مرا به خانه ببر… | نقد و بررسی قسمت آخر بازی The Walking Dead Season Finale
پس از تعطیلی استودیوی Telltale Games، همه ی طرفداران مجموعه را نوعی ترس و ناامیدی فرا گرفت که دیگر The Walking Deadای در کار نباشد و ۱۷ قسمت گذشته ناتمام بماند. شانس آوردیم و استودیوی تازه تاسیس Skybound Games فرا رسید و ساخت دو قسمت آخر را به عهده گرفت و در قسمت قبلی هم ثابت کرد که سازنده ی قَدَری است و میراث Telltale به دست آدم های لایقی افتاده است. فکر نکنم این بازی نیازی به توضیحات طولانی داشته باشد، چون هر کسی که بازی های کامپیوتری را کمی دنبال کند، از سال ۲۰۱۲ تا حالا حتماً نام این مجموعه به گوشش خورده است. فصل اول The Walking Dead توانست عنوان بهترین بازی سال را از دید برخی منتقدین از آن خود کند و شرکت Telltale سبکی را پایه گذاری کرد که نه تنها شامل خود بازی می شد، بلکه نحوه ی عرضه ی بازی را هم در بر می گرفت. انتشار اپیزودیک بازی ها چیزی بود که ۶،۷ سال پیش زیاد رایج نبود و بازی های بسیار اندکی بودند که اپیزودیک عرضه می شدند، اما بعدها دیدیدم بازی هایی مانند Hitman هم این شیوه را پیش گرفتند و برای بازی های ماجرایی دیگر مانند Life is Strange و The Council هم این شیوه ی عرضه به یک نُرم تبدیل شد. سبک خود بازی هم چیزی بود که از همان موقع تحسین بسیاری را برانگیخت و در مقابل صدای خیلی ها را هم درآورد. در کل بازی های The Walking Dead و به طور کلی تر شرکت Telltale تمرکز ویژه ای روی روایت داستان دارند و گیم پلی آن ها کاملاً در خدمت داستان است. اگر داستان یک قسمت ضعیف باشد، گیم پلی آن هم به چشم نمی آید و اگر داستان قوی باشد، از گیم پلی هم لذت خواهید برد. به روایتی دیگر داستان و گیم پلی طوری در هم تنیده شده اند که در بازی های اندکی مشابهش را دیده ایم.
و اما…
اما این آخر ماجراست. پایان هفت سال ماجرای ما با کلمنتیانی که خودمان او را از کودکی بزرگ کردیم، با انسان های مختلفی همسفر شدیم، دوست شدیم، عاشق شدیم، امیدوار شدیم، برای زنده ماندن جنگیدیم اما همه شان را در یک چشم به هم زدن از دست دادیم. دوباره از صفر شروع کردیم، در میان جنگل ها، در برف، خاک، جنگل و خرابه های که یک روز در آن ها زندگی جریان داشت و وقتی ما آن ها را پیدا کردیم فقط بوی مرگ می دادند قدم زدیم. رفتیم و رفتیم و در طول چهار فصل بلند یک چیز را خوب فهمیدیم و آن اینکه خطرناک ترین و ترسناک ترین موجودات انسان ها هستند، نه لشکری از زامبی های گرسنه. یاد گرفتیم تا وقتی اتحاد باشد زندگی هست و درست در هنگامی که منافع شخصی ترجیح داده می شوند همه چیز از هم می پاشد، همه چیز. یاد گرفتیم برای برخی از تصمیم ها فقط چند ثانیه فرصت داریم و باید بهای تصمیماتمان را بپردازیم و این بها گاهی اوقات خیلی سنگین است. یاد گرفتیم با از دست دادن کنار بیاییم، و این آخر همه این ماجراهاست… .
هشدار: در این مقاله هیچ نکته ی کلیدی از داستان قسمت آخر اسپویل نشده ولی اسپویلرهایی از سه قسمت گذشته وجود دارد.
