هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption

حسین غزالی
۱۸:۰۰ ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

حکایت غم‌انگیز و دردناک یک راوی بااحساس از مهم‌ترین دوره‌‌ تاریخ آمریکا، فراتر از هفت‌تیرکشی چند گاوچران است؛ با گیمفا همراه باشید تا ثابت کنیم چگونه Red Dead Redemption 2 مرثیه‌ای از مرگ مردان قدیم و افول غرب وحشی از بلندای غرورش است؛ و چگونه رد دد ردمپشن از نوشته‌های واقعی یک مرد بلندقامتِ احساسی پرده برمی‌دارد تا نگرانی را کنار بگذارد و به حقیقت عشق بورزد.

داچ وندرلیند هم بهانه‌های خاص خودش را برای ماندن در غبار غرب وحشی دارد. با آن ژست‌های سنگین که از پس ذهن‌های کوتاه اعضای گنگ می‌گذرد و سبک ایستادنش بالای سر کمپ و ایستادن‌های طولانی و بی‌حسابش. زندگی میان مستان آدم‌کش و آدم‌کشان مست با لهجه غلیظ بچه‌روستایی‌هایی که دود بی‌کلگی و ندانم‌کاری‌ چشمانشان را می‌سوزاند. از آن جهت، داچ برای مقابله با نوع نگاه جدیدی که بین مردم جاافتاده است، دست به دامان سنت می‌شود و دلایلش را هم از دل کتاب‌های لفظ قلمش در می‌آورد که کسی جز او معنایشان را درک نمی‌کند. این را می‌توان از نوع صحبت کردن و لباس پوشیدن مردم در شهری مثل «سنت دنی» دید. جایی که در آن مردان تمیز و عطرزدۀ کت‌وشلواریِ با ادب و زنانی با لباس‌های اتوکشیده و فاخر اروپایی حاضر می‌شوند و خبری از لهجه لاتی و رایحه گوسفند و گاو نیست.

در بلک‌واتر نه خبری از گنگ «پسران اودریسکول» است و نه قانون چاقوکِشی. بنابراین فردی مثل داچ با به‌خطر انداختن جانش برای صید آخرین ماهی‌های این رودهای آمریکایی، می‌تواند اندک اعتبار باقی‌مانده برای لفظ «گاوچران» را بخرد؛ اما نه با کتاب‌هایش، بلکه با ساده‌ترین کارهایی که از پس او برمی‌آیند. اعضای گنگ هم به صراحت مدام متذکر می‌شوند که دلیلشان برای اعتماد به داچ، نه الفاظ سنگین و کله‌گنده، بلکه اعمال نجات‌دهنده مهمی بودند که در شرایط سخت به‌وسیله او رقم می‌خوردند. «هوزه‌آ» متوجه شد که داچ یک دزد درجه‌یک است و می‌توانند به کمک یکدیگر بیشتر دزدی کنند. «شان مک‌گوایر» متوجه می‌شود که داچ و هوزه‌آ قبل از درگیری با او گلوله‌های تفنگش را خالی کرده‌ بودند. «خاویر اسکوئلا» داچ را هنگام دزدین چند مرغ پیدا می‌کند و آخرسر، آرتور مورگان و جان مارستون که بچه‌یتیمانی بودند دست‌به‌جیب و بااستعداد که توسط داچ و هوزه‌آ جمع و جور شدند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

آرتور جوان به همراه داچ و هوزه‌آ؛ نگاری از جنس چیزهایی که هرگز بازنمی‌گردند.

بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی

این زندگی آزادانه در غرب وحشی که مدام از دهان داچ بیرون می‌آمد اما، در پس جلوه‌ رابین‌هود گونه‌اش، به زندگی‌های سرگردان آرتور و جان نوعی مسیر هرچند اشتباه می‌داد و خانواده‌‌‌ای که دیگر نداشتند و حالا با مهربانی هوزه‌آ و داچ خوش‌مشرب، همه این‌ها بازگشته بودند. برای فردی مثل «بیل ویلیامسون» هم ماجرا همین بود. بیلِ مست و گرسنه‌ای که به‌سبب رفتارهای غیرعادی‌اش از ارتش اخراج شده‌ بود و با یافتن داچ حالا زندگی کوتاهش هم رئیس داشت و هم مقصد. از بدبختی و فلاکت تا اقبال درکنار داچ، داستان زندگی اعضای گنگی است که چشم امیدشان به گرمای حنجره او گره خورده. از این جهت، دو پدر، آرتور بخت‌برگشته را بزرگ کردند و آرتور مانعی در پذیرفتن سبک زندگی این دو نمی‌بیند. حالا دیگر حرف‌های داچ هم خریدار دارند و می‌تواند هرچقدر که می‌خواهد درباره آمریکای نابود شده و تلاش برای بازگرداندن ایده‌آل‌های شخصی‌اش در سخنرانی‌های بلندش حرف بزند و از طرفی خانواده‌ای هم داشته باشد. اما معنای برخی از عبارات در حال تغییر هستند و القابی که زمانی مظهر مردان دشت و بیابان بودند اکنون در کلام ساکنین شهر و روستا توهین و ناسزا شمرده می‌شوند و مردمی که صراحتاً هرجا او را ببینند به داچ پشت‌پا می‌زنند. تا سال ۱۸۹۹، بسیاری از گروه‌های قدیمی بی‌قانون منحل، یا همگی کشته شده، و افسانه‌های هفت‌تیرکشی نیز یا بازنشست شده بودند و یا پشت درختان جنگل قایم می‌شدند. تنها تعداد کمی برای زنده ماندن تلاش می‌کردند که به لطف پینکرتون‌ها و مأموران قانون هر روز از مراکز تمدن دورتر می‌شدند.
روند از بین رفتن و انقراض این گونه حالا قدیمی از آدمی‌زاد، کم‌کم این ایده را به اعضای گنگ داچ می‌داد که یک‌بار برای همیشه با به جیب زدن پول کلانی که در بلک‌واتر می‌بینند، زندگی بی‌قانون را کنار بگذارند و در کالیفرنیا یا دوردست‌ها زمین‌های دست‌نخورده کشاورزی بخرند. نقشه دزدی در بلک‌واتر خوب پیش نرفت و تعدادی از اعضای گنگ به‌شدت زخمی یا دستگیر شدند تا خانواده وندرلیند آواره برف و کوهستان بشوند. داچ و گنگش که بالای کوه‌های سرد و استخوان‌سوز گریزلی به دنبال یک سکونتگاه گرم و آرام می‌گشتند، با گروهی از گنگ اودریسکول‌ و دشمنان قدیمی روبه‌رو شدند که از قضا دقیقاً همان برنامه را داشتند. تعهد شدید داچ به رسومات مرسوم غرب وحشی، جایی عیان می‌شود که در حتی بدترین شرایط ممکن، چشمش از «کولم اودریسکول» نمی‌افتد و با دنبال کردن نقشه دزدی او از قطار، به خیال خودش از او انتقام می‌گیرد. انتقام برای یک درگیری قدیمی که نتیجه‌اش کشته شدن نامزد داچ «آنابل» و برادر کولم شده بود. هوزه‌آ که اکنون مردی سال‌خورده و جهان‌دیده است با این تصمیم داچ به‌شدت مخالفت می‌کند و هشدار او مبنی بر حمله به قطار یکی از بزرگترین سرمایه‌داران آمریکایی بیهوده واقع می‌شود. این اتفاق به‌زودی پس از «قتل عام بلک‌واتر» مورد توجه پینکرتون‌ها قرار می‌گیرد و دورباطل داچ در رد دد ردمپشن ۲ در این نقطه حیاتی تازه آغاز می‌شود. به قول هوزه‌آ، «لویتیکِس کورنوال» شوخی نیست! تاجر نفت و شکر که راه‌آهن‌ها و قطارها جملگی به دستور او ساخته می‌شوند و نامش روی در و دیوار آمریکا نوشته شده؛ اما داچ، بی توجه به «آمریکا»، وجودِ کورنوال را به سخره می‌گیرد و برای اموالِ زیاد از حد کورنوال، دندان تیز می‌کند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

لویتیکِس کورنوال شوخی نیست.

