پلیس خوب، پلیس بد | نقد و بررسی بازی This Is The Police 2
This Is The Police 2 یک تجربهی نسبتا سخت همراه با داستانی لذت بخش است که البته عیب و ایرادهای کمی هم ندارد. با نقد و بررسی بازی This Is The Police 2 با گیمفا همراه باشید.
در اولین ثانیههای بازی، با یک بخش توضیح به شما شروع میشود که در شهر شارپوود، جدیدا یک گنگ به وجود آمده که کارهایی از قبیل جابجایی و توزیع مواد مخدر انجام میدهند. شما به عنوان پلیس، باید جلوی آنها را بگیرید. از جایی، یک تماس ناشناس با پلیس انجام میشود و به آنها میگوید که مقر اصلی این گنگ را پیدا کرده است. با وجود این که این تماسها اغلب راه به حایی نمیبرند، اما از آنجایی که کلانتر منطقه میخواهد هر چه زودتر این دزدها را دستگیر کند، به این تماس پاسخ میدهد و شما همراه با دو پلیس دیگر، به سمت مکان گفته شده راهی میشوید. در آنجا، بازی برای اولین بار مکانیزمهای نسبتا گیج کنندهی خود را برای شما به نمایش میگذارد. بازی، در این قسمت، یک بازی نوبتی است که هر بار شما باید عملی را که هر کدام از پلیسهایتان باید انجام دهند مشخص کنید. به طور مثال شما عنوان میکنید که اولین پلیس باید پشت یک بشکه پنهان شود و منتظر دستور بعدی بماند. یا میتوانید به پلیس دستور دهید که به مظنون شلیک کند یا او را دستگیر کند. البته این به شرطی است که پلیس نزدیک مظنون باشد وگرنهه نمیتوانید دستور نزدیک شدن به مجرم و دستگیر کردن او را به یکباره بدهید. بعد از اینکه نوبت شما تمام شد، نوبت به مجرمها میرسد که حرکتشان را انجام دهند. این حرکت میتواند شلیک کردن به پلیس یا گشت زدن در محیط باشد. در کل، بازی در ابتدا این مکانیزم نوبتی را به خوبی برای بازیباز توضیح میدهد یا حداقل سعی میکند توضیح دهد، و سپس داستان بازی شروع میشود. در همین صحنهی ابتدای بازی، کلانتر کشته میشود و ما بعد از آن میفهمیم که لیلی، جانشین او شده است. لیلی یک پلیس خانوم با جذبهی نه چندان بالاست که به غیر از گیل، کس دیگری در ادارهی پلیس به او احترام نمیگذارد. پس از نمایش چند میانپرده و به میان آمدن یک مضنون، لیلی اطلاعاتی را به دست میآورد که او را به خانهی یک پیرمرد راهنمایی میکند. البته، این یک پیرمرد معمولی نیست. درست است که اطلاعی از باند مواد مخدر که در شهر شارپوود است ندارد، اما با ارائهی چند صحنهی عالی در یک میانپرده در مورد نامه نوشتن این پیرمرد برای بچههایش، ما متوجه میشویم که این پیرمرد، یک مامور سابق پلیس بوده است. این کلانتر سابق به خاطر درگیریهایی که با مافیا و گنگ آنها داشته، به دلایلی که هنوز مشخص نیست، مجبور به فرار میشود و حالا هر روزش را با ترس و لرز از ماموران فدرال میگذراند. پلیس به داخل خانهی پیرمرد سرازیر میشود، او را کتک میزنند و به سمت ادارهی پلیس میبرند. در آنجا، لیلی میفهمد که بوید، پیرمرد داستان ما، به خاطر جرمهایش، تحت تعقیب پلیس فدرال است اما جک به او میگوید که همه چیز یک دروغ و یک توطئه است و او باید به جک کمک کند. پس از کمی صحبت کردن، لیلی تصمیم میگیرد به جک کمک کند اما جک نیز در ازای آن باید در ادارهی پلیس همکاری کند. حال، جک یک ادارهی پلیس زیر دستش دارد که باید افراد آن را مدیریت کند و هر روز، از شهر در مقابل تبهکاران محافظت کند. داستان بازی را میتوان پیچیده قلمداد کرد، که توضیح دادنش کمی طول میکشد. همهی اینها فقط مقدمهای برای شروع بازی بود و پس از این، سر و کلهی یک پلیس که به شدت دنبال بوید است، کسی که جک به او رشوه میدهد تا او را از شر پلیسهای فدرال در امان نگه دارد و آدمهای دیگر به داستان باز میشود. هر کجای بخش توضیح داستان به بازیباز اگر اشتباه پیش میرفت، ممکن بود بازیباز گیج شود و نتواند حتی ادامهی داستان را دنبال کند. اما تک تک صحنههای بازی به هدف توضیح داستان آن، هنرمندانه ساخته و پرداخته شدهاند و داستان را به خوبی منتقل میکنند. داستان بازی به خوبی کار شده است و هر چه جلوتر میرود، ابعاد آن نیز بزرگتر و