نور سبز، استرس، دلهره… | نقد و بررسی بازی Call of Cthulhu
چندی پیش یک بازی داستان محور به نام Vampyr منتشر شد که ساخت آن بر عهده همان گروهی بود که پیش تر بر روی Life is Strange کار کرده بودند. Life is Strange نمونه بارزی از این حقیقت بود که بازیهای داستان محور نیز میتوانند در بین بازی بازان محبوب باشند، حال Vampyr یک بازی اکشنتر، تاریکتر و غمگین تر بود که المانهای نقش آفرینی را هم در خود میدید. برگردیم سر صحبت در مورد Life is Strange، عنوانی که اصلا در آن خبری از اکشن و کشت و کشتار و مبارزه نبود و شما تنها باید داستان شخصیت اصلی بازی را آن طور که خودتان میخواستید رقم بزنید. همان طور که پیش تر گفتیم، LiS نمونه خوبی برای اثبات این قضیه است که دنیای گیم حالا دیگر تنها به چند ژانر خاص محدود نشده و همه چیز دیگر مبارزه با دشمنان زمینی و فضایی نیست. به غیر از افرادی که خود را رسما طرفدار بازیهایی مثل Life is Strange و Vampyr میدانند، گیمرهای دیگر هم شاید برای تنوع سری به چنین بازیهایی بزنند و از آن ها نیز خوششان بیاید; به هر حال همه میدانیم که جامعه بازی باز متشکل شده از افرادی تنوع طلب است که عموما سعی میکنند چندین سبک خاص را انتخاب کنند و خود را به ژانر خاصی محدود نمیکنند. اما چرا سر صحبت را با دو بازی Life is Strange و Vampyr باز کردیم؟ چون امروز میخواهیم عنوانی را مورد بررسی قرار دهیم که شباهت زیادی به دو بازی ذکر شده دارد: Call of Cthulhu
کسانی که اهل خواندن کتابهای وحشتناک هستند قطعا نام اچ پی لاو کرافت به گوششان خورده است، نویسنده پر آوازهای که در نوشتن داستانهای وحشتناک بی نظیر بود. هاوارد فیلیپس لاوکرفت البته در زمان زندگیاش مخاطبان چندان زیادی نداشت اما بعدها آثارش مورد توجه کسانی که طرفدار ژانر وحشت بودند قرار گرفت و اکنون به مرحلهای رسیده که از یکی از معروفترین آثارش در ساخت یک بازی استفاده شده است! داستان The Call of Cthulhu یکی از بهترین داستانهای لاوکرفت است که اخیرا یک بازی با همین نام در دست توسعه بوده و کمتر از یک هفته از انتشار آن میگذرد. این داستان پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به داستان اصلی یک بازی ویدئویی را دارد و سازندگان نیز این پتانسیل را کشف کردهاند اما در پیاده سازی نهایی آن ایرادات زیادی دیده میشود. در روزهایی که همه چشمها و گوشها به عناوینی چون Red Dead Redemption 2 معطوف است، بیایید نگاهی دقیق به عنوان Call of Cthulhu، آخرین محصول Cyanide Studio بیندازیم.
نقطه قوت بازی Call of Cthulhu داستانی است که البته مشکلاتی را هم دارد! برخلاف دیگر بازیهای داستان محور، Call of Cthulhu اشتباهات ناشیانهای دارد که هرگز قابل توجیه نیستند. Cyanide Studio سازنده کم تجربهای نیست و انتظار میرود که بتواند بهتر از اینها عمل کند. کاراگاه Edward Pierce با یک کابوس که بعدا رنگ حقیقت به خود میگیرد از خواب بیدار میشود و چند دقیقه بعد تلفن دفتر کارش زنگ میخورد! ادوارد پیرس کهنه کار جنگ است که البته از گذشتهای که دارد تنها یک عکس با گروهانش در ارتش و چند پرونده مختومه دیده میشود به جز این، هیچ چیز از ادوارد نمیدانیم. بعد از جنگ، وی در یک آژانس استخدام شده و به عنوان یک کاراگاه خصوصی برای این آژانس کار میکند. در تماس تلفنی که با وی گرفته میشود، از ادوارد به خاطر قبول نکردن پرونده جدید شکایت شده و او را به اخراج شدن تهدید میکنند، از این رو مجبور است پرونده نفر بعدی که وارد دفترش میشود را قبول کند و بعد از گفت و گویی با پدر یک نقاش معروف به نام Sarah Hawkins، وی محبور به سفر به جزیرهای در اطراف بوستون میشود. این پنج دقیقه ابتدایی بازی به صورت خلاصه بود و از این جا به بعد شما را با داستان بازی تنها میگذاریم. روند روایت داستان راضی کننده به نظر میرسد و خبری از انحرافات پیچیده داستانی نخواهد بود. بازی از یک داستان سطحی رنج نمیبرد و برعکس، از داستانی پیچیده، عمیق و پر از رمز و راز بهره برده که در وهله اول هنر نویسنده داستان، هاوارد فیلیپس لاوکرفت و در مرحله بعدی پیاده سازی خوب آن را نشان میدهد. نکات مخفی و پیچیده زیادی در داستان بازی وجود دارد و علامت سوالهای فراوانی برای کاراگاه پیرس و بازیکن بازی پیش خواهد آمد که شما باید این علامت سوالها را رفع کنید. به عنوان یک بازی کاراگاهی Call of Cthulhu بسیار خوب عمل میکند و رضایت مخاطب را به همراه خواهد داشت.
