تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا

تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم

امیرمهدی نامجو
۱۶:۰۰ ۱۳۹۵/۰۷/۲۶
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا

کمتر کسی است که با دنیای بازی‌های ویدیویی آشنا باشد و تا به حال نام The Legend of Zelda را نشنیده باشد. این سری یکی از موفق‌ترین فرنچایزهای شرکت نینتندو محسوب می‌شود که بیراه نیست اگر بگویم بعد از ماریو، موفق‌ترین عنوان این شرکت محسوب می‌شود. این سری از دهه ۸۰ میلادی تاکنون تاریخچه پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد.

The Legend of Zelda: Ocarina of Time سال ۱۹۹۸

سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Nintendo 64، GameCube و iQue Player و ۳DS

history of the legend of zelda

تصویر هنری از نسخه بازسازی شده The Legend of Zelda: Ocarina of Time باری کنسول ۳DS. نسخه اصلی بازی همچنان و بعد از گذشت ۱۸ سال از نظر میانگین نمرات در سایت متاکریتیک بهترین بازی تاریخ محسوب می شود

پنج سال بعد از عرضه نسخه قبلی و در همان سالی که Link’s Awakening برای Game Boy Color هم منتشر شد، نینتندو عنوان تاریخ ساز Ocarina of Time را منتشر کرد. این بازی از دو جهت تاریخ ساز است، اولین مورد این که این عنوان اولین نسخه سه‌بعدی در این سری است و تمامی نسخ پیشین به صورت دو بعدی بودند؛ اما نکته بعدی که اهمیت بیش‌تری دارد این است که بعد از گذشت حدود ۱۸ سال از عرضه Ocarina of Time، این بازی همچنان بهترین عنوان تاریخ بازی‌های ویدیویی از نظر منتقدان محسوب می‌شود. این بازی با در اختیار داشتن میانگین امتیاز ۹۹ از ۱۰۰ در سایت متاکریتیک و ۹۸ از ۱۰۰ در سایت گیم رنکینگز، رکوردی باورنکردنی از خود بر جای گذاشته که بعید است به این زودی‌ها شکسته شود. این بازی در سایت متاکریتیک بعد از این همه سال همچنان بهترین بازی دنیا محسوب می‌شود و در سایت گیم رنکینگز نیز بعد از Super Mario Galaxy قرار دارد که باز هم ساخته نینتندو است. در سایت متاکریتیک ۲۲ نقد برای این بازی ثبت شده است که ۱۸ تا از آن‌ها به آن نمره کامل را داده‌اند و ۴ تای دیگر نیز نمرات ۹۸، ۹۵، ۹۴ و ۹۰ را به این بازی داده‌اند. باید بدانید که در زمان عرضه این بازی تعداد سایت‌های معتبر نقد بازی آن‌قدر زیاد نبوده و نهایتاً به عددی نزدیک به ۳۰ می‌رسیده است. این بازی از نظر فروش نیز موفقیت بسیار بالایی را داشت. پیش فروش بازی در ایالات‌متحده به بیش از ۵۰۰ هزار نسخه رسید که این عنوان را به رکورددار آن زمان تبدیل کرد و هیچ بازی دیگری به این عدد دست نیافته بود. در نهایت فروش کل این عنوان نیز ۷٫۶ میلیون نسخه اعلام شد که عدد بسیار بالایی است.

داستان بازی از جایی شروع می‌شود که شخصی لینک را از کابوسی بیدار می‌کند. سپس او را به پیش درخت افسانه‌ای Great Deku Tree می‌برد. این درخت به لینک می‌گوید که فردی بدذات از صحرا او را نفرین کرده و در پی تصرف جهان است. این درخت قبل از مرگش لینک را به قلعه پادشاهی هایرول می‌فرستد. لینک در آن جا با شاهزاده زلدا ملاقات می‌کند و می‌فهمد که گانوندورف که پادشاه قبیله گرودو قصد دزدیدن تریفورس و تسلط بر دنیا را دارد. لینک وظیفه پیدا می‌کند که سنگ‌هایی را پیدا کرده و قبل از رسیدن گانوندورف به عالم مقدس رفته و تریفورس را پیدا کند و بدین ترتیب داستان بازی شکل می‌گیرد. از این پس در داستان بازی پیچ و خم‌های زیادی روی می‌دهد. این نسخه به نوعی با توجه به این که سه‌بعدی بوده و از نظر ظرفیت حجمی نیز نسبت به بازی‌های قبلی سری بزرگ‌تر است، از نظر داستانی پیچیده‌تر است.

در زمینه گیم پلی هر چند اصول اصلی سری ثابت هستند اما با توجه به سه‌بعدی شدن بازی بسیاری از موارد تغییر کرده‌اند. این بازی سیستم خاص خودش را برای مبارزات سه‌بعدی داشت و به نوعی از اولین بازی‌هایی بود که امکان قفل کردن تصویر روی دشمن برای تعقیب او را داشت. همین موضوع یکی از نکات بسیار مهم در گیم پلی بازی است که در آن زمان از چالش‌های اصلی بازی‌های سه‌بعدی محسوب می‌شده که سازندگان بازی به بهترین شکل بر آن فائق آمده‌اند. معماهای مختلفی نیز همانند نسخه‌های قبلی در بازی وجود داشتند که البته با ظاهر سه‌بعدی جدید بازی، رنگ و بویی تازه به خود گرفته بودند. سیستم مأموریت‌های فرعی نیز به شکل بسیار خوبی در بازی پیاده سازی شده بود. مأموریت‌های فرعی بسیار متنوعی در بازی وجود داشتند که بعضی از آن‌ها پاداش‌های بسیار خوبی نیز داشتند و حتی قوی‌ترین شمشیر بازی نیز از همین مأموریت‌های فرعی به دست می‌آمد. همچنین امکان سوار شدن بر روی اسب نیز در این نسخه وجود داشت که هم باعث حرکت سریع‌تر می‌شد و هم امکان پرش از روی بعضی موانع را فراهم می‌کرد. مکانیک جا به جایی در زمان هم از جایی در بازی اضافه می‌شود که لینک می‌تواند بین دوران جوانی و بزرگسالی تغییر کرده و در هر دوره از توانایی‌های خاصی استفاده کند. همچنین موسیقی نیز در گیم پلی بازی نقش داشت. لینک در بازی ۱۲ ملودی برای اکارینا یاد می‌گرفت که از آن‌ها برای حل معماهای بازی یا جا به جایی سریع بین مکان‌ها استفاده می‌شد. در کل موارد بسیار جدید و جذابی به گیم پلی بازی اضافه شده بودند که در کنار آلمان‌های اصلی سری و با گرافیک سه‌بعدی، باعث شدند این بازی از نظر گیم پلی نیز پیشرفت بسیار زیادی داشته باشد.