وندرلیند اما، از آن‌هایی نیست که نداند کورنوال کیست. او هرروز با کورنوال زندگی می‌کند و دلیل مبارزه‌اش هم کورنوال است. از آن دیالوگ‌های استعاره‌ای داچ بگذریم، او خوب هم می‌داند با چه کسانی طرف است. قایم شدن داچ پشت‌سر پاسخ‌های نخ‌نما تنها شوخی‌های زننده‌ای هستند که از پس او برمی‌آیند. برای گذر کردن از قتل عمد داچ روی قایقِ بلک‌واتر و دختری که توسط او کشته می‌شود و برای گذر کردن از حقیقتی که به‌شدت او را ترسانده است. تا جایی که کارش به التماس و خواهش‌‌کردن از «آنجلو برانته» می‌رسد و دوران افول داچ کم‌کم در گذر از افرادی مثل برانته و کورنوال سر می‌رسد. جایی که او متوجه می‌شود همه‌جا برانته حاضر است و روی هر دیواری در سنت‌دنی نام کورنوال است. لویتیکِس کورنوال همان پُلی است که داچ مجبور است از آن بگذرد، مارک نوشته شده روی بطری آبی است که او می‌خورد و تاجر لوبیایی که او می‌پزد. لویتیکِس کورنوال، تاجر گوسفندان ولنتاین است و دست‌مزدرسان تک‌تک مردانی که با کشتنشان هم تمام نمی‌شوند. این کابوس ترسناک، زندگی هر روز و  هرشب وندرلیند می‌شود. ترسناک به اندازه تمام زندگی‌اش و سایه سرد افرادی مثل کورنوال گردن‌کلفت و تاجرانی از جنس او که مثل بختک به گلویش فشار می‌آورند. درنهایت هم، خانواده وندرلیند که در مقابل این، ترسناک‌ترینِ افراد برای آن‌ها ناتوان هستند و بار سنگین داچ که کم‌کم رقم سنش بالا می‌رود.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

وقتی ستون‌های آمریکایی این‌طور عصبانی می‌شوند، نام‌شان را بلند فریاد می‌کشند.

لویتیکِس کورنوال، متاسفانه برخلاف انتظارات داچ، سهمش را با هیچکس شریک نمی‌شود. کورنوال از این‌که دزدی قطار در ابتدای بازی کار داچ بوده آگاه می‌شود و کارش هم اقتضا می‌کند که دست‌کج گنگ وندرلیند را بشکند؛ زیرا همین که وندرلیند نفس می‌کشد، یعنی داچ به دنبال اوست و طناب این کشمکش بلند میان گذشته و آینده دیگر پوسیده شده است. قیچی کورنوال اما، هیچ نیست به‌جز «آژانس تحقیقاتی پینکرتون» که مدام به دنبال فرصت است تا داچ را از این طناب جدا کند. داچ از آخرین مردانی است که سفت و محکم، طناب گذشته را گرفته و رها هم نمی‌کند. «مأمور میلتون» به‌عنوان نماینده کله‌گنده پینکرتون‌ها، قبل‌تر تعداد زیادی از این مجرمان بی‌قانون را به قتل رسانده یا دستگیر کرده است و حالا در لیست بلندبالای جان‌هایی که گرفته، تعدادی از اعضای سابق گنگ وندرلیند هم دیده می‌شوند. او در صحنه‌های مهم و حیاتی دزدی‌های گنگ وندرلیند حاضر بوده؛ چه قبل‌تر و در جریان دزدی از قایق بلک‌واتر، و چه پس از آن، در جریان دزدی از بانک سنت‌دنی. مشخصاً او می‌تواند به طرز شگفت‌انگیزی حرکات گنگ وندرلیند را پیش‌بینی کند و با ایجاد دام‌های بزرگی مثل «بانک سنت‌دنی» مهره‌های کلیدی گروه‌ را از بین ببرد. اما همه این‌ها، ممکن نبود مگر به واسطه یک مخبر و خائن تا جزئیات نقشه‌ها را در دسترس مأموران پینکرتون قرار دهد یا اینکه محل اسکان گنگ را هربار به دقیق‌ترین شکل ممکن مخابره کند. نقشه‌های سینمایی گنگ برای یک مشت دلار کار به جایی نمی‌برند. بازی با دو خانواده گرِی و بریثویت اصلاً نتیجه خوبی نمی‌دهد و به طرز مضحکی با کشته شدن شان مک‌گوایر شکست می‌خورد.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

دعواهای قدیمی از جنس جدید.

مشکلات داچ به همین‌جا ختم نمی‌شوند. هرچقدر که او جلوتر می‌رود ریسک‌ها بیش‌تر می‌شوند. داچ با با تک‌تک آهن‌آلات و آجرهای ساختمان‌های دودی کورنوال و زباله‌های صنعتی «آنسبورگ» و کارخانه‌ها و دارایی‌های کورنوال دعوا دارد. مردان جدید کورنوال اکنون قدم‌های گِلی داچ را آهسته آهسته بو می‌کنند و با گوشه‌گیر کردن بیشتر آن‌ها فضای نفس‌کشیدن را از آن‌ها می‌گیرند. این حکایت زندگی مردانی مثل داچ است در دنیایی که دیگر آن‌ها را نمی‌خواهد. آمریکا به داچ و آرتور پشت می‌کند و حتی رویش را هم برنمی‌گرداند. گاهی آن‌ها را دنبال می‌کند و گاهی هم رویشان اسلحه می‌کشد. از این طرف هم، این حکایت آمریکاست. داچ هم به برکت خودشیفتگی عمیق و جدی‌اش، اکثر اوقات این جدال عاشقانه را تاب نمی‌آورد. حمله به عمارت «کاترین بریثویت»، نماد برده‌داری و نماد آن چیزهایی که در آن سرزمین معروف هستند، میل شدید داچ برای انتقام گرفتن را نشان می‌دهد که از مشکلات تصمیم‌گیری در شرایط سخت و جواب‌های عصبانی داچ تغذیه می‌کنند. درماندگی داچ البته اقتضا می‌کند که او دست به انجام چنین حرکاتی بزند، مخصوصاً پس از رفتارهای احمقانه اعضای گنگ که مثل روز روشن است مسبب این اتفاقات هستند. تا جایی که نقشه بازی دادن و سرکار گذاشتن دو خانواده ثروتمند شهر «رودز» کاملاً وارونه می‌شود و پس از مدتی، دو خانواده به همراه یکدیگر برسر داچ و دارودسته‌اش کلاه‌های درشت‌درشت می‌گذارند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

حالا که عمری داچ برای اعضای گنگ از سفر به جزایر دست‌نخورده تاهیتی می‌گفت، گوارما دقیقاً همان جزیره دست‌نخورده بود که در رویاهای گنگ دیده می‌شد. به لطف مشکلات جدید، سرزمین رویایی داچ در دستانش ذوب می‌شود. داچ آنقدر دیوانه می‌شود که دیگر متوجه نیست حتی پس از کشتن آن پیرزن راهنما، آخرین قطعه طلایش را برنداشته است. اینجاست که آرتور متوجه می‌شود که این مردان همگی دزد هستند و قاتل و کارشان هم دزدی و قتل است. این داچی که امروز دو دستی یک پیرزن بی‌دفاع را خفه می‌کند، چند ماه پیش یک دخترک بی‌گناه را به فجیع‌ترین شکل ممکن کشته بود.