با این وجود شخصیت پردازی بازی چنگی به دل نمیزند. در همین مقاله قبلی، تحلیل داستان Far Cry 5، در مورد اهمیت شخصیت سازی صحبت کردیم. حال اهمیت چنین موضوعی در بازیهایی که نقطه قوتشان، داستانشان است چند برابر میشود. برقراری ارتباط با شخصیتهای بازی از مهم ترین ارکان عناوینی مثل Vampyr، Life is Strange و همین طور Call of Cthulhu است که در مورد آخری، متاسفانه مشکلاتی دیده میشود. اولین مشکل شخصیت پردازی بازی از جایی آغاز میشود که اصلا معلوم نیست کاراگاه پیرس قبلا چه کسی بوده و اکنون چرا به این جا رسیده است. بازی فقط به شما میگوید که ادوارد پیرس در گذشته یک کهنه کار نظامی بوده و اکنون به افسردگی دچار شده و مجبور است با قرص خواب، شب را سحر کند. سوالهایی که ایجاد میشود: چرا افسرده است؟ چرا شب ها کابوس میبیند؟ سرانجام او در ارتش چه شد؟ The Lost Battalion ( نام گروهانی که ادوارد پیرس در آن بوده است ) به چه سرنوشتی دچار میشوند؟ متاسفانه بازی برای هیچ کدام یا پاسخی ندارد یا آن قدر سطحی است که کمکی به بازیکن نمیکند. جلوتر میروید و این قضیه در مورد دیگر شخصیتهای بازی نیز صادق است، از ناخدای جزیره گرفته تا زنی به نام Cat و یا صاحب بار. تنها کاراکتری که به خوبی آن را خواهید شناخت Sarah Hawkins است که در یک آتش سوزی جان خود را باخته و به همراه خانوادهاش اکنون زیر خروارها خاک دفن شدهاند. پرداخت به کاراکترهای دیگر اصلا در وضعیت مطلوبی نیست و بازیکن را راضی نمیکند. در مورد دیگر سبکها، شاید چنین موضوعی از نظر بازیکنان عادی مشکل بزرگی نباشد اما در مورد یک بازی مثل Call of Cthulhu داستان متفاوت است، حتی یک کودک نیز میتواند چنین مشکلی را درک کند. البته جذابیتهای بازی در دیگر بخشها و همچنین داستانی عمیق که لحظه به لحظه بیشتر شما را در خود فرو میبرد شاید بتواند حواس بازیکن را از این مشکل پرت کند.
