی همچنان مثل نسخه اول چشم نوازی می کردند. آهنگ سازی نسخه دوم را هم Akira بر عهده داشت.
به جد می توان گفت باز هم نیمی از تاثیر گذاری بازی در اثر آهنگ های زیبای ایشان ایجاد می شد. همچنین این موسیقی ها مورد توجه بسیاری از علاقه مندان نیز قرار گرفت. این شماره همانند شماره ی پیشین نمای سوم شخص داشت. البته این بار سازندگان به اندازه ی کافی زاویه های دید مختلف تعبیه کرده بودند تا بازیکنان بر محیط بازی مسلط تر باشند.
این عنوان توانست در عرض یک ماه به فروشی بیش از یک میلیون نسخه در سراسر جهان دست یابد. همین موفقیت باعث شد بعد از مدتی بازی بر روی پلتفرم های XBOX و PC نیز پورت شود.
این بار سازندگان تصمیم گرفتند تا صحنه های عاشقانه را چاشنی داستان نسخه دوم کرده و به بازی احساس بخشند. وجود دو شخصیت زن و شوهر در این قسمت ایده ای بود که سازندگان را به هدفشان نزدیک می کرد اگر بخواهیم خیلی ساده و گذرا به داستان اشاره کنیم می توانیم زنی را مثال بزنیم که برای رهایی از کابوس های خود دنبال همسرش هست و مردی که دیوانه وار دنبال عشق گمشده ی خود می گردد. داستان یکم آزار دهنده و مرموز به نظر می رسد چون بازیکن را در دنیایی آکنده از ابهامات رها می کند.
داستان
جیمز مردی است که همسرشو خودش به قتل رسونده اما چیزی یادش نمیاد واسه همین دربه در افتاده تو شهری مثل سایلنت هیل و داره دنبال همسرش میگرده اما حقیقت اینه : ماریا مرده! دیگه نیست …
اما از قرار زنی در شهر سایلنت هیل زندگی میکنه که خیلی شبیه به ماریاست و جیمز هم فکر میکنه که همسرش نمرده و باید نجاتش بده خلاصه روزها میگذره و یواش یواش جیمز متوجه میشه که همسرش مرده با این که هضم همچین مسئله ای برای او راحت نبود اما کم کم داشت عادت می کرد تا این که یه روز نامه ای به دستش میرسه نامه رو باز میکنه و میبینه نامه از طرف همسرش ماریاست:
سلام عزیزم ، من هنوزم خواب اون شهر رو میبینم ! سایلنت هیل ! تو به من قول داده بودی یک روز منو به اونجا میبری ، ولی هیچ وقت به قولت عمل نکردی ! من الان اونجا تک و تنها هستم ؛ در محلی که باهم قرار گذاشته بودیم ؛ منتظرتم … .
داستان به این شکل شروع می شود اما سازندگان با ترکیب صحنه ها و سخنان طنز آمیز در پایان بازی سعی کرده اند به نوعی احساس وحشت را از بازیکنان سلب کنند تا موجب آزار آنان نشود.
Sillent Hill 3
این نسخه دنباله ی خط داستانی نسخه اول بازی را در پیش گرفت تا سوال هایی که در ذهن بازیکنان به جا گذاشته بود را پاسخ دهد. این نکته، نکته ای بود که از سوی منتقدان، یک حرکت مثبت خوانده میشد. دیگر تعجبی ندارد که بگوییم این نسخه از بازی هم مورد توجه قرار گرفت و طرفداران استقبال خوبی از آن کردند. تمام عناصر بازی به نسبت خود پیشرفت کرده بودند. این عنوان در سال ۲۰۰۳ تنها عنوانی بود که تقریبا بیش از ۸۰% از قدرت کنسول PS2 را در برمیگرفت. این نسخه هم به موفقیت تحسین برانگیزی دست یافت و توانست بیش از ۳۰۰۰۰۰ واحد به فروش برساند.
داستان
سایلنت هیل ۳ داستانی پیچیده و بسیار مهمی دارد که در ادامه به اهمیت اون اشاره خواهیم کرد . اجازه بدین از اینجا شروع کنم که چطور میشه در داستان های سایلنت هیل ، تمام گروهای سنی حضور فعال و مفهموی داشته باشند ! مثلا چطوری می شه که یک دخترک خردسال بتونه در خیابان های شهر مخوف سایلنت هیل با آرامش تمام قدم بزنه ! بخنده ! نقاشی بکشه و خیلی کارهای دیگه که از من و شما که بیشترمون بزرگسال هستیم به سختی برمیاد !