ملاقات با سنت‌دنی، یکی از عجایب هفت‌گانه دنیا، نقطه عطف زندگی داچ است. داچ تمام شدن نفس آرزوهایش را در بلندای دودهای سمی شهر می‌بیند که سر ‌به‌ فلک کشیده‌اند. عملیات یافتن «جک مارستون»، داستان بچه‌روستایی‌هایی است که بین تمساح‌های مرداب گیر افتاده‌اند. داستان ملاقات با آنجلو برانته، بالغ‌ترین نماد عصر جدید حضور تاجران در ایالات متحده، درواقع شروع تمام شدن داچ است که با پس‌زمینه‌هایی از تردید همراهانش راجع به او همراه می‌شود. جایی که آرتور، داچ و جان برای یافتن جک، مجبور به ملاقات با ثروتمندترین مرد سنت‌دنی می‌شوند. آنجلو برانته یک «مجرم» است؛ یک مافیای ایتالیایی قدرتمند که در کمال تعجب حقوق پلیس‌های سنت‌دنی را پرداخت می‌کند! این دقیقاً همان شیوه و نوع نگاهی است که راک‌استار در تقلا برای نشان دادنش، دست به دامان تقابل دیالوگ‌ها بین شخصیت‌ها می‌شود. داچ و آنجلو برانته، هردو خوب می‌دانند که در عمل چقدر شبیه به هم هستند؛ اگر آنجلو برانته یک روز بچه معصومی را می‌دزدد، داچ دختر بی‌گناهی را به فجیع‌ترین شکل ممکن به‌قتل می‌رساند. اینجاست که داچ از بیخ و بن شکسته می‌شود و نفس‌هایش پاره‌پاره می‌شوند. آنجلو برانته تمام چیزی است که داچ همیشه از آن به بدی یاد می‌کرد و اکنون که می‌تواند او را به چهره ببیند، از درستی سخنانش درباره او وحشت‌زده شده و از درون، خون گریه می‌کند. کار به جایی می‌کشد که تا انتهای بازی، داچ همانی می‌شود که خودش همیشه از آن به بدی یاد می‌کرد. نقشه درگیر کردن ارتش و سرخپوست‌ها با یکدیگر، داچ را همان تاجر بی‌اصل و اساسی می‌کرد که برای صرفاً سود و انتقام، دست به هرکاری که می‌شد می‌زد. خراب شدن آرزوها و ایده‌های داچ، او را تبدیل به آن هیولایی می‌کرد که شاید همیشه بود. که دیگر برایش مهم نیست چه کسی بمیرد. هیولایی که روی پسرش اسلحه می‌کشد. او همان چیزی می‌شود که سال‌ها گنگ را از آن می‌ترساند. حالا دیگر او در دخمه‌های آدم‌کشان روانی زندگی می‌کند و نور به مغزش نمی‌رسد. آرتور هم که نمی‌خواهد جان تاوان ندانم‌کاری‌های چندین ساله‌اش را بدهد، با شنیدن زمزمه‌های سمی مایکا کنار گوش داچ، خودش را وسط می‌گذارد تا جان و خانواده‌اش و تعدادی از اعضای گنگ از این مهلکه نجات پیدا کنند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

دیدار با آمریکا

آنجلو برانته داچ را کودکانه بازی می‌دهد و در میهمانی شهردار، به ریش بچه‌روستایی‌های حمام نرفته می‌خندد و داچ مستأصل و نابود شده که در بازی بدی گرفتار شده است. برانته داچ را در یک دزدی خنده‌دار گیر می‌اندازد و دوباره به غرور بزرگ داچ برمی‌خورد. هوزه‌آ همیشه با مخالفت‌هایش، این ترازوهای فکری را متعادل نگه می‌داشت، اما پس از مدتی، دیگر توصیه‌های او خریدار نداشتند. داچ با حمله به عمارت بزرگ آنجلو برانته، به‌ خیال خودش انتقامی سخت از برانته می‌گیرد که منجر به ساخته شدن یکی از جالب‌ترین مکالمات بازی با آمریکا می‌شود. بالاخره آن زمان که همه منتظرش بودند فرا می‌رسد و داچ و «آمریکا» با یکدیگر در جدی‌ترین حالت ممکن صحبت می‌کنند.
مکالمه باشکوه داچ و «آمریکا» روی قایق، یعنی هرآنچه که تا دیروز، داچ با ترس از آن به خواب می‎رفت، اکنون زنده شده است و رو‌به‌رویش دارد صحبت می‌کند. گویی آمریکا با آن لباس‌های فاخرش و عمارت‌های زیبایش، روی قایق نشسته و از زبان آنجلو برانته، ذات خودش را محکم در صورت داچ وندرلیند مغرور می‌کوبد. داچ، اشتباهاً فکر می‌کند با غرق کردن آنجلو برانته، آمریکا را در آب غرق می‌کند و به تمساح‌های عصبانی پیشکش می‌کند؛ اما او خودش هم خوب می‌داند که آمریکای جدیدی که او دیده این‌طور از بین نمی‌رود. همان‌طور که در آخرین لحظاتش به جان مارستون این‌ درس‌های بزرگ را دیکته می‌کند. با غرق کردن آنجلو برانته، داچ هم غرق می‌شود و داچ می‌میرد و آرزوهای داچ هم می‌میرند؛ هرچند روح خودشیفته او توان اعتراف این حقیقت را نداشته باشد. او قبلاً دودهای سیاهِ بلند را دیده بود و مرگ خودش را خیلی زود احساس می‌کرد و حالا دیگر ابایی از انجام رفتارهای وحشیانه و غیرقابل توجیهش ندارد. چراکه آنجلو برانته گفت:

تو هیچی نیستی، تو هیچکاری انجام نمی‌دی، تو هیچ معنایی نداری، تو برای هیچی نمی‌جنگی. من؟ من یک شهر رو راه می‌اندازم… و وقتی قانون بهت برسه، تو مثل هیچی می‌میری. من این کشور هستم.تو… تو… تو اون چیزی هستی که مردم ازش فرار می‌کنند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

ایناهاش… یک شهر واقعی… آینده.

قسمت دوم:
آرتور مورگان

برای رد دد ردمپشن ۲، مسئله گاهی از تقابل چند دیدگاه عمده شخصی‌تر می‌شود؛ راک‌استار برای اثبات ادعاهای عمیقاً جدی‌اش، نه پشت داچ قایم می‌شود و نه پشت کورنوال و آنجلو برانته، این‌جاست که پای راوی بااحساس و رعنای قصه رد دد ردمپشن ۲ به زندگی بیننده باز می‌شود. همان‌طور که قبل‌تر در جریان رد دد ردمپشن، شاهد حضور یک راوی بی‌طرف مثل جان مارستون بودیم که دلیل حضورش در این دعاوی ناسالم و جنگ‌های قدرت، نجات خانواده‌اش بود. حالا آرتور مورگان، راوی جدید راک‌استار برای روایت داستانی است که از عمیق‌ترین لایه‌های زندگی آدم‌های مغرور، صادقانه‌ترین واکنش‌های احساسی را بالا می‌کشد. اینکه چگونه آرتور مورگان با آن دفترچه صاف و ساده‌اش، تا آخر بازی، هیچ‌وقت روحیات صمیمانه‌اش را در عین چهره خشکش از دست نمی‌دهد، باعث می‌شود آدم تعجب کند که چه‌گونه در چنین اثری که پر شده از شخصیت‌های همیشگی راکستار، می‌شود چنین چرخش‌هایی ایجاد کرد.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

شاید رد دد ردمپشن ۲ درباره پشیمانی از اشتباهات گذشته باشد… شاید.

