به چه روزی افتاده ام… کارم از نفسهای آخر هم گذشته است . دیگر حتی نفسی باقی نمانده است که به شماره افتاده باشد و صدای خسخس ضجهگونه آن ها را نیز نمیشنوم. مدتهاست که شبم، چه “طولانیزمانیست” رنگ خورشید و روشنایی واقعی را ندیده ام و حتی آفتابی ملایم تنم را که آماج زخم و جرح و خون و چرک است، نوازش نداده است. مدت هاست که روشنایی از من رخت بربسته است. مدت هاست که آفتاب روی تنم نیارمیده است و در عوض، تاریکی و سیاهی بر جسم و قلبم خوش لمیده است که گویی آرامگاه ابدی آن است. زمانهایی بس طولانیست که تشنگی و عطش سینه و گلویم را خشک کرده است و اما دریغ از آبی و دریغ از رفع عطش. به جای آب، سینه عطشانم با خون آبیاری میشود و هر لحظه مرا دلسوختهتر و عطشانتر از قبل باقی میگذارند. گرد و غباری محو از خاطرات گذشته نیز دیگر باقی نمانده است و حتی بارقه های امید نیز از روزگار حزنانگیزم رخت بربستهاند.
تنم مامن دیوان و ددصفتان است و انسانهایی که روزگاری “مردم” بودند، اکنون جانیانی روانی هستند و دیوهایی در لباس انسان. لحظهلحظه بر جایجای تنم زخم میخورد و جویهای خون بر تن و بدنم جاریست، گاهی چنان غرق در خون میگردم که گویی تازه از میان نطفه خونین زاده شده ام. وقتی که شکارچیان پای بر تنم میگذارند میدانم که چه در انتظارم خواهد بود. وقتی که تکتک این شکارچیان در حال نبرد با دسته دستههای دیوها و گرگها هستند، زخمهای مداوم است که بر تن خستهام وارد میشود و چنان زخمی و جراحت دیده هستم که دیگر جای سالمی بر پیکرهام باقی نمانده و زخمها روی زخم میخورند تا به مرگ ابدیام بیشتر نزدیک شوم. دیگر مرا امیدی به رستگاری نیست و حتی کورسوی نوری را نیز در دوردستها نمیبینم. لحظه لحظه غرق و غرقتر در منجلاب تاریکی میشوم و در باتلاق ناامیدی فرو میروم.
مرگ من نزدیک است. شاید نزدیکتر از چیزی که حتی خودم فکرش را میکنم. مرگی غلتان در خون و درد. مرگی در اوج خستگی و سیه روزی. این هم سرنوشت من بوده است و آسمانها و افلاک چه شوربختی و چه طالع نحسی را برای من مقدر کردهاند. شاید در زمانی دیگر و دنیایی دیگر من نیز رنگ آرامش به خود ببینم و جای رودهای خون و زخم های عمیق، رودهای آب زلال و دشتهای خرم و به جای تاریکی و سیاهی، روشنایی و نور و سپیدی بر تنم سیطره گسترانند. من Yharnam هستم، جنازه های بیجان از یک شهر، شهر بخت های شوم، آرامگاه طالع های نحس، شهر خون و گناه…
بدون شک بازی Bloodborne یکی از بی نقص ترین عناوینی است که در نسل هشتم منتشر شده است و در تک تک بخش های خود از گرافیک و گیمپلی گرفته تا صداگذاری و … کیفیت فوق العاده بالایی دارد. به مانند همه این بخشها، این کیفیت در طراحی و پیشینهپردازی شهری که بستر وقوع اتفاقات بازی است نیز کاملا واضح و مبرهن است و شهر Yharnam یکی از مخوفترین شهرها و محیطهایی است که تا به حال بازیهای رایانه ای به خود دیدهاند و حتی با وجود بارها بازی کردن Bloodborne، به هیچ وجه محیط بازی و این شهر برای ما خسته کننده نمیشود.