تمام اینها بخاطر اینه که همه اتفاقات شهر سایلنت هیل تو دنیای ذهن صورت می گیره ؛ مثل خواب ! شما همیشه در خواب کمتر می ترسید و کار هایی انجام میدهید که در واقعیت فکرشم شما رو به وحشت میندازه ، این رمز نترسیدن در شهر سایلنت هیل است .
شاید سایلنت هیل قربانی هاشو از قبل انتخاب میکنه ! قربانی هایی که همگی آنان تا قبل از درگیر شدنشون با این شهر از این موضوع کاملا بی خبر بودن ؛ ولی اشتباه نکنید ! درسته که قربانی ها از قبل انتخاب میشن ولی نباید فکر کنیم همیشه اینطوری اتفاق میفته !
در سایلنت هیل ۳ شما در نقش دختری نوجوان هستید که به دنبال حقیقت ( پدرش ) می گردد ، پدری که چند سال پیش اون رو گم کرده و چند ساله که داره دنبالش می گرده … .
با آغاز بازی برای همه ما این سوال شاید پیش بیاد که این دختر چه کسی است و پدرش رو چطور از دست داده و الان پدرش کجاست ؟ برای فهمیدن جواب این سوال باید اونو تا آخر همراهی کنیم !
یک شب تاریک ؛ سوار بر اتومبیل در جاده ؛ توهمات دخترک ؛ تصادف پدر ؛ گم شدن دخترک و خیلی از اتفاقات دیگه شما رو یاد چی میندازه ؟!
بله ، هدر ماسون همون شریل و پدر همون هری ماسونه داستان قسمت اول بازی هستن ! اما چرا دختر دنبال پدرش می گرده ؟! شاید اینبار نوبت شریل است که از حوادث این شهر باخبر بشه .
در شروع بازی وسط پارک تاریک و مخوف سایلنت هیل هستید ولی در خواب ، نه بیداری ! یا باید به دست هیولاها کشته شوید یا اینکه از دستشون فرار کنید ، در هر صورت با این کار ها شما از خواب بیدار میشوید . به نظرم همون اول برید تو بغل یکی از غول های عزیز ! چون اینطوری سریع تر از خواب می پرید !!
بعد از کلی جستجو کردن و حل معماهای زیاد موفق به دیدن زنی شیطان صفت به نام کلودیا می شوید و با هزار مشکل باید از فروشگاه ها و خیابان ها بگذرید تا به محل اصلی یعنی خانه برسید ؛ جایی که قرار بود چریل با پدرش ملاقات کند و با هم شام بخورن ولی .. ، بعد از ورود به خونه شریل متوجه اتفاقی دردناک میشه ! پدر شریل کشته شده !!! اما چرا ؟! چه کسی این کارو کرده ؟! شریل به بالای پله ها میره و قاتل رو میبینه ، قاتل کسی نیست جز کلودیا !! همون زن شیطان صفت !
کلودیا اهریمنی رو به سمت شریل می فرسته و خودش فرار میکنه ! پس از مبارزه با اهریمن شریل به خانه پدرش برمیگرده و داگلاس رو میبینه که به شریل میگه باید از اینجا برن و ادامه میده : وسایل مورد نیازتو بردار ، من بیرون منتظرت هستم .
داگلاس از خانه بیرون میره ، شریل با پدرش تنها میمونه و با اون خداحافظی میکنه ؛ صحنه ی بسیار زیبا و از اون زیباتر موزیک بسیار زیبا که حس فوق العاده ایی بهتون دست میده ! در ادامه داگلاس به شما یک دفتر و نقشه شهر سایلنت هیل رو میده و شما رو با اتوموبیل به نزدیکی های مسافرخانه ای میرسونه و ادامه بازی …
Silent Hill 4: The Room
دقیقا همین نسخه از بازی بود که کل ارزش ها را زیر پا گذاشت و باعث شد تا Silent Hill از مسیر اصلیش منحرف شود و رفته رفته کم رنگ تر از گذشته به نظر برسد. بسیاری از عناصر اصلی بازی اعم از حل معماها ، گرافیک و … رو به سراشیبی گذاشته بودند. این نسخه به دلیل ناموفق ظاهر شدنش آخرین نسخه ای بود که در کشور ژاپن ساخته می شد و باید بازیبازان به عنوان یک یار و همراه قدیمی از استدیو و تیم سازنده این سری خداحافظی می کردند چون دیگر قرار نبود دنباله ی این بازی در خانه ی پدری ساخته شود. طی اقدامی نه چندان جالب از سوی شرکت Konami، بعد از ناموفق ظاهر شدن این نسخه، شرکت تمام امتیازات بازی را از این استدیو گرفت و به استدیوهای گوناگونی سپرد.