داستان بازی دقیقاً از نقطه ای شروع می شود که قسمت گذشته تمام شد. پس از اینکه در قسمت سوم تصمیم می گیرید با زندگی لیلی چه کنید، کشتی منفجر می شود و باید از آن فرار کنید. از همان صحنه ی ابتدایی بازی که کلاه معروف کلمنتاین که کِنی به او داده بود داخل آب می افتد، به این پی خواهید برد که این قسمت قرار نیست با شما مهربان باشد، دقیقاً مانند ۱۸ قسمت قبل که با شما مهربان نبودند. احتمالاً می توانید حدس بزنید پس از اینکه زامبی ها را به کمک جیمز به لب ساحل آوردید، باید انتظار کلی سکانس دکمه زنی داشته باشید. پس از فرار از کشتی آتش گرفته است که داستان بازی تازه آغاز می شود و تصمیم های قسمت گذشته خودشان را نشان می دهند. نکته ی قابل توجه در مورد انتخاب های شماست که خیلی بیشتر در پایان بازی تاثیر خواهند گذاشت. در بازی های گذشته بیشتر به این شکل بود که بازی شما را در مقابل دوراهی های سختی قرار می داد و پس از هر انتخاب کلی عذاب وجدان می گرفتید و تا آخر آن قسمت خودخوری می کردید که کاش آن یکی را انتخاب می کردم، اما اگر همان قسمت را با انتخاب های آلترناتیو پیش می بردید، نهایتاً تغییر خاصی در داستان صورت نمی گرفت و این، ناامیدکننده ترین موضوع در مورد The Walking Dead بود. می توانم بگویم در این قسمت بخش عظیمی از انتخاب ها بر عهده ی شما خواهد بود و کسانی که انتخاب های مختلفی در این قسمت و قسمت گذشته داشته اند، دو خط داستانی متفاوت را تجربه خواهند کرد. البته نه آنقدر متفاوت که نمونه اش را در بازی هایی مانند The Witcher 3 و ساخته های دیوید کیج دیده اید، ولی تا حد خوبی این تصمیم های شماست که تعیین می کند دست آخر چه کسانی از اعضای مدرسه ی اریکسون زنده بمانند و چه کسانی نه.
همچنین قسمت چهارم جایی است که نتیجه ی درس هایی که تا به اینجا به AJ داده اید را به وضوح مشاهده خواهید کرد؛ در واقع اولین تصمیم مهم شما در این قسمت هم جایی است که باید انتخاب کنید می توانید به AJ و تصمیماتش اشاره کنید یا نه. AJای که در طول سه قسمت گذشته خیلی دوست داشتنی و بچگانه رفتار نکرده و همواره کارهایش شما را به تعجب واداشته است. اما داستان از میانه های این قسمت به اوج خود می رسد. اگر در فصل ۱ و ۲ گریه کرده اید، هنگام تجربه ی قسمت چهارم هم یک جعبه دستمال کاغذی بغل دستتان بگذارید، چون The Walking Dead هنوز هم بلد است با صحنه های تراژدیکش به مغز استخوان شما نفوذ کند و شما را بگریاند. به جرئت می توانم بگویم در طول این قسمت که کمی هم کوتاه تر از قسمت های پیشین است، حالات صورت تان ثابت نخواهد ماند و مانند چرخ و فلک، یک لحظه در غمگین ترین حالت تان خواهید بود و لحظه ای دیگر در خوشحال ترین.
شخصیت پردازی در این قسمت به مرحله ی بهره برداری رسیده و دیگر با هیچ کدام از شخصیت ها بیشتر از این آشنا نخواهید شد، فقط نتیجه ی تعاملات تان با آن ها را مشاهده خواهید کرد. البته به جز کلمنتاین. در این قسمت روی دیگری از کلمنتاین را خواهید دید که در طول ۱۸ قسمت گذشته ندیده اید. گویا سازندگان تا اینجای کار صبر کرده اند تا ۱۰۰% شخصیت او را برایتان روشن کنند. اگر تا به حال کلمنتاین را اندازه ی لی دوست نداشتید، در این قسمت احتمالاًً نظرتان عوض خواهد شد. شخصیت دیگری که در این قسمت نقشی اساسی دارد مینروا (Minerva) است که صداگذاری او بسیار عالی کار شده و جنون را در لحن این کاراکتر حس خواهید کرد. همچنین در این قسمت حس خواهید کرد تصمیمات AJ سنگین تر شده اند و به نوعی او نتیجه ی کارهای شماست که اکنون مستقل تر از گذشته شده و تصمیماتش تعیین کننده خواهد بود.
