مشکلات پرشمار در یک دنیای زیبا | نقد و بررسی بازی Decay of Logos
یادم میآید زمانی که بازی Middle Earth Shadow of Mordor برای اولین بار و در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، سیستم مبارزات بازی یکی از نقاط قوت و جذابیتهای بازی به شمار میرفت. حتی پیش از انتشار رسمی بازی هم میدانستیم که سیستم مبارزات بازی با الهام گیری از بازیهای موفقی چون سری Batman Arkham و Assassin’s Creed ( نسخههای قدیمیتر ) در Shadow of Mordor پیادهسازی شدهاند. خب موارد مشابه کم نبودهاند و به طور کلی الهام گرفتن از بازیهای موفق، هیچ موقع از دید بازیبازان یک مشکل نبوده است. اگر به دنبال مثال جدیدتر میگردید هم میتوانید Assassin’s Creed Odyssey را به خاطر بیاورید. عنوانی که برخی المانهایش با الهام گیری از بازی موفق The Witcher 3: Wild Hunt در بازی پیاده سازی شدهاند. خبر خوب این است که Assassin’s Creed Odyssey هم با قرار گرفتن در بین ۶ نامزد بهترین بازی سال ۲۰۱۸، اکنون جزو بازیهای موفق این نسل به شمار میرود. به لیست بازیهای موفق، خودتان میتوانید سولز لایکهایی که با بازخوردهای مثبت کاربران و منتقدین رو به رو شدهاند را هم اضافه کنید. از این دست الهام گیریهای موفق اصلا و ابدا کم نداشتهایم و اصلا میتوان مقالهای کاملا جداگانه و مفصل در این باره نوشت و دهها بازی موفقی که به لطف الهام گیری از عناوین بزرگ صنعت گیم توانستهاند خود را به کاربران و منتقدین تحمیل کنند، نوشت. در همین راستا اما، بازیهایی در این زمینه بد عمل کردهاند هم کم نیستند.
از بحث الهام گیری بگذریم و کمی در رابطه با سبک شناسی در صنعت بازیهای ویدئویی صحبت کنیم. سبکها و ژانرهای اصلی را تقریبا هر گیمری میشناسد، یا بگذارید بهتر بگویم، دست کم گیمرهای با تجربهتر، با انواع ژانرهای اصلی در دنیای بازیهای ویدئویی آشنا هستند. نکته مهم، زیرسبکها هستند که آنقدر متنوع و پرتعداد هستند، که در رابطه با آنها ساعتها میتوان به بحث و تبادل نظر پرداخت. روز به روز به نقش آفرینیها اضافه میشود. خب در نگاه اول، این موضوع بد نیست! سطحیترین فایدهاش هم این است که طرفداران این ژانر میتوانند بازیهای بیشتر و متنوعتری را تجربه کنند. بحث دیگری که پیش میآید، بحث رقابت است! نه تنها ژانر RPG که هر ژانر دیگری در دنیای بازیهای ویدئویی یکسری پیشرو دارد! خب این پیشرو یا برترینها را همه میشناسند و واقعا نیازی به توضیح اضافه در این باره نیست. بیشتر شدن تعداد بازیها در یک ژانر یعنی افزایش تنوع، یعنی دربرگیرنده طیف خاصی که به یک دنیای خاص علاقه دارند و خب طبیعتا عجیب نیست که ببینیم یک بازی سعی داشته با الهام گیری از یک بازی موفق در ژانر خود، تبدیل به عنوانی پرطرفدار و دوست داشتنی شود. صحبت امروز ما در رابطه با بازی نه چندان تازه منتشر شده Decay of Logos است. یک بازی مستقل دیگر که خوشبختانه یا متاسفانه، نتوانسته توجهات