داستان
والتر باور داشته مادرش هنوز زنده است و در اتاق ۳۰۲ واقع در ساختمانی نزدیکی منطقه آشفیلد منتظر اوست ، این تفکر او باعث فرارش از پرورشگاه شده و برای رسیدن به اونجا از مسیرهای زیادی میگذره ! مانند : مترو ، جنگل ، زندان آبی ، آپارتمان ها ، بیمارستان و … .
این مکان ها برای کودکی مثل اون بسیار وحشتناک می آمده و بخاطر همین باعث میشه تا والتر در خیالاتش از اونها اهریمنانی وحشتناک بسازه و اونها رو برای قربانیان آینده خودش استفاده کنه !حالا دیگر والتر بزرگ شده و هنوز به دنبال مادرش هست ( دنبال برگرداندن مادرش از عالم مردگان ) ! برای رسیدن به مادرش لازم است آیین مورد نظرش که در آن باید ۲۱ نفر به دست او کشته شوند را اجرا کند !!
او قبلا با کسی نامزد بوده ولی خیلی وقت پیش نامزدش مرده ، بیشتر وقتها با عروسک خرگوش صورتی رنگش بازی میکنه ( این عروسک نمادی از بازی سایلنت هیل ۳ هم هست ) ! عروسکی که در زمان کودکی اش یک جایی در شهر سایلنت هیل به والتر که در حال فرار از پرورشگاه بوده ، هدیه داده !!
نسخه Origins، به طور اختصاصی برای کنسول دستی PSP ساخته شد و نتوانست آن چنان روی ریشه های اصلی رشد کند. همچنان این نسخه اولین نسخه ی تولیدی استدیوی غربی Climax Studios بود که تمام هواداران پرباقرص Silent Hill را از هم پاشید اما افرادی هم بودند که هنوز به این سری امیدوار بودند و به هیچ وجه نمی خواستند به بازی مورد علاقه شان هر چند که افت داشت پشت کنند. استدیوی Climax Studios نتوانست مثل Silent Team روی بازی تمرکز کرده و مدریت مناسبی روی بازی داشته باشد. ایده های آن ها ابتدا بسیار احمقانه به نظر می رسید، همان ابتدا اعلام کردند که نسخه Origins دوربینی شبیه به بازی RE4 خواهد داشت اما بعد از بازخوردهایی دوباره ایده ی خودشان را پس گرفتند و این ایده را لغو شده اعلام کردند. تقلید از عناصر دیگر بازی ها واقعا ضعف این استدیو را نشان می داد عده ای از طرفداران از لغو شدن استفاده دوربین تقلیدی بسیار خوشحال شدند چون رسما استدیو داشت تیشه بر ریشه Silent Hill می زد.
بالاخره بعد از مدتی Climax Studios اعللام کرد که گیم پلی بازی ۳ ساعت خواهد بود با انتشار این خبر ساخت ادامه مراحل بازی را به شعبه ی United Kingdom سپردند تا طرفداران را راضی نگه دارند.
خلاصه بازی در سال ۲۰۰۷ انتشار یافت و کاملا عده ای از طرفداران را ناامید کرد به دلیل فروش بسیار پایین نسخه PSP شرکت Konami در سال ۲۰۰۸ بازی را برای کنسول PS2 پورت کرد تا ضرر مالی زیادی نداشته باشد. احتمالا شرکت Konami متوجه اشتباه خود در جدا کردن این فرنچایز ازاستدیوی Silent Team شده باشد امادیگر امکان نداشت دوباره بازی را به این استدیو بسپارد چون تیم استدیو آن تیم قدیم نبودند و بسیاری از آن ها به استدیوهای دیگر پیوسته بودند.
داستان
تراویس با اینکه تعجب کرده به مسیرش ادامه می دهد ولی دوباره دخترک وسط خیابان ظاهر میشه ولی اینبار محو نمیشود ! ترمز میکنه و کامیونش کنار دخترک می ایستد .
وقتی که از ماشین بیرون میاد متوجه اتفاقی عجیب میشه ! او در آینه بغل ماشین کسی رو میبینه که داره به طرفش میاد اما تا برمیگرده محو میشه ! خلاصه در این لحظه ترس رو با تمام وجودتون احساس خواهید کرد ، حتی اگه برای اولین بار نباشه که بازی سایلنت هیل رو امتحان می کنید !
دختری به نام آلیسا که در شماره های قبلی درباره اش توضیح داده شد ، همان دختری است که در وسط خیابان ظاهر میشد ! او قصد دارد تراویس رو با حقایقی که از آن گریزان هست روبرو کند ؛ آلیسا با این کار خود میخواهد به هدفش یعنی رسیدن به خواهرش برسد .
