God of War بعدی درباره چه چیزی خواهد بود؟ | افکار ما درباره دنباله این سری

God of War با جهش از افسانهها و اساطیر یونان به اسکاندیناوی توانست به موفقیت بزرگی دست پیدا کند و راه تازهای برای خود باز کند.
قبل از هر چیزی God of War داستانی در مورد یک پدر و پسر است. این شاید ابتداییترین و سطحیترین نگاهی باشد که میتوان به این بازی بزرگ داشت که این پدر و پسر در طول سفر خود و با گذشت زمان به درک بهتری از یکدیگر میرسند و بیشتر با ماهیت وجودی خویش آشنا میشوند. آنها در این مسیر به هم کمک میکنند تا زندگیای عادی و آرام، درست مانند هر فرد دیگری به دست بیاورند. در واقع در حالی که این موضوع بخش اصلی داستان و هسته آن را شکل میدهد، اما در حقیقت چیزهای “بسیار” زیادی در مورد داستان این بازی وجود دارد که نشان از رخ دادن اتفاقاتی دیگر دارد. درست مانند همه داستانهای بزرگ، این عنوان نیز تا حد بسیار زیادی متکی به نحوه روایت داستان و شخصیت پردازیهای عمیق و جسورانه آن است اما درست مانند هر داستان بزرگی که برای خود برگ برندهای دارد، داستان هم تنها مزیت و برتری این بازی نسبت به رقیبان خود نیست زیرا در حالی که این یک داستان بسیار شخصی در مورد یک پدر و پسر و رابطه میان آنها است، علاوه بر آن یک داستان در مورد تهدیدی است که همیشه ممکن است رخ بدهد و سایه شوم آن همیشه بر سر جوامع و عموم مردم حس شده است که شاید پایان جهان و هر چیزی که در آن وجود دارد را به ما یادآوری کند.
اخطار: این مقاله شامل اسپویل کامل عنوان God of War است بنابراین اگر هنوز موفق به تجربه این عنوان نشدهاید، ادامه متن را دنبال نکنید. این آخرین هشدار است! اگر هنوز God of War را تجربه نکردهاید و بخش داستانی آن را به اتمام نرساندهاید، از خواندن این مقاله جدا خودداری کنید و هر چه سریعتر این صفحه را ترک کنید.

God of War عنوانی که احتمالا برای سالهای سال آن را به خاطر خواهیم سپرد.
درست مانند نسخههای پیشین باز هم این سری داستانی اساطیری را روایت میکند با این تفاوت که این بار به جای اساطیر یونان، تیم سازنده این بازی به رهبری کوری بارلوگ (Cory Barlog)، کارگردان به نام و صاحب سبک دنیای بازیهای ویدئویی، به سراغ اساطیر نورس و خدایان اسکاندیناوی رفتهاند، زمانی قبل از این که وایکینگها در این مناطق حکمرانی کنند. اما دلیل انتخاب این پس زمنیه بسیار عمیقتر از چیزی است که ما تصورش را میکنیم. در حقیقت اساطیر نورس چیزی بسیار فراتر از “یک منطقه باحال” برای روایت این بازی است و ما میدانیم که تیم سازنده God of War فکرهای زیادی در سر داشتهاند که این منطقه را انتخاب کردهاند. در حالی که اساطیر نورس ذاتا بسیار شگفت انگیز است، اما نگاه منحصر به فرد این بازی به این افسانهها و اساطیر نیز بسیار در خور توجه و جالب بوده است که توانسته داستانی بی نقص، جذاب و هیجان انگیز را برایمان بازسازی کند.

در حالی که اساطیر نورس ذاتا بسیار شگفت انگیز است، اما نگاه منحصر به فرد این بازی به این افسانهها و اساطیر نیز بسیار در خور توجه و جالب بوده است که توانسته داستانی بی نقص، جذاب و هیجان انگیز را برایمان بازسازی کند.
اما چرا ما این حرف را میزنیم؟ چرا که این بازی از اساطیر نورس به عنوان یک پیش زمنیه جذاب استفاده میکند که در عین حالی که کاملا به آن وابسته است و احترام میگذارد، دخل و تصرفهای منحصر به فرد خود را نیز در آن اعمال میکند. بنابراین وفاداری این بازی به اساطیر نورس و حفظ اصالت آن یکی از برجستهترین نکات این بازی است. پس بدون شک داشتن اطلاعات و مطالعه در این زمینه میتواند به شما سرنخهایی از این که این بازی (و احتمالا این سری) قرار است به کجا برود، میدهد چرا که شما میدانید این بازی قرار است به پیش زمینه خود وفادار باقی بماند. اما باید بدانید که در این بازی همه چیز طبق روال و اصولی که در افسانهها بیان شده، پیش نمیرود و این بازی در هر مکانی که خواسته، تغییرات مورد نظر خود را به وجود آورده و راه منحصر به فرد خود را پیش گرفته است. در واقع یکی از بزرگترین رسالتهای این بازی این است که با وجود روایت داستانی جدید، به محتوای این سری و نسخههای قبلی خود نیز پایبند باشد و خارج از چهارچوب آنها کار نکند. این بازی میتوانست راه متفاوتی در پیش بگیرد و آغازگر مسیری تازه باشد اما با این وجود دیگر چه کسی آن را یک God of War به حساب میآورد؟
نکته قابل توجه در این بازی این است که هر کسی که اطلاعات جامع و کاملی در خصوص اساطیر و افسانهها دارد میتواند حدس بزند که احتمالا چه اتفاقی در این بازی قرار است رخ دهد و در عین حال ما میدانیم که این بازی قرار است به سبک خودش همه چیز را پیش ببرد بنابراین شما هیچ گاه نمیتوانید مطمئن باشید چیزی که فکر میکنید، قرار است در بازی رخ دهد و دقیقا طبق یک روال و قاعده کلی پیش برود.