زیادی را به خود جلب کند. در روزهایی که همه توجهات به اخبار بازیهایی چون Call of Duty Modern Warfare، Need for Speed Heat، Star Wars Jedi Fallen Order و امثال Death Stranding و The Last of Us II است، خیلی ساده میتوان یک بازی مستقل را به طور کلی فراموش کرد. خصوصا بازی مستقلی مثل Decay of Logos که به صورت پیش فرض هم بازی چندان مشهوری نیست و در بهترین حالت، یک عده بازیکن خاص به سمت آن میروند. شاید یکی از دلایل آن، گمنامی سازنده و ناشر بازی باشد. Amplify Creations نام استودیو توسعهدهندهای است که روند تولید بازی Decay of Logos را پیش برده و اسم Rising Star Games هم به عنوان ناشر در کنار اسم بازی نوشته شده است! در مورد سازنده که باید گفت که Decay of Logos اولین محصول این استودیو است! Rising Star Games هم چندان سابقه درخشانی نداشته و خیلی آشنا نیست. از معروفترین بازیهایی که اسم Rising Star Games به عنوان ناشر روی آنها قرار گرفته میتوان به Earth’s Dawn، Trailblazers، Deadly Premonition: The Director’s Cut و اخیرا Rico اشاره کرد. با وجود کیفیت نه چندان مطلوب بازی Decay of Logos و همچنین تقریبا ناشناخته بودن آن، باز هم میتوان به عنوان یکی از بازیهای دیده شدهی این ناشر به آن نگاه کرد. مطمئنا هم شما و هم میدانیم که عوامل مختلفی در دیده شدن و فروش یک بازی یا هر محصول دیگری دخیل هستند. اما اگر تمامی این فاکتورها را کنار بگذاریم و الزاما به کیفیت محصول نگاه کنیم، به نظر میرسد که دیده نشدن عنوانی چون Decay of Logos خیلی هم بیدلیل نیست! یک بازی هنری در ابعاد کوچک که از دور، یک بازی جالب و دوستداشتنی به نظر میرسد اما وقتی به دنیای آن وارد میشویم، به احتمال زیاد ناامید خواهیم شد. محصول استودیو Amplify Creations که اواخر ماه آگوست برای PS4، Nintendo Switch، Xbox One و PC منتشر شد، بازی کم ایرادی نیست. البته خب پیش از این که رسما این نقد و بررسی را استارت بزنیم، بگذارید نگاهی هم به نیمه پر لیوان داشته باشیم. همان طور که اشاره شد Decay of Logs اولین بازی استودیو Amplify Creations محسوب میشود. مشکلات این بازی قابل چشم پوشی نیستند و توجیهی هم نمیتوان برای آنها آورد. با این حال استودیو سازنده، استودیوی خوش آتیهای به نظر میرسد. Amplify Creations مسیر همواری برای موفقیت و توسعه محصولات بهتر پیش رو نخواهد داشت اما، با نگاهی به Decay of Logos میتواند فهمید که توسعه دهنده، استودیوی ناتوانی نیست. اما Decay of Logos به صورت مستقل، چه عملکردی داشته و به لحاظ کیفی در چه سطحی به سر میبرد؟ حتی اگر این بازی را کلا نمیشناسید و اسش را هم نشنیدهاید، نگران نباشید! در ادامه و خلال این مطلب، علاوه بر بررسی جنبههای مختلف بازی، به معرفی آن هم ( در حد نیاز ) خواهیم پرداخت. پس این شما و این هم نقد و بررسی بازی Decay of Logos… تا پایان با گیمفا همراه باشید.
