دیدار مجدد با برزخ | نقد و بررسی بازی Inside
این روزها به تعداد کثیری از بازیهایی که شاید چند سال قبل بی صبرانه منتظر منتشر شدنشان بودم هیچ حسی ندارم؛ طوری که در اکثر مواقع شاید بعد از چند ساعت، دیسک بازی را از کنسول یا PC خارج کنم و در آرشیو بگذارم تا بعدا در موقعیت دیگری به سراغش بروم. دیگر آن اشتیاق قبلی را ندارم. علتش را نمیدانم، شاید مشکل از من است که دیگر مثل سابق نیستم؛ شاید هم بازی ها ضعیفتر و تجاری شده اند و هدف اصلی خود را فراموش کرده اند. اما یک چیز را به خوبی میدانم و آن هم عناوین مستقل کوچکی هستند که هر از گاهی در میان آن بازار شلوغ و سردرگم عناوین AAA سری تکان میدهند و در کمال تعجب ماندگار میشوند. تعدادی از آنها هم به مانند بسیاری از بازی های این روزها برای مدت کوتاهی میآیند و به دست فراموشی سپرده میشوند اما خوشبختانه جدیدترین ساخته Playdead و عنوانی که قرار است در این بررسی به آن بپردازیم، جزو دسته اول و شاید چیزی فراتر از آن است.
سازنده: Playdead
ناشر: Playdead
پلتفرم: PC, Xbox One
درجه سنی: M
هنوز هم به درستی نمیدانم چه رازی در باطن عناوین مستقل پنهان شده است که تا این حد جذاب و دست نیافتنی به نظر میرسند. در واقع علاقه زیادی هم به فهمیدنش ندارم؛ شاید بهتر است این موضوع همانطور دست نخورده در گوشه ذهنم باقی بماند. مگر این هایپ لعنتی چه تاثیر مثبتی جز افزایش روز افزون سود سازندهها و ناشران و نا امید شدن مکرر بازیبازان داشته است. آنقدر تریلر و اطلاعات و تصاویر مختلف از بازی نگون بخت در اینترنت و شبکه های مختلف و فضای مجازی منتشر میکنند که تا هنگام انتشار تقریبا یک سوم آن را بدون خریداری کردنش مشاهده کردهاید. حتی اگر از این مورد نسبتا بیاهمیت! هم فاکتور بگیریم؛ هر از گاهی به لطف کاربران عزیز، اطلاعات مهمی از عنوان مورد انتظارتان در سطح اینترنت لو میرود و به این شکل، بخش مهمی از پیچشهای داستانی بازی نیز برایتان بیمعنی میشود. شاید خوبی عناوین مستقلی نظیر Limbo یا Inside این است که بی سر و صدا و بدون هیچ حرف اضافهای میآیند، به مانند یک بمب منفجر میشوند و تا ابد در خاطرهها باقی میمانند.
توصیف کردن Inside مقداری دشوار است. بعد از به پایان رساندن Limbo، مدت زمان زیادی منتظر اثر بعدی استودیو Playdead بودم؛ با این حال پس از تجربه جدیدترین اثر آنها، به این نکته پی بردم که این انتظار طولانی بیعلت نبوده و کاملا ارزشش را داشته است. بازی شاید در نگاه اول همان Limbo باشد که اکنون پر زرق و برق تر به نظر میرسد. در حقیقت، شروع هر دو عنوان بسیار شبیه به هم است ولی اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، پیشرفتهای به وجود آمده در تازهترین اثر استودیو Playdead انقلابی هستند. تیم حاظر در این استودیو، پس از خلق Limbo برای مدت زمان شش سال مشغول کار بر روی Inside بودهاند و همین موضوع به خوبی وسواس و دقت بالای سازندگان در تمامی بخشهای بازی را نشان میدهد.
شخصیت اصلی بازی تقریبا یادآور همان پسر بچه تنهای Limbo است. بی خبر از همه جا در جریان بازی قرار میگیرید و کنترل این پسر بچه را در یک جنگل مخوف به دست میگیرید. با گفتن مخوف به هیچ عنوان قصد اغراق کردن ندارم. اگر Limbo را تجربه کرده باشید، بدون شک در بیرحم بودن بازی با من هم عقیده هستید. خوشبختانه یا متاسفانه Inside نیز از همین اصل فکری پیروی میکند و به استراتژیهای بدون فکر بازیکنان به بدترین شکل ممکن پاسخ میدهد.
