شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 

Yharnam، شهر خفته در خون، جولان‌گاه خون‌زادگان

سعید آقابابایی
۱۰ خرداد ۱۴۰۰ -
شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا 

به چه روزی افتاده‎ ام… کارم از نفس‎های آخر هم گذشته است . دیگر حتی نفسی باقی نمانده است که به شماره افتاده باشد و صدای خس‌خس ضجه‌گونه آن ها را نیز نمی‌شنوم. مدت‎هاست که شبم، چه “طولانی‌زمانیست” رنگ خورشید و روشنایی واقعی را ندیده‎ ام و حتی آفتابی ملایم تنم را که آماج زخم و جرح و خون و چرک است، نوازش نداده است. مدت هاست که روشنایی از من رخت بربسته است. مدت هاست که آفتاب روی تنم نیارمیده است و در عوض، تاریکی و سیاهی بر جسم و قلبم خوش لمیده است که گویی آرامگاه ابدی آن است. زمان‌هایی بس طولانیست که تشنگی و عطش سینه و گلویم را خشک کرده است و اما دریغ از آبی و دریغ از رفع عطش. به جای آب، سینه عطشانم با خون آبیاری می‌شود و هر لحظه مرا دل‌سوخته‌تر و عطشان‌تر از قبل باقی می‌گذارند. گرد و غباری محو از خاطرات گذشته نیز دیگر باقی نمانده است و حتی بارقه‎ های امید نیز از روزگار حزن‌انگیزم رخت بربسته‌‌اند.

تنم مامن دیوان و ددصفتان است و انسان‎هایی که روزگاری “مردم” بودند، اکنون جانیانی روانی هستند و دیوهایی در لباس انسان. لحظه‌لحظه بر جای‌جای تنم زخم می‌خورد و جوی‎های خون بر تن و بدنم جاریست، گاهی چنان غرق در خون می‎گردم که گویی تازه از میان نطفه خونین زاده شده‎ ام. وقتی که شکارچیان پای بر تنم می‎گذارند می‎دانم که چه در انتظارم خواهد بود. وقتی که تک‌تک این شکارچیان در حال نبرد با دسته دسته‌های دیوها و گرگ‌ها هستند، زخم‌های مداوم است که بر تن خسته‎ام وارد می‌شود و چنان زخمی و جراحت دیده هستم که دیگر جای سالمی بر پیکره‌ام باقی نمانده و زخم‎ها روی زخم می‌خورند تا به مرگ ابدی‎ام بیشتر نزدیک شوم. دیگر مرا امیدی به رستگاری نیست و حتی کورسوی نوری را نیز در دوردست‎ها نمی‌بینم. لحظه لحظه غرق و غرق‌تر در منجلاب تاریکی می‌شوم و در باتلاق ناامیدی فرو می‌روم.

مرگ من نزدیک است. شاید نزدیک‌تر از چیزی که حتی خودم فکرش را می‌کنم. مرگی غلتان در خون و درد. مرگی در اوج خستگی و سیه روزی. این هم سرنوشت من بوده است و آسمان‌ها و افلاک چه شوربختی و چه طالع نحسی را برای من مقدر کرده‌اند. شاید در زمانی دیگر و دنیایی دیگر من نیز رنگ آرامش به خود ببینم و جای رودهای خون و زخم های عمیق، رودهای آب زلال و دشت‎های خرم و به جای تاریکی و سیاهی، روشنایی و نور و سپیدی بر تنم سیطره گسترانند. من Yharnam هستم، جنازه ه‎ای بی‎جان از یک شهر، شهر بخت های شوم، آرامگاه طالع‎ های نحس، شهر خون و گناه…

همین یک تصویر برای کل مقاله کافیست فقط باید گفت بی‌نظیر

همین یک تصویر برای کل مقاله کافیست… فقط باید گفت بی‌نظیر

بدون شک بازی Bloodborne یکی از بی‎ نقص ترین عناوینی است که در نسل هشتم منتشر شده است و در تک تک بخش های خود از گرافیک و گیم‌پلی گرفته تا صداگذاری و … کیفیت فوق العاده بالایی دارد. به مانند همه این بخش‌ها، این کیفیت در طراحی و پیشینه‌پردازی شهری که بستر وقوع اتفاقات بازی است نیز کاملا واضح و مبرهن است و شهر Yharnam یکی از مخوف‌ترین شهرها و محیط‌هایی است که تا به حال بازی‎های رایانه‎ ای به خود دیده‌اند و حتی با وجود بارها بازی کردن Bloodborne، به هیچ وجه محیط بازی و این شهر برای ما خسته کننده نمی‌شود.

