عصارهی باگ و تکرار | نقد و بررسی بازی Moonfall Ultimate
«کلیشه» لغتی است که در حوزه ی نقد فیلم های سینمایی و بازی های کامپیوتری زیاد به گوش می خورد. برخی عناصر آن قدر تکرار شده اند، تبدیل به یک نُرم گشته اند و به صحنه های آشنایی برای مخاطب تبدیل شده اند. برای مثال اگر یک فیلم ترسناک ببینید، باز و بسته شدن درهای اتاق خیلی موضوع عجیب و متفاوتی برایتان نخواهد بود، زیرا در طول سالیان دراز آنقدر این صحنه تکرار شده که تبدیل به یک نُرم و کلیشه شده است. خلاصه اینکه هر سبکی یک سری کلیشه های مخصوص به خود را دارد، از نوع فیلم برداری گرفته تا داستان و حتی موسیقی و قطعاتی که برای آن اثر هنری در نظر گرفته شده اند. نکته اینجاست که کلیشه می تواند خوب و بد داشته باشد. گاهی اوقات منظورمان از یک کلیشه، چیز مثبتی است. بالاخره این عناصر بی دلیل تبدیل به کلیشه نشده اند، بلکه در اکثر موارد به این دلیل بوده است که از سمت مخاطبان مورد تحسین و استقبال روبرو شده اند و هر چیزی هم که با استقبال روبرو شود، مطمئناً بقیه را هم به این فکر خواهد انداخت که خب، ما چرا عین این کار را نکنیم که محصولمان بیشتر به چشم بیاید؟ و این درست است، وقتی یک محصول هنری تولید می شود لازم نیست از خشت اول را خود سازنده بگذارد، بلکه برخی ورودی های اولیه یا همین کلیشه ها، تا حد زیادی بستر را برای روایت یک داستان نمام و کمال مهیا می کنند. به بیانی دیگر، تقلید و پیروی از یک سری کلیشه ها نه تنها کار اشتباهی نیست، که برای ایجاد یک فضای آشنا برای مخاطب گاهاً لازم و ضروری است. اینکه راک استار از عناصری مانند لهجه برای انتقال هر چه بیشتر حس و حال غرب وحشی در Red Dead Redemption 2 و یا هیدئو کوجیما از چشم بند برای خلق یک شخصیت خفن استفاده کرده اند، مواردی هستند که کلیشه ای بودن در آن ها نه تنها ایراد نیست، بلکه سبب جذب مخاطب بیشتر می شود. اما کلیشه و تقلید روی دیگری هم دارند که روی منفی آن هاست. وقتی که دیگر خود سازنده چیزی ندارد که ارائه کند ولی ذهنش پر از ایده های کلیشه ای است. نتیجه ی چنین اثری هیچ گاه دوست داشتنی و دلخواه نیست و همواره به خاطر نداشتن خلاقیت کافی سرزنش خواهد شد. همه دوست دارند نشانه هایی از اتمسفر مورده علاقه شان را این طرف و آن طرف ببینند، اما نه اینکه فقط به یک سری نشانه ی آشنا نگاه کنند، بدون اینکه استخوان بندی محکمی پشت این نشانه ها باشد.
بازی ای که در ادامه ی مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته، بازی Moonfall Ultimate است که توسط شرکت Fishcow Studio تولید و توسط کمپانی Wales Interactive منتشر شده است. Moonfall Ultimate یک بازی به شدت کلیشه ای و تقریباً عاری از هر گونه ایده ی جدید است. این بازی تلاش می کند که هک اند اسلش خوبی باشد، اما به هیچ وجه نمی توان آن را به هدفش نزدیک دانست. Moonfall یک بازی پر از عیب و ایراد است و تجربه ی آن، تجربه ی لذت بخشی نیست. در ادامه، نگاهی اجمالی داریم به این بازی، پس با من و گیمفا همراه باشید.