تنها نکته ی منفی این قسمت کوتاه بودن آن است. به نظرم یک ساعت و نیم زمان بازی برای قسمتی که ۷ سال منتظرش بودیم کافی نیست. البته چیزی نیست که در این قسمت از قلم افتاده باشد و پایان بندی آن برای یک بازی Walking Dead کاملاً راضی کننده است، اما به وضوح این قسمت پتانسیل طولانی تر بودن را داشت و می توانست به یک شاهکار تمام عیار تبدیل شود. همانطور که گفتم کل طول قسمت در حال تجربه ی احساسات مختلف هستید و کاش می شد روایت کمی با حوصله تر پیش برود تا وقتی به نقطه ی پایانی می رسیم، بیشتر در بازی غوطه ور شده باشیم، اما متاسفانه این اتفاق فقط وقتی می افتد که قسمت سوم و چهارم بازی را پشت سر هم بازی کنید، چون به نظرم این دو قسمت در واقع محتوای یک قسمت بوده اند که به دو نیم تقسیم شده اند و این کمی به بازی آسیب رسانده است. البته باز هم می گویم، این پایان واقعاً عالی است و اتفاقات غیرمنتظره ی زیادی در انتظار شماست، اما پتانسیل بازی بیشتر از این هم بود.
در این قسمت دو سکانس طولانی درگیری با زامبی ها وجود دارد که به لطف سیستم مبارزات اصلاح شده بسیار لذت بخش تر شده اند. هدف گیری و شلیک از مواردی است که در این نسخه کمی راحت تر شده و به شکل آزادانه تری از تیر و کمان مارلون استفاده خواهید کرد. اما مشکلات حرکت دوربین همچنان وجود دارد، سرعت دوربین کمی زیاد است و شخصاً هر بار مجبور به کاهش آن به حداقل می شوم. البته به نظر می رسد Telltale و سپس اسکای باند این کار را به خاطر انتقال استرس لحظات سخت انجام داده اند که به هر حال انتخاب خیلی خوبی نیست. سکانس های دکمه زنی بخصوص در یکی دو جای بازی به جذابیت خود باقی مانده اند و این بار انتخاب های کمی هست که شما را در دوراهی خیلی سختی قرار دهد. همین موضوع، تمرکز را روی همان چند سکانسی که هستند بیشتر خواهد کرد و این موضوع به نفع داستان بازی است. در قسمت چهارم Easter Egg هایی نیز وجود دارد که برایم جالب بودند، سفری که در یکی از قسمت های بازی به فصل گذشته می کنیم خیلی جالب و غیرمنتظره کار شده و با اینکه فصل سوم اندازه ی دو فصل اول جالب نبود، اما باز هم اتفاقات قدیمی و حس نوستالژی را در ذهن شما زنده خواهد کرد. در برخی جاهای بازی همچنان وقتی صحنه شلوغ می شود افت فریم وجود خواهد داشت و صدا گاهی اوقات گیر می کند که می توان با کمی ارفاق آن را نادیده گرفت، چون تاثیر بسزایی در لذت شما از بازی نخواهند گذاشت.
درباره ی گرافیک و طراحی هنری بازی در نقد قسمت های پیشین با شما بیشتر صحبت شده و باید بگویم تغییری که فصل چهارم The Walking Dead نسبت به فصل سه داشت واقعاً بزرگ بود. تغییرات حالات چهره و سایه و نورپردازی پیشرفت چشمگیری داشتند، همچنین زاویه ی دوربین که در هنگام مبارزات روی شانه ی شما می آمد تحسین برانگیز بود و جای تاسف است که این فصل آخر است (یا شاید هم نباشد! اسکای باند توییت های مشکوکی درباره ی ادامه ی بازی می زند که احتمال وجود فرنچایز یا حداقل یک DLC جدید را زنده نگه می دارد). صداپیشگان کار خود را عالی انجام داده اند، مخصوصاً صدای کاراکتر مینروا با اینکه نقش کوتاهی در داستان دارد واقعاً حس این کاراکتر را منتقل می کند، صدای خانم ملیسا هاچیسون هم که فوق العاده است و می بینید کلمنتاین کوچولوی شما که فصل اول با “!Lee” گفتنش لبخند به لب شما می نشاند، الآن مانند خود لی روی دوست کوچکش AJ لقب گذاشته و وقتی می گوید “What ya doin’ there goofball” متوجه گذر زمان می شوید و نهایی بودن این قسمت توی صورت تان می خورد.