گویی که هر بار Bloodborne را تجربه میکنیم، Yharnam نکته جدیدی برای ما به همراه دارد و زاویهای دیگر از زشتی و سیاهی و تاریکی خود را برای ما آشکار میکند تا هر چه بیشتر به سرنوشت آن بیندیشیم و همچنین به سرنوشت شکارچی که کنترل وی را در اختیار داریم. در این قسمت از سری مقالات شهر بازی که مدت کوتاهی است خدمت شما عزیزان معرفی و منتشر شده است قصد داریم تا در خصوص شهر Yharnam در بازی Bloodborne که بسیاری از شما خاطرات زیادی با آن دارید، با شما عزیزان صحبت کنیم. شهری که به هر گوشهاش که مینگریم حرفی برای گفتن دارد، آن هم حرفهایی تلخ و زهرآگین…
Yharnam دارای طراحی و معماری برگرفته از لندن ویکتوریایی است با ساختمانهایی بلند، متروک و کثیف، با فضاسازی بسیار سیاه و مرده که نشانگر اتفاقاتی است که در آن رخ داده است. معدود انسانهایی که در این شهر هنوز انسان ماندهاند در خانههای خود مخفی شدهاند، ولی انگار همگی عقل خود را از دست دادهاند و شاید هم طی گذر زمان آنها هم تبدیل به یکی از دیوها و هیولاهای شهر شوند (مانند یکی از شخصیتهایی که از پشت پنجره با وی حرف میزنیم و بعدا در بازی تبدیل به یک دیو شده است) و دیگر کلا ذات انسانی خود را از دست بدهند. در هر قدمی که در شهر بر می دارید کاملا فضای مرده و مخوف آن را حس میکنید و هوای سنگین و پر از بوی خون آن را نفس میکشید.
در جای جای شهر، مرگ و نابودی نمایان است و وحشیگری عریان. هیولاهای بدترکیب و زشت سطح شهر را پوشانیدهاند و آماده آنند تا هر لحظه انسانی را بدرند. نبرد میان شکارچیان و دیوها مدت هاست که در شهر ادامه دارد و آن را هر روز بیشتر از دیروز به قتلگاهی برای انسان ها و هیولاها تبدیل می کند و میدان کارزاری است آکنده از خون فاسد و غرق در سیاهی گناه.
Yharnam جولانگاه ددان و مقر ددصفتان است. نمادیست از یک کابوس هولناک، از شهری ویران، از زندگی مرده، از رنج و درد، نمادی است از سیاهی و تیرگی، تاریکی و نحوست، ناامیدی و اندوه، ذلت و مرگ، محل به گل نشستن کشتی آرزوها و غرق شدن در منجلاب تباهی، همان جا که سرشت انسانی را هیچ امیدی به پاک ماندن نیست و خوی انسانی خیلی زود در خون خواهد غلتید.
صفت غالب در Yharnam، حیوانیت است و بس، و هیچ کس را گریزی از جنون نیست. آنها که در خانه ماندهاند تا از شر ددان و هیولاها در امان مانند نیز به جنون دچار شدهاند و وقتی بر در خانه آنان میکوبی صدای خندههای مریضگونه و دیوانهوار آنان به گوش خواهد رسید، خندههایی که کم از گریه و فغان ندارند و شنیدن آنها بر تضاد حاکم بر شهر میافزاید و مهر تاییدی است بر نکبتی که شهر را احاطه کرده است و سرنوشت شومی که همه ساکنانش را هیچ راه گریزی از آن نیست.
در Yharnam مرگ، حاکم مطلق و خون، اسانس جاریست. هیچ چیز در این شهر رنگ و بویی از شادابی و انسانیت ندارد و ددصفتی در شهر بیداد می کند. به قدری فضای شهر مرده و سیاه است که در کمتر بازی رایانهای تا به حال چنین شهری دیده ایم و حتی نمی توان به این فکر کرد که شاید روزگاری این شهر، یک شهر عادی با مردمانی عادی بوده است و زندگی به طور نرمال در آن جریان داشته است. حتی رویای چنین موضوعی را نیز نمی توان در Yharnam دید و در خواب نیز کابوس خواهید دید (هر چند که شاید حتی کلیت بازی نیز در دنیای کابوس جریان داشته باشد).
در این شهر حتی به ظاهر انسانی هم نمیتوان اعتماد کرد و ممکن است یک دیو پلید در پس نقاب ظاهر انسانی مخفی شده باشد، به مانند مردی ژولیده و نحیف که بر روی سقف یکی از خانههای شهر میبینیم و از شما درخواست کمک میکند تا به وی پناه دهید و اگر جایی پناهگاه دارید وی را نیز به آنجا راهنمایی کنید. ولی کافی است که دلتان برای وی بسوزد (که احتمالش هم زیاد است) و وی را به سمت جایی که دیگر مردم را نجات دادهاید بفرستید. دفعه بعدی که به پناهگاه بروید مشاهده خواهید کرد که وی همه مردم را کشته است و این گونه تاوان دلسوزی خود را میدهید. در حالی که اگر از همان اول بر روی سقف خانه چند ضربه به وی بزنید تبدیل به هیولایی قدرتمند میشود که کار سختی هم برای کشتن وی دارید. این گونه است که در Yharnam حتی ظاهر انسانی نیز دلیلی بر انسانیت نیست و مخوفترین هیولاها شاید در قالب انسان منتظر دریدن طعمههای خود باشند.
