روزی روزگاری: نه خیلی خوب، نه خیلی بد | نقد و بررسی بازی (Wolfenstein (2009
ولفنشتاین از بازی های اصل و نسب دار دنیای بازی ها به شمار می آید. یکی از عناوینی که همیشه موفق شده تجربه ی یک اکشن اول شخص خوب را برای مخاطب بیافریند و این کار را برای سال های سال ادامه دهد. اولین بازی این سری در دهه ی ۸۰ میلادی منتشر شد، بنابراین خیلی راحت می توان این سری را جزو قدیمی ترین سری بازی های جهان دانست. عنوان Wolfenstein 3D در کنار بازی DOOM و Duke Nukem، اولین بازی های اکشن سه بعدی بودند که در دهه ی ۹۰ منتشر شدند و در واقع بنیان گذار شوتر اول شخص، به شکلی که امروز آن را می بینیم هستند. در بین این سه نام، بازی DOOM توانست در هر نسخه مخاطبان قدیمی را راضی نگه داشته و مخاطبان جدیدی جذب کند. سری Duke Nukem با بازی افتضاح Duke Nukem Forever بسیاری از طرفدارانش را ناامید کرد و اکنون ۹ سال است که دیگر خبری از این سری نیست. ولفنشتاین تا امروز نه مانند سری DOOM عالی عمل کرده و نه بازی خیلی بدی تولید کرده که قابل بازی نباشد. عناوین Wolfenstein: The New Order و Wolfenstein II: The New Colossus بازی های واقعاً خوب و خوش ساختی بودند که نشان دادند این سری در میان طرفداران از محبوبیت زیادی برخوردار است. بازی آخر سری که سال پیش با عنوان Wolfenstein: Young Blood منتشر شد، عنوانی نسبتاً خوبی بود که با نقدهای منفی و مثبت زیادی مواجه شد، اما اکثر منتقدین و طرفداران اعتقاد داشتند که دو بازی قبلی با کیفیت تر از این عنوان بوده اند.
عنوانی که امروز می خواهیم آن را در بخش روزی روزگاری به شکل مختصر مورد نقد و بررسی قرار دهیم، ریبوت این عنوان در سال ۲۰۰۹ است که آن بازی هم مانند Young Blood با نقدهای متوسطی روبرو شد و نه خیلی مورد استقبال قرار گرفت و نه خیلی مورد تنفر واقع شد. با اینکه این عنوان یک عنوان نسبتاً خوب و فان بود، خیلی زود از خاطر بازیبازها پاک شد و بازی بعدی سری که بازی با کیفیت Wolfenstein: The New Order بود، باعث شد دیگر کسی درباره ی این عنوان حرفی نزند. اما بازی های بزرگی چون ولفنشتاین حتی اگر چند نسخه ی متوسط و حتی ضعیف در کارنامه داشته باشند، باز هم همه از آن ها به بزرگی یاد می کنند، چون اثر مثبتی که چنین بازی هایی روی صنعت بازی گذاشته اند بزرگ تر از آن چیزی است که با چند بازی متوسط از خاطرها برود. ولفنشتاین ۲۰۰۹ نیز یک عنوان معمولی و سرگرم کننده است. عنوانی که شاید فقط طرفداران سری پس از ۱۱ سال بخواهند سری به آن بزنند و آن را دوباره تجربه کنند، اما از آن جایی که وقتی از «طرفداران سری» صحبت می کنیم، گروه بسیار بزرگی را مورد خطاب قرار می دهیم، پس منطقی است که بخواهیم پس از ۱۱ سال سری به این ریبوت زده و خاطراتمان را زنده کنیم. اگر به این سری اصیل علاقه دارید، در ادامه با من، گیمفا و نقد و بررسی بازی (Wolfenstein (2009 همراه شوید.
