تاکسی ارواح | نقد و بررسی Spiritfarer
هر ساله بازیهای مستقلی داریم که در سکوت خبری و بدون غوغای رسانهای منتشر میشوند و بعد از انتشار و تجربه آنها، افرادی که به انجام آنان میپردازند، متوجه میشوند که با چه جواهر گرانبهایی طرف هستند. Spiritfarer یکی از همین عناوین است. در ادامه به بررسی این بازی میپردازیم.
پیش از شروع مطلب، به طور مختصر به معرفی استودیو Thunder Lotus میپردازیم. این استودیو مستقل کانادایی، در سال ۲۰۱۴ و با تیمی متشکل از بازیسازانی که بر روی عناوین مختلف مستقل، موبایلی و حتی AAA کار کرده بودند، تشکیل شد و از همان اول، هدفشان عرضه بازیهای مستقل ولی با کیفیتی نزدیک به عناوین AAA بوده است. تا به حال با احتساب Spiritfarer سه بازی توسط این شرکت ساخته و عرضه شده است. اولین عنوان آنها، Jotun، یک بازی اکشن ایزومتریک بر اساس افسانههای اسکاندیناوی بود که در سال ۲۰۱۵ عرضه شد. این بازی در همان سال توانست نظرات مثبت منتقدان را به خود جلب کرده و بازیکنان زیادی به تجربه نسخه PC بازی پرداختند و این استقبال خوب باعث شد که در سال ۲۰۱۶، نسخه Valhalla Edition همین عنوان برای کنسولهای نسل هشتمی هم منتشر شود. بازی بعدی این استودیو، Sundered نام داشت که یک عنوان اکشن پلتفرمر مترویدوانیا بود که برای فضای داستانی خود، از آثار H.P. Lovecraft الهام گرفته بود. این بازی هم با استقبال خوبی از سوی منتقدان و همچنین بازیکنان مترویدوانیا رو به رو شد و نشان داد که موفقیت بازی قبلی آنان تصادفی نبوده است و واقعاً با استودیوی توانمندی رو به رو هستیم. در نهایت هم امسال، شاهد عرضه بازی جدید آنها یعنی Spiritfarer هستیم که در ادامه مطلب به بررسی آن میپردازیم.
مانند همیشه، ابتدا از داستان بازی شروع میکنیم. شخصیت اصلی Spiritfarer دختری به نام استلا (Stella) است که به همراه گربهای دوست داشتنی به نام دافودیل بر روی یک قایق در محیطی عجیب قرار دارند (Daffodil به معنی گل نرگس است). ناگهان موجودی سیاهپوش بر روی قایق دیگر ظاهر میشود. این موجود سیاهپوش، شارون (Charon) است که در افسانههای یونان، مسئول رساندن ارواح به دنیای پس از مرگ است. شارون به استلا میگوید که دیگر نمیخواهد به این شغل که نام رسمی آن Spirtfarer است، ادامه دهد و قرار است استلا و گربهاش، Spiritfarer های بعدی باشد. پس از آن، با دادن نوری اسرار آمیز به نام Everlight به استلا و گربهاش، شارون با قایق خود به سمت پل ورود به دنیای پس از مرگ که Everdoor نام دارد شده و با نوری شدید ناپدید میشود.
پس از این اتفاق، استلا به سراغ کشتیای که باید برای جا به جایی ارواح از آن استفاده کند رفته و در آن جا با یکی از دوستانش که Gwen نام دارد و یک گوزن عجیب است رو به رو میشود. گوئن به او نحوه کار با کشتی را یاد داده و از این جا به بعد، ماجراجوییهای استلا در دنیای وسیع این بازی آغاز میشود.
بازی داستان جالبی دارد که به این شکل تا به حال در هیچ بازی مشاهده نکرده بودیم. سازندگان به شکلی زیبا، سعی کردهاند که شخصیتی بی نام و نشان را در این موقعیت خاص در بازی قرار بدهند تا بازیکنان به جای نقش آفرینی به جای یک شخصیت اسطورهای یا معروف، در نقش فردی قرار بگیرند که ساخته ذهن سازندگان است و به راحتی امکان هم ذات پنداری با او وجود دارد.