در آخر باید بگویم اگر این سری را تجربه نکرده اید، فقط یک بازی ماجرایی خوب را از دست نداده اید، بلکه خودتان را از شنیدن یکی از بهترین داستان های عمرتان محروم کرده اید. شرکت Telltale یک چیزی را خیلی خوب بلد بود و آن چیز روایت بی نظیر یک داستان بود. Telltale ثابت کرد بازی های کامپیوتری خیلی خیلی جدی تر از چیزی هستند که حتی گیمرهای دوآتشه فکر می کنند، و نشان داد صفت «هنر هشتم» برازنده ی این صنعت است. این بازی با ما کاری کرد که برای اولین بار از تصمیم گیری هایمان اینقدر پشیمان شویم و به هیچ وجه حس نکنیم «بازیه دیگه، حالا این تصمیم نشد اون یکی تصمیم!». این بازی قشری را گریاند که گریاندنشان کار راحتی نیست و نیز قشری را پس از هر صحنه انگشت به دهان گذاشت که همه چیز را دیده اند و متعجب کردن آن ها کار هر کسی نیست. فقط کسانی که این عنوان را بازی کرده اند این حس را درک خواهند کرد؛ لطفی در حق خود بکنید و شما هم به این خانواده بپیوندید.
هفت سال داستان سرایی بی نظیر اینجا به پایان می رسد.
خداحافظ واکینگ دد، خداحافظ کلمنتاین… .
پر بحثترینها
- ۱۵ مشکل بزرگ سری GTA که طرفداران سرسخت نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- ویدیو: مقایسه Call of Duty Black Ops 6 روی PS5 و Xbox Series X/S [زیرنویس فارسی]
- نقدها و نمرات بازی Dragon Age: The Veilguard منتشر شدند
- رسمی: سونی دو استودیوی Neon Koi و Firewalk، سازنده Concord، را تعطیل کرد
- نقدها و نمرات بازی Call of Duty: Black Ops 6 منتشر شدند
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- بیش از ۸۰ بازی برای PS5 Pro بهینه شدهاند
- گزارش: کارگردانان بازی Marvel’s Wolverine نقش خود را رها کردند
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- تحلیلگر: Ghost of Tsushima ارزش سرگرمی و عدم تحمیل ایدئولوژی را در اولویت قرار داد
نظرات
حیف شد چقدر باحاش حال مردم چقدر صحنه های غم انگیز خوبی داشت
پیشنهاد میکنم اهنگ last moments که مال همین بازی و بیشتر به خاطر صحنه اخر فصل اول که لی میمیره به یاد داریمش رو گوش کنید مخصوصا اونی که با پیانو زده شده
ممنونم از نقد و بررسی زیباتون…واقعا بازی یکی از بهترین راوایات داستانی که به عمرم دیدمو داشت که اگه یه سال پیش میومد و تبلیغ خوبی هم روش میشد تل تیل تعطیل نمیشد…بنظرم حتی بهتر از فضل اول بود….
“بنظرم حتی بهتر از فضل اول بود”
چرا کفر میگی؟ فقط توبه کن.
