تبلور اندوه در کالبد یک بازی… | غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای
احساساتی کردن بازیباز و غمگین کردن او و حتی نشاندن قطراتی اشک بر چهره اش، کاری نیست که هر بازی و بازیسازی از پس آن بر آید و بتواند این قدر عمیق و تاثیرگذار واقع شده و بازیباز را از صمیم قلب احساساتی و اندوهگین نماید و او را به فکر وا دارد. در این مطلب قصد داریم تا به ۱۱ عدد از بازی هایی که داستان تلخ و ناراحت کننده و اتمسفر محزونی دارند اشاره کنیم و آن ها را همراه شما برشماریم. بازی هایی که برخی از آن ها شاهکارهایی بی نظیر هستند و هر کدام برای ما خاطرات زیادی را رقم زده اند و بسیار محبوب هستند. به مانند همیشه و در مقالات ۱۰ برتر و ۲۰ برتر و … قبل از شروع این مطلب باید نکاتی را ذکر کنم که از شما عزیزان خواهشمندم آن ها را مطالعه نمایید تا شک و شبهه ای برای شما دوستان پیش نیاید. در ابتدا باید عرض کنم که قطعا جدا از این لیست که بنده تهیه کرده ام تعداد بسیار زیادی گزینه های دیگر وجود داشته اند که می توانستند در این مطلب حاضر باشند اما به هر حال تعداد محدودیت دارد و نویسنده، انتخاب هایی را که از نظر خود برتر بوده اند در لیست جای داده است. پس دقت کنید که این مقاله، “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای ” به انتخاب بنده است، زیرا که اساس چنین مقالاتی این گونه است و سلیقه شخصی نیز بسیار اهمیت دارد. همچنین لازم به ذکر است که از هر فرنچایز سعی شده است تا یک بازی انتخاب شود. رتبه بندی و ترتیبی که در این لیست برای بازی های مختلف لحاظ شده است کاملا نظر شخصی نویسنده است و هیچ معیار و میزانی برای درست یا غلط بودن آن وجود ندارد زیرا پای سلیقه مطرح است البته سلیقه منطقی، نه این که مثلا کسی یک بازی فان و خنده دار را بیاورد و در صدر لیست غمناک ترین ها قرار دهد و بگوید این سلیقه من است زیرا که این توهین به شعور مخاطب است اما به هر حال سلیقه شخصی نیز در چنین مقالاتی بسیار اهمیت دارد.
قطعا در رده بندی این بازی ها سلائق و علائق با هم متفاوت است و بر اساس تجربه و خاطراتی که هر شخص دارد جایگاه ها را تعیین می کند و قاعدتا هر شخصی از هر بازی که بیشتر با آن احساساتی و غمگین شده و به آن ها بیشتر علاقمند باشد، آنان را بالاتر قرار خواهد داد. البته ما در این مطلب سعی کرده ایم تا بازی هایی را قرار دهیم که یک وفاق جمعی بین بسیاری از بازیبازان دنیا در مورد اندوهناک بودن آن ها برقرار است و بدون شک بازی های حاضر در این لیست در خیلی از ویدئوها و مطالب مربوط به غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای، با مطلب ما مشترک هستند. در نظر داشته باشید که عنوانی که مثلا من در رتبه ششم قرار داده ام دلیلی بر این نیست که آن بازی حتما و به صورت وحی منزل، ششمین بازی غمناک تاریخ است، بلکه برای من این گونه است و شاید برای شما اول یا دهم باشد و یا شاید اصلا در لیست شما حضور نداشته باشد. نکته بعدی این که تمامی گزینه های این لیست بر اساس داشته ها و اطلاعات نویسنده گرد آوری شده اند و در این مطلب قرار گرفته اند. شاید شما عقیده داشته باشید که مثلا بازی دیگری می توند به جای فلان شماره از این لیست قرار بگیرد و یا جایگاه آن فرق کند. در اینجا نیز معیار و میزان ثابتی نداریم و عقل و منطق در کنار احساس و خاطرات است که در ذهن هر شخص با هم ترکیب می شوند و اسم هایی مختلف را به عنوان خروجی بیرون می دهند. پس بهتر است تا این مطلب را به عنوان یک مقاله سرگرم کننده که به همراه آن برخی خاطراتتان را مرور خواهید کرد، نگاه کنید. با بیان این نکات اگر تا کنون به خواندن مقاله ادامه داده اید از شما دعوت می کنم تا در ادامه مطلب “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای ” با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید.
۱۱ – Castlevania: Lords of Shadow
سازنده: Mercury Steam
ناشر: Konami
ژانر: Action Adventure, Hack and Slash
پلتفرم مقصد: Playstation 3 ,Xbox360 ,PC
سال انتشار: ۲۰۱۰
امتیاز متا: ۸۵/۱۰۰
سرنوشت گابریل بلمونت در دو بازی سری Castlevania: Lords of Shadow بسیار تلخ و غمناک است و دیدن شخصیتی با آن همه عزم و اراده با قلبی پاک که به نبرد با شیطان می رود و در این حین خود تبدیل به موجودی می شود که قرن هاست خانواده و اجداد و خود او در صدد نابود کردنش بوده اند (لرد دراکولا)، بسیار ناراحت کننده است و در واقع یک طعنه تلخ از سرنوشت به گابریل است و سبب می شود تا سری Castlevania: Lords of Shadow از داستان و زمینه ای غمناک و سنگین برخوردار باشد. بازی نخست Castlevania: Lords of Shadow عنوانی در ژانر Action Adventure و Hack and Slash به حساب می آید که در سال ۲۰۱۰ برای پلتفرم های Playstation 3 ,Xbox360 و PC منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو اسپانیایی Mercury Steam برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Konami عهده دار بود. یکی از دلایل اصلی که توجه ها را به این عنوان بیش از پیش جلب می کرد حضور نام کوجیما پروداکشنز در کنار نام سازنده بازی یعنی مرکوری استیم بود که به واقع نیز به نظر می رسید کوجیما پروداکشنز کمک زیادی در این پروژه به سازندگان بازی کرده است.
علاوه بر داستانی احساسی و ناراحت کننده مخصوصا در انتهای بازی، Castlevania: Lords of Shadow گیم پلی فوق العاده ای نیز داشت و مبارزات و داستان بسیار جذابی را دنبال می کرد که در مورد گابریل بلمونت یکی از اعضای خانواده بلمونت و عضو گروه برادری بود. سلاح شلاق مانند او که شبیه به زنجیر باز می شد و در مبارزات استفاده می شد را بسیاری که از گذشته این سری خبر نداشتند می گفتند از روی عنوان خدای جنگ و سلاح کریتوس تقلید شده است در حالی که سلاح شلاقی و زنجیری شکل مبارزان سری کسلوانیا از همان آغاز، سال هاست که وجود داشته است و متعلق به این سری بوده است و هر بازی دیگری که سلاحی شبیه به آن داشته باشد را می توان گفت از سری کسلوانیا الهام گرفته است. Castlevania: Lords of Shadow پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Castlevania: Lords of Shadow نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای عالی ۸۵/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد.
گابریل در Castlevania: Lords of Shadow مبارز و مرد بسیار خوبی بود و برای هدف خیر و از بین بردن شیطان می جنگید و همه هیولاها را شکست داد اما در نبرد با شیطان سرانجام خود نیز به یکی از همان هیولاها تبدیل شد. هیولایی که همان طور که گفته شد کنایه ای بزرگ و تلخ به خودش و خانواده اش است، زیرا گابریل تبدیل به لرد دراکولا شد، همان موجودی که نسل ها و قرن ها خانواده اش در پی کشتن آن بوده اند. در دواقع سرنوشت با گابریل به ناحق تا کرد و در حقش جفا روا داشت. در نسخه دوم اربابان سایه نیز دیدیم که سال ها از انتهای نسخه اول گذشته است و به دنیای مدرن امروزی آمده ایم. گابریل یا همان لرد دراکولای کنونی به خوابی طولانی فرو رفته است اما دوست و همراه او در نسخه اول یعنی زوبک وی را بیدار می کند و به وی وعده ای می دهد. تردیدی وجود ندارد که بازی Castlevania: Lords of Shadow، جزو بازی هایی با داستانی ناراحت کننده و عمناک به حساب می آید و مشاهده سرنوشت تلخ و عاقبت شوم مبارزی پاک نیت یعنی گابریل بلمونت، می تواند هر بازیبازی را اندوهگین نماید. Castlevania: Lords of Shadow در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه یازدهم قرار گرفته است.
۱۰ – Lost Odyssey
سازنده: Mistwalker ,Feelplus
ناشر: Microsoft Game Studios
ژانر: JRPG
پلتفرم مقصد: Xbox 360
سال انتشار: ۲۰۰۷
امتیاز متا: ۷۸/۱۰۰
قطعا کسانی که در نسل هفتم با ایکس باکس ۳۶۰ همراه بوده اند و مخصوصا کسانی که بازی های نقش آفرینی ژاپنی و سری فاینال فانتزی را دوست دارند، حتما نام بازی Lost Odyssey را نیز شنیده اند. Lost Odyssey عنوانی در ژانر JRPG به حساب می آید که در سال ۲۰۰۷ برای پلتفرم Xbox 360 منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را Mistwalker و Feelplus برعهده داشته و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Microsoft Game Studios عهده دار بود. داستان این بازی که توسط Hironobu Sakaguchi مشهور و بزرگ (به خاطر سری فاینال فانتزی) که طراح بازی نیز به شمار می رفت و نویسنده ژاپنی به نام Kiyoshi Shigematsu نگارش شده بود، حول محور شخصیت Kaim می چرخد که یکی از اعضای منتخب گروه “immortals” است که حافظه شان را از دست داده اند. هنگامی که او در حال مبارزه با تهدیداتی است که در راستای انقلاب صنعتی جادویی به وجود آمده اند باید همزمان با درد و رنجی که در اثر از دست رفتن خاطراتش و بازگشت آنها در درونش است نیز دست و پنجه نرم نماید و اتفاقاتی که در طول روند داستان بازی رقم می خورد سبب می شود تا شاهد یک عنوان غمناک با داستانی احساسی و ناراحت کننده باشیم که تاثیرگذاری خوبی بر روی مخاطب دارد.