هدف از گفتن این جمله ابدا کوبیدن بازی نیست; ولی حقیقت این است که پیدا کردن مشکلات بازی Decay of Logos به مراتب راحتتر از پیدا کردن نقاط قوت بازی و بهانهای برای تجربه آن خواهد بود. خوشبختانه داستان بازی، دستکم میتواند بازیکن را کم و بیش راضی نگه دارد و نسبت به دیگر جنبههای بازی، از وضعیت مطلوبتری برخوردار است. اگر مطالب بخش مقدمه را به دقت خوانده باشید، آنجا اشاره کردیم که بازی Decay of Logos یک بازی هنری است. در واقع در اکثر بخشها و از اکثر جنبههای هنری، عنوان Decay of Logos اگرچه در شرایطی فوقالعاده آرمانی و ایده آل به سر نمیبرد، ولی خب میتواند از خودش دفاع کند. عمده مشکلات بازی به موارد فنی آن برمیگردند. به همین خاطر میتوانید با یک ذهنیت مثبت به سراغ داستان بازی بروید و احتمالا هم نا امید نخواهید شد. خب داستان بازی از چه قرار است؟ بازی در شرایطی آغاز میشود که دهکدهای در حال به آتش کشیده شدن است. به غیر از دختری به نام Ada، هیچ یک از اعضای این دهکده جان سالم به در نمیبرند. در واقع Ada به عنوان شخصیت اصلی این بازی، تنها بازمانده دهکدهای که جز خاکستر چیزی از آن باقی نمانده محسوب میشود. زمانی که Ada به هوش میآید، یک گوزن را در مقابل خود میبیند. گوزن مرموزی که در داستان بازی Decay of Logos حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در واقع روابط بین آدا و گوزن، میتوانند در نوع خود جالب توجه باشند. احساس دلبستگی و امنیتی که آدا در کنار حیوان دوست داشتنی خود دارد از جمله نکاتی هستند که نباید به سادگی از آنها گذشت. مجددا یاد آوری میکنم که Decay of Logos حتی از نظر داستانی، در سبک خود بهترین نیست و با بهترینها هم فاصله خیلی زیادی دارد. حتی در همین سال ۲۰۱۹ هم شما میتوانید بازیهای مستقلی را پیدا کنید که از نظر داستان سرایی و شخصیت پردازی شرایط به مراتب بهتری دارند. ولی خب تلاش Decay of Logos جهت ایجاد یک داستانِ سرگرمکننده و قابل قبول، هدر نرفته و میتوان از آن به عنوان یک نکته مثبت یاد کرد. خب اگر توضیحات پاراگراف بالا را خوانده باشید، احتمالا برایتان سوال پیش آمده که چه کسانی دهکده آدا را به آتش کشیدند؟ اصلا دلیل آن چیست؟ این سوالی است که خود آدا به دنبال پاسخ آن میگردد و برای رسیدن به آن، خطرات مختلفی را به جان بخرد. اگر دوست دارید بدانید که آیا بالاخره آدا موفق میشود که انتقام مردمانش را بگیرد یا خیر، باید با وی در ماجراجوییهایش همراه شوید. اما پیش از آن که به سراغ دیگر بخشهای بازی برویم، ذکر یک نکته در رابطه با بازی Decay of Logos خالی از لطف نیست; نکتهای که میتواند یک ارتباط محسوس یا نامحسوس را هم با داستان بازی داشته باشد. شروع بازی، یک شروع تقریبا ناگهانی و بدون مقدمه است. از طرفی، بازی از حالت Tutorial یا آموزشی هم برخوردار نیست. در واقع شما از بدو ورود به بازی به همراه آدا و گوزن وفادارش باید ماجراجوییهای خود را آغاز کنید. حقیقتا کنار آمدن با شخصیت آدا کار چندان سختی نیست. این موضوع در رابطه با برقراری ارتباط با این شخصیت اول مونث هم صدق میکند. همین نکات درباره گوزن آدا هم صادق هستند. با پیشروی در داستان بازی احتمالا لذت بیشتری هم از آن خواهید برد. اما خب طبیعتا Decay of Logos یک بازی است و برای این که بتواند تا پایان داستان بازی همراه آن باشید، باید بتوانید با گیم پلی بازی هم ارتباط برقرار کنید. مشکل یا بگذارید درستتر بگویم، مشکلات بازی Decay of Logos از همینجا شروع میشوند.