داستان بازی بعد از چند دقیقه ابتدایی، حول این است که شما در نقشه وسیع بازی به اکتشاف پرداخته، با ارواح و موجودات مختلف صحبت کنید و در صورتی که میتوانید، آنان را در کشتی خود سوار کرده و با خود همراه کنید. در نهایت هم ممکن است در نقطهای از سفر، بالاخره هر کدام از ارواح همراه شما تصمیم بگیرند که دیگر وقت خداحافظی رسیده است و در این هنگام، باید آنان را به Everdoor برسانید.
شاید داستان و هدف کلی بازی، آنچنان واضح به نظر نرسد. حقیقت هم همین است و بازی آنقدر موضوع و هدف اصلی خود را واضح در اختیار شما نمیگذارد و اصلیترین هدف بازیکن، در اصل همین ارتباط برقرار کردن باشخصیتها و در نهایت رساندن آنها به Everdoor در زمان مشخص است. اما جادوی اصلی سیستم روایی بازی، شخصیتهای جالب و دوست داشتنی آن و همچنین فضاسازی محیطی آن است.
فارغ از شخصیتهای فرعی کوچکی که در جزایر مختلف بازی پیدا میکنید، تعدادی قابل توجهی از شخصیتها هستند که با شما همراه میشوند. در ابتدا و در خارج از کشتی، آنها را شبیه شخصیتهای معمول بازی خواهید دید اما آنان بعد از ورود به کشتی شما، تبدیل به ظاهر واقعی خودشان میشوند. هر کدام از کاراکترهای بازی، به شکل یک حیوان است. اولین شخصیتی که با آن مواجه میشوید، همان گوئن است که به شکل یک گوزن است. پس از آن باشخصیتهای گوناگون مختلفی از جمله یک قورباغه دوست داشتنی و مهربان و یک مار دوستدار موسیقی و بسیاری از شخصیتهای دیگر رو به رو خواهید شد. در طول سفر شما به جزایر مختلف، این افراد یک به یک با شما حرف زده و درخواستهای مختلفی را مطرح میکنند. بعد از انجام این درخواستها، به مرور با گذشته آنان و ارتباطشان با استلا بیشتر آشنا شده و با دیالوگهای مختلفی که بین شما رد و بدل میشود، کم کم به این شخصیتها دلبسته میشوید. به خصوص که باید برای این که آنان خوشحال باشند، غذاهای مورد علاقهشان را هم پیدا کرده و به آنان بدهید و همچنین در صورتی که این شخصیتهای دوست داشتنی غمگین باشند، میتوانید با انتخاب گزینه در آغوش گرفتن، به آنان دلداری بدهید. بدین ترتیب ارتباطی عاطفی بین بازیکنان و تکتک شخصیتهای بازی شکل میگیرد که به لطف طراحی هنری فوقالعاده آنان و ظاهر منحصر به فرد و متفاوت هر کدام از شخصیتها که شبیه یک حیوان خاص است، ارتباط بین بازیکن و تکتک کاراکترها گسترش مییابد.
در همین حین، ناگهان و در حالی که با کاراکترهای مختلفی در طول بازی همراه بودهاید و رفتار آنان را دیدهاید، متوجه میشوید که بعد از همه این کارها، بالاخره شخصیت مورد نظر دوست دارد که وارد جهان پس از مرگ شده و باید به Everdoor برود. در این هنگام، احتمالاً در ابتدا سعی میکنید که کمی این کار را به تعویق بیندازید ولی به هر حال، وظیفه شما به عنوان Spiritfarer در دنیای بازی همین است که افراد را به دنیای پس از مرگ بفرستید. در این زمانها، بازی به خوبی میتواند غم و ناراحتی جدا شدن از این افراد را به شما منتقل کند. یکی از مقایسههای جالبی که بین بعضی از طرفداران در چند روز اخیر مشاهده کردم، مقایسه نحوه ارائه غم مرگ بین این بازی و The Last of Us Part 2 بود. همان قدر که The Last of Us Part 2 به شکلی تاریک غم مرگ نزدیکان را به تصویر میکشد، Spiritfarer به عنوان یک بازی مستقل در نقطه مقابل همان غم را به شکلی لطیف به تصویر میکشد. البته به هیچ وجه این دو عنوان نه از نظر ابعاد و سبک گیم پلی و نه از لحاظ داستانی قابل مقایسه نیستند، ولی انجام این دو عنوان با فاصله کم نسبت به هم تجربه جالبی است.
