بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا

بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour

امیر گلخانی
۱۹:۲۲ ۱۳۹۱/۰۱/۰۹
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا

اگر بخواهیم دقیق و موشکافانه به عناوینی که این روز‌ها با نام Survival Horror عرضه می‌شوند نگاه کنیم، خواهیم دید که آن‌ها دیگر توانایی ترساندن مخاطب را ندارند. دلایل این مطلب را می‌توان در فصل‌های متفاوتی هم‌چون تفاوت بین مخاطبان حال با مخاطبان سال‌های گذشته، تغییرات وسیع در زمینه‌ی گرافیکی، تفاوت در میزان دانش بازیبازان حال با گذشتگان و … بررسی کرد. دلیل این امر هر چه که هست بازیسازان برای مقابله با آن تصمیم به خلق عناوین تلفیقی گرفتند. این عناوین سعی کردند تا با وارد کردن مسائل روان‌شناختی به حوزه‌ی بازی‌های ویدئویی نوع جدیدی از ترس را وارد این صنعت کنند. از جمله عناوین موفقی که با این سبک و سیاق ساخته شدند می‌توان Silent Hill: Shatterd Memories و Alan Wake را نام‌برد. گویا موفقیت عنوان Shatterd Memories به قدری برای ناشران فرنچایز سایلنت هیل دل‌چسب بوده است که تصمیم گرفته‌اند تا عنوان هشتم این سری یعنی Downpour را نیز تا حدی نزدیک به این عنوان طراحی کنند…

نام بازی: Silent Hill: Downpour
سازنده: Vatra Games
ناشر: Konami
سبک: Survival Horror
پلتفرم: PS3، Xbox 360
================================================================

“به تلخی حقیقت”

داستان در Downpour یکی از مهم‌ترین عوامل برای جذب مخاطب است. از آن‌جایی که شرح کلیت داستان در این مقاله‌ی کوچک میسر نیست، در ادامه تنها به پیش‌زمینه‌ی داستانی بازی اشاره کرده و سپس به بررسی کلی این بخش می‌پردازیم. داستان کلی بازی در رابطه با یک زندانی با نام “مورفی پندلتون” است که در هنگام انتقال به یک زندان دیگر و بر اثر واژگون شدن اتوبوس حامل زندانیان وارد سایلنت‌هیل می‌شود. کلیت داستان بازی و ایده‌ی آغازین آن مانند دیگر عناوین سری سایلنت هیل تکراری است، اما چیزی که سبب می‌شود تا داستان بازی تا انتها جذاب باشد، نحوه‌ی روایت و همچنین گره‌های داستانی موجود در آن است.
بازی با یک فصل افتتاحیه خارق‌العاده آغاز می‌شود. در ابتدا مورفی را می‌بینیم که وارد حمام زندان می‌شود. بازی از شما می‌خواهد تا تمامی دوش‌های حمام را بازی کنید تا بخار ناشی از آب داغ فضا را پُر کند. پس از این شاهد ورود یک فرد ناشناس به محیط حمام هستیم. سپس بازی در عین ناباوری از شما می‌خواهد تا با چاقو و چوبی که در حمام است، فرد مقابل را مورد ضرب و شتم قرار دهید!
فصل افتتاحیه بازی در یک کلام “مریض” است! بله! حس می‌کنم بهترین واژه برای توصیف این بخش همین واژه باشد. البته باید در نظر داشت که این فصل افتتاحیه به واسطه‌ی نحوه‌ی روایت بازی به این حد از موفقیت می‌رسد. در کنار عناصر روایی استفاده از بازیباز برای تبدیل محیط حمام به یک محیط پر از بخار و وهم‌آلود و هم‌چنین سپردن قربانی به دست وی نیز تاثیر بسیار زیادی بر جذابیت این بخش دارد. علاوه بر این رویدادن چنین اتفاقی آن هم در ابتدای یک بازی سوالات بسیاری را در ذهن مخاطب خلق می‌کند، که این عامل خود سبب می‌شود تا بازیباز حتی برای پیداکردن جواب سوال‌هایش هم که شده بازی را ادامه‌دهد.
علاوه بر این بازی دارای ماموریت‌های جانبی متعددی است که هر کدام داستان‌های مجزایی را روایت می‌کنند. این داستان‌ها بسیار پویا روایت می‌شوند و مخاطب را به راحتی جذب خود می‌کنند. شخصیت‌های موجود در بازی نیز به خوبی معرفی و پرداخت می‌شوند و همچنین به موقع در روند بازی قرار می‌گیرند.