در سال ۲۰۱۱ نسخه بازسازی شده این عنوان برای ۳DS هم منتشر شد. همان طور که انتظار می‌رفت این نسخه نیز بسیار موفق ظاهر شد و با ۸۵ نقد میانگین نمره ۹۴ را در سایت متاکریتیک به دست آورد. این موضوع نشان می‌دهد که بعد از گذشت این همه سال همچنان این عنوان در سطح بسیار بالایی قرار دارد. با وجود این که این روزها اکثر عناوین بازسازی شده نمی‌توانند از نظر نمرات در حد و اندازه نسخه اصلی ظاهر شوند ولی این عنوان نشان داده که این موضوع یک قاعده کلی نیست و عناوینی هم هستند که بعد از این همه سال، باز هم از کیفیت فوق‌العاده بالایی برخوردارند. این بازی خود به تنهایی ۴٫۳ میلیون نسخه فروخت. البته این آمار فروش در عدد ۷٫۶ میلیون نسخه‌ای که برای عنوان اصلی اعلام شد، حساب نشده و اگر بخواهیم این دو نسخه را با هم حساب کنیم، بیش از ۱۱٫۹ میلیون نسخه از این عنوان به فروش رسیده است.

history of the legend of zelda

نسخه اصلی بازی The Legend of Zelda: Ocarina of Time همچنان و بعد از گذشت ۱۸ سال از نظر میانگین نمرات در سایت متاکریتیک بهترین بازی تاریخ محسوب می شود

در کل بدون شک The Legend of Zelda: Ocarina of Time یک موفقیت بسیار بزرگ برای شرکت نینتندو بود. آن‌ها برای اولین بار از فضای سه‌بعدی در این سری استفاده می‌کردند و برخلاف بسیاری از بازی‌ها که در حین این نوع تغییرات با افت شدیدی رو به رو می‌شوند، این بازی نه تنها افت نکرد بلکه از همه‌ی پیشینیان خود نیز سبقت گرفت. همچنین نسخه‌های انگلیسی بازی با تنها دو روز اختلاف نسبت به نسخه ژاپنی عرضه شدند و این نشان می‌دهد که در طول سالیان تا چه حد بر محبوبیت این سری افزوده شده بود. بدون تردید این بازی یکی از بزرگ‌ترین عناوین تاریخ بازی‌های ویدیویی است که قرار نیست به این زودی‌ها، رتبه نخست عناوین از نظر منتقدان را به بازی دیگری تحویل دهد.

The Legend of Zelda: Majora’s Mask سال ۲۰۰۰

سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Nintendo 64، GameCube، Wii و ۳DS

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: Majora’s Mask

این نسخه که ششمین نسخه سری محسوب می‌شود، به نوعی دنباله مستقیم Ocarina of Time است. همانند نسخ دیگر این سری، این نسخه نیز با استقبال فوق‌العاده بالایی رو به رو شد و توانست میانگین نمره ۹۵ را در سایت متاکریتیک به دست بیاورد. نسخه بازسازی شده بازی هم که برای ۳DS منتشر شد، میانگین نمره ۹۰ را به دست آورد. نسخه معمولی این سری به همراه نسخه بازسازی آن چیزی در حدود ۵٫۴ میلیون نسخه فروختند که ۳٫۳۶ میلیون نسخه آن مربوط به انتشار عنوان اولیه می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد که نینتندو اصلاً میانه‌ای با افت کردن و کاهش کیفیت ندارد و هر نسخه، عنوانی شاهکار و فوق‌العاده را تحویل بازیبازها می‌دهد.

داستان این نسخه فرقی اساسی با بیش‌تر عناوین این سری دارد و آن هم این که Majora’s Mask هم همانند Link’s Adventure در جایی به جز سرزمین هایرول اتفاق می‌افتد. مدتی از وقایع Ocarina of Time گذشته است و لینک به دنبال شخصیتی به نام Navi است که در ابتدای نسخه قبلی به او کمک کرده بود. در این راه او با موجودی به نام Skull Kid رو به رو می‌شود که ماسک عجیبی بر چهره داشته و اسب و اکارینای لینک را می‌دزدد. لینک با تعقیب او به سرزمینی به نام ترمینا می‌رسد و در آن جا او با نفرینی لینک را تبدیل به موجودی زشت می‌کند و همراه دو موجود کوچکی که او را همراهی می‌کردند، فرار می‌کند. یکی از این موجودات در راه به دلیل بسته شدن دری از او جدا می‌شود و می‌فهمد که برای رهایی به کمک لینک نیاز دارد و از این رو او را به شهر این جزیره می‌رساند. بعد از این لینک با شخصی در شهر ملاقات کرده و می‌فهمد که Skull Kid شی قدرتمندی به نام Majora’s Mask را دزدیده و از این طریق باعث بدشانسی بقیه مردم می‌شود و بزرگ‌ترین خطری که آن‌ها را تهدید می‌کند این است که در چند روز آینده قرار است ماه با این سرزمین برخورد کند. از این جا به بعد لینک باید به این سرزمین کمک کند و جلوی برخورد ماه را بگیرد و در این راه با چهار غول مهم جزیره نیز آشنا می‌شود.

