من عاشق ماجراجویی، من یک نقش آفرینی بازم… | نگاهی کامل به سبک نقش آفرینی
سبک نقش آفرینی یکی از محبوب ترین سبک ها، در صنعت بازیهای ویدیویی به شمار می آید. به خصوص در نسل هفت و هشت آنقدر عناوین باکیفیت در این سبک ساخته و عرضه شدند که باعث شد حتی بعضی از افرادی که در نگاه اول علاقه ای به این سبک نداشتند، برخی عناوین نقش افرینی را تجربه کنند. شاید یکی از دلایل محبوبیت و همذات پنداری بهتر و بیشتر مخاطبان و بازیبازان با سبک نقش آفرینی (Role Playing)، مدت زمانی است که صرف انجام آن می کنند. در روزگاری که اکثر عناوین خطی آنلاین محور بخش داستانی پنج شش ساعته داشته، و حتی مدت زمان عناوین خطی داستانی از ۱۰ تا ۱۵ ساعت بیشتر نمی شود. اکثر عناوین نقش آفرینی، حداقل ۴۰-۵۰ ساعت برای به پایان بردن بخش داستانی( و نه فعالیت های جانبی و غیره) نیاز دارند. شاید به دلیل همین سپری کردن زمان بیشتر با شخصیت ها و دنیای بازی، اکثرا عناوین نقش آفرینی در ذهن ماندگارتر می شوند. مانند شاهکارهایی چون Skyrim, Witcher, souls-borne,Dragon age و…. . بگذریم. در این مقاله، قصد دارم به صورت کامل و جامع نگاهی به سبک نقش آفرینی داشته باشم و تاریخچه، ویژگیها و موارد دیگر را برای شما عزیزان، بازگو کنم. با گیمفا همراه باشید.
سعیدآقابابایی / سردبیر تحریریه گیمفا
یک جورهایی باید بگویم در چند سال اخیر، معنای بازی رایانه ای برای من شده “بازی نقش آفرینی”. یعنی یک اکشن نقش آفرینی متوسط رو به بالا رو به خیلی از بهترین های سبک های دیگه ترجیح میدم. در واقع راستش این طور است که وقتی می خواهم یک بازی در ژانر یا زیر ژانر های دیگر هم بازی کنم، دنبال آن هایی هستم که نقش آفرینی باشند یا المان های خیلی قدرتمندی از نقش آفرینی داشته باشند. یعنی مثلا وقتی شوتر اول شخص به ذهنم می رسد، اول برایم بوردرلندز و بایوشاک مطرح هستند یا وقتی شوتر سوم شخص مطرح باشد ابتدا مس افکت برایم برتری دارد. بازی های نقش آفرینی عمق خیلی بیشتری دارند و به واسطه المان ارتقأ، که حرف اول را در آنها می زند (چه ارتقأ شخصیت چه ارتقأ گروه یا تجهیزات و…) می توانند خیلی بیشتر بازیباز را به خود نزدیک کنند تا بازیباز حس کند برای شخصیتی زحمت می کشد که ذره ذره رشدش را می بیند و قوی تر می شود و بعد می تواند از کشتن دشمنی که یک ماه قبل زورش به آن نمی رسید، لذت ببرد. نکته مهم دیگر در محبوبیت سال های اخیر این سبک، محتواست. معمولا بیشترین محتوا بین عناوین مختلف مربوط به عناوین نقش آفرینی جهان آزاد است و با توجه به تنوع بسیار بالای بازی ها و محدودیت جیب بازیباز، قطعا انتخاب بازی مثل ویجر ۳ یا اساسینز کرید ادیسی که می تواند ۱۵۰-۲۰۰ ساعت بازیباز را مشغول کند خیلی هوشمندانه تر است از انتخاب عنوانی با کمپین ۵ ساعته (وارد بخش آنلاین بازی ها نمی شوم چون بازی برای من یعنی داستان و هدف. نه تکرار و تکرار و تکرار و شلیک کردن به یکسری آدم، بدون دلیل). خوشبختانه سازندگان بازی ها در سال های اخیر خیلی خوب دریافته اند که چقدر گرایش به سبک نقش آفرینی زیاد شده است و تقریبا در اکثر عناوین بزرگ المان های پررنگ نقش آفرینی را می بینیم. حتی می بینیم که یک فرانچایز اکشن ماجرایی مثل اساسینز کرید می آید و تغییر ساختار می دهد و اکشن نقش آفرینی می شود. حتی باور کنید اگر از متال گیر ۵ یا رد دد ۲ به عنوان یک بازی نقش آفرینی یاد کنیم هیچ ایراد خاصی بر ما وارد نیست چون راستش رد دد از خود عناوین نقش آفرینی هم المان های نقش آفرینیش پر رنگ تر است. یکی دیگر از دلایل محبوبیت عناوین نقش آفرینی در سال های اخیر انقلاب استاد میازاکی با سری سولز بوده است که خیلی ها را کشاند سمت این ژانر. آن هایی که تازه آمدند و نقش آفرینی با سری سولز زیر زبانشان مزه کرد، بعد از تمام کردن آن رفتند و دیدند “ای داد بیداد، سری سولز با ما چه کار کرد؟! چرا بازیای دیگه اینقدر سطحی به نظر میرسن؟!” و جادوی این سبک را با تمام وجود لمس کردند. در نهایت باید بگویم با تمام وجود امیدوارم تعداد نقش آفرینی های بزرگ و با کیفیت و عناوینی که از المان های عمیق نقش آفرینی استفاده می کنند ببشتر شود و مدام سولزلایک ها و آدیسی ها و ویچرها و اسکایریم ها و شاهکارهای نقش آفرینی و داستانی بیشتری ببینیم و شاهد باشیم که سازندگان برای پولی که می پردازیم و وقتی که می گذاریم ارزش قائل می شوند. نه این که همان بخش داستانی چند ساعته را هم به رحمت ایزدی می فرستند و کلا آنلاین تحویل می دهند… متنفرم از این کلمه
- تاریخچه
شاید اگر بخواهیم سبک نقش آفرینی را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه ماجراجویی باشد. اگر نگاهی به عناوین مختلفی که تجربه کرده اید بیاندازید به خوبی متوجه این امر خواهید شد. از اتفاقات مختلف به همراه گرالت در جنگل ها و غارها و باتلاق ها گرفته، تا انواع اتفاقات و حوادث مختلف در دنیای اسکایریم. همین میل و علاقه به ماجراجویی های دور و دراز و اکثرا دست نیافتنی بود که به نوعی زمینه ساز خلقت این سبک شد. اگر بخواهیم دقیق تر نگاه کنیم، بازیهای کلامی یا کاغذی (Pen & Paper) در واقع مهم ترین دلیل وجود سبک نقش آفرینی به شمار می روند. اگر کمی با بازیهای کاغذی-کلامی اروپایی-آمریکایی آشنایی داشته باشید، حتما نام بازی Dungeon & Dragon به گوش شما خورده است. به خصوص اگر از آن دسته افرادی باشید که فیلم و سریال زیاد تماشا می کنید، حتما با این بازی آشنایی دارید. در این بازی اکثرا هر فرد شخصیتی برای خود انتخاب می کند، یا شخصیتی برای خود می سازد و سفر را آغاز می کند. حال گاهی اوقات بازیبازان در قالب یک گروه به ماجراجویی می روند، و گاهی در قالب گروه هایی در مقابل هم. هر شخصیتی توانایی های مختلفی داراست. مثلا یک شخصیت در مقابل سم مصون است، شخصیت دیگر می تواند از بلندی ها عبور کند و… . در طول بازی با پرسیدن سوال هایی که ارباب بازی (که همان کسی است که مسئولیت اجرای درست بازی را برعهده دارد) می پرسد و همچنین استفاده از تاس، حرکات و اتفاقات مشخص می شوند. البته بدیهی است تمامی تصویر سازی ها و اتفاقات در ذهن بازیبازان رقم می خورد. مثلا هنگام مبارزه با یک اژدها، هر کسی در خیال خود به یک شکل این صحنه را تجسم می کند. همین بازی Dungeon & Dragon و برخی بازیهای مشابه، جرقه های ساخت عناوین نقش افرینی را زدند. سازندگان که دیدند تجربه این جور بازیها و ماجراجوییها فقط با استفاده از تخیل تا این حد می تواند لذت بخش باشد، به خود گفتند اگر این اتفاقات و دنیاهارا در قالب بازی پیاده سازی کنیم، لذت این ماجراجویی ها چندین برابر می شود. و این چنین بود که عناوین RPG به وجود آمدند.