گویی که هر بار Bloodborne را تجربه می‌کنیم، Yharnam نکته جدیدی برای ما به همراه دارد و زاویه‌ای دیگر از زشتی و سیاهی و تاریکی خود را برای ما آشکار می‌کند تا هر چه بیشتر به سرنوشت آن بیندیشیم و همچنین به سرنوشت شکارچی که کنترل وی را در اختیار داریم. در این قسمت از سری مقالات شهر بازی که مدت کوتاهی است خدمت شما عزیزان معرفی و منتشر شده است قصد داریم تا در خصوص شهر Yharnam در بازی Bloodborne که بسیاری از شما خاطرات زیادی با آن دارید، با شما عزیزان صحبت کنیم. شهری که به هر گوشه‌اش که می‌نگریم حرفی برای گفتن دارد، آن‌ هم حرف‌هایی تلخ و زهر‌آگین…

فضای شهر غم دارد انگار کلی حرف در دلش است

فضای شهر غم دارد… بغضی ز ماتم دارد.

Yharnam دارای طراحی و معماری برگرفته از لندن ویکتوریایی است با ساختمان‏‌هایی بلند، متروک و کثیف، با فضاسازی بسیار سیاه و مرده که نشانگر اتفاقاتی است که در آن رخ داده است. معدود انسان‎هایی که در این شهر هنوز انسان مانده‎اند در خانه‎های خود مخفی شده‎اند، ولی انگار همگی عقل خود را از دست داده‎اند و شاید هم طی گذر زمان آن‎ها هم تبدیل به یکی از دیوها و هیولاهای شهر شوند (مانند یکی از شخصیت‌هایی که از پشت پنجره با وی حرف می‌زنیم و بعدا در بازی تبدیل به یک دیو شده است) و دیگر کلا ذات انسانی خود را از دست بدهند. در هر قدمی که در شهر بر می دارید کاملا فضای مرده و مخوف آن را حس میکنید و هوای سنگین و پر از بوی خون آن را نفس می‌کشید.

در جای جای شهر، مرگ و نابودی نمایان است و وحشیگری عریان. هیولاهای بدترکیب و زشت سطح شهر را پوشانیده‌اند و آماده آنند تا هر لحظه انسانی را بدرند. نبرد میان شکارچیان و دیوها مدت هاست که در شهر ادامه دارد و آن را هر روز بیشتر از دیروز به قتلگاهی برای انسان ها و هیولاها تبدیل می کند و میدان کارزاری است آکنده از خون فاسد و غرق در سیاهی گناه.

به طراحی این مسیر دقت کنید

به طراحی این مسیر دالان‌گونه تا انتها دقت کنید…

Yharnam جولان‌گاه ددان و مقر ددصفتان است. نمادیست از یک کابوس هولناک، از شهری ویران، از زندگی مرده، از رنج و درد، نمادی است از سیاهی و تیرگی، تاریکی و نحوست، ناامیدی و اندوه، ذلت و مرگ، محل به گل نشستن کشتی آرزوها و غرق شدن در منجلاب تباهی، همان جا که سرشت انسانی را هیچ امیدی به پاک ماندن نیست و خوی انسانی خیلی زود در خون خواهد غلتید.

صفت غالب در Yharnam، حیوانیت است و بس، و هیچ کس را گریزی از جنون نیست. آنها که در خانه مانده‎اند تا از شر ددان و هیولاها در امان مانند نیز به جنون دچار شده‎اند و وقتی بر در خانه آنان می‎کوبی صدای خنده‎های مریض‎گونه و دیوانه‎وار آنان به گوش خواهد رسید، خنده‎هایی که کم از گریه و فغان ندارند و شنیدن آن‎ها بر تضاد حاکم بر شهر می‎افزاید و مهر تاییدی است بر نکبتی که شهر را احاطه کرده است و سرنوشت شومی که همه ساکنانش را هیچ راه گریزی از آن نیست.

