پلیس یاغی | نقد و بررسی Rebel Cops
داستانهای پلیسی، همواره ژانری محبوب در دنیای ادبیات و سینما بودهاند و فیلمهای زیادی با محوریت پلیسها و مأموریتهای مختلف آنها ساخته شده است. در دنیای بازیها هر چند تعداد بازیهایی که صرفاً در مورد خود پلیسها باشند خیلی زیاد نیستند اما در این میان عناوینی نظیر سری This is the Police هم هستند که با تمرکز کامل بر پلیسها ساخته شدهاند. عنوان Rebel Cops از نظر داستانی به نوعی اسپین-آف سری This is the Police محسوب میشود و با تمرکز بر یکی از المانهای اصلی آن ساخته شده است. در ادامه این مطلب، به نقد و بررسی این عنوان خواهیم پرداخت.
ابتدا در مورد سابقه استودیو سازنده بازی یعنی Weappy Studio توضیح میدهیم. Weappy یک استودیوی بازیسازی مستقل کوچک مستقل در شهر مینسک کشور بلاروس است و با استفاده از بازیسازانی از سراسر دنیا، چند سالی است که به ساخت بازیهای مرتبط با پلیس روی آورده است. حاصل کار این استودیو در این چند ساله، سه بازی This is the Police، This is the Police 2 و Rebel Cops بوده است که همگی نیز با محوریت پلیس ساخته شدهاند. در دو بازی اول این استودیو، شما به طور کامل وظیفه اداره یک دپارتمان پلیس را بر عهده میگیرید. در طول گیم پلی این دو عنوان با مأموریتهای مختلفی رو به رو میشدید که بعضی از آنها صرفاً رویدادهای تصادفی معمولی بودند و بعضی نیز در راستای داستان اصلی بازی اتفاق میافتادند و در همگی آنها، شما باید تا حد خوبی یک گروه پلیس را اداره میکردید و به شکلی متناسب با تواناییهایشان، آنان را به مأموریتهای مختلف اعزام میکردید. علاوه بر آن یکسری کارهای دیگر پلیس نظیر تحلیل پروندهها و به دست آوردن جزئیات بیشتر از هر کدام از آنان بعد از اتمام مأموریتها نیز بر عهده شما بود. با این حال بخش اصلی این عناوین، مربوط به بخش مبارزات آن میشد که به سبک بازیهایی نظیر XCOM باید به طور نوبتی افراد خود را کنترل میکردید. Rebel Cops، عنوانی است که در اصل یکسری کارهای حاشیهای نسخههای قبلی نظیر تحلیل دقیق پروندهها و موارد این چنینی را از گیم پلی سری حذف کرده و به عنوان یک اسپین-آف از سری This is the Police، قصد دارد صرفاً به بخش مأموریتها و عملیاتها بپردازد و در ادامه به بررسی دقیقتر آن خواهیم پرداخت.
داستان بازی به شکلی جذابتر و متفاوت با نسخههای قبلی آغاز میشود. برخلاف سری This is the Police که شما صرفاً نقش مأمور مدیریت کننده یک اداره پلیس را بر عهده داشتید، در Rebel Cops در همان ابتدا با روند دیگری مواجه میشوید. وقایع بازی در شهری که به نظر متعلق به یکی از کشورهای اروپای شرقی –نظیر بلاروس، کشور استودیوی سازنده بازی- است پیگیری میشود. یک باند بزرگ خلافکار، توانسته است از طریق نفوذ در بخشهای مختلف شهر از طرق مختلف نظیر قتل، رشوه، تهدید و… نفوذ کرده است. نفوذ این گروه خلافکار به قدری در شهر زیاد شده که حتی اداره پلیس را نیز تحت کنترل خود گرفته است و افراد آن را تحت نظر دارد. اگر مشکل خاصی برای گروهی از ساکنان شهر که تحت فرمان این گروه نیستند پیش بیاید، پلیس تقریباً هیچ کار خاصی نمیکند و از این رو به طور کامل ساکنان این شهر مجبور هستند از این گروه اطاعت کنند. در این میان، عدهای از مأموران وفادار و البته زبده پلیس که این وضعیت را میبینند، از اداره بیرون آمده و سعی میکنند از طریق ایجاد یک نهاد مخفی، در مقابل این باند بزرگ بایستند و شهر را از دست آنها نجات دهند. طبیعتاً برای این کار هم باید شروع به جمع آوری اطلاعات در مورد رئیس این باند مخوف و موقعیت و مکان زندگی او بکنند تا بتوانند جلوی او را بگیرند.