ریبوت ۲۰۰۹ ولفنشتاین در واقع ادامه ای است بر بازی نوآور و باکیفیت Return to Castle Wolfenstein که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و نظر مثبت بسیاری از گیمرها را به همراه داشت. درست است که این ریبوت اندازه ی آن بازی موفق عمل نکرد، اما بازسازی برخی لوکیشن های آن بازی و حال و هوای کلی آن، نوستالژی را در هر طرفداری بر می انگیخت. (Wolfenstein (2009 طبق معمول شما را در نقش پروتاگونیست خفن سری، یعنی ویلیام بلاسکوویچ (William B.J Blazkowicz) قرار می دهد که این بار نیز مثل همیشه قصد دارد نازی ها و نقشه های پلیدشان را از بین ببرد. داستان ولفنشتاین در زمان جنگ جهانی دوم و این بار در شهر Isenstadt رخ می دهد. نازی ها این بازی می خواهند به نیرویی جدید به نام Black Sun دست پیدا کنند. این نیرو به آن ها قدرت های ماوراء الطبیعه می دهد که می توانند به کمک آن دنیا را تسخیر کنند. بلاسکوویچ نیز طبق معمول بهترین گزینه ای است که می توانند او را به جنگ با نازی ها بفرستند تا آن ها را قلع و قمع کند. داستان این بازی نیز مانند بازی های قبلی سری یک داستان کلیشه ای با تم «خوب علیه بد» است که به دلیلی نامعلوم این کلیشه خیلی هم نچسب و تکراری نمی شود! اما در کل نباید انتظار اتفاق خیلی عجیب و غیرمنتظره ای را از داستان این بازی داشت، چون ولقنشتاین بیشتر از اینکه برای داستان سرایی آمده باشد، برای یک اکشن بی مغز یا Run n Gun آمده است. البته در کنار داستان کلیشه ای، عوامل دیگری نیز وجود دارند که باعث می شود نتوانیم آن را یک بازی عالی بدانیم. اول از همه اینکه صداپیشگان این بازی واقعاً ناشیانه عمل کرده اند و نمی توانند آن طور که باید و شاید حس کاراکترها را منتقل کنند.
از آن جایی که ما در یک بازی، با تعدادی کاراکتر بی جان روبرو هستیم، بزرگ ترین عاملی که می تواند به این کاراکترها جان ببخشد، صداگذاری خوب، حرفه ای و با ذوق و احساس است. چیزی که متاسفانه در این عنوان اصلاً دیده نمی شود و کات سین ها خیلی خشک و بی روح هستند. اما بی روح بودن کات سین ها فقط هم به خاطر صداگذاری ضعیف کاراکترها نیست، بلکه انیمیشن نه چندان خوب این کات سین ها هم از ارزش هنری بازی کاسته است. در سالی که بازی منتشر شد، بازی های بسیار بهتری از این نظر وجود داشتند و از عنوان بزرگی مانند ولفنشتاین که همواره نوآور بوده، انتظارات بیشتری می رفت که خب این انتظارات برآورده نشدند. انیمیشن های صورت نیز زیاد خوب نبودند و وقتی با صداگذاری ضعیف کاراکترها ترکیب می شدند، باعث می شد مخاطب بخواهد کات سین ها را رد کند. با همه ی این چیزهایی که گفتم، احتمالآً خودتان می توانید حدس بزنید شخصیت های بازی نیز پرداخت عمیقی نداشته و اکثراً فراموش شدنی بودند. در حالت کلی، ولفنشتاین از بخش روایت، شخصیت پردازی و کیفیت انیمیشن ها نمی تواند سربلند بیرون بیاید. اگر اکنون سراغ این بازی بروید، به خوبی متوجه خواهید شد که بازی خیلی پیر و قدیمی تر از آنچه که باید به نظر می رسد.
اما گیم پلی خوب بازی بسیاری از نکات منفی دیگر آن را از نظر می پوشاند. چیزی که بازی های ولفنشتاین همیشه در آن خوب بوده اند یک گیم پلی سرعتی، دیوانه وار و هیجان انگیز بوده است که همواره توانسته مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده و مخاطبان قدیمی را ساعت ها پای بازی بنشاند. ولفنشتاین (۲۰۰۹) نیز از این قاعده مستثنی نیست و تجربه ای را برای مخاطب رقم می زند که ارزش پول او، و از آن مهم تر ارزش وقتش را دارد. همان طور که بالاتر هم اشاره کردم، به بازی هایی مانند ولفنشتاین اصطلاحاً Run n Gun می گویند، چون در واقع اصلی ترین کاری که دارین در بازی می کنید، حرکت کردن و شلیک کردن به دشمنان تان است. فرمولی که خیلی از بازی ها در حوالی سال انتشار این بازی، آن را از خاطر برده بودند و ولفنشتاین (۲۰۰۹) با تمام ایرادهایش، توانست لذت یک اکشن واقعی و Old School را به مخاطب برگرداند. از آن جایی که بازی در بازه ی زمانی جنگ جهانی دوم رخ می دهد، بسیاری از اسلحه ها و محیط های بازی مربوط به آن زمان هستند و اگر شما نیز مانند من به تاریخچه ی جنگ های جهانی علاقه ی ویژه ای داشته باشید، بسیاری از این اسلحه ها را خواهید شناخت و هنگام استفاده از آن ها لذت خواهید برد. اما به جز این سری از اسلحه ها، سری دیگری نیز هستند که به ماهیت ماورا الطبیعه ی این نسخه بر می گردند. اسلحه های مانند Tesla Gun که با استفاده از الکتریسیته می تواند دشمنان را سوزانده و بکشد. در کل از نظر طراحی اسلحه ولفنشتاین (۲۰۰۹) چیزی کم ندارد و راه های زیادی برای کشتن دشمنان را پیش پای بازیباز قرار می دهد. برخی از اسلحه ها و المان های دیگر در بازی قابل ارتقاء و بهبودند. در واقع می توان گفت دوز بسیار مختصری از نقش آفرینی به این نسخه از ولفنشتاین تزریق شده که اکشن آن را لذت بخش تر از گذشته می کند.