حقیقت این است که رد دد ردمپشن ۲ تا حد زیادی در ساخت و پرداخت آرتور مورگان از باقی شخصیت‌های سابقش فاصله گرفته. این مورد زمانی بیش‌تر مشخص می‌شود که بازیکن شاهد مکالمات و روابط این مرد با دیگر شخصیت‌های بازی باشد و مهم‌تر از این‌ها متوجه کلماتی باشد که صرفاً از طریق رفتارها و ناگفته‌های آرتور و حتی آن‌چه که در دفتر یادداشتش می‌نویسند بیان می‌شوند. کمااین‌که زندگی فردی مثل آرتور می‌تواند پر شده از این دست ناگفته‌ها باشد. مری بِث هم آرتور را واقعاً دوست دارد اما نمی‌داند زندگی درکنار یک مجرم چگونه است. در قسمتی از روزنامه‌های بازی داستان مردی را می‌خوانیم که زن و بچه‌اش را به قتل رساندند. پسرش «آیزاک» و همسرش «الایزا» به‌خاطر ۱۰ دلار به قتل رسیدند. بعدها آرتور در مکالمه‌ای با رئیس قبیله آن مرد را «آرتور مورگان» می‌نامد. اینکه چقدر آرتور حالا پس از این‌که داچ او را کنار گذاشت تغییر کرده و آن بیماری درون او چگونه درحال سوختن و آتش گرفتن است بر بیننده پنهان نیست. میان همه این‌ها، پشیمانی بخش بزرگی از بازی است. آرتور هم کلی آدم را دوست دارد و واقعاً خواسته قلبی‌اش در نهایت زندگی با مری است؛ اما می‌داند با همه کارهایی که او سابقاً در زندگی انجام داده بود، دیگر خیلی از خواسته‌هایش محقق نمی‌شوند. حتی بعد از این‌همه سال، هنوزهم تا مری را می‌بیند، صدای تپیدن قلبش از صفحه تلویزیون بیرون می‌زند اما در عین حال می‌داند که این‌ها خواب و رویایی بیش نیستند که به زودی تمام می‌شوند. مثل آن عصر قشنگی که با تماشای تئاتر کنار عزیزانش گذشت. آرتور می‌دانست که بعد از آن، باید در پشیمانی قدم بزند، در پشیمانی غذا بخورد، در پشیمانی صحبت کند و شاید در پشیمانی هم بمیرد؛ و این چیزی بود که بیشتر از همه از آن قلباً می‌ترسید.

عزیزان و خانواده آرتور یعنی زنگ تفریح آرتور پس از آن‌همه کار اشتباه درحالی که خودش هم می‌دانست سرانجام این شیوه زندگی به کجا می‌کشد؛ مثل زمانی که «پیرمرد کور» به آرتور می‌گفت: «تمام زندگی‌تان آقا! شما ستاره اشتباه را دنبال کردید.» اما آرتور هنوز هم در تنهایی‌اش پشیمان بود و این پشیمانی را بیننده می‌دید. صدای ناراحت‌کننده‌ای از یادگار اشتباهات که هنگام اسب‌سواری در دشت‌های الیزابت قلبش را می‌گرفت، بازتاب غم‌انگیزترین دردهای عمر آرتور می‌شوند و آن گذشتن روزها در نگاه آسمان است که دلهره و ترس آرتور را از گذشتن زمان نشان می‌دهد. بیماری آرتور، در مهم‌ترین دوران زندگی‌اش، باعث می‌شود تا بالاخره این‌همه اسب‌سواری‌های پشیمانی نتیجه بدهند. در مرحله A Fork In The Road، آرتور برای اولین بار متوجه می‌شود که به بیماری سل دچار شده؛ بخشی از پشیمانی‌های آرتور حالا اصواتی می‌شوند که از دل سوخته او بیرون می‌ریزند و برای مخاطب همراهش پخش می‌شوند و غم سوزناکی که با هر سرفه‌ صدا می‌کند. از اینکه احتمالاً او هیچگاه بخشیده نمی‌شود و این دانستن، حتی احساس ترحم خودش را هم جلب می‌کند. این همان دردی است که در دل نگاه‌های عاجزانه آرتور برای بخشش نسبت به خانواده‌هایی که قبل‌تر توسط گنگ آزار می‌دیدند شنیده می‌شود. همان آهوهایی که او در خواب می‌بیند و صدایش می‌کند.
آرتور شبیه‌ترین شخصیت به آدم‌های واقعی پر از حسرت است؛ نه از این جهت که موشن‌کپچرش خوب از آب درآمده، بلکه به این دلیل که او واقعی‌ترین احساسات یک آدم را در شرایط خاص زندگی شبیه‌سازی می‌کند. ترس از بیهوده تلف کردن زندگی، وحشتی که از دست رفتن معصومیت و پاکی صادقانه زندگی کردن و خوبی از دل آدم پدیدار می‌شود. آرتور پس از بیماری‌اش، شدیداً در فکر مرگ است و در اندک فرصتی که برای او می‌ماند، او همان مردی می‌شود که مطمئناً همیشه آرزویش را داشت. این را از چشمانش می‌توان دید و از دفترچه کوچکی که در آن بی‌تعارف آنچه را که می‌داند می‌نویسد. اینکه برای ساختن نوعی خاص از مهمات باید یکی‌یکی گلوله‌ها را زیر نور ماه با چاقو تراشید یعنی بازی از ما می‌خواهد تا با آرتور تنها باشیم؛ تا او و خودمان را بهتر ببینیم؛ تا آرتور را بهتر ببینیم.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