فضاسازی داستانی بازی هم فوقالعاده است. در طول بازی در محیطهای مختلفی وارد خواهید شد که موجودات مختلفی با خصوصیات اخلاقی مختلف در آن سکونت دارند. در عین حال، بازی در دیالوگها و نوشتههایش به آثار مختلف ادبیات و دنیای بازی هم ارجاعهای زیادی میدهد. مثلاً برای یک حلقه نوشته میشود که از خانواده همان حلقهای است که قرار است بر دنیا حکمرانی کند ولی این حلقه نکته جادویی خاصی ندارد. (اشاره به ارباب حلقهها). یا یک خانواده از راکونها در بازی هستند که فروشگاههایی را اداره میکنند که به شدت اجناس را گران میفروشند (که میتوان آن را به شخصیتهای مختلفی در بازیهای دیگر و همین طور خود شرکتهای ناشر بازیها نسبت داد). چنین مواردی باعث میشوند که بازی روح خاصی پیدا کند و به شکلی زنده در بیاید که بازیکنان در حین انجام بازی، با کشف کردن این ارجاعات حس خوبی نسبت به فضای جذاب بازی که بعضاً عناصر طنز هم به این شکل در آن قرار گرفته است، پیدا کنند.
در مجموع باید گفت که داستان Spiritfarer، یکی از نقاط قوت اصلی آن است که از طریق شخصیت پردازی بسیار خوب کاراکترها، در کنار ارائه محیطی خاص و منحصر به فرد و ارجاعات فراوان به داستانها و عناوین مختلفی، میتواند به خوبی در مدت زمان حدوداً ۲۵ تا ۳۰ ساعته این عنوان بازیکنان را با خود همراه کند.
بعد از داستان، نوبت به گیم پلی بازی میرسد. این که بگوییم Spiritfarer در یک سبک خاص قرار دارد، چندان درست نیست. بازی المانهایی از سبکهای مختلف، از جمله استراتژی، شبیه ساز، مدیریت، رمان تعاملی، پازل، ادونچر و پلتفرمر مترویدوانیا را در خود جای داده است تا نتیجه ترکیبی خاص و منحصر به فرد باشد که حداقل من به این شکل در بازی دیگری ندیده بودم. در ادامه ابعاد مختلف گیم پلی بازی را بررسی میکنیم.
از بعد پلتفرمر شروع میکنم. در طول بازی و هنگامی که به جزایر مختلفی که در سرتاسر نقشه بازی قرار دارند میروید، باید وارد جزیره شده و از طریق تواناییهای پلتفرمر شخصیت نظیر پریدن، بالا رفتن از نردبان و گرفتن لبهها و تواناییهای دیگری که به سبک بازیهای مترویدوانیا در طول بازی به دست میآیند نظیر پرش دو تایی و گلاید کردن، در محیط بازی به پیشروی بپردازید و به نقاط مختلف دست نیافتنی نقشهها برسید. به دلیل همین المان مترویدوانیا و کسب برخی از تواناییها در ادامه بازی، مسئله Backtracking و بازگشت به مکانهای قبلی هم در این عنوان مطرح میشود و گاهی اوقات به جزیرهای میرسید که برای پیشروی در بعضی قسمتهای آن، نیازمند توانایی هستید که در ادامه بازی به دست میآورید و در نتیجه آن، باید به آن مناطق بازگردید. شاید تنها نکته منفی مهم بازی هم همین باشد که در بعضی قسمتها، انجام این کار چندان لذت بخش نیست و ممکن است به دلیل ابعاد نسبتاً بزرگ نقشه بازی، کمی خسته کننده بشود.