با وجود این که پتانسیلهای روایی زیادی در بازی وجود داشته است، اما سازندگان با وجود شروع و ارائه یک داستان خوب، خیلی روند جذاب آن را حفظ نمیکنند. بازی در همان ابتدا اتفاقات جذاب زیادی را مقابل بازیکنان قرار نمیدهد تا آنها را مشتاق به ادامه بازی کند و صرفاً با یکسری مأموریت معمولی برای دستگیری افرادی که ممکن است از مکان رئیس باند ارتباط داشته باشند یا آزاد سازی یکسری محلهها و ساختمانها از دست افراد آنها پیگیری میشود. در حالی که به وضوح امکان ارائه داستان بیشتری پیرامون افراد مختلف مربوط به هر مأموریت وجود داشت. مثلاً در همان ابتدای بازی و بدون هیچ گونه شخصیت پردازی خاصی، اسنایپر گروه به دلیل ترس از رئیس باند خلافکار، از گروه شما جدا میشود. این که سازندگان در همان ابتدای کار و چند دقیقه ابتدایی بازی چنین کاری را بدون تعریف هیچ گونه پیش زمینهای در مورد این شخصیت انجام بدهند، باعث میشود که بازیکن هیچ حس خاصی نسبت به این واقعه پیدا نکند. تنها حسی که نسبت به این موضوع خواهید داشت، این است که سازندگان خواستهاند در مأموریت آموزشی بازی به نوعی نقش اسنایپر را به شما یادآور شوند و بعد او را از بازی حذف کردهاند تا بعداً در مأموریتهای بعدی خودتان به یک اسنایپر جدید برخورد بکنید. چنین مواردی به وفور در بازی دیده میشوند و اکثر اوقات از پتانسیل بسیاری از شخصیتها استفاده نشده است. در این میان یکسری مأموریت فرعی هم توسط اهالی شهر که از ظلم به ستوه آمدهاند به شما داده میشود که آنها نیز به جز چند خط اطلاعات ساده، از نظر داستانی جذابیت خاصی ندارند. در حالی که به وضوح میشد بعضی از آنها را پیچیدهتر و جذابتر ساخت و مخصوصاً بعضی از این موارد جذاب را در همان اوایل بازی قرار داد تا بازیکنان مشتاق شوند که بازی را ادامه دهند. در عوض اولین کار فرعی که به شما سپرده میشود، به دست آوردن یک دستگاه بازی آرکید است تا کمی مردم خوشحال شوند. آیا چنین موضوع سادهای بدون هیچ نوع پرداخت داستانی دیگر میتواند برای شروع گزینه جذاب و مناسبی محسوب بشود؟ به نظر من که به هیچ وجه.
از داستان بازی که بگذریم به گیم پلی بازی میرسیم. در سری This is the Police بخش زیادی از کار به مدیریت کارهایی نظیر بررسی پروندههای مختلف و ارتباط دادن اطلاعات آنان، تقسیم بندی افراد برای اعزام به مأموریتهای مختلف و مواردی نظیر این سپری میشد و بخش دیگری نیز مربوط به خود عملیاتهای پلیس میشد. در بخش اول که بازی تا حدودی شبیه بازیهای ادونچر و البته شبیه سازهای مدیریتی میشد اما در بخش دوم بازی به طور کامل تبدیل به یک بازی استراتژی تاکتیکال نظیر XCOM شده و روند متفاوتی را در پیش میگرفت. با توجه به این که تمرکز روی بخشهای مختلف در کنار کوچک بودن تیم سازنده در نسخههای قبلی باعث شده بود که بخشهای مختلف به شکلهای گوناگون درگیر ایرادات ریز و درشت بشوند، سازندگان در این نسخه تصمیم گرفتند تا تمرکز اصلی را تا حد خیلی زیادی صرفاً روی بخش عملیاتها بگذراند و بقیه موارد تقریباً در بازی حضور نداشته باشند. از این رو بسیاری از مواردی که قبلاً در بازی وجود داشتند در این نسخه حذف شدهاند تا بازی بیشتر روی هدف اصلی و بخش جذابتر خود متمرکز باشد.