بهتر میشود. قابل ذکر است که بخش اعظم بازی نیز در همین میانرده میگذرد و به جرئت میتوان گفت بیش از شصت درصد بازی صرف داستانگویی میشود که این باعث میشود خوبیها و نواقص آن هر چه بزرگتر جلوه کنند. در بازی سیستم انتخاب دیالوگی نیز وجود دارد که به دو بخش تقسیم میشود. بخش دوم آن در گیمپلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت اما بخش اول آن تاثیر زیادی در داستان ندارد. به طور مثال، ما در ابتدای بازی همراه با جک هنگامی که دارد برای بچههایش نامهای مینویسد و سرگذشت خود را برای آنها توضیح میدهد، همراه میشویم و میتوانیم سوالهایی که از ما پرسیده میشود را به انتخاب خودمان جواب دهیم. اما در هر صورت، این انتخابها تاثیر چندانی بر نتیحه ندارند چون به صورت ضمنی، همهشان یکسان هستند و در هر صورت، تاثیری بر نتیجهی داستان نمیگذارند. مشکل بعدی که در داستانگویی وجود دارد، این است که هنگامی که بین دو شخصیت دیالوگی برقرار میشود، این دیالوگ تا حد امکان کش داده میشود. شاید این برای ریتم داستانگویی بازی ضروری باشد، اما به ریتم گیمپلی و آن حس ضرورتی که برای بازیباز ایجاد میشود تا کارهای ادارهی پلیس را اداره کند و حواسش به پلیسهای فدرال و دیگر قضایا نیز باشد، لطمه میزند. در کل، داستان بازی به شدت عالی کار شده است و از پیچیدگی بسیار خوبی برخوردار است. نحوهی گفته شدن داستان و میانپردهها، همگی عالی کار شده اند و گیمر در هیچکجای آن احساس نمیکند گم شده است. تنها مشکلی که وجود دارد، یکی این است که دیالوگها به طرز عذاب آوری کش داده میشوند و سوالهایی که باید جواب دهیم و انتخابهایی که جلوی روی ما گذاشته میشود، تاثیری بر روند ادامهی داستان در بازی ندارد.
بخش بعدی، گیمپلی بازی است که از چند بخش تشکیل میشود که هر کدام خوبیها و بدیهای خود را دارند. در ابتدا، گفته شد که بازی با یک بخش نوبتی شروع میشود. گیمپلی کلی بازی، در دستان شما به عنوان کلانتر وارن نش، که اسم مستعاری برای جک بوید است، میباشد. شما میبایست پلیسهایتان را مدیریت کنید، حواستان باشد که زیاد خسته نشوند، در غیر این صورت ممکن است اشتباهات مرگباری به بار بیاورند یا به خودشان صدمه بزنند. هر موقع مشکلی در شهر پیش آمد، باید سریع پلیسهایتان را به آنجا بفرستید. هر پلیس، یک شماره بالای سر خود دارد که میتوان آن را تجربه یا مهارت آن پلیس خواند. هر ماموریت، نیاز به مقدار مشخصی تجربه دارد که شما میبایست پلیس یا پلیسهایی را انتخاب کنید که جمع مهارتهایشان، با مقدار مهارت مورد نیاز بخواند. سپس، شما پلیسهایتان را به مکان مورد نظر میفرستید. وقتی پلیسها به مکان مورد نظر رسیدند، بخش دوم انتخاب در بازی برای شما فرا میرسد که خوشبختانه ایندفعه انتخابهای شما کاملا در روند بازی تاثیر گذار است. به طور مثال، یک گروگانگیری رخ داده است و مجرم اکنون چاقوی خود را بر گلوی یک گروگان فشار میدهد. شما چند انتخاب دارد. یکی این که با او حرف بزنید و او را قانع کنید که دست از این کار بردارد. یکی این که سعی کنید به او شلیک کنید یا اینکه با تفنگ خود به نشانهی اخطار به هوا شلیک کنید. شما تقریبا هیچوقت نمیتوانید بفهمید نتیجهی کار چه خواهد شد. هر مجرم ممکن است عکس العمل متفاوتی انجام دهد ولی به طور معمول، مجرم بر طبق انتظار شما عمل خواهد کرد. به طور مثال اگر او یک پیرزن باشد، با شنیدن صدای تفنگ که به هوا شلیک شد، میترسد و شما میتوانید او را دستگیر کنید. نکتهی جالب در این بخش گیمپلی این است که شما باید برای هر عمل، پلیسی که مهارت کافی در آن کار را داشته باشد انتخاب کنید. به طور مثال، اگر تصمیم شما این باشد که با مجرم حرف بزنید و او را قانع کنید، باید پلیسی را انتخاب کنید که مهارت حرف زدن بالایی داشته باشد. این باعث میشود احتمال اینکه مجرم به حرف شما گوش بدهد بالا رود. اما اگر پلیسی که مهارت کافی برای این کار ندارد را انتخاب کنید، مجرم حتی ممکن است گروگان را بکشد و این چیزی نیست که شما بخواهید.