برای افرادی که از “گیم” صرفا بزن و بکش میخواهند Call of Cthulhu بدترین گزینه ممکن است. هیچ مبارزهای در این بازی صورت نخواهد گرفت و اصلا خبری از درگیری فیزیکی نیست، اگر باشد هم شما در آن نقش چندانی ندارید. کاراگاه ادوارد پیرس از آن دست کاراکترهایی نیست که یک اسلحه به دست بگیرد و به جنگ با خلافکاران برود و در ضمن آدم قلدری هم نیست و از قدرتش برای کتک زدن دیگران استفاده نمیکند. به همین خاطر است که عملا در Call of Cthulhu دست به مبارزه نخواهید زد و در گیم پلی بازی، ضربه زدن و شلیک کردن تعریف نشده است. تنا کاری که شما لازم است انجام دهید کشف حقیقت است و در این راه به مبارزه احتیاج پیدا نخواهید کرد. با گفت و گو میتوانید مشکلات را حل و فصل کنید تا کار به جاهای باریک نکشد. بازی از المانهای نقش آفرینی نیز بهره میبرد و به شکلی مناسب از این المانها در خود استفاده کرده است. جزیرهای که سارا هاوکینز و خانوادهاش در آن دفن شدهاند Dark Water نام دارد و بازی هم عملا از همین جا آغاز میشود و اولین انتخاب اصلی شما هم همین جاست، جایی که بین مبارزه و صلح، یکی را انتخاب میکنید. پس از آن نیز با Cat رو به رو میشوید و آنجا نیز میتوانید به انتخاب خودتان عمل کنید. در بین مهارتهایی که میتوانید در خود تقویت کنید، Strength نیز دیده میشود با این وجود، خبری از مبارزه نخواهد بود و قدرت شما ارتباطی با توانایی شما در مبارزات ندارد. در مورد مهارتهای بازی توضیحات بیشتری را در ادامه ارائه خواهیم داد. مشابه دیگر عناوین داستان محور، تقریبا تمام بازی شما باید دیالوگ انتخاب کنید و به همین منوال بازی را تا پایان پیش ببرید. در این زمینه نیز مشکلاتی دیده میشوند که باز هم توجیهی ندارند. انتخابهایی که در پیش دارید، در بعضی موارد مرتبط به اتفاقات گذشته هستند و مثلا اگر عمل X را انجام دهید، دیالوگ Y برایتان آنلاک میشود. به عنوان مثال زمانی که تازه به Darkwater میرسید و میخواهید با ناخدای جزیره صحبت کنید، قبل از آن میتوانید گشتی در اتاق وی بزنید. ناخدا آیتمهای مختلفی را در این اتاق نگه میدارد که یکی از آنها، عکس مردی شبیه به خود اوست. اگر این عکس را بررسی کنید، در ادامه دیالوگی مربوط به عکس آنلاک شده و میتوانید در مورد آن صحبت کنید، در غیر این صورت این دیالوگ برایتان قفل خواهد بود. این مورد البته تنها مثال کوچکی است و با پیشروی در بازی به حالتهای مشابه اما مهم تری برخورد خواهید کرد.
در مثالی که زده شد، صحبت کردن یا نکردن در مورد عکس تغییری روی روند داستان بازی ندارد و چیزی را تغییر نمیدهد اما یک سری از تصمیمات شما ارتباط مستقیم با سرنوشت بازی داشته و یک سری دیگر تنها در همان لحظه رخ دادن اتفاق، تغییر را رقم میزنند و در ادامه کار تاثیری ندارند. سری اول که همان دیالوگهایی بودند که اصلا نقشی را ندارند و فقط و فقط حالت بیشتر بدانید دارند. دیالوگهایی که تاثیر خود را روی بازی میگذارند اما خود دو گروه هستند. به عنوان مثال در یکی از چپترهای بازی باید وارد کاخ هاوکینز شوید که در آن جا با سرایدار این خانه بزرگ و متروکه رو به رو خواهید شد که با تبر به شما حمله ور میشود. در این جا هم میتوانید به زور تبر را از وی بگیرید و کمی خشونت به خرج دهید و هم میتوانید با وی صحبت کرده و او را آرام کنید و به پیرمرد را متقاعد کنید که شما دشمن او نیستید. در هر دو صورت، سرایدار در خانه را برایتان باز خواهد کرد و تا پایان بازی نیز این انتخاب شما هیچ تاثیری روی روند بازی ندارد. نیازی نیست در این موارد خیلی محتاط باشید. اما بعضی دیگر از تصمیمات شما در بازی روی سرنوشت داستان تاثیر خواهند گذاشت. بالای صفحه نیز این نکته ذکر میشود. در این تصمیمات باید خیلی دقت کنید و بدون فکر کردن کاری را انجام ندهید. بازیکنانی که عناوینی مثل Vampyr و Life is Strange را تجربه کردهاند، میدانند که از چه صحبت میکنیم. به طور کلی چنین بازیهایی صبر زیاد میطلبند و برای افرادی که حال و حوصله فکر کردن نداشته و بعد از یک روز خسته کننده میخواهند یکی دو ساعتی را به کشتن دشمنان مجازی بپردازند جذابیتی ندارند. البته تفاوت عمدهای که بین Call of Cthulhu و بازیهای مشابهش میبینیم، حس استرس و هیجان بالای بازی است که بدان هم میرسیم. انتظار داریم که با توجه به انتخابهای مختلف بازی، اندینگهای متفاوتی را نیز شاهد باشیم. بازی اولا سه پایان در خود دارد که در مقایسه با دیگر بازیهای مشابه، عدد قابل قبولی است، مشکل بعدی مربوط به جایی است که انتخابهای کلیدی شما نیز تاثیری که انتظار داریم را روی بازی ندارند. مثلا در همان ابتدای بازی شما میتوانید یک پیک مشروب بخورید، این انتخاب از نظر بازی یک انتخاب کلیدی تلقی میشود در حالی که، هیچ تاثیری روی روند بازی ندارد. این پیش پا افتاده ترین مثالی بود که میتوانستم برای شما بزنم. حال بیایید انتخابهای بازی را با عناوینی مثل Vampyr مقایسه کنید!