به طور کلی ژاپنی ها در بازی هایشان و در روند داستان گوییشان در انتقال حس غم و اندوه به مخاطب خود بسیار خبره و موفق بوده و هستند و بهتر از هر سازنده دیگری می توانند یک داستان با فضای غمگین و دردناک را برای مخاطبشان تداعی نمایند. موسیقی این عنوان نیز که توسط Nobuo Uematsu خلق شده بود که در سری فاینال فانتزی بارها شاهد هنرنمایی اش بودیم، نقش بسیار مهمی در القای این حس غم و اندوه داستان به بازیباز ایفا می کرد و شاهد ساندترک جذاب و شنیدنی Lost Odyssey بودیم. از دلایلی که انتظارات از عنوان Lost Odyssey بالا بود نیز می توان به پرداختن زیاد مایکروسافت به آن و مشکلاتی که در زمان ساختش به وجود آمد و از همه مهم تر به خاطر وجود نام اقای ساکاگوچی در این عنوان اشاره کرد. Lost Odyssey پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان نسبتا موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای غالبا مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود.
Lost Odyssey نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای خوب ۷۸/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد. داستان بازی جزو بخش هایی بود که در تمامی نقدهای بازی مورد تحسین واقع شده بود و از نظر ساختار و روایت داستان Lost Odyssey عنوانی قدرتمند و جذاب با داستانی احساسی و زیبا قلمداد می شود اما مواردی مثل زمان های بارگذاری خیلی طولانی و برخی مشکلات گیم پلی باعث شده بود تا امتیازاتی از این عنوان کسر گردد. از نظر گیم پلی این عنوان دارای تشابه های بسیاری با دیگر عناوین نقش آفرینی ژاپنی بود و ساختار سنتی مبارزات نوبتی و حرکت در نقشه و توقف در شهرهای مختلف برای خرید و فروش و ذخیره آیتم ها و.. که دقیقا در سری فاینال فانتزی دیده بودیم در Lost Odyssey نیز به چشم می خورد. بی شک عنوان Lost Odyssey، دارای یکی غمناک ترین داستان ها و فضاها در دنیا به حساب می اید که می تواند هر بازیبازی را احساساتی و اندوهگین نماید. عنوان Lost Odyssey در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه دهم قرار گرفته است.
۹ – Ori and the Blind Forest
سازنده: Moon Studios
ناشر: Microsoft Studios
ژانر: Platform-Adventure Metroidvania
پلتفرم مقصد: Xbox One, Xbox 360, Microsoft Windows
سال انتشار: ۲۰۱۵
امتیاز متا: ۸۸/۱۰۰
Ori and the Blind Forest جزو آن دسته بازی هایی است که کمتر نظیرشان را می بینیم. بازی هایی که بیشتر مانند تابلوی نقاشی متحرک و یک معجزه مصور هستند. عناوینی که از همان آغاز چشم بازیباز را محو زیبایی و قلب او را مسخ رویایی بودن خود می کنند. عناوینی که روح هنر در آن ها جاریست و ذره ذره محیط و دنیای بازی و هر آن چه در آن می بینید در نهایت زیبایی و ظرافت و احساس خلق شده اند و با بهترین و با کیفیت ترین انتخاب رنگ ها، رنگ آمیزی شده اند و چیزی مانند معجزه هستند. بازی Ori and the Blind Forest عنوانی در ژانر Platform-Adventure Metroidvania به حساب می آید که در سال ۲۰۱۵ و سال های بعد از آن برای پلتفرم های Xbox One, Xbox 360 و Microsoft Windows منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را Moon Studios برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Microsoft Studios عهده دار بود. تمامی بخش های بازی بسیار هنرمندانه خلق شده و در جای جای محیط و دنیای بازی، زیبایی و ظرافت و لطافت جاری بود و همچنین این بازی به مانند Trine بهترین و با کیفیت ترین انتخاب رنگ ها را نیز داشت به طوری که گاها در زمان بازی کردن دوست داشتید همه چیز را رها کنید و فقط غرق در دنیای رویایی آن شوید. شما در این بازی کنترل Ori را به دست می گرفتید که یک روح سفید محافظ است. وی قابلیت پرش روی دیوارها و بالا رفتن از آن ها و همچنین جفت شدن با یک روح دیگر به نام Sein را داراست. Sein “نور و چشمان” درخت روح جنگل است و قادر است تا شعله های روح شلیک کند.
در طراحی گیم پلی بازی سازندگان از عناوینی مانند Rayman و Metroid الهام گرفته اند. برای پیشروی در بازی باید از روی پلتفرم های مختلف بازی عبور کنید و معماها را حل نمایید. همچنین بازی از یک سیستم ذخیره به نام “soul links” و یک سیستم آپگرید برای ارتقای توانایی ها و مهارت های Ori، بهره می برد. Ori and the Blind Forest داستان زیبایی داشت که همان طور که قبلا نیز خدمت شما عزیزان عرض کرده ام، به گفته سازندگان، الهام گرفته شده از داستان های The Lion King و The Iron Giant بود. در کل بازی و در شالوده داستانی و اتمسفر آن یک حس غم عمیق و ناب وجود داشت که کاملا بازیباز را احاطه می کرد و پیشروی در داستان بازی و مشاهده اتفاقاتی که در دنیای بی نظیر این عنوان رخ می دهد، هر بازیبازی را احساساتی می کند و به طور کلی می توانم بگویم که حتی وقتی ویدئوهای این بازی را همراه موسیقی زیبایی که بر روی آن قرار دارد مشاهده می کنید نیز حسی از غم و اندوه بیننده را فرا می گیرد که این هنر ناب سازندگان بازی و طراحان آن است که بازی را طوری آفریده اند که این چنین احساس را به مخاطب انتقال دهد.
هر چند داستان بازی نقش بسیار مهمی در این غمناک بودن بازی داراست اما در نهایت نقطه قوت و دلیل اصلی اتمسفر غمناک بازی، استایل هنری و طراحی محیط شاهکار است که آن را به یکی از زیباترین عناوین از لحاظ گرافیک هنری تبدیل کرده است. Ori and the Blind Forest پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود که بیشتر بر پایه تحسین استایل هنری، داستان زیبا، سکانس های هنرمندانه، گیم پلی جذاب و طراحی محیط بی نظیر قرار داشتند. Ori and the Blind Forest نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای عالی ۸۸/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد. همچنین این بازی جوایزی مانند BAFTA Games Award for Artistic Achievement و The Game Award for Best Art Direction را نیز از آن خود کرد که باز هم مهر تاییدی بر فوق العاده بودن آن بودند. همان طور نیز که حتما می دانید در نمایشگاه E3 2017 مایکروسافت بازی جدید این سری به نام Ori and the Will of the Wisps را معرفی نمود که مانند بازی قبل در ژانر Metroidvania قرار دارد و توسط Moon Studios در حال توسعه و ساخت است و قرار است تا توسط مایکروسافت برای پلتفرم های Xbox One, Microsoft Windows منتشر شود. در نهایت باید گفت تردیدی وجود ندارد که بازی Ori and the Blind Forest، جزو عناوینی با اتمسفر غمگین و البته زیباست که با فضاسازی عالی و داستان احساسی خود می تواند هر بازیبازی را احساساتی نماید. Ori and the Blind Forest در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه نهم قرار گرفته است.
۸ – Nier
سازنده: Cavia
ناشر: Square Enix
ژانر: Action RPG
پلتفرم مقصد: PlayStation 3, Xbox 360
سال انتشار: ۲۰۱۰
امتیاز متا: ۶۸/۱۰۰
Nier جزو آن بازی هایی در صنعت بازی است که در زمان خودش مطابق ارزشش با آن رفتار نشد و مثل بازی هایی از قبیل okami و … هر چه که به جلوتر آمده ایم قدر و منزلت آن بیشتر شده و بیشتر آن را درک می کنند. مخصوصا موفقیت بی نظیر شاهکار Nier Automata نیز سبب گردید تا خیلی از توجهات به سمت بازی اصلی این سری نیز جلب شود و این بار بازی را عمیق تر نگاه کنند و بیشتر به عمق آن و هدفی که دارد توجه نمایند و شاید اگر امروز منتقدان، بازی Nier را دوباره نقد نمایند شاهد امتیازات خیلی بهتری برای آن باشیم. بازی Nier عنوانی در ژانر Action RPG به حساب می آید که در سال ۲۰۱۰ برای پلتفرم های PlayStation 3 و Xbox 360 منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو Cavia برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Square Enix عهده دار بود.
داستان این بازی هزار سال بعد از پایان پنجم عنوان Drakengard رخ می دهد و شما را در نقش شخصیتی به نام نایر قرار می دهد که در تلاش برای یافتن دارویی برای بیماری دخترش Yonah که با نام Black Scrawl شناخته می شود است. در طول بازی، نایر با یک کتاب سخنگو که با نام Grimoire Weiss خطاب می شود و با همراهی دو شخصیت دیگر با نام های Kainé و Emil به ماجراجویی می پردازد تا بتواند درمانی برای دخترش بیاید و ماهیت وجودی موجوداتی عجیب به نام Shade که در زمین حضور دارند را نیز درک کند. کلیت داستان بازی جذابیت دارد و شاهد داستان خاص و مرموزی هستیم ولی می توانیم بگوییم روند روایت آن است که مقداری بی روح بوده و دیگر بیشتر از حد غمگین و افسرده است و هر وقت که مانند اکنون لیستی از غمناک ترین بازی ها در تاریخ بازی های رایانه ای جمع آوری می شود نام بازی نایر را نیز در آن شاهد هستیم که یکی غمگین ترین و ناراحت کننده ترین عناوین در تاریخ بازی ها قلمداد می شود. البته می توان این نوع روند روایت را به حساب خاص بودن بازی گذاشت و بگوییم عنوانی که همه چیزش خاص است روند روایتش نیز خاص است ولی بالاخره این بازی در بازار بازی ها عرضه شده و منتقدین و بازیبازان آن را با دیگر بازی های هم سبکش مقایسه کرده اند و به خاطر همین بیش از حد خاص بودن خیلی ها با آن ارتباط برقرار نکرده و خوب آن را نفهمیده اند که این موضوع کاملا از امتیازات بازی مشخص است.