در واقع Decay of Logos را میتوان ترکیبی ناموفق از چند بازی دانست. زمانی که در حال تجربه این بازی بودم، اولین عنوانی که به خاطرم آمد، بازی The Last Guardian بود. همان انحصاری PS4 که در سال ۲۰۱۶ عرضه شد و با میکسی از بازخوردهای مثبت و منفی بازیبازان و منتقدین مواجه شد. Trico را خاطرتان هست؟ نمیدانم چرا ولی گوزن دوستداشتنی آدا، شخصا مرا یاد تریکو انداخت. منتهی این تنها آغاز کار کرد. هر چه در بازی جلوتر بروید، متوجه چیزهای جالبتری میشوید. بحث الهام گیری که در ابتدای مقاله دربارهاش مختصر توضیحی دادیم و چند مثال هم زدیم را به خاطر دارید؟ Decay of Logos از آن دست عناوینی است که نتوانسته در الهام گرفتن از بازیهای موفق چندان جالب عمل کند. پیش از انتشار، بازی Decay of Logos با عناوین بزرگ و دهان پر کنی مثل The Legend of Zelda: Breath of the Wild و سری Dark Souls مقایسه میشد. زمانی که محصول نهایی را تجربه میکنید هم میتوانید تلاش سازندگان جهت نزدیک کردن بازی خود به بازیهای بزرگ نام برده شده را لمس کنید. ولی خبر بد این است که Decay of Logos فقط در ظاهر شبیه به بازیهای مذکور است. زمانی که عملا خودتان وارد دنیای بازی میشوید، متوجه خواهید شد که بازی با آن چیزی که انتظار داشتهاید زمین تا آسمان متفاوت است. به طور دقیقتر بخواهیم در این باره صحبت کنیم، بازی سعی میکنید تا به لحاظ طراحی هنری و جلوههای بصری شبیه به Breath of the Wild عمل کند. زمانی که کار به سیستم مبارزات میکشد هم لایههایی از سری Dark Souls در بازی نمایان میشوند. به طور کلی شما عموما در بازی باید به کاوش بپردازید، با دشمنان مبارزه کنید و هر از گاهی هم پازلهایی را حل کنید. بگذارید ابتدا در رابطه با سیستم مبارزات بازی صحبت کنیم. به طور کلی، یادگیری سیستم مبارزات بازی ابدا کار دشواری نیست. با فشار دادن یک سری دکمه، شما میتوانید به دشمن خود حمله کنید و یا حملات وی را جا خالی دهید. در همین راستا هم دو نوع حمله یا Attack در بازی وجود دارد. Light attack و Heavy attack! دو نوع حملهای که همه میدانیم چه تفاوتهایی با هم دارند و توضیح در رابطه با آنها، بازگو کردن بدیهیات است. همچنین حمله کردن و یا جا خالی دادن ( dodging ) به مرور سبب کاهش استقامت شما خواهند شد. بنابراین باید همواره به این نکته هم دقت داشته باشید.
لاک کردن بر روی دشمنان، یک نکته بسیار مهم در بازی Decay of Logos است. میدانید مشکل چیست؟ مشکل این است که این لاک، خیلی راحت از بین میرود. قطعا افرادی که قبلا سری Dark Souls یا سولزلایکهای مختلف را تجربه کردهاند، میدانند که این مشکل تا چه اندازه میتواند روی کیفیت و جذابیت یک بازی تاثیر بگذارد. در واقع میتوان این گونه توصیف کرد که سیستم lock – on بازی در عین این که از واجبات است، به هیچ وجه خوب در بازی پیاده سازی نشده است. شاید باور نکنید ولی سیستم lock – on بازی بیشتر اوقات به ضرر شما عمل میکند تا به نفع شما. گرفته شدن جذابیتهای سیستم مبارزاتی یک بازی، میتواند بهای سنگینی برای آن بازی داشته باشد. خب این جا هم Decay of Logos این بها را پرداخته است. مشکل سیستم lock – on بازی زمانی ملموستر میشوند که شما در مقابل دشمنان کوچکتر یا پرنده قرار بگیرید. سیستم لاک آن، تنها مشکل بخش مبارزات بازی نیست. به طور کلی عنوان Decay of Logos بازی کُندی است. یکی دیگر از مشکلات بزرگ این بازی، غیر قابل اطمینان بودن آن است! بله درست خواندید، غیر اطمینان بودن بازی. یعنی چه؟ یعنی تاخیر غیر قابل توجیه بین فشار دادن دکمه و عمل کردن آن در بازی! این موضوع هم درباره ضربات سنگین و سبک شما صدق میکند و هم در رابطه با جا خالی دادنهایتان. بی وزن بودن و عملا بی روح بودن مبارزات را هم کنار میگذاریم. از آن سو، خیلی از دشمنان شما هم دشمنان کُندی هستند ولی خب بازیکن در رویارویی با دشمنان سریعتر به شدت به مشکل برخواهد خورد. برخلاف سری Dark Souls و Sekiro: Shadows Die Twice و Bloodborne و امثالهم، این مشکل مستقیما یک ضعف و دلیل آن هم شاید بی تجربگی، شاید تازه کار بودن و شاید هم بی خیالی سازندگان بوده است. مشکلات سیستم مبارزات بازی را وقتی کنار هم قرار میدهیم، یک فاجعه درست میشود. به این ترتیب هر مبارزه، مثل یک عذاب برای بازیکن میماند، حال این که تا چند ساعت میتوانید چنین عنوانی را تجربه کنید هم به طاقت و حوصله و پافشاری خودتان برمیگردد. مکانیزمهای دفاعی شما در بازی دو مورد هستند. یکی جاخالی دادن ( dodge ) و یکی هم دفع حملات دشمن ( parry ). خب خوشبختانه در بحث دفاع کردن، بازی Decay of Logos یک بازی استاندارد است. البته همان مشکلات دیر عمل کردن و تاخیر بین دستور شما و اجرای آن توسط آدا در هر حال برقرار خواهند بود. به هر شکل، طراحی بازی به گونهای است که شما تقریبا در تمامی مبارزات خود باید ضرباتی را از دشمن دریافت کنید. صرف نظر از این که دشمن شما کیست و در چه سایزی است، بعید میدانم بتوانید در دنیای بازی، موجودی را ملاقات کنید که بدون ضربه زدن به شما و کم کردن سلامتیتان شکست بخورد. شاید بتوان در برخی از بازیها، چشمها را روی مشکلات سیستم مبارزات بست. در عناوینی که عموما در آنها یا مبارزهای رخ نمیدهد، یا خیلی کم اتفاق میافتد و یا به انتخاب خود بازیکن انجام میشود، میتوان با کمیها و کاستیهای سیستم Combat بازی کنار آمد. در مورد بازی Decay of Logos اما، مشکل اینجاست که جنگیدن در این بازی اجتناب ناپذیر بوده و اصلا بخش مهمی از گیمپلی بازی را تشکیل میدهد. ضعفهای شدید و غیر قابل کتمان این سیستم، تاثیر فراوانی را روی لذت بازیکن از بازی میگذارد.