history of the legend of zelda

تصویر هنری نسخه بازسازی شده بازی The Legend of Zelda: Majora’s Mask برای ۳DS

این بازی اصول کلی Ocarina of Time را حفظ کرده اما در عین حال مواردی در بازی وجود دارند که باعث جذابیت آن شده‌اند. اولین مورد مربوط به تغییر چهره‌ی لینک می‌شود. در بازی ۲۴ ماسک وجود دارد که تعدادی از آن‌ها لینک را به موجودات مختلفی تبدیل می‌کنند. یکی از آن‌ها او را تبدیل به موجودی حشره مانند، دیگری یک گورون (Goron) و آخری نیز او را به یک زورا (Zora) تبدیل می‌کند. هر کدام از این موجودات توانایی‌های منحصر به فرد خودشان را دارند که باعث خلق معماهای مختلفی در بازی می‌شوند. دومین مورد مربوط به محدودیت زمانی سه روزه در بازی می‌شود. لینک در بازی تنها سه روز وقت دارد که مشکل را برطرف کند و این در زمان واقعی ۵۴ دقیقه می‌شود. برای همین موضوع لینک باید با استفاده از اکارینا، آهنگ‌هایی را بنوازد که باعث عقب‌گرد زمان می‌شوند. این عقب‌گرد زمان او را به ساعت ۶ صبح روز اول می‌برند و ماسک‌ها و بعضی از آیتم‌هایی که جمع کرده نیز همچنان در دسترس او خواهند بود ولی آیتم‌های جزئی و معماهایی که حل کرده همه از دست رفته و به علاوه شخصیت‌ها نیز به حالتی که او را برای اولین بار می‌بینند، تبدیل می‌شوند. قابلیت‌هایی نظیر کند کردن زمان نیز وجود دارند. همین موضوع که کی زمان را به عقب برگردانید و چگونه معماهای بازی را سریع‌تر حل کنید، خود تبدیل به یکی از چالش‌های جذاب بازی می‌شود و باعث می‌شود روند گیم پلی به هیچ عنوان تکراری نشود و در کل گیم پلی بازی همچنان در سطح بسیار بالایی قرار داشته باشد.

با همه این‌ها Majora’s Mask همچنان عنوانی بسیار عالی و خوب در این سری است. این عنوان با وجود این که از همان مکانیک‌های Ocarina of Time استفاده می‌کرد ولی با قرار دادن چند المان اساسی و مهم در بازی، تنوع آن را به شدت افزایش داد و باعث شد این بازی همچنان مورد استقبال بسیار بالای منتقدان و مردم قرار بگیرد.

The Legend of Zelda: Oracle of Seasons & Oracle of Ages سال ۲۰۰۱

سازنده: Capcom (Flagship) | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Game Boy Color

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: Oracle of Ages

The Legend of Zelda: Oracle of Ages و The Legend of Zelda: Oracle of Seasons در اصل نام دو نسخه از این سری هستند که همزمان با هم منتشر شدند و اشتراکات بسیار زیادی هم با هم دارند. این نسخه سری از جمله معدود عناوین این سری است که توسط نینتندو ساخته نشده و در عوض استودیو فلگشیپ که از زیرمجموعه‌های کپکام محسوب می‌شود، آن را ساخته است. همان طور که احتمالاً انتظار دارید، نام زلدا برای موفقیت‌های بازی کافیست و این بازی هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان به موفقیت‌های بالایی دست یافت. این دو نسخه میانگین نمراتی بین ۹۱ تا ۹۲ به دست آوردند و توانستند بیش از ۴ میلیون نسخه به فروش برسند. یکی از مهم‌ترین ایرادات وارد به این بازی کیفیت پایین صداهای پخش شده به خاطر اسپیکرهای نه چندان خوب کنسول Game Boy Color بود.

هر کدام از این دو نسخه داستان متفاوتی دارد که به تدریج به هم متصل می‌شوند. داستان نسخه Oracle of Seasons از این قرار است که تریفورس لینک را فراخوانده و او را به جنگلی تاریک می‌فرستد. او در آن جا با گروهی از افراد دوره گرد مشاهده می‌کند که فرمانده‌شان زنی به نام دین است (او هم نام یکی از خدایان اصلی هایرول است که پیش‌تر به آن اشاره شد) در این زمان ناگهان موجودی پلید به نام انوکس (Onox) دین را می دزد و باعث برهم خوردن ترتیب وقوع فصل‌ها می‌شود. در این زمان ایمپا که همراه دین است –و البته در نسخ دیگر پرستار زلدا بوده- لینک را به پیش درختی باستانی در روستای هورون (Horon) می‌برد و سپس بقیه وقایع داستان رقم می‌خورند. در نسخه Oracle of Ages لینک توسط تریفورس به جنگل دیگری برده می‌شود. در آن جا نیز او ایمپا را مشاهده می‌کند که توسط هیولاهایی محاصره شده است که با دیدن لینک می‌گریزند. آن‌ها به همراه هم به داخل جنگل رفته و فردی به نام نایرو را پیدا می‌کنند (نایرو نیز نام یکی دیگر از خدایان ‌هایرول است). در آن جا معلوم می‌شود که جادوگری تاریک خود را به جای ایمپا جا زده که نامش وران است. او از شکل خود خارج شده و وارد بدن نایرو می‌شود. بعد از این اتفاق نایرو از آن جا می‌رود و به دلیل رفتن او در روند زمان اختلالاتی پدید می‌آید و حال وظیفه لینک است که نایرو را نجات دهد. این دو نسخه از طریق وارد کردن پسورد در Game Boy Color به یکدیگر متصل شده و اگر کاربر هر دو نسخه را انجام دهید، به یک پایان نهایی در این دو نسخه دست می‌یابد.

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: Oracle of Ages

از نظر گیم پلی دو بازی شباهت زیادی به Link’s Awakening دارند و تقریباً بیش‌تر عناصر بازی مشابه همان نسخه است. مهم‌ترین چیزی که باعث جذابیت گیم پلی این دو عنوان می‌شود، مکانیک‌های مربوط به فصل‌ها و زمان است. در نسخه Oracle of Seasons، لینک چوبی به دست می‌آورد که از طریق آن می‌تواند با ایستادن در مکان‌های خاصی فصل‌ها را عوض کند. مثلاً او می‌تواند برای عبور از یک رودخانه خروشان به فصل زمستان برود تا از روی یخ‌های رودخانه عبور کند یا مثلاً برای بالا رفتن از ساختمانی به فصل تابستان رفته تا پیچک‌هایی روی دیوار رشد کنند و او از آن‌ها بالا برود. در نسخه Oracle of Ages، لینک یک چنگ دارد که از طریق نواختن آهنگ‌های مشخصی می‌تواند به زمان گذشته یا حال سرزمینی که بازی در آن جریان دارد سفر کند و از این طریق معماهای بازی را حل کند. همین دو مکانیزم باعث خلق موقعیت‌های بسیار جذاب و جالبی در بازی می‌شوند و در نتیجه گیم پلی بازی همچنان در سطح بالایی باقی می‌ماند. این دو بازی از طریق پسوردهایی که درون هر کدام به بازیباز داده می‌شد یا از طریق کابل‌های کنسول، قابلیت مرتبط شدن به هم را داشتند و از این طریق کاربر می‌توانست بعضی از آیتم‌های خود را با توجه به بازی دیگر قوی کند. همچنین اگر بازیباز یکی از این دو عنوان را تمام می‌کرد و سپس به سراغ دیگری می‌رفت، بخش‌هایی از داستان طوری تغییر می‌کردند که داستان هر نسخه به نوعی تبدیل به دنباله نسخه دیگر بشود.