yharnam زادگاه چنین موجوداتی است

Yharnam زادگاه چنین موجوداتی است…

در Yharnam مرگ، حاکم مطلق و خون، اسانس جاریست. هیچ چیز در این شهر رنگ و بویی از شادابی و انسانیت ندارد و ددصفتی در شهر بیداد می کند. به قدری فضای شهر مرده و سیاه است که در کمتر بازی رایانه‎ای تا به حال چنین شهری دیده ایم و حتی نمی توان به این فکر کرد که شاید روزگاری این شهر، یک شهر عادی با مردمانی عادی بوده است و زندگی به طور نرمال در آن جریان داشته است. حتی رویای چنین موضوعی را نیز نمی توان در Yharnam دید و در خواب نیز کابوس خواهید دید (هر چند که شاید حتی کلیت بازی نیز در دنیای کابوس جریان داشته باشد).

در این شهر حتی به ظاهر انسانی هم نمی‌توان اعتماد کرد و ممکن است یک دیو پلید در پس نقاب ظاهر انسانی مخفی شده باشد، به مانند مردی ژولیده و نحیف که بر روی سقف یکی از خانه‌های شهر می‌بینیم و از شما درخواست کمک می‌کند تا به وی پناه دهید و اگر جایی پناهگاه دارید وی را نیز به آنجا راهنمایی کنید. ولی کافی است که دلتان برای وی بسوزد (که احتمالش هم زیاد است) و وی را به سمت جایی که دیگر مردم را نجات داده‌اید بفرستید. دفعه بعدی که به پناهگاه بروید مشاهده خواهید کرد که وی همه مردم را کشته است و این گونه تاوان دلسوزی خود را می‌دهید. در حالی که اگر از همان اول بر روی سقف خانه چند ضربه به وی بزنید تبدیل به هیولایی قدرتمند می‌شود که کار سختی هم برای کشتن وی دارید. این گونه است که در Yharnam حتی ظاهر انسانی نیز دلیلی بر انسانیت نیست و مخوف‌ترین هیولاها شاید در قالب انسان منتظر دریدن طعمه‌های خود باشند.

شهری با موجودات تشنه خون

شهری با موجودات تشنه خون…

کار طراحان و سازندگان بازی در استودیو فرام سافت‌ور و در راس آنها هیدتاکا میازاکی در طراحی و فضاسازی شهر Yharnam چیزی از خلق یک شاهکار کمتر نیست و خلق این شهر را باید جزو Master Piece های این استودیو به حساب آورد. اتمسفر شهر Yharnam به دلیل نوع معماری خاص آن که برگرفته از لندن ویکتوریایی است بسیار تاریک تر و مخوف‌تر از اکثر مناطقی است که تاکنون در دیگر عناوین میازاکی مثل سری سولز مشاهده کرده‌ایم و به طور کلی باید گفت فضاسازی و اتمسفر شهر Yharnam به قدری حزن‌انگیز، تاریک، ناامید‌کننده و مرده است که Bloodborne را تبدیل به تاریک‌ترین عنوان میازاکی تاکنون کرده است.

کاملا مشخص است که میازاکی قصد داشته تا Bloodborne را تبدیل به برندی کاملا مجزا از سری سولز کند و اولین روشی که در راه رسیدن به چنین منظوری پیاده کرده است، طراحی Yharnam است که شبیه به هیچ یک از عناوین سولز نیست و زمانی که بستر وقوع دو بازی و داستان و پیشینه آن‌ها کاملا با هم متفاوت باشند، خیلی سخت است که بخواهیم آن‌ها را کاملا مانند هم فرض کنیم، حتی اگر المان‌های گیم‌پلی بسیار مشابهی هم داشته باشند. در واقع میازاکی در خلق یک سری جدید و مجزا از عناوین سولز کاملا موفق عمل کرده است و یک فرنچایز انحصاری جدید و عالی را برای سونی و پلی‌استیشن ۴ به ارمغان آورده است.