اولین عناوین نقش آفرینی، در اواسط دهه هفتاد میلادی تولید شدند. عناوین Dungeon, Pedit5 و DND اولین عناوین RPG تاریخ به شمار می آیند که به صورت بسیار کلی برخی ویژگیهای نقش آفرینی را دارا بودند. چند سال بعد و در اوایل دهه هشتاد بود که عنوان انقلابی Rogue ساخته شد. این بازی اولین بازی بود که از کیفیت بصری بالا بهره می برد، تمامی دشمنان و هیولاها و آیتم ها دارای اسم و توضیحات بودند و روند بازی کاملا مشخص شد. در واقع عنوان Rogue را می توان آغاز کننده جدی و رسمی سبک نقش آفرینی دانست.
محمد مهدی حسین زاده / تحریریه گیمفا
آفرینش نقش یک قهرمان توسط مخاطب، آرزوی والای هر اثری است. نقش آفرینی را شاید به نوعی بتوان بالغ ترین سبک در بازیهای ویدیوئی دانست. شاید دلیلش این است که انسان می تواند در دنیای مجازی آن، بدون ترس، خود واقعیش را نمایان سازد. یا شاید دلیلش پیوندی است از جنس تکامل! ذهنی که تحت تاثیر داروینیسم رشد کند، تکامل برایش جذاب خواهد بود. هر چه باشد آفرینش برای بشری که از آن می آید، جذاب است. هر چند این جذابیت زیادی دارد وارد همه چیز می شود!
یکی از اولین بازیهای نقش آفرینی که بر روی کامپیوتر های شخصی عرضه شد، عنوان Dungeon & Dragon نوشته و ساخته شده توسط Peter Treforans در سال ۱۹۸۰ بود. این بازی برای کامپیوتر TRS-80 عرضه شد و شامل، انتخاب کاراکتر، مغازه ای برای خرید و فروش تجهیزات، مبارزات مختلف، تله ها و پازل های گوناگون برای حل کردن و سیاهچال هایی برای گردش بود. از دیگر عناوین CRPG (Computer Role playing games), می توان به عناوین Temple of Apshai, Odyssey و Akalabeth: World of doom اشاره کرد. موفق ترین عنوان نقش آفرینی در آن سالها، عنوان Wizardry بود که بسیاری از ویژگیهای خود را از بازی کلاسیک Dungeon & Dragon الهام گرفته بود. همچنین لازم به ذکر است که عنوان Akalabeth که بالاتر به آن اشاره کردیم، اولین عنوانی بود که هم از زاویه دوربین اول شخص، و هم از نمای کلی بهره می جست. بسیاری از ویژگیهای اصلی و حیاتی سبک نقش افرینی، در همان دوره و توسط همین بازیها ارائه شد. به عنوان مثال Wizardry مبارزات بر پایه منو و تنظیمات را پایه گذاری کرد، Tunnels of Doom مبارزات تاکتیکی را به بازیبازان معرفی کرد و عنوان Dungeon of Daggorath به طور کامل از مبارزات همزمان پشتیبانی می کرد.
در سال ۱۹۸۴ دو عنوان Question و ۵۰ mission crush به بازار عرضه شدند که از بسیاری از المان های عناوین پیشین استفاده می کردند. در سال ۱۹۸۵ عنوان تحسین شده Phantasie ساخته شد که اولین نقش آفرینی به شمار می آمد که دارای نقشه ای کامل و با جزئیات بود و اطلاعات مفید و گوناگونی را در اختیار بازیباز قرار می داد. همچنین عنوان Pool of Radiance که در سال ۱۹۸۸ عرضه شد، به طور کامل برداشتی از بازی کاغذی-کلامی Dungeon & Dragon ولی با قوانین پیچیده تر و پیشرفته تر بود. تمامی بازیهای بالا یک ویژگی مشترک داشتند. زاویه دوربین اول شخص هنگام حرکت و جابه جایی، و زاویه دوربین با فاصله از شخصیت ها هنگام مبارزه و حل پازل ها.
مهم ترین ویژگی مشترک بین تمامی عناوین RPG آن دوره، که اکثرا از آن به عنوان عصر طلایی یاد می کنند، استفاده از عرضه کتابچه الحاقی همراه بازی بود. به این نحو که متن کامل داستان ها، دیالوگ ها، اتفاقات فرعی و بسیاری از توضیحات دیگر در این دفترچه نوشته شده بودند و همراه بازی عرضه می شدند و آن دسته از افرادی که میخواستند ارتباط عمیق تری با بازی برقرار کنند و از تمامی جزئیات آن مطلع شوند، می توانستند آن کتابچه را مطالعه کنند. همچنین این کار برای آن دسته افرادی که علاقه ای به جزئیات نداشتند هم مفید بود چون سازندگان فقط توضیحات و مطالب اصلی و مهم را در بازی می گنجاندند و بقیه مطالب را در کتابچه همراه منتشر می کردند. دیگر نکته مشترک بین اکثر بازیهای نقش آفرینی آن دوره، این بود که اکثر آنها گیم پلی نوبتی(Turn based) داشتند. اگرچه در همان دوران و قبل تر آن نیز عناوینی چون Dungeon Master از مبارزات همزمان نیز بهره می بردند.
از اواسط دهه نود، تا اواهر این دهه، بیشتر بازیهای نقش آفرینی کاملا حالتی غیر طبیعی و خیالی گرفته، و اکثرا از مفاهیمی چون روح، هیولا و این جور موجوداتی استفاده می کردند که اصطلاحا به آنها Sprite-based گفته می شد. این دسته عناوین در دهه نود میلادی بسیار محبوب شدند و غالبا جای عناوین نقش آفرینی با تم و پیش زمینه های واقعی را گرفتند. ناشرانی چون Interplay Entertainment و Blizzard North سردمداران انتشار این نوع عناوین بودند. Baldur’s Gate, Icewind dale و البته عنوان بسیار محبوب و فوق العاده Diablo از جمله عناوینی بودند که این دو ناشر بزرگ در آن زمان منتشر کردند. همچنین در همان سال ها بود که عنوان Planescape: Torment منتشر شد. این عنوان کاملا داستان محور بوده و ساختار های دیالوگ ها و تصمیمات آن بسیار پیچیده و با جزئیات بود. همچنین دو عنوان Fallout و Fallout 2 که تم پساآخرالزمانی داشتند در اواخر همان دهه منتشر شدند که هم در زمینه فروش و هم در زمینه نمرات و جلب رضایت منتقدان عالی عمل کردند. لازم به ذکر است دهه نود میلادی، در واقع دوره تغییر عناوین نقش آفرینی از ۲D به ۳D بود.
- عناوین نقش آفرینی در کنسول های بازی
اولین عنوان منتشر شده در سبک نقش آفرینی برای کنسول های بازی، عنوان Dragonstomper در سال ۱۹۸۲ بود که برای کنسول Atari 2600 عرضه شد. دیگر عنوان نقش آفرینی در آن سال ها، بازی Bokosuka Wars بود که ابتدا برای Sharp x1 در سال ۱۹۸۳ عرضه شد و سپس در سال ۱۹۸۴ برای MSX و در سال ۱۹۸۵ برای NES نیز عرضه شد. دو عنوان بالا هر دو عناوین نقش آفرینی تاکتیکال یا اصطلاحا Tactical Role playing games بودند. همچنین اولین عناوین اکشن نقش آفرینی و نقش آفرینی همزمان از سال ۱۹۸۵ به بعد برای کنسول های بازی ساخته و عرضه شدند. در سال ۱۹۸۶ بود که عنوان اکشن نقش افرینی Dragon Warrior عرضه شد که تا سال های بعد همچنان یکی از بزرگترین منابع الهام عناوین پس از خود، به خصوص عناوین JRPg به شمار می رفت.