================================
ساید‌بار۱: “تحلیلی بر یک سکانس”

در طول روند بازی مورفی می‌تواند با استفاده از نیزه‌ هایی که در محیط بازی پیدا می‌کند به بالای نردبان‌ها و پله‌های اضطراری ساختمان‌ها راه یابد. مورفی وارد هر یک ساختمان‌ها که می‌شود با یک داستان جدید روبرو می‌شود؛ این داستان‌ها بسیار متفاوت هستند و از سرنوشت شوم یک خانواده که پدر خانواده به دلیل مشکلات مالی تمامی اعضای آن را کشته است تا قماربازی که دستانش به دلیلی نامعلومی قطع شده، متغیر است. اما در میان این همه خانه و این همه اتاق یک اتاق است که برای ما آشناتر از بقیه است. این مکان جایی نیست جز اتاقی که “هِنری” شخصیت نسخه‌ی چهارم در آن محبوس شده بود. نکته‌ی جالب در رابطه با این اتاق طراحی تکسچر‌های محیطی آن به سبک نسخه‌ی چهارم است.
در رابطه با این صحنه می‌توان هزاران صفحه تحلیل و تفصیر نوشت، اما به نظر بنده این اتفاق چیزی فراتر از یک یاد‌آوری ساده از نسخه‌ی چهارم بود. در واقع این سکانس می‌خواست این را به مخاطب نشان دهد که هنری نسخه‌ی چهارم که آن قدر برای ما اهمیت داشت و به او عشق می‌ورزیدیم، تنها بخش کوچکی از این شهر شوم و با این همه داستان‌های مختلف بود.


=================================

متاسفانه با وجود تمامی بخش‌های مثبت یادشده، بازی تا حدی دچار تکرار می‌شود، اما خوشبختانه و به لطف سورپرایز‌های بخش داستانی بازیباز تا آخرین لحظه از بازی لذت خواهد برد.

“به سردی رگبار”

صحبت کردن در رابطه با گیم‌پلی بازی بسیار دشوار است؛ زیرا از طرفی هواداران قدیمی این سری عقیده دارند که این عنوان از ریشه‌هایش فاصله گرفته و از طرفی دیگر خیل عظیمی از افراد دیگر جذب این عنوان شده‌اند. به نظر بنده که خود از هواداران قدیمی فرنچایز سایلنت هیل هستم، بازی هیچ کم و کسری نسبت به عناوین محبوب این سری ندارد؛ تمامی المان‌های موفق سری در این عنوان جمع شده‌اند. به طور خلاصه می‌توان گفت در Downpour همه‌چیز هست! از نحوه‌ی قاب‌بندی محبوب سری گرفته تا نحوه‌ی حل پازل‌ها و … همه و همه در این عنوان هستند، با این تفاوت که این بار در یک اتمسفر متفاوت قرار گرفته‌اند. این اتمسفر متفاوت در حقیقت محیط شهر سایلنت‌هیل است که از ابتدا در دسترس بازیباز قرار دارد. این مورد-یعنی Open World شدن بازی- از جمله نکات مثبت بازی است که خود سبب می‌شود تا در صورت لذت نبردن از خط داستانی بازی به گشت و گذار در شهر بپردازید و به انجام ماموریت‌های فرعی متنوع بازی بپردازید.
به طور کل گیم‌پلی‌ بازی کاملا نرم و قابل لمس است، اما متاسفانه سیستم مبارزات خشک بازی سبب می‌شود تا آن طور که باید و شاید از آن لذت نبریم. سیستم مبارزه‌ و حمل سلاح بازی به این صورت است که شما در طی روند آن تنا قادر به حمل یک سلاح سرد و یک سلاح گرم هستید. این سیستم حمل سلاح کمک شایانی به هر چه دشوارتر شدن بازی می‌کند و جزو نکات مثبت بازی است اما متاسفانه نحوه‌ی استفاده از سلاح‌ها-خصوصا سلاح‌های سرد- آن حسی را که باید به مخاطب القا نمی‌کند و سبب می‌شود تا سیستم مبارزات بازی زیر سوال برود.
به طور کل اگر بخواهیم نگاهی جمعی به بخش گیم‌پلی بازی داشته باشیم خواهیم دید که بازی از عناوین قبلی سری بهتر عمل کرده است، البته این بخش هم‌چنان جای کار دارد و می‌توان بهتر از عنوان فعلی باشد.