دوست عزیز هرکسی نظر خودشو داره و باید به نظر بقیه احترام گذاشت و منم همین نظرو دارم چون تو این فصل برعکس فصل قبلی با aj یه سری داستانایی داری و aj مثل کلمنتاین فصل اول یه بچه ساکت و حرف گوش کن نیست و یه سری دردسرایی داره و من اونجوری که تو فصل اخر گاهی اوقات نگران aj بودم تو فصل اول نگران کلمنتاین نمیشدم چون همینطور که گفتم کلمنتاین یه بچه حرف گوش کن و ساکت بود ولی aj نه و یه سری مشکلاتی به عنوان یه بچه داشت واسه همین تو فصل اول نهایت نگرانی که واسه کلمنتاین داشتی این بود که کشته نشه ولی تو فصل اخر از نظر احساسی عاطفی هم نگران aj میشدی و خب بنظرم بازی خیلی خوب نشون داده که تو یه دنیای سخت و خطرناک به دنیا اومدن میتونه چه تاثیری داشته باشه چون AJ از اول زندگیش تنها چیزی که شناخته جنگیدن واسه زندگی بوده ولی کلمنتاین دست کم واسه چند سال صلح و زندگی ارومی داشته
بنظرم توی این فصل مینروا انتاگونست بهتری بود تا لیلی….اوج وفاداری و ترس رو میشد توی اون دید اخرم که اون بلا رو سر کلم اورد….
چیزی که اوقاتمو تلخ میکنه اینکه اون فصل دو و سه به اون اشغالی باید هر کدوم پنج اپیزود باشه و این فصل به این فک براندازی باید کلا چهارتا باشه(البته با نظرتون در مورد کوتاه بودن اپیزود چهارم مخالفم،زمانش کاملا عادی بود نه کم و نه زیاد)…چیزی که جالبه اینه که این فصل براحتی نشون داد که چقدر فصل سوم ضعیف،ابکی و بی مصرف بود…به نحوه ی که اگه یه سری اشارات ریز رو ازین فصل حذف میکردند(اشاراتی که کلا چهار پنج دقیقه هم نمیشد)مخاطب میتونست راحت از فصل دو بره سر فصل چهار بدون اینکه احساس کنه چیزی رو جا انداخته
جیمز:تو اینکارو کردی(اشاره به زخمی که aj به دستش زد)،تو این کارو کردی وقتی مجبورش کردی کل فشناگاشو تو سر اون زن خالی کنه aj:اون فقط نصف فشنگا بود…..یعنی از خنده مردم
اما از ایرادات بازی اگه بخوام بگم باید فقط به تاثیر پایین انتخاب ها در بعضی نقاط بازی و همینطور افت فریم اشاره کنم….کل حضور جیمز و یا لیلی تو این اپیزود چند دقیقه بود که این اثر انتخاب مهم اخر اپیزود قبل رو کمرنگ میکنه….همچنین اولین دقایق این اپیزود شدیدترین افت فریمی که تو یه بازی تل تیلی دیدم رو داشت….
بعد از تجربه این بازی مدام دارم به خودم میگم خدایا چی میشد این استدیوی کوانتیک دریم عوض ساخت این بازی اشغال و ضعیف detroit یه بازی مثل این سیزن واکینگ دد یا مثل زندگی عجیب است میساخت؟؟؟….واقعا جای تاسفه…البته با توجه به دیده ها و شنیده ها بعید نیست که در اینده همچین کاری هم بکنن
اسکار جان کامنت هات رو یکی دوتا کامنت میکردی چی میشه!؟
من فقط فصل یکو بازی کردم که یادم میاد خیلی درگیرش شده بودم و شاهکار بود واقعا و پایانش به شدت دراماتیک بود . به نظرم اگر خود تلتیل میبود به این سری فعلا پایان نمیداد
من بازی رو تو یوتیوب دیدم،واقعا مجذوب داستانش شدم.بینظیر بود :inlove: :yes: دمشون گرم
تل تیل…
چیکار کردی!!؟؟
حالا ما موندیم و داستان های ناتمام Fabletown و اون همه بازی دیگه…
واقعا خیلی بد شد که هیچوقت از بقیه ی داستان bigby سر در نمی اریم و دیگه شاهد داستان سرایی های بی نظیرشون نیستیم اما حداقل فهمیدیم چی به سر کلمنتاین اومد. ولی حیف. ای کاش به جای این همه بازی همون دو تا یعنی walking dead و wolf among us رو می ساختن.حیف که wolf among us 2 و tales from borderlands و guardians of the galaxy و batman telltale و game of thrones رو از دست دادیم.