هیچ چیزی وجود ندارد که حس غیر منطقی بودن به شما القاء کند، که البته همینطور هم باید باشد. این موضوع ثابت شده است که درست مانند اقتباس Marvel از اساطیر نورس، یک داستان ممکن است کاملا صحیح و دقیق نباشد اما هنوز هم میتواند بسیار بسیار خوب از آب در بیاید. قبل از هر چیزی اینها داستان و افسانه هستند و نه یک روایت دقیق که باعث بشود محتوای منبع را عینا بازگو کنند. هوشمندی تیم سازنده God of War هم دقیقا همین بوده که این بازی، همان داستانی را که میخواهد، روایت میکند اما این کار را به طور شگفت انگیزی بر اساس اساطیری که بدان پایبند بوده، انجام میدهد و در انجام این کار نیز تا حد زیادی دقیق بوده است.
یک مثال نمادین در این زمینه بدون شک، افشا گری انتهای داستان است، جایی که ما متوجه این حقیقت میشویم که در واقع آتروئوس همان Loki است. بله درست شنیدید، Loki. برای آن عده از افرادی که اطلاعات زیادی از اساطیر نورس ندارند و به انجام این بازی میپردازند احتمالا آخرین دقایق داستان این بازی تا حد زیادی گیج کننده و نامفهوم بوده است اما اگر شما اطلاعاتی از محتویات منبع داشته باشید، متوجه میشوید که این صحنهها چقدر خوب و به موقع در بازی به کار گرفته شدهاند و چقدر همه چیز سر جای خودش است. در خود اساطیر نورس از Loki به عنوان عضوی از Vanir (قبیلهای از خدایان که به خاطر رابطهشان با جادو و طبیعت شناخته میشوند) یاد میشود اما در واقع او اهل Asgard (یکی از نُه بخش جهان در کیهان شانسی اسکاندیناوی که بالاتر از سایر جهانها و در آسمان قرار دارد و اودین و فریگ فرمانروایان آن هستند) نیست. Loki یک غول و فرزند Laufey و Farbauti است. او همچنین یک تغییر شکل دهنده (دگرپیکر) نیز هست که میتواند به هر حیوانی تبدیل شود و در اغلب اوقات با گرگها در معاشرت است و همدم آنها است. Loki در واقع پدر Jormungandr یا همان World Serpent (مار عظیم الجثه در God of War) و Fenrir (گرگی غول آسا در افسانههای نورس) است. همچنین او دارای یک فرزند دیگر نیز هست که Hel نام دارد و فرمانروای سرزمینی به همین نام است.
و البته درون خود بازی نیز مادر Loki غولی به اسم Faye (کوتاه شده Laufey) معرفی میشود، در حالی که روی نقاشیهای روی دیواری که در پایان بازی در Jotunheim دیده میشود، کریتوس نیز به Farbauti (پدر Loki) ربط داده میشود. در واقع همانطور که احتمالا به خاطر دارید، کریتوس نوه کرونوس، پادشاه تایتانها بوده است و اگرچه تایتانها و غولها اساسا از یک نژاد نیستند، اما این موضوع هنوز هم جذابیت خود را حفظ کرده و چیزی از آن کم نکرده است. همانطور که کریتوس در انتهای داستان این بازی به پسر خود میگوید، آترئوس نامی است که او در زمان تولدش به فرزند خود داد اما Faye در ابتدا شخصا دوست داشت که نام او را Loki، نامی که غولها از آن استفاده میکنند بگذارند. در واقع Faye این نام را مناسب شخصیت و منش آترئوس میدانست. runic summonهای آترئوس نیز در این بازی به شکلی است که به ما ثابت میکند که در حقیقت او Loki است. این را میتوان از اولین summonهایی که آترئوس در بازی انجام میدهد، به راحتی فهمید که او رابطهای مخفی با گرگها دارد و به نوعی با آنها در ارتباط است.

وفاداری این بازی به اساطیر نورس و حفظ اصالت آن یکی از برجستهترین نکات این بازی است. پس بدون شک داشتن اطلاعات و مطالعه در این زمینه میتواند به شما سرنخهایی از این که این بازی (و احتمالا این سری) قرار است به کجا برود، میدهد چرا که شما میدانید این بازی قرار است به پیش زمینه خود وفادار باقی بماند.