داستان بازی که یونیک و منحصر به فرد است اما گیم پلی و اتمسفر بازی قابل مقایسه با بازیهایی مثل شرلوک هولمز، Murdered Soul Suspect و Vampyr است. از نظر کاراگاهی، بازی شباهت زیادی به گزینه اول دارد. شما باید در محیط بچرخید و سرنخهایی را پیدا کنید که به مرگ خانواده هاوکینز ختم میشوند. فراموش نکنید که هر اتفاقی هم در بازی رخ دهد، در نهایت هدف کاراگاه ادوارد پیرس، پیدا کردن دلیل مرگ چارلز هاوکینز، سارا هاوکینز و پسر ۱۱ ساله این زوج است. در ادامه کار شما با لحظاتی مواجه میشوید که نمیدانید در واقعیت به سر میبرید یا تنها یک کابوس است. ادوارد پیرس کار خود را خوب بلد است و با سرنخهایی که پیدا میکند قادر به بازسازی تصویری است که در گذشته رخ داده است. پیدا کردن آیتمهای کلیدی، کشف حقایق گفته نشده و جست و جوی کامل محیط برای پیدا کردن مدارک و اسناد از اصلیترین کارهایی هستند که کاراگاه قصه ما باید انجام دهد. پروندهای که کاراگاه پیرس قبول کرده، او را بارها به مرز میان کابوس و واقعیت میکشاند و این همانجاییست که هیجان بازی به بالاترین درجه خود میرسد. بدون تعارف، Call of Cthulhu یکی از پرهیجانترین بازیهایی است که طی یکی دو سال اخیر تجربه کردهام و علیرغم تمام کم و کاستیهایش نسبت به بازیهای مشابه، آن قدر لحظات حساس دارد که بعد از چند ساعت بازی کردن، خود را خیس در عرق سرد خواهید یافت! از همان لحظهای که کاراگاه پیرس پای خود را به جزیره دارک واتر میگذارد هیجان بازی آغاز شده و لحظه به لحظه نیز بیشتر میشود. سردرگمی ادوارد، مخاطب را نیز گیج میکند و هر لحظه به دنبال این هستید که بفهمید که آیا بالاخره این خواب بود یا واقعیت؟ هر آنچه در بازی وجود دارد، موسیقیهای بازی، صداگذاری بازی، داستان بازی و اتمسفر آن در راستای ایجاد هیجان و استرسی است که به شکلی بی نظیر پیاده شده است. هر لحظه که بازی حالت سینماتیک به خود میگیرد باید منتظر اتفاق عجیب و غیرمنتظره دیگری باشید! به طور کلی داستانهای هاوارد فیلیپس لاوکرفت روی قدرت موجودات اهریمنی تمرکز دارند و در مقابل، شخصیتهای مثبت داستان در برابر این اهریمنها ضعیف هستند. ادوارد پیرس نیز دقیقا همین شرایط را دارد و بعد از رخ دادن اتفاقهای رعب آور، ترس از چهرهاش پیداست، استرس وی به بازیکن نیز سرایت کرده و بازیکن را در هیجان کامل، ساعتها پشت سیستم میخکوب میکند.