داستان بازی توسط یک میان پرده در ابتدای بازی روایت می شود. Moonfall Ultimate در فضای گاتیک (Gothic) رخ می دهد و داستانی کلیشه ای دارد. البته با توجه به سبک بازی، داستانی پر و پیمان تر از این انتظار نداشتیم. تِرا نیهیل (Terra Nihil) نام دنیایی است که بازی در آن رخ می دهد و ظاهراً دنیایی بسیار خوب و آبادی بوده و پادشاهان لایق و خوبی بر آن حکومت می کرده اند. همه ی مردم در ثروت و خوشحالی زندگی می کردند و خلاصه ایام به کام بود. تا اینکه Lorand سوم روی تخت پادشاهی می نشیند. در زمان او تکنولوژی پیشرفت خاصی می کند و روی بد تکنولوژی، خود را نشان می دهد. افزایش روز افزون علم باعث می شود تا بسیاری از چیزها از تغادل خارج شوند. پس از مرگ Lorand سوم، پسرش بر تخت می نشیند و در حالی که مردم شهر از مرگ پدر او بسیار ناراحت اند، گروهی به نام وحشی ها (Savages) شورش می کنند و چشم طمع خاصی به تخت پادشاهی دارند. اینجاست که پادشاه جدید نیروهای مختلف را مامور می کند تا دشمنان را شکست دهند و شما نیز به عنوان یکی از افرادِ پادشاه، در یکی از سه کلاس بازی وارد جنگ می شوید. Moonfall Ultimate در کل یک میان پرده دارد و کل داستان در همان میان پرده روایت می شود. اصولاً در این بازی، داستان صرفاً عاملی محرک برای ورود به گیم پلی است و هویت خاصی از خود ندارد و کار پیوند دادن موضوع به گیم پلی را خیلی هم بد انجام نداده، اما می توان گفت این تقریباً تنها نکته ی مثبت بازی است!
Moonfall Ultimate یک بازی نقش آفرینی اکشن دو بعدی است. بنابراین چیزهایی مانند انتخاب کلاس و پیشرفت در قابلیت ها و مهارت ها، مواردی هستند که می توانید در بازی مشاهده کنید. قبل از ورود به بازی باید از منوی غیراستاندارد آن، یکی از سه کلاه موجود را انتخاب کنید. سه کلاس موجود این ها هستند: کلاس Vanguard؛ که معادل کلاس Warrior در بازی های دیگر است. در این کلاس قدرت ضربات نزدیک کاراکتر شما بالاست، اسلحه های بزرگتری حمل می کند و به دلیل زور بیشتری که دارد، آسیب بیشتری نیز به دشمن وارد می کند. دیگری کلاس Elementalist است که همانطور که از نامش پیداست، با عناصری مانند آتش و هوا سر و کار دارد. از این عناصر به عنوان سلاح و یا برای ارتقاء دادن قدرت اسلحه هایش استفاده می کند. گروه آخر هم Shadow است که مانند دزدها لباس می پوشد و در استفاده از سلاح های دوربُرد مانند تیر و کمان و همچنین خنجر مهارت دارد. او سریع است و حرکات آکروباتیکی که بلد است می تواند دشمن را گمراه کند.
این ها توضیجات مختصری هستند که بازی درباره ی کلاس هایش به شما می دهد. نمی خواهم بگویم کلاس ها عین هم هستند، چون بی انصافی می شود، اما برای اینکه فرقی در آن ها احساس کنید باید مدت قابل توجهی را پای سیستم بگذرانید، چون اوایل تا اواسط بازی تقریباً به این ختم می شوند که یک سری دشمن را با چند ضربه ی معمولی از پا در بیاورید. خیلی از بازی ها هستند که با همین یک مکانیزم توانسته اند جذاب و اعتیاد آور باشند، اما مطمئن باشید Moonfall Ultimate از آن ها نیست. در بازی نه معمای خاص و قابل توجهی وجود دارد و نه المان خلاقانه ی خاصی هست که بگویم مبارزات تکراری بازی را متعادل جلوه می دهند. رسماً تنها کاری که در بازی می کنید، مبارزه با یک سری دشمن است که از همان اول بازی سرتان می ریزند و وقتی همهشان را کشتید، به مرحله ی بعد می روید. البته اگر برایتان مهم است، گاهی اوقات هم درها را باز می کنید یا دسته ای را می کشید تا پل باز شود! Moonfall Ultimate دقیقاً مثال آن فردی است که یک وظیفه ی عمومی دارد و آن را هم درست انجام نمی دهد. فرق کلاس های بازی دیر فهمیده می شود و اتفاقاً تفاوت های جذابی هم برای آن ها طراحی شده، اما تا می آیید نظرتان را درباره ی بازی عوض کنید و از آن لذت ببرید، سریِ جدیدی از تصمیمات غلط سازندگان را مشاهده می کنید. شما نواری (MP) دارید که می توانید آن را به کار برده و از قابلیت های خود استفاده کنید و وقتی تمام می شود (که زود هم تمام می شود) باید از همان ضربات اولیه ی خود استفاده کنید. این کار سازندگان بی معنی است، زیرا اگر قرار است ما اول و آخر فقط یک دکمه را برای کشتن دشمنان فشار دهیم، چرا دیگر وقت گذاشته و کلاس های متنوع تولید کرده اید؟ کلاس هایی که دست بر قضا خوب طراحی شده اند، اما استفاده ای از آن ها نمی شود تا تنها نکته ی مثبت بازی هم زیر تصمیمات اشتباه غرق شود.