بنابراین میراث و شخصیت Loki بر اساس خود افسانهها و اساطیر نیز سالم و دست نخورده باقی میماند. این در حالی است که به او این اجازه هم داده میشود که به عنوان فرزند کریتوس به رسمیت شناخته شود که کاملا هم منطقی به نظر میرسد. همچنین منطقی است که Loki یا همان آترئوس قادر است با World Serpent نیز در بازی تعامل داشته باشد زیرا اگرچه او پدرش است اما Serpent نیز در واقع از آینده آمده است که پس از ضربه مرگباری که Thor در Ragnarok (نبرد آخرالزمانی) به او وارد میکند، در زمان سفر کرده و به عقب بازمیگردد. این همان داستانی است که Mimir در جایی نزدیک به انتهای بازی نیز درموردش توضیح میدهد (صحنهای که در داخل شکم Serpent قرار دارید، ضربههایی که بالدر به او وارد میکند به نمایش در میآید و ما در ابتدا پس از خارج شدن از شکمش فکر میکنیم که او مرده است اما میبینیم که به کمک کریتوس و آترئوس میآید و به غولی که توسط فریا کنترل میشود، آسیب وارد میکند. این صحنه ممکن است با نبرد Serpent و Thor در Ragnarok اشتباه گرفته شود و بازیباز فکر کند که زمان جلو رفته و به آخرالزمان رسیده، که این طور نیست). بنابراین Loki مسلما پدر Jormungandr است اما از آنجایی که او از آینده آمده و Loki قادر به تعامل با اوست، هیچ تناقضی به وجود نمیآید و هنوز هم همه چیز در بازی منطقی و قابل باور نشان داده شده میشود.
صحبت از Ragnarok شد. این بازی اشارههای زیادی نیز بدان دارد. این بازی در نبرد پایان دنیا در اساطیر اسکاندیناوی جریان دارد و هر چیزی که در این رابطه در بازی به نمایش در میآید بسیار جذاب و دیدنی کار شده است. قسمتهای زیادی از این بازی به ریشههای آن پایبند بوده اما در عین حال به خوبی با داستان و افسانههای منابع نیز هماهنگ شده است. در خود اساطیر نورس Ragnarok یک نبرد خونین و پر از حوادث وحشتناک است که در واقع جنگی میان Vanirها (یکی از دو دسته خدایان) و Jotunها (غولهایی که در Jotunheim سکونت دارند) است. به زبان سادهتر Ragnarok همان apocalypse یا آخرالزمان است. همانطور که در افسانهها و اساطیر نیز آمده، زمانی که Loki باعث مرگ بالدُر از طریق mistletoe، که تنها چیزی در هستی است که باعث صدمه دیدن او میشود، رویدادها و حوادث Fimbulwinter را باعث میشود و زمینه ساز اتفاق افتادن آن میشود. Fimbulwinter در اساطیر نورس زمستانی است که سه سال به طول میانجامد و برف از تمام جهتها در آن باریدن میکند و هیچ تابستانی بین فصلهای آن نیست. این زمستان سه ساله مقدمهای بر اتفاقات Ragnarok، فرجام ایزدان، است که در آن برادران یکدیگر را خواهند کشت و بدین وسیله حیات روی زمین به پایان خواهد رسید.
و این هم به خوبی با حوادثی که در بازی رخ میدهد، هماهنگ است. در میانههای بازی آترئوس چند تیر mistletoe از Sindri به عنوان هدیه دریافت میکند که در واقع قدر دانی ارزشمندی از او و کریتوس است برای از بین بردن اژدهایی که قصد کشتن او را داشت. در واقع کریتوس و آترئوس با کشتن اژدها باعث نجات جان Sindri میشوند و به نشانه قدردانی تیرهای مخصوص را هدیه میگیرند. اما کمی بعد در صحنهای که زیاد هم مهم به نظر نمیرسد، کریتوس میبیند که یکی از تسمههای تیردان آترئوس از جای خود در آمده و او سر یکی از همان تیرها را استفاده میکند تا آن را محکم کند. کمی بعد زمانی که کریتوس و آترئوس با فریا (که همانطور که میدانید مادر بالدر است) ملاقات میکنند، او تیرهای mistletoe را میبیند و از این احتمال که آنها صدمهای به پسرش وارد کنند و یا حتی جان او را بگیرند، وحشت زده و بیم ناک میشود و همه آن تیرها را میسوزاند به جز آن تیر کوچکی که به سینه آترئوس و تیر دان آن متصل شده بود.