محمد آریامقدم / سرپرست تحریریه گیمفا
اگر که بگوییم تعداد عناوین نقش آفرینی روز به روز بیشتر شده و به همان نسبت هم طرفداران این ژانر در حال افزایش است، بی راه نگفته ایم! وجود دو بازی نقش آفرینی در بین ۶ کاندیدا بازی سال نیز نشان از پیشرفت این گونه عناوین دارد. اگرچه این سبک مخالفانی هم دارد اما نمی توان انکار کرد که بسیاری از برترین باری های نسل هشتم، بازی های RPG بوده اند. خوشبختانه عناوین نقش آفرینی روز به روز در حال پیشرفت هستند و طرفداران بیشتری هم پیدا می کنند. راستی اگر کسی به شما بگوید دنبال یک بازی می گردد که به واسطه ی آن شیفته نقش آفرینی شود، شما کدام بازی را به وی پیشنهاد می کنید؟از من بپرسند، دست روی ویچر ۳ می گذارم!
در سال ۱۹۸۷ عناوین نقش آفرینی کنسول ها شاهد جهش بسیار مثبتی بود. عنوان Phantasy star و Zelda II: The Adventure of Link جزء موفق ترین عناوین ان دوره به شمار می رفتند. عنوان Zelda II, یکی از اولین بازیهایی بود که المان ها و ویژگیهای عناوین اکشن ماجراجویی را با المان ها و ویژگیهای عناوین نقش آفرینی نوبتی در هم آمیخته بود. اکثر عناوین RPG در آن دوران نیز نوبتی یا اصطلاحا Turn based بودند. عنوان Faxanadu یکی دیگر از عناوین اکشن نقش افرینی بود که در ان سال ها برای کنسول NES عرضه شد. در آن سال ها بود که فرانچایز فوق العاده Final Fantasy متولد شد و برای اولین بار، از دید جناحی در هنگام مبارزه استفاده کرد. به این صورت که شخصیت اصلی در سمت راست قرار داشت و دشمنان در سمت چپ تصویر.
در سال ۱۹۸۸ عنوان Dragon Warrior III منتشر شد که در این بازی برای اولین بار، امکان تغییر و ارتقأ کلاس های شخصیت های بازی در طول بازی وجود داشت(بعد ها همین ویژگی در نسل هفت باعث خلق سری Dragon age شد). دیگر ویژگی مهم معرفی شده در عناوین آن سال ها، معرفی چرخه روز و شب بود. به این صورت که برخی آیتم های مشخص، شخصیت ها و مراحل جانبی فقط در مدت زمان مشخصی از روز در دسترس بودند. در ادامه در سال ۱۹۸۹، عنوان Phantasy star II با استفاده از خط داستانی پیچیده و جذاب برای شخصیت های فرعی، و همچنین استفاده از مبارزات استراتژیک-نقش آفرینی جذاب، انقلابی در سبک نقش آفرینی ایجاد کرد.
نقش آفرینی های کنسولی (Console RPGs), از ابتدای دهه نود میلادی راه خود را ازCRPGs یا همان نقش آفرینی های کامپیوتری به نوعی جدا کردند. مهم ترین تفاوت این دو دسته عناوین در آن سالها، این بود که عناوین نقش آفرینی که برای کنسول ها منتشر می شدند بسیار داستان محور بودند. همچنین در عناوین نقش آفرینی کنسولی، مفاهیمی چون عشق، خیانت، اتحاد و فداکاری بسیار پررنگ تر به تصویر کشیده می شد. از اوایل تا اواسط دهه نود میلادی، به نوعی نقش آفرینی های کنسولی عناوین نقش آفرینی کامپیوتری را کنار زدند و بسیار محبوب و پرطرفدار شدند. هر چند در اواخر دهه نود، ورق به نوعی به سود عناوین نقش آفرینی کامپیوتری بازگشت.
در اواخر دهه نود و در سال ۱۹۹۷، جهان شاهد یکی از تاثیرگذارترین و انقلابی ترین عناوین تاریخ بود. Final Fantasy VII. بودجه بازی در آن سال بیش از ۴۵ میلیون دلار بود که رقم بسیار قابل توجهی است. استفاده از دامنه وسیغی از امکانات و مراحل فرعی، شخصیت های کاملا سه بعدی و پس زمینه های از پیش رندر شده، امکان مشاهده نبرد از چندین زاویه به جای یک زاویه محدود و بسیاری موارد دیگر Final Fantasy VII را تبدیل به یک شاهکار کرد. این بازی مدتی پس از برای PC نیز عرضه شد و در آن جا نیز عملکرد بسیار موفقی داشت. با انتشار عناوینی مانند Final Fantasy VII , مرز بین عناوین نقش آفرینی کنسولی و کامپیوتری از بین رفت و این دو دسته عناوین با یکدیگر ادغام شدند.
عناوین نقش آفرینی از بسیاری از ویژگیها، امکانات و المان های بازی های کاغدی-کلامی مانند Dungeon & Dragon استفاده می کنند. جایی که بازیبازان، کنترل یک یا گروهی از شخصیت ها را بر عهده می گیرند(اگر کنترل کل گروه باشد به آن گروه اصطلاحاParty گفته می شود. اگر یکی از نسخه های Dragon age را تجربه کرده باشید با این اسم آشنایی خواهید داشت). پس از کنترل یک یا گروهی از شخصیت ها، بازیباز باید برای پیروزی یک سری مراحل و ماموریت های به هم پیوسته را به انجام برساند یا به مکان خاصی دست یابد. کلیدی ترین و مهم ترین ویژگی این سبک، این است که با گذشت زمان و به واسطه ی انجام مراحل، کشتن دشمنان و کارهای دیگر قدرت و مهارت های مختلف شخصیت یا شخصیت ها ارتقأ می یابد. دیگر ویژگی منحصر بفرد عناوین نقش آفرینی، که در اکثر آنها دیده می شود، این است که بازیبازان خود می توانند شخصیت خود را طراحی کنند و جزئیات مربپط به تواناییها و قابلیت ها را مشخص سازند.
آریا مقدم / تحریریه گیمفا
نقش آفرینی سبک مورد علاقه من نیست. من همیشه داستان های خطی با یک پایان را بیشتر از چند پایان کاملا متفاوت دوست داشتم. البته نه اینکه با چندپایانی بودن بازیها مشکلی داشته باشم، ولی بیشتر این عنصر رو تو فصای ماجرایی دوست دارم تا نقش آفرینی. همیشه از Bloodborne به عنوان یکی از بازیای مورد علاقه عمرم یاد کردم. یادم نمی ره روزی ده بار زنگ می زدم مغازه تا ببینم بالاخره بلادبورن رو آورده یا نه. این اواخر، خیلی از بازیها اومدن و المان های نقش آفرینی رو به بازیشون اضافه کردن. داغ ترین نمونش همین آخرین اساسینز کرید. این کار باعث شده بازیا عمقشون بیشتر بشه و تجربه ی بازی برای هر کس متفاوت تر بشه. ولی تا همین اندازه برای من بسه. بیشتر از این وسواس فکریم رو تحریک می کنه و باید زندگیم رو ول کنم و فقط بازی کنم! همون داستان های خطی برای من بهترن!
عناوین نقش آفرینی اکثرا به داستان و شخصیت های داستانی بسیار وابسته هستند و به نوعی داستان بازی، با تار و پود بخش های دیگر بازی عجین شده است. در عناوین نقش آفرینی اکثرا شاهد خط های داستانی متعدد اصلی و فرعی و گاها خط های داستانی مربوط به شخصیتهای فرعی نیز هستیم. همچنین امکان تصمیم گیری و انتخاب در شرایط گوناگون و مختلف، یکی دیگر از مهم ترین ویژگی های عناوین نقش آفرینی به شمار می اید. گیم پلی بازی هم بر اساس دستوراتی است که بازیباز به شخصیت اصلی یا شخصیت های همراه می دهد. معمولا بعد از هر بار Level up شدن بر اساس نوع بازی، skill point هایی در اختیار بازیبازان قرار می گیرد تا بتوانند با استفاده از آنها شخصیت خود را بهبود بخشند.
بازیهای نقش آفرینی اکثرا سعی می کنند تا شخصیت پردازی چند لایه و قابل باورتری داشته باشند چون بخش اساسی از ارزش بازی و این سبک بر اساس روایت داستان و پرداخت شخصیت هاست. به همین دلیل معمولا سازندگان بازیهای نقش آفرینی، توجه ویژهای به NPC ها دارند و تمام تلاش خود را می کنند تا با طراحی NPC های قابل باور، به اتمسفر بازی رنگ و بو ببخشند.