مکانیکهای گیمپلی تغییر خاصی به خود ندیدهاند و با همان مکانیزم آشنای قدیمی سرکار داریم که اکنون بهبودهایی را نسبت به قبل داشته است که مورد بدی هم محسوب نمیشود. همانطور که میدانید، Inside در ژانر پازل-پلتفرمر قرار میگیرد. به مانند Limbo و سایر عناوین این سبک، تعامل با محیط نیز از بخشهای کلیدی بازی محسوب میشود. تعامل با محیط شامل مواردی نظیر کنترل و حرکت دادن جعبهها، استفاده از طنابها برای جابجایی و… است. همچنین به مانند Limbo گیمپلی بازی به هل دادن، کشیدن و یا بالارفتن از اجسام ختم می شود و Playdead با وجود چنین محدودیتی کار بسیار بزرگی را انجام داده است. این موارد و قسمتهایی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت؛ در کنار سیستم پلتفرمینگ تقریبا بی نقص بازی قرار گرفته اند تا اثری بینظیر را خلق کنند.
یقینا Inside به مانند برادر بزرگترش تنها یک پلتفرمر ساده نیست. بازی از اتمسفری برخوردار است که آن را از تمام عناوین این ژانر متمایز کرده است. اتمسفری تیره و ترسناک که سراسر بازی را در بر گرفته است. این همان جنبهای است که باعث میشود آثار Playdead مرموز به نظر برسند. مورد دیگری که در این امر نقش زیادی داشته است نحوه روایت بازی است. اعضای Playdead هیچ علاقهای به روایت مستقیم داستان خود ندارند ولی داستان را به مانند صفحات پراکنده یک کتاب در عنوان خود پراکنده کردهاند. در مجموع، به دلیل گنگ بودن روایت نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد اما میتوان اینطور گفت که در Inside با مردم افسرده و جامعهای خیالی سرکار داریم که عدالت و مساوات در آن رعایت نمیشود.
در آغاز کار، هیچ اطلاعاتی در رابطه با شخصیت اصلی و یا افرادی که در حال تعقیب کردنش هستند نداریم و در ادامه هم اطلاعات واضح و خاصی در رابطه با آنها دریافت نمیکنیم. در واقع دنیای بازی به گونهای خلق شده است که گویی نقش راوی داستان را نیز بر عهده دارد. طراحی هنری بازی بینظیر است و آنقدر در انتقال حسها و تشکیل اتمسفر مورد نظر سازندگان موفق عمل میکند که پس از چند دقیقه خود را غرق شده در اقیانوس کوچک Playdead خواهید یافت. شخصیت اصلی در حال فرار کردن از گروهی است که به نظر نمیآید هیچ علاقه ای به او داشته باشند! بنابراین باید همواره از دید افراد آنها، خودرو های گشت و بازرسی و سگ های تعقیب کننده پنهان بمانید و در غیر این صورت عواقب خوبی در انتظارتان نخواهد بود.
اگر به طراحی هنری ساده Limbo که گرایشی مینیمال داشت و برزخی کابوس مانند را به تصویر میکشید علاقه داشتید، قطعا از Inside هم لذت خواهید برد. نکته مثبت و مهم این است که سازندگان مدت زمان بسیار بیشتری در اختیار داشته اند و به کوچکترین جزییات نیز توجه ویژه ای کردهاند. این موضوع در تمامی قسمت های بازی از انیمیشنهای روان گرفته تا طراحی چشمنواز محیطها به چشم میخورد. یکی از نکاتی که باعث شده Inside زیباتر از برادرش به نظر برسد، فاصله گرفتن از رنگ تیره به عنوان رنگ غالب بازی و رنگی تر شدن جهان بازی است. البته این به معنی رنگارنگ بودن دنیای تازه Playdead نیست. تمامی رنگهای بکار رفته سرد و بی روح بوده و از هیچ رنگ شاد و پر انرژی در محیطهای بازی استفاده نشده است تا همچنان با همان جهان قبل مواجه شویم که اکنون پرجزییات تر شده است. در این طراحی زیبا، تناقضی نیز به چشم میخورد. تقابل رنگهای تیره و روشن و تاریکی و روشنایی تضاد زیبایی را به وجود آورده است و در کل میتوان استایل هنری Inside را خاص، متفاوت و بی همتا دانست.