شگفتانگیز است که در نقطه اوج داستان بالدر مشت محکم و سهمگینی به سینه آترئوس وارد میکند که واقعا صحنه بی نظیر و تاثیر گذاری است. سپس میبینم که نوک پیکانی که تیردان آترئوس را محکم کرده بود دست بالدر را پاره میکند و در آن فرو میرود. این نوک یکی از همان تیرهایی بود که به دلیل این که باعث از بین رفتن طلسم بالدر میشد، فریا به آتش کشید. به هر حال طلسم شکسته میشود و بالدر آسیب پذیر میشود و طلسم آسیب پذیری طولانی مدتی که او را از هر درد فیزیکی مصون میکرد، از بین میرود و همین هم به کریتوس این فرصت را میدهد تا سرانجام پس از چند مبارزه سخت و نفس گیر، او را از پای در بیاورد. کریتوس هم این کار را انجام میدهد و باعث به وجود آمدن Fimbulwinter میشود. Mimir هم به پدر و پسر میگوید که آنها کاری کردند تا وقوع Ragnarok از زمان موعود خارج شود و زودتر از زمان مقرر به وقوع بپیوندد. در ادامه نیر بازی با این ایده و تفکر پیش میرود که فرزند کریتوس همان Loki است که این کار بسیار هم عالی و بدون هیچ کم و کاستی به انجام میپذیرد. بنابراین میبینیم که کوچکترین جزئیات و مواردی که شاید حتی به چشم هم نیایند، چه تاثیر بزرگ و شگفت انگیزی روی خط داستانی بازی دارند. در این بازی از هیچ چیز نمی توان به سادگی عبور کرد چرا که دیر یا زود با اثر گذاری آن در روند بازی بیشتر آشنا میشویم و میفهمیم که سازندگان بی دلیل چیزی را در بازی اعمال نکردهاند.

اولین رویارویی کریتوس و بالدُر. جایی که مخاطب برای اولین بار احساس خطر میکند و سایه شوم توطئه را بر سر خود میبیند. این خطر تا پایان بازی با شماست و هیچگاه تهدیدات خود را از سر شما نمیکشد. بالدر قصد دارد به دلیلی، پدر و پسر داستان ما را از سر راه خود بردارد و آنها را از انجام هدفشان منع کند.
سازندگان God of War این کار را به بهترین شکل ممکن به انجام رساندهاند. در واقع زمانی که به منابع این بازی و اساطیر نورس و اسکاندیناوی نگاه میکنیم، میتوانیم حدس بزنیم که در ادامه این سری قرار است چه اتفاقی رخ دهد. گفته میشود که Loki رابطه زیاد مناسبی با اهالی Asgard ( یکی از نه بخش جهان در کیهان شناسی اسکاندیوناوی که محل زندگی آسیرها، یکی از دو گروه خدایان، است) ندارد اما اغلب در موارد مختلف به آنها کمک میکند و حتی در زمینههای مختلف به آنها مشاوره میدهد اما در نهایت اعمالی انجام میدهد که باعث نابودی نهایی آنها میشود. در حقیقت رابطه او با خدایان اساطیر نورس در مواقع مختلف متفاوت است؛ وی گاهی یاری دهنده و کمک کننده آنها است و گاهی هم دشمن آنها شناخته میشود. این موضوع میتواند ما را به این باور برساند که احتمالا در نسخههای بعدی این بازی آترئوس را به شکلهای مختلفی نظیر غول، ایزد و یا مورتال (حداقل موقت) خواهیم دید. به یاد داشته باشید که او هنوز چیز زیادی از گذشته کریتوس نمیداند، به جز این که او پدر خود را کشته است. او هنوز نمیداند که اساسا کریتوس باعث از بین رفتن کل یونان شد و یا این که او دختر و همسر خود را به قتل رسانده است.
آیا این امکان وجود ندارد که Odin کاری که بدان شهره است را به انجام برساند و از این اطلاعات برای شکر آب کردن رابطه میان کریتوس و آترئوس و تفرقه افکنی میان آنها استفاده کند؟ نتایج آن ممکن است موقتی باشد (تا آن زمان ممکن است این داستان منحصر به فرد به اتمام برسد، Loki و فرزندانش نیز احتمالا در سَمت Vanirها نخواهند بود) اما این امکان کاملا وجود دارد که این اتفاق به وقوع بپیوندد. از زمان عرضه این بازی تا به حال، کارگردان آن یعنی کوری بارلوگ (Cory Barlog) در محافل مختلف اعلام کرده است که آنها برای ساخت نسخههای بعدی توجه ویژهای به آترئوس خواهند داشت و قرار است از داستانهایی از اصل منابعی که در دست دارند، استفاده کنند بنابراین بی شک نسخههای بعدی داستان Loki را روایت خواهند کرد. این در حالی است که همه ما میدانیم آترئوس شخصیت منحصر به فرد خودش را دارد و الهام کامل از هیچ کدام از شخصیتهای افسانهای و اساطیری نیست پس بسیار جالب است که ببینیم در نسخههای بعدی این سری سازندگان چطور شخصیت او را با دگرپیکری به اسم Loki که همه او را با شرارتها، آب زیرکاهیها و فریبندگیهایی که دارد میشناسند، وفق خواهند داد و چطور از دل یک پسر بچه باهوش ترکیبی از غول و ایزد به وجود خواهند آورد.