داستان بسیاری از عناوین نقش آفرینی، حول دو محور نجات دنیا و بقاست. اگر نیم نگاهی به بازیهای نقش آفرینی که تا حالا تجربه کرده اید بیاندازید به خوبی این موضوع برایتان روشن خواهد شد. در داستان ها و روایت هایی که بازیبازان در قالب یک فرد یا یک گروه قصد نجات دنیا را دارند، اکثرا این افراد دارای ویژگی بسیار خاصی هسنند(مانند Inquisitor در Dragon age inquisition و یا Ciri در The Witcher 3 Wild Hunt) و در طول مسیر بازی با یادگیری توانایی های مختلف خود را برای نبرد نهایی با دشمن یا دشمنان مهیا می سازند. معمولا مفاهیمی چون خیانت، بزدلی و عشق در عناوین نقش آفرینی بسیار پررنگ هستند و کم تر بازی نقش آفرینی را شاهد هستیم که اتفاقات احساسی عمیق در آن وجود نداشته باشد. همچنین به لطف داستان پیچیده این سبک بازی ها و وجود خط های داستانی مختلف و گاها مرتبط، بعضا شاهد پیچش های داستانی با اصطلاحا Twist های فوق العاده ای در عناوین نقش آفرینی هستیم. بنابراین دوست شدن دشمنان و خیانت دوستان و افراد نزدیک، و رویایی های خانوادگی مانند تقابل پدر و پسر در عناوین نقش آفرینی به وفور دیده می شود.
در عناوین RPG, داستان در کنار گیم پلی، سرگرم کننده ترین بخش های بازی محسوب می شوند. معمولا نقش آفرینی بازها از کات سین ها و صحنه های سینمایی طولانی و جذاب لذت می برند و به تک تک جملات و دیالوگ ها دقت می کنند. همچنین پیشرفت در روند بازی هم به شدت بر تصمیمات بازیباز وابسته است. برای مثال اگر بازیباز تصمیم بگیرد به گروهی ملحق شود، روند بازی و خط داستانی بازی تغییر می یابد.
مهدی رضایی / تحریریه گیمفا
سبک نقش به خاطر هم ذاتی وحشتناکی که گیمر با کاراکتر اصلی برقرار می کنه کلا از بقیه سبکا جداست. بخوام رو راست باشم RPG هایی که خودم از صفر تا صد کراکتر رو میسازم رو خیلی بیشتر دوست دارم تا نقش آفرینی هایی که پروتاگونیست بازی از پیش تعیین شدست. مثلا Dragon age inquisition برام خیلی لذت بخش تر از بقیه نقش آفرینی ها بود. حتی از شاهکاری مثل نسخه سوم ویچر. توی Inquisition به خاطر شخصی سازی گسترده کاراکتر و داستان فوق العاده و گیم پلی کامل، برای من کامل ترین نقش آفرینی بود که هیچوقت از یاد نمیبرمش. Mass effect هم از بابت تاثیرگذاری انتخاب ها یکی از بهترین RPG ها بود. امیدوارم این سبک دوست داشتنی همیشه قوی و قوی تر بشه
بازی های کلاسیک کاغذی مانند Dungeon & Dragon, دارای فردی بودند به نام Gamemaster. این فرد وظیفه طراحی داستان، فضا،ویژگیها، قوانین و… را داشت و همچنین به نوعی مراقب بود بازی به درستی انجام شود. در صنعت بازیهای ویدیویی و در قالب یک بازی، نقش Gamemaster را آن برنامه ریزی و هوش مصنوعی مربوطه انجام میدهد. استفاده از برنامه های کامپیوتری و هوش مثنوعی، گزینه های پیش رو و احتمالات به مراتب کمتری نسبت به حالت کلاسیک در اختیار بازیباز قرار می دهند، چون ذهن انسان تخیل و تصور قوی دارد ولی کامپیوتر توانایی خلق همه ی دنیاها و جزئیات را ندارد. از طرف دیگر در بازیهای ویدیوئی، داستان بازی کاملا روند مشخصی داشته و همه چیز بر اساس قوانین و اصول به پیش می رود.
تعامل با شخصیت های غیر قابل بازی یا همان NPC ها، نقس مهمی در سبک نقش آفرینی ایفا می کنند. در تمامی بازیهای نقش آفرینی، هنگام مکالمه، گزینه ها و دیالوگ های مختلفی پیش شماست که هر انتخاب، خود تصمیمات و گزینه های دیگری را در اختیار شما قرار می دهد. در نهایت باتوجه به تصمیمات شما هنگام مکالمه، یک شخصیت ممکن است به شما ملحق شود، با شما همکاری کند یا حتی به دشمن شما تبدیل شود. همچنین ممکن است برخی Side Quests ها از طریق همین دیالوگ ها فعال شوند.
- گردش و ماموریت ها
گردش و جست جو در مناطق مختلف دنیای بازی، بخش مهمی از یک بازی RPG را تشکیل می دهند. بازیبازان به مناطق مختلف از طریق وسیله نقلیه، یا پای پیاده سفر می کنند، مناطق و مکان های جدید کشف می کنند، با شخصیت های مختلف تعامل می کنند، با دشمنان روبه رو می شوند، آیتم ها و گنجهای ارزشمند پیدا می کنند و با تله های گوناگون مواجه می شوند. یکی از بهترین مثال ها در زمینه گردش آزادانه، عنوان Skyrim است. آنقدر در این بازی، غار، دخمه، منطقه، شهر و جاهای مختلف برای کاوش وجود داشت که گاهی خط اصلی و فرعی داستان به کلی از خاطر برده می شد.در برخی از عناوین مانند NetHack و Diablo، سازندگان ساختار ها، ظاهر و ویژگیهای هر بخش را به صورت رندوم و تصادفی تغییر می دادند تا بازیبازان از کاوش و جست و جو در مناطق خسته نشوند و از طرف دیگر ارزش تکرار بازی نیز بالا می رفت. همچنین در اکثر عناوین RPG امکان بازگشتن به مناطقی که قبلا در آنجا بوده اید وجود دارد که گاها برخی فعالیت های جانبی از همین طریق قابل انجام هستند.
بازیبازان برای به پایان بردن بازی باید یکسری مراحل و فعالیت های جانبی خطی را به پایان برسانند تا به بخش پایانی بازی برسند. همچنین اکثر عناوین نقش آفرینی، در کنار خط اصلی داستانی و مراحل اصلی، طیف وسیعی از فعالیت های جانبی و خط های داستاتی فرعی را جهت انجام در اختیار بازیبازان قرار می دهند. اکثرا این دسته Side Quests ها از طریق صحبت با NPC ها در دسترس قرار می گیرند. معمولا هم هیچگونه جریمه یا مشکل خاصی در صورت انجام ندادن یا نیمه کاره رها کردن این فعالیت ها شامل بازیباز نمی شود.
- آیتم ها و اینونتوری
بازییازان می توانند آیتم ها و وسایل مختلفی مانند انواع لباس ها، زره، دستکش، سلاح های مختلف و بسیاری وسائل دیگر را از طریق کشتن دشمنان، باز کردن صندوقچه ها و یا در قالب جایزه و پاداش برای انجام یک ماموریت دریافت کنند. باریبازان می توانند این وسائل و آیتم ها را در قبال سکه، طلا یا ارز داخل بازی بفروشند. تجارت و خرید و فروش هم از طریق صحبت و تعامل با NPC ها انجام می شود. کل وسائل بدست آمده، خریداری شده یا ساخته شده، در بخش Inventory قابل مشاهد هستند. تقرییا بیشتر نقش آفرینی ها قابلیت مدیریت Inventory را در اختیار بازیباز قرار می دهند. مدیریت داشته ها و وسایل جایی اهمیت پیدا می کند که بازی، میزان وسائل قابل حمل را بر اساس تعداد یا وزن محدود می کند و بنابراین بازیباز باید تصمیم بگیرد چه وسائلی را همراه خود داشته باسد.