در ولفنشتاین (۲۰۰۹) سنگیرگیری معنای زیادی ندارد و در واقع جای خاصی وجود ندارد که بتوانید پشت آن سنگر گرفته و به دشمنان شلیک کنید. مانند سری بازی های DOOM، در این نسخه باید دائماً در حال حرکت بوده و همزمان به دشمنان شلیک کنید تا بهترین نتیجه را بگیرید. البته در این بازی سیستمی به نام Veil وجود دارد که در واقع مانند سنگر سیار شما عمل می کند. بلاسکوویچ هر موقع که بخواهد می تواند وارد بُعد دیگری شود که ورود به این بُعد به معنای این است که او در یک محفظه ی ضد گلوله قرار می گیرد. قرار گرفتن در Veil، نه تنها شما را در مقابل گلوله های دشمن مصون می کند، بلکه قدرت نفوذ گلوله های شما را بیشتر کرده و سرعت تان را هم افزایش می دهد. البته همان طور که می توانید حدس بزنید، استفاده از Veil محدودیت زمانی دارد، بنابراین بهتر است آن را برای وقتی نگه دارید که موج سنگینی از دشمنان بر سرتان ریخته اند. سیستم Veil نیز مانند قابلیت های دیگر شما قابل ارتقاء است و می توانید از این طریق قدرت آن را بالا ببرید. برای مثال یکی از این آپگریدها به شما کمک می کند که گلوله های شلیک شده توسط دشمنان را به سمت خودشان برگردانید، دیگری آن ها را سوزانده و به خاکستر تبدیل می کند و … . همین سیستم Veil در بخش آنلاین بازی هم وجود دارد که کمی متفاوت عمل می کند. برای مثال Engineerها می توانند با قابلیت Veil سریع تر بدوند، Soldierها می توانند با استفاده از آن حمله کنند و Medicها هم با استفاده از آن Heal بدهند.
از دیگر نکات مثبت بازی می توان به باس فایت های هیجان انگیز آن اشاره کرد. باس های بازی هم از نظر قدرت و هم از نظر تعداد کاملاً مناسب هستند و رویارویی با آن ها، یک تجربه ی استاندارد و چالش برانگیز است که برخلاف سایر بخش های بازی، آن را از خاطر نخواهید برد. بخصوص باس آخر بازی یکی از بهترین باس های کل سری به شمار می آید که با وجود سختی، مبارزه با او هیجان انگیز و لذت بخش است. البته این موضوع در مورد سایر دشمنان بازی زیاد صدق نمی کند، چون اکثر آن ها به معنای واقعی کلمه خنگ هستند! هوش مصنوعی این دشمنان نیز از عواملی به شمار می آید که حتی در سال ۲۰۰۹ و نسبت به بازی های رقیب نیز ضعیف تر بود، چه برسد به الآن که پس از ۱۱ سال بازی را بررسی می کنیم. در درجه های سختی پایین ممکن است شما یکی از سربازان دشمن را که کنار آن یکی ایستاده، از پشت خفه کنید و دیگری فقط کمی متعجب شود!
بازی بخش آنلاینی هم داشت که چیز جدیدی برای ارائه نداشت و با نقدهای زیادی روبرو شد، اما الآن چون دیگر سرورهای بازی فعال نیستند، فقط به شکل گذرا و برای کامل بودن این نقد به آن اشاره کردیم. اما محیط هایی که بازی در آن ها جریان دارد متنوع و خوب ساخته شده اند و به سرعت شما را یاد Return to Castle Wolfenstein می اندازند. فضاسازی بازی در کل خوب است و اگر باگ های محیط که تعداد آن ها کم هم نیست، کمتر مزاحم می شدند، می شد از این محیط ها بیشتر لذت برد.