همچنین این امکان نیز به شدت وجود دارد که در نسخههای بعدی این سری سفر در زمان یکی از نکات برجسته و بارز فیلم نامه بازی باشد. بی شک میتوان این ادعا را با قاطعیت مطرح کرد که مداخله با زمان و موجودیت بازی در نقاط مختلفی از God of War دیده میشود. اگر شما اطلاعات زیادی از اساطیر نورس نداشته باشید و صرفا به انجام بازی بپردازید، شاید چنین مواردی به چشمتان نخورد اما اگر اندک دانشی در این زمینه داشته باشید متوجه میشوید که سفر در زمان و به هم ریختگی آن در بخشهایی از این بازی به خوبی دیده میشود. یکی از بارزترین این نکات حضور Jormungandr (مار عظیم الجثه) قبل از وارد شدن کریتوس و آترئوس به میدگارد است که رویارویی آنها با یکدیگر یکی از منحصر به فردترین و جذابترین مراحل در تاریخ این سری به حساب میآید که به هیچ وجه حس خطی بودن مراحل، مانند چیزی که در نسخههای قبل شاهد بودیم، به مخاطب القاء نمیکند. علاوه بر این شواهد دیگری نیز در این بازی وجود دارد که ثابت میکند گذر زمان در بین سرزمینهای مختلف در این بازی کاملا متفاوت است. این ما را به سمت تئوری دیگری سوق میدهد که آیا کریتوس قادر خواهد بود در بخشهایی از داستان به گذشته سفر کند و غولهای Jotunheim را برای مبارزه در Ragnarok به زمان حال بیاورد؟
آخرین صحنه داستان این بازی (قبل از آخرین میان پردهای که در خانه کریتوس به نمایش در میآید) نشان میدهد که همه غولها حتی آنهایی که در Jotunheim هستند، مردهاند. Ragnarok نیز قرار است نبردی باشد که در ابعاد بسیار وسیع بین خدایان Jotunها و Vanirها جریان میپذیرد. پس دقیقا چطور ممکن است این نبرد بدون این که هیچ یوتونی در نُه سرزمین باقی مانده باشد به وقوع بپیوندد؟ شاید به کمک اتفاقاتی که در نسخه دوم این بازی رخ خواهد داد؛ کریتوس ممکن است ارتشی از غولها را از گذشته با خود به همراه بیاورد تا در برابر دشمنان در Ragnarok به مبارزه بپردازند. به هر حال اینجا همانطور که در خود اساطیر و افسانههای نورس نیز آمده غولها نقشی اساسی در طی Ragnarok ایفا میکنند. بنابراین به هم ریختگی زمان در بازی به طور شگرفی قابل دیدن است زیرا در منطقه Jotunheim نبرد آخرالزمانی رخ داده و همه غولها از بین رفتهاند اما در سایر مناطق هنوز این طور نیست و حیات ادامه دارد.

هر کسی که اطلاعات جامع و کاملی در خصوص اساطیر و افسانهها دارد میتواند حدس بزند که احتمالا چه اتفاقی در این بازی قرار است رخ دهد و در عین حال ما میدانیم که این بازی قرار است به سبک خودش همه چیز را پیش ببرد بنابراین شما هیچ گاه نمیتوانید مطمئن باشید چیزی که فکر میکنید، قرار است در بازی رخ دهد و دقیقا طبق یک روال و قاعده کلی پیش برود.
مدتی پیش ما مصاحبهای طولانی و بلند بالا از کوری بارلوگ منتشر کردیم که در بین همه مباحث کلانی که مطرح شد، یکی از آنها اساطیر نورس بود و این که سازندگان چطور از آن استفاده کردهاند و چطور سعی کردهاند با حفظ امانت داری و وابستگی به آن داستانی را که خودشان میخواستهاند را هم بازگو کنند (شما میتوانید از این آدرس این مصاحبه بلند بالا و بسیار جذاب را که توسط همکار محترمم سعید حلاجیان تهیه شده است، مشاهده بفرمایید). بارلوگ در این زمینه اظهار داشت که اساطیر نورس برای چنین عنوانی بسیار مناسب است. نه تنها به این دلیل که آنها منابع و روایات گسترده و زیادی از افسانه را شامل میشوند و تفسیرهای مختلفی میتوان از آنها کرد بلکه خود این سری فعلی هم در زمانی جریان دارد که روایت همه این رویدادها از زمانی که به نگارش در آمدند بسیار بسیار دور بودهاند.
این تصمیمی است که بارلوگ و نویسندگان God of War آگاهانه گرفتند، تصمیمی که این آزادی را در اختیار آنها قرار میداد تا تغییراتی در برخی روایات و افسانههای نورس به وجود بیاورند که در عین حال کاملا غیر قابل باور و غیر محتمل نباشند و کاربران بتوانند به آنها احساس خوبی داشته باشند و آنها را باور کنند. به عنوان مثال در این بازی Freya نقشی را بر عهده دارد که ممکن است برای بسیاری یادآور یکی از شخصیتهای اسطورهای به نام Frigg شود طبق منابع مختلف اسطوره شناسی نورس این Frigg بود که با Odin ازدواج کرد و بالدر را به دنیا آورد. همچنین در برخی منابع گفته شده که این Frigg بود که پسر خود را طلسم کرد تا در مقابل هر گونه آسیب جسمی و روحی مصون باشد. این روایات از اساطیر نورس اعلام میدارند که Freya خواهر Frigg بوده است اما از طرفی هم منابع زیادی وجود دارد که اشاره میدارد Freya و Frigg در واقع یک نفر هستند. بعدها و در طی سالها با گذر زمان کم کم افسانههای جدیدی شکل میگیرند و روایات جدید اعلام میدارند که این دو، دو فرد متفاوت از هم هستند.