امیرمهدی نامجو / تحریریه گیمفا
برای من سبک نقش آفرینی بلاشک یکی از بهترین سبک هاست. شاید بخش عمده ای از بازی هایی که انجام داده ام یا نقش آفرینی بوده اند، یا عناصری از این سبک داشته اند. البته در بسیاری از بازی های امروزی می توان ردپایی از نقش آفرینی مشاهده کرد. در بین عناوین نقش آفرینی بلاشک بهترین عناوین برای من سری Souls-borne بوده اند که البته نمی توانم بین عناوین مختلفشان رتبه بندی خاصی را انجام دهم چون جدا از کیفیت خود بازیها، به دلیل خاطراتی که با هر کدامشان دارم، نمی توانم هیچ کدام را برتر از دیگری بدانم. این سری به خوبی توانستند در دوره ای که بازی ها داشت به سمت آسان شدن بیش از اندازه می رفت، نشان دهند که عناوینی سخت ولی با سختی منطقی، همچنان طرفداران بسیار زیادی دارند و تعادل را بین بازی های سخت و آسان برقرار کرده اند. تاثیرگذاری این بازی ها به قدری است که هم اکنون شاهد آن هستیم که فارغ از عناوین خود استودیو From Software, تقریبا هر سال ساهد عرضه یک بازی Souls-like هستیم. در کنار سری Souls-borne,skyrim هم یکی از بهترین عناوین نقش آفرینی من بوده است. خوشبختانه محیط بازی علاوه بر بزرگی، شادابی و سرزندگی خاصی هم داشت که باعث می شد با یک عنوان بزرگ و در عین حال عمیق طرف باشیم. نکته خیلی جالب ماجرا هم این است که هم Skyrim و هم نسخه اول Dark souls در سال ۲۰۱۱ عرضه شدند که واقعا سال بسیار خوبی از لحاظ بازی های عرضه شده بود. به هر حال به نظر من سبک نقش آفرینی یکی از مهم ترین سبک های ویدیوگیم است که می تواند به بسیاری از بازی ها روح جدیدی ببخشد. البته معتقدم نباید همه ی عناوین، به سمت استفاده از این سبک بروند و بعضی بازیها برای جذابیت، باید در سبک سنتی و خاص خود باقی بمانند. اما با این حال اضافه کردن المان های نقش آفرینی به بسیاری از عناوین می تواند نتیجه بسیار مثبتی در پی داشته باشد
- توانایی ها و عملکرد
در اکثر عناوین نقش آفرینی، موفقیت یک ضربه، حرکت، جادو و… به طور مستقیم به قدرت و توانایی های شخص انجام دهنده حرکت در آن بخش بستگی دارد. بازیهای نقش آفرینی به نوعی مکانیزم تصادفی موفقیت در انجام حرکات را استفاده می کند به این صورت که هر چه توانایی و قابلیت های شخصیت انجام دهنده آن حرکت بیشتر باشد و زمان انجام آن دستور هم به موقع باشد، شانس موفقیت آن ضربه یا حرکت بالاتر می رود. بنابراین هر چه مهارت و توانایی های شخصیت مذکور در همان جنبه(مثلا تیراندازی) افزایش یابد، شانس موفقیت حرکات او بالاتر می رود.
در بعضی از عناوین نقش آفرینی، بازیباز توانایی بازی کردن در قالب یک شخصیت منفی یا سیاه را دارد. به این صورت که شما می توانید مردم عادی را بکشید، وسائل آنها را بردارید، از مردم دزدی کنید و… . هرجند انجام این اعمال اکثرا راه میانبری جهت کسب پول محسوب می شود، اما معمولا عواقب و مجازات هایی نیز در پی دارد. در واقع عناوین نقش آفرینی دست بازیباز را در انتخاب کردن و چگونه بازی را به پیش بردن باز می گذارند، اما از طرف دیگر بازیبازان مجبور می کنند که با عواقب تصمیمات خود کنار بیایند. در مورد شکست و مرگ هم در عناوین نقش آفرینی باید بگویم، در بازیهایی که شما کنترل یک شخصیت را در دست دارید، با مرگ شخصیت شما، شما شکست می خورید، اما در عناوینی که شما کنترل یک گروه را در عهده می گیرید دو حالت کلی وجود دارد. اول اینکه حتی اگر شخصیت اصلی بازی بمیرد اما شخصیت های دیگر همراه زنده باشند، بازی ادامه پیدا می کند. مانند Dragon age inquisition. در حالت دوم حتی اگر تمام شخصیت های گروه شما زنده باشند اما شخصیت اصلی شما بمیرد، شما شکست می خورید. مانند بازی Baldur’s Gate.
- تجربه اندوزی و ارتقاء
تا اینجای مقاله چندین بار به این نکته اشاره کردم که بارز ترین ویژگی سبک نقش آفرینی، تکامل پیشرفت و ارتقأ شخصیت بازی و تجهیزات اوست. همین تکامل و روند پیشرفت در طول مسیر بازی، یکی از مهم ترین دلایل محبوبیت این سبک به شمار می آید. مهارت ها و قابلیت های مختلف، از طریق کشتن دشمنان، انجام و تکمیل مراحل اصلی و فرعی و فعالیت های جانبی، و حل پازل ها و گذشتن از موانع و تله های مختلف کسب می سوند. در جزئیات بخش Level up و دستیابی به مهارت های جدید بین عناوین مختلف تفاوت هایی وجود دارد اما با این وجود اصل و اساس همه ی آنها مشابه یکدیگر است. تکامل و پیشرفت در طول بازی به نوعی لازمه ی انجام برخی فعالیت ها و ماموریت ها محسوب می شود. برای مثال ممکن است شما حین گردش در مناطق مختلف به غاری برسید که چند دشمن در آن وجود دارند. وقتی شما به آنها حمله می کنید می بینید که به علت قدرت زیاد دشمنان شما شانسی در مقابل آنها ندارید. بنابراین شما در ادامه بازی و در آینده وقتی که به تجهیزات بهتری دست یافتید و مهارت های بیشتری به دست آوردید، به آنجا برمی گردید و دمار از روزگار آنها در میاورید. یکی از بزرگترین جنبه های سبک نقش آفرینی همین مسأله است. بخش ارتقأ و لول آپ در بازیهای نقس آفرینی به یکی از سه شکل زیر است
- Experience system: با اختلاف پرکاربرد ترین شیوه و سیستم جهت ارتقأ مخسوب می شود. در این سیستم با انجام کارهایی چون کشتن دشمنان و انجام ماموریت ها، Experience point یا به طور مخفف Exp یا Xp دریافت می کنید که اگر این امتیاز به حد مشخص برسد، کاراکتر سما به لول بعدی می رسید
- Training system:اولین بازی که از این روش و سیستم استفاده کرد بازی Dungeon Master بود. معروف ترین بازی که از این سیستن استفاده کرده است بازی skyrim است. در این سیستم، با انجام هر کاری و استفاده از هر قابلیتی، مهارت شما در آن قسمت بیشتر و کاملتر می شود. اگر با تیر و کمان زیاد تیراندازی کنید مهارت تیراندازیتان بالا می رود و…
- Skill point system: این روش هم بسیار معمول و پرکاربرد است. با دریافت مقدار مشخصی Xp, یک Skill point به شما تعلق می گیرد که شما بنابر ترحیح خود می توانید در شاخه مهارت مورد نظر آن را استفاده کنید.
- مبارزات
معمولا عناوین نقش آفرینی از دو نوع گیم پلی کلی استفاده می کنند. در حالت اول که Turn based نام دارد و در طول مقاله چند باری به ان اشاره کردیم، یک شخصیت یا گروه دستوری را انجام می دهند و در همین حین، گروه های مقابل بدون هیچ کاری می ایستند تا در ادامه نوبت آنها بشود و آنها نیز به عمل متقابل اقدام کنند. دسته دومReal time است که گیم پلی بازی کاملا پویا، جذاب و چالش برانگیز است و هر دو گروه یا دو نفر همزمان به مقابله و مبارزه با یکدیگر می پردارند. البته حالت هایی دیگری مانند نقش آفرینی تاکتیکال نیز وجود دارند که البته باریهای کمتری از این ویژگی استفاده می کنند. زاویه دوربین هم بسته به سبک بازی، ممکن است ایزومتریک،اول شخص، سوم شخص و یا ترکیبی باشد.