سلاحهای شما در بازی Decay of Logos قابل شکسته شدن هستند. این موضوع در برخی از موارد عذاب آور است ولی خب نمیتوان ایرادی به آن وارد کرد. سیستم بازی به این شکل است و خوب یا بد، باید به آن احترام گذاشت. بخشی از بازی مربوط به مبارزات شما با باس فایتها میشوند. البته این باسها بیش از این که رسما باس باشند، به صورت قراردادی باس نامیده میشوند. هوش مصنوعی دشمنان به صورت پیش فرض ضعیف است، بخش مبارزات شما با باسها هم به شدت خستهکننده و به مرور زمان ملال آور! تنها چیزی که میتواند کار شما را در مقابل باسهای بازی کمی سخت کند، سلامتی زیاد آنها است. در Decay of Logos برای این که باسها را شکست دهید، فقط باید به الگوی حرکتی آنها دقت کنید. چند ضدحمله و اتک ریز و درشت کافی خواهد بود تا پیروز میدان نبرد باشید. اگرچه در رابطه با طراحی دشمنان اصولا باید در بخش گرافیک بازی صحبت کرد، ولی خب بگذارید این بار را استثنا قائل شده و همینجا طراحی ضعیف دشمنان را هم نقد کنیم. متاسفانه دیزاین دشمنان اصلا جالب نیست! هوش مصنوعی آنها که وحشتناک است به کنار، غالبا به لحاظ بصری هم در شرایط بدی به سر میبرند. البته ضعف هوش مصنوعی به دشمنان شما محدود نمیشود. گوزن شما گاهی اوقات اصلا به دستور شما عمل نمیکند! برخی از پازلهای بازی به شکلی طراحی شدهاند که گوزن شما در حل کردن آنها یک نقش اساسی باید داشته باشد. چیزی که عملا در بازی دیده نمیشود. اگر بگوییم که گوزن آدا هیچ کمکی به شما در طول بازی نخواهد کرد، بیراه نگفتهایم. البته میتوانید هر از گاهی از وی استفاده کرده و روی آن بنشینید. در واقع این گوزن باید حکم یک اسب را داشته باشد، درست است؟ باور کنید سرعت آدا از سرعت این گوزن بیشتر نباشد، کمتر هم نیست! بماند که کنترل کردن گوزن هم داستانها و مشکلات خاص خودش را دارد.
گیم پلی بازی Decay of Logos سراسر فاجعه است! تنها چیزی که شاید، آن هم شاید بتواند مخاطب خود را راضی کند گشت و گذار در دنیای بازی است ( البته بدون این که با هر جنبنده دیگری درگیر شوید! ) خب مثل هر بازی دیگری، Decay of Logos هم در ازای گشت و گذر در دنیای خود، به بازیکن جوایزی میدهد. بازی حداقل در دادن جایزه، بد کار نکرده است و ایرادی به آن وارد نیست. گیم پلی بازی آنقدر مشکل دارد که حتی چنین نکات مثبت کوچکی را هم باید ذکر کرد! خب شما در طول گشت و گذارهای خود میتوانید سلاحهای جدید زیادی را پیدا کنید و یا اطلاعات بیشتری در رابطه با دنیای خیالی بازی به دست آورید. مجموعا گشت و گذار و کاوش در محیط بازی تنوع خوبی برای بازیکن خواهد بود. البته پدیدار شدن دشمنان و سبز شدن مهمانان ناخوانده در مقابل شما آنهم به صورت دائمی، اجازه نخواهد داد تا شما نفس راحتی بکشید و از طراحی هنری دنیای بازی لذت ببرید.
گفتیم طراحی هنری! بازی به لحاظ فنی مشکلات زیادی دارد ولی به لحاظ هنری نه! دنیای بازی دنیای نسبتا بزرگی است و محدودههای مختلف آنهم به لحاظ وسعت، قابل قبول هستند. دنیای بازی پر از سیاهچالهای کوچک است. این سیاهچالها از بیرون به زیبایی دنیای بازی میافزایند. از رنگپردازی و ترکیب رنگهای استفاده شده در دنیای Decay of Logos میتوان تعریف و تمجید فراوان به عمل آورد. مجموعا همان طور که در بخشهای قبل هم به صورت غیر مستقیم اشاره کردیم، بازی Decay of Logos از نظر هنری تحسین برانگیز است. ولی گرافیک فنی بازی فاجعه است. البته فاجعه شاید کلمه کوچکی برای بیان شرایط فنی بازی Decay of Logos باشد. پر باگترین عنوانی که تاکنون تجربه کردهاید کدام بازی است؟ Assassin’s Creed Unity؟ Prey 2017؟ Sniper Elite III؟ اگر اشتباه نکنم نسخه PC بازی Batman Arkham Knight هم صدای کاربران PC را درآورده بود. Fallout 76 هم باگهای زیادی داشت. خب تمامی این بازیها را فراموش کنید. Decay of Logos یک چیز متفاوت و عجیب است! باگهای بازی Decay of Logos حیرت انگیز هستند. از متداولترین باگی که میتوان صحبت کرد، کار نکردن دکمه و عمل نکردن به دستورات است. وارد شدن گوزن آدا به دیوار و ناپدید شدن سرش هم که در بازی Decay of Logos چیز عجیبی نیست. غیب شدن اینونتوری، مشکلات مربوط به بالا رفتن لِول، گیر کردن در یک نقطه و غیره هم از جمله باگهایی هستند که در بازی یافت خواهند شد. باگها، تنها مشکلات فنی بازی Decay of Logos نیستند. فریز شدن و گاهی اوقات پشت سر هم کرش کردن بازی هم از جمله مواردی هستند که باید از قبل خود را برای آنها آماده کرده باشید.