سبک بازی Survival Horror است با این وجود Call of Cthulhu اصلا بازی ترسناکی نیست. از آن دست بازیهایی نیست که شما را بترساند بلکه هیجان انگیز است. به ندرت با موجودات اهریمنی به صورت مستقیم سر و کار دارید و بیشتر کارتان به کشف حقایق مربوط میشود. در Call of Cthulhu نیز مهارتهای خود را در شش زمینه میتوانید ارتقا دهید. مثلا یکی از این قابلیتها، قدرت است. یادآوری میکنیم که در بازی خبری از مبارزات نخواهد بود پس “قدرت” به چه درد میخورد؟ کمی بالاتر اشاره کردیم که میتوانید سرایدار کاخ هاوکینز را متقاعد کنید که با شما کنار بیاید و یا به زور تبرش از وی بگیرید. اگر امتیاز قدرت شما کافی باشید، میتوانید به زور متوسل شوید در غیر این صورت باید از روشهای دیگری استفاده کنید. روانشانی و فلسفه نیز از دیگر مهارتهای مهم ادوارد هستند که میتوانید آن ها را نیز تقویت کنید. خوبی بازی این است که این مهارتها واقعا کاربردی بوده و مورد استفاده قرار میگیرند. با وجود اینکه خبری از مبارزه نیست، اما سازندگان خیلی خوب توانستهاند از چنین المانهایی بهره ببرند. قابل تحسین است! خبر بد این جاست که در نهایت استفاده از این المانها نیز تاثیر چندانی ندارد و به همان چیزی ختم میشود که پیش تر در موردش صحبت کردیم، عدم اهمیت داشتن انتخابها! مشکلی که برای Call of Cthulhu و بازیهای مشابهش، آزاردهنده خواهد بود. شاید در ابتدا با خود فکر کنید که چون بازی از سه اندینگ مختلف بهره برده، پس قاعدتا تک تک انتخابهای شما روی بازی تاثیرگذار خواهند بود، تفکری که اشتباه است یا حداقل صد در صد درست نیست. در بازیهای دیگر اغلب به کمک امتیاز تجربه یا XP شخصیت خود را ارتقا میدهید، در Call of Cthulhu، خبری از XP نیست و CP جایگزین آن شده است. کارکرد این دو اما تفاوتی ندارد و ادوارد برای رسیدن به سطح خاصی از هر قابلیت به مقدار مشخصی CP احتیاج خواهد داشت.
علاوه بر موارد گفته شده، شما باید بتوانید در مخفیکاری نیز گلیم خود را از آب بیرون بکشید. لازم نیست حتما استاد مخفیکاری و بازیهایی مثل Thief یا Dishonored باشید، اما در حدی که در محیطهای Call of Cthulhu بتوانید خود را مخفی نگه دارید، ضروری است. به هیچ وجه کار سختی نیست و حتی افراد آماتور در مخفیکاری نیز میتوانند از عهده چنین چالشی برآیند. حتی اگر دیده شوید هم تا زمانی که شما را نگرفتهاند راه فرار و پنهان شدن دارید. زمانی که NPCها به شما مشکوک شوند یک علامت سفید رنگ بالای سرشان ظاهر میشود و این علامت وقتی که شک آنها به یقین تبدیل شود، از سفید به قرمز تغییر رنگ خواهد داد. آنها صدای پای شما را نخواهند شنید! شک NPCها نیز خیلی سریع از بین خواهد رفت و به طور کلی به لطف هوش مصنوعی پایین کاراکتر های غیرقابل بازی، اصلا راه سختی را در پیش ندارید. ضمنا اتاقها و کمدهایی نیز در چنین محیطهایی پیدا میشوند که در آنها میتوانید مخفی شوید. خبری از درجه سختی هم نیست و با خیال راحت از هوش مصنوعی ان پی سیها استفاده کنید و چپتر را با موفقیت بگذرانید. هرگز هم به این فکر نکنید که مثلا از پشت سر به یک دشمن حمله کرده و وی را بیهوش کنید! هیچ خبری از اکشن در بازی نیست و فقط باید از چهار کلید برای حرکت به عقب و جلو و طرفین استفاده کنید. نکتهای که ذکر آن خالی از لطف نیست، نورپردازی قابل قبول Call of Cthulhu در محیطهای مخفی کاری است. شما نمیتوانید مثل بعضی از بازیهای دیگر پشت یا آن سوی دیوارها را ببینید. ادوارد پیرس نه گجت مورد برای این کار را دارد و نه از قدرتهای ماورایی بهره میبرد، بنابراین نور فانوس نگهبانان