در زمینه صداگذاری و موسیقی نیز با چنین گرایش ساده و در عین حال هوشمندانهای طرف هستیم. در مقاطعی از بازی تقریبا موزیکی وجود ندارد. همانند Limbo بیشترین تمرکز سازندگان بر روی صداهای محیطی بوده است. صدای حرکت شخصیت اصلی، وزش باد، جریان آب و هر موردی که به زنده شدن دنیای بازی کمک میکند. در واقع این راهبرد بسیار زیرکانه و درست بوده و با به تصویر کشیدن تم هایی چون تنهایی، خشونت و افسردگی در غوطهور شدن بازیکنان در این جهان تاثیر چشمگیری داشته است.
البته Inside با وجود مدت زمان نسبتا کوتاهی که دارد از تنوع بالایی برخوردار است و به طور شگفت انگیزی از ابتدا تا انتهای بازی شما را میخکوب خواهد کرد. با وجود برتری تم سکوت و حضور آن در اکثر نقاط بازی، در مواقعی نیز شاهد شکستن این ریتم و تعقیب و گریزهایی هستیم که به خوبی اعتدال محتوا را در بازی ایجاد کرده است. سازندگان به طرز خارقالعاده ای میدانند که در چه موقعیتی لازم است تا تغییر را ایجاد کنند و این بدون شک یکی از کلیدیترین نقاط قوت بازی است. در واقع سازندگان در استفاده از هیچ موردی زیاده روی نمی کنند. شاید به همین خاطر بهترین پازلهای بازی تا این میزان دوست داشتنی هستند زیرا در سراسر بازی تنها یکبار با آنها روبرو میشویم و به این شکل هیچوقت جادوی خود را از دست نمیدهند.
بسیاری از بازی ها در ابتدا مکانیک های رایج در بازی را به تدریج معرفی میکنند و در ادامه آنها را تکرار میکنند و این دور تکرار تا انتها حفظ میشود طوری که بازیکن دیگر حس خاصی نسبت به آن موضوع ندارد. خب آن بازی ها فرق میکنند. در اینجا با یک شاهکار طرف هستیم و چنین عنوانی نیازمند خلق موقعیتهای خاطره انگیزی است که تکرار نمیشوند و این دقیقا کاری است که Inside انجام میدهد. در واقع مثل خیلی از عناوین دیگر این امکان وجود داشت که از این موارد بارها و بارها در بازی استفاده شود تا مدت زمان آن افزایش پیدا کند اما تیم Playdead کیفیت عنوان خود را فدای کمیت نکردهاند و تک تک لحظات این تجربه کوتاه بسیار ارزشمند هستند و کوتاه بودن بازی را نمیتوان به هیچ عنوان یک نکته منفی تلقی کرد. تنها موردی که میتواند یک موضوع منفی تلقی گردد تمام شدن زود هنگام این تجربه بینظیر است که ممکن است تا سالیان طولانی تکرار نشود.
مدت زمان نسبتا زیادی بود که هیچ عنوانی نتوانسته بود به این اندازه شگفت زده ام کند و از Playdead بخاطر خلق چنین اثری بینهایت ممنونم. علاوه بر این کاملا مشخص است این جملات به هیچ عنوان حق این عنوان را ادا نمیکنند و تنها توصیه من این است که اگر تا کنون بازی را تجربه نکردهاید هر چه زودتر اقدام کنید و طعم دنیای تازه Playdead را خودتان شخصا بچشید. همچنین تجربه Inside نه تنها به تمامی افرادی که از Limbo لذت بردند، بلکه به تمامی علاقهمندان سبک پلتفرمر و تمامی گیمرهایی که به دنبال یک تجربه متفاوت و کمیاب هستند توصیه میشود. امیدوارم به اندازه من از دیدار مجدد با برزخ Playdead خوشحال شوید.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
ممنون بابت نقد :yes:
با مقدمتون به شدت موافقم. این روزا بازیای AAA و بزرگ با تبلیغات و هزینه های زیاد دیگه مثل قدیم به دل آدم نمیشینه ولی این وسط بازیای مستقل و بی ادعا گیمرو میبره به سال های قبل.