در کل Oracle of Ages و Oracle of Seasons هم با این که توسط نینتندو ساخته نشده بودند اما باز هم همان آلمان‌های آشنای سری را در خود داشتند و همین موضوع باعث موفقیت بالای این دو بازی شد. این دو نسخه با معرفی چندین المان خاص در بازی گیم پلی منحصر به فردی را خلق کردند که با استقبال خوب کاربران و منتقدان رو به رو شد.

The Legend of Zelda: A Link to the Past and Four Swords سال ۲۰۰۲

سازنده: Nintendo و Capcom | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Game Boy Advance و DSi

history of the legend of zelda

نسخه Anniversary Edition بازی The Legend of Zelda: Four Swords برای کنسول DSi منتشر شد

این نسخه از بازی در واقع نسخه بازسازی شده A Link to the Past بود که همراه آن یک نسخه دیگر از بازی با نام Four Swords که به صورت کاملاً چندنفره بود نیز عرضه شد. این نسخه با همکاری نینتندو و کپکام ساخته شد و اولین نسخه این سری است که از قابلیت بازی چندنفره نیز پشتیبانی می‌کند. همانند نسخ قبلی نمرات این بازی هم فوق‌العاده بالا بود و بازی میانگین نمرات ۹۱٫۷۰ و ۹۵ را به ترتیب در سایت‌های گیم رنکینگز و متاکریتیک کسب کرد. این بازی هر چند از نظر فروش در حد نسخه‌های قبلی نبود ولی این نسخه نیز با فروش حدود ۱٫۵ میلیون نسخه‌ای خود عنوانی موفق محسوب می‌شود.

داستان نسخه A Link to the Past قبلاً توضیح داده شده و فقط به داستان Four Swords اشاره می‌کنیم. در ابتدای ماجرا لینک و زلدا به سراغ شمشیری می‌روند که از آن با نام Four Sword یاد می‌شود. زلدا به لینک می‌گوید که موجودی شیطانی درون این شمشیر وجود دارد که در این هنگام ناگهان این موجود شیطانی که Vaati نام دارد خود را از بند شمشیر آزاد کرده و زلدا را می دزد. لینک شمشیر را بر می‌دارد و در این هنگام ناخواسته سه کپی از خودش ایجاد می‌کند که به او کمک می‌کنند. حال این چهار لینک باید چهار پری اعظم را پیدا کنند تا بتوانند به قصر Vaati نفوذ کرده و زلدا را آزاد کنند.

گیم پلی نسخه A Link to the Past تغییر چندانی نسبت به نسخه قبلی نکرده بود و فقط برای کنسول جدید بهینه شده بود؛ اما Four Swords یک بازی کاملاً جدید محسوب می‌شد که برای اولین بار مکانیک‌های چندنفره را وارد این سری کرده بود. این بازی به صورت تک‌نفره قابل بازی نبود و باید دو تا چهار بازیباز آن را همزمان انجام می‌دادند. این چهار نفر نقش لینک و کپی‌های او را داشتند و رنگ لباسشان آن‌ها را از هم متمایز می‌کرد. بازیباز شماره یک لباس سبز، شماره دو قرمز، شماره سه آبی و شماره چهار بنفش را به تن داشتند. این چهار نفر باید برای حل معماهای بازی به هم کمک می‌کردند و در عین حال در جمع کردن سکه نیز با هم به رقابت می‌پرداختند. برخلاف نسخ پیشین شخصیت‌ها بخشی به نام Inventory که آیتم‌ها را در آن ذخیره کنند نداشتند و هر شخصیت تنها یک آیتم را می‌توانست حمل کند که در بخش‌هایی امکان جا به جایی آن با سایرین نیز وجود داشت. در ابتدای بازی بازیباز شماره یک، یکی از چهار مرحله خاص بازی را که هر کدام از سه Dungeon ساخته شده بود، انتخاب می‌کرد و بعد از انجام مراحل در این Dungeon ها، بازیبازها باید به سراغ یک مرحله دیگر می‌رفتند. هنگامی که هر دو بازی به طور کامل تمام می‌شدند، بازیباز امکان دسترسی به مرحله‌ای به نام Palace of the Four Sword را در نسخه A Link to the Past به دست می‌آورد.

در مجموع این نسخه از سری The Legend of Zelda هم توانست به موفقیت‌های بالایی دست پیدا کند. این بازی اولین عنوانی بود که گیم پلی چندنفره را وارد این سری کرد و خوشبختانه در پیاده سازی آن کاملاً موفق عمل کرده و توانست نظر مثبت منتقدان را کسب کند. نسخه‌ای از بازی نیز در سال ۲۰۱۱ از طریق طرح DSiWare نینتندو به صورت رایگان برای مدتی محدود برای دارندگان DSi و ۳DS عرضه شد.

The Legend of Zelda: The Wind Waker سال ۲۰۰۲

سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: GameCube و WiiU

history of the legend of zelda

تصویر هنری نسخه HD بازی The Legend of Zelda: the Wind Waker که برای کنسول WiiU منتشر شده است

این بازی دهمین عنوان از سری The Legend of Zelda محسوب می‌شود که در سال ۲۰۰۲ در ژاپن و در بهار ۲۰۰۳ در سایر نقاط دنیا منتشر شد. این بازی هم با استقبال فوق‌العاده بالای منتقدان رو به رو شد و میانگین نمراتی آن در سایت‌های مختلف چیزی بین ۹۴ تا ۹۶ است. این بازی بیش از ۳٫۰۷ میلیون نسخه به فروش رسید و با وجود این که چنین فروشی بسیار خوب محسوب می‌شود ولی از سطح انتظارات نینتندو پایین‌تر بود. این بازی از نظر کیفی چیزی در حد Ocarina of Time است و نینتندو انتظار فروشی مشابه را داشت که برای این بازی اتفاق نیفتاد. نینتندو دلیل این امر را گرافیک این بازی می‌داند؛ The Wind Waker از گرافیک Cel Shade استفاده می‌کند در حالی که کاربران غربی انتظار گرافیک‌های واقع‌گرایانه‌تری را از این بازی داشتند و از این رو استقبال از این بازی در حد انتظار نبود. با این حال از نظر کیفی این بازی هم به مانند بسیاری دیگر از عناوین این سری از جمله بهترین بازی‌های تاریخ محسوب می‌شود.