موضوع دیگر در Moonfall Ultimate، کنترل افتضاح آن است. اولاً کدام بازی مدرنی را دیدید که با دکمه های W, A, S, D حرکت نکند؟ این در حالی است که بازی نیز به شما هیچ اطلاعی درباره ی دکمه هایش نمی دهد. وقتی میان پرده ی ابتدای بازی تمام شد، وسط بازی هستید و باید دکمه ها را یکی یکی چک کنید تا عملکرد آن ها را متوجه شوید. حتی در بخش منو نیز تنظیمات کنترلر یا کیبرد نیز وجود ندارد تا تنظیمات افتضاح آن را عوض کنید. موس در این بازی نقشی ندارد، فقط با چهار کلید وسط می توانید حرکت کنید و با D ضربه بزنید. نمی دانم موقع طراحی دکمه ها سازندگان پیش خود چه فکر کرده اند، شاید پسِ ذهنشان بوده «حالا که ما در هیچ جای بازی خلاقیت به کار نبرده ایم، بیایید در کنترل آن متفاوت باشیم» و نتیجه اش شده است Moonfall Ultimate.
اگر مشکل فقط همین بود، می شد به آن عادت کرد، اما سرعت جابجا شدن کاراکتر آن قدر بالاست که اصلاً نمی شود آن را جلوی یک دشمن تنظیم کرد تا بتوان او را کشت. تازه بعد از اینکه بعد از چهار ساعت بالا و پایین شدن در صفحه، روبروی دشمن قرار می گیرید، او جا خالی می دهد و در صحنه بالا و پایین می شود. محیط بازی نیز دست کمی از کنترلش ندارد. گاهی اوقات از چیزهایی در محیط ضربه می خورید که اصلاً یک روند منطقی را سیر نمی کند و متعجب می شوید که دقیقاً چرا این جسم باید به من آسیب بزند؟! علاوه بر آن، چیزهایی که از بدن دشمنان پس از مرگ به زمین می افتد نه نام دارند، نه توضیح مناسبی برای اولین بار که بفهمید برای چه به کار می روند. این روند برای آیتم های محیطی نیز وجود دارد و آیتم ها در نامناسب ترین جاهای نقشه و بدون هیچ توضیحی قرار گرفته اند.
از طراحی مرحله ی بد و نامناسب Moonfall Ultimate هم که بگذریم، باگ هایش نمی گذارد حداقل از همین بازی دست و پا شکسته لذت ببریم. این باگ ها و گیلچ ها به خصوص در نسخه ی PC بازی قابل مشاهده اند و از همه بدتر، قرار گرفتن تعدادی از این باگ ها در مرحله ی آخر بازی، مثل یک شوخی می ماند و پیش خود فکر می کنید این همه مدت این بازی را تحمل کرده ام که در آخر به باگ برسم؟
تنها چیزهایی که شاید تجربه ی بازی را کمی آسان تر کنند، قطعات موسیقی به کار رفته و در برخی موارد گرافیک هنری آن است که پس از مدتی به دلیل عدم تنوع کافی در مراحل، آن هم تکراری می شود، اما در ابتدا ممکن است رنگ بندی خوب و طراحی زیبای محیط جذبتان کند.
روی هم رفته، Moonfall Ultimate یک عنوان شکست خورده و بد است. نمی توان از آن لذت برد و حتی نکات مثبت اندکی که در بازی وجود دارند، پس از مدتی به خاطر کلیت آن تحت الشعاع قرار می گیرند. اگر به دنبال هک اند اسلش های دو بعدی می گردید، انتخاب های بسیار بهتری در بازار دارید. Moonfall را تنها در صورتی بازی کنید که می خواهید همه ی بازی های این سبک را بازی کرده باشید.
پر بحثترینها
- گپفا ۲۴؛ امتیاز شما به نیمۀ اول نسل نهم پلی استیشن
- رسمی: Death Stranding Director’s Cut برای ایکس باکس عرضه شد
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- دیجیتال فاندری: پلی استیشن ۵ پرو نمیتواند برخی بازیها را با نرخ فریم ۶۰ اجرا کند
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
نظرات
ممنون از اقای مقدم عزیز
عملا بازی دلیلی نداره که بخوایم بازیش کنیم
بنظر جالب که نیست ولی من فکر میکنم بیشترین شرط لذت بردن از یک بازی ارتباط برقرار کردن باهاشه