تنها روشی است که میتوانید از طریق آن یک راه امن برای خود پیدا کنید. قبل از اینکه نگهبان سر برسد، نور فانوس وی واضح خواهد بود و در این فرصت اندک باید خود را از دیدگان نگهبان مخفی کنید. از دیگر نقاط قوت بازی میتوان به پازلهای آن اشاره کرد که علاوه بر چالش برانگیز بودن، شما را خسته هم نخواهند کرد. کسل کننده بودن پازلها مشکلی است که گریبان بسیاری از عناوین کوچکتر را میگیرد، Call of Cthulhu در این زمینه حرفهای عمل کرده و بازیکن را مایوس نمیکند. پازلهای بازی با معماهای بازیهایی مثل Assassin’s Creed متفاوت بوده و بیشتر شبیه به Tomb Raiderها هستند. باید اجزای مختلف را پیدا کنید و آنها را به درستی سر جایشان قرار دهید. خبری از معماهای عجیب غریب نیست و سازندگان از این پیش تر نرفتهاند. برای این که کاراکترهای جزیره عجیب دارک واتر را بیشتر بشناسید هم میتوانید با فشردن کلید J در رایانههای شخصی اطلاعاتی از آنها به دست بیاورید، به عبارت صحیحتر، اطلاعاتی که تاکنون از آن ها به دست آوردهاید را مرور کنید.
اتمسفر بازی بی شک یکی از مهمترین عواملی است که Call of Cthulhu میتواند مخاطب خود را در استرس و هیجان غرق کند. فضاسازی کم نظیر بازی علی رغم مشکلات فنی، سبب میشوند که Call of Cthulhu مثل عناوینی چون Murdered Soul Suspect در حد یک بازی معمولی باقی بماند اما هدف خود را به انجام برساند. حال اگر هدف Call of Cthulhu ایجاد ترس و دلهره است، سازندگان به خوبی رسالت خود را کامل کردهاند. از زمانی که وارد دارک واتر میشوید همه چیز رنگ و لعاب تازهای به خود میگیرد. اطراف خود را نگاه میکنید و افسر بردلی را مشاهده میکنید که با جمعی از دریانوردان در حال جر و بحث است. کمی آن طرف تر هم نهنگ غول پیکری روی زمین، غرق در خون افتاده و معلوم نیست نماد چه چیزی است. جزیره دارک واتر واضح است که به فراموشی سپرده شده و به غیر از افرادی خاص، کسی در آنجا نه سکونت دارد و نه سفر میکند. رو به روی شما، یک بار دیده میشود و در سمت راستتان هم اتاق ناخدا. دیوارها مشخص میکنند که دارک واتر سال هاست ترمیم نشده است. اتفاقات بازی در شب رخ میدهند و دارک واتر شبهایش کمی ترسناک هستند! خصوصا اگر تنها یا غریبه باشید. در ادامه بازی نیز اتمسفر بازی به همین اندازه جذاب، تاریک، ترسناک و مطابق با تم داستانی بازی است. دو رنگ سیاه و سبز، رنگهای شاخص بازی هستند و به نظر میرسد طراحی محیط بر اساس همین دو رنگ انجام شده است.
با وجود فضاسازی فوق العاده و کم نقص، گرافیک فنی بازی اصلا قابل قبول نیست. زمانی که شخصیتها در حال راه رفتن هستند، کفش آنها اصلا قابل تشخیص نیست چون داخل زمین فرو میرود. کیفیت بافتها و تکسچرها به هیچ وجه شما را راضی نخواهد کرد و حداقل روی PC، از کیفیتی ضعیف رنج میبرند. به نظر میرسد که Call of Cthulhu روی کنسولهای نسل هشتمی کیفیت بالاتری داشته باشد. طراحی تکسچرها اصلا عمیق انجام نشده، زمانی که خود را به دیوار نزدیک میکنید و آجر به آجر به آن نگاه میکنید هیچ حسی از پویایی نمیبینید! کاملا خشک و تصنعی. این موضوع در مورد صورت شخصیتها نیز صدق کرده و نه خبری از چین و چروکهای پیشانی است و نه حس حیات در چهرهها. شخصیت اصلی بازی، ادوارد پیرس ریشهایی نسبتا بلند دارد که به شکلی بد روی صورت وی نقش بستهاند، به شکلی کاملا مصنوعی. افسر بردلی زخمی روی صورت خود دارد که آن هم بد طراحی شده است. سازندگان خیلی خوب توانستهاند که دنیای Call of Cthulhu و دارک واتر را فضاسازی کنند و همین اتمسفر، حتی بار دیگر مسائل گرافیکی را نیز به دوش میکشد.