این موضوع فقط مثالی دیگر بود که به ما نشان داد حتی در بحث داشتن آزادی عمل هم تیم سازنده این بازی بسیار خوب و قابل قبول کار کردهاند و هر زمانی که تصمیم گرفتند تا راه خود را از افسانهها جدا کنند و روایت منحصر به فرد خودشان را داشته باشند، با موفقیت این کار را به انجام رساندهاند. همچنین این موضوع به ما نشان میدهد که حتی با وجود انجام چنین کاری، God of War هنوز هم دقیق عمل کرده و به منابع خود پایبند بوده و میتواند از نظر تاریخی و اسطوره شناسی نیز یک منبع معتبر و موثق به حساب بیاید. از همه جالبتر و تاثیر گذارتر این است که با همه این مسائل هنوز هم این بازی به ریشهها و اصول خود پایبند بوده و توانسته اصالت این سری را هم به خوبی حفظ کند. زمانی که به انجام این بازی میپردازید هنوز هم حس تجربه یک God of War را دارید و کریتوس و گذشتهاش و همه تجربههایی که از سفرهای قبلی خود به دست آورده، به خوبی در مواقع ضروری و حساس به کمک او و فرزندش میآیند که بدون شک این موضوعات نقطه عطف داستان نویسی و شخصیت پردازی این بازی هستند. سازندگان این بازی به جای این که برای روایت داستانی جدید خودشان از اساطیر نورس و اسکاندیناوی این فرانچایز را دگرگون کنند، کاملا بر عکس عمل کردند و داستان و فیلم نامه خودشان را با این فرانچایز هماهنگ کردند و وفق دادند؛ که بسیار هم عالی و هوشمندانه عمل کردند. بدون شک اگر به تجربه این بازی پرداخته باشید، متوجه میشوید که چه میگویم. در کنار همه دستاوردها و کارهای بزرگی که استودیوی سانتا مونیکای سونی به انجام رسانده، قطعا ساخت و عرضه این بازی شایسته قدر دانی و سپاسگذاری است.
پر بحثترینها
- آیا گیمرها ۸۰ تا ۱۰۰ دلار بابت GTA 6 پرداخت خواهند کرد؟
- سلطه Assassin’s Creed Shadows در جدول پرفروشترین بازیهای استیم
- بلا رمزی مبتلا به اوتیسم است
- بازی Assassin’s Creed Shadows موفقترین نسخه سری از نظر تعداد بازیکنان همزمان استیم شد
- سرنوشت یوبیسافت به عملکرد بازی Assassin’s Creed Shadows بستگی دارد
- مدیر سابق سونی نمونه اولیه کنسول Playstation Nintendo را در کمد خود دارد
نظرات
آقا بیاید بریم استدیو سانتا مونیکا یه تشکر درست حسابی از اعضاش بکنیم واقعا ساخت این شاه کار کشک نیست :yes: بر خلاف اکثر بازی های این نسل که همش ریمستر آنلاین بودن :reallyangry:
پس بریم دست وپاشونو ببوسیم 😉
هنوز مردم به حقارت و نا امیدی نرسیدن که دست و پای یک عده اوباش روانی رو ببوسن 😉 😉
Master driver
موافقم…ولی علت وجود بالدر فک میکنم خبر داشتن از کریتوسه اینکه اون کیه و قبلا چه ادمی بودع و نمیخان مثل خدایان یونان نابود شن.از طرف دیگه کریتوس کاری با اونا نداره…پس دلیل حمله پسر کریتوسه کسی که دو فرزند داره که هردو دوتا از سرشناس ترین هارو میکشن .مار جهان ثور میکشه و در اخر میمیره و گرگر بزرگ اودین رو میکشه ….جالب تر از همه قسمت اخر بازیه که وقتی گیر میوفتن اترئوس مار صدا میزنه یدونه فیتیله پیچ میزنه کار تموم میکنه …فک میکنم قراره نسخه بعدی ی پیش قدم برای رگناورک باشه که قسمت ۳ بازی قراره شروع بشه ….خیلی ممنون بابت مقاله
اخر بازی کریتوس گفت که اودین، بالدر رو دنبال ما نفرستاده
دنبال faye فرستاده
اودین هم به بالدور قول داد بود که طلسم freya رو باطل کنه و mistletoe رو به بالدور بده
Skomeil571
مرسی که گفتی من زبانم خوب نیس بیشتر چیزایی هم که میگم حدس خودم هست اما خوب یه سری چیزا هم بلدم درباره اسکاندیناوی…مرسی که گفتی
خدا وکیلی می بوسی ؟ حالا منم خوشم اومد ولی تا این حد به هیچ وجه.