راک‌استار با آن ادعاهای دهن‌پرکنش درباره دقت به جزئیات و واقع‌گرایانه بودن بازی و زنده بودنش، برخلاف قاعده مرسوم، تنها با انداختن چند حیوان وحشی به جان بازیکن یا ظاهر شدن هر یک دقیقه‌ای یک کوئست جدید بازی نساخته است. اتفاقاً بخش زیادی از محیط بازی خالی از سکنه، ساکت و به طرز عجیبی خالی از هرگونه شخصیتی است که بیاید و چپ و راست به بازیکن مرحله کمکی تقدیم کند. تازه بازی در قسمت دوم نقشه، که بخش اعظم نقشه رد دد ردمپشن است و پس از اتمام بازی آزاد می‌شود، از هرگونه مرحله جذابتر هم می‌شود. جان مارستون زودتر آن شهرهای بیابانی را ملاقات می‌کند اما آن‌ها جز چند ساختمان خالی و متروکه نیستند. مردمش مریض هستند و حتی کسی توانایی این را ندارد از جایش بلند شود چه برسد به اینکه برای شما یک مرحله آزاد کند؛ و حالا فقط بازیکن است که میان این دشت‌ها و درخت‌ها می‌چرخد. این دست‌آورد رد دد ردمپشن ۲ است که بازیکن را یک لحظه در قامت یک فرد واقعی نگاه کند و مثل بازی‌های دیگر دستش را نگیرد. بگذارد او برای خودش چرتکه بیندازد و به زندگی‌اش و به زندگی شخصیتی که در تلویزیون می‌بیند فکر کند. فکر کند زمانی که دیگر بازی‌ها تمام می‌شوند و این شخصیت‌ها می‌روند پی زندگی‌شان، آن موقع چه حرفی برای گفتن دارد؟
آرتور مورگان وقتی سفر می‌کند، فکرش مشغول می‌شود و دلش هزار راه می‌رود. یک‌بار به مریضی‌اش فکر می‌کند، یک‌بار به داچ، یک‌بار به مری و اینکه چقدر دلتنگ روزهای گذشته شده برای این‌که بتواند جبران کند. یک‌بار به هوزه‌آی بیچاره که جلوی چشمانش جان داد. دل‌مشغولی‌های آرتور به بازیکن عامدانه و صادقانه منتقل می‌شوند؛ برای اینکه بیننده طعم پشیمانی را بچشد؛ طعم نزدیکی به مرگ و آن حال و هوای فصل ششم که با یکی از  سرسخت‌ترین پروتاگنویست‌های تاریخ بازی‌های ویدئویی یکی‌به دو می‌کند؛ و از آن جهت آرتور مورگان کارشده‌ترین و برترین قهرمان راک‌استار است که دغدغه‌هایش تا حد زیادی نزدیک به واقعیت هستند. این احساسات آرتور، این خودخوری‌ها و سنگینی‌ها و وقتی آن آدمی که در کل او در آخر سعی می‌کند باشد. از این رو آرتور مورگان برای بازیکن روزمره خیلی تاثیرگذار و ملموس است. کسی هم فکرش را نمی‌کرد این پلات‌تویست‌ها ناگهان از روی این همه غباری که روی دل آرتور نشسته بودند این فضاهای دراماتیک را دربیاورد و آن روی آرتور مشخص بشود. او از گذشته‌اش به‌شدت هراس دارد و این ترس از رفتارهایش، مخصوصاً پس از بروز بیماری به چهره‌اش منتقل می‌شود. پشیمانی آرتور را می‌توان در چشمان ساده‌ترین مردمان شهر دید. گرفتار شدن آرتور میان افرادی که اصلاً او را نمی‌خواهند. طوری که نگاهش می‌کنند، داد می‌زند که این مرد حسرت خطا را با خودش حمل می‌کند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

در لحظه‌های شروع بازی پس از یک مرحله، همیشه آرتور را می‌بینیم که به‌یک جا تکیه داده و خیلی آرام به‌ همه‌چیز نگاه می‌کند؛ یا اینکه وسط یک دشت بزرگ ایستاده و به چیزهای  فکر می‌کند که خیلی آشنا هستند.

اساس برنامه رد دد ۲ این است که آرتور در زندگی‌اش پس از تمام مدتی که خودش را به آن راه زده بود، متوجه این حسرت‌ها و خطاها بشود. در روزگاری که باقی مردم احتمالاً زندگی را به شوخی و بازی گرفته‌اند، آرتور مورگان نتیجه بیماری‌اش را حتی اگر نصف و نیمه، اما متوجه می‌شود و از دوره‌ای به بعد، زمانی که آرتور شروع می‌کند فکر کردن به سرنوشتش، دغدغه‌‌های او درباره جبران خطاهای گذشته زندگی، هرچند دیر و دور اما نمایان می‌شوند.
آرتور خیلی سختش می‌شود خودش را در این حالت ببیند؛ احساس خجالت از آنچه هست و سوز عتابی که ریشه در جانش زده و او را می‌سوزاند. با هر سرفه‌‌ای که می‌کند، قلبش به یاد به گذشته می‌زند و بازهم درد می‌کشد و مدام به یادش می‌آید که قبل از این که بود. نمی‌تواند تحمل کند پس به‌سمت خانواده دَونز می‌رود و هربار در قلبش هزار التماس هست برای اینکه آن‌ها از این شهر بروند و اسباب خنده دیگران نشوند. از طرفی هم نگران داچ و اتفاقات اطراف گنگ است و حواسش به مایکا هست؛ به امید اینکه شاید داچ از این روش جدید خودش بازگردد. تا زمانی که یک نفر بلند فریاد بزند: «این مأمور ادگار راس است از آژانس تحقیقاتی پینکرتون.» و همه‌چیز دور سریع‌تری به خودش می‌گیرد.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

شاید این یه نشونست آرتور… سعی کن… سعی کن کار خوب رو انجام بدی

از زمانی که او متوجه می‌شود سل گرفته و در بهت و حیرت این خبر، به همراه بازیکن در کوچه‌های خالی سنت‌دنی قدم می‌زند، تا تقلای آرتور برای بخشیده شدن توسط آن‌هایی که زمانی توسط گنگ آسیب می‌دیدند، مهم‌ترین لحظه‌های مشترک آرتور و بازیکن را می‌سازند. این تمنا برای آن‌که ای کاش من آدم بهتری بودم، خیلی در طول بازی با زبان بی‌زبانی تکرار می‌شود. در عین حال که او به‌سبب گذشته‌اش رنج می‌کشد، اما یک مسئله حالا دیگر برایش واضح‌تر شده؛ آرتور حالا همه‌چیز را به‌شکل واضح‌تری می‌بیند. چهره دیگر داچ را پیدا می‌کند، مایکا را از قلب سیاهش می‌بیند و گیر افتادن خانواده مارستون را احساس می‌کند. شاید او هرروز بگوید که آدم خوبی نیست یا به‌دنبال بخشیده شدن نیست، اما نگاهش داد می‌زند چقدر می‌خواهد بخشیده شود. در هر عمل آرتور التماس بخشش وجود دارد؛ چه وقتی به اعضای گنگ برای دررفتن از مهلکه بی‌فایده داچ و رفقایش کمک می‌کند و چه وقتی به خانواده آن آرتور دیگر سر می‌زند و مدام با بغض توی گلویش می‌گوید: «ببخشید، من معذرت می‌خوام، من واقعاً معذرت می‌خوام.» آخر سرهم می‌رود سروقت خانواده «دونز» که پدرشان را درحد مرگ کتک زده بود. اینجاست که او هرلحظه ممکن است بغض را بشکند؛ برای هرروزی که به این خانواده‌ها ضربه می‌زد.  آرتور پشیمان است و برای این پشیمانی هرروز رنج می‌کشد.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

و در پایان، آرتور با پایان زندگی‌اش مواجه می‌شود. مثل شاه آرتور و شوالیه‌ها؛ مثل مردان قدیم که پیش‌تر از او با پایان زندگی‌شان مواجه شدند. داچ هیچ نگفت و از کنار آرتور گذشت چون چیزی نداشت که بگوید. آرتور هم در آن روزهای پایانی سعی کرد که لااقل به بقیه کمک کند از این مرداب بیرون بیایند.. درحالی که سل، آهسته آهسته ریه‌هایش را می‌خورد و نفس‌هایش آرام‌تر شده بودند.