داستان این سری در میان تعدادی از جزایر سرزمین هایرول روایت می‌شود. لینک در این نسخه نوجوان است و سن خیلی زیادی ندارد. در جزیره او نوجوانان به تقلید از اولین لینک لباسی سبز می‌پوشند ولی داستان لینک این داستان فرق می‌کند و این بار او خود تبدیل به یک قهرمان می‌شود. در زمانی که لینک تولد خود را جشن گرفته است، پرنده‌ای غول‌پیکر به جزیره می‌آید و دختری به نام تترا را که فرمانده گروهی از دزدان دریایی است، به جزیره می‌اندازد. لینک تترا را نجات می‌دهد ولی در همین زمان آن پرنده می‌آید و خواهر او را که آریل (Aryll) نام دارد، می‌دزدد. بعد از این معلوم می‌شود که این پرنده، موجودی به نام Helmaroc King است که درختانی که گوش‌های دراز دارند –و شبیه زلدا هستند- را می‌دزدد. لینک به کمک دزدان دریایی این پرنده و درختان دزدیده شده را می‌یابد ولی پرنده او را هم می‌گیرد و به فردی سیاهپوش تحویل می‌دهد. آن فرد نیز لینک را به دریا می‌اندازد؛ اما لینک توسط قایقی سخن‌گو به نام پادشاه شیرهای قرمز (King of Red Lions) نجات پیدا می‌کند و می‌فهمد که ارباب این پرنده، گانون است. حال لینک باید قدرت زیادی کسب کند تا بتواند او را شکست دهد. لینک در این راه می‌فهمد که روح زلدا درون تترا است و در واقع تترا همان زلداست که به شکلی در آمده و یکی از قطعات تریفورس را نیز دارد و گانون نیز می‌خواهد او را به چنگ آورد و بدین ترتیب بقیه وقایع داستانی شکل می‌گیرد.

history of the legend of zelda

دریانوردی نقشی اساسی در گیم پلی The Legend of Zelda: The Wind Waker یفا می کند

در زمینه گیم پلی بازی شباهت زیادی به دو نسخه Ocarina of Time و Majora’s Mask دارد. این نسخه نیز همانند آن دو عنوان به صورت سه‌بعدی بوده و از این رو بسیاری از آلمان‌های بازی شبیه دو بازی یاد شده بودند. سیستم مبارزاتی بازی هم از مکانیک‌های قفل کردن تصویر به روی دشمن استفاده می‌کرد تا بازیباز کنترل خوبی روی مبارزات بازی داشته باشد. دنیای بازی از ۴۹ خانه روی دریای بسیار بزرگی تشکیل شده بود که هر کدام یک یا مجموعه‌ای از جزایر را برای جست و جو در مقابل بازیباز قرار می‌داد. بعضی از این جزایر نقش اساسی در داستان داشتند و بعضی نیز مربوط به مأموریت‌های فرعی بازی می‌شدند. همین جا مهم‌ترین المان بازی هم مطرح می‌شود و آن‌ها دریانوردی و قایق سواری است. لینک در این بازی باید روی قایق از جزیره‌ای به جزیره دیگر برود و در راه نیز با چالش‌های مختلفی نظیر جهت وزش باد و هم چنین دشمنان دریایی رو به رو می‌شود. بسیاری از وسایل لینک هم در قایق به کارش می‌آمدند و مثلاً قلابی که در روی خشکی برای بالا رفتن استفاده می‌شود در قایق برای به دست آوردن گنج‌های غرق شده مورد استفاده قرار می‌گیرد. در همان اوایل بازی هم لینک یک چوب موسیقی به نام Wind Waker به دست می‌آورد که به‌وسیله آن و از طریق مکانیک‌های خاص بازی امکان کنترل جهت وزش باد را هم به دست می‌آورد. همین اضافه شدن مکانیک‌های دریانوردی به بازی باعث تنوع بازی نسبت به نسخ قبلی زلدا می‌شود و آن را از سایر عناوین این سری متمایز می‌کند.

نسخه HD بازی نیز در سال ۲۰۱۳ برای کنسول WiiU منتشر شد و همان طور که انتظار می‌رفت به استقبال خوب منتقدان و مردم رو به رو شد. فروش کنسول WiiU یک هفته پس از عرضه بازی در بریتانیا ۶۸۵ درصد افزایش یافت که یک رشد فوق‌العاده است. در این نسخه به جز بهبودهای گرافیکی تغییر زیادی در بازی داده نشده است و بیش‌ترین تغییرات در گیم پلی مربوط به نمایش نقشه بازی روی کنترلر تبلت مانند WiiU می‌شود.

به هر حال این بازی هم یکی دیگر از عناوین موفق این سری است که هر چند به دلیل تم گرافیکی Cel Shade نتوانست انتظارات نینتندو را در زمینه فروش برآورده کند ولی همچنان به دلیل گیم پلی خوب خود یکی از بهترین بازی‌های تاریخ محسوب می‌شود.

The Legend of Zelda: Four Swords Adventures سال ۲۰۰۴

سازنده: Nintendo EAD Group No. 3 | ناشر: Nintendo | پلتفرم: GameCube

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: Four Swords Adventures

بازی The Legend of Zelda: Four Swords Adventures که ترجمه نام ژاپنی آن The Legend of Zelda: Four Swords + می‌شود، یازدهمین عنوان سری The Legend of Zelda است. این بازی برخلاف نسخه قبلی Four Swords قابلیت انجام به صورت تک‌نفره را هم دارد ولی همچنان تمرکز اصلی روی حالت چندنفره است. این بازی نیز نمرات قابل قبولی را به دست آورد، هر چند نسبت به عناوین دیگر سری این نمرات خیلی بالا نبودند؛ میانگین نمرات بازی در حدود ۸۵ قرار داشت و بازی نیز در مجموع کمتر از ۱ میلیون نسخه به فروش رسید که به نسبت نسخ قبلی، رقم خیلی کمی است. البته این بازی به عنوان نسخه‌ای مهم و پرچم‌دار در این سری عرضه نشده بود و انتظارات فروش خیلی بالایی نیز از آن نمی‌رفت.