به طور کلی پیش از هر مرحله، میتوانید نیروهایی که میخواهید به مرحله اعزام کنید و البته تجهیزات و وسایل آنها را انتخاب کنید و همین طور در فروشگاهی که در بازی قرار دارد، اقدام به خرید تجهیزات جدید بکنید. خرید و البته تجهیز نیروها، امری کاملاً ضروری و مهم در بازی است و باید با توجه و دقت کافی انجام شود. از سلاح همراه شخصیتها گرفته تا چاقو، جلیقه ضدگلوله و مواردی از این دست را باید خودتان به طور دستی به هر کدام از افرادتان بدهید و حتی باید پیش از مرحله مهمات کافی را نیز در اختیار آنان قرار داده و سلاح را نیز مجهز کنید. اگر نسخههای قبلی بازی را انجام نداده باشید، احتمال این که حواستان به این موارد نباشد خیلی زیاد است و ممکن است در همان ابتدای کار مجبور شوید بازی را از ابتدا شروع کنید تا بار دوم، به این موارد توجه بیشتر نشان بدهید. نکته مهمی هم که در این جا اهمیت دارد، کمبود بسیار بالای این تجهیزات در بازی است. از آن جایی که از نظر داستانی شما این قطعات را از نوعی بازار سیاه تهیه میکنید، بالاست و در ابتدای بازی نیز تجهیزات خیلی زیادی در اختیار ندارید و حتی احتمالاً نمیتوانید همه مأمورانی که به مرحله اعزام میکنید را به طور مناسبی تجهیز کنید و مجبورید برای بعضی از افراد صرفاً به سلاحهایی نظیر باطوم (باتون) یا چاقو قناعت کنید. تعداد افرادی که میتوانید به مأموریت ببرید نیز محدود است و به طور معمول، در هر مرحله میتوانید ۶ نفر را اعزام کنید و در صورتی که انجام مأموریتهای فرعی مرحله را نیز بر عهده بگیرید، این تعداد تا قدری قابل افزایش است.
چنین مواردی، باعث میشوند که بازی در کل عنوانی نسبتاً سخت برای شروع باشد. در حدی که حتی اگر تا حدی سابقه انجام بازیهایی نظیر XCOM را داشته باشید، ممکن است در ابتدا برای آشنایی با کلیات مکانیزمهای گیم پلی بازی و البته خو گرفتن با این محدودیتها، بازی را روی درجه سختی خیلی آسان شروع بکنید. بازی از همان درجه سختی متوسط، حتی روی تعداد ذخیرههای ممکن در هر مرحله نیز محدودیت میگذارد که باعث سختی بیش از پیش بازی میشود. هر چند میتوان در صورت کسب مهارت و برنامه ریزی دقیق در بازی بر سختی آن فائق آمد اما چنین سطحی از سختی آن هم در درجات سختی پایین، چندان منطقی نیست و باعث میشود که این عنوان عملاً برای بسیاری از افراد به یک عنوان غیرقابل بازی و بسیار سخت تبدیل بشود که روند منطقی نیز برای این درجه سختی ندارد و از همان ابتدا و حتی در درجات سختی متوسط هم به شکل غیرمنطقی سخت است. این در حالی است که بازی در درجه سختی خیلی آسان نیز تا حد خیلی زیادی بیش از اندازه آسان میشود و در این میان نمیتوان به تجربه چندان متعادلی دست پیدا کرد.