خداروشکر باز Borderlands 3 داره میاد حداقل میفهمیم چه اتفاقی سر دو شخیصت اصلی Tales from the borderlands افتاد, ولی حیف که ما ادامه داستان Bigby و نسخه تل تیل Batman رو نمیبینیم… (من خودم زیاد از فصل اول Batman خوشم نیومد, ولی فصل دومش یا همون enemy within واقعا شاهکار بود.)
واقعا این سری شاهکار بود…حیف و حیف و حیف ک همچین شرکت هایی تعطیل بشن
راستی جناب مقدم عکسی ک گذاشتین مال قسمت آخر فصل ۳ هست
خسته نباشید اریا مقدم عزیز :rose: :heart: هنوز تجربش نکردم اما معلومه خیلی شاهکار گلیه حتما میگیرم و تجربش میکنم. مرسی از نقد و برسیتون اقای مقدم خیلی عالی بود دستتون درد نکنه باز هم مرسی :rose: :heart:
ببخشید ولی یه غلط املایی توی تیتر هست که اگه تونستید درستش کنید
باید مینوشتید The Walking Dead Final Season
ولی نوشتید The Walking Dead Season Finale
با تشکر
سلام و متشکر از شما بابت توجه، اما در سینما و برای سریالها از همین املا استفاده میشه و تلفظش کمی فرق داره، این بازی هم به خاطر ماهیت اپیزودیکش در تیترش از همین کلمه استفاده میشه.
بله شما درست میگید ولی من در جمله بندی عرض کردم ، آخه توی صفحه من نوشته Season finale ولی باید مینوشت
Final season
حالا شاید توی صفحه من اینجوریه . در هر صورت ممنون از نقد مفیدتون :yes: :yes:
عذر میخوام سینما و سریال چه ربطی به اسم این بازی داره. اسم رسمی بازی The Walking Dead: The Final Season هست و حالا اگه بخوایم یک تغییری هم توش ایجاد کنیم یکی از این دو حالت رو میتونیم بنویسیم:
Walking Dead: The Final Season
The Walking Dead: Final Season
ولی شما کلا اسم رسمی بازی رو تغییر دادید.
شاید باورتون نشه که من تا الان نه چیزی در مورد سریال TWD میدونم و نه بازیهای Quantic Dream و David Cage رو بازی کردم،
حدود ۵ سال پیش هم (سال ۲۰۱۴) که من فصل اول TWD Telltale رو بازی کردم، واقعا انگلیسیم نسبت به امروز ضعیف بود، ولی باور کنید با اینکه نه پیش زمینه ای از TWD داشتم و نه چیز زیادی از دیالوگ هاشون میفهمیدم، به طور خیلی عجیبی با بازی ارتباط برقرار کردم، البته پارسال (سال ۲۰۱۸) برگشتم و دوباره فصل اول رو بازی کردم و تازه اون موقع کاملا متوجه داستانش شدم،
خلاصه که خواستم بگم هر طور شده این چهار فصل رو بازی کنید، یکی از دوستان حرف قشنگی راجع به بعضی از بازیها زد، اون گفت شما بعد از بازی کردن اون بازیها، دیگه اون آدمی که قبل از بازی کردن اون بازیها بودید، نیستید، و واقعا این چهار فصل هم جز اون بازیها هستند.
این هم رتبه بندی من واسه چهار فصل:
۱) فصل اول
۲) فصل آخر و فصل دوم
۳) فصل سوم ( a New Frontier )
فصل سوم ضعیف بود، ولی به نظرم نمیشه که بازیش نکرد چون فصل دوم کلی پایان داشت و آدم خیلی دلش میخواد بدونه که بعد از اون پایانها چه اتفاقی رخ میده، البته که به صورت خیلی مسخره ای در فصل سوم اتفاقات بعد از هر کدام از پایانهای فصل دوم رو نشون دادند، مثلا در ادامه ی یکی از پایانها، یکی از انگشت های دست کلمنتاین قطع میشه.