واقعا تحملت سخته حتی ت مجازی
هرکسی ک فن پی سی یا فن ایکس باکس هست لطفا این بازی رو هر جور شده انجام بدین تا ب معجزه داستان و گیم پلی عالی پی ببرین البته بدون هیچ گونه بی احترامی
از یه جایی دوستی آشنایی کسی بگیرین بازی کنین
بازیها را نباید بر اساس فروشی که داشتهاند،بسنجیم؛بلکه باید آنها را با توجه به لذتی که از آن میبریم بسنجیم.بفهم که سخت در اشتباهی. 😎
واقعاً باید گاد اف وار را گاد اف گیم بنامیم.اونوقت تو میایی و میگی،پابجی بهتر بوده؟!؟!؟!؟! :rotfl:
دادا خودتو خسته نکن اینا نمیخوان بفهمن
دقیقاً همینطوره.من این کامنت را در راستای جواب Electro Pop نوشتم،اما نویسندۀ محترم،کامنت او را حذف کرد و کامنت من،هنوز مونده. 😎
حاجی گاد بازی قشنگیه ولی نمیشه این دوتارو با هم مقایسه کرد سبکشون فرق میکنه باهم…دوتا شون بازیا قشنگین ولی سبکشون یکی نیست که مقایسه کنیم.حالا اونم یه حرفی زد 😐
خب من مقایسهاش نکردم.هماگونه که اشاره کردم،Electro Pop این حرفهای بیمورد را زده بود.هر کسی میدونه،این دوتا،سبکشون متفاوته.ممنون به خاطر اطلاع رسانیت. 😎
God Of War=God Of Game 😎
عزیزم این عنوان فعلا در اختیار ویچر سه گانه ویچر هست و خواهد موند
:pain: :pain: :pain: 😐 😐 😐 :no:
مرسی آقای رحیم صادقی
خداییش این بازی نبود ابرشاهکار بود برای خودش
مخصوصا صحنه های پایانی بازی که نمیگم که برای دوستان اسپویل نشه
به خدا بالای ۴۰بار یا ۵۰ بار دیدم. هنوز هوس کردم برم ببینم. برای منی که خیییییییییییلی سال بازی میکنم دیگه بازیا به این راحتی بهم حال نمیدن و وقتی یک بازی اینجوری میکنه یعنی خیییییییلی خفنه
خدارو شکر سونی و استودیو هاش هستند که این ابرشاهکار ها رو تجربه کنیم. به اینکه باید نارگیل میچیدیم و کلی پول سرویس گلد میدادیم
جالبه جدیدا فهمیدم این جعبه که اینقدر فناش میگن سرویساش خوبه یک بازی مجانی Frontier هم باید براش سرویس گلد بدی تا بتونی بازی کنی
ولی تو پلی ۴ مجانی بازی میکنی
معنی سرویس خوب رو هم فهمیدیم
این بازی میتونه یه کلاس درس برای سازندگانی باشه که قصد ایجاد تغییرات عمده در بازی بدون ضربه زدن به ریشه ها رو دارند
شاید بعضیا معتقد بودن که از ریشه ها فاصله گرفته ولی به نظر من نسخه آخر روی دیگه ای از سکه گاد اف وار بود
خدای جنگ دیگه
تکراری شد
تو هم اصن مایکرو فن نیستی و الان در حال سوزش نیستی :rotfl: :rotfl:
ضمنا اگه گاد تکراریه بازی های مایکرو تاریخ مصرف گذشتن
این جوابت خیلی مسخره بود. این میگه خدای جنگ تکراری شده تو ربطش میدی به فن ماکرو. خب درست دلیلشو بگو که تکراری نشده. هی ربط میدین به مسائل حاشیه ای و مسخره.
کسی که از بازی خوشش نمیاد یه کلمه میگه خوشم نیومد ولی کسی که میگه مسخرست،تکراریه،مال بچه هاست،فروش نداره،داستانش کلیشه ایه،فلانه و بهمانه معلومه فنه و قصدش کوبیدن بازیه
منم جوابشو دادم 🙂 🙂
حالا شاید قصدش هم این بوده که البته من نفهمیدم قصدش این بود. ولی در کل بازیه و ما نباید رو بازی ها تعصبی باشیم که حتما باید با کسایی که بازی مورد علاقمونو می کوبن تند برخورد کنیم. اتفاقا همین تعصبی بودن باعث میشه کمتر از بازیا لذت ببریم.
تو با چه دستگاه ایی بازی میکنی؟
Ps4 و PC
منم خودم pc گیمرم ولی سونی فنم و انحصاری هایی که دوس دارم رو تو گیمنت بازی میکنم
مگه میشه شما فن سونی باشی بعد PS4 نداشته باشی ؟ اصن معنی فن بودن یعنی چی ؟ یعنی تعصبی بودن ؟
فن یعنی طرفدار بودن
در جواب سوال اولتم با این وضع دلار و گرونی کی کنسول میخره که من دومی باشم 🙂 🙂
حالا درسته که میگید داستان بازی جذاب و عمیقه ولی بازم خیلی درهم برهم روایت شده. من خودم بازیو چند بار تا آخرش رفتم ولی چیزی زیادی از اساطیر نورس دستگیرم نشد. یه جورایی باید یه پیش زمینه ای از اساطیر نورس بدونیم تا داستان رو درست بفهمیم. به خاطر همین هم هست که بارلوگ مدام مصاحبه می ذاره که در مورد داستان بازی توضیح بده چون داستان بازی یه خورده گنگه.در حالی که در نسخه های قبلی خیلی روایت بهتری رو می گفت و باعث شد من بیشتر با اساطیر یونان آشنا بشم. اتمسفر بازی هم بسیار گیرا بود و حس اساطیری رو به خوبی حس می کردم.