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

AMIR WAZOWSKIFernandoAmir Hossein006

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا
هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • یکی از شاهکار های تکرار نشدنی صنعت گیم ! گمان نکنم تا چند سال آینده گیمی با تم وسترنی در حد سری رد دد بیاد. داستانش فوق العاده هست و شخصیت هاش ماندگار هستند. لوکیشن هاش چشم نواز و موسیقی هاش گوش نواز هستند. این بازی در کنار God of War برای من برترین بازی سال ۲۰۱۸ و حتی نسل هشتم بود ! به امید اینکه راکستار باز هم شاهکار بسازه و همچنین دست از شیردوشی GTA V برداره …

    AMIR WAZOWSKI
  • به به بلاخره هزار و یک شب برگشت
    عالی بود مقاله tnx
    از نظر من رد دد ۲ یه عنوان فوق العاده هست ولی نسخه ی اول شاهکاری بود که دیگه هیچوقت تو تاریخ گیم تکرار نمیشه
    واقعا برای سال ۲۰۱۰ مثل یه جادو میموند هنوز که هنوزه گیم پلی بازی رو دستش رو نساختن تو سبک شوتر سوم شخص
    و درمورد داستان میشه گفت رد دد ۱ برکینگ بد هست شماره دوم بتر کال سال یعنی منظورم اینه شخصیت ها انقدر تکامل یافته بودن که تونستن یه شماره ی دیگه برای کامل کردن شخصیت پزدازیشون بسازن

    AMIR WAZOWSKI
    • سلام به فرید گل! بله دیگه ما قول داده بودیم و من به قولم عمل کردم چون واقعاً هرکامنتی که می‌بینم ارزشش از کل مقاله بیشتره و خیلی واقعاً خوبه. ممنونم ازت فریدجان. :rose: :cowboy:
      درباره رد دد ۱، رد دد ردمپشن توی نسخه اولش یکم قضیه‌اش فرق میکرد، رد دد ۲ یکم نگاه رو به راوی (آرتور مورگان) جدی‌تر میکنه و شخصیتش رو اونقدر بسط میده تا فقط دیگه بحث‌های کلان از تقابل دیدگاه‌ها نباشه. عقب‌رفتن توی رد دد ۲ یعنی کمک به درک اینکه چرا و چطور این همه اتفاقات ناگهان توی آمریکا در رد دد ۱ افتادند و این دیدگاه ها ضرب و شتمشون از کجا شروع شد.
      برای من واقعاً سخته انتخاب بین ۲ بازی اما تجربه عجیب و تکرارنشدنی من توی رد دد ۲ از بقیه بالاتره هنوز.
      ممنونم فرید جان .سلامت باشی بازم :rose:

  • Stalin 657 گفت:

    چقدر وقت منتظر قسمت جدید هزار یک شب بودم تشکر آقای غزالی :yes: قلم شما به حدی زیبایی دارد که انسان خودش رو در عمق داستان بازی مقاله حس می کنه نه خواندن مقاله آقای غزالی انتظار در شماره بعد هزار یک شب خیلی سخت خواهد بود امیدوارم هستم شماره بعدی زودتر بیاد داستان بازی های بیشتر رو مرور و بررسی کنید آرزو مندیدم در کمال آرامش و سلامتی باشید
    لطفا کمی کامنت رو زودتر تایید کنید خواهش

    • به به! سلام خدمت شما. شرمنده بابت دیر تأیید شدن کامنتتون/ واقعاً نمی‌دونم چی بگم! این سری از مقالات هزار و یک شب رو من موقعی که راه انداختم، فکر نمی‌کردم واقعاً کسی خوشش بیاد و اینطوری محبوب بشه بین بچه‌ها. درباره قلم من، من هرچه دارم از فضل و لطف خداست، من رو شرمنده می‌کنید. تمام سعیم رو گذاشتم که یک متن لایق این بازی باشه و البته البته لایق حضور شما. :rose: :rose: :cowboy:
      ان‌شاءالله حتماً. باید یک تعادلی باشه البته بین مقالات مختلف اما روی چشم. فقط من دوست دارم با بچه‌ها صحبت کنیم و یادبگیریم.

      • Stalin 657 گفت:

        آقایی غزالی شما ما رو شرمنده می کنی با این حرف ها بازم تشکر از لطف شما :yes: منتظر قسمت جدید هزار یک شب
        با فعالیت های اعضای نویسندگان و مدیریت گیمفا این سایت داره کم کم بی رقیب می شه از اطلاع رسانی سریع اخبار تا نقد بازی ها و مقالات اختصاصی مثلا هزار یک شب سایت رو بی نظیر کرده :inlove:
        فقط کاش سایت یک سری مقالات طنز داشته باشه عالی می شه مثل قدیم امیدوارم که زیاد نگفته باشم :yes:

        • عزیزی شما. مهم‌ترین بخش یک سایت کاربراشن بدون شک و بدون کاربرای بی‌رقیب و بی‌نظیر سایت بی‌نظیر هم نداریم. شما و بقیه دوستانم که گلید، نیروی محرک بچه‌ها شمایید و با حضورتون باعث میشید اینا نوشته بشن، یادبگیریم، صحبت کنیم، تبادل نظر کنیم. مطمئناً همه ما افتخار میکنیم به داشتن همچین کاربرایی. :rose:
          درباره مقالات طنز، اتفاقاً آره واقعاً خوب گفتید! گاهی اوقات خوبه اگر یک دیدگاهی مثل این هم داشته باشیم بین نوشته‌ها، حتماً بهش فکر میکنم ولی اگر ایده خوبی باشه بچه‌هایی هستند که واقعاً بهتر از من طنز می‌نویسند من زیاد استعداد ندارم فکر میکنم. :rose:
          ممنونم باز، شبتون به خیر باشه

  • dragon 313 گفت:

    حسین جان واقعا رد دد ۲ یک ستون تکرار نشدنی برای صنعت گیم و هنر و فلسفه است و ما را با واقعیت های زیادی روبرو میسازد.وقتی که میبیند آرتور در حالی که سرفه میکند و خون بالا میاره و مایکه بهش میخنده نمیتونید احساس تنفر خود و تنهایی خود را پنهان کنید در حالی که آرتور برای همه کس هرکاری که توانسته انجام داده و دریغ نکرده و واقعا ناراحتی و تاسف دارد و بهتره بگیم بازی های راکستار اینطور هست اون قسمت دادن حقوق پلیس ها توسط برونته واقعا یک دنیا حرف میشه چندتا مقاله فقط از اون نوشت به این میگن روایت داستان به این میگن پایان بندی به این میگن شخصیت پردازی.واقعا احسنت شگفت زده شدم حسین. :yes: :yes: :yes:

    • سلام امیر محمدجان. واقعاً این بازی معرکست در توضیح یک‌سری از مفاهیم و خیلی پخته و زیباست. البته باید توجه داشت که خودِ بازی زیاد اهمیتی به صرفاً فلسفه نمی‌ده، یعنی هرچیزی که عمقی و عمیق هست صرفاً فلسفی نیست و نیازی نیست واقعیات رو پیچوند و هزارتو ازشون ساخت تا گفته بشند. راک‌استار از نظر من به همچین سبکی اعتقاد داره و درحالی که اصلاً فلسفه رو جدی نمی‌گیره، میدونه که نیازی نداره برای گفتن حقایقی مثل آنجلو برانته هزارتا داستان بسازه. کماالینکه یکی از دیالوگ‌های جان خطاب به داچ بعد از قضیه برانته اینه:
      «کدوم بخش از کتاب‌های فلسفی‌ات گفتن که باید یه بنده‌خدا رو بدی تمساح بخوره داچ؟!!»
      —————————————————————-
      واقعاً ممنونم اما از کامنتت امیرمحمدجان، بله از نظر من هم دیدار با برانته نقطه اوج روند شکسته شدن داچ بود و خیلی مهم بود درداستان و نمیشد حذف بشه. شخصیت‌ها به شدت واقعی‌ان.
      شرمنده میشم. ممنونم :rose:

      • dragon 313 گفت:

        عزیزی واقعا عالی بود.در مورد راکستار هم درست میگی.در مورد داچ، میخواد خیلی دید عمیق برای کارهاش داشته باشه.یه جا هست تو مکس پین ۳ مکس وقتی که فساد نیرو های پلیس رو میبینه در فروختن و قاچاق انسان،میگه چه دلیلی وجود داره که ما به یک نیروی پلیس انقدر تجهیزات و نفوذ و مهمات بدیم و اسمشون هم بذاریم اسپیشال فورسس نیرو های ویژه واقعا عالی هست.