داستان بازی در ادامه نسخه Four Swords و از زمانی شروع می‌شود که هایرول به دلیل وقایع پیش آمده در ترس فرو رفته است. در یک شب طوفانی زلدا به همراه تعدادی از زنان معبد فکر می‌کنند دلیل وقایع این است که قفل‌هایی که Vaati را به دام انداخته بودند، درحال ضعیف شدن هستند و به همین دلیل لینک را فرا می‌خواند تا از آن‌ها در حالی که پورتالی را به مکان نگه داری Four Sword باز می‌کنند محافظت کند. در این زمان همزاد تاریک لینک که Shadow Link نام دارد سر می‌رسد و زنان را درون کریستال‌هایی زندانی می‌کند، لینک نیز برای شکست او به مکان نگه داری Four Sword رفته و با برداشتن آن، از طرفی سه کپی از خودش ایجاد می‌کند و از طرف دیگر هم Vaati دوباره آزاد می‌شود. بعد از آن در طول داستان وقایعی پیش می‌آید که معلوم می‌شود پشت همه این قضایا گانون قرار دارد که با استفاده از آینه تاریکی Shadow Link را ایجاد کرده تا از این طریق، لینک را فریب بدهد تا Vaati دوباره آزاد شود. بدین ترتیب سایر وقایع داستانی رقم می‌خورند.

گیم پلی بازی نیز تا حد زیادی شبیه Four Swords است. هر چند امکان انجام بازی به صورت تک‌نفره وجود دارد ولی تمرکز اصلی روی حالت چندنفره است. تعداد بازیبازها هر تعداد هم که باشند، همواره چهار لینک در بازی به ایفای نقش خواهند پرداخت. برای انجام بازی به صورت چندنفره نیز به Game Boy Advance نیاز است تا به عنوان کنترلر عمل کرده و همین طور وقتی بازیبازی از تصویر خارج می‌شود، او را درون نمایشگر خود نشان دهد. بازی سه حالت قابل انجام دارد: Hyrulean Adventure، Shadow Battle و Navi Trackers. حالت اول در اصل بخش داستانی بازی است که از تعدادی مرحله و Dungeon تشکیل شده و از همان اصول معمول سری پیروی می‌کند و به صورت یک تا چهارنفره قابل انجام است. بخش دوم حالت رقابتی بازی است که نیاز به بیش از یک بازیباز دارد که در آن افراد آن قدر با هم مبارزه می‌کنند تا تنها یک نفر باقی بماند. حالت سوم تنها در نسخه ژاپنی بازی وجود داشت و در آن بازیبازها باید در مدت زمان معدودی، آیتم‌های خاصی را به دست می‌آوردند. به هر حال گیم پلی این نسخه نوآوری خیلی خاصی نداشت و بیش‌تر نسخه بهبود یافته Four Swords بود.

به هر حال The Legend of Zelda: Four Swords Adventures هم همانند سایر عناوین این سری نمرات قابل قبولی را کسب کرد ولی با این حال نتوانست موفقیت‌های بالای نسخ قبلی را تکرار کند. گیم پلی بازی نوآوری خاصی نداشت و البته ایراداتی نیز به گرافیک آن وارد بود؛ در حالی که سایر نسخ عرضه شده برای GameCube گرافیک سه‌بعدی و قابل قبولی داشتند، این بازی تقریباً همان گرافیک نسخه Game Boy Advance را داشت که کمی افکت‌های بیش‌تر به آن اضافه شده‌اند که اصلاً برای این عنوان قابل قبول نیست. علاوه بر این نیاز به وجود Game Boy Advance و وصل کردن آن با کابل به GameCube نیز باعث شده که نتوان در هر شرایطی بازی را به صورت چندنفره انجام داد و همین موضوعات ضربه بزرگی به بازی زده‌اند و باعث شده‌اند که این عنوان نه از نظر تجاری و نه از نظر منتقدان، به خوبی نسخ قبلی سری نباشد. در ضمن شایان ذکر است که این نسخه، تنها عنوان سری زلدا است که روی کنسول‌های نسل فعلی قابل انجام نیست؛ بقیه عناوین این سری یا به صورت بازسازی شده یا در قالب پک بازی‌های قدیمی و طرق مختلف قابل انجام روی کنسول‌های نسل فعلی نینتندو هستند و تنها این نسخه است که تا به حال به هیچ شکلی عرضه رسمی نشده است.

The Legend of Zelda: The Minish Cap سال ۲۰۰۴

سازنده: Capcom | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Game Boy Advance، ۳DS و WiiU

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: The Minish Cap

بازی The Legend of Zelda: The Minish Cap در کنار دو نسخه Oracle of Ages & Oracle of Seasons تنها نسخه‌های سری هستند که نینتندو دخالت مستقیمی در ساختشان نداشته است. این بازی تنها توسط کپکام ساخته شده و نینتندو تنها به عنوان ناظر در ساخت بازی حضور داشته است. این بازی نیز از نظر منتقدان موفق عمل کرد و توانست میانگین امتیاز ۹۰ را به دست آورد و نسبت به عنوان قبلی، از این نظر در جایگاه بهتری قرار می‌گیرد. هر چند این عنوان نیز از نظر فروش نمی‌تواند جا پای نسخ خیلی محبوب سری بگذارد و تنها توانست بیش از ۱٫۵ میلیون نسخه به فروش برسد.

این نسخه از نظر زمان وقوع داستان دومین نسخه سری محسوب می‌شود و وقایع قبل از Four Swords و Four Swords Adventures را روایت می‌کند و در مورد اتفاقاتی که منجر به ایجاد Vaati شد، اطلاعاتی را به بازیباز می‌دهد. این نسخه از نظر توضیح پیش زمینه‌های داستانی سری نقشی بسیار اساسی دارد. مینیش (Minish) نام نژاد یکی از موجودات بازی است که اندازه کوچکی دارند و مردم هایرول به آن‌ها پیکوری (Picori) نیز می‌گویند. این افراد کسانی بودند که سال‌ها پیش از وقایع داستانی کل این سری به پسری جوان با کلاه سبز، یک شمشیر و نوری را اعطا کردند که به‌وسیله آن جلوی تاریکی را بگیرد. داستان این نسخه با انتخاب لینک توسط پادشاه هایرول به عنوان قهرمانی که باید به دنبال کمک مینیش ها برود، شروع می‌شود. Vaati خنجر پیکوری را نابود کرده و زلدا را نیز تبدیل به سنگ کرده است. بدین ترتیب و با از بین رفتن پیکوری، موجودات شیطانی می‌توانند به راحتی وارد هایرول شوند و آشوب به پا کنند. لینک برای نجات سرزمین انتخاب می‌شود زیرا تنها بچه‌ها می‌توانند پیکوری ها را ببینند. او در این راه موجودی به نام ازلو (Ezlo) را نجات می‌دهد؛ این موجود به شکل یک کلاه سبز با طرح پرنده است و به لینک امکان کوچک شدن به اندازه مینیش ها را می‌دهد. در ابتدا لینک نمی‌داند که ازلو خود یک مینیش است ولی در طول بازی معلوم می‌شود که نه تنها ازلو، بلکه Vaati نیز یک مینیش است. Vaati شاگرد ازلو بوده است ولی به تدریج در اثر نفرتی که از انسان‌ها، هیلین ها و سایر موجودات بزرگ پیدا می‌کند، دیوانه می‌شود. او کلاهی که استادش یعنی ازلو اختراع کرده بود و امکان برآورده سازی آرزوها را داشت، پیدا کرده و آرزو می‌کند تبدیل به یک جادوگر خیلی قوی بشود. پس از این اتفاق نیز به استادش خیانت می‌کند و او را تبدیل به یک کلاه می‌کند. در طول داستان بازی ازلو به لینک کمک می‌کند تا خنجر پیکوری را دوباره از نو ساخته و با Vaati مبارزه کند.