در طراحی تک تک جزییات شهر حداکثر دقت به عمل آمده است

در طراحی تک تک جزییات شهر حداکثر دقت به عمل آمده است…

طراحی هنری بازی به حدی زیبا و فوق‌العاده انجام شده است که امکان ندارد بازیباز از این سطح از حرفه‎ای‌گری که در طراحی شهر به کار رفته است شگفت زده نشود و طراحان بازی را تحسین نکند. خیابان‌های سنگفرشی کثیف و پر از سیاهی، موجودات بدشکل و بدفرم مثل ترکیب سگ و کلاغ، هیولاهای غول پیکر، انسان‌های مجنون و دیوانه، دیوهایی که به شکل انسان در‌ آمده‎اند، ساختمان‎های رنگ و رو رفته و دوده گرفته و کثیف، وسایل و لوازم رها شده در خیابان‎ها و کوچه‎ها مثل کالسکه‎ها و …، هوای سیاه رنگ و آلوده، محیطی مرده و فاقد هر گونه شادابی، همه و همه باعث شده‎اند تا بازیباز کاملا در محیط و جو بازی قرار بگیرد و هر چه بیشتر در داستان بازی غرق شود. در واقع محیط شهر Yharnam کاملا منطبق و مکمل داستان بازی و داستان نیز کاملا در راستای طراحی محیط شهر است و این باعث هر چه بیشتر قدرتمند شدن Bloodborne شده است.

یکی از نخستین تصاویری که از yharnam منتشر شد به تضاد کالسکه با محیط دقت کنید

یکی از نخستین تصاویری که از Yharnam منتشر شد… به تضاد کالسکه با محیط خوفناک دقت کنید.

میازاکی و تیم هنرمندش بارها و بارها ثابت کرده‌اند که از منظر طراحی هنری محیط‌‌های مخوف افسانه‌ای و قدیمی و همچنین طراحی شخصیت‌های کاملا دفرمه و باس‌های عجیب و خوفناک؛ بسیار مهارت دارند و نه تنها این را در یک بازی بلکه چندین بار به وفور ثابت کرده اند. جو Yharnam طوری است که حتی وقتی هیولا و دیو و دشمنی نیز در محیط حضور ندارد و شما مشغول قدم زدن در آن هستید هم احساس ناامنی و استرس به شما دست می‎دهد و حسی دارید مانند این که هر لحظه یک نفر مشغول پاییدن و زیر نظر داشتن شماست و انگار محیط شهر، خیابان‎ها و ساختمان‎ها شما را جوری در بر گرفته‎اند که حالت خفگی به شما دست می‎دهد. در جای جای محیط شهر حس غم و اندوه و مردگی موج می‎زند و این‎طور به نظر می‎رسد که شهر بغضی در گلو دارد و مدت‎هاست که غمی بزرگ و کهنه در دلش خانه کرده است که هر لحظه بیم انفجار آن می‏‌رود.

قدم زدن در شهر خالی و بدون دشمن هم خوفناک است

قدم زدن در شهر خالی و بدون دشمن هم خوفناک است…

بی‎شک دیدن یک کالسکه کودک در وسط خیابانی تاریک و سیاه که سگ‎هایی مریض و هیولاگونه در آن ول می‎گردند تضادی بسیار زننده و کریه و از سویی بسیار غمناک و ناراحت کننده است. بیمارستان و دواخانه‎ای که در آن مریض‎ها بر روی تخت پزشکی مرده‎اند یا تبدیل به موجوداتی دیگر شده‎اند و در اتاق راه می‎روند حس بسیار دردناکی را به بازیباز منتقل می‎کند.

فکر این که هر یک از آن موجودات و هیولاها روزی یک انسان عادی بوده‎اند و مشغول زندگی با همسر و فرزندان خود بوده‎اند، دل انسان را به درد می‎آورد و حتی گاهی شاید ما را در کشتن آنها نیز دچار تردید کند اما وقتی وحشی‌گری و خون‌خواری بی‌حد و حصر آن‌ها گریبانتان را می‌گیرد دیگر تردید از یادتان می‎رود و می‎بینید که دیگر هیچ نشانی از انسانیت حتی در اعماق وجود آن‎ها نیز باقی نمانده است و مرگ برایشان به نوعی رهایی و خلاص شدن از این زندگی نکبت‎‏بار است.

درود بر طراحان from software

درود بر طراحان From Software… فقط همین

باید اذعان داشت که طراحان نابغه استودیو فرام سافتور باعث شده‎اند تا این استودیو به عنوان یکی از دو یا سه شرکت اول در صنعت بازی‎های رایانه‎ای در زمینه طراحی محیط، طراحی دشمنان و همین‎طور طراحی باس‎ها مطرح شود و باید گفت در زمینه طراحی محیط، شهر Yharnam کمی بالاتر از طراحی محیط‎های سری سولز، به عنوان برترین کار طراحان فرام‌سافتور شناخته می‌شود و یکی از برترین طراحی محیط‎ها در تاریخ بازی‎های رایانه‎ای نیز به حساب می‌آید.