  • hossein-neysi گفت:

    همیشه تو اکثر بازی های راک استار از زیادی دیالوگ خسته میشدم ولی این بازی نه اصلا
    به همشون گوش میدادم داستانش واقعا جذاب بود برام همه چیزش عالی بود
    دنیای زیباش
    داستانی که همش میخواستی ببینی تهش چیه چطوره
    گیم پلی واقعا خوب
    شاهکار یعنی این بازی
    موسیقی هاش هم فقط همین که دوتا قطعه بالایی رو گوش بدید کافیه بدونید چه شاهکارین

  • soroosh0077 گفت:

    خسته نباشید آقای غزالی.مقاله ی خوبی بود.یجورایی ترغیب شدم برم دوباره سراغ red dead redemption 2 و این بار کامل بازیش کنم.چون بار اول راستش از یه جایی به بعد رو نرفتم.
    با اینکه خیلی با نسخه ی دوم ارتباط نگرفتم(که واقعا با این مقاله امیدوار شدم بار دوم که میرم سراغش بگیرم) ولی واقعا red dead redemption 1 بعد از gta sa بیشتر از همه بازیای راکستار بهم حال داد.
    داستان جان مارستون و داچ دیوانه.واسه خود من اون سال دومین بازی برتر بودش بعد از god of war 3. لامصب محیط جو بازی یه جوری بود که حس میکردی رفتی داخل فیلمای وسترن سپاگتی سرجیولئونه.پایانشم متاسفانه خیلی بد بود.به هر حال اونجا دنیای بی رحم غرب وحشیه.
    یه چیز جالبم راجب روز انتشار red dead redemption وجود داره.دقیقا با ویچر ۳ توی یه روز هستش.فک نمیکنم روز دیگه ای توی صنعت گیم وجود داشته باشه که تولد همزمان دو تا ابرشاهکار باشه.

    • سلام سروش عزیز. سلامت باشی رفیق. ممنونم. به به. خیلی خوشحال شدم که. راستش درباره این قسمت دوم از بازی، روند شروع اتفاقات حساس و تنش گرفتن داستان یکم کنده، دلیلش اینه که راک‌استار می‌خواسته یک عده زیادی از کاراکترهای بازی رو همزمان پرورش بده و بهشون بعد بده تا شما نسبت به اتفاقات بعدی واکنش‌های عمیقی داشته باشید. یک حالت واقع‌گرایانه میده به کار که قرار نیست مثلاً یک فرمول خاص برای اتفاقات حساس باشه. چند فصل ابتدایی بازی رسماً یک حالت ثابت از سکون دارند ولی درعوض راک‌استار داره شخصیت‌های خیلی خیلی ریز و عمیقی هدیه میده به بازیکن که چند کیلومتر از بقیه کاراکترهای بازی جلوتر زدن!
      رد دد ردمشپن ۱ اما آره! به قول خودت خیلی بیشتر شبیه وسترن اسپاگتی‌های سرجیو لئونه بود و ماجراهای مکزیک و گانسلیگر و این حرفا، با اون لباس پوشیدنش که دقیقاً شبیه کلینت ایستوود توی سه گانه دلار شده بود. اما بهش وقت بده، و توجه کن که این بازی واقعاً داره شبیه‌سازی میکنه یک زندگی رو. گاهی اوقات باید یکم انعطاف پذیر هم عمل کنیم به نظرم سروش جان. مثلاً بعضی اوقات بشین توی کمپ چندتا کتاب که جمع کردی از خونه های مردم بخون! چون واقعاً بازی ازت همین رو میخواد. باید با آرتور خیلی وقت بگذرونی. نمیدونم برو ماهیگیری، کتاب بخون، بازی کن با بقیه. اگر وقت بدی بهش شگفت زده ات میکنه.
      بازم ممنونم سروش جان. :rose: :cowboy:

      • soroosh0077 گفت:

        کوچیک شمام.ما کاربرای گیمفاییم که باید بابت چنین مقالات درجه یکی ازتون تشکر کنیم.
        آقا حسین عزیز با این توصیفاتتون معلومه که قراره توی این بازی حسابی توی این بازی وقت بگذرونم و برام یه زندگی تازه مث اسکایریم و ابلیویون و ویچر۳ و فالوت۳و۴ بشه.یه سوالی برام پیش اومد که مجموعا خط داستانی اصلی بازی تقریبا چقدر طول میکشه.خط های داستانی ماموریت های فرعی چطور؟

        • عزیزدلی سروش جان. آخ آخ گفتی! آره اتفاقاً این از اون بازی‌هاست. قبلاً سر مقاله غوطه‌وری اینا رو کنار هم گذاشتم. و واقعاً هم باید اینطوری بازیش کنیم. سعی کن حتماً آرتور رو درک کنی تا برات به یکی از بهترین‌ رفیقات تبدیل بشه. راستش خط داستانی بازی اصلش برای من حدود ۶۰ ساعت اینا طول کشید. طولانیه واقعاً. البته من گشت و گذار و اینا داشتم. مراحل فرعی هم یک ۲۰ ساعت یا بیشتری دارند بسته به سبک بازیت اگر از راهنما استفاده کنی یا نه. ولی اصلاً عجله نکن. یکم یکم بازی رو برو. اتفاقاً این از هموناست که باید ذره ذره بری جلو. باید بگردی. از اون دست بازی هایی نیست که اگر آخر و اولش رو به هم وصل کنی بازم چیزی عوض نشه!
          ممنونم ازت سروش جان. :rose: :rose: نفرما.

  • از بهترین بازیهای صنعت گیم هستrdr2.و با بازیای راکستار قشنگ میشه ارتباط برقرار کرد.تشکر از این مقاله زیبا.کاشکی سراغ سری متال گیر هم برید :yes:

    • سلام ابوالفضل جان. تشکر از خودت بابت نظر زیبات. درباره متال‌گیر راستش من هنوز آماده نیستم واقعاً. خیلی سخته نوشتن از یک بازی به صورتی که ریز بشی در اون، چون واقعاً زمان نیاز داره و باید آماده و دست پر باشی. ولی خب حتماً ادامه‌داره هزار و یک شب و مطمئنم نوبت متال گیر هم میرسه اگرچه دیر بشه، اما بازی های خوب تاریخ انقضا ندارن. :rose: :cowboy:

  • RevEn گفت:

    به معنای واقعی
    یک رستگاری

  • sky sep گفت:

    یادش بخیر
    چقدر ده سال پیش داداشم به راکستار فحش داد
    سر ندادن بازیش برا پیسی

  • Yunes گفت:

    مقاله خیلی قشنگی بود
    آرتور مورگان جوونی هاش چه ابهتی داشت
    خیلی جالبه منم که همیشه در حین سوارکاری به سرنوشت افراد مختلف به ویژه مریضی آرتور مورگان فکر میکردم.
    ولی چیزی که درباره این سری بازی منو آزار میده اینه که نتیجه تلاش های آرتور و جان اون چیزی که اصلا میخواستن نبود و پایان هر دو بازی یه پایان بد و غمگین محسوب میشه حتی با حساب اینکه هر دوشون به رستگاری رسیدن.