سخن پایانی
سبک نقش آفرینی بلاشک یکی از سبک های برتر و محبوب صنعت بازیهای ویدیویی است. ماجراجویی های دور و دراز و اتفاقات ریز و درشت مختلف، افراد زیادی را عاشق این سبک کردهاست. و روز به روز نیز شاهد افزایش محبوبیت این عناوین هستیم. هدف کلی مقاله آشنایی با تاریخچه و برخی ویژگیهای این سبک بوده است. امیدوارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
اینکه میخوان المانای ژانر RPG رو به گیمپلی Halo: Infinite اضافه کنن، واقعاً مسخرس!
پرطرفدارترین ژانرم، ژانر شوتر اول شخصه. بازیای FPS پرفروشتر از بازیای RPG ان.
من کامنت نمیذارم ولی کامنت شما ازارم داد :] درسته شوتر اول شخص پر فروش تره و طرفدارای بیشتری داره هرکسی توانایی بازی کردن بازیای نقش افرینیو نداره خیلیا نمیتونن درست تصمیم بگیرن توی نقش افرینی و مغزشون مثل بازی های ساده اول شخص شوتر که فقط یه تفنگ داره میزنهمیره جلو سادس درسته مغزشون مثل این بازیا سادس 🙂
پرطرفدارترین ژانرم، ژانر شوتر اول شخصه. بازیای FPS پرفروشتر از بازیای RPG ان.
درسته جناب جاستین بیبر و اقای تتلو هم طرفدارای میلیونی دارن ولی یکی مثل استاد فرهاد نداره
امیدوارم فهمیده باشید منظورم چیه بزرگوار
اسم زنده یاد استاد فرهاد مهرادو نیار در کنار این دوتا روانی
شرمنده این تتلو چیه ؟ خوردنیه ؟ پوشیدنیه ؟ تو جیب جا میشه ؟ از کجا میشه تهیه کرد ؟ عوارض جانب چی داره ؟ قیمتش چقدره ؟
یه تار موی سپید گرالت و یه ماسک پرسونای جوکر و یه نوک گوش تیز الفی لینک و یه بنفایر سولز می ارزه به کل سری کالاف و بتل و این شوترای بی سر و ته
اسن سبک اینقدررررر بازی های برگی داره اینقد پرطرفداره ولی من نمیدونم چرا هرگز نتونستم با بازی های که پر از ساید مشن و انتخاب دیالوگن ارتباط برقرار کنم و قاعدتا شکل از سلیقه ی منه نه از سبک
بالاخره بازیاش نوش جون طرفدارای بازیایی مثل ویچر و دراگون ایج و امثالهم
عزیز من شوتر داریم تا شوتر
شا بیا سری استالکر رو بزار کنار + اون مجموعه از کالاف دیوتی که دیو انتونی روشون کار کرد + بلک + کیلزون ۱ + بازگشت به قلعه ولفنشتاین و ولفنشتاین ۲۰۰۹ و این مدل شوتر که یک داستان دارن و براشون زحمت کشیده شده رو با شوترهای تمام انلاین یا چرندیاتی همچون کالاف دیوتی ورد وار ۲ مقایسه کن ببین چقدر تفاوت در یک ژانر هست
من همه چیز بازی میکنم اما چرندیات رو بازی نمیکنم و از شما هم میخوام که یک تفاوت بین هر مدل شوتری قائل بشید
بدبختانه الان فوردنایت هم شوتر حساب میشه :laugh: و من بشما حق میدم که از شوتر متنفر باشی
جناب زاهدی خسته نباشید مقاله پرو پیمونی بود
این سبک بدجور اعتیاد اوره باورکنید مرفینش بره توخونتون دیگه ولکنتون نیست
سعید هستم یک معتاد
ممنون از داداش زاهدی عزیز …
مقاله بسیار خوبی بود و برای کسایی که سبک نقش افرینی رو نمیشناسن میتونه به کارشون بیاد
بنده هم سبک مورد علاقه ی خودم نقش آفرینی هست و تقریبا از یه بازی نقش آفرینی متوسط بیشتر از یه بازی خطی فوق العاده لذت میبرم
دم همه ی بچه های گیمفا گرم ❤️
مقاله ی بسیار خوبی برای ما علاقمندان نقش آفرینی بود :rose:
واقعا چیه این قلم آقای آقابابایی ❤️ انگار که دارم حرف دل خودم رو میخونم نه نوشته ی قلم ایشون رو… انگار دارم خودم با خودم حرف میزنم… :inlove:
قطعا نقش آفرینی برترین سبک دنیای گیم هست و تو دل عاشقان گیم جا داره… حالا اینکه یکی دوست نداره بهش حق انتخاب دیالوگ، حق تاثیرگذاری در داستان، حق ساختن شخصیت بازی و ساعت ها گیم پلی داده بشه، این دیگه مشکل خودشه :laugh:
حالا اونی که هیجان، حس رقابت و همکاریایه که فقط تو گیمای FPS هس رو درک نمیکنه، دیگه مشکل خودشه.
خوبه همین دیروز پرفروش ترین بازی های سال استیم لیست کردن گیمفا هم پوشش داد و اودیسی پرفروش ترین بود
بیا برو بچه جان rpg مال بچه هایی مثل تو نیست،برو فورتنایتتو بازی کن
داداچ مقاله رو مصطفی زاهدی نوشته
دوست عزیز فقط تیتر رو خوندی اومدی کامنت میدی!؟ 😐
خسته نباشید میگم به آقای زاهدی :rose:
ولی اگه متن رو میخوندی میدیدی نظرات تعدادی از اعضای گیمفا توش گنجونده شده، از جمله جناب سعید آقابابایی :inlove:
ببخشید اشتب شد : )
همیشه اول سر میزنم به کامنتا ببینم چه خبره بعد پستو میخونم 😀
فدای سرت داداش.
درود فراوان بر شما نوید عزیز. اعضای گیمفا تلاشی که میکنن به خاطر همین انگیزه دادن و محبت شماست. باعث افتخاره که نظرم مثل شماست و خوشحالم که عظمت نقش افرینی رو درک میکنی. خیلی از لطف و محبت شما سپاسگزارم و ممنون که میخونی نوشته های بنده و دیگر نویسنده های سایت گیمفا رو. یک دنیا سپاس نوید جان.
خواهش میکنم. زحماتی که میکشید، حاصلش میشه همین انرژی مثبتی به خودتون برمیگرده و خیلی خوشحالم که همین سپاسگذاری امثال من که کمترین کار هست به اعضای گیمفا انگیزه ی ادامه دادن میده… :heart: :rose:
تشکر از این مقاله بسیار زیبا
چقدر خوبه که به سبک موزد علاقه ما پرواخته بشه و شاهد انواع مقالات باشیم خیلی خوبه
دوست داشتم اشاره ای به سبک پر طرفدار mmorpg بکنید
به انتخاب من و نظر شخصی برترین rpg ها
۱-اسکایریم
۲- witcher 3
۳- دارک سولز
بهتره بگیم بهترین سبک برای عناوین داستان محور چیزی نیست جز RPG چون برای روایت و پیچشهای داستانی هم دست سازنده بازتره هم بازیباز به چالش کشیده میشه
در کل برای من بهترین سبکه چون خیلی به عناوین داستان محور علاقه دارم
برترین بازی نقش آفرینی که در عمرم بازی کردم بازی kingdom of amalur بود.چون جز اولین بازی هایی بود در این سبک بازی کردم.موسیقی عالی.گیم پلی روان.محیط زیبا و …..
هر کی این بازی رو دوست داره لایک بده.
من ۲ بار بازیش کردم و طراحی محیط و دشمنان واقعا عالی بود و هیچ مشکلی ندیدم توی بازی ولی نمیدونم که چرا اینقدر بهش توپیدن و نمره پائین دادن
سلام و عرض درود دارم خدمت آقای زاهدی.