بازی از جای بسیار خوبی شروع می شود ، از ورودی شهر سایلنت هیل !
بعداز رسیدن به کلبه ، صحنه ایی از آتش سوزی میبینید که تراویس با عجله به سمت کلبه در حال سوختن میره و متوجه زنی میشه که اون نزدیکی ها داره بهش نگاه میکنه و از اونجا دور میشه ! تراویس به داخل کلبه میره و دختری که کاملآ بدنش سوخته شده رو نجات میده و به بیرون میبره ، بعداز بیرون رفتن از کلبه خودش هم بیهوش میشه !
بعداز مدتی روی نیمکت در کنار خیابانی در شهر سایلنت هیل به هوش میاد ! باید مسیرهای زیادی رو طی کنیم تا به پایان بازی برسیم از جمله { خیابان ها ، بیمارستان ، قصابی ، فروشگاه ، سالن تئاتر ، هتل ویلایی و … }در بازی شاهد اتفاقات و صحنه هایی هم به شدت ترسناک و هم به شدت زیبا خواهید بود ، البته متوجه بسیاری از نکته هایی میشوید که به شما در بهتر فهمیدن کل داستان بازی سایلنت هیل کمک زیادی میکنه . در آشپزخانه هتل باید با مرد قصاب مبارزه کنید ، یکی از مبارزه های زیبا و در عین حال ترسناک بازی همینجا و با او است ! پس از تحمل سختی های زیاد در پایان بازی باید با غولی نسبتآ قوی مبارزه کنید ، البته مبارزه با او زیاد هم دشوار نیست …
مشکل الکس به همینجا ختم نمیشود ، وقتی که او با کلی سختی در ابتدای بازی خودش را به شهر میرساند با مه غلیظی روبرو میشود و با سختی فراوان خانه پدری اش را پیدا میکند و وارد خانه میشود . خانه ایی سرد و بی روح که توی دل بازیکن رو خالی میکنه و به اون میفهمونه که این بازی اصلا باهاش شوخی نداره و باید خودش رو برای یک تجربه سخت و وحشتناک آماده کنه !
الکس وقتی وارد خانه میشود ، متوجه مادرش میشه که روی صندلی ایی نشسته و داره با خودش حرف میزنه و میگه : پسرم ؛ جاشوا ؛ پدرت اومده دنبالت و … !! الکس از همانجا میفهمه که اتفاقات بسیار بدی برای خوانواده اش افتاده ؛ او به مادرش قول میده که پدر و برادرش رو پیدا کنه !
قولی که الکس داد قولی بسیار بزرگ بود چون اون نمی دانست که واقعیت از چه قرار است ! الکس هنوز در خارج از شهر سایلنت هیل بسر میبره یعنی در دره شفرد ( دره شفرد شهری است که در آن جنایات و گناهان بزرگی رخ داده و میدهد ) در نزدیکی های سایلنت هیل ، او متوجه میشود که کودکان گم شده همگی در شهر سایلنت هیل هستند !
قبل از اینکه الکس به سایلنت هیل بره در دره شفرد که شهر اجدادی اون هست با دختری آشنا میشه به اسم الی ؛ این دختر از دوستان قدیمی و همکلاسی الکس بوده که یه جورایی میشه گفت همشهری یا بهتر بگم هم محله ای، اصلا ولش کن بدون رودربایستی، دوست دخترش بوده ! البته درست معلوم نیست که اونها در قدیم چه رابطه ای باهم داشتن ولی هرچی هست همدیگرو خوب میشناسن …
جاشوا شفرد ؛ حدودا ۱۲ ساله ، برادر الکسه که به شهر سایلنت هیل رفته و هیچ خبری از آن نیست ، او شخصیتی مرموز و در عین حال ساده داره که باعث گیج شدن الکس در بازی می شود.
آقای شفرد ؛ پدر الکس و جاشوا است ، او مردی بسیار عجیب میباشد و برای یافتن جاشوا به سایلنت هیل رفته ! در ابتدای بازی وفتی الکس وارد خانه میشود خاطراتی به یادش می آید که در آن معلوم میشود الکس در کودکی یک بار وقتی به زیرزمین خانه شان میرود تا از کارهای مرموزانه پدرش باخبر شود ، پدرش متوجه حضور او میشود و سرش فریاد میکشد که چرا بدون اجازه وارد زیرزمین شدی و … ؛ در کل الکس با پدرش رابطه خوبی نداشته !