با اینکه تموم بازی های دنیارو البته اونایی که معروفن بازی کرم .ولی این بدون هیاهو نمیدونم بیاد چ میکنه چی نمیکنه اومد و نشون داد محتوای بازی مهمه امتیاز این بازی ۹۵ شد اگه اشتباه نکنم. اسپنسر گف اگه دس من بود این بازی گوتی میکردم اونایی که لیبمو بازی کردن میدونن چقد قشنگ بود. صدای زیبا .محیط عالی. داستان خوب. اخرش ۱۰۰۰ فکر کردم باز ب نتیجه نفهمیدم این اخر چ مفهومیی داره. صدر صد ارزش بازی داره
اخرش شما میزنی رییس شرکت میکشی (اونی که از بالا انداختی پایین لهش کردی) اونیم که اخرش باهاش بازی میکردی مغز اصلی پروژه بود که مغز انسان ها رو در دست میگرفتن بردیش تو نور و از بین رفت اگه توجه کرده باشی تنها قسمتی که نور افتاب بود همون اخرش بود که دیگه از بین رفت
الان اسپیول کردی ؟ دادا قربون اون قدت برم ک نمیدونم چقده ترو خدا دیگه این کارو نکن 😥
بازی از دیدگاه خودم : بازی نشانهای زیادی برای فهمیدن داستان بازی گذاشته از نداشتن چشم هیچ یک از مردم- رنگاهی (قرمز.سیاه.سفید شخصیت اصلی بازی ) خوک و سگ دوبرمن پینچر -ساختمونها و سلاحای پیشرفته و … همه اینها یک چیز را میگویند اینجا المان هست تحت حکومت (آدولف هیتلر ) رنگ پرچم هیتلر .قرمز نشان دهنده ایده اجتماعی جنبش نازی ها، سفید نشان دهنده ی ایده ملی و سیاه نشان پیروزی جالبه که در پرچم اولیه هیتلر رنگ زرد با ارم عقاب هست که نشانه آزادیه مثلا در بازی داخل مستطیل زرد که میشدی میتونستی بپری ویا به عقب نگاه کنی و پایان بازی هم با نور زرد خورشید تموم شد(آزادی) -علاقه شدید مردم المان به گوشت خوک – ارتش سگ هیتلر ! که ترسناک ترین و باهوشترین نژاد دوبرمن پینچر بود سپر دفاعی مخفی هیتلر که از باد استفاده میکرد انرژیشم از دریا میگرفت ! اگه توجه کرده باشین در بازی جنس مونث وجود نداشت به جز یکی که زیر آب بود ( پری دریایی یا عروس دریایی ) که میتونیم تشبیحش کنیم به برده داری جنسی و نفرت یک دختر! اگه ریز بین باشین توی اداره روی میز یه سیگار روشنه که صاحب نداره و یا صاحبش فرار کرده (هیتلر مخالف سرسخت سیگار کشیدن بود!) به طور کلی بازی به دو بخش تقسیم شده (مرده ها و زندها) با این تفاوت که مرده ها هم دیده میشن ! مثل اون مترسکها و اون کلاه که رو سرش میزاره بی شباهت به کلاه اعدام که نمونشو در فیلم( راه سبز) هم میبینید نیست ؟! راه ارتباطی زنده با مرده در بازیه – خوب زندها همه به جز مترسکها و اون دختره و البته شخصیت اصلی بازی قبل غرق شدن!! بله اون هم میمیره! ولی هنوزم به سوی هدفی که داره ادامه میده و حالا بدون کلاه هم مردها از تو که منجیشون هستی حساب میبرن و بلاخره به جایی میرسی که دانشمدان دارن روی مردهی مردم هم آزمایش میکنن ! اونجاست که لباس از تنش در میاد ومرده ها تابوتی از خودشون براش درست میکنن که همه ای اونا رو به سوی آزادی هدایت کنه (حتی مردها هم آزادی رو دوست دارن :-(( )
دمت گرم از اون گیمر هایی هستی که نمونه ندارن
خیلی دقیق گفتی معلومه اهل مطالعه ایی .
واقعا با نظرت حال کردم
خواهش میکن دوست عزیز لطف دارین – این بازی خیلی جای صحبتوبحث داره اما کلی گفتم :smirk:
بسیار ممنون .. نظرت خیلی زیبا و مو شکافانه بود …
البته داستان یا حالت بازی طوری بود که هر مخاطب یا گیمر میتونه یک برداشت بکنه ..
باز ممنون
Y PS@
بله متاسفانه دقیقا همینطوره… ممنون که مطالعه کردین
نقد عالی بود خسته نباشید
ممنون دوست عزیز
نقد خیلی خوبی بود آقای ثمرصفا خسته نباشین!
اون تیکه ای که گفتین تو این دورو زمونه قبل انتشار بازی نزدیک به یک سوم بازی رو میدونیم خیلی حال کردم!
من خودم عا.شق این سبک بازیام به دوستان حتما این بازی و valiant hearts رو پیشنهاد میکنم!