فارغ از این موارد فرعی، بخش اصلی گیم پلی بازی شبیه عناوین نظیر XCOM است. بازی به طور کاملاً نوبتی انجام میشود. در یک دور شما هر کدام از نیروهایتان را جا به جا میکنید و در دور بعد، نوبت به دشمنان میرسد که این کار را انجام بدهد. شما باید تا حد امکان سعی بکنید که به طور مخفیانه و از پشت سنگرها به شکلی که افرادتان دیده نشوند، به دشمنان نزدیک شده و با سلاحهای سرد نظیر چاقو یا باتوم آنها را از پا در بیاورید. از آن جایی که افراد گروه شما مأموران سابق پلیس هستند، ترجیح اصلی هر مأموریت بر این است که تا حد امکان آمار کشتهها پایین بوده و سعی کنید که دشمنان را دستگیر کنید. برای دستگیر کردن دشمنان چند راه دارید. یکی این که ناگهان به آنها نزدیک شده و دستور تسلیم شدن به آنان بدهید و سپس با دستبند زدن به دشمنان، به طور مسالمت آمیز به کار خود پایان بدهید و یا این که از طریق سلاحهای شوک آور، باتوم و یا مواردی نظیر نارنجکهای نوری (فلش بنگ) دشمنان را برای مدتی گیج کنید و از این طریق آنها را دستگیر کنید. در این میان باید توجه کنید که اگر توسط دشمنان دیده شوید و نتوانید تا انتهای نوبت خودتان همان دشمن را به نحوی ساکت کنید، در ابتدای دور دشمن، آژیر خطر به صدا در آمده و دشمنان از آن لحظه به بعد، متوجه نیروهای شما خواهند بود و به شکل تهاجمی و با تعداد نسبتاً بیشترشان به شما یورش خواهند آورد؛ بنابراین با توجه به ذات کلی بازی بهتر است که سعی کنید تا حد امکان به صورت مخفیانه جلو بروید.
با این وجود امکان انجام مراحل به صورت خشنتری نیز وجود دارد. سلاحهایی نظیر چاقو به شکل آرامی دشمن را به طور کامل میکشد و برای تفنگها نیز در صورتی که از صداخفهکن استفاده نشده باشد، به شکلی پر سر و صدا دشمنان را از میان بر میدارند. مکانیزم کار تفنگها نیز به شکل جالبی پیاده سازی شده است. در صورتی که به سر یک دشمن شلیک کنید و گلوله نیز به هدف اصابت کند، طبیعتاً اگر دشمن از وسیله دفاعی نظیر کلاه روی سرش استفاده نکرده باشد، در دم جان خواهد داد. به جز سر، امکان شلیک به دست، پا و سینه دشمنان نیز وجود دارد. شلیک به دست، باعث میشود که دشمن امکان شلیک کردن خود را از دست بدهد و شلیک به پا نیز حرکت او را دچار مشکل خواهد کرد و در مقابل سینه نیز هر دوی این قابلیتها را از دشمن میگیرد. پس از آن، در صورتی که دشمن تا مدت مشخصی درمان نشود، در اثر خونریزی کشته خواهد شد. این موارد برای نیروهای شما نیز وجود دارند و باید همواره حواستان باشد که در صورتی که نیروهایتان تیر خوردند ولی کشته نشدند، به سرعت آنان را مداوا کنید. این سیستم شلیک طبیعتاً تا حدی بر اساس شانس کار میکند. بدین صورت که احتمال انجام یک شلیک موفق به سر دشمن، بسیار پایینتر از سینه او خواهد بود. مواردی نظیر فاصله، سلاح، توانایی تیرانداز و موارد این چنینی نیز تأثیر گذار بوده و در نهایت احتمال کلی اصابت به هدف تعیین میشود. با این وجود، به نظر میرسد که باگهای خاصی نیز در این بخش وجود دارند و خیلی از اوقات، با وجود این که مثلاً احتمال یک شلیک به صورت ۵۰ درصد به نمایش در میآید، در عمل نتیجه از پیش تعیین شده است و ممکن است بین ۵ یا ۶ شلیک، هیچ کدام به هدف اصابت نکنند. هر چند این موضوع ذات کلی احتمال و شانس است ولی احتمال این که بین ۶ شلیک متوالی با شانس ۵۰ درصد و حتی بعضاً در صورت لود دوباره سیو، هیچ کدام به هدف اصابت نکنند، چندان بالا نیست و میتواند نشان دهنده عوامل دیگری در سیستم طراحی بازی باشد که به بازیکن گفته نمیشود.