روی هم رفته، (Wolfenstein (2009 عنوانی متوسط رو به خوب است که طرفداران سری نباید آن را از دست بدهند. بنابراین اگر خودتان را از طرفداران می دانید و این بازی را تجربه نکرده اید، حتماً سراغش بروید. اگر نه، عنوان خیلی خاص و متفاوتی را از دست نداده اید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
نسخه اولی و این بهترین تو سری ولفنشتاین بودند اخری بدترین بود
بازی قشنگی بود…یه چیزی رو که تو این بازی نسبت به ولفنشتاینای قبلی دوست دارم طراحی محیطشه( والبته چیزای دیگه) که به سبک دهه ۴۰ کاملا وفادار بوده و نه مثل ولفنشتاینای جدید حالت سایبر پانکی داشته باشه…ولی با این حال بازی خوبی بود…..
wolfenstein و doom از جمله و مهمترین پدران سبک شوتر هستند. من که خودم wolfenstain 2: New colossus رو بالای ۱۰ بار رفتم و عاشقشم و اگه بازم بازیش کنم سیر نمیشم. گیم پلی، هوش مصنوعی، گرافیک، موسیقی دیوانه وار عالی برای بازی شوتر اکشن run and gun، کات سین های فوق العاده و احساسی و صداگذاری خیلی خوب باعث شده تا بازی حتی به خاطر نداشتن بخش انلاین بازم یک بازی فوق العاده باشه
نه خیلی جلف :rotfl:
ممنون آقای مقدم عزیز بابت نقدتون
نه خیلی زشت قشنگ تره براش 😀
باورت میشه ناخداگاه گفتم جلف :dazed:
واقعا بابت این اشتباه نابخشودنی باید خودمو تنبیه کنم
بازگشت به قلعه ولفنشتاین واقعا جذاب بود بیشتر از ۱۰ بار تمومش کردم و بازم میکنم :yes:
اگه با گرافیک قدیمی بازی مشکل نداشته باشین به شدت بازیه لذت بخشیه (مراحل قبرستون بازی فاز ترسناک میگرفت یکم ادرنالین خونو بالا میبرد هیچ وقت یادم نمیره :inlove: )
حتما با دوبله بازی کنین اینو که خیلی مشتیه :yes: :yes:
البته ۲۰۰۹ رو زیاد نرفتم ولی اونم بد نیست برا عشق و حال
سلام دوستان یه سوال داشتم من یه کانال پیدا کردم که کنسول نو ps4 رو میفروشن دو تومن به نظرتون درسته؟ یا ممکنه مشکلی داشته باشه
به احتمال زیاد تعمیری هستن قیمت الا خیلی رفته بالا مشکوک هست
ممنون. ولی نوشته اکبنده دلیلش رو هم میگه چون قاچاقه
یکی از دویتان بیعانه زد واسه شخص به اسم زاهدان میفروشن بعد آیدی تلگرامتو دیگه جواب نمیده دیست سیصد میگیره یه کلاهبرداری خشگل میکنن ازت
واقعاً مرسی که گفتی. کلاه میرفت سرم
چه بازی قشنگی بود یادش بخیر :rose:
عاشق این سری هستم مخصوصا بازگشت به قلعه ولفنشتین که بهترین و ترسناک ترین نسخه(البته فقط همین نسخه یکم ترسناک بود خصوصا ازمایشگاه و موجودات بیولوژیکیش و قبرستونش) ولی حیف فمینیست به این بازی هم رحم نکرد. کاش ریمیکش میکردن محشر بود بازیش و خیلی از فیلما از همین الهام گرفتن
بعد از این نسخه مشین گیمز یه جون تازه ایی به سری داد بعد گیمفا پایین تصویر نازی سوپرنچرال تصویری از ولفینشتاین یانگ بلاده
واسه من آخرین قسمت از ولفنشتاین همین نسخه بود!!! بعد از این دیگه ولفنشتاین واسم مرد!… و هیچ نسخه ای بعد از این حتی به اندازه یه سر سوزن اون لذت ولفنشتاین بازی کردن رو بهم منتقل نکرد. افسوس
کلا بازی سرگرم کننده ای بود
گرچه این بازی از اول تا آخرش اغراق و همش دروغ اما این بازی بعد از نسخه بازگشت به قلعه ولفنشتاین دیگه مرد ابهت هاینریش و شخصیت هایی که اون نسخه داشت کجا الان کجا یعنی خود هیتلر رو اگه یه روزی جسدش رو پیدا کنند و زنده اش کنن بعد بگه غلط کردم اینا ول کن نیستند در کل نسخه های جدید این بازی به نظرم ربطی اگه به آلمان نازی و هیتلر نداشت و طوری بازی رو میساختن که مثلا بعد از سقوط هیتلر یه دولت جدیدی که ربطی به هیتلر نداشته یه دولت جدید بوجود آورده بر ضد دنیاس قشنگ تر بود ولی از این حرفا گذشته ترسناک بودن ولفنشتاین باعث شد این عنوان معروف بشه نه شوتر بودنش چیزی که تو نسخه های جدید ازش خبری نبود
خیلی ممنون اقای مقدم عزیز
نقد بسیار خوب بود
به نظر من که یه بازیه خوبه و ارزش یبار بازی کردنو که داره