به بخش نهایی نقد و بررسی بازی Call of Cthulhu میرسیم، بخشی که تقریبا در آن Call of Cthulhu بدون مشکل است. صداگذاری شخصیت اصلی بازی به خوبی انجام شده و در خور کاراگاه ادوارد پیرس است. این قضیه در مورد بقیه کاراکترها نیز با شدت کمتری، صادق است. هر چند شخصیتی چون Cat میتوانست از صداپردازی بهتری بهره ببرد، اما همین هم قابل قبول است و لازم نیست خیلی سخت گیر باشیم. نقطه قوت بازی در این زمینه، استفاده از موسیقیهای قوی و مناسب بوده که بازیکن را بیشتر درگیر بازی میکنند. موسیقیهای بازی حالتی دلهره آور دارند و زمانی که در محیطهای تاریک Call of Cthulhu نواخته شوند رنگ شاهکار به خود میگیرند. شخصیتهای بازی بلدند چگونه استرس صدای خود را کنترل کرده و به موقع صدای خود را بالا برده و یا پایین بیاورند. مشکلی که در این زمینه دیده میشود، هماهنگ نبودن صدا و تصویر در بعضی از صحنههای بازی است، روی تجربه کلی شما قطعا تاثیری نخواهد داشت اما چنین ایرادی مناسب یک بازی که در سال ۲۰۱۸ منتشر میشود، قطعا نیست و یک ضعف بزرگ به شمار میرود. موسیقیهای بازی نیز در کنار اتمسفر و فضاسازی آن، از مهم ترین عوامل ایجاد هیجان در بازی به شمار میروند.
بزرگ ترین مشکلات Call of Cthulhu، مشکلات گرافیکی آن هستند که به شدت ارزش تجربه آن را کاهش میدهند با این وجود، این بازی از جمله عناوینیست که تجربه آن ضروری است. از بین بازیهای Vampyr، Life is Strange، Sherlock Holmes، Murdered Soul Suspect و بازیهای مشابه، از هر کدام لذت بردهاید بدین معناست که از Call of Cthulhu نیز خاطرات خوشی خواهید داشت. حتی اگر از آن دسته بازیکنانی هستید که به تجربه بازیهای ترسناک به هر دلیلی، رغبتی ندارند باز هم Call of Cthulhu را تجربه کنید چرا که صحبت از بازیای میکنیم که ابدا وحشتناک نیست و بیشتر حالت دلهره آور دارد. خلاصه Call of Cthulhu علی رغم مشکلات بزرگی که در بحث گرافیکی دارد، از بازیهای ارزشمند سال ۲۰۱۸ است که نباید آن را نادیده گرفت. از نظر فنی این بازی نمیتواند نمره چندان بالایی بگیرد ولی کماکان ارزش یک بار امتحان را دارد. هرچه سریع تر این بازی را تهیه کرده و با اچ پی لاوکرفت، ادوارد پیرس، ترس و دلهره، هیجان و استرس و ماجراهای عجیب و غریب جزیره دارک واتر همراه شوید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
این بازی بر روی رایانه های شخصی منتشر شده ?:-) و اگه منتشر شده سیستم مورد نیازش چیه؟
بله منتشر شده
سیستم مورد نیاز:
https://gamefa.com/507506/call-of-cthulhu-pc-system-requirements/
ممنونم :yes: :yes:
اقا خیلی ممنون نقد واقعا عالی بود ( باید بگم که با دیدن عکس ایکر کاسیاس واقعا بغضم گرفت چقدر این دروازه بان رو دوست داشتیم و چقدر برای رئال زحمت کشید و اخرش پرز نامرد فروختش و حتی به نشان احترام به تیم ملی اسپانیا دعوت نشد کاسیاس خیلی دوست داشتنی بود و حقش این نبود)
دوستانی که بازی کردن… ترس روانیش نسبت به ژانرای ترسناک دیگه چطوره؟مثلا نسبت به سایلنت هیل؟ ارزش تجربه رو داره؟
به سایلنت هیل که نمیرسه ولی واقعا ترسناکه
اسپم =این که اسم پروفایل من نیست چرا اینجوری شده
پس امتحانش کنم حتما، ممنون