در کل، این بخش از پیچیدگی و جذابیت خاصی برخوردار است و این که ببینید تصمیم درست گرفتید و همه در امان هستند یا به خاطر تصمیم اشتباه شما یک نفر جان خود را از دست داده است، هیجان زیادی به شما میدهد. پس از پایان ماموریت، آن دسته از پلیسهایی که در ماموریت بودند و در تصمیمهایی که شما گرفتید شرکت داشتند، میتوانند ارتقا یابند. شما میتوانید این ارتقا را بر روی بخشهای مختلفی اعم از نیر، سرعت، مخفیکاری، صحبت کردن، هوش و یا شلیک سرمایه گذاری کنید که همانطور که گفته شد در ماموریتهای بعدی بر انتخابهای شما تاثیر گذار است و این گونه با افزایش زمان، نیروی پلیس شما زبدهتر خواهد شد و قویتر خواهید شد. بعد از اتمام موفق هر ماموریت نیز به تمام پلیسهایی که به آن ماموریت رفته بودند، مقداری امتیاز داده خواهد شد که این به معنی قویتر شدن هر مامور است. بخش بعدی، بخش تحقیق در مورد پروندههای مختلف است. شما در هر روز میتوانید تا حداکثر سه مامور را به یک پروندهی حل نشده اختصاص دهید. در پایان روز، این مامورها همراه با مدارک و سرنخهای جدید پیدا شده نزد شما برمیگردند. شما باید با خواندن اظهارات شاهدان، وقایع قتل یا جرم را کنار هم قرار دهید و به یک مجرم اصلی برسید. این کار از آسان شروع شده و معماهای جالبی را در بر میگیرد. این کار به شما حس یک کارآگاه واقعی میدهد که به هر جه لذتبخش تر شدن گیمپلی کمک میکند. همچنین، در بعضی مواقع شما باید کارهای به اصطلاح خودمانی برای بعضی از ساکنین انجام دهید و این ساکنین ممکن است بعدا یا در همان موقع لطف شما را با یک هدیهی ناقابل جبران کنند. همانطور که گفته شد، شما باید در سر هفته، بیست هزار دلار به یک نفر بدهید تا شما را لو ندهد و به نوعی حق السکوت میگیرد. شما این پول را به این روش به دست میآورید. گاهی اوقات نیز اجناسی پیدا میکنید که گاها برای رشوه دادن به ساکنان و گرفتن اطلاعات از آنها استفاده میشود. این بخش، به واقع مانند یک کلانتر واقعی به شما فشار وارد میکند و شما باید بدانید دقیقا کی و چگونه باید پلیسهای خود را اعزام کنید تا مشکلات را حل کنند. هر پلیس، شخصیت خاص و رفتار خاص مربوط به خودش را نیز دارد. ممکن است یکی از هم تیم شدن با مردها خوشش نیاید یا دیگری هر از چندگاهی زیاد الکل بنوشد و نتواند به موقع سر کار حاضر شود. شما در پایان هر روز نیز باید افرادی را که باید فردا در اداره حاضر شوند را لیست کنید که البته گاهی اوقات با عتراض آنها نیز روبرو میشوید. در طول روز نیز ممکن است مشکلاتی برای آنها پیش بیاید یا اینکه از شما درخواست کنند که به آنها مرخصی بدهید. این به شما برمیگردد که تصمیم بگیرید چقدر با زیردستانتان نرم یا سخت برخورد کنید. ماموریتهای مخصوصی نیز در بازی وجود دارند که میتوانید آنها را تا پایان روز به تعویق بیندازید و سپس با هر تعداد پلیس که صلاح میبینید، به آن ماموریت رسیدگی کنید که مانند ماموریت در ابتدای بازی هستند. در این ماموریت مانند هر ماموریت دیگری ممکن است پلیس شما کشته یا زخمی شود و شما باید نوبتهای خود را درست مدیریت کنید. بخشهای ارتقا یافتهی هر پلیس که پیشتر گفته شد نیز در اینحا به کار میآیند و این یک لایه استراتژی خوب به بازی اضافه میکند و شما باید حواستان باشد که هر پلیس چه ویژگیهایی دارد و چگونه باید آنها را مدیریت کنید. به طور مثال احتمال این که پلیسی که در تیراندازی حرفهای شده است در تیر زدن به سر یکی از مجرمان خطا کند، بسیار کم است. در پایان روز، به ازای کارهای خوبی که کردید