خانم شفرد ؛ ایشون هم مادر الکس و جاشوا میباشند ، الکس وقتی وارد خانه میشود مادرش را مانند دیوانه ها میابد ! خانم شفرد در قسمتی از بازی میخواهد با اسلحه ای قوی خودش رو بکشه ولی الکس متوجه میشه و جلوش رو میگیره ، در کل خانم شفرد مانند آقای شفرد شخصیتی مرموز دارد ! خب اینم توضیح مختصری بود از داستان و بازیکنان آن ،
الکس هرچی فریاد میزنه که منو کجا میبرید هیچکس جوابش رو نمیده ؛ به هر طرفی که نگاه میکنید تصاویری دردناک میبینید ! دکترها بجای نجات بیمارانشان آنها را میکشند و یا با اره و ابزار جراهی اونها رو نصف میکنن !!!
بعداز رفتن به اتاق جراحی شما باید دستتون رو باز کنید و بازی رو شروع کنید ؛ در ابتدا با برادرتون آشنا میشوید که در پشت قفسی داره نقاشی میکشه ! در بازی بسیار معماهای پیچیده ای وجود داره که استاد های حل معما هم در برابرشون کم میارن ! به مکان های بسیاری قدم خواهید گذاشت ، خودتون رو آماده کنید ؛ دره شفرد ، خانه پدری ، سایلنت هیل ، بیمارستان ، هتل و … .در این شماره از بازی دشمنانی وجود دارن که بسیار شبیه به انسان ها رفتار میکنن ! این افراد فقط در سایلنت هیل ۵ مشاهده شدن و تا قبل از آن از وجود آنها بی خبر بودیم ! لباس ها و ماسک هایی سر تا پاشون رو پوشونده و مانع دیدن صورتشون میشه و نمیشه قطعی گفت که اون ها انسان هستن ، ولی رفتارشون کاملا شبیه به انسان هاست … در اواخر بازی اتفاقات عجیبی رخ میده ! الکس باید انتخاب کند ، انتخابی سخت ! مادرش که بر دیواری آویزان شده از الکس میخواهد او را بکشد تا از این رنج و عذاب خلاص شود ، الکس یا باید به خواست مادرش عمل کند و او را بکشد یا این کار را نکند و بگذارد مادرش با درد و رنج بمیرد ! انصافا تصمیم سختیه ، هر انتخابی که شما بکنید بر پایان بازیتان اثر خواهد گذاشت ، من که نتونستم بکشمش .. ؛ در صحنه ای دیگر الکس شاهد کشته یا بهتر بگم نصف شدن پدرش به دست مرد هرمی میباشد اما کاری برای نجات او از دستش بر نمی آید .. ! این صحنه ها آدمو دیوانه میکنه !!!در پایان بازی پس از شکست دادن غول ، الکس باید سینه غول رو بشکافه تا برادرش جاشوا رو بیرون بیاره ! اما دیگه دیر شده و جاشوا جان خودش رو از دست داده و دیگه کاری برایش نمیشه کرد ؛ الکس جاشوا را همونجا تنها میزاره و میره ! صحنه بسیار زیبا از در آغوش کشیدن جاشوا به دست الکس و خداحافظی تلخ با برادرش و با الی از چاه فاضلاب وسط شهر بیرون میان و با هم از اونجا فرار میکنن …
نسخه Shattered Memories برای دومین بار به Climax Studios سپرده شد. آن ها زمانی که برای اولین بار در سال ۲۰۰۶ بازی را به دست گرفتند قصد داشتند تا نسخه ی اول بازی را بازسازی کنند اما در آن زمان شرکت Konami این ایده را رد کرد و مورد قبول قرار نداد. به نظر می رسید Climax Studios برای دومین بار هم همین ایده را در ذهن دارد اما این بار Konami آن را رد نکرد تا نسخه ی اول بازی در لباسی تازه به آغوش طرفدارن ناامید بازگردد.
اما به هیچ وجه این نسخه کپی محسوب نمی شد و در خودش تغیراتی کلی ایجاد کرده بود. مثلا تغیراتی در گیم پلی بازی به این شکل که دوربین بازی در زمان دویدن هری به صورت سوم شخص قرار میگرفت؛ اما وقتی او آهسته راه میرفت، دوربین روی شانهاش قرار میگرفت تا دید وسیع تری را برای بازیکن ایجاد ارائه دهد. همچنین نبرد با دشمنان به وسیله ی اسلحه سرد و گرم از بازی حذف شده بود؛ و بازیکن برای حفظ جانش تنها باید فرار می کرد.
بازی در فوریه سال ۲۰۱۰ برای کنسول Wii و PSP منتشر شد و پس از مدتی برای PS2 پورت شد.
داستان
داستان همان داستان سایلنت هیل ۱ است اما با این تفاوت که دیگر از سلاح ، تابلو ذخیره بازی ، غول های عجیب و غریب ، کلودیا و … ، خبری نیست ! ولی حقایقی را به شما خواهد گفت که به جرات از تمام زیبایی هایی که از این بازی حذف شده زیباتر و مهمتر است .. .