بعد از بعد پلتفرمر، به سراغ بخش استراتژی و مدیریتی داستان میرویم که مهمترین قسمت آن است. اصلیترین قابلیتی که شما در طول بازی دارید، این است که با استفاده از منابع مختلفی که در طول بازی جمع آوری میکنید، باید کشتی خود را گسترش بدهید و مانند بازیهای استراتژی، به ساخت و ساز روی کشتی خود بپردازید. در ابتدا نیازهای اولیهای نظیر ساخت آشپزخانه و محلی برای استراحت همراهان مطرح میشود اما کم کم نیازها پیچیدهتر شده و باید چوب بری، نخ ریسی، آهنگری، مزرعه، باغچه و بسیاری موارد دیگر را هم روی کشتی خود قرار بدهید. طبیعتاً فضای کشتی هم محدود است و یکی از اصلیترین چالشهای بازی، مدیریت فضای کشتی است. برای ساخت و ساز، فضای مشخصی به صورت یک شبکه دو بعدی در اختیار شما قرار میگیرد که باید ساختمانهای مختلفی که میسازید را در آن جا قرار بدهید. بعضی از ساختمانهای اولیه، ظاهر مستطیلی منظمی دارند ولی به مرور، با ساختمانهایی با بخشهای با ارتفاعهای گوناگون رو به رو خواهید شد و در این جا چالش اصلی این قسمت بازی که مدیریت فضا است خودنمایی خواهد کرد. در عین حال، باید توجه کنید که افرادی که با خود همراه میکنید، هر کدام بعد از مدتی خانه مخصوص خود را میخواهند و این خانهها هم معمولاً فضای قابل توجهی اشغال میکنند. در نتیجه باید همواره حواستان به همه این موارد باشد و با مدیریت درست فضا که یکی از مهمترین بخشهای بازی است، بیشترین بهرهوری را از کشتی خود ببرید.
مسئله بعدی بعد شبیه ساز و مدیریتی بازی است. بازی تا حدی به شبیه سازهای مزرعه داری و جمع آوری منابع هم شباهت دارد. در طول بازی، میتوانید روی کشتی خود مزارعی قرار بدهید که با کاشتن بذر گیاهان مختلف و آبیاری آنها، بعد از مدتی امکان برداشت آن گیاهان و استفاده از آنان را خواهید داشت. علاوه بر مزرعه، بخشهای مختلف زیادی مرتبط با مدیریت منابع در بازی قرار گرفتهاند. مثلاً باید چوبهایی که جمع آوری میکنید را در چوب بری مخصوصی تبدیل به الوار کنید تا در ساخت و ساز مورد استفاده قرار بگیرند. همین طور محصول گیاه کتان باید ریسیده شده تا تبدیل به نخ بشود و حتی بعد از ریسیده شدن، برای کارهای سطح بالاتر باید دوباره مورد پردازش قرار گرفته و تبدیل به پارچه بشود. همچنین مکانیزمی برای ذوب فلزات و شیشه و تهیه شمش از آنها هم در نظر گرفته شده است. تمامی این موارد باعث میشوند که بازی بعد جدید مدیریت منابع هم به خود بگیرد. در کنار اینها، بازی سیستم آشپزی هم دارد که با قرار دادن مواد اولیه مختلف، امکان تولید غذاهای گوناگون را خواهید داشت. از طرفی هر کدام از شخصیتهایی که با شما همراه میشوند، از یکسری از غذاها خوششان آمده و از یکسری دیگر بدشان میآید و از این رو، برای خوشحال نگه داشتن آنان، باید به مسئله آشپزی هم توجه کنید.
شاید سؤال کنید که خوشحال نگه داشتن افرادی که همراه شما هستند، چه اهمیتی دارد. فارغ از تفاوت در دیالوگها و حس و حالی که از نظر بصری در زمان خوشحالی و ناراحتی آنان به شما منتقل میشود، هر کدام از شخصیتهای همراه شما، تواناییهایی دارد که در زمانی که خوشحالتر باشد، آنها را بروز میدهد. مثلاً گوئن در زمینه بافندگی مهارت دارد و اگر او را خوشحال نگه دارید، هنگامی که در جزایر مختلف توقف میکنید، او به دنبال تهیه کتان و نخ رفته و برای شما بافندگی خواهد کرد و پارچه کتان به شما میدهد. در حالی که اگر ناراحت باشد، کار خاصی در این زمینهها برای شما انجام نخواهد داد. علاوه بر غذا دادن، از طریق در آغوش گرفتن شخصیتها و دلداری دادن آنها هم میتوان خوشحالیشان را افزایش داد. این موضوع با انیمیشنهای بسیار زیبای کاراکترها که فضای آن را شبیه آثار بزرگ صنعت انیمیشن میکنند، به شدت به لطافت و زیبایی Spirtfarer میافزاید و باعث شکل گیری فضای عاطفی بسیار لطیفی بین بازیکن و دنیای بازی و شخصیتهای رنگارنگ آن میشود.