و مردمی که نجات دادید، تعدادی تب یا واحد پول در بازی میگیرید. با این تبها میتوانید پلیسهای جدید استخدام کنید یا لوازم جدیدی مانند تفنگ یا تیزر بخرید که بعدا مورد استفاده واقع میشود. البته، به خاطر هر جرمی که متوقف نکردهاید یا به طور مثال شخصی که در آن روز کشته شده، مقداری از تبهای شما کم میشود. مشکلی که در این بخش وجود داشت، این بود که حتی اگر یک روز تعداد تبهای شما منفی میشد، دیگر برگشتن به حالت عادی تقریبا غیر ممکن بود. شما مداوم پلیس کم میآوردید و سختی بازی با پیش رفتن در داستان شیب صعودی به خود میگرفت و نمیتوانستید آنگونه که باید و شاید از بازی لذت ببرید. شاید این مشکل در ساخت بازی بوده باشد که نتوانستهاند پیشبینی کنند که اگر شخصی یک روز عقب افتاد، در بقیهی روزها نمیتواند کاری کند. دلیل دیگر این سختی این است که پلیسها نیز هر از چندگاهی باید استراحت کنند و شما نمیتوانید پلیس جدیدی استخدام کنید و این چرخه مداوم تکرار میشود تا جایی که شما بازی را میبازید. اگر سه روز متوالی تب از دست بدهید، لیلی مجبور میشود به پلیسهای فدرال اطلاع دهد. پس، بازی در این حیطه یک مشکل بزرگ دارد که ممکن است هر کسی را از خود زده کند، اما به غیر از آن، بازی بخشهای مختلف و خلاقانهی زیادی دارد که همراه با داستان آن، حس یک کلانتر واقعی را به شما میدهد و لذتبخش است. بازی پر از معماها و جرمهای مختلف است که هیچگاه باعث نمیشود حس یکنواختی به شما دست بدهد و به محض این که مشکلی را حل میکنید، مشکل دیگری به وجود میآید و این حس یک کلانتر را به خوبی به شما منتقل میکند.
گرافیک بازی نیز به چند بخش مختلف تقسیم میشود که در هر بخش، بازی تقریبا عالی عمل میکند. در بخش عملیات میدانی که بازی به صورت نوبتی انجام میشود، گرافیک واضح و برنده است و حس خوبی به بازیباز میدهد. صورت اشخاص به صورت واضح نشان داده نمیشوند و در اغلب آوقات، آنها صورت ندارند اما در صحنههایی، میتوانیم سایههایی که اجزای صورتشان را روشن میکنند، ببینیم. داستان بازی اغلب به صورت میانپردههایی کمیک-وار روایت میشود که پنلهای ثابت تصویر در صفحه ثابت هستند و دیالوگها بین اشخاص رد و بدل میشوند. صحنههایی نیز در بازی وجود دارد که اشخاص در آن حرکت میکنند که در اینا نیز بازی روان است و حرکت اشخاص توی چشم نمیزند و به زیبایی کار شده است. در کل، گرافیک بازی حس و حال تازهای دارد و میتوان از آن به عنوان خلاقیت جالبی یاد کرد. موزیک بازی نیز عالی است و واقعا حس و حال یک شهر دورافتاده در یک مکان کوهستانی را به شما القا میکند. از موزیک پرتنش هنگام اجرای ماموریتها که باعث میشود ضربان قلبتان افزایش یابد تا موزیکی که هنگام مدیریت پلیسها در سطح شهر از رادیو پخش میشود، همه جذاب هستند و به بهتر شدن تجربهی بازی کمک میکنند. گرافیک بازی حالتی کاغذی مانند دارد اما از سطح جزییات خوبی برخوردار است و حتی طراحیهای گاه به گاهی که در سادهترین حالت یک نقاشی هستند نیز، حداقل جالب هستند. صدا گذاری بازی نیز به شدت خوب کار شده است و احساساتی که در هر دیالوگ وجود دارد، به طور خوبی به گیمر منتقب میشود. شما در هر لحظه میتوانید حدس بزنید کاراکتری که دارد صحبت میکند چه احساسی دارد و این را باید به سازندگان تبریک گفت که موفق شدهاند بخش صداگذاری بازی را تا این حد خوب انجام دهند. موزیک و گرافیک در این بازی عالی هستند و از صدای آژیر پلیسها گرفته تا نقاشیای که در ایستگاه پلیس آویزان است، هر دو به خوبی وظیفهی خود را انجام میدهند.