بدون تردید Decay of Logos سایهای از آن چیزی که انتظارش را داشتم، نبود. عنوانی که مثلا میخواست ترکیبی از Breath of the Wild و سری Dark Souls باشد، در نهایت فاجعهای بیش نبود. یک بازی ضعیف و به شدت بی کیفیت که تقریبا در گیم پلی خود هیچ جذابیتی ندارد و صرفا به لطف روایت منحصر به فرد داستان و طراحی هنری دنیای خیالی بازی توانسته چند نکته مثبت را در خود بگنجاند. به غیر از همین دو مورد گفته شده، واقعا Decay of Logos هیچ امتیاز یا پوئن مثبتی ندارد. البته کماکان معتقدم Amplify Creations میتواند با تکیه بر تواناییهایش در داستانسرایی و طراحی محیط و البته درس گرفتن از اشتباهات خود و بهبودهایی در زمینه گیم پلی، حرفهایی را برای گفتن داشته باشد. اما با توجه به شرایط فعلی Decay of Logos، این آینده، احتمالا آیندهای نزدیک نخواهد بود. Decay of Logos شاید از دور بازی جالبی به نظر برسد ولی فقط وقتی پا به دنیای آن بگذارید، متوجه نقصها و مشکلات پرشمارش خواهید شد.
پر بحثترینها
- واکنش ایلان ماسک به اظهارات نژادپرستانه کارگردان Avowed
- شایعه: پورت PS5 بازی Forza Horizon 5 آماده است اما تاریخ عرضه مشخصی ندارد
- ۱۰ بازی که در نیمه دوم خستهکننده میشوند
- تحقیقات جدید FTC علیه مایکروسافت آغاز شده است
- سهگانه Batman Arkham؛ آغاز، اوج و پایان یک افسانه
- گزارش: نام رمزی بازی بعدی ناتی داگ Jordan است
- تئوریهای طرفداران درباره GTA 6 باعث خنده اعضای راکستار میشوند
- تماشا کنید: Light of Motiram معرفی شد، کپی بیشرمانه از Horizon Zero Dawn
- ۱۰ بازی که هیچ یک از دنبالههای آنها در حد بازی اول ظاهر نشدند
- سیستم مورد نیاز Indiana Jones and the Great Circle مشخص شد
نظرات
جزء بازی ضعیف امسال بوده و با دیدن نمره گیمفا هم میشه بهش پی برد
در ضمن ممنون بابت نقد
به هیچ وجه عادت ندارم با دو سه ساعت بازى کردن در مورد گیم نظر بدم اما اگه اون گیم اونقدر فاجعه باشه که نشه بیشتر از سه ساعت تحملش کرد چى؟ این اتفاق دقیقا برا این بازى افتاده. اونقدر گیم پلى این بازى مزخرفه که حتى منى که تک تک سولز لایکارو مى خورم ، بعد چند ساعت مجاب شدم که بازیو پاک کنم از رو سیستم. نمره ۵ خیلى خیلى نمره ى خوش بینانه اى هستش. به قدرى عصبانى بودم ازین بازى که اگه همون لحظه مى خواستم بش نمره بدم ۲ مى دادم.