مقالۀ بسیار خوبی بود و حرف دل بسیاری از ما را زد و سخن آقای آقابابایی در اوایل مقاله، بسیار چسبید و دقیقاً نظرشون موافق نظر من است. امروزه برخی از شرکتهای پول پرست، برای اینکه عناوینشان بیشتر فروش کند و به صورت اوریجینال به فروش برسد و پول بیشتری به جیب بزنند، از ساختن بازی در سبکهای عالیی مثل همین سبک نقش آفرینی، امتناع میورزند و روی خود را به سوی ساخت بازیهایی در سبکهای بی در و پیکری همچون بتل رویال، باز میکنند و افرادی مثل همین کسانی که در سایت دارند روی اعصاب میروند و برای جلب توجه هر روز یک آواتار میزارند و نظرات مخالف عموم را بیان میکنند، به خرید این بازیها میپردازند و اسم خودشان را نیز گیمر میزارند. نظر من از آن جهت مثل نظر آقای “آقابابایی” است که، گیم را در بکش و بمیر و رد کردن مراحل و خلاصه، گیمپلی نمیدانم و گیم، متشکل از داستان و درک و احساسات است و گیمپلی وظیفۀ روایت این داستان را بر عهده دارد و اگر فقط گیم پلی خالص بماند و بخش داستانی محذوف گردد، بازی معنای واقعی خود را از دست میدهد و فقط جهت سرگرمی میتوان به آن روی آورد و نمیتوان درکی واقعی را از آن به دست آورد و تمامی لحضات آن را احساس کرد و لذت مخفی شدۀ داستان بازی را دریافت. من نمیگویم که راست میگویم و میخواهم که شما را به دنیای گیم واقعی وارد کنم و راهنمای شما نیز نیستم، اما فقط خواستم به عنوان یک گیمر نظر خودم را بیان کنم و برایم لایک و دیسلایک فرقی ندارد، فقط مهمیت کامنتم را در این میبینم که، برخیها به طور وضوح دارند به عناوین مورد علاقۀ ما توهین میکنند و کسی پیدا نمیشود که، جوابشان را بدهد و آنان را مطلع سازد که راهشان اشتباه است و توهین کردن، راه به هیچ جایی نمیبرد. 😎
با عرض تشکر خدمت آقای زاهدی. Kaneki-Ken
سلام دوست عزیز خیلی ممنون لطف دارین خوشحالم که از مقاله خوشتون اومده
به به سوفلایز شدم با این مقاله امروز دست گذاشتین رو سبک مورد علاقه من به به
تو کل زندگیم برترین عناوینی که تجربه کردم اکثرا نقش آفرینی بوده چون نقش آفرینی دقیقا همون چیزیه که یک گیمر رو در عمق داستان میبره و معنا چالش رو در تک تک لحظات بازی احساس میکنید نه تنها گیم پلی، بلکه تمام بازی داستان و گیم پلی
ویچر و الدر اسکرولز و سری سولز و بلاد و فال اوت و مس افکت و دراگون ایج و…عناوینی که هستند که خیلی از ما حتی اونایی که زیاد اهل نقش آفرینی نبودن کم و بیش با اونا آشنا هستن و شاید تجربه بازی کردنشونم دارن
دم همه نقش آفرینی بازا گرم ما که بیشتر ساعات زندگیمونرو صرف این سبک پر محتوا کردیم و کلی لذت بردیم :yes: :yes:
ممنون از جناب زاهدی بابت مقاله بسیار خوبتون :rose: :rose:
به به یکی از سبک های مورد علاقه خودم!
وجدانا خود سبک نقش افرینی به سری سولز بده کاره !
اخه مگه میشود یه انسان یه بازی به اینچنین زیبایی بسازه هم اینقد پر محتوا و پیچیده و بالانس باشه؟!
همونطور که سعید اقا بابایی گفت وقتی یه غول رو که قبلا نمیتونستی بزنی و حالا شکستش میدی یه حس لذت و کیف خاصی به ادم دست میده ! به شخصه خودم سه بازی برتر عمرم به این شکل هست :
۱٫witcher 3
۲٫dark souls3
۳٫bioshock infinite
تاثیری که این سه بازی روی من گذاشتند هیچ بازی دیگه ای نزاشت
البته نسخه اول و دوم سولز هم تو رتبه های بعدی هستن که برام خاص ترین سگانه تاریخ همین سه گانه سولز بوده یک گیم واقعی ! یک اثر هنری ! بیشترین و نزدیکترین اثر به مدیوم گیم !
اینجا یه عده بچه ی ۱۵ ۱۶ ساله فعالیت می کنن به نظرات منطقی منفی … سعید جان با تشکر از تمام زحمت شما لطفا نظرات سایت کنترل کنید همه چی داره بدتر میشه …
برو پایین تر،حدود ۱۰-۱۲ همون زنگ سنی فورتنایت
۱۵ -۱۶ هم زیاده داداش برا اینا !
خیلی زیاد!
خب حالا بازی رو از دیدگاه یه بازیباز که مخالف بازی های rpg هست نگاه کنیم:
انیمیشن های درب و داغون،به طوری که حس میکنین بازی برای نسل پنجمه،کارکتر ها خیلی خشک هستن و عین مجسمه باهات حرف میزنن
کارکتر اصلی رو باید شخصی سازی کنین به طوری که حتی اسم و قیافش هم تغییر بدین،این یعنی شخصیت پردازی رسما به فنا میره،البته هدف سازنده ها هم همینه چون بار سنگینی رو از روی دوششون بر میدارن
نحوه روایت داستان واقعا خیلی بده،اکثرا داستان رو با نوشته های روی کاغذ بیان میکنن یا باید با صحبت کردن با npc های تو بازی داستان رو متوجه بشین که دوباره میرسیم به همون انیمیشن های مسخره و حوصله سربرشون
سیستم مبارزات بازی که دیگه فاجعست!
گرافیگ هم اکثرا یه نسل عقبه دلیلشون هم اینه که وسعت بازی زیاده :-/
به جز ویچر ۳ و دارک سولز ۳ بقیه این مشکلات رو دارن،مهم ترین دلیله موفقیت ویچر ۳ هم همین بود چون موارد بالا رو تکرار نکرد و باعث شد اونایی که rpg باز نیستن هم بازیش کنن
البته به نظرم تنها ایراد ویچر ۳ سیستم مبارزاتش بود اگه روی این مورد بیش تر کار میکردن دیکه بازی بی نقص میشد و شاهکار تر از شاهکار.
البته ویچر مبارزه محور نیست مثل دارک سولز . بازی داستان و قصه محوره . دارک سولز بالاترین تمرکز سازنده روی سیستم مبارزات هست . من ویچر رو یکم بازی کردم نتونستم ادامه بدم بازی رو .
عزیز جان اتفاقا سیستم مبارزه ویچر یکی از خفن ترین ها تو سبک خودشه
من مشکلی توی سیستم مبارزی ویچر ۳ نمیبینم به این سبک میگن هک اند اسلش و ویچر ۳ خیلی خوب توش عمل کرده بحث سری سولز هم جداست چون اون خودش یه سبک گیمپلی به وجود اورده
ویچر کلا از هر نظر فقط دو مشکل داشت نبود مخفی کاری نداشتن باس فایت
در بقیه موارد قطعا ابر شاهکاره که خود سی دی پراجکت هم دیگه نمیتونه مثلش بسازه
والا الان دیگه همه بازیها شدن نقش آفرینی.
درخت مهارت درخت دیالوگ جمع اوری آیتم های ریز ودرشت طراحی کارکتر و ...
نقش آفرینی هنوز سبک هاردکوری محسوب میشه اما توی این نسل مخصوصا خیلی تغیرات عام پسندی روش صورت گرفته و با خیلی سبک های دیگه ادغام شده برای مثال
خیلی از کسانی که الان مدح ویچر ۳ رو میگن نمیتونن حتی یک ساعت از بازی ویچر ۱ رو تحمل کنند و یا حتی ممکنه از بازیی بزرگی مثل starwars:knights of the old republic متنفر باشن.
خلاصه اینکه نقش آفرینی هم نقش آفرینی های قدیم.