یکی دیگر از مواردی که در اکثر مراحل وجود دارد نیز وجود محدودیت زمانی برای انجام یکسری کارهای خاص است. وجود محدودیت زمانی در عناوین استراتژی تاکتیکال، از جمله مواردی است که همواره بحثهای زیادی بر سر آن وجود دارد. بعد از استفاده از این سیستم در بازی XCOM 2، بازی با موجی از اعتراضات کاربران مبنی بر محدود کردن روشهای تدافعی روانه سازندگان بازی شد. هر چند به هر حال XCOM از بسیاری لحاظ دیگر کیفیت بسیار بالایی داشت و برای بعضی بازیکنان نیز این سیستم ایراد خاصی نبود ولی به هر حال بسیاری از بازیکنان از وجود این سیستم و تغییر در بازی که تا حدی جلوی انجام بازی به صورت تدافعی را میگرفت و استراتژیهای ممکن در بازی را محدود میکرد، ناراحت بودند. با این حال سازندگان Rebel Cops باید در نظر میگرفتند که به هر حال بازی آنها از نظر بودجه و گستردگی بسیاری از موارد در سطح XCOM نیست که چنین تصمیماتی در کنار سایر بخشهای بازی که کیفیت بالایی دارند، کوچک جلوه کند. از آن جایی که بازی بزرگی عنوانی نظیر XCOM را ندارد، این ایرادات بیشتر به چشم میآیند و مخصوصاً در درجات سختی از متوسط، در کنار سایر محدودیتهای بازی به شدت دردسرساز میشوند. این تصمیمات غلط در طراحی بازی، شاید اگر بازی مشکلات کمتری داشت خیلی به چشم نمیآمدند ولی الآن که بازی در کل در سطح خوب قرار میگیرد و نه بیشتر، قطعاً این مشکلات آزار دهنده میشوند.
مشکل دیگری هم که در گیم پلی بازی وجود دارد، این است که بدون شک بعد از چند مرحله، بازی تا حد نسبتاً زیادی تکراری میشود. عنوانی نظیر XCOM به سرعت از طریق ارائه قابلیتهای جدید و کاملاً متفاوت و ارتقاهای تأثیر گذار و همچنین ارائه دشمنان عجیب و غریب و متنوع، جذابیت بازی را در طول زمان حفظ میکند. با این وجود در این بازی هر چند مواردی نظیر ارتقای شخصیتها وجود دارند ولی اکثراً در حد یکسری قابلیت کلی هستند و آنقدری جذاب نیستند که بتوانند روند مرحله را به طور کلی عوض کنند. این موضوع در کنار انواع نسبتاً ثابت دشمنان که اکثراً صرفاً انسانهایی معمولی و مجهز به سلاح هستند، باعث میشود که بازی نتواند سطح تنوع بسیار بالایی را به بازیکنان ارائه بدهد.
البته با همه این موارد، بازی همچنان گیم پلی نسبتاً خوبی دارد و میتواند در ارائه موارد کلی و اساسی کار درست عمل کند. نحوه طراحی مراحل و چینش دشمنان و رفتارهای آنان همگی به شکلی تعیین شده است که بتوانند چالش مناسبی را برای بازیکنان ایجاد کنند و استفاده از قابلیتهای موجود در بازی نیز همگی به خوبی پیاده سازی شدهاند و ایراد خاصی در آنها وجود ندارد و همچنان با وجود کمبودها و نقصهایی که در بعضی قسمتها وجود دارد، میتوان از عناصر اصلی گیم پلی بازی استفاده کرده و از انجام آن لذت برد.
در مجموع با همه چیزی که گفتیم، بازی از لحاظ گیم پلی عنوان خوب و قابل قبولی است اما مشکلات ریز و درشتی نظیر کمبود تنوع و یکسری تصمیمات اشتباه در عناصری از طراحی آن دیده میشود که باعث میشود بازی نتواند به پتانسیل اصلی خود برسد. مواردی نظیر سختی و پیچیدگیهای بیش از اندازه حتی در درجههای سختی متوسط و از طرفی سختی بسیار کمتر بازی روی درجه خیلی آسان باعث میشود که بازی تقریباً هیچ حالت متعادلی نداشته باشد و یا باید آن را به صورت خیلی آسان تجربه کنید و یا خیلی سخت؛ اما در عین حال خود المانهای اصلی آن به درستی پیاده سازی شدهاند و هر چند تنوعشان کم است، اما در ذات خود ایراد یا اشکال خاصی ندارند.