حقیقت این است که دختر هری در شهر تاریک و نفرین شده سایلنت هیل به دام افتاده و هنوز در پی فرار است ! فراری نافرجام که به شریل فهمانده که دیگر باید تا آخر عمرش در این شهر زندگی کند و با سختی هایش کنار بیاید ! هری هم بعداز حادثه تصادفش ( سایلنت هیل ۱ ) هنوز به دنبال دخترش میگردد ؛ این حقیقتی است که حقیقت ندارد !!!
میدونم که تعجب کردید ولی این تعجب زمانی به اوج خودش میرسه که شما بازیو خودتون انجام بدید ! فقط اینو بگم که هری پس از حادثه ای که در شهر سایلنت هیل برایش افتاد دیگر نتوانست کابوس هایش را فراموش کند ، دخترش شریل هم به این عارضه دچار شد !
اطلاعات درباره داستان بازی بسیار کم است و نمیشه به طور کامل براتون توضیح بدم که اصل قضیه چیه ، البته میتوان با بازی کردن تا حدودی فهمید . از جالب ترین بخش های بازی جایی است که شما در پایان بازی مشاهده میکنید ؛ آنجا شما خواهید فهمید که تا آن لحظه کاملا اشتباه فکر میکردید و حقیقت چیز دیگری بوده … !
گرافیک بسیار خوب کار شده است و به شما این احساسو میده که خودتون در بازی حضور دارید ! صداگذاری هم در حد قابل قبولی می باشد ؛ گیم پلی بازی تغییر کرده و شما در آن راحت تر هستید ؛ هوش مصنوعی ضعیف اما متفاوت شده که شاید بخاطره فرعی بودن داستان این بازی باشه ؛ هیولاها هم یک نوع بیشتر نیستند که فقط شما رو دنبال میکنن تا اجازه حرکت و فرار را به شما ندهند !
شروع بازی با فیلمی که داره از دوربین مادر شریل گرفته میشه آغاز میشود ، بعداز آن شما ( دوربین ) در اتاقی نشسته اید و روانشناسی در حال صحبت کردن با شماست ، او از شما سوال و جواب میکند و به شما برگه ای می دهد که باید اونو پر کنید ، از اینجا به بعد تمام جواب هایی که میدهید بر پایان بازی شما اثر خواهد گذاشت ؛ در واقع شما دارید معالجه میشوید !!!
بعداز جواب دادن به سوالات اولیه شما در کنار اتوموبیل خودتون هستید که باهاش با انباری در نزدیکی شهر تصادف کردید ! با چراقوه ای در دستانتان دارید حرکت میکنید و فریاد میزنید شریل ! باید به دنبال دختر گمشده خودتون بگردید ، این کارو بکنید چون اون به کمکتون احتیاج داره …
بازی فقط در جستوجو ، فرار کردن ، حل معما ها و کشف حقیقت خلاصه میشود ، پس فکر کشت و کشتار رو از سرتون بیرون کنید و فقط دقت کنید تا مبادا حقایقی که از جلوی چشمانتون میگذره رو باور کنید ! مکان های زیادی هست که باید از آنها عبور کنید از جمله { پارک ، فروشگاه ، آپارتمان ، جنگل و فاضلاب شهر سابلنت هیل }
این بازی هم مثل تمام بازی های سایلنت هیل دارای پایان های مختلف میباشد ، برای رسیدن به آنها باید در اتاق روانشناس که در طی بازی با شما صحبت میکند به سوالاتش پاسخ های متفاوت بدهید ! اگر فقط یکی از چند ده سوالی که از شما میپرسد را جور دیگری پاسخ دهید نه تنها بر پایان بازی شما تاثیر خواهد گذاشت ، بلکه ادمه بازی رو هم تغییر خواهد داد !! بهتر است برای هر جوابی که میخواهید بدهید خوب فکر کنید تا بعدا پشیمان نشوید ، البته همین نگرانی باعث ترس بیشتر شما خواهد شد …
مثلا در قسمتی از شما میخواهد که نقاشی را رنگ کنید ، رنگ آمیزی شما بر ادامه بازیتان اثر خواهد گذاشت ! شاید تا الان فهمیده باشید که این بازی بشدت با روان ما کار دارد !!