history of the legend of zelda

The Legend of Zelda: The Minish Cap

از نظر گیم پلی بازی همانند سایر بازی‌های این سری است ولی با این حال بهبودهایی نیز داشته است؛ مثلاً با وجود این که این بازی در یک کنسول دستی اجرا می‌شود ولی امکان اجرای فنون مختلفی به‌وسیله شمشیر در بازی وجود دارد. به علاوه در Overworld و جهان کلی بازی نیز که شخصیت جا به جا می‌شود، با آیکون‌هایی مشابه نسخ سه‌بعدی بازی که برای کنسول‌های خانگی ساخته شده‌اند، هستیم. تعدادی آیتم نیز به بازی اضافه شده‌اند که باعث ایجاد معماهای جدید در بازی می‌شوند. یکی از آن‌ها به لینک اجازه حفر زمین و ایجاد حفره‌هایی در آن را می‌دهد. یکی دیگر از آیتم‌ها نیز به او اجازه پرتاب کردن دشمنان را می‌دهد و آیتم دیگر نیز باعث چرخیدن بعضی آیتم‌ها در محیط می‌شود که از همین طریق معماهای مختلفی در بازی ایجاد می‌شوند. در قسمت‌هایی از بازی نیز لینک امکان ساخت کپی‌هایی از خود را برای حل معماها دارد. قطعاتی به نام Kinstone نیز در بازی وجود دارند که اگر لینک بتواند افراد یا اشیایی که این قطعات را دارند پیدا کند و Kinstone خود را با آن‌ها هماهنگ و مچ کند، اتفاقات مختلفی در بعضی قسمت‌های بازی روی می‌دهد. بیش‌تر این Kinstone ها در مأموریت‌های فرعی بازی کاربرد دارند ولی بعضی از آن‌ها نیز برای پیشروی در خط داستانی بازی الزامی هستند. به طور کلی The Minish Cap گیم پلی استاندارد سری را با یک سری بهبودها ارائه می‌دهد و همین موضوع و ایجاد تنوع در پازل‌های بازی، توانسته نظر منتقدان را جلب کند ولی بزرگ‌ترین ایراد بازی، مدت زمان کوتاه آن است.

The Legend of Zelda: The Minish Cap نیز به مانند سایر بازی‌های سری از کیفیت بالایی برخوردار است و با استقبال خوبی نیز از طرف منتقدان رو به رو شد. هر چند سطح فروش بازی نیز خوب محسوب می‌شود ولی به هر حال در حد بازی‌های دیگر سری The Legend of Zelda نیست اما شکست نیز محسوب نمی‌شود. این بازی به هر حال نقش اساسی در داستان این سری ایفا می‌کند و روایت بخش مهمی از داستان‌های اولیه سری برعهده The Minish Cap است و از این رو اصلاً نباید آن را نادیده گرفت. این بازی توسط ابزارهای خاص نینتندو روی دو کنسول WiiU و ۳DS نیز قابل اجراست.

, , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا
تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • Pori گفت:

    ایا تا بحال میدونستین شخصیت Connor در assassin’s creed III بعنوان یک سرخپوست دوررگه

    • Ali Nietzsche گفت:

      😐 😐 😐
      کانر چه ربطی به زلدا داره 😐 😐

    • Pori گفت:

      اصلاح میکنم گوشیم قاطی زده.
      ایا تا بحال میدونستین شخصیت connor در assassins creed 3 بعنوان یک سرخپوست دورگه با تبر معروفش یعنی tomahawk برگرفته از شخصیت سالی در سریال پزشک دهکده است!!!
      ایا میدونستین جان ابروزی فرار از زندان با اسم واقعی پیتر استرومار بجای شخصیت اول بازی mercenaries 2 یعنی mattias nilsson حرف میزنه.
      میدونم به مطلب ربطی نداشت اما مدتها بود میخواستم بگم.اگه براتون جالب بود مثبت بدین اگه نه منفی ندین منفی ندین بر و بچ. 😀

    • OLDKRATOS گفت:

      جناب آقای نامجو خیلی سعی کردی با لغاط دهان پرکن این بازی رو که از معیار های امروزی بسیار عقب تره زینت بدی و گنده نشونش بدی!!!!موفق هم شدی
      بازی سال ۱۹۹۹ که اکثر بازیها متای بالای ۹۰ داشتن با تنها ۲۲ نقد متای ۹۹ میگیره!!حالا خود شما نویسنده محترم بفرما بورو بشین بازیه ۱۸ سال پیشو بازی کن اگه راست میگی!!!
      به جای اینکه یه مقاله در مورد tlou یا half-life یا فرانچایز gow بنویسین گیر دادین به یه مشت بازیه بی محتوا از نظر گرافیکی و نو آوری مثل زلدا که ۱ درصد جمعیت گیمرهای ایران هنوز یک نسخسو تجربه نکردن ولی مثل کودکها در مقابلش موضع میگیرن و ازش دفاع میکنن!!!
      شمایی که سینه چاک میکنی واسه این بازی،چند نسخشو بازی کردی؟؟؟
      همیشه از اینکه یه فرانچایر رو خیلی گنده تر از چیزی که هست نشون بدن تنفر داشتم.