اره بازی قشنگی بود ولی اشکمو دراورد 😥
Eghbal@
نظر لطفتونه دوست عزیز… بله بازی Valiant Hearts هم خیلی زیبا بود.
خوب بود ولى پایانش زیادى مبهم بود
ما کج میریم ،راست میریم بن میشیم :reallyangry:
باید بشم یکی مثل اوس علی که هر چقدر دلش میخواد توهین کنه بعد بنم نشه :reallyangry: :reallyangry:
_____________
رفع اسپم :زیاد با بازیش ارتباط برقرار نکردم ولی نقد خوبی بود :yes:
باو من یه بار توی پست pc اوس علی بازی در اوردم بن شدم کلا گروه ما(یاسین و ایدن و تو و من ) همش بنیم :pissedoff:
شانس دیگه 😥
اخه بدبختی این که یک روزم نگذشت اک.ا.ن.ت جدید ساختم
هیچ ف.و.ش.ی هم ندادم بعدش بن شدم 😥 😥
رفع اسپم :خداکنه ڀرای بقیه دستگاه هم بیاد که البته شک دارم
من هنوز همون اکانت رو دارم.بن نشدم.
من اخرش زهرشو دیروز ریخت بن شدم امروزم دوباره بن شدم 😐
خدارو شکر من نشدم
تاحالا یه بار بن شدم
ممنون از نقدتون امیدوارم بتونم همچین شاهکاری رو تجربه کنم
..
اسپم:دوستان ۳dm مدعی شده دنوو رو شکسته خبرش هم تو کانال سایته d.b.a.z.i گذاشته شده
ممنون بابت نقد خب میشه گفت این بازی یکی از بهترین های امسال هست و امیدوارم مایکروسافت بیشتر روی این گونه بازی ها سرمایه گذاری کنه
آقای ثمرصفا نقدتون مثل خود بازی کوتاه و فوق العاده بود :-*
در مورد بازی اینو بگم که اگه گیمری این بازی رو بازی نکنه به خودش ظلم کرده! :blush:
به امید روزی که همه ی بازی ها با وسواس و وقت بیشتری ساخته بشن تا تبدیل بشن به شاهکار هایی مثل INSIDE ولی چه میشه کرد که یه عده ای بازی ساز گیمر رو به شکل کیف پول میبینند و یه عده گیمر هم بازی رو فقط جهت سرگرمی بازی میکنند و واسه ی بی ارزش ترین بازی ها پول خرج میکنند
ممنون که وقت گذاشتین و خوندین، بله عنوانی هست که به هیچ وجه نباید از دست داد.
بهترین بازی ۲۰۱۶ ! دیشب تمومش کردم واقا عشقه و حرف نداره.
بهترین بازی ۲۰۱۶ واسه شما 😉 😉 😉
تمام گیم های ۲۰۱۶ که شاخ بودن و انحصاری و غیر انحصاری تجربه کردم این ی چیز دیگست
میگم که واسه شما بهترینه.واسه ما نیست
نظزه همه محترمه بس به نظرتون احترام میزارمممممم
۱۰۰ البته.
اگر سیستمتون کششداره در حد پایین یه استیم نصب کنید رو این بازی رو تهیه کنید قول میدم نظرتون در مورد کلیه گیم های ۲۰۱۶ عوض میشه.
:yes: :yes:
بهترین بازیه ۲۰۱۶ که انچارتد هست تا اینجا ولی بازی inside هم خوبه
انچارتد برای بنده تکراری بود و چیز جدیدی نداشت این بازی بهترین بازی ۲۰۱۶
خب میشه بگید چجوری انچارتد بازی کردین مگه ps4دارید ?:-)
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پ ن پ اومدم با امولاتور روی pc انجامش دادم!!!!!!
من همیشه کنسول های سونی رو سری اول تهیه میکنم. تجربه نشون داده سری اول کنسول های سونی بهترین هستند. هم ps2 و هم ps3 بنده هم سری اول هستند و ps3 بنده جزو اون تعداد کمی است که بازی های ps2 رو اجرا میکنه!
اخه اواتارت ….
اهان بنده زود قضاوت کردم شرمنده به هر حال موفق باشید :yes:
داداش raminxx یه سوال داشتم.
برای خرید بازی از استیم باید حتما از استیم آنلاین باشی و یا فیلتر شکن میخواد؟
ممنون بابت نقد عالی بود خسته نباشید آقای ثمرصفا. بازی بسیار لذت بخشه ولی من ب جای ۹٫۵ بهش ۹٫۷ میدم
خوشحالم که رضایت داشتید.