مرسی بابت مقاله این بازی رو حتما باید انجام بدم خوبه که زود کرک شد :-))
تمامی مشکلاتی که گفتین همش با یک یا دو اپدیت راحت میشه حلش کرد اگه سازنده های بازی کمی همت به خرج بدن میتونن مشکلاتشو به نحو احسنت حل کنن (من که به شدت از بازیش خوشم اومد) ممنون از گیمفا به خاطر نقد زیبا :heart: :rose:
اقای اریا مقدم سپاس از نقدتون
با خوندن مقاله وسوسه شدم بازی مذکور رو تهیه کنم چون بنده حقیر عاشق بازیهای silent hill : homecoming و همینطور silent hill : Downpour هستم فقط می خواستم بدونم ایا تفاوت گرافیکی زیادی بین نسخه ONE X و سایر پلتفرمها هست یا نه سپاسگزارم ؟
ممنون که مطالعه کردید
حقیقتا در مورد تفاوت گرافیکی بازی بین One X و بقیه اطلاعی ندارم، در این حد میدونم که نسخه کنسولی بازی نسبت به نسخه PC کیفیت خیلی بالاتری داره
ممنون که وقت با ارزشتونو برای جواب دادن به بنده کم ترین گذاشتین البته خودتون بیشتر از بنده به مسایل فنی این روزها اگاه هستین الان یه جوری شده دیگه بعضی بازیها رو ادم دلش نمی اد روی کنسولهای معمولی و تلویزیونهای فول اچدی بازی کنه
بنده قبل از اینکه قیمت دلار افزایش پیدا کنه کنسول ps4 pro که داشتم رو فروختم و هم تلویزیون ۴K که داشتم رو فروختم تا بتونم ONE X و تلویزیون OLED بخرم مدل C7 ولی متاسفانه از شانس بد ما دلار ۳ برابر شد و خریدش دیگه در توان هیچ کس نیست فعلا PS4 فت دارم با اون روزگار گیمیمون رو داریم می گذرونیم
بازم ببخشید سرتون رو درد اوردم
ممنون بابت نقد.
از نظر بنده سبک survival horror با silent hill 1 به کمال رسید و با silent hill4 به پایان. نمیدونم چرا هیچ بازی ترس و بقایی رو یکم با الهام درس گرفتن از این سری درس نمیکنن. خود کونامی هم که زد کل سریو داغون کرد. ای کاش یه روز یه بازی بیاد اون حس و حال باز زنده کنه…
بازی ترسناک SilentHill و DeadSpace
حیف که دیگه ادامه ای ازشون نمیسازن البته تو این نسل Evil Within هم بد نبود مخصوصا شماره ۱ که ترسش بیشتر بود
تشکر از محمد اریا مقدم عزیز :yes: :yes:
نقد دلنشینی بود
راستی این نامPrisoner که الان ظاهر شده برای شما برای من از کاربرها اشنا اومد قبلا با این نام توی بخش کامنت ها کامنت نمیذاشتی محمد جان؟ یا از اول به عنوان نویسنده امدی گیمفا؟ چون فکر کنم قبلا با این نام کامنت میذاشتی شایدم با یکی دیگه از دوستان اشتباه گرفتم
ممنون که مطالعه کردی 🙂
قبلا هم با همین نام کاربری منتهی به عنوان نویسنده و در جواب بعضی از کامنتها، آره کامنت گذاشتم ولی فک کنم اشتباه گرفتی، چون خیلی کم پیش میومد.
:yes: :yes:
Microsoft.xboxone
کجا بودی؟ دلمون واست تنگ شده بود
به به پدرام جان :heart:
اتفاقا کامنت میذارم توی بعضی پست ها و کامنت های شما رو همیشه دنبال میکنم
Microsoft.xboxone
ممنون از لطف تون به خاطر دنبال کردن کامنت های بنده حقیر ، من کوچیک شما هستم
یادمه این بازی یه نسخه قدیمی هم داشت سال ۲۰۰۵ اومد فکر کنم اون یادمه اسلحه هم داشت
ممنون بابت نقد،هنوز تجربه اش نکردم ولی Life is Strange قشنگ بود این عنوان هم شاید تجربه کنم
ومپیر چی بود که این بخاد بشه
destiny 2 تا ۱۸ نوامبر رایگانه از بتل نت دانلود کنید اونوقت برا همیشه دارینش :evilgrin: