انجمن جغد های محترم | نقد و بررسی بازی Owlboy
تابحال از خود پرسیده اید که چرا جغد ها اینقدر محترمند؟ چرا این پرندگان همیشه نماد عقل و هوش هستند؟ و چرا همیشه با صفاتی چون دانا وصف می شوند؟! پاسخ ساده است! آن ها این القاب را به سادگی بدست نیاورده اند! جغد ها برای این که در میان حیوانات به دانایی معروف شوند زحمات زیادی کشیده و هزینه های بسیاری کرده اند. می پرسید چگونه؟ حتما Owlboy را بازی کنید تا به جواب این سوال برسید!
بالاخره بازی محبوب استودیوی D-pad Studio با نام Owlboy نیز چندی پیش روانه بازار ها شد و می توان گفت توانسته تا اینجای کار دل منتقدان را بدست آورد. این بازی زیبا که ادای دینی است به بازی های ماجرایی دو بعدی کنسول های قدیمی شانزده بیتی، توانسته با قرض گرفتن مکانیک هایی از بازی های آن دوران و ترکیب آن ها با یکدیگر معجونی لذت بخش خلق کند و کاری کند تا پس از سال ها اشک در چشمان خسته ادونچر باز های قدیمی حلقه بزند! بی شک این بازی می تواند خاطرات هزاران گیمر کار گشته را زنده کند و آن ها را بار دیگر به دنیای آشنای ادونچر- پلتفرمر های شانزده بیتی ببرد. پس اگر جزو این دسته از گیمر ها هستید حتما باید Owlboy را تجربه کنید.
انجمن جغد ها
داستان بازی از آنجا شروع می شود که پسرکی بی زبان ولی مهربان به نام Otus قصد دارد به انجمن جغد ها بپیوندد. این انجمن قدیمی که از موجوداتی مرکب از انسان و جغد تشکیل شده سال هاست که بر دنیای بازی حکومت می کنند و امنیت و آرامش را برای مردم آنجا فراهم آورده اند. Otus نیز قصد دارد وارد این انجمن شده تا همچون جغد های بزرگ حافظ و خادم مردم باشد. اما مشکل اینجاست که هر عضو برای وارد شدن به این گروه باید تمرینات و امتحانات مقدماتی را بگذراند. Otus با این که قلبی مهربان و هدفی پاک دارد نمی تواند در این امتحانات نتایج لازم را کسب کند و شدیدا مورد سرزنش استاد خود یعنی Asio قرار می گیرد. پس با قلبی شکسته به عنوان یک شاگرد ضعیف در پایین ترین جایگاه ممکن باقی می ماند. او می بایست خود را به استادش ثابت کند اما فرصت مناسبی نمی یابد. هر بار نیز که ماموریت های سخت و دشوار را انجام می دهد و پیش استاد باز می گردد یک مشکل کوچک باعث می شود کل زحمات او نادیده گرفته شده و بار دیگر مورد باز خواست قرار گیرد و مجازات شود.
در همین حین خطر بزرگی دهکده و مردم آن را تحدید می کند. دزدان دریایی با کشتی های پرنده شان در حال تدارک حمله ای بزرگ هستند و پس رخ دادن این امر کل دهکده به دست آن ها می افتد. اکنون پسرک بی زبان و جغد نمای قصه ما وظیفه دارد تا از این امر جلو گیری کرده و به همراه بهترین دوستش یعنی Geddy با دزدان دریایی بد جنس بجنگد.
Otus
پروتاگونیست اصلی بازی همین پسر جغد نما است. او از بدو تولد توانایی حرف زدن نداشته و هیچ گاه سخنی نگفته اما از واکنش هایش می توان به قلب مهربان و ذات خوبش پی برد. Otus همواره به خاطر عدم توانایی اش در حرف زدن مورد تمسخر بچه ها و همکلاسی هایش قرار گرفته و از این بابت رنج می برد. او همچنین نتوانسته به درستی در آزمون ها و آموزش های انجمن جغد ها موفقیت لازم را کسب کند. از همین رو مورد سرزنش استادش قرار گرفته. هدف اصلی او این است که خود را ثابت کند. به همین خاطر همواره به دنبال فرصت مناسب می گردد. استاد او یعنی Asio همواره این انتظار را داشته که که Otus بتواند در امتحانات و تعالیم او موفق شده و نتیجه دلخواه را کسب کند اما همیشه چیزی جز نتیجه مخالف نصیبش نشده. این جغد دانا که یکی از وارثان میراث انجمن جغد هاست اکنون شاگرد خود را در چنین وضعیت ضعیفی می بیند و از این بابت احساس شرمساری می کند. نتایجی که Otus کسب کرده باعث شده تا استاد دیگر نتواند به شاگرد خود اعتماد کند و هرگاه نیز قصد دارد وطیفه مهمی را به او بسپارد دستانش می لرزند. و همیشه نیز پسرک بیچاره را تحدید می کند که اگر ماموریت به درستی انجام نشود و باز هم دست گلی به آب دهد مجازات سختی در انتظار اوست. بهترین دوست Otus سرباز سبز پوشی است به نام Geddy. این دو دوست که مدت زیادی از آشنایی شان می گذرد همیشه و در همه جا یکدیگر را یاری می دهند و در تلاش اند تا ضعف های دیگری را بپوشانند. با این که Otus توانایی حرف زدن ندارد اما معمولا Geddy به جای او سخن می گوید. او که بیش از هر کسی با روحیات و سلایق Otus آشناست می تواند همه جا از زبان این پسر بچه ی بی زبان سخن بگوید. در عوض این کار، Otus نیز که توانایی پرواز دارد می تواند دوست خود را از روی زمین بلند کرده و به آسمان ببرد. Otus به لطف ردای جغدی خود این توانایی را بدست آورده. او این ردای ارزشمند را از استاد و معلم خود یعنی Asio هدیه گرفته. Otus و Geddy به همراه یکدیگر تیمی کامل را تشکیل می دهند و می توانند در نبرد با دزدان بی همه چیز و بد جنس پیروز شوند.
Geddy
بهترین دوست Otus و یکی از شخصیت های خوب بازی. او همیشه با کمک Otus از روی زمین بلند می شود و به همراه او به سیر و سفر می پردازد. او برای Otus صرفا یک بار اضافی نیست و می تواند در حالی که آن بالاست با اسلحه اش به سمت دشمنان شلیک کند. به همین خاطر است که گفتیم او و Otus یک تیم کامل را تشکیل می دهند. Geddy یک مکانیک است و علاوه بر این کار توانایی خوبی در تعمیر دستگاه های مختلف و اختراعات گوناگون دارد. او با پروفسور و دانشمند دهکده همکاری خوبی دارد و همیشه در اختراعات و دیگر کار ها او را یاری می دهد.
Alphonce
او یک دزد دریایی غول پیکر، قدرتمند و شجاع است که پس از مدتی در اختیار بازیباز قرار می گیرد. او مدت زمان بسیار زیادی را صرف خدمت به دزدان دریایی کرده و سال ها بر روی عرشه کشتی های پرنده غول پیکر به قتل و غارت پرداخته. اما پس از مواجهه با Otus و دوستش Geddy و مبارزه با آن دو و شکست خوردن از آنان، ناگهان به فکر فرو می رود. او گذشته خود را به خاطر آورده و احساس شرمساری می کند. از سوی دیگر دوستان دزد دریایی او نیز تنهایش گذاشته اند و برای نجات او تلاشی نکرده اند. به همین دلیل تصمیم می گیرد این جماعت بد جنس را رها کرده و به Otus و دوستانش بپیوندد. او نیز همانند Geddy می تواند با Otus پرواز کند و به جای جای آسمان سر کشی نماید. او برای مبارزه از یک توپ دستی سنگشن و قدرتمند استفاده می کند و می تواند در بسیاری از لحظات شما را از مرگ حتمی نجات دهد.
داستان بازی Owlboy زیبا و روان است. بازی با کات سین های دو بعدی و ساده داستان خود را روایت می کند و دیالوگ ها نیز به سبک بازی هایی همچون نسخه های قدیمی سری فاینال فانتزی در ابر های کامیک استریب گونه در بالای سر شخص گوینده نمایش داده می شوند. با وجود این که شیوه روایت بازی بسیار ساده است نویسنده داستان توانسته پیچیدگی و جذابیت لازم را در آن ایجاد کند. داستان بازی علاوه بر جذابیت و درگیر کنندگی در لایه اول شامل لایه های عمیق تری نیز هست که با دقیق شدن در آن می توان به معانی و مفاهیم آن پی برد و این باعث می شود ارزش کار نویسنده بیشتر و بیشتر مشخص شود. علاوه بر این موارد، تازگی و تنوع داستان بازی همواره در طول بازی حفظ می شود و هیچگاه احساس نخواهید کرد که سازندگان بی دلیل مراحل را کش داده اند. اتفاقات بازی با روندی منظم و مناسب رخ می دهند و در تمام مدت زمان همراهی تان با پسرک جغد نما شما را درگیر داستان آن می کنند.
شخصیت های بازی عمق مناسبی دارند و می توان گفت به خوبی پرداخته شده اند. گرچه عمق و پردازش آن ها آنقدر ها هم افسانه ای و فوق العاده نیست اما کاملا با فضا و حال و هوای داستان بازی همخوانی دارد. دیدن ماجرا هایی که این افراد در کنار یکدیگر خلق می کنند واقعا لذت بخش است و خاطره های بامزه ای که با آنان داشته اید تا مدت ها در خاطرتان خواهند ماند. به طور کلی می توان گفت بازی از لحاظ روایی عملکرد خوبی داشته و می تواند بازیبازان را ساعت ها در خود غرق کند.
سمفونی خاطره ها
همانطور که پیشتر نیز اشاره کردیم، Owlboy یک عنوان پلتفرمر دو بعدی است که المان ها و مکانیک های گیم پلی خود را از بازی های قدیمی دوران اوج این سبک دوست داشتنی قرض گرفته و این انتخاب موجب شده تا گیم پلی بازی علاوه بر غنی بودن، بسیار خاطره انگیز و زیبا باشد و بار دیگر به خاطرات هزاران گیمر قدیمی جان ببخشد. Otus که شخصیت اصلی بازی است صاحب یک ردای جغدی شده و می تواند به کمک آن پرواز کند. این ویژگی مستقیما به گیم پلی بازی تزریق شده و شما می توانید با وارد کردن Otus به حالت پرواز در دو جهت X و Y محیط پرواز کنید و جابجا شوید. ممکن است تصور کنید که با وجود قابلیت پرواز نقش عناصر سکو بازی در این اثر کمرنگ خواهند شد اما باید بدانید در اشتباهید. سازندگان همواره دست بازیباز را برای استفاده از مکانیک هایی مانند پریدن و راه رفتن باز گذاشته اند و شما می توانید صرفا در مواقعی که واقعا نیاز است از پرواز استفاده کنید. علاوه بر آن سازندگان مراحل زیادی را نیز طراحی کرده اند که در طی آن ها شما توانایی پرواز ندارید. مثلا مواقعی که ناچارید از معبر های آبشار مانند عبور کنید، Otus توانایی پروازش را از دست می دهد و مجبورید دست به دامان پلتفرم های مختلف و توانایی پریدنتان شوید. و یا در برخی مراحل که به دلایل مختلف Otus نمی تواند از بال هایش استفاده کند سکو بازی کاربرد بسیاری برایتان دارد. پس می توان گفت که گرچه کلیت گیم پلی این اثر به سمت و سوی دیگری رفته اما ادای دین آن به سبک پلتفرمر دو بعدی نیز به خوبی انجام شده.
پرواز کردن Otus صرفا عنصری تزئینی نیست و به سازندگان امکان داده تا بتوانند تعداد بسیار زیادی از مکانیک های آشنا و جواب پس داده این سبک را به بازی خود تزریق کنند. این ویژگی باعث شده سازندگان بتوانند ساختار مترویدوانیایی (Metroidvania) را به خوبی در مراحل این اثر پیاده سازی کرده و گیم پلی آن را ارتقا دهند. محیط در این بازی حالتی پویا دارد و بازیبازان می توانند در هر زمان به هر جای آن سرک بکشند. توانایی پرواز باعث شده بازیباز بتواند راحت تر و سریع تر محیط بازی را بکاود و گوشه های مخفی آن را کشف کند. بازی از موارد پنهان و لوت های جمع کردنی پر تعدادی نیز بهره می برد که همگی باعث عمیق تر شدن گیم پلی آن شده. درست همانند دیگر آثار سبک مترویدوانیا، در این اثر نیز می توان در سر تا سر بازی، مناطق و یا آیتم هایی را یافت که دسترسی به آن ها غیر ممکن است. بازیباز برای به دست آوردن این آیتم ها ناچار است فعلا آن ها را رها کرده و مدتی بعد با یافتن قابلیت های تازه و توانایی های جدید به سراغ آیتم مذکور رفته و با توانایی های جدیدش از مرز محدودیت های تایین شده برای آن گذشته و آیتم را بدست آورد. این ویژگی در بازی فراوان یافت می شود و باعث می شود بازیبازان همواره به جا های مختلف محیط سر بزنند و به دفعات زیاد مسیر های رفته را باز گردند. نمی توان گفت که جست و جو کردن در محیط واجب است و حتما برای پیشبرد مراحل به این کار نیاز دارید اما باید دانست که زحمات کسی که محیط های بازی را زیر و رو می کند نیز بی پاسخ نمی ماند. اولین پاداشی که از جست و جوی محیط ها نصیبتان می شود دیدن هر چه بیشتر زوایای دنیای بازی و مردم و اماکن مختلف آن است و با دانستن این موضوع که سازندگان در طراحی های این چنینی وسواس و سلیقه فراوان اعمال کرده اند می توان گفت این پاداش بسیار ارزنده و دلپذیر است. پاداش دیگر امتیازاتی است که به صورت سکه ها، صندوقچه ها و حلقه هایی مخصوص در سرتا سر محیط یافت می شوند. به کمک این امتیازات شما قادر به ارتقای جغد خود خواهید بود. Otus می تواند با تحویل دادن این امتیازات به یکی از دوستانش در دهکده هدایای مختلفی از او در یافت کند که شامل مواردی همچون ارتقای سلامتی می شوند. گاهی نیز اشیا و چیز های به درد نخور و بی استفاده نصیب بازی باز می شود و این ممکن است اعصابتان را خرد کند! گرچه این سیستم ارتقا با یک سیستم ارتقای استادندارد و مناسب فاصله ای نجومی دارد اما باز هم جواب این بازی را می دهد. گرچه سازندگان می توانستند آن را به شکل بهتری نیز طراحی کنند اما باز هم باید بابت وجود همین سیستم شکر گذار بود.
از دیگر ویژگی هایی که سازندگان توانسته اند به لطف قابلیت پرواز Otus به بازی اضافه کنند مخفی کاری دو بعدی است. مخفی کاری های دو بعدی در بسیاری مواقع یا بسیار نچسب و خسته کننده از آب در می آید و یا این که با ندانم کاری ها و ناشی گری سازندگان بازیباز را از ادامه بازی منصرف می کند! ولی در Owlboy شاهد قرار گیری یک سیستم مخفی کاری عالی هستیم. به لطف پرواز کردن شخصیت اصلی بازیباز می تواند به راحتی و با سرعت در پشت اشیاء مخفی شود و یا از دید دشمنان بگریزد. واضح است که سازندگان به کلی با مکانیک ها و قوانین مخفی کاری در دو بعد آشنا بوده و آن ها را به شکلی تمیز و زیبا در مراحل بازی شان به کار برده اند. طراحی الگو های رفتاری و حرکتی دشمنان و هوش مصنوعی ساده ولی کارامدشان نیز تاثیر قابل توجهی بر زیبایی بخش مخفی کاری بازی گذاشته.
طراحی مراحل بازی به معنی واقعی کلمه بی نقص است. سازندگان عناصر و مکانیک های بسیار زیادی را برای گیم پلی بازی در نظر گرفته اند. سپس در مراحل بازی هر یک از عناصر مذکور را مقداری به بازی گرفته و درست در موقع لازم آن را رها می کنند و یا به سراغ مکانیک های بعدی رفته و یا این که ویژگی های جدید را با عناصر قدیمی ترکیب می کنند. این گونه است که مراحل بازی هیچ گاه تنوع خود را از دست نمی دهند و گیم پلی در طول بازی با روندی منظم و متنوع همواره در حال پیشرفت و کامل شدن است.
معما های واجب الوجود
یکی از مهمترین ویژگی های مراحل در Owlboy حل معما ها است که باز هم با تجربه زیاد و کار بلدی سازندگان به بخشی لذت بخش و دلپذیر تبدیل شده. معما های بازی بر اساس عناصر خاصی طراحی شده اند. این عناصر نیز همواره در حال رشد اند و با گذشت زمان با روندی منظم گسترش میابند. این تنوع بالا و زمان بندی عالی به کار رفته در ترتیب معما ها توانسته به برگ برنده Owlboy تبدیل شود و کاری کند بازیباز هیچ گاه در طول بازی احساس خستگی نکند. معما های بازی نه خیلی ساخت اند و نه خیلی آسان. بلکه از لحاظ درجه دشواری نیز در سطح مطلوبی قرار دارند. موضوعی که می تواند این معما ها را بسیار متنوع تر کند ترکیب آن ها با مراحل مربوط به مبارزات است. مبارزات نیز در بازی به شکلی بی نقص طراحی شده اند و تمامی ویژگی های سیستم مبارزه یک بازی دو بعدی کلاسیک موفق را در خود جای داده اند.
یکی از توانایی های Otus این است که به هنگامرواز اشیاء را از روی زمین بلند کند. فرقی نمی کند شیء مذکور هویج درون زمین باشد یا دوست با وفایش Geddy. پسرک جغد نما می تواند با حمل کردن دوستانش بر فراز آسمان ها از آن ها برای شلیک به دشمنان استفاده کند. گفتیم که Geddy یک سرباز است و همیشه یک اسلحه دستی با خود حمل می کند. او با پرواز کردن بوسیله Otus می تواند در هر جهتی که بازیباز با ماوس به آن اشاره کند تیر اندازی نماید. دیگر متحد پسرک جغد نما یک دزد دریایی است که پیشتر درباره او و پیشینه اش سخن گفتیم. این دزد دریایی نیز با این که اندام چندان جالبی ندارد اما می تواند همچون Geddy با Otus پرواز کند. او هم همواره با خود اسلحه حمل می کند اما تخصصش اندکی سنگین تر از سرباز سبز پوش است! او معمولا عادت دارد یک توپ جنگی غول پیکر دستی را با خود حمل کند! به کمک این اسلحه Otus و دوستانش می توانند دمار از روزگار دشمنان در بیاورند و صدمات سنگینی را با شعاع وسیع به دشمنان وارد نمایند. توپ دستی Alphonce علاوه بر این که می تواند با قدرت دشمنان را ناکار کند توانایی باز کردن معابر مختلف و سوزاندن برخی ریشه های گیاهان مزاحم را نیز دارد. به خاطر همین ویژگی او می تواند شما را پس از بدست آوردنش وادار به بازگشتن مسیر های بسیاری بکند. حال ممکن است از خود بپرسید با وجود اسلحه قدرتمند Alphonce دیگر چه نیازی به استفاده از Geddy و اسلحه ضعیف و قدیمی اش هست؟ جالب است بدانید این یکی از چالش های مهم سازندگان در روند ساخت بازی نیز بوده. آن ها نیز نگران این موضوع بوده اند که شما با دیدن Alphonce و توپ قدرتمندش دیگر به یار قدیمی تان محل نگذارید. آن ها تصمیم گرفتند با افزودن یک مکانیک رایج این مشکل را برطرف کنند. آن مکانیک افزودن Cooldown به توپ Alphonce بود. با این ویژگی دیگر نمی توان دیوانه وار و بی حد و حصر از این سلاح مرگبار استفاده کرد و با هر استفاده و شلیک بازیبازان باید برای پر شدن دوباره آن منتظر بمانند. به گفته سازندگان این ایده توانست به خوبی مشکل آن ها را حل کند. بازیبازان حالا می توانند تا موقع پر شدن نوار استفاده توپ جنگی از اسلحهGeddy استفاده کنند و این گونه بازیباز در تمامی مبارزات بازی از هر دو کارکتر طراحی شده استفاده می کند. اسلحه های Geddy و Alphonce در کنار هم گیم پلی بخش مبارزات بازی را کامل می کنند و هر یک ضعف های دیگری را می پوشانند و این بر عهده گیمر است تا به درستی از آن ها استفاده کند و در نبرد ها پیروز شود.
خوشبختانه بر خلاف چیزی که احتمالا در حال حاضر تصور می کنید در بازی مجبور نیستید که برای استفاده از هر یک از شخصیت ها او را به آن طرف پرتاب کرده و دیگری را سوار کنید. سازندگان به منظور استفاده روان، سریع و بی دردسر از شخصیت های همراه قابلیتی را در بازی تعریف کرده اند به نام تلپورت. این قابلیت به لطف شیء کوچکی که در یکی از مراحل بازی پیدا می کنید برایتان فرهم می شود. با این قابلیت می توانید هر کجا که باشید یار همراهتان را به پیش خود احظار نمایید. در واقع یار شما در یک چشم به هم زدن از مکانی که در حال حاظر قرار دارد به روی پنجه های Otus منتقل شده و به سرعت برایتان قابل استفاده می باشد. این ویژگی باعث می شود دیگر نیازی نباشد نگران باشید دوشتتان را کجا انداخته اید و مجبور شوید برای پیش رفتن در طول مراحل دنبال او بگردید. کاربرد بسیار مهم دیگر این قابلیت مربوط به جابجایی دو یاری است که از آن ها استفاده می کنید. با این قابلیت به سادگی و با فشردن یک کلیک می توان یار مورد استفاده را عوض کرد. در واقع یاری که در حال استفاده از آن هستید به محلی تلپورت خواهد کرد و یار دیگر از محل قبلی خود به پیش شما می آید. به جز توانایی های جنگی این دو شخصیت، خود Otus نیز نوعی قابلیت حمله دارد. او می تواند با چرخیدن به صورت در جا به بعضی دشمنان و آبجکت های موجود در محیط صدمه بزند. این مورد حتی گاهی باید با اسلحه های دوستان دیگر نیز ترکیب شود. یعنی گاهی شما مجبورید دوستانتان را به گوشه ای دیگر پرتاب کنید و برای پیشبرد مبارزه از حملات Otus استفاده کنید. این مسائل باعث شده مبارزات بازی نیز تنوع خاص خود را داشته باشند و هیچ گاه تکراری نشوند. علاوه بر این Otus می تواند دیگر اشیاء را نیز بلند کرده و به سمت دشمنان خود پرتاب کند. البته به نفعتان است اشیای خوردنی را به سمت کسی پرت نکنید! چرا که سیستم سلامتی بازی نیز بر همین اساس پایدار است. Otus برای باز یابی مقدار سلامتی از دست رفته اش (که به سبک بازی های خیلی کلاسیک در بالا سمت چپ کادر به صورت یک نوار نشان داده می شود) می تواند آیتم های خوردنی مثل هویج، شلغم، انواع میوه های عجیب بازی و دیگر گیاهان ریشه ای و درختی را از درون زمین در آورده و نوش جان کند. این کار باعث می شود مقداری از سلامتی از دست رفته بازیابی شود.
شاید یکی از عوامل بسیار مهم در تکراری نشدن مبارزات تنوع بسیار زیاد دشمنان نیز باشد. دشمنان در این بازی انواع بسیار زیادی دارند و هر یک ویژگی ها و نقاط ضعف و قوت مخصوص به خود را دارد. برخی از آن ها همچون Otus توانایی پرواز دارند و می توانند تا هر جا که بروید شما را دنبال کنند. برخی نیز روی زمین ماندگارند و فقط بلدند اشیاء را به سمتتان پرتاب کنند. نکته جالب اینجاست که نوع حملات دشمنان زمینی و هوایی مختلف نیز با دیگر همنوعان خود متفاوت است و ترکیب آن ها در کنار هم می تواند مراحل متنوعی را خلق کند. چیزی که باز هم تجربه زیاد و سلیقه خوب سازندگان را نشان می دهد نحوه چینش دشمنان و طراحی الگو های حرکتی آن ها است که با کاربلدی تمام انجام شده و به عمیق شدن گیم پلی بازی کمک شایانی می کند.
پس از بحث دشمنان بازی بی انصافی است اگر به باس فایت ها ی بازی اشاره ای نکنیم. در این بازی درست همچون بسیاری از آثار هم سبک و مشابه باس فایت های زیبا و نفس گیری وجود دارد. به لطف ویژگی پرواز و سایر ویژگی های گیم پلی کهبرایتان توضیح دادم باس فایت های بازی نیز تنوع خوبی دارند و هر باس را باید با روشی متفاوت کشت. نکته فوق العاده مهم در این باس فایت ها آن است که در دو مرحله انجام می شوند. یعنی همانند بازی هایی همچون Dark Souls پس از کم شدن مقدار مشخصی از سلامتی باس، او به ناگهان تغییر رفتار داده و به قول خودمان “وحشی تر” می شود! این ویژگی باعث شده باس فایت های بازی واقعا دشوار باشند و در تک تک لحظاتشان بازیباز را به چالش بکشند. از این رو لحظات نفس گیر و فوق العاده ای انتظار شما را خواهد کشید.
پیکسل های دلربا
بازی از سبک گرافیکی پیکسل آرت استفاده می کند. سازندگان این سبک را برای گرافیک اثر خود برگزیده اند تا تیر خلاص را نیز بزنند و یک اثر کلاسیک واقعی خلق کنند. در راستای شبیه شدن هر چه بیشتر به بازی های کلاسیک ادونچر- پلتفرمر، سبک پیکسلی از نان شب برای Owlboy واجب تر است. گرافیک بازی با این که طراحی پیکسلی و قدیمی دارد اما از لحاظ رنگ بندی و هنری بسیار زیباست. محیط های بازی بسیار متنوع اند و تنوع رنگی زیادی در هر یک به کار رفته. بازی گستره وسیعی از محیط ها و رنگ ها را پشتیبانی می کند و همواره با ورود به محیط های جدید می بینیم که رنگ ها به کلی متحول می شوند. همچون بسیاری از بازی های دو بعدی این سبک دوست داشتنی، بازی در هر مرحله یک بک گراند ثابت و یک محیط متحرک دارد. همخوانی رنگ ها در بک گراند و محیط نیز یکی از نکات قابل تحسین گرافیک در Owlboy است. سازندگان محیط ها را با وسواس فراوانی طراحی کرده اند به طوری که جزئیات نسبتا خوبی را در هر یک از محیط ها شاهد هستیم. جزئیات محیط ها حتی معمولا متحرک و پویا نیز هستند و علاوه بر انیمیشنی که همواره در حال اجرای آن اند، به تفاقات محیط نیز واکنش نشان می دهند. مثلا اگر برگ های بوته ای در حال تکان خوردن بوسیله باد است شما نیز می توانید با شلیک کردن به آن موجب تکان خوردنش شوید. این موارد در بازی های امروزی اصلا حتی دیده هم نمی شوند اما دیدن آن ها در بازی که از سبک گرافیک شانزده بیتی پیروی می کند واقعا دلپذیر و خاطره انگیز است! به خاطر داشته باشید زمانی همین که برگ های یک بوته با وزش باد تکان بخورند یا تکان نخورند برای سازندگان یک مسئله جدی بود!
عملکرد بازی در موسیقی نیز همانند سایر بخش ها تحسین بر انگیز و زیبا است. موسیقی بازی حالتی الکترونیکی دارد که گاه با ساز های سمفونیک ترکیب می شود و نتایج گوش نواز و زیبایی را تحویل بازیباز می دهد. حتی همین حالا نیز که مشغول نوشتن این کلمات هستم و قطعاتی از این اثر گوش می دهم زبانم به تحسین باز می شود. واقعا در این بخش چیزی دیگری نمی توان گفت. موسیقی بازی کاملا با جو آن هماهنگ است و همه جا و همیشه به خوبی حس مور نظر را در بازیباز ایجاد می کند. فقط به عنوان یک نکته منفی جای دارد از کیفیت پایین افکت های صوتی بازی انتقاد کنم که گاهی آنقدر گوشخراش می شوند که ناچارید برای حفظ اعصابتان صدای بازی را کم کنید. اگر سازندگان به این مورد نیز همانند دیگر بخش های بازی بها می دادند شاهد یک اثر ادونچر کلاسیک بی نقص و زیبا بودیم. گر چه این مورد اهمیت چندانی نیز ندارد و چندان از آن تجربه ناب موعود دورتان نمی کند.
شبی با خاطرات
در پایان باید بگویم که این اثر مرا با خود برد و با تجربه آن عازم دنیایی شدم که سال ها از آن دور مانده بودم. دنیایی که تداعی شدن خاطراتش آنقدر شیرین بود که حالا هر طور شده قصد دارم آن آثار را دوباره پیدا کنم و برای مدتی در همان دوران بمانم! اگر شما نیز با این آثار ماجرایی زیبا خاطره دارید هر چه سریع تر بازی های اکشن را رها کنید و به سراغ Owlboy بروید تا حالتان دگر گون شود و شبتان پر از نوستالژی.
شب خوش!
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
اگه تو ایران هم به جاى ساخت بازى هاى بلند پروازانه بشینن از همین بازى هاى پیکسلى و از اینجور چیزا ولى با خلاقیت بسازن خیلى بهتره.هم هزینه کمتر هم تجربه بیشتر
البته ساخت این بازی اصلا راحت نبوده. فکر کنم چیزی در حدود پنج شیش سال زمان صرف ساخت این بازی کردن
لایک داری عباس :yes:
شما بیشتر :yes: :yes: :yes:
درسته دوست عزیز. بازی ساز های کشورمون باید الگو بگیرن از این آثار.
البته به همین راحتی ها هم نیست. وقتی گرافیک پیکسلی باشه (که البته یک نقطه ضعف نیست) مردم انتظار دارن با یک بازی پربار و طولانی رو به رو باشن چون حس میکنن حالا که گرافیک بازی روش زیاد کار نشده (که شایدم اشتباه میکنن!) پس گیمپلی باید خوب و کامل باشه.
بازی های پیکسلی دو بعدی هنوز هم حرف زیادی برای گفتن دارند. بر خلاف تصور که این نوع بازی ها تموم شدن و دیگه جای پیشرفت ندارن، بازی های اینچنینی نشون میدن که حرف اول و آخرو ایده و خلاقیت میزنه.
بازی هایی مثل terraria و shovel knight و salt and sanctury و owlboy نشون میدن که پیکسلی دو بعدی هنوز زندست
داداش بازی Final Station رو یادت رفت فوق العاده بود :inlove:
اینو خوب اومدی.
دقیقا. خیلی بازی ها هستن که با وجود پیکسلی بودن واقعا عالی هستند
undertale 😀 متاش هم ۹۲ شد 🙂
آثار امسال رو فکر کنم بچه ها گفتن وگرنه undertale یکی از بهترین بازی های پارسال بود
قطعا همینطوره. سبک پیکسلی به این زودی ها نمی میره.
من شخصا این نسل با بازی های مستقل خیلی بیشتر از بازی های AAA حال کردم خیلی خلاقیت و هنر بیشتری براشون خرج شده بود
نقد جالبی بود آقا حسین ممنون بابات مقاله
آواتارت …. :tremble:
آواتارم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اواتارت دهانم را صاف کرده 😥
you died
خدایی اعصاب خورد کن ترین خبر مرگ مر بوط به همین بازی هست مثلا دوتا ضربه مونده کار باس تموم شه می بینی میاد رو سرت و داغونت می کنه و مهیار جان اینو بگم که خوش به حالت این بازی رو تجربه کردی والا من از انقد تریلر و گیمپلی ازش دیدم دارم دیوونه می شم ولی دلیل علاقم اینه که برادر کوچیک تر سری سولز هست و ساخته ی استاده پس اطمینان دارم خیلی قشنگه
خواهش می کنم. لطف دارید. خوشحالم پسندیدید.
حالا ما چطور پوریا پاکزاد اصلی و تقلبی رو تشخیص بدیم
رو اسمم کلیک کن. رفت تلگرام یعنی اصلیه
ممنون آقای صدری بازیه جالبی به نظر میاد.
خواهش می کنم. اره بازی عالیه. طرفدار های ادونچر های دو بعدی حتما باید تجربه ش کنن.
Recore رو چرا نقد نمی کنید واقعا؟
من از بچگی نمیتونستم به همچین سبک گرافیکی حتی نگاه کنم
داداچ از بچگی نوب بودی 😀
اسپم . بلاد اند واین و گرفتم از کجا شروع میشه ؟میگه برو پیش تابلو فست تراور بعد میرم نمیدونم بعدش چیکار کنم
اگه اشتباه نکنم اول باید بری پیش چند تا سرباز بعد بهشون کمک کنی تا با دشمناشون بجنگن بعدش شما رو میبرن به یه سرزمین دیگه
من احساس میکنم اگه گاد اف وار جدید هم بیاد یه همچین نقد و بررسی خوبی نتونید براش بنویسید
باید بازی جالبی باشه ولی متاسفانه من نتونستم امتحانش کنم.
واسه ی اجرای بازی به wmp احتیاج هست که روی ویندوز ده نمیشه نصبش کرد.کسی میتپنه راهنمایی کنه منو؟
سعی کردم توی انجمن بپرسم ولی بلد نبودم.
با عرض معذرت از مسئولین سایت