      • سلام.
        شما به این نکته هم توجه کنید که در آن سال، کمتر از ۳۰ سایت معتبر بیش تر در زمینه نقد و بررسی وجود داشته و با تکنولوژی آن زمان، این بازی یک انقلاب محسوب می شد.
        کسی در خوب بودن GOW یا TLOU و امثالهم شک ندارد و همگی کاملا عناوین فوق العاده و خوبی هستند ولی انقلابی در صنعت ایجاد نکرده اند. انقلاب در صنعت بازی یعنی این که کاری را بکنند که تا آن زمان انجام داده نشده باشد و این کار، خود سرچشمه یک تغییر بشود. زلدا در اولین نسخه هایش که گرافیک دو بعدی داشتند، برای اولین بار عناصری را وارد روند طراحی مرحله بازی ها کرد که امروزه تقریبا همه بازی های اکشن نقش آفرینی از آن پیروی می کنند. بسیاری بازی های امروزی بسیار خوب هستند ولی این عناصر را برای اولین بار نیست که ابداع می کنند بلکه عناصر مختلفی را که قبلا در سطح پایین تر وجود داشته، به سطح بالاتری ارتقا می دهند ولی به هر حال نمونه های ناکاملتر عناصرشان قبلا استفاده شده ولی برعکس حرف شما، زلدا کاملا نوآوری به خرج داد و کار هایی را کرد که در زمان خودش بی سابقه بوده است.
        در زمینه گرافیکی هم نمی توان به این بازی ها خرده گرفت. این بازی در زمان خودش یعنی سال ۱۹۹۸، یکی از برترین گرافیک ها را داشته است و این که بعد از ۱۷ سال این گرافیک قدیمی به نظر برسد، ایراد این بازی نیست. همان طور که الآن اگر سال بعد GOW جدید منتشر بشود، اگر خیلی ها آن را با GOW 1 مقایسه کنند، به نظرشان گرافیک نسخه اول خیلی خنده دار می آید ولی همه این عنوان در زمان خود یکی از بهترین گرافیک ها را ارائه داده اند. این که بیاید و گرافیک بازی سال ۱۹۹۸ را با The Last of Us سال ۲۰۱۳ مقایسه بکنید و بگویید گرافیک آن بازی پایین بوده حرف درستی نیست.
        در مورد این که چقدر از جمعیت ایران این بازی را انجام داده اند، وظیفه سایتی مثل گیمفا همین است که مردم را با این بازی ها که در عین داشتن کیفیت بالا، در این جا مورد بی توجهی هستند آشنا کند. ضمن این که باید بگویم قبلا مقاله هایی در مورد فرنچایز GOW منتشر شده است. در مورد عنوانی مثل TLOU هم وقتی خبری از نسخه بعدی نیست، چه مقاله ای بنویسیم؟ هم بازی و هم نسخه بازسازی شده اش نقد و بررسی شده اند و بخش های دیگرش هم بار ها بررسی شده اند و کلا یک نسخه هم بیش تر نیست؛ چه مقاله ای در موردش بنویسیم؟ در مقابل سری Zelda به طور کامل تا به حال بررسی نشده بود.
        در آخر باید بگویم که من این فرنچایز را بزرگ تر از چیزی که هست نشان ندادم بلکه واقعا این بازی در زمان خودش فوق العاده بزرگ بوده و زمینه ساز تغییرات بزرگی شده. مثلا الآن در بازی دارک سولز سیستم قفل کردن دوربین روی دشمن وجود دارد ولی این مکانیک برای اولین بار توسط زلدا ابداع شده و کارآمد بودنش مشخص شده که هم اکنون مورد استفاده است و دارک سولز تنها یک نمونه از بازی های بسیار زیادی است که از این سیستم استفاده می کنند.
        قیاس شما مثل این است که یکی از تمدن های قدیمی و بسیار بزرگ ۲۰۰۰ سال پیش را با وضعیت تکنولوژی امروز مقایسه کنیم و بگوییم آن ها در وضعیت بسیار عقب مانده تر از امروز زندگی می کردند؛ چنین قیاسی درست نیست و باید نگاه کنیم که این تمدن در آن زمان در بین بقیه در چه سطحی بوده است.
        با تشکر.

  • mhs gamer گفت:

    عالی بود عالی.ولی در سایت متاکریتیک همش ۲۲ نقد روش صورت گرفته ولی GTA IV با ۶۹ تا نقد ۹۸٫پس رکورد دست این بازیه :shy:

  • pardes گفت:

    اسپم: صفحه استاگرام راکستار عکس کاملی از رد دد گذاشته.
    پوزش بابت اسپم

  • zabimon گفت:

    آقایون شرمندم…گرافیک فنی با گرافیک هنری چه فرقی داره…

  • Ali Nietzsche گفت:

    خیلی زحمت کشیدین…. واقعا دستتون درد نکنه…. این سری فوق العادست…..

  • خیلی متشکرم از شما آقای نامجو. به هر حال این مقاله ها سنگین و وزین میکنه سایت گیمفا رو. خیلی ممنون بابت زحماتتون

  • armin 2020 گفت:

    خیلی ممنون آقای نامجو مقاله خوبی بود 😀
    شاید بعضی از کاربرا از بررسی اینجور بازیا خوششون نیاد اما به نظر من همه چیز تو دنیا جاودانه س و بازی که تجربه ی ذهنی عمیقیه امکان نداره فراموش بشه (چه تجربه ی بسیار بد یا بسیار خوبی باشه برای همیشه تو ذهنمون ثبت میشه!!!)
    علاوه بر بازیای جدید بازیای قدیمی نیازمند بررسی اند شاید جنبه هایی از بازی پوشیده مونده باشه که بعد از مدتی نسبتا طولانی با برگشت به گذشته و تجربه و بررسی دوباره،خصوصیات پنهان شده ای که مورد توجه ما نبودن کشف بشه

  • TheWhiteWolf گفت:

    تا حالا هیچکدوم ازنسخه های فرانچایز زلدا رو بازی نکردم ، اما نویسنده این بازیو خیلی دوست داشته و حتما بازی خوبی بوده . اما به نظرم بهتره بگیم : Ocrania of Time بهترین بازی دهه ۹۰ هستش نه دهه فعلی! GTA V و IV با بیش از ۷۰/۸۰ نقد به اون متای عظیم رسیدن! اونوقت این با ۲۰ نقد شده ۹۹ . نمیگم بده ، نه خیلی عالیه . اما به هیچ وجه درحد فرانچایز GTA نیست که با هرنسخش اون متای عظیمو ازمنتقدای الان که خیلی نکته بین شدن گرفته!

  • ArashinA گفت:

    خیلی ممون بابت مقاله
    برای منی که سری بازیهای Zelda رو میپرستم، خوندن چنین نوشته هایی منو میبره تو رویا و سرزمین Hyrule.
    متاسفانه خیلی ها این شاهکار بازیها رو تجربه نکرده اند و جالبتر اینکه نمیتوانند ببینند که سایرین از آن لذت میبرند.
    بی صبرانه منتظر ادامه مقاله هستم

تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت دوم - گیمفا