“به زیبایی یک شهر مه‌آلود”

می‌رسیم به گرافیک و موسیقی بازی؛ این بخش‌ها جزو تنها بخش‌هایی هستند که لطمه‌ی فراوانی به این عنوان بزرگ وارد می‌کنند و آن را به کلی از لیست بهترین‌ها خارج می‌کند.
در رابطه با بخش گرافیکی بازی تنها کافی است تا نگاهی به تصاویر منتشر شده از بازی بندازید. متاسفانه سازندگان بازی به هیچ‌وجه نتوانسته‌اند تا از قابلیت‌های Unreal Engine 3 استفاده‌ی لازم را بکنند و محصول نهایی از نظر گرافیکی یک عنوان معمولی و در برخی از صحنه‌ها ضعیف است. علاوه بر گرافیک کلی بازی افکت‌های به کار رفته در آن مانند آتش، مه، و آب نیز تعریف چندانی ندارند و به راحتی در برابر دیگر عناوین روز شکست می‌خورند.  تنها عواملی که گرافیک بازی را سرپا نگه می‌دارند نورپردازی و هم‌چنین رنگ‌بندی نسبتا خوب محیط بازی است. نورپردازی بازی با اتمسفر محیط کاملا هم‌خوانی داشته و بازیباز را به خوبی با محیط بازی پیوند می‌دهد.

بر خلاف بخش گرافیک بازی، صداگذاری و موسیقی در آن بسیار کامل و پخته صورت گرفته است. صداگذاری شخصیت‌ها-چه شخصیت‌های اصلی و چه فرعی- توسط صداپیشگان حرفه‌ای صورت گرفته است و به خوبی با ظاهر شخصیت‌ها هماهنگ است. علاوه بر صداگذاری شخصیت‌ها صداگذاری محیط نیز به زیبایی انجام شده است و به خوبی حس موجود در محیط را منتقل می‌کند.
در کنار صداگذاری موسیقی بازی قرار دارد. موسیقی بازی از دو زاویه قابل بررسی است. یکی مقایسه آن با کار‌های استاد “یامائوکا” و دیگری بررسی موسیقی‌های بازی با توجه به انطباق آن‌ها با بازی. اگر بخواهیم کار‌های آقای “لیشت” را با “یامائوکا” مقایسه کنیم متوجه تفاوت بسیار در سبک کاری این دو خواهیم شد، این جاست که خوب و یا بد بودن اثر به سلیقه‌ی شخص مقایسه کننده بر‌می‌گردد که کدام یک را برگزیند. اما اگر بخواهیم موسیقی‌ها بازی را جدا بررسی کنیم خواهیم دید که به خوبی با اتمسفر بازی هماهنگ بوده و همان‌ای است که سازندگان وعده‌اش را داده‌بودند.

“پس از رگبار”

در پایان پیش‌نهاد بنده این است که اگر از هواداران قدیمی این مجموعه هستید، با اندکی چشم‌پوشی از برخی از تغییرات بازی می‌توانید از آن لذت ببرید؛ اما اگر تا به حال این سری را تجربه نکرده‌اید، Downpour فرصت خوبی برای ملحق‌شدن به این فرنچایز بزرگ است.

================================================================
گیم‌پلی: ۸.۰
گرافیک: ۶.۵
صداگذاری و موسیقی: ۹.۰
داستان: ۹.۰
ارزش: ۸.۱
===================
نکات مثبت: روایت خوب، فصل افتتاحیه بی‌نظیر، ماموریت‌های فرعی متنوع، موسیقی و صداگذاری خوب، اتمسفر گیرا، رمز‌آلود.

نکات منفی:  گرافیک ضعیف، مشکلات سیستم مبارزه، برخی تغییرات نسبت به دیگر عناوین سری.
================================================================

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا
بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

بی رحمی سرنوشت | نقد و بررسی بازی Silent hill: Down pour - گیمفا