از گیم پلی که بگذریم به گرافیک بازی میرسیم. در بعد گرافیک هنری، بازی از سبک گرافیکی خاصی که در بازیهای قبلی این سازنده نیز استفاده شده بود، بهره میبرد. این سبک گرافیکی با فضای داستانی بازی هماهنگی دارد و از طرفی باعث یکسری ساده سازیها در عناصر محیطی و رابط کاربری بازی هم شده است و باعث میشود با راحتی بیشتری بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. انتخاب درست رنگ بندی محیط که با وجود رنگهای مختلف، همچنان حس تاریکی و تیرگی را منتقل میکند نیز به انتقال درست اتمسفر بازی کمک شایانی کرده است. با توجه به سبک هنری گرافیکی خاص بازی، از نظر فنی، به جز پرفورمنس نکته خاصی برای آن قابل ذکر نیست و در این زمینه نیز بازی خوشبختانه مشکل خاصی ندارد و روی اکثر سیستمها به راحتی قابل اجرا خواهد بود.
در نهایت نیز به صداگذاری و موسیقی بازی میرسیم. از بعد موسیقی، قطعات استفاده شده برای بازی کاملاً با فضای آن تطابق دارد و حس تاریکی فضای بازی را کاملاً انتقال میدهد. البته در بعضی مراحل، اگر خیلی مرحله به طول بینجامد، ممکن است کمی آهنگ حس خسته کننده پیدا کند اما در این حالت نیز از حس اتمسفر تاریک آن کاسته نمیشود. در بعد صداگذاری، مواردی نظیر صدای اسلحهها و برخوردها از کیفیت کافی برخوردار هستند اما تقریباً صداگذاری خاصی برای جملات مرتبط با داستانی که پیش از مراحل گفته میشوند صورت نگرفته و کل صداگذاری مربوط به اشخاص در حد یکسری کلمات هنگام ابلاغ دستورات حرکت و… به آنان است که طبیعتاً نمیتوان آن را دیالوگ یا صداگذاری به حساب آورد.
نتیجهگیری نهایی:
در مجموع و با همه آن چه که گفتیم، Rebel Cops عنوانی است که میتوان در کل آن را در سطح “خوب” – و نه بیشتر از این- ارزیابی کرد. بازی مکانیزمهای اساسی سبک استراتژی تاکتیکال را به خوبی پیاده سازی کرده است اما با این وجود نتوانسته در مواردی نظیر ایجاد تنوع کافی در طول مراحل و همچنین برقراری تعادل میان درجات سختی و ساختار کلی گیم پلی در حد مناسبی عمل کند. اگر پیشتر عنوانی نظیر This is the Police را تجربه کردهاید و یا به عناوین استراتژی تاکتیکال علاقه دارید، Rebel Cops احتمالاً میتواند در کل نظر شما را به خود جلب کند ولی به سایر بازیکنان نمیتوان توصیه کرد که برای آشنایی با این سبک به سراغ این بازی بروند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
نظرات
اقای نامجو دستتون درد نکنه نقد بسیار خوبی بود
دلم میخواد این عنوانو روی گوشی بازی کنم
قالب نوین وبسایت گر چ پیچیده است، اما خوبیش اینه ک بخش دیدگاه خوشگلتر شده!
سلام، من به دلیل مشغله یک سال سراغ کنسول و بازی نرفتم، الان کنسول روشن میکنم لاگین نمیشه، کنسول ایکس باکس هست، گویا ماکروسافت تحریییم کرده، میخواستم بدونم راهی هست بشه لاگین شد، راهنمایی کنید ممنون میشم
صبح بخیر گیمفا :-*
خسته نباشید نامجو جان :yes:
من واقعا تاسف میخورم که چرا بودجه بیشتری به این استودیو اختصاص داده نمیشه تا این سری رو یکبار برای همیشه رو به جلو ببره….. اینا تونستن یه ip قدیمی رو زنده کنن و حتما میتونن ارتقاش هم بدن . کاش thq nordic دست از این خسیس بازیاش بکشه !
Gears 5 کرک شد