Nier پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان تقریبا و تا حدودی موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای گاها مثبتی را منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Nier نهایتا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۸/۱۰۰ را کسب نمود تا به عنوان یک بازی متوسط رو به بالا شناخته شود ولی قطعا اینطور نیست و حق این بازی بیش از این امتیاز است. اگر از بازی های خاص خوشتان می آید و یا طرفدار خیلی پر و پاقرص نقش آفرینی هستید و یا از بازی کردن و تجربه Nier Automata لذت برده اید قطعا بازی اصلی Nier نیز می تواند برایتان خوشایند بوده و ارزش آن را داشته باشد که سراغ کنسول های نسل هفتمی خود رفته و آن را تجربه نمایید زیرا یک تجربه خاص و شبیه به همان تجربه Nier Automata را برایتان به همراه دارد البته اصلا نه در سطح و کیفیت Nier Automata که یک شاهکار محض است بلکه در سطح یک بازی نقش آفرینی باکیفیت، خاص، متفاوت و جذاب.
موسیقی بازی که توسط Keiichi Okabe ساخته شده بود بسیار زیبا بوده و ساندترک این عنوان بارها مورد تحسین قرار گرفت و به خاطر قطعات زیبایی که داشت مورد توجه بسیاری از دوست داران موسیقی نیز واقع شد و همان طور هم که می دانید این موضوع ادامه دار هم هست و در بازی Nier Automata نیز شاهد ساندترک شاهکاری از زیباترین قطعات موسیقی بودیم. در تک تک لحظات و صحنه های بازی شاهد موسیقی هایی بسیار زیبا هستیم که همواره یک تم غمناک را در خود دارند و یکی از دلایل اصلی که این بازی جزو عناوینی است که تم و زمینه بسیار اندوهناک و افسرده ای دارند همین موسیقی غمگین آن در کنار داستانش است که واقعا تطابق خوبی با هم دارند و همواره شاهد و شنوای قطعات موسیقی متناسب با حال و هوای بازی هستیم. در مجموع باید اذعان داشت که عنوان Nier، جزو غمناک ترین بازی ها به حساب می اید که می تواند هر بازیبازی را احساساتی و اندوهگین نماید. Nier در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه هشتم قرار گرفته است.
۷ – Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots
سازنده: Kojima Productions
ناشر: Konami
ژانر: Action-Stealth
سال انتشار: ۲۰۰۸
پلتفرم مقصد: PlayStation 3
امتیاز متا: ۹۴/۱۰۰
غم، اندوه و ناراحتی همواره جزء ثابت و جدانشدنی سری عناوین متال گیر و داستان های بی نظیر و فراتر از شاهکار آن بوده است و مشاهده سرنوشت تلخ و داستان ناراحت کننده شخصیت هایی که در این داستان عمیق و تلخ نقش آفرینی کرده اند همیشه در عناوین سری متال گیر وجود داشته است اما نمی دانم دیگر وجود خواهد داشت یا خیر. در واقع این دغدغه ها و افکار استاد کوجیما هستند که غمگینند و او از دنیای امروز و سیاست های کثیف دولتمردان و فضای حاکم بر دنیا اندوهگین است. دنیایی که در آن وطن پرستان واقعی برای مردم خائنین ابدی نشان داده می شوند و در غربت می میرند و وطن فروشان پست فطرت، قهرمانان کشورند. اصلا تمام داستان و شالوده سری متال گیر بر پایه غم و اندوه است و جالب است که کمی فکر کنید و از اولین بازی این سری تاکنون را در ذهنتان مرور کنید تا متوجه شویم که واقعا هیچ وقت اثری از خوشحالی و شور و شادی در این سری نداشته ایم!! واقعا اصلا نداشته ایم! هر چه بوده خیانت و خیانت و خیانت و دروغ و برادر کشی در ملغمه ای از لجن بوده است. شاید بهترین عنوانی هم که بتواند به نمایندگی از این سری و فضای غمناک و تلخ آن در لیست ما قرار بگیرد بازی چهارم سری است یعنی Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots. عنوانی در ژانر اکشن مخفی کاری که در سال ۲۰۰۸ برای پلتفرم PlayStation 3 منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را مانند سایر بازی های اصلی این سری استودیو Kojima Productions برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را نیز مثل همیشه کمپانی خدابیامرز Konami عهده دار بود و نسخه چهارم در واقع آخرین عنوانی از این فرنچایز بود که در انحصار پلی استیشن قرار داشت.
گرافیک بازی در زمان انتشار خود چیزی در حد خارق العاده و بی نظیر بود و با زیبایی گرافیکی خود تمام چشم ها را خیره می کرد و هنوز که هنوز است بسیار زیبا به نظر می رسد. گرافیک فنی بسیار پایدار و قدرتمند بدون ذره ای افت فریم و ایراد در تکسچرها و … در کنار طراحی و گرافیک هنری بی نظیر بازی سبب شده بودند تا عنوانی شکل بگیرد که یک شاهکار و غول گرافیکی در زمان خود محسوب گردد. طراحی اسنیک و لباس وی با دقت به ریزترین جزییات انجام شده بود و همینطور در تمامی محیط و دنیای بازی کوچکترین کم کاری در طراحی دیده نمی شد. همرنگ شدن لباس اسنیک با هر محیطی که در ان قرار داشت و یا در کنار ان می ایستاد، جلوه خاص و زیبایی به گرافیک بازی بخشیده بود و تماشای این که مثلا وقتی اسنیک در کنار دیواری کمین کرده است و به آن چسبیده و لباسش همرنگ دیوار می شود بسیار زیبا و جذاب بود. انواع و اقسام محیط ها با طراحی های مختلف و متنوع را در بازی شاهد بودیم که باعث می شدند تجربه ای بی نظیر داشته باشیم. گیم پلی بازی نیز به مانند همیشه ترکیب فوق العاده جذابی از مخفی کاری و اکشن بود که شما می توانستید به هر شکل که می خواهید آن را پیش ببرید و البته اگر راه اکشن را انتخاب می کردید کار بسیار سخت تر می شد زیرا بازی به ذات، یک عنوان مخفی کاری است. مبارزات بازی فوقالعاده طراحی شده و گویی نسخه تکاملیافته مبارزات تمامی عناوین قبلی این سری و دقیقا به همان قدرتی بودند که از اسنیک انتظار میرفت مبارزه کند. Old Snake در این بازی جذبه خاصی داشت و از آنجا که Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots اولین نسخه کنسولهای خانگی این سری در نسل هفتم محسوب میشد با یک جهش گرافیکی خیرهکننده به خوبی از قدرت بالای پلی استیشن ۳ استفاده کرده بود و همین مسئله به طبیعیتر بودن و پرجذبه بودن چهره اسنیک پیر و تمامی وقایع بازی کمک شایانی کرده بود.
بکی از دلایل اصلی انتخاب این بازی در لیست ما به خاطر پرداخته شدن بیشتر به داستان در این بازی است که سبب می شد مدتی طولانی یک کات سین را تماشا کنیم و فکر کنیم و در دنیای سیاه و تاریک این سری غرق شویم. جالب است که اتفاقا بزرگترین اعتراضی که بسیاری به این نسخه وارد میدانستند وابستگی بیش از حد بازی به کاتسینهای بسیار بسیار طولانی بود. داستان و وقایع بازی Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots حدودا ۹ سال بعد از وقایع عنوان اصلی Metal Gear Solid و ۵ سال یعد از اتفاقات Sons of Liberty رقم می خورد و شاهد حضور شخصیت هایی مثل Liquid Ocelot و Raiden نیز در آن هستیم. داستان بازی در مواقعی حتی برای سری متالگیر با تاریخچهای از اتفاقات عجیب باز هم دیوانهکننده و عجیب و غریب به نظر میرسید اما در هر حال بی نظیر بود. Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای شگفت انگیزی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای شاهکار ۹۴/۱۰۰ را کسب نماید. Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots عنوانی بینهایت زیبا و پرکشش و دوست داشتنی با فضایی سیاه و داستانی غمگین کننده و تاریک بود که در تمامی بخش ها اعم از گرافیک و طراحی هنری و گیم پلی و داستان و … کاملا بی نقص و در اوج زیبایی بود و به واقع یک شاهکار فنی و هنری از تمام لحاظ محسوب شده و می شود. بدون هیچ شکی بازی Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots، جزو تاریک ترین بازی ها در دنیا به حساب می اید که با اتمسفر سیاه و داستان غمناک خود می تواند هر بازیبازی را احساساتی و اندوهگین نماید و او را مدت ها به فکر وادارد. Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه هفتم قرار گرفته است.
۶ – The Walking Dead: Season ۱&2
سازنده: Telltale Games
ناشر: Telltale Games
ژانر: Adventure
پلتفرم مقصد: Microsoft Windows ,OS X ,PlayStation 3 ,PlayStation 4 ,PlayStation Vita ,Xbox 360 ,Xbox One ,Android ,iOS
سال انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز متا: ۹۴/۱۰۰
سریعا تباه شدن معصومیت و جهشی رد شدن دوران کودکی برای یک شخص بسیار بسیار غمگین کننده است و ضربات جبران ناپذیری را وارد می کند. وقتی که شرایط زندگی یک کودک چنین رقم می خورد بیش از پیش به بیرحمی دنیا و زندگی پی می بریم و انسان به واقع از درون غصه دار می شود. در دنیایی که وحشی گری حرف اول و آخر را می زند معصوصمیت و احساسات کودکانه، کوله بار خود را می بندند و از دنیای کودک پر می کشند تا دیگر او هیچ گاه چیزی از دنیای کودکی خود به یاد نیاورد. تازه اگر زنده مانده باشد که بخواهد به یاد نیاورد! همان گونه که همیشه گفته ام و به احتمال قریب به یقین شما نیز با من موافق هستید، یکی از سخت ترین و غمگین ترین مواردی که دل انسان را به درد می آورند مشاهده کودکی است که مجبور شده تا به خاطر شرایط زندگی خیلی زودتر از حد معمول بزرگ شود و کارهایی را انجام دهد که برای یک انسان بالغ سخت و دشوار است چه برسد به یک کودک. کارهایی که روحیه یک انسان بالغ را نابود می کنند و بر روی زندگی او تاثیر می گذارند چه برسد به این که یک دختر بچه کوچک بخواهد آن ها را انجام دهد. یک انسان بالغ و بزرگسال شاید با کشتن یک نفر برای اولین بار (حتی اگر یک قاتل و دزد و زامبی باشد) تا همیشه زندگی اش تغییر کند و روی روحیه او تاثیری همیشگی بگذارد، حال تصور کنید که کودکی ۹ ساله اسلحه به دست گیرد و مجبور به کشتن شود. واقعا از ذهن او چه می گذرد زمانی که در حال کشیدن ماشه است؟ می دانید فاصله بین کشیدن و نکشیدن ماشه برای او چه فاصله ای است؟ فاصله ای است که بعد از آن تمام معصومیت یک کودک به فنا خواهد رفت و بار گناهی مرگبار و سنگین بر شانه هایی ۹ ساله سنگینی خواهد کرد. مگر شانه های یک کودک توان حمل چقدر گناه اجباری را دارند؟ مگر ذهن پاک یک کودک توان هضم چقدر درد و گناه را دارد؟ مگر او چه کرده است که باید تاوانی به این سنگینی بدهد؟ شاید بزرگترین گناهش تاکنون خوردن دو شکلات به جای یکی بوده است.
او چرا باید این همه تضاد و افزایش فشار مرگبار زندگی را تحمل کند؟ این عادلانه نیست… نه، زندگی عادلانه نیست. وقتی مرده ها راه بروند، وقتی زمین به محل رستاخیز مردگان تبدیل شده باشد، این هم می شود زندگی و دنیای یک کودک. تازه بدتر آنجاست که وقتی این کودک یک سرپناه و یک آغوش امن برای خودش پیدا می کند، باز هم دوباره مجبور شود او را از دست بدهد و دوباره یک ضربه عمیق بخورد. همه اینها در مسیری که کلمنتاین در سری عناوین مرده متحرک در فصل اول به همراه لی و در فصل دوم به تنهایی طی کرد وجود داشته اند و عمق فاجعه و غم حتی شدیدتر از مواردی است که مطرح کردیم. در طول بازی شما شاهد هستید که لی و کلمنتاین مانع پشت مانع را پشت سر می گذارند و یکی پس از دیگری از شر دشمنان فرار می کنند و آن ها را از سر راه بر می دارند و لحظه به لحظه به هم وابسته تر می شوند. تنها وقتی که در بازی مقداری احساس آرامش و امنیت می کنید زمانی است که این دو با هم هستند. زمانی که کم کم به پایان بازی و نتیجه گیری آن نزدیک می شوید بدون شک به هر دوی این شخصیت ها عمیقا وابسته شده اید و از عمق و زیبایی رابطه این دو، به مانند وضوح اجتناب ناپذیر این رابطه به وجد آمده اید اما اوضاع هرگز بر وفق مراد شما و کلمنتاین و لی نیست و داستان سیاه تر و تلخ تر از این حرف هاست. سری عناوین The Walking Dead فرنچایزی اپیزودیک در ژانر Adventure به حساب می آید که در سال ۲۰۱۲ و با انتشار اپیزود اول فصل اول کار خود را آغاز نمود و در طول چندین سال و تا امروز برای پلتفرم های crosoft Windows ,OS X ,PlayStation 3 ,PlayStation 4 ,PlayStation Vita ,Xbox 360 ,Xbox One ,Android و iOS منتشر گردیده است. کار ساخت و توسعه این عنوان را همواره Telltale Games برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را همین کمپانی عهده دار بوده است.
فصل اول The Walking Dead پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. فصل اول The Walking Dead نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای شاهکار ۹۴/۱۰۰ را کسب کرده و حتی در خیلی منابع به عنوان بازی سال انتخاب شد تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد و این سبک را دوباره احیا نماید. در ادامه فصل دوم این سری نیز بسیار عالی عمل کرده و بسیاری آن را تحسین کردند. البته به هر حال فصل دوم آن تازگی و نو بودن فصل اول را نداشت و فصل اول در زمان خود یک بازی جدید بود که چیزی شبیه آن وجود نداشت ولی فصل دوم یک بازی عالی بود که راه فصل اول را تکرار کرده بود. از فصل سوم این سری بسیاری از طرفداران و منتقدین اعتقاد دارند که این فرنچایز دیگر مقداری رنگ و بوی تکرار و کهنگی گرفته و آن فرنچایز خیلی خیلی جذاب فصول اول و دوم نیست که البته ابن موضوع مخالفین و موافقینی نیز دارد. بدون شک داستان فصول اول و دوم سری The Walking Dead یکی از غمناک ترین و تلخ ترین داستان هایی است که در بازی های رایانه ای تا به امروز شاهد بوده ایم. The Walking Dead در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه ششم قرار گرفته است.
۵ – Silent Hill 2
سازنده: Konami, Team Silent, Creature Labs, Konami Computer Entertainment Japan
ناشر: KONAMI خدابیامرز!!
ژانر: survival horror
پلتفرم مقصد: PlayStation 2, PlayStation 3, Xbox 360, Xbox, Microsoft Windows
سال انتشار: ۲۰۰۱
امتیاز متا: ۸۹/۱۰۰
داستان در سری عناوین سایلنت هیل همواره بسیار پیچیده، مرموز و البته غمناک و ناراحت کننده بوده، دقیقا به مانند خود شهر سایلنت هیل. بعد از مدتی که بازی های این فرنچایز را انجام می دهید این سوال برایتان پیش می آید که واقعا بزرگترین دشمن پروتاگونیست بازی کیست؟ آیا شهر Silent Hill است؟ گناهان وی هستند؟ یا این خود شخصیت اصلی است که بزرگترین دشمن خود محسوب می شود؟ ایجاد کردن این سوالات در ذهن بازیباز کاری است که از دست هر سازنده و هر عنوانی بر نمی آید و بازی های فرنچایز قدرتمند سایلنت هیل به بهترین شکل ممکن این کار را انجام می دهد و لحظاتی بسیار پر استرس و ترسناک و پر از حس تعلیق را برای ما رقم می زند و داستانی ناراحت کننده و غمناک را برای ما در این بستر ترسناک روایت می کنند. نسخه اول Silent Hill فرنچایزی بسیار زیبا و قدرتمند را بنا نهاد و نسخه دوم آن را به بهترین شکل تکمیل کرد و تبدیل به یکی از برترین عناوین تاریخ شد که تاکنون ساخته شده است. قطعا وقتی بخواهیم نماینده ای برای عناوین این سری چه از نظر “بهترین بازی سری بودن” و چه از نظر “غمناک ترین داستان در سری” انتخاب کنیم، شاهکار Silent Hill 2 نخستین گزینه و بهترین انتخاب است. بازی Silent Hill 2 عنوانی در ژانر survival horror به حساب می آید که در سال ۲۰۰۱ و سپس طی سال های بعد برای پلتفرم های PlayStation 2, PlayStation 3, Xbox 360, Xbox و Microsoft Windows منتشر گردید. کار ساخت و توسعه و همین طور انتشار این عنوان را KONAMI خدا بیامرز برعهده داشت! Silent Hill 2 به کنکاش در روح و روان پروتاگونیست بازی می پردازد و این کار را به قدری عمیق و جذاب انجام می دهد که برای بازی های دیگر چنین کاری اغلب شبیه یک رویا به نظر می رسد.
یکی از بهترین اتفاقات در سری سایلنت هیل در بازی دوم رخ داد که در آن موحودی به نام کله هرمی یا Pyramid Head معرفی شد که یکی از دلایل اصلی ترسناک بودن این سری تا امروز بوده است و به مانند تعریفی است برای شهر سایلنت هیل و به نوعی نماد و ذات مجازاتگر این شهر است که منتظر مجارات کردن گناهکارانی است که پای به این ویرانه می گذارند.در واقع اگر برای هر عنوان و فرنچایزی یک شخصیت کلیدی و نمادین را بخواهیم معرفی نماییم، بدون شک نماد سری عناوین و شهر سایلنت هیل، همین کله هرمی مشهور و مخوف خواهد بود. سایلنت هیل ۲ بیشتر از دیگر عناوین این سری بر روانشناسی و نماد شناسی تکیه دارد و کله هرمی در آن به عنوان نماد جلاد و مجازاتگری است که James Sunderland در ذهن خود ساخته و انتظار دارد که توسط وی برای مرگ ماری مجازات شود. James Sunderland در یکی از دیالوگ های نسخه دوم سایلنت هیل می گوید “من ضعیف بودم، به خاطر همین به تو نیاز داشتم… به کسی که مرا برای گناهانم مجازات کند.”در Silent Hill هیچ چیزی کاملا درست نیست، همه چیز مصنوعی به نظر می رسد و انگار که شما به همان دنیایی نگاه نمی کنید که بقیه افرادی که در آن هستند به آن نگاه می کنند. Silent Hill 2 پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Silent Hill 2 نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای بسیار عالی ۸۹/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد و همواره به عنوان یکی از ۲-۳ بازی برتر تاریخ سبک وحشت بقا از آن یاد می شود.