مسئله دیگر، مینی گیم های مختلفی است که در قسمتهای مختلف بازیایجاد میشوند. تقریباً هر کاری اساسی که در بازی بخواهید انجام بدهید، به صورت یک مینی گیم جذاب در آمده است. برای بریدن چوبها، باید اره را طوری تنظیم کنید که روی خط نمایش داده شده چوبها را برش بدهد. برای ذوب فلزات، باید حواستان باشد که دمای دستگاه را در محدوده معین نگه دارید تا بهترین خروجی را از دستگاه بگیرید. برای کشاورزی میتوانید از طریق نواختن آهنگهایی به کمک گیتار برای گیاهان، به رشد آنها کمک کنید. حتی برای جمع آوری یکی از آیتمهای ساخت و ساز خاص بازی، باید به بخشهایی از بازی وارد شوید که یکسری عروس دریایی در آسمان پرواز میکنند و با گرفتن آنان، این آیتم را به دست بیاورید. در یک مینی گیم دیگر هم برای جمع آوری یک آیتم دیگر، باید در هوای طوفانی به نقاط خاصی که امکان اصابت صاعقه به آنها بیشتر است بروید تا این آیتم را به دست بیاورید. ضمن این که بعضی از همین کارها به شما مقداری از واحد پول خاص بازی را هم میدهند. به علاوه یک مینی گیم هم برای ماهیگیری در بازی وجود دارد که در اوایل شاید خیلی ساده باشد ولی به مرور، پیشرفتهتر شده و کمی دشوار میشود. از آن جایی که در بخش زیادی از بازی، باید به کمک کشتی خود به نقاط مختلف نقشه بروید، این موارد باعث میشوند که هیچ وقت در کشتی بیکار نمانید و همواره کارهای مختلفی برای انجام دادن خواهید داشت. ضمن این که در بازه نیمه شب، کشتی شما از آن جایی که با نور مخصوص حرکت میکند، توانایی جا به جایی خود را از دست میدهد و در نتیجه علاوه بر گزینه خوابیدن که زمان را به سرعت سپری میکند، گزینه دیگر صرف زمان به کمک این مینی گیم ها است.
در کنار همه این موارد، بازی المانهایی از عناوین رمان تعاملی را هم در خود دارد. باید برای شخصیتهایی که همراه شما هستند، وقت بگذارید و سعی کنید مأموریتهای مختلفی که آنها برای شما تعیین میکنند را انجام بدهید تا در نهایت موفق به پیش برد داستان آنان بشوید و در نهایت بتوانید به خوبی آنان را روانه جهان پس از مرگ بکنید. در این میان باید به خواستههای آنان نظیر غذاهای مورد علاقهشان هم توجه کنید و باعث میشود که مانند رمانهای تعاملی، با خصوصیات شخصیتها خیلی بیشتر آشنا شوید و صرفاً آنان را به چشم یکسری مأموریت دهنده نبینید. البته گاهی اوقات، باگ کوچکی در بازی وجود دارد که شخصیتها در مقابل درها قرار میگیرند و از آن جایی که دکمه صحبت کردن با آنان و ورود به اتاق دیگر یکی است، ممکن است گاهی اوقات به جای حرف زدن با یک شخصیت، وارد اتاق دیگر بشوید. این مورد خیلی آزاردهنده نیست ولی به دفعات نه چندان کم در بازی پیش میآید و در اواخر بازی و به دلیل تکرار بالای این مشکل، شاید کمی ناراحت کننده باشد.