    • سلام یونس جان گل. بله آرتور جوانی‌هاش اونقدر برای من تازگی و بامزگی داشت که فکر کردم چرا راک‌استار نباید یه بسته الحاقی درباره اون دوره بده؟ به‌طرز عجیبی این عکس‌ها پر از داستان هستند و خب همینه که قشنگشون میکنه.
      حین سوارکاری یونس جان، بازی دقیقاً از شما همین رو می‌خواد. اون طنین و صدایی که حین سوارکاری گاهی پخش میده داره همین رو میگه بهتون. داره میگه واقعیت همینه. اگر واقعاً شما قرار بود در اون دوره زندگی بکنید واقعاً همچین حسی داشتید که دست‌آورد بزرگ بازیه.
      راستش درباره پایان بازی‌ها یونس جان، بازی باید جلوه‌ای دیگه از اونچه که تاالان داشتیم رو نشون می‌داد، توی رد دد ۱، با اون پایان‌بندی بدیعش، به ما یادآوری کرد که توی ذات این تمدن دقیقاً چی داره میگذره. صرفاً یه بازی نبود که مثل call of juarez gunslinger هدفش از حضور، نشون دادن هفت تیر کشی باشه، خیلی دید وسیع‌تری داشت.
      رد دد ۲ هم نگاهش البته شخصی‌تره به زندگی آرتور مورگان و احساسات شخصی آرتور. جالبه حتی جان توانایی زیادی توی ادبیات یا نقاشی نداره و اینا چیزهایی هستند که بازی رسم میکنه تا به رد دد ۱ برسیم. برای اینکه شخصیت آرتور خیلی احساسی‌تر از جان هستش و مخصوصاً بعد از اپیلوگ متوجه میشیم. این احساسی‌ترین حکایتی بود که برای آرتور رقم می‌خورد.
      یونس جان کامنتت خیلی زیبا بود. خاطره ها رو برگردوندی رفیق :rose: :rose: :cowboy:

      • Yunes گفت:

        ممنون لطف دارید این شما هستید که با مقاله زیباتون خاطره ها رو زنده کردید :heart:
        ایده ی بسته الحاقی از جوانی ها آرتور مورگان واقعا زیبا و جذابه. حتی فکر بهش هم حس خوبی به آدم میده.
        آره واقعا راک استار حس اسب سواری تو اون دوران رو خیلی خوب نشون داده و برعکس بعضی ها که میگن بازی خیلی طولانیه و بخاطر اسب سواری خسته کننده میشه ، من اصلا ه چین حسی نداشتم.
        یکی از بهترین چیزا تو این بازی دفترچه آرتور مورگان هستش که خیلی زیبا احساسات و افکارش رو نشون داده. واقعا میشه فقط یه مقاله کامل رو به اون دفترچه اختصاص داد.
        ولی بنظرم بهترین چیز این بازی جدا از گرافیک و گیم پلی ، نحوه ی روایت داستان بازی هستش که باعث میشه تصمیمات شخصیت ها برا ما منطقی بنظر بیاد و شناخت خوبی ازشون پیدا کنیم.
        در کل اگه قرار باشه درباره ویژگی های خوب این بازی حرف زد عمر آدم کفاف نمیده 🙂
        ممنون بابت مقالتون :cowboy: :heart:

  • Iman گفت:

    سلام به حسینِ عزیزم
    در موردِ مقاله فقط میتونم بگم‌ wow what a beautiful text
    با سپاس فراوان‌ حسین جان و خسته نباشی :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: .

    • اینو با لهجه غلیظ بخون: «Well Thank You Mister!» : :cowboy:
      ایمان عزیز و دوست‌داشتی واقعاً گلی شما. شرمنده میشیم من وقتی اینقدر کامنت های قشنگ مینویسی و من نمیدونم چی بگم. یادت باشه تو همیشه رفیق گیمفا میمونی و هم من هم تحریریه میدونیم که همیشه هوای بچه‌ها رو داری و همراهی میکنی. باورت نمیشه چقدر خودت دلگرمی هستی برای ما و چقدر بهت افتخار میکنیم. همیشه شما باید حرف بزنی، قرار نیست اینجا فقط من حرف بزنم، اتفاقاً من باید کمتر حرف بزنم. تا یاد بگیریم باهم، مثل مردای بزرگ.
      عزیزدلی. سلامت باشی ان‌شاءالله گل: :rose: :rose: :rose:

      • Iman گفت:

        فدات حسینِ عزیز شرمنده میکنی منو mister خودتی.همیشه در بخشِ کامنت‌ها سعی میکنم با پیام‌هایی از زحماتتون تشکر کنم و حسِ خوبی که بهم منتقل میکنین رو بهتون برگردونم و لایقِ این زحمت‌هایی که میکشین باشم چون واقعا عواملِ گیمفا چه بخشِ تحریریه و چه خبری مثلِ گلی میمونین که هر کدوم بویِ عالی و منحصر به فردِ خودتون رو دارین و بوی هرکدوم لذتِ خاصِ خودش رو داره.سلامت و پایدار باشی عزیز :heart: :heart: :rose: :rose:.

        • عزیزی ایمان گل. :rose: واقعاً برای ما خیلی ارزش داره! شاعر میگه هرچی بگم بازم کمه! نه بابا ما گِل هم نیستیم چه برسه به گُل! : )) خیلی آقایی. ای کاش یکی مثل من لایق حضورت باشه که افتخاره همش. امیدوارم همیشه مورد پسندت باشه کار و باهم کیف کنیم بگیم بخندیم.
          ان‌شاءالله سلامت باشی رفیق. :rose: :cowboy:

  • os ali گفت:

    مقاله عالی بود اقای غزالی :yes:
    این بازی یعنی زندگی در کنار گاد و آنچ بهترین بازی نسل هستش. واقعا به آدم حس یه دنیای واقعی رو میده اولین بار که بازی رو اجرا کردم احساس کردم وارد دنیای وست ورلد شدم. :yes:

    اسپم:این چند روز وضعیت کامنت ها خیلی بهتر شده.

    #ترول_نکنیم

    • سلام اوستا!!! : ) خیلی افتخار میدی که مطالعه میکنیو واقعاً دمت گرمه. واقعاً منم همینطور. دنیای وسترن بازی به‌شدت دل‌رباست. گاهی باید فقط بشینی نگاه کنی. فقط همین.
      پی‌نوشت: آره خداروشکر، من وقتی مقاله ندارم میام کامنت‌ها رو میخونم همیشه. یعنی واقعاً میخونم چیزهایی که مینویسید رو هرموقع وقت داشته باشم و دیدم که واقعاً بچه‌ها زحمت کشیدند از روز اون مقاله به لطف محسن گل و سایکوجان و بقیه بچه ها که بعداً همراه شدن مثل شما و ایمان این هشتگ درست شد. سایت مال شماست و هرچی شما بگید وظیفه ست. :rose: :cowboy:

  • واقعا فوق العاده بود
    ممنون از شما

هزار و یک شب | بانک‌داری، هنر قدیمی آمریکایی؛ به بهانه ۱۰ سالگی Red Dead Redemption - گیمفا