با خوندن عنوان بیشتر توقع داشتم از ویچر و اسکایریم بگین
بقیه حرفام رو میخورم دیگران ناراحت نشن
من هیچ وقت نتونستم با بازیهای نقش افرینی خطی مثل نقش افرینی جهان باز ارتباط برقرار کنم
من با سبک نقش افرینی کاملا بیگانه بودم تا همین دو سال پیش . فقط شوتر و اکشن ماجرایی مورد علاقه ام بودن . نقش افرینی رو حوسله بر میدیدم و معنای ساختن شخصیت هنوز برام جا نیوفتاده بود و لذتشو درک نکرده بودم . اقای اقا بابایی در یکی از مقالاتش توجه منو به بایوشاک جلب کرد قبلا بازی رو پلی کرده بودم و ازش خوشم نیومده بود و رهاش کرده بودم . طبق تعریفهای ایشون بایوشاک ریمستر رو شروع کردم و اونجا بود که معنای ارتقا شخصیت و ادوات برام جا افتاد بازی کاملا المانهای نقش افرینی داره و شوتری هست که از صدها راه و طریق مختلف میشه بازی رو پیش برد . ارتقا سلاح رو در اویل ۴ قبلا دیده بودم ولی این فرق میکرد و گیم پلی رو هم تحت تاثیر ارتقا ادوات قرار میداد . به نظر من نقش افرینی رو میشه کاملترین سبک بازی به حساب اورد و هر بازی که بخواد خودشو عمیقتر کنه مقداری از المانهای نقش افرینی رو وارد خودش میکنه . اولین نقش افرینی که استارت زدم دارک سولز بود که خواب و خوراک رو از من گرفت . علتش هم این بود که بازی کات سین زیاد و دیالوگ فراوون و سوال وجواب بیش از حد و خسته کننده نداره . مواردی که گفتم بازی رو بیشتر شبیه فیلم میکنه تا بازی . سازنده باید اینو بفهمه که بازیش در سراسر دنیا مخاطب داره و همه انگلیسیشون خوب نیست و مثل فیلم هم نیست که بشه براش دوبله ساخت و تنها مدیومی هست که نمیشه براش ترجمه کرد بنابر این یکسری از خیر این بازیها میگذرن . دیالوگهای کوتاه و ساده رو میشه یک کاریش کرد .اما طولانی و سنگین بشه حوصله بر هست . تاکید میکنم این چیزی از ارزش بازی کم نمیکنه ولی مخاطب از دست میره .
همیشه سعی کردم خودمو با بازی های نقش آفرینی بتونم منطبق کنم! ولی نمیدونم چرا هیچ کدومشونو معمولا نمیتونم تموم کنم :/ فقط بازی هایی که یه المان های محدودی از rpg هست رو تونستم روشون زمان بذارم و تموم کنم :/ تو رو خدا منو نزنید ولی من یکی از معدود سبک مغزایی بودم (به قول کسی که تو اوایل کامنتا گفت :rotfl: ) که از شاهکاری مثل ویچر ۳ خسته شدم و حذفش کردم!!! من هم فکر کنم از اونایی باشم که بازیای خطی رو بیشتر ترجیح میدم! چون سبک مورد علاقم هم ترسناک و شوتر و … هست و این بازیا هم که معمولا خطین :/ ببینم اولین rpg ای که مثل آدم میشینم که تموم کنم ، چیه :rotfl:
زشته وقتی موضوع درباره نقش آفرینیه اسم بلادبورن نیاد، بلادبورن بهترین نقش آفرینی بود که این نسل بازی کردم (و البته بهترین نقش آفرینی کل این نسل هم بود )
من وقتی بچه تر بودم از سبک RPG متنفر بودم! به نظرم خیلی پیچیده، گیج کننده و حوصله سر بر بود و واقعا هیچ لذتی نمیتونستم از این سبک بازی ببرم تا جایی که دو بار ویچر رو شروع کردم و هر بار بعد دو سه ساعت بازی حذفش کردم
تا این که یه سری از مقالات جناب آقابابایی توجه منو به این سری جلب کرد و ایشون ویچر ۳ و سری سولز رو شاهکار خطاب کرده بود
از اون جایی که ایشون بسیار خوش نام هستن و من تا حالا جز صداقت در مقالات ایشون چیزی ندیدم و میدونستم بدون تعصب صحبت میکنن تصمیم گرفتم این سبک رو یه امتحانی بزنم
از طرف دیگه یکی از دوستان قدیمیم که گیمر حرفه ای هم هست توصیه کرد حتما حتما ویچر ۳ رو بازی کنم و تضمین کرد از ماموریت های اصلی و فرعی و داستان بازی بی نهایت لذت میبرم
منم ویچر ۳ رو برای سومین بار شروع کردم و بعد یه مدت فهمیدم چه شاهکاری رو از دست داده بودم… این بازیای داستان محور با بیش از ۵۰ ساعت گیمپلی و ماموریت تو این دورانی که همه به سمت آنلاین کشیده شدن واقعا شاهکارن
سعید جان همین جا میگم دمت گرم دنیای بی نظیری رو به روی من گشودی :yes: :yes: :inlove: :inlove:
حالا هم میخوام با همین راهنمای Dark Souls 3 که سعید عزیز زحمتش رو کشیدن این بازی رو هم شروع کنم
جا داره از قلم روان و نگارش زیبای آقای زاهدی هم تشکر کنم و بگم که واقعا مقاله زیبا و بسیار مفیدی بود :yes: :yes: :yes:
سلام خدمت شما عزیزان. نمی تونید تصور کنید که چقدر برام لذت بخشه وقتی میام در نظراتتون میخونم که من باعث شدم گیمرهای کشورم به سمت سولز و ویچر و بایوشاک و… برن. خیلی از اعتمادتون به حرف ها و مقالات بنده تشکر میکنم و واقعا به خودم می بالم که می بینم اینقدر بامحبت هستید که این موضوع رو مطرح میکنید و از من تشکر میکنید. واقعا باعث افتخار منه که باعث بشم گیمرهای کشورم دیدشون به این بازی ها که “معنای” بازی هستن و ارزشمند هستن معطوف بشه و بدونن این بازی ها هستن که وقتی کسی میخواد از صنعت گیم به عنوان هنر نام ببره اینا رو مطرح می کنه نه شوترهای آنلاین بی هدفی که “برترینشون” و بهترینشون” حتی به اندازه یک صدم عنوانی مثل ویچر یا رد دد و دارک سولز و… نیست. تشکر میکنم از همه شما عزیزان گیمفایی. ادم شوتر هم که میسازه باید آنچارتد و مس افکت و مدرن وارفیر و بایوشاک بسازه نه یک ننگ مثل…..
یه سوال دارم از دوستان
به عنوان کسی که هیچ نسخه از سری the witcher رو بازی نکرده آیا فقط با بازی کردن نسخه سوم میتونم داستان رو بفهمم ؟
از بس تعریف شنیدم از این بازی که تصمیم گرفتم بلاخره تجربش کنم به شخصه بهترین نقش آفرینی واسه من سری سولز بود
خیر, نسخه دو و سه به طور مستقیم به هم ارتباط دارند و تصمیماتی که در ویچر ۲ میگیرید کم و بیش در ویچر ۳ تاثیر گذارند و برای درک کامل نسخه ۳ نیاز به تجربه نسخه دوم دارید
مقاله عالیه بنظر من بهترین سال برای سبک نقش افرینی و برای خودم بهترین سال گیمینگ سال ۲۰۱۵ بود که ابرشاهکار های ویچر و بلادبورن و متال ۵ و فالوت منتشر شدن واقعا سال عالی ای بود من وقتی نوجوون بودم نفرت داشتم از این سبک و کلا از بچگی تا همین سه سال پیش فقط بازی های خطی و ریسینگ و کلا چیزایی میرفتم ک یا فان بودن یا طولانی نبودن تا اینکه سری سولز و ویچر رو رفتم و از اون موقع اکثر بازیهای نقش افرینی این نسلو رفتم ولی هیچی برام بلادبورن و ویچر سه نشدن واقعا صد در صد rpg های نسل هفت هم عالی بودن ولی کیفیتی ک توی این بازیها دیدم باعث میشه خیلی علاقه ای به نقش افرینی های نسل هفت نداشته باشم البته بجز سری بایوشاک ک هنوزم باکیفیت این نسل هست المان هاش یه تشکریم بکنم از آقا سعید ک پیشنهاد ویچر سه و دارک سولز یکو دادن و واقعا عالی بودن
ممنونم بابت مقاله :heart: :rose: بنده بین عناوین نقش آفرینی با ویچر۳ و اسکایریم و فال آوت۳ خاطرات زیادی دارم
مقاله درباره نقش آفرینی، ولی تمام تمرکزش روی ستایش از میازاکیه، و کلا به بازی های نسل ۷و۸ میپردازه، جدا از اشاره های کوچیک به تاریخچه سبک، به تمام مقدسات فاینال فانتزی تو ۷ خلاصه نمیشه و حتی بهترین نسخه سری هم نیست، و در نهایت تشکری دارم که یاداو ی کردید سبک ت ن بیس چقدر مضخرف و حال به هم زن و ابلهانه است و رئال تایم چقدر جذاب و عالی