خلاصه و نتیجهگیری:
بازی از داستان پیچیدهای بهره میبرد که به لطف کارگردانی عالی میانپردهها که تعدادشان در این بازی زیاد است، در هیچکجای داستان شما احساس نمیکنید که سررشتهی داستان از دست شما در رفته است. با اینکه مشکل عدم تاثیر انتخابهای شما در بخش داستانی و کش دادن آزار دهندهی دیالوگها بین افراد در داستان وجود دارد، اما به غیر از اینها، مشکل دیگری در داستان وجود ندارد و شما با یک داستان جذاب طرف هستید که شما را کنجکاو برای دیدن پایان آن نگه میدارد. گیملی بازی نسبتا پیچیده است و به خوبی بر روی آن کار شده است. روابطی که با هر کدام از پلیسها و شخصیتهای منحصر به فرد آنها دارید، ماموریتهای مختلفی که در روز انجام میدهید و مدیریت پول و وقتتان و اینکه حواستان به دستگیر نشدنتان هم باشد، همه باعث به وجود آمدن یک تجربهی منحصر به فرد و استرسزا شدهاند که باعث میشود شما از وقتی که در بازی میگذرانید لذت ببرید. با این که گیمپلی بازی خوب است، اما یک مشکل کوچک نیز دارد و آن این است که اگر در ابتدای بازی اشتباهی از شما سر بزند و نتوانید تبهای زیادی جمع کنید، دیگر تقریبا برگشتن روی پای خودتان و ادامهی بازی غیر ممکن است. بازی هر چه جلوتر میرود سختتر میشود و شما نمیتوانید پلیسهای جدیدی استخدام کنید، پس تب از دست میدهید که واحد رایج پول درون بازی است و این رویه تکرار میشود. موزیک و گرافیک بازی در حد عالی هستند و حس و حال مناسبی همراه با فضای بازی دارند. گرافیک چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ فنی بسیار خوب کار میکند و در هیچکجای بازی لگ گرافیکیای دیده نشد. صدا گذاری بازی نیز در حد بسیار عالی است و در کل، بازی با وجود مشکلاتی که دارد، موفق میشود یک تجربهی خوب در اختیار بازیکنان علاقهمند به این ژانر ارائه دهد و اگر شما هم احساس میکنید این بازی مناسب شماست، میتوانید این بازی را تهیه کنید و از آن لذت ببرید.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
- مایکروسافت همچنان به دنبال خرید و تصاحب در گیمینگ است
نظرات
باید جالب باشه:yes:tnx
ماله thq nordic هست دیگه؟ من ازین سبک خوشم نمیاد زیاد ولی با دیدن اولین تریلر بازی ( حدود ۵ ماه پیش ) که میرن پیرمرده رو دستگیر میکنن از دیالوگ و صدا گذاری بازی خیلی خوشم اومد و با دیدن اینکه توی بازی تصمیمات خیلی دخیل هستن شدیدا هیجان زده شدم ! اگه کرک شد چه خوب اگه نشد باید تا ۳ -۴ سال دیگه صبر کنم یه تخفیف گنده بخوره بخرمش
بازی خیلی از اونایی نیست که دنوو و غیره دارن و کرکشون طول میکشه
همین الآنشم کرک شده، نسخه فشرده و آپدیت اولش رو هم منتشر کردن