داستانی تلخ در دل این بازی نهفته است ؛ شما وقتی بازی رو شروع میکنید هدفتون پیدا کردن شریل است که برای پیدا کردنش همه جا رو میگردید ، ولی هیچ اثری ازش پیدا نمیکنید ! در طول بازی با روانشناسی صحبت میکنید و او سعی دارد شما را کمک کند تا مشکلتون حل بشود ! اینجاست که شما به خودتون میگید حتما شخصی که روبروی دکتر روانشناس نشسته همان هری است . به همین دلیل با دکتر احساس راحتی میکنید و سعی میکنید باهاش صادق باشید تا اون بتونه بهتون کمک کنه !
هری ؛ اون پس از آشنایی با زنی پلیس که سعی داره بهش کمک کنه با دختری نوجوان آشنا میشه ؛ برای شما عجیبه که چرا این دختر شما رو خوب میشناسه ! ولی شما اونو نمیشناسید !! برای این سوال جوابی نیست؛ چون نشانه ای نیست که به شما کمک کنه ! همین بی خبر بودن هری از این موضوع باعث اتفاقی بسیار دردناک میشه .. !
دختر نوجوان که از ظاهر خوبی برخوردار است سعی میکنه تا با هری رابطه برقرار کنه !! هری چند باری از اشوه گری دختر، جون سالم به در میبره ! ولی زمانی میرسه که هری هم کم بیاره … ! بلاخره آن زمان فرا میرسد ؛ وقتی که هری همراه با دختر نوجوان در کشتی مسافرتی دارن به سمت شمال شهر سایلنت هیل حرکت میکنن ، اون اتفاق میفته و با اون دختر رابطه برقرار میکنن !!!
بعداز اون رابطه ، هری خوابش میبره و پس از مدتی از خواب بیدار میشه و میبینه دختر نوجوان در کشتی نیست ! دریاچه منجمد شده و کشتی از حرکت ایستاده ! به سمت خانه ای که نزدیکی های ساحل است میرود و داخل میشود .. !
این همان اتاق دکتر روانشناس است ! هری با تعجب فقط نگاه میکنه ؛ حالا مهمترین سوال ما اینه که پس اون شخصی که با دکتر صحبت میکرد چه کسی بوده است ؟! برای اولین بار دوربین آن شخصی که واقعا روبروی دکتر نشسته بود را نشان میدهد ؛ اون کسی نیست جز همون دختر نوجوان ! شریل !! دختر هری !!!َ بیشتر توضیح نمیدم تا خودتون برید ببینید و احساسش رو درک کنید که چقدر سخته دیدن اون صحنه در اون لحظه ؛ این بازی نکته ها و درس های بزرگی داره که میتونه به شما در درک زندگی کمکتون کنه !
.
Silent Hill: Downpour
این نسخه در سال ۲۰۱۰ از سوی شرکت Konami با نمایش تریلری تایید شد. هدف Downpour پایبند ماندن به الملن های اصلی سری Silent Hill است. نوآوری آنها جای تقدیر دارد و Vatra در بخشیدن روح تازه به این سری موفق عمل کرده است ولی در پایبند بودن به بعضی مضامین نسخههای قبل نتوانسته آنچنان خوب عمل کند.
این عنوان در سال ۲۰۱۱ بر روی کنسول های XBOX 360 و PS 3 عرضه شد و موفق به دریافت نمرات خوبی از سایت ها و مجلات شد. به نوعی می توان گفت که دنیای سایلنت هیل را برگرداند و باعث شد تا استارتی در جهت مسیر اصلی بزند.
داستان
نویسنده ی معروف داستان های ترسناک، استیفان کینگ می گوید که در عناوین ترسناک چه از کتاب و فیلم و هر چیزه دیگری، به دنبال جواب سوال نباشید و این قانون یک داستان رمز آلود و ترسناک است.
به همین خاطر چون این آخرین نسخه از بازی تا به اکنون است از لو دادن داستان می پرهیزیم تا به شما احترام گذاشته باشیم. فقط به خاطر این که احتمال میدم دوست دارید به طور کلی با داستان آشنایی داشته باشید میتونم بگم که داستان بازی در رابطه با یک زندانی به نام مورفی پندلتون است. هنگام انتقال او به زندانی دیگر، ماشین ناگهان تصادف کرده و او فرار میکند. در این هنگام به شهری با نام سایلنت هیل میرسد …
پر بحثترینها
- واکنش ایلان ماسک به اظهارات نژادپرستانه کارگردان Avowed
- نقد و بررسی بازی STALKER 2: Heart of Chornobyl
- مدیرعامل ناتی داگ: بازی بعدی هیجانانگیزترین پروژهای است که روی آن کار کردهایم
- شایعه: پورت PS5 بازی Forza Horizon 5 آماده است اما تاریخ عرضه مشخصی ندارد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- مشکلات متعدد بهینهسازی STALKER 2 روی ایکس باکس سری ایکس؛ رسیدن به نرخ فریم صفر در مکانهای شلوغ
- اطلاعات جدیدی از مذاکره میان سونی و شرکت مادر FromSoftware منتشر شد
- رسمی: فروش پلی استیشن ۲ از ۱۶۰ میلیون واحد عبور کرد
- جزئیات اولین بهروزرسانی Stalker 2 اعلام شد
- تماشا کنید: Light of Motiram معرفی شد، کپی بیشرمانه از Horizon Zero Dawn
نظرات
ممنون .