کار طراحان و سازندگان بازی در استودیو فرام سافتور و در راس آنها هیدتاکا میازاکی در طراحی و فضاسازی شهر Yharnam چیزی از خلق یک شاهکار کمتر نیست و خلق این شهر را باید جزو Master Piece های این استودیو به حساب آورد. اتمسفر شهر Yharnam به دلیل نوع معماری خاص آن که برگرفته از لندن ویکتوریایی است بسیار تاریک تر و مخوفتر از اکثر مناطقی است که تاکنون در دیگر عناوین میازاکی مثل سری سولز مشاهده کردهایم و به طور کلی باید گفت فضاسازی و اتمسفر شهر Yharnam به قدری حزنانگیز، تاریک، ناامیدکننده و مرده است که Bloodborne را تبدیل به تاریکترین عنوان میازاکی تاکنون کرده است.
کاملا مشخص است که میازاکی قصد داشته تا Bloodborne را تبدیل به برندی کاملا مجزا از سری سولز کند و اولین روشی که در راه رسیدن به چنین منظوری پیاده کرده است، طراحی Yharnam است که شبیه به هیچ یک از عناوین سولز نیست و زمانی که بستر وقوع دو بازی و داستان و پیشینه آنها کاملا با هم متفاوت باشند، خیلی سخت است که بخواهیم آنها را کاملا مانند هم فرض کنیم، حتی اگر المانهای گیمپلی بسیار مشابهی هم داشته باشند. در واقع میازاکی در خلق یک سری جدید و مجزا از عناوین سولز کاملا موفق عمل کرده است و یک فرنچایز انحصاری جدید و عالی را برای سونی و پلیاستیشن ۴ به ارمغان آورده است.
طراحی هنری بازی به حدی زیبا و فوقالعاده انجام شده است که امکان ندارد بازیباز از این سطح از حرفهایگری که در طراحی شهر به کار رفته است شگفت زده نشود و طراحان بازی را تحسین نکند. خیابانهای سنگفرشی کثیف و پر از سیاهی، موجودات بدشکل و بدفرم مثل ترکیب سگ و کلاغ، هیولاهای غول پیکر، انسانهای مجنون و دیوانه، دیوهایی که به شکل انسان در آمدهاند، ساختمانهای رنگ و رو رفته و دوده گرفته و کثیف، وسایل و لوازم رها شده در خیابانها و کوچهها مثل کالسکهها و …، هوای سیاه رنگ و آلوده، محیطی مرده و فاقد هر گونه شادابی، همه و همه باعث شدهاند تا بازیباز کاملا در محیط و جو بازی قرار بگیرد و هر چه بیشتر در داستان بازی غرق شود. در واقع محیط شهر Yharnam کاملا منطبق و مکمل داستان بازی و داستان نیز کاملا در راستای طراحی محیط شهر است و این باعث هر چه بیشتر قدرتمند شدن Bloodborne شده است.
میازاکی و تیم هنرمندش بارها و بارها ثابت کردهاند که از منظر طراحی هنری محیطهای مخوف افسانهای و قدیمی و همچنین طراحی شخصیتهای کاملا دفرمه و باسهای عجیب و خوفناک؛ بسیار مهارت دارند و نه تنها این را در یک بازی بلکه چندین بار به وفور ثابت کرده اند. جو Yharnam طوری است که حتی وقتی هیولا و دیو و دشمنی نیز در محیط حضور ندارد و شما مشغول قدم زدن در آن هستید هم احساس ناامنی و استرس به شما دست میدهد و حسی دارید مانند این که هر لحظه یک نفر مشغول پاییدن و زیر نظر داشتن شماست و انگار محیط شهر، خیابانها و ساختمانها شما را جوری در بر گرفتهاند که حالت خفگی به شما دست میدهد. در جای جای محیط شهر حس غم و اندوه و مردگی موج میزند و اینطور به نظر میرسد که شهر بغضی در گلو دارد و مدتهاست که غمی بزرگ و کهنه در دلش خانه کرده است که هر لحظه بیم انفجار آن میرود.