شاید با توجه به مواردی که در مورد مدیریت منابع گفته شد، فکر کنید که با عنوان پیچیدهای رو به رو هستید که باید همواره حواستان باشد تا در بهینهترین حالت ممکن کارها را انجام بدهید. با این حال باید بگویم که این طور نیست. Spiritfarer قرار نبوده بازی سخت یا شبیه ساز مدیریت باشد و برخلاف بازیهای مدیریت منابع گوناگون که باید مدام به فکر بهینهتر کردن روند کارهای خود برای بیشترین بهرهوری باشید، در این بازی نیازی به چنین کارهایی نیست. در ازای انجام ندادن بعضی کارها، مجازات سنگینی که منجر به شکست خوردن شما در بازی و مواردی نظیر این بشود، وجود ندارد و نهایتاً کمی روند پیشروی شما کند خواهد شد. برای همین توصیه میکنم که به این بازی به چشم یک بازی مدیریتی سنگین که باید برای انجام کارها برنامه ریزی دقیقی داشته باشید نگاه نکنید. همان طور که راحت هستید و کارهایی را که در همان لحظه میخواهید و لازم است انجام بدهید. هر چند میتوانید همانند همان بازیهایی که گفتم، روند مدیریت منابع را به شدت بهینه کنید ولی حقیقت این است که سازندگان با سَبُک و ساده طراحی کردن بازی، سعی داشتهاند که افرادی که برای آرامش هم به انجام چنین بازیای میپردازند را راضی نگه دارند. از این رو توصیه میکنم با این دیدگاه به سراغ بازی بروید تا در هیاهوی بازیهای مختلف، تجربه آرام و زیبایی در دنیای Spiritfarer داشته باشید.
در نهایت و با همه آن چه که در مورد گیم پلی Spiritfarer گفتیم، میتوان به این نتیجه رسید که با عنوانی خیلی خاص طرف هستیم. در بازی همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد و در کنار آن، امکان لذت بردن از داستان و منظرههای بازی هم همواره مهیا است. بازی ترکیبی لذت بخش و جذاب از سبکهای گوناگون است که همگی به شکلی زیبا و در هم تنیده در کنار هم قرار گرفتهاند، اما سطح سختی آن هم طوری تنظیم شده که اکثر بازیکنان بتوانند متناسب با توانایی خود از آن لذت ببرند. Spiritfarer عنوانی خاص است که با این سبک خاص از گیم پلی، میتواند به خوبی شما را برای یک تجربه حدوداً ۲۵ تا ۳۰ ساعته با خود همراه کند و تا آخر کار جذاب و لذت بخش باقی بماند.
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک بازی میرسد. از بعد هنری بازی یک شاهکار به تمام معناست. سازندگان به خوبی از ترکیب رنگهای گوناگون برای نمایش مناظر مختلف بازی استفاده کردهاند تا بازیکنان را با صحنههای زیبایی رو به رو کنند که دست کمی از یک نقاشی هنری شاهکار ندارند. در این میان، محیطهای متنوع و بسیار زیبایی هم برای بازی طراحی شده است. از شهرهای الهام گرفته بر اساس معماری ایتالیایی و ژاپنی گرفته تا کوهستانهای برفی و جنگلهای پر از درخت، همگی در بازی قرار گرفتهاند تا ترکیبی جادویی و سورئال را خلق کند. در این میان، شخصیتهای مختلف بازی که در قالب حیوانات سخنگو و دوپا هستند هم نکته حائز اهمیت دیگری هستند که باعث تنوع بسیار بالای بازی از بعد شخصیتها شدهاند. با نسبت دادن حیوانات مختلف به هر شخصیت، هر یک از آنان به شکل ویژهای هویت منحصر به فرد پیدا میکند که در ذهن بازیکنان باقی میماند. در کنار همه اینها، باید به انیمیشنهای زیبای حرکات شخصیتها اشاره کرد که سطح این عنوان را در حد انیمیشنهای دو بعدی بزرگ جهان قرار میدهد. دقت و ریزبینی سازندگان هم بسیار بالا بوده است. کافی است به حرکات دافودیل (گربه همراه شخصیت) در زمانهای مختلف و بازی کردن آن با گوی نورانی که همراهش دارد، نحوه حرکت او بر روی آب برای این که خیس نشود و بسیاری از جزئیات ریز و درشت دیگر توجه کنید تا به عمق عشق و علاقهای که سازندگان در هنگام ساخت Spiritfarer داشتهاند پی ببرید.