چقدر زیاده.
دستت درد نکنه!!!!
واقعآ عالی بود!!!!
:yes: :yes: :yes:
ممنون
فقط یک سایلنت هیل روی ps1 بازی کردم که اولش یه دختر بچه رو دنبال میکنی توی برف.. اسمش نمیدونم چی بود… ولی بی نهایت اون موقع حال میداد.. گرافیکشم روی ps1 عالی بود اون زمان..
silent hill 1 هست وبه نظرم ترسناکترین نسخه سری silent hill بود :yes:
اصلا ازاین بازی خوشم نمیاد…!ولی ممنون بهمن جون.
کسی خواست کامپیوتری بخره که سه تا کارت گرافیک انودیا GTX 690 پشتیبانی کنه به لینک زیر سر بزنه
http://www.hpn.ir/desktop-pc/geforce-gaming-pc
این لینک برای تبلیغ نیست برای اثبات به آقای raminxxx هست که فکر می کنه خیلی حالیشه…
حالا قیمتش چنده
😛 😛 😛 😛 😛 😛
چون بازار دلار بالا و پایین داره، باید زنگ بزنی به فروشنده تا قیمتو بگه arian es عزیز
دمت گرم داداش راستش می خواستم سیستممو ارتقا بدم دیدم این همون چیزهایی که می خواستم رو داره حتما میگیرمش
بازم تشکر :laugh: :laugh:
:yes:
میگم هیش کدومو بازی نکردم 😀
من فقط silent hill 1 رو روی ps1 بازی کردم
مقاله عالی بودممنون آقای بهمن بدلی ولی چرانسخه اول این سری دراین مقاله نبود ?:-)
ممنون. قسمت اول رو قبلا بهش پرداختیم.
https://gamefa.com/59653/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87-silent-hill-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF/
ممنون بهمن جان زحمت کشیدی ومنتظرم یک روزنسخه Silent Hill: Downpour برای pc منتشربشه تااین نسخه روهم تجربه کنم :-*
خیلی جالبه . من که همه ی مطلب رو نخوندم ولی خیلی باحاله :yes: :-/
راس میگن منم موافقم :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
آخ یادم رفت تشکر کنم ممنون بهمن جان :yes:
ممنون. آقایی :-))
ممنون بهمن جان. با اینکه تاخیر داشتی ولی می تونم بگم می ارزید! خیلی زیبا بود. البته ۲ پاراگراف آخر رو هنوز نخوندم. خواستم بگم خسته نباشی. تاریخ نویس گیمفا دیگه شما شدی 😀 :yes:
خواهش میکنم آقا رسول. کلا با تاریخچه و پیشنمایش خیلی حال میکنم 😀
باحال بود.هیچ کس همراه نیست تنهای اول…
اگر یکی مارو با تاریخچه ی کامل contraاشنا کنه یه دنیا ممنون میشم
:yawn: :ZZZ: :ZZZ:
میگم بچه ها من xbox دارم چند روز پیش بایوشاک را براش خریدم تا یه جاییش رو رفتم
ولی بعد اومدم آپدیت hitman hd trilogy رو روش نصب کردم از اون به بعد دیگه با این
که علامت سیو هم میاره ولی سیو نمی شه نمی دونم باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید
بهمن عزیز خیلی خوب میشه که تاریخچه ی بازیهای splinter cell و resident evil رو هم بنویسی.در ضمن مقاله ات فوق العاده زیبا و قشنگ بود.من silent hill 1 و silent hill the room و homecoming رو بازی کردم.
یکی از همکاران تاریخچه RE رو نوشته که به زودی میاد رو سایت و لذت میبرین 🙂
تشکر بایت مطالعه ی شما
سلام. آقا بهمن شما که تجربه ات در تاریخچه نویسی عالی است بی زحمت یه تاریخچه هم در مورد بازی های هیلو مثل تاریخچه ای که برای خدای جنگ نوشتی بنویس چون من هر چه گشتم دنبال که تاریخچه یا توضیح در مورد بازی هیلو چیز به درد بخوری پیدا نکردم اگه انجام بدی ممنونت میشم :snicker: 😀 😀
بله حتما