داستان این بازی در کنار روایت آن و فضاسازی شهر سایلنت هیل، بار اصلی غم عمیقی که به بازیباز منتقل می شد را به دوش می کشیدند و در واقع در این بازی تنها ترس و استرس نیست که به سراغ شما می آید بلکه فراتر از اینها حس ناراحتی و غمگین شدن برای شخصیت اصلی بازی و سرنوشت تلخش است که بازیباز را در بر می گیرد. خیلی تلخ است که می بینید شخصیت اصلی بارها و بارها امید، نا امید می شود ولی باز هم با استقامت و تلاش راه را ادامه می دهد تا شاید سرانجام در کورسوی امیدی بتواند بارقه ای از نور را بیابد و از آن شعله ای برافروزد اما سرنوشت چیز دیگری را رقم زده است. داستان غمناک و تلخ این بازی که بر اساس سرنوشت پروتاگونیست آن یعنی جیمز ساندرلند و مسیر او برای یافتن همسرش قرار دارد فوق العاده عمیق و البته ناراحت کننده است. وقتی ماریا کشته می شود جیمز تصمیم می گیرد تا به شهر مرده سایلنت هیل برود و با انواع وحشت ها و حوادث این شهر عجیب روبرو شود. از خودگذشتگی وی برای همسرش واقعا قابل تحسین بود و وی در این راه در مواجهه با ترسناک ترین اتفاقات و رفتارها و هولناک ترین موجودات نیز دریغ نکرد و پا پس نکشید و نا امیدانه تلاش می کرد تا به جستجوی همسر مرده اش بپردازد و در این نا امیدی امیدوار بود تا شاید او را جایی زنده پیدا کند. هیچ کس شکی ندارد که بازی Silent Hill 2، جزو غمناک ترین بازی ها و داستان ها در تاریخ قلمداد می شود که با اتمسفر سنگین و لحظات احساسی خود می تواند روی هر شخصی تاثیر بگذارد. Silent Hill 2 در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه پنجم قرار گرفته است.
۴ – Shadow of the Colossus
سازنده: Team Ico, Sony Interactive Entertainment, SIE Japan Studio
ناشر: Sony Interactive Entertainment
ژانر: Action Adventure
پلتفرم مقصد: PlayStation 3, PlayStation 2
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز متا: ۹۱/۱۰۰
بله دیگر… باز هم Shadow of the Colossus… نمی دانم چطور است که هر مقاله ۱۰ برتری که می نویسم این بازی هم در آن قرار می گیرد و واجد شرایط است!! حالا بهترین ریمسترها باشد، بهترین کالکنش ها باشد، برترین بازی های نسل ۶ باشد و یا مثل امروز عناوینی با غمناک ترین داستان ها. Shadow of the Colossus عنوانی در ژانر Action Adventure به حساب می آید که در سال ۲۰۰۵ و سپس در نسل های هفتم و هشتم به ترتیب برای پلتفرم های پلی استیشن ۲ و پلی استیشن ۳ و پلی استیشن ۴ منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو Team Ico برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Sony Interactive Entertainment عهده دار بود. البته می دانید که نسخه پلی استیشن ۳ این بازی در قالب مجموعه HD شده بازی در کنار Ico بود و نسخه پلی استیشن ۴ هم که یک ریمستر و ریمیک کامل از این بازی است که با گرافیک نسل هشتمی منتشر شده و به مانند بازی اصلی هم موفق عمل کرد. همان طور که قبلا نیز در مورد داستان خدمت شما عرض کرده ام “در این عنوان شما در نقش یک سوار شجاع و مبارز به نام Wander بودید که برای پس گرفتن زندگی عشقش Mono به سرزمین peninsula که Forbidden Land یا سرزمین ممنوعه نام داشت آمده بود و تنها همراه و کمکش در بازی اسب وفادارش Agro بود و البته کمک هایی نیز از جانب یک ماهیت وجودی مرموز که Dormin (برعکس نام وی”Nimrod” است) نام داشت نیز به وی می رسید. افسانه ها می گفتند که وی توانایی زنده کرده مردگان را دارد و برای همین نیز Wander به سرزمین ممنوعه قدم گذاشته بود. وی شمشیری باستانی را در اختیار دارد که تنها سلاحی در دنیاست که قابلیت از بین بردن colossi ها را داراست. Dormin به Wander قول می دهد که در ازای از بین بردن ۱۶ colossi توسط او، Mono را زنده کند و Wander با این که Dormin به او هشدار می دهد که باید برای زنده کردن Mono بهایی بسیار سنگین را بپردازد اما باز هم آن را می پذیرد و پای به میدان نبرد می گذارد. در بازی شاهد فداکاری همه جانبه شخصیت اصلی بازی در راه نجات عشقش هستیم و یکی از زیباترین و مستحکم ترین عشق ها را در وی مشاهده می کنیم که برای نجات عشقش از هیچ کاری دریغ نمی کند و تا پای جان به مبارزه با عظیم ترین و خوفناک ترین غول های عظیم الجثه یا همان Colossi ها می رود و همین مسئله در انتها باعث رقم خوردن سرنوشتی شوم و وحشتناک برای او می شود. درست است که سرنوشت در این بازی بسیار تراژیک و غم انگیز رقم می خورد اما عشقی که در جای جای بازی وجود دارد، بسیار بسیار تاثیر گذار و الهام بخش است.”
Shadow of the Colossus واقعا داستان غمناکی دارد و عنوانی است که از همان ابتدا و شروع تا پایانش انگار بغضی در گلوی داستان بازی گیر کرده است و غمی در سینه دارد که در انتهای بازی می ترکد. کل فضای داستان و طراحی هنری و حتی چهره کلوسی های این بازی غمگین است و دقیقا همان تم غمناک دیگر بازی های استاد اوئدا یعنی Ico و لست گاردین را داراست اما این لایه غم چندین درجه بیشتر از آن دو شاهکار دیگر است. Shadow of the Colossus پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان بی نظیر عمل کرد و امتیازات و نقدهای فوق العاده مثبتی را از سوی منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا در هر ۳ بار عرضه خود در قالب بازی اصلی و کالکشن و نسخه ریمیک دریافت نمود. Shadow of the Colossus نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای شاهکار ۹۱/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد.
گرافیک هنری و طراحی های بازی نیز یاری دهنده داستان در انتقال فضای غمناک و محزون بازی به بازیباز بودند و هر چه در بازی می دیدیم به ویژه colossi ها طراحی بی نظیر و شگفت انگیزی داشتند با چهره هایی معصوم و دوست داشتنی که وقتی میخواستیم آنها را بکشیم ته دلمان می دانستیم داریم اشتباه می کنیم. Shadow of the Colossus در زمان عرضه خود یکی از خوش گرافیک ترین بازی ها محسوب می شد و اسب سواری در دنیای بزرگ بازی با آن گرافیک زیبا و حرکت یال های اسب با آن موسیقی محزون و شاهکار، یکی از برترین جلوه های گرافیکی و موسیقی است که در دنیای بازی ها خلق شده است. در واقع یکی از دلایل اصلی زیبایی فوق العاده بازی همین گرافیک هنری و طراحی بسیار عالی و خاص دنیای بازی و مخصوصا colossi ها بود که آن را از هر عنوان دیگری متمایز می کرد و ترکیب این گرافیک هنری زیبا با گیم پلی جذاب و داستانی بسیار عالی و پر از عشق و غم و فداکاری، این بازی را تبدیل به یکی از برترین های این صنعت نمود. قطعا هر کسی که مقداری این عنوان را تجربه کرده باشد با ما هم عقیده است که بازی Shadow of the Colossus، جزو غمناک ترین بازی ها در دنیا به حساب می اید که با فضا و موسیقی و داستان محزون خود می تواند هر بازیبازی را احساساتی و اندوهگین نماید. Shadow of the Colossus در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه چهارم قرار گرفته است.
۳ – The Last of Us
سازنده: Naughty Dog
ناشر: Sony Interactive Entertainment
ژانر: Third Person Shooter ,Action Adventure ,Survival Horror
پلتفرم مقصد: Playstation 3 ,Playstation 4
سال انتشار: ۲۰۱۳
امتیاز متا: ۹۵/۱۰۰
The Last of Us از ْآن عناوینی است که به معنای واقعی کلمه در کل ساختار خود از بزرگترین المان ها تا ریزترین جزییات، یک شاهکار محض است. The Last of Us مظهر قدرت داستان پردازی و قدرت شخصیت هاست. مفهوم ترکیب سرگرمی، درام، غم، ترس، مرگ و البته در راس آن ها عشق است. عشقی که به طرزی فوق العاده با غم و اندوه ترکیب شده است و این اندوه، یک لایه خاکستری محزون را بر روی تمام دنیای بازی و داستان آن کشیده است. معرفی عنوانی مثل لست او اس دیگر توضیح واضحات است و حتی غیرگیمرها هم تقریبا این بازی را دیگر می شناسند ولی خب به هر شکل بر حسب روند همیشگی مقالات ابتدا توضیحی کوچک در مورد این ابرشاهکار می دهیم. بازی The Last of Us عنوانی در ژانر Third Person Shooter ,Action Adventure و Survival Horror به حساب می آید که در سال ۲۰۱۳ برای پلتفرم PlayStation 3 منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو Naughty Dog برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی Sony Interactive Entertainment عهده دار بود. البته حتما می دانید که نسخه ریمستر شده این بازی نیز به همراه بسته الحاقی Left Behind در نسل هشتم برای کنسول پلی استیشن ۴ عرضه گردید و همان موفقیت شگفت انگیز را دوباره تکرار کرد.