در نهایت باید به مسئله موسیقی و صداگذاری بازی برویم. صداگذاریها با توجه به سطح بودجه بازی به شکل کامل انجام نشدهاند و دوبله زیادی بر روی صدای شخصیتها صورت نگرفته است. اما سایر موارد مربوط به افکتهای صوتی، از صدای برش چوب گرفته تا ذوب فلزات و حرکت کشتی در آهن و… همگی با کیفیت خوبی ضبط شدهاند. در بعد موسیقی هم عملکرد بازی را میتوان در حد خوب و قابل قبول ارزیابی کرد. موسیقیهایی که به عنوان پیش زمینه سفرهای دریایی و جست و جوها پخش میشوند، شاید موسیقیهای خیلی به یادماندنی نباشند ولی در کل حس خوبی را به بازیکن منتقل میکنند. در کنار این موارد، قطعاتی که خودتان در مینی گیم های بازی امکان نواختن آن را دارید و یا قطعاتی که در حین بعضی اتفاقات هیجان انگیز و یا مینی گیم های دیگر بازی پخش میشوند، کیفیت بسیار خوبی دارند و به شکل زیبایی با ریتم کلی آن قسمت بازی تناسب پیدا کرده و خصوصاً در مینی گیم نواختن آهنگ، موسیقی که پخش میشود به خوبی با قطعاتی که توسط شما نواخته میشوند، هماهنگ میشوند.
نتیجهگیری نهایی:
Spiritfarer عنوان خاصی است که با داستان منحصر به فرد، شخصیتهای عجیب و غریب، گیم پلی ویژه که ترکیبی از سبکهای گوناگون است و همین طور موسیقی خوب و گرافیک هنری، استفاده مناسب از رنگها و فضاسازی شاهکار به راحتی به یکی از زیباترین و خاصترین بازیهای امسال تبدیل میشود. انجام این بازی برای همه بازیکنان، میتواند تجربهای خاص و لذت بخش باشد.
پر بحثترینها
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
نظرات
مشکلاتی که در نقد ذکر شد بنظرم صرفا بیشتر به این دلیل بود که متن جنبه مدح نامه نگیره
این ۱۸ساعتی که بازی رو رفتم، اصلا به مشکل خاص و دست و پاگیری برخورد نکردم
بازی تو ژانر خودش شاهکاره، تجربش به طرفدارای این ژانر و حال و هوا ۱۰۰درصد توصیه میشه
گرافیک هنری بازی مخصوصا همین نور افشانی ها منو یاد انیمه your name میندازه.
با تشکر از آقای نامجو
مرسی که بازی رو معرفی و نقد کردید. من چند روز گذشته به واسطه امیر گیم شو با بازی آشنا شدم و الان هم خودم دارم لذت میبرم از تجربه بازی.
بچه ها پیشنهاد میکنم از مطالب امیر گیم شو استفاده کنید. هم خیلی به روز هست. هم اطلاعاتش خیلی بالاست.
با اینکه فن سونیه اما همه ی حرف هاش با دلیل و مدرکه. واکترو هاش هم به روزه. مراسم های روز دنیا رو هم ری اکت میکنه. به نظرم در حال حاضر بهترین استریمر ایرانیه.
اره واکترو هارو هم ترجمه میکنه کلا بچه کولیه من که خوشم اومد ازش و به واسطه اون با این بازی اشنا شدم و الان شده یکی از بهترین بازی های عمرم
به به همینه . تو این ایام گیمفا هم مثل بازی های بزرگ و تریپل ای رو پس از صد بار تموم کردن گذاشته کنار و اومده به دنیای باصفای ایندی . همینه . اصن باید این طور بازی ها رو نقد کرد تا خلاقیت در ویدئو گیم بیشتر دیده بشه . تا ملت بفهمند که مکانیک های خیلی از بازی های بزرگ اولین بار در ایندی ها ابداع میشه . مرسی گیمفا