برخی شهرها در دنیای بازی‌های رایانه‌ای وجود دارند که به مانند بازی مربوط به خود در تاریخ این صنعت جاودانه می‌شوند و شاید یکی از دلایل جاودانه شدن آن بازی، شهر مورد نظر و طراحی بی‌نقص و جذاب آن باشد. بدون شک Yharnam از همین دسته شهرهاست که در کنار بازی Bloodborne جاودانه شده و تا همیشه بازیبازان از آن به نیکی یاد خواهند کرد و به یاد خاطراتی که در این بازی و در این شهر داشته‌اند خواهند افتاد. خاطراتی که البته از نوع هاردکور هستند! پیشنهاد می‌کنم اگر تاکنون جرات نکرده‌اید یا قصد نداشته‌اید تا پای به Yharnam بگذارید، اکنون دیگر تصمیم خود را بگیرید و تجهیزات خود را آماده کنید و پای به شهر تاریکی، مرگ، جنون و خون بگذارید. باشد که رستگار شوید…

 

مطالب مرتبط

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • Matt Murdock گفت:

    مثل همیشه عالی اقای آقابابایی

  • head of demon گفت:

    بازی به نظرم هیچی کم نداره
    همین بس که گیم پلیش به شدت معتاد کنندس
    یه نکته جالب یارنام اینه که از هر منطقه ایش نگا کنی مناطق دیگشو میبینی
    فقط حیف که کلی منطقه محوف تو بازی میبینی که قابل وارد شدن نیستن :/
    فقط تروفی ملکه یارنام مونده که واقعا رو مخه پیدا کردن مواد مورد نیاز واسه هر چالیس

    • M.mohamadr7 گفت:

      مقاله های سعید جان کمی از شاهکار نداره واقعا دستت درد نکنه عالی بود .
      هنوز یادم نمیره سال پیش تابستون رفتم خریدمش و فروشنده خیلی ازش تعریف کرد و گفت طولانی هست بازیش من گذاشتم تو دستگاه و با شورو شوق منتظر بودم به اولین دشمن بازی رسیدم و به زحمت کشتمش و وارد فضای اصلی بازی شدم فک کنم حدود ۲۰ بار مردم و حتی به باس اول بازی نرسیدم سی دی بازی رو دراوردم و هرچی فش از دهنم درمیومد به سازنده بازی و فروشنده گفتم و رفتم دوباره بازی رو باهاش تعویض کردم تا این که چند ماه بعد اومدم تو گیمفا یک مقاله از سعید جان درباره dlc بازی بود بنظرم خوندم جوری از بازی تعریف کرده بود که دوباره گفتم برم امتحان کنم فقط اینو بگم به بازی جوری معتاد شده بودم که تا حالا فقط سری gow تونسته بود منو انقدر معتاد یک بازی کنه این بازی شد جزو برترین بازی هایی که تو عمرم کردم و بلافاصله بعدش dark souls 3 رو گرفتم و تمومش کردم . منی که سر دشمن های اول بازی راحت میمردم بعضی باس هاشو بار اول میکشتم .
      درضمن سعید جان اگه لطف کنی یک مقاله برای داستان dark souls 3 بذاری ممنون میشم .

  • وبسایت گیمینگ WeGame.ir گفت:

    بسیار عالی ، من واقعا از پاراگراف اولی نهایت لذت رو بردم و الان میرم بای خوندن بقیه

  • (hacking is our weapon ..... گفت:

    اقا خیلی شرمنده بابت اسپم ولی دو روزه دارم اینو میپرسم
    توی chapter 15 انچارتد چهار با nadine میجنگیم و از ساختمون پرت میشیم بیرون ولی باید بریم توی ساختمون سم رو نجات بدیم ولی نیتن نمیتونه وارد ساختمون بشه چون جایی برای گرفتن نداره و طناب هم همراه نیست
    این یه باگه یا مشکل بازی و یا مشکل از ps4. هست

  • dc10000000000 گفت:

    مقاله عالی از سعید اقا بابایی خسته نباشید

  • Dr. Freeman گفت:

    سعید جان لطفا شهر بعدی رو واسه city 17 رزرو کن :weep: من هر بار میام میبینم یه شهر دیگه ست :weep:
    پاراگراف اولت رو که خوندم یه لحظه فک کردم دارم رمان میخونم. خیلی قشنگ نوشته بودی :yes:

    • درود به شما شهروز جان. به روی چشم حتما میذارمش برای اولین مقاله بعدی که خودم برای شهر بازی می‌نویسم. شهروز جان میخوام یه کار خوب برای این مقاله که اختصاصی خودت خواهد بود انجام بدی. خصوصیات جالب این شهر که از نظر تو شاخص هستن و میخوای بهشون پرداخته بشه رو برام پ خ کن چون ممکنه شاخصه‌های این شهر از نظر من با نظر شما مقداری تفاوت داشته باشه و شما چون عمیق تر از من به این بازی پرداختی چیزهایی رو بدونی که من نمی‌دونم. خوشحال میشم اگر این کارو بکنی.
      نظر لطفته شهروز جان. خواستم حال و هوای یارنام رو از دید خودش هم تصور کنیم که چی داره بهش می‌گذره.

    • در این که اندرتیل یکی از برترین بازی هایی که تا امروز تجربه کردین شکی نیست چون برای من هم همینطوره و واقعا نشون داد که گرافیک وقتی بازی معرکه باشه پشیزی ارزش نداره و یه بازی پیکسلی حتی شاید بتونه اشکت رو هم در بیاره. نقد این بازی رو هم خودم نوشتم و روی سایت دیدن حتما. ولی در مورد این که این بازی رو بگنجونیم توی شهر بازی قطعا خود شما که بازی رو تجربه کردید بهتر از هر کسی میدونید که امکان پذیر نیست و به هیچ وجه با این مقاله همخونی نداره اندرتیل.

  • خیلی از شما متشکرم که مثل همیشه لطف دارید به بنده و زحمت می کشید وقت میذارید و مقالات رو می خونید.
    دقیقا هیمنطوره که میگید و این تاریک ترین بازی میازاکی هست که تا حالا ساخته.

  • HUNTERsCREED گفت:

    یکی از بهترین شهر هایی که تو کل صنعت گیم دیدم
    چیزی که درباره اتمسفر خوفناک و محشر این شهر و بازی همیشه به یادم میمونه اینه که اگر بخوای بازیو به صورت افلاین و تنها بری جلو بعد ازینکه وارد یه محیط جدید شدی در عین خوشحالی و تنوعی که داره چنان ترس خاصی به خودت میگیری که اروم اروم رو به جلو حرکت میکنی و هر لحظه نگران این هستی که الان توسط یکی از گریت وان ها سوپرایز بشی یا به این فکر میکنی که چی در انتظارته اما در عینه حال از محیط جدید لذت میبری!درعین حال این ترس و استرس لذت بخشه
    این فقط درباره شهر و محیطش و اتمسفر بسیار زیلای بازی بود
    حالا خود بازی و لذذذذت کشتن باس مخصوصا اگر تنها بزنیش که نفس گیر بشه کاملا جداس
    ممنون از شما اقا سعید
    :yes:

    • ممنونم از شما.
      بله درسته. استرس همواره توی این بازی و کلا توی بازی های میازاکی همراه ادم هست و نمی دونه که جلوتر چه سرنوشتی در انتظارشه.

    • HUNTERsCREED گفت:

      چون این مقاله درباره محیط بازی هستش حرف دیگه ای درباره سایر قسمتای بازی نمیشه زد
      اما درباره همین محیط باید بگم وقتی که شما بعد از چندین ساعت تلاش داخل این شهر تاریک و خوفناک هستید وقتی بعد از کشتن باس اون منطقه لایت ظاهر میشه و بر میگردید به هانتر دریم چنان حس ارامش و راحتیی به شما دست میده که انگار واقعا خود شما داخل اون محیط وحشتناک بودید و حالا بعد از چندین ساعت تلاش و مزد اون به خونه خودتون که اتمسفر شدیدا ارامش بخشی داره رسیدید
      اتمسفر هانتردریم به معنای واقعی کلمه دقیقن برعکس یارنام هستش و شما نهایت ارامش رو توش پیدا میکنید و اگر ازون دسته افرادی باشید که کاملن داخل اتمسفر و کلا خود بازی غرق میشن چندینو چند دقیقه بعد ازینکه از یارنام به هانتر دریم اومدید داخلش قدم میزنید و لذت میبرید
      درباره محیط های مبارزه باس ها هم یا همون اتمسفر باس فایت ها بنظرم واقعا خوبه که گلچین کنم
      کاری به خود باس ها ندارم یا مسیر قبلشون فقط به اون محیطی که داخلش باس فایت ها بود تاکید دارم
      از بینه تمامیه ابن ها به نظرم محیط باس هفتم نسبت به تمامیه محیط های دیگه ارامش بهت میداد و کلا یه فضای مجزایی داشت(البته خود باس انقد رو عصابم بود که فقط قبل اینکه شروع به مبارزه باهاش کنم از محیط لذت میبردم 😀 )
      محیط های دیگه مثله اتمسفر و مکان باس هشتم بازی که روی سقف یه ساختمون با هوای برفی بود که اونم تنوع خیلی بالایی نسبت به دیگر محیطای یارنام داشتو صدالبته در راس تمامیه اینا اتمسفر و مکان پشتیه هانتر دریم بود که گرمن پای درختی منتظر شما روی صندلیه خودش نشسته بود
      قبل اینکه برم و باهاش صحبت کنم وقتی وارد اون باغ شدم واقعا حیرت زده شدم و برام عجیب بود
      اینکه تمامیه این مدت این مکان خارقلعاده دقیقن پشت هانتردریم بود و من فقط قسمتی ازش رو دیدم
      اتمسفر این محیط جوری بود که علاوه براینکه مبارزه با گرمن بسیار سخت و طاقت فرسا بود اما این محیط به نوعی انگار پشتیبان شما بود و لذت میبردید ازش
      این محیط برای من از تمام بازی جدا بود و بهترین بود برام
      البته اینارو به ترنیب نگفتم
      در اخر هم اشاره کنم به اتمسفر باس سوم OLD HUNTER که اونم طبق معمول یه شاهکار تمام عیار بود مخصوصا وقتی به خود ساعت نگاه میکردی و روبه جلو میرفتی و هانتری رو میدی که انگار با یه بذن بی جان رو صندلی افتاده
      وقتی اروم قدم زنان به سمته این هانتر میرفتی یه ترکیب فوقلعاده ای رو میدیدی که واقعا به بهترین شکل ممکن بود
      یک صندلی و یک هانتر با لباسای زیبا که دقیقا پشت سر اون ساعت برج یارنام رو میدیدی که محشر بود
      خودباسش هم که تعریف نداره و من واقعن مخصوصا به علت داستان بازی بهش علاقه مندم
      انقد زیبا بود و داستان ناراحت کننده ای داشت که گاهی وسط اون مبارزه سخت دیگه دلت نمیخواس بهش ضربه بزنی و فقط از ضرباتش جاخالی میدادی
      نمیدونم چرا اما LADY MARYA از تمام شخصیت های بلادبورن برام جدا بود و دوست داشتنی تر
      بازم ممنون بابت مقاله اقا سعید 😀

  • Mr.surprise گفت:

    یادمه یه پروژه ای داشتین… راهنمای بازی بلادبورن… هنوزم صفحش تو سایت هست که گفته به زودی منتشر میشه ولی راهنمایی ندیدم من :((

    • والا به حضورتون عرض کنم که قصد دارم انشالله یه راهنما برای بلاد بورن بنویسم چون دیگه الان به سطحی توی این بازی رسیدم که واقعا و بدون اغراق یک ویکی پدیای جامع و البته سیار بلادبورن هستم!!!!
      همین طور یه راهنما برای دارک سولز ۳ که منتها اون زمان میبره چون هنوز به اون سطح تسلط نرسیدم و باید اون رو هم مثل بلادبورن یه ۷-۸ باری تموم کنم تا بتونم با اطلاعات خودم بنویسم مثل دارک سولز ۲٫

  • god of ps4 گفت:

    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت اقا سعید گل با مقاله های بی نظیرشون. داش سعید یدونه ای :yes: 😉

شهر بازی | Yharnam، شهر خفته در خون | گیمفا