در داستان غمناک بازی با پروتاگونیست آن یعنی جوئل همراه می شویم. مردی که در دوره ای که دنیا توسط یک بیماری قارچی از بین رفته و انسان ها تبدیل به قاتلینی وحشتناک یا بیمارانی زامبی مانند شده اند، طی اتفاقاتی با دختری نوجوان به نام الی همراه می شود که گویا کلید حل این بیماری مخوف است و نسبت به آن مقاوم می باشد. جریان و اتفاقاتی که در سفر این دو رقم می خورد و رابطه ای که بین آن ها ایجاد می شود، داستان بازی را شکل می دهد و یکی از احساسی ترین، زیباترین و البته ناراحت کننده ترین روایت های داستانی که تاکنون در بازی ها دیده ایم را به ما هدیه می دهد. با این که جوئل والی سال ها را از هم دور بوده اند و حتی هم را نمی شناخته اند اما وقتی که هم را می یابند و با هم همراه می شوند یکی از زیباترین و عمیق ترین و بی نظیرترین روابط شکل گرفته در تاریخ این صنعت را با هم برقرار می کنند که بر اساس یک دوستی مشترک و بسیار قدرتمند است.
این یک رابطه شاهکار و بی نظیر و قدرتمند در یک بازی شاهکار و بی نظیر و قدرتمند است و نوابغ ناتی داگ با این عنوان و با این داستان پردازی و شخصیت ها و روابط آن ها بار دیگر ما و طرفداران و علاقمندان پلی استیشن را غرق در شادی و لذتی کردند که نظیر آن برای هیچ کس دیگری ممکن نیست. جنس این رابطه چیزی است که در آن زمان و در آن دنیای دیوانه وار اصلا پیدا نمی شود و به همین خاطر بی نهایت ارزشمند و زیباست. جوئل و الی در طول روند بازی آرام آرام به هم وابسته می شوند و لحظه به لحظه برای هم مهم تر می شوند. آن ها با هم دعوا می کنند، گریه می کنند، هوای هم را در بدترین شرایط دارند و حتی در زمانی که لبخندها بر لبان دنیا خشکیده است با هم شوخی می کنند و لبخند می زنند. اوج داستان بازی زمانی است که جوئل متوجه می شود که چقدر الی برای او عزیز است و برایش اهمیت دارد، آن قدر که تمام دنیا را به خاطر او بکشد و از پیش رو بردارد تنها برای این که الی سالم بماند و او را نیز مانند دخترش از دست ندهد.
حتی مفهوم غم و اندوه نیز در این بازی به شکلی خاص و استادانه در دل داستان بازی و وقایع آن جای گرفته است و گاهی خواندن یک خط از دیالوگ های بازی و یا نگاه به چهره یکی از شخصیت های آن خودش به اندازه سال ها غم و حزن و اندوه را در دل بازیباز تداعی می کند که این بازی کردن با احساسات کاری نیست که از هر بازیساز و هر داستانی ساخته باشد. The Last of Us پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان فراتر از شاهکار و در سطح برترین بازی های تاریخ عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. The Last of Us نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای رویایی ۹۵/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یک بازی جذاب و یک تجربه موفق برای سازندگانش در صنعت و هنر بازی های رایانه ای قلمداد گردد. تردیدی وجود ندارد که بازی The Last of Us، جزو غمناک ترین بازی ها در دنیا به حساب می اید که با اتمسفر سنگین و لحظات احساسی خود می تواند هر بازیبازی را احساساتی و اندوهگین نماید و او را به فکر وادارد. The Last of Us در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه سوم قرار گرفته است. اکنون هم که قسمت دوم این شاهکار برای کنسول پلی استیشن ۴ در دست ساخت است و هر بار با نمایش های فراتر از شگفت انگیزش ما را بیشتر تشنه می کند و انتظار را سخت تر. عنوانی که به نظر می رسد آن هم مثل بازی اول یک بازی فراتر از شاهکاز و البته جنجالی خواهد بود. وقتی این بازی عرضه شود بدون شک ما دارندگان و عاشقان پلی استیشن، خوشحال ترین بازیبازان روی کره زمین هستیم و می دانیم که این عنوان در هر سالی که منتشر شود شاهد برترین بازی آن سال خواهیم بود بدون توجه به هر بازی دیگری که در آن سال منتشر گردد.
۲ – Spec ops: The Line
سازنده: Yager Development, Darkside Game Studios, Polygon Magic
ناشر: ۲K Games
ژانر: Third-person shooter
پلتفرم مقصد: PlayStation 3, Xbox 360, Microsoft Windows, Linux
سال انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز متا: ۷۷/۱۰۰
چیزی به نام خوبی و خوشحالی و “برد” در جنگ وجود ندارد. وقتی از بین بد و بدتر، بدون هیچ چاره و گریزی، بد را انتخاب کنید و مثلا انتخاب کنید که به جای ۱۰۰ نفر، ۳۰ نفر کشته شوند، در دنیای واقعی و همینطور در عنوانی مثل Spec ops: The Line، اصلا دلیلی بر این نیست که با خود حس کنید موفق شده اید و خوشحال باشید، بلکه بار گناه و عذاب وجدان تا ابد بر دوشتان سنگینی می کند و اگر شما را دیوانه نکند، مطمئنا عذاب سختی را به شما تحمیل خواهد کرد. بدتر آن است که بدانید یک تصمیم که در زمان اتخاذ آن درست به نظر می رسیده است، باعث خلق یک فاجعه شده است و این از درون شما را خواهد خورد. اینها همه مواردی هستند که در بازی Spec ops: The Line با آن ها دست به گریبان خواهید بود و داستان و روایت غمگینی را از فاجعه ای که “جنگ” خلق می کند خواهید شنید. بازی Spec ops: The Line عنوانی در ژانر Third-person shooter به حساب می آید که در سال ۲۰۱۲ برای پلتفرم های PlayStation 3, Xbox 360, Microsoft Windows و Linux منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو Yager Development برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی ۲K Games عهده دار بود.
Spec ops: The Line انصافا در بخش داستان بسیار بسیار مورد توجه و تحسین قرار گرفت و داستان فراتر از شاهکار و روایت بی نظیر و استثنایی و بسیار غمگین آن بود که اصلی ترین نقطه قوت بازی بود و هر گاه صحبت از برترین و غمناک ترین داستان ها، برترین پایان ها، برترین روایت ها و واقعی ترین نمایش تلخی های جنگ و تصمیمات سخت مطرح باشد نام بازی Spec ops: The Line را خواهیم شنید. الحق و والانصاف که این بازی داستان بی نظیری داشت و به واقع بدون هیچ گونه تعارفی، زشتی جنگ عواقب انتخاب های سخت و مرگبار در جنگ و تاثیری که روی مردم عادی می گذارد را نشان می داد. Spec ops: The Line پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان نسبتا موفق عمل کرد و امتیازات و نقدهای مثبتی را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Spec ops: The Line نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای خوب ۷۷/۱۰۰ را کسب نماید ولی بسیاری بر این باورند که حق این بازی بسیار بیشتر بود و یکی از برترین داستان های تاریخ بازی های رایانه ای را در این بازی شاهد هستیم که زشتی جنگ واقعی را نشان می دهد و به معنای واقعی کلمه غمگین و ناراحت کننده است.
در واقع به اعتقاد اکثر کسانی که این بازی را تجربه کرده اند Spec ops: The Line یکی از آن عناوینی است که به حق واقعی خود نرسید و با متای ۷۷ که منتقدان برای این بازی به ثبت رساندند از چشم خیلی ها افتاد و آن را نخریده و تجربه نکردند تا بازی تقریبا شکست بخورد. در حالی که وقتی این بازی را انجام دهید چنان به عمق داستان و انتخاب ها و گیم پلی بازی کشیده می شوید که در پایان بازی و دیدن ارزش تکرار بالای آن با خود می گویید ۷۷؟ واقعا فقط ۷۷؟ خیلی بی انصافی است. صداگذاری های شخصیت های بازی فوق العاده بود و شاهد هنرمایی Nolan North بزرگ در نقش شخصیت اصلی بازی یعنی Captain Martin Walker بودیم و در این زمینه نیز بازی کاملا استانداردهای جهانی داشت. به شخصه گمان می کنم که منتقدان در آن ابتدا که می خواستند بازی را نقد کنند، نگاهی به نام سازنده کم نام و نشان بازی یعنی Yager Development انداختند و بازی را در سطح شناخته شده بودن این سازنده پایین آوردند و به آن فرصت دیده شدن به عنوان یک بازی فارغ از نام سازنده اش را ندادند و با دیدی منفی آن را نقد کردند.
Spec ops: The Line حتی در زمینه گیم پلی هم چیزی از یک بازی خوش ساخت و عالی کم نداشت و بازی بسیار منحصر به فردی بود. با آن طوفان های شن دبی و تصمیمات خیلی خیلی سخت و تاثیرگذار در داستان بازی و ارزش تکرار بالا و تیراندازی خوش دست، امتیاز Spec ops: The Line می توانست و می بایست خیلی بالاتر می بود و این حرف اکثریت بازیبازان دنیاست و البته عده ای هم مخالف آن هستند.Spec ops: The Line تعداد ۴ پایان فوق العاده تاثیرگذار و سنگین داشت که اصلا شوخی نداشتند و ذره ای مثبت و Happy Ending نبوده و ابایی از بیان واقعیت نداشتند و اثر واقعی تصمیمات سخت بازیباز را به او نشان می دادند. در واقع بازی نشان می داد در چنین تراژدی هایی اصلا سمت مثبت و منفی و رستگار شدن و … نداریم و آخر چنین فجایعی، به صورت دو سر باخت تمام شده و عواقب کشتار مردم، چه با هدف منفی و چه بر اساس گول زدن خود و مثلا دیدن Greater Good، گریبان همه را خواهد گرفت و سرانجام آن ها را به زمین خواهد زد. بدون هیچ شک و شبهه ای باید گفت بازی Spec ops: The Line، جزو یکی از ۲-۳ بازی برتر از لحاظ غمناک بودن داستان و روایت در دنیا به حساب می آید که با اتمسفر سنگین و تلخ خود می تواند هر بازیبازی را اندوهگین نماید. Spec ops: The Line در لیست ما از “غمناک ترین عناوین در دنیای بازی های رایانه ای” در جایگاه دوم قرار گرفته است.