توی این نسخه آترئوس نقش مترجم رو داره برای فهمیدن داستان باید به ترجمه های آترئوس از روی نوشته های در و دیوار توجه کنید تا با بیشتر اساطیر و داستان و پیش بینی زندگیشون آشنا بشید یسری تصاویر هم هست که آترئوس روشون توضیح میده ….
میتونید ویدئو بازی رو با زیرنویس فارسی توی اینترنت دانلود کنید و ببینید تا متوجه ترجمه های آترئوس بشید …
خب همینجوری بود که هیچی نمی فهمیدم. البته مهم نیست. در کل من بیشتر به مبارزات اهمیت میدم تا داستان. ممنون بابت راهنمایی
ممنون از مقاله والا بنده الان دارم واسه بار هشتم میرم شاید بگم واسه هشتمین بار تازه فن هایی که میشه قاطی کردو زد و یاد گرفتم یعنی هر چی بزنی بازم جا داره تبرو زنجیرو قاطی کنی و فن های جدید بزنی واقعا داستانش بی نظیره تبرشم فوقلعاده کار شده عجیبه
با درجه Give Me God Of War رفتی ؟ اصن بازی مجبورت میکنه از همین فرمول استفاده کنی. مبارزاتش خیلی خوب و عمیق کار شده ولی کاشکی خشن تر و خونین تر بود.
بغیر از ایزی و نرمال رو دوتا اخری رفتم اره واقعا حیف که خشونت بازی کم شده
دوستان بنده تونستم دوتا والکریها رو رو اخرین درجه سختی بکشم بدون ضربه خوردن به زودی فیلمشو میزارم اپارات
#گیمر خسته
خدا وکیلی دمت گرم بابا من رو نرمال دهنم صاف شد تونستم بکشمشون
اتفاقا من با ست ivaldi روی give me god of war سه تا والکری اول رو بدون ضربه رفتم(البته لولم ۸ بود 😐 )
دادا من با لول چهارو پنج نهاینش
کارت درسته :yes:
حرکاتشو حفظ کن و فقط از تبر استفاده کن زنجیرا رو وقتی استفاده کن وقتی که یه قدرت هست میزنی حرکات دشمنا کند میشه زود ال یک و ار یک و ار دو رو روشون خالی کن و فوری تبر و درار
به به چه مقاله ایی هم رفتید.. همانطور که بار ها گفتم این ابر شاهکار تا ابد لایق ستایش هست. از این نوع عناوین چه در تاریخ گیم و چه در نسل ۸ کم پیدا میشه.
داستان بازی به خوبی هرچه تمام تر کریتوس رو به اساطیر اسکاندیناوی ربط داده و این یک نکته بسیار مثبت و قابل ستایش تلقی میشه. اینکه کریتوس پدر لوکی و باعث و بانی شروع راگناروک با مرگ بالدر باشه باعث نقش پررنگ کریتوس این بار در اساطیر نورس شده….
در مورد داستان شاهکار بازی هم که انواع و اقسام تئوری ها مطرح شده که هرکدوم هم میتونه شگفت انگیز باشه… فقط باید صبر کنیم و ببینیم سانتا مونیکا در شاهکار بعدی چی تدارک دیده
این بازی رو رو ps4 یکی از دوستان به مدت دو روز بازی کردم با سلیقه من جور نبود و اصلا ازش لذت نبردم سلیقه ها متفاوت هست ولی قطعا last 2 سبکش فراگیرتر و همه پسند تر هست
امیدوارم گیمفا ی مقاله تپل راجع به اساطیر نورس بنویسه واقعا نیازه البته میدونم تو نت هست و ی چیزایی دست و پا شکسته ازش میدونم ولی خب ی مقاله کامل تو گیمفا واقعا نیازه حداقل برای درک بهتر این بازی
گفته میشه چون آترئوس اخر بازی زبان قدیمی نورس رو از میمیر با تقلید کردن یاد میگیره در واقع آترئوس بزرگسالی (لوکی واقعی) در زمان سفر میکنه و شیپور رو میزنه …
چون طبق گفته ی میمیر تنها کسی که زبان قدیمی نورس و سخت اون رو بلده فقط خودشه و کسایی که بلد بودن همه مردن اما میبینم اخر بازی آترئوس یاد میگیره این زبان رو
مقاله خیلی خوندنی بود دستتون درد نکنه
خواهش میکنم ممنون از شما که وقتتون رو برای این مقاله گذاشتید