ممنون به خاطر بررسی و امتیازی که بهش دادید، شاید خیلی مهم نباشه ولی این عکسی که واسه این مقاله گذاشتید مربوط میشه به اپیزود پنجم (اپیزود آخر) از فصل سوم.
“این چهره را به خاطر دارید؟!”
انصافا هرچی فکر کردم یادم نیومد، رفتم تو گوگل سرچ کردم، تا عکس قدیمیش رو دیدم یادم اومد، یه DLC واسه فصل اول اومد به اسم ۴۰۰ روز، این یارو اونجا بود، من که توی ۴۰۰ روز بدون فکر کردن ولش کردم رفتم، داخل این اپیزود هم بدون فکر کردن مغزش رو پوکوندم :rotfl:
اسپویلر : تنها نکته ی مثبتی تو این فصل دیدم ، AJ و بعضی از بچه های “تگزاس دو” بودن. اگه مارلون رو حذف نمیکردن، میتونستن به جای مینروا قرار بدن و ایبل به جای مارلون فدای شخصیت پردازی AJ میشد. اینجوری این فصل از فقدان یه آنتاگونیست درست و حسابی رنج نمیبرد. لوکیشن ها هم اینقدر محدود بودن که ارزش صحبت کردن بیشتر از این رو هم ندارن. تعامل هم به قدری کم شده بود که بعضی اوقات کنترلر رو میذاشتم روی میز و فراموش میکردم که دارم بازی میکنم. توجه داستان هم که مثل فصل ۳ معطوف شخصیت دیگه ای به غیر از کلمنتاین شده بود.در سرار دو فصل آخر معلوم بود که سازنده ها نمیدونن با داستان چیکار کنن و یه چیز آبکی سر هم کردن. پایان بازی هم که اصلا با عقل سالم جور درنمیاد. کلمنتاین باید میمرد یا زامبی میشد. سازنده ها از ترس اینکه فن های بازی ناراضی نباشن هم سناریوی لی رو تکرار کردن و هم اینکه تو طول فصل قوانین خود بازی رو نادیده گرفتن.
.
TL;TR = افتضاح، بدترین فصل بازی بود. حتی از فصل ۳ که ازش متنفرم بدتر بود.
لعنتی یکی از غیرمعمول ترین نظرایی بود که راجب این فصل خوندم
واقعا حیفه این بازی تموم شه…
اولین بار من twd2 بازی کردم اولش نمیدونستم سبکش چیه فقط چون هم اسم فیلم بود و فک میکردم یه بازی اپن ورده خریدمش بعد که بازی کردم تو ذوقم خورد و پاکش کردم اما بعد از یکی از دوستام شنیدم و فهمیدم سبک بازی چیه خیلی باحاش حال کردم بخوام امتیازم بدم
twd season 1=95/100
twd season 2=85/100
twd season 3 =55/100
twd final season=80/100
نمیدونم قبول دارین یا نه اما ای کاش فقط یه پایان نداشت که کلم پاشو از دیت بده و اتفاقای مختلف براش میافتاد
ولی خدایش کلمنتاین حقش نبود به سرنوشت لی دچار بشه با این همه اتفاقات بد تو بازی حقش نبود بمیره
خیلی خوب بود تابحال انقدر از یه بازی لذت نبرده بودم جدا از داستان و شخصیت پردازی عالی از گیمپلی خیلی لذت بردم (میدونم تو خیلی از نقدها از گیمپلی ایراد گرفته بودن ولی خب من خیلی حال کردم چون مثل بقیه بازی فقط نمیرفتم جلو و کلیک اسپم نمیکردم و باید انتخاب میکردم اول کدوم والکرو بکشم باید اول به پاش ضربه بزنم یا یه راست برم واسه کشتنش و بنظرم باید واسه نبردا فکر میکردی)ولی یه چیز غیر منطقی که دیدم این بود که مینروا چجوری وسط یه herd با اسلحه شلیک میکرد و هیچکدوم از والکرا به هیچ جاشون نبود و اصلا به صدای بلند اسلحه اهمیت نمیدادن با اینکه انقدر بهشون نزدیک بود