۱ – Bioshock
سازنده: Irrational Games
ناشر: ۲K Games
ژانر: Action. First Person Shooter
پلتفرم مقصد: Microsoft Windows ,Xbox 360 ,Xbox One ,PlayStation 3 ,PlayStation 4 ,OS X ,iOS ,Linux
سال انتشار: ۲۰۰۷
امتیاز متا: ۹۶/۱۰۰
خلق کردن عنوانی مانند Bioshock و نوشتن و روایت کردن داستان در سطحی که در این “ابرشاهکار” دنیای هنر شاهد هستیم کار بی نهایت دشواری است که شاید تنها یکی دو نفر در کل صنعت بازی توانایی خلق و روایت آن را دارند و اگر هم از من بپرسید که کلا فقط یک نفر این حد از توانایی را دارد و هیچ کس مانند کن لوین نیست. خلق داستانی با این مفهوم و فلسفه عمیق و بیان کردن حقیقتی دردناک و غمناک به زیباترین شکل ممکن، تنها و تنها از ذهن یک نابغه با دیدی وسیع و جهان بینی خاص نسبت به مسائل اجتماعی، عرف، ارزشها، ضد ارزشها و هنجارها بر میآید که خاطری نگران دارد. شخصی که همواره پیچش مو را میبیند، میتواند عمق فاجعه و کنه مطلب را درک کند. داستان بایوشاک به قدری زیبا و استادانه توسط استاد کن لوین خلق شده است که مو لای درز آن نمیرود و از هر نظر با فکر و حساب شده ساخته و پرداخته شده است و از هر نظر داستانی کامل است که مفهوم یا بهتر است بگویم حقیقتی تلخ و دردناک را به شبوه ای خاص بیان می کند و بذر غم و ناراحتی را در دل بازیباز می کارد، اما نه غمی پوچ و بیهوده از نوع فیلم های ایرانی و ترکی که این روزها همه جا ریخته اند، بلکه غمی که مخاطبش را به فکر می اندازد و او را وادار می کند که به کلیت این داستان و این سرنوشت و این حقیقت تلخ فکر کند و همین دلیل است که باعث می شود تا بایوشاک را در صدر عناوینی با غمناک ترین و محزون ترین داستان ها قرار دهم.
بازی Bioshock عنوانی در ژانر Action به حساب می آید که در سال ۲۰۰۷ و سپس در نسل هشتم در قالب کالکشن سری، برای پلتفرم های Microsoft Windows ,Xbox 360 ,Xbox One ,PlayStation 3 ,PlayStation 4 ,OS X ,iOS و Linux منتشر گردید. کار ساخت و توسعه این عنوان را استودیو Irrational Games برعهده داشت و و وظیفه انتشار بازی را کمپانی ۲K Games عهده دار بود. Bioshock پس از انتشار از لحاظ بازخوردهای منتقدین و بازیبازان در سطح یکی از چند بازی برتر تاریخ عمل کرد و امتیازات و نقدهای بی نظیری را مانند امتیاز ۱۰۰ از وبسایت گیم اسپای، امتیاز ۱۰۰ از وبسایت یوروگیمر، امتیاز ۱۰۰ از وبسایت گیم شارک، امتیاز ۹۷ وبسایت IGN و امتیاز ۹۰ گیم اسپات را از منابع و مراجع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نمود. Bioshock نهایتا موفق شد تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای رویایی و شاهکار ۹۶/۱۰۰ را کسب کرده تا به عنوان یکی از بهترین و زیباترین بازی های تاریخ شناخته شود و نام این بازی و این سری و البته خالق آن یعنی کن لوین را برای همیشه در تاریخ این صنعت و هنر جاودانه کرد. تاکنون بارها و بارها و بارها از این ابرشاهکار برای شما نوشته ام و ویدئو ساخته ایم و سعی کرده ام تا به هر شکل ممکن کسی را که تاکنون این بازی را تجربه نکرده است به سمت این سری روانه کنم که خوشبختانه اثرات خیلی عالی و بازخورهای شگفت انگیزی را هم از افرادی که به نوعی مجبورشان کرده ام بروند و این سری را تجربه نمایند، دریافت کرده ام. بگذارید تا کمی برگردیم به دست نوشته های قبلی و سری به برخی از بهترین و پراحساس ترین نوشته هایی که در مورد این عنوان و داستان آن و شهر رپچر برای شما نگارش کرده ام بزنیم که مطالعه گلچینی از آنها خالی از لطف نیست.
“در اعماق بیکران اقیانوس آبی، آنجا که جز موجودات زاده دریا، جانداری دیگر را موطن نیست، شهری زیبا خفته است. شهری که روزی قرار بود نماد ایدئالیسم و آرمانگرایی انسانها باشد بیشتر تبدیل شد به گورستان ایده آرمان شهرها و تاییدی بر شکست مطلق ایدهآل گرایی محض در جوامع انسانی و ناتوانی بشر در ایجاد جامعهای بی نقص و مبرا از هر گونه سختی و رنج و فساد. انسان فساد به بار خواهد آورد. رپچر عمیقترین شهر دنیای بازیهاست. عمیقترین چه به لحاظ استعارهای و چه در معنای واقعی کلمه. آرمان شهری که جولانگاه ما در یکی از ارزشمندترین شاهکارهای تاریخ بازیهای رایانهای یعنی بایوشاک بود. شهری در اعماق اقیانوس که ایدههای بزرگی را در بطن خود داشته است، ایدههایی از تاسیس یک ارمانشهر بر اساس افکار یک ایدئالیست و یک شخص آرمانگرا به نام اندرو رایان. فردی که بیشک یک نابغه بود و اگر نبوغ خود را در راههای بهتری غیر از جدا کردن جامعهای از مردم برای بردن به یک آرمانشهر، به کار میگرفت میتوانست یکی از برترین افراد تاثیرگذار تاریخ بشریت باشد. وقتی به تفکرات و ایدههای اندرو رایان مینگریم و صحبتهای وی را مطالعه می کنیم، بیشک به نبوغ و عزم بالای وی برای رساندن بشریت به آزادی و دادن حق انتخاب به همه و از بین بردن اختلاف طبقاتی، پی میبریم اما این نبوغ در راه صحیحی استفاده نشد و در نهایت به یک تراژدی ختم شد. آرمان شهری به نام رپچر که تبدیل به فاجعه بشری و تراژدی محض شد. از در و دیوار رپچر غم واندوه میبارد. تصور این که قبل از قضایای بازی بایوشاک شهر چگونه بوده است و دیدن این که اکنون به چه روزی افتاده است بسیار دردناک است. از زیبایی تا زشتی، از سپیدی تا سیاهی، از امنیت تا ترس و از عرش به فرش. این مسیری است که رپچر طی کرده است و فاصله این سپیدی تا سیاهی در آرمان شهری مثل رپچر تنها به مویی بند بوده است. تار مویی که با قیچی تیز طمع انسان به راحتی بریده شده است و رپچر را به سمت منجلاب سقوط روانه کرده است. همیشه این طمع است، طمع بیپایان انسان است که کار را خراب می کند. حال مهم نیست که طمع به چه چیزی. ساختمانهای شیک و زیبا، تالارهای پر طمطراق و اعیانی، نماهای جذاب و که در جای جای رپچر به چشم میخوردند، همه و همه حکایت از آرزوهای بزرگی داشت که اندرو رایان برای این شهر و ساکنین آن در سر میپرورانده است و قرار بوده ایدهآلترین شهر برای ایدهآلترین زندگی باشد ولی قبرستانی برای مرگ ایدئالیسم و ساکنینش شد. چه زود رویاها، کابوسی مرگبار شدند و چه زود آرمانهای شکل دادن تمدن ایدهآل تبدیل به آرزویی محال شدند. شهر پر از فیلم ها و تابلوهایی تبلیغاتی است که نشان از اطمینان بنیانگذران شهر به موفقیتشان است و تبلیغات انواع و اقسام Plasmidها Gene Tonicها و مزایای استفاده از آنها را با حالتی طنز و جذاب برای مردم توضیح می دهد و آنها را تشویق به استفاده از این قابلیتها می کند. حال نکته اینجاست که داشتن هر یک از این قابلیتها در گروی خرج کردن مادهای ارزشمند به نام Adam است که حتی نامش نیز با هوشیاری و زیرکی توسط کن لوین در بازی انتخاب شده است. آن ارزشی که طمع انسانها را بر میانگیزد و کاری میکند تا برای داشتن هرچه بیشتر از آن به جان هم بیافتند، در شهر رپچر همین Adam است. آنها به قدری ارزشمند و گرانقیمت و کمیاب هستند که در طی زمان حس طمع انسان ها برای استفاده هر چه بیشتر آنها، به جنونی کور تبدیل میشود و وحشیانه بر سر ذرهای از آن به جان هم می افتند. به مانند یک ماده مخدر قدرتمند هر چقدر که بیشتر از آن استفاده می شود انسان را بیشتر در منجلاب اعتیاد به آن فرو میبرد و در نهایت سرنوشتی به جز مرگ و به قتل رسیدن توسط دیگر مردم معتاد یا Big Daddy هایی که قصد حفاظت از Little Sister را در برابر آنها دارند، انتظارشان را نمیکشد و یا این که عاقبتشان در گوشهای به مرگی در اوج ذلت و بدبختی ختم میشود. هر چقدر هم که همه چیز را گلچین کنیم و بهترینها را انتخاب کنیم و تمام سعی خود را بر بستن راه هر گونه فساد بکار بندیم، باز هم انسان خواهد لغزید و ایدهآل ها را نیز به فساد و تباهی خواهد کشید. انسان کامل نبوده و نیست و نخواهد بود وزندگی او نیز کامل نبوده و نیست و نخواهد بود و به همین منوال جامعه او نیز چنین است. جامعه بینقص و کمالگرا تنها چند صباحی دوام خواهد آورد و بالاخره انسان دستآویزی خواهد یافت تا آن را معیار و میزان برتری خود بر دیگران قرار دهد و این گونه است که آرام آرام حس طمع انسان بیدار شده و عدهای برای قدرت بیشتر دست به هر کاری خواهند زد و نهایتا جامعه در منجلاب فساد و تباهی فرو خواهد رفت. آری… انسان کامل نیست و نباید طلب زندگی کامل یا جامعه بینقص و کاملا ایدهآل را هم داشته باشید زیرا خود با دستان خود آن را به ویرانی خواهد کشید. این نه سرنوشت رپچر، بلکه سرنوشت تمام آرمانشهرهایی است که قصد کنند جامعه و شهری را تافته جدا بافته از دیگر جوامع کنند و نوید زندگی و جامعه بینقص به مردمانش بدهند. در آخر تباهی را هیچ مفری نیست و انسان خود با توان حداکثر خود برای کندن گور خویش تلاش خواهد کرد.”
در لیستی که نام بایوشاک وجود داشته باشد هرگز و هرگز جایگاهی جز نخست برای این ابرشاهکار نه عرصه بازی، بلکه کل عرصه هنر در تاریخ، شایسته نیست. داستان بایوشاک و روایت آن همان قدر که غم و اندوه دارد و تلخ است، هدفمند نیز است و غمی پرمعنا یا یک دنیا حرف دارد که در کنج دل شما خانه می کند اما مهم این است که این غم در مغز شما نیز رسوخ می کند و شما را نه فقط از نظر احساسی بلکه از نظر عقلی نیز درگیر خود می کند که این گنجی است که هیج بازی دیگری نتوانسته است در این سطح چنین کاری را انجام دهد و بایوشاک را تبدیل به گنجینه ای بزرگ کرده است که رتبه نخست لیست ما را به خود اختصاص داده است.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
ممنون بابت مقاله خسته نباشید.
جا داره یادی کنم از بازی فراموش شده در این مقاله یعنی مکس پین.اون هزار تو های خونین.اون صدای گریه بچه : ((
مکس پین ۱ بنظرم بهترین داستان عاطفی رو داشت.واقعا هم اول فصل دو و اول فصل سوم آنجاهایی که تو برزخ از رو بند ناف میفتاد پایین به آدم حس واقعی بودن دست میداد .دنبال کردن گریه های بچه تو هزار تو هم دردناک بود.
البته من عناوین لیست بالا تجربه نکردم که بخوام نظری در موردشان بدم.
سلام و درود خدمت شما. خیلی متشکرم از لطفتون. سلامت باشید.
راستش با این اسم هایی که شما و چند تا دیگه از دوستان در نظرات بعدی گفتن واقعا باید یه قسمت دیگه برای این مطلب بنویسم چون این اسم هایی که گفتید حتی از برخی بازی های این لیست هم شایسته ترن و مثلا مکس پین یا هوی رین واقعا دردناک و غمناک هستن ولی متاسفانه به خاطر تعداد خیلی خیلی زیاد بازی ها در ذهنم نبودن وگرنه قطعا حرفتون صحیحه در مورد مکس پین. انشاالله یه قسمت بعدی هم براش می نویسم با بازی هایی که از قلم افتادن. خیلی ممنون از شما
https://t.me/Gametal
سلام و خسته نباشید
خیلی ممنون بابت مقاله خوبتون گرچه چون اینجور مقالات معمولا سلیقه ای هست جای بعضی از بازی ها معمولا خالی میمونه اما در کل مقاله جالب و خوبی بود فقط فک کنم تو قسمت بازی castlevania پلتفرم های مقصد اشتباه کرده باشین چون این بازی مربوط به نسل ۷ و ps3 هستش نه ps4 حتی لیبلی هم که گذاشتین واس ps3 .
درمجموع بازم میگم که مقاله عالی بود و ببخشید اگر فضولی کردم
سلام خدمت شما میلاد جان. سلامت باشید انشالله. خیلی ممنونم.
بله اصلاح کردم میلاد جان اون بخش رو. خیلی ممنون از اشاره تون.
خیلی خیلی از لطف شما ممنونم و باعث افتخارم هست که مقاله از نظرتون خوب بوده. قطعا هموطور که فرمودید جای خیلی از بازی ها خالی هست که سعی میکنم در یخش بعدیش قرارشون بدم. یک دنیا ممنونم میلاد عزیز
https://t.me/Gametal
آقا سعید دست گلت درد نکنه،عالی بود،خیلی ممنون
یکی از بازیایی که یکی از افسرده کننده ترین و غمگین فضاهارو داره بازی I Am Alive هست
به نظر شما بازی Alan Wake یا Limbo نمیتونن تو این لیست باشن؟البته لیمبو از نظر داستانی شاید خیلی غمگین نباشه
یا حتی Heavy Rain،از نظر داستانی غمگینه واقعا
سلام خدمت شما امیرجان. خیلی ممنونم از محبتتون. نظر لطفتونه. خوشحالم رضایت داشتید.
عجب بازی جذابی رو اشاره کردید که پاک از ذهنم دیگه پاک شده بود. واقعا i am alive خیلی خاص و جذاب بود و واقعا بازی عمیقی بود در برخی از بخش هاش مخصوصا.
والا خیلی از بازی ها هسن که باید در این لیست باشن مثل هوی رین که اصلا باید قطعا می بود و چندین بازی دیگه مثل الن ویک که فرمودید. انشالله در بخش دوم این مقاله که بنویسم اینا رو هم باید قرار بدم چون چندین بازی مثل اینایی که فرمودید و مکس پین و.. باید باشن در لیست.
خیلی ممنونم از نظرتون امیرجان
https://t.me/Gametal
ممنون از نقدپذیری و ادب و معرفتت سعید خان
هیچی برای من جای Spec ops: The Line رو نمیگیره . از لحاظ داستانی شاهکار بود
وا !!!!!!!! 😯
چرا Red Dead تو این لیست نیست !؟
خیلی عجیبه 😯
تو همون میلاد رددد توی تلگرامی ؟ تو گروه چت گیمفا ؟
خسته نباشید جناب آقا بابایی خیلی عالی بود.
همچنان منتظر راهنما ی dark souls 3 هستیم.
سلام و عرض ادب خدمت شما سروش جان. خیلی ممنونم. سلامت باشید انشالله. نظر لطفتونه.
سروش جان نوشته شده یه قسمت کامل براش و از شنبه استارت میخوره با سرعت بالا تا تموم شدن راهنما. مرسی از صبرتون
https://t.me/Gametal
من با شماره های ۷,۳,۱ خیلی حال کردم هر چند شماره یک رو اصلا بازی نکردم فقط گیم پلیش رو دیدم و داستانشو خوندم و شماره ۷ هم زیاد بازی نکردم ولی شماره ۳ :inlove: و به نظر من باید یه gta sa هم اون آخرای لیست بود بخاطر مرگ رایدر و بیگ اسموک 😥 یا به گفته بعضی از دوستان Red Dead Redemption 1 و حتی max payne :inlove: gg
حالا کارى به اینکه لیست بیشتر رفته سمت عناوین ps ندارم 🙂 ولى واسه من بازى غمناک تر از سرى gears نیست 🙁 مخصوصا نسخه سوم و مرگ دام :cry:از اون غمناک تر نداریم تو دنیاى گیم
باشه…بهش میگم
جناب آقا بابایی ضمن خسته نباشید و تشکر خدمت شما بابت تهیه این مقاله مقالتون بسیار بسیار متشکرم ولی متعجبم چرا شما هوی رین رو فراموش کردید؟ واقعا به نظر شما لایق نبود که با فضای بارونی و غم زده شهر و عصبانیت و ناراحتی و گریه های ایتن مارس برای پیدا کردن شاون و شخصیت پردازی اسکات شلبی و خاطرات کودکیش تو لیست شما باشه؟ من شما رو بسیار بسیار قبول دارم و اتفاقا بسیار هم تشکر میکنم بابت مقاله اما نبود هوی رین واقعا یکم جای تامل داره استاد آقا بابایی :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: بازم متشکرم و بسیار ممنون :heart: :heart: :heart:
سلام و درود خدمت شما. سلامت باشید انشالله. بسیار متشکرم. نظر لطفتونه واقعا که به من دارید و یک دنیا سپاسگزارم ازتون به خاطر این بزرگواری و محبتتون.
همونطور که در نظر اول گفتم حرفتون بی برو برگرد صحیح هست و فقط به خاطر این که در ذهنم نبودن مکس پین و هوی رین رو ننوشتم در مقاله و انشالله براشون یه قسمت دوم هم می نویسم. متاسفانه به خاطر تعداد خیلی خیلی زیاد بازی ها در ذهنم نبودن وگرنه قطعا حرفتون صحیحه در مورد هوی رین.
https://t.me/Gametal
جای خالی لست گاردین هم حس میشه
بازهم مثل همیشه عالی. مرسی آقای آقابابایی . اما جای خالی HEAVY RAIN به شدت احساس میشه.
سلام و درود خدمت شما. خیلی متشکرم از لطف و محبتتون که مطالعه فرمودید .و باعث افتخارم هست که رضایت داشتید از مقاله.
در نظرات قبلی گفتم در مورد هوی رین که قطعا و صد در صد باید در این لیست باشه و فقط چون در ذهنم نبوده مکس پین و هوی رین رو نذاشتم در لیست. انشالله برای بازی های از قلم افتاده هم یه قسمت دوم می نویسم برای این مقاله. خیلی ممنونم از نظرتون
https://t.me/Gametal
امتیاز ۹۹که برای GTA هم غیر ممکنه ولی تلاشت برای استفاده از VPN واسه مثبت دادن به خودت ستودنیه. :laugh:
:rotfl: :rotfl: :yes:
همچنین تلاش اساتید برای منفی دادن :rotfl:
میتونست بازی “هوی رین” یا مکس پین هم تو لیست باشه
تو لیست من کاستلوانیا و سایلنت ۲ رو خیلی دوست داشتم
درود بر شما. بله صد در صد همونطور که در نظرات قبلی گفتم هوی رین و مکس پین باید ختما می بودن در لیست.
https://t.me/Gametal
درود بر شما. بله کاملا درست می فرمایید
https://t.me/Gametal