بیشک دیدن یک کالسکه کودک در وسط خیابانی تاریک و سیاه که سگهایی مریض و هیولاگونه در آن ول میگردند تضادی بسیار زننده و کریه و از سویی بسیار غمناک و ناراحت کننده است. بیمارستان و دواخانهای که در آن مریضها بر روی تخت پزشکی مردهاند یا تبدیل به موجوداتی دیگر شدهاند و در اتاق راه میروند حس بسیار دردناکی را به بازیباز منتقل میکند.
فکر این که هر یک از آن موجودات و هیولاها روزی یک انسان عادی بودهاند و مشغول زندگی با همسر و فرزندان خود بودهاند، دل انسان را به درد میآورد و حتی گاهی شاید ما را در کشتن آنها نیز دچار تردید کند اما وقتی وحشیگری و خونخواری بیحد و حصر آنها گریبانتان را میگیرد دیگر تردید از یادتان میرود و میبینید که دیگر هیچ نشانی از انسانیت حتی در اعماق وجود آنها نیز باقی نمانده است و مرگ برایشان به نوعی رهایی و خلاص شدن از این زندگی نکبتبار است.
باید اذعان داشت که طراحان نابغه استودیو فرام سافتور باعث شدهاند تا این استودیو به عنوان یکی از دو یا سه شرکت اول در صنعت بازیهای رایانهای در زمینه طراحی محیط، طراحی دشمنان و همینطور طراحی باسها مطرح شود و باید گفت در زمینه طراحی محیط، شهر Yharnam کمی بالاتر از طراحی محیطهای سری سولز، به عنوان برترین کار طراحان فرامسافتور شناخته میشود و یکی از برترین طراحی محیطها در تاریخ بازیهای رایانهای نیز به حساب میآید.
برخی شهرها در دنیای بازیهای رایانهای وجود دارند که به مانند بازی مربوط به خود در تاریخ این صنعت جاودانه میشوند و شاید یکی از دلایل جاودانه شدن آن بازی، شهر مورد نظر و طراحی بینقص و جذاب آن باشد. بدون شک Yharnam از همین دسته شهرهاست که در کنار بازی Bloodborne جاودانه شده و تا همیشه بازیبازان از آن به نیکی یاد خواهند کرد و به یاد خاطراتی که در این بازی و در این شهر داشتهاند خواهند افتاد. خاطراتی که البته از نوع هاردکور هستند! پیشنهاد میکنم اگر تاکنون جرات نکردهاید یا قصد نداشتهاید تا پای به Yharnam بگذارید، اکنون دیگر تصمیم خود را بگیرید و تجهیزات خود را آماده کنید و پای به شهر تاریکی، مرگ، جنون و خون بگذارید. باشد که رستگار شوید…
نظرات
مثل همیشه عالی اقای آقابابایی
متشکرم از شما.
آقا سعید قدرتت توی فضا سازی بی نظیره وقتی مقاله رو میخوندم برای لحظاتی افسردگی گرفتم :idk: :yes: :yes:
واقعا عالی کار میکنی ، من این رو خیلی گفتم که سبک مقاله نویسیت متفاوته . عالی
————————————————————————————————
آقا سعید یه تریلر از فیلم اینده استدیو زیر دستم هانگری انترنینمت ساختم
اسمش مرد ایکس باکسی هستش ، فیل اسپنسر هم توش نقش آفرینی میکنه لطفا روی نام کاربریم General کلیک کن ۴۵ ثانیه هستشآقا سعید قدرتت توی فضا سازی بی نظیره وقتی مقاله رو میخوندم برای لحظاتی افسردگی گرفتم :idk: :yes: :yes:
واقعا عالی کار میکنی ، من این رو خیلی گفتم که سبک مقاله نویسیت متفاوته . عالی
———————————————————————
و یه تشکر از تمامی شما عزیزان ، ویدیو بازدیدش از ۱۵۰۰ نفر هم گذشته ، از هli متشکرم
برای اطلاعات بیشتر روی نام کاربریم General کلیک کنید.
—————————————————————————–
در کل آقا سعید قدرت قلمت خیلی بالاست ، بهت تبریک میگم . ( هر چند قدرت باید بگم :struggle: )
آقای آقا بابایی من بلاد بورنو انققدر تموم کردم لولم تو ng9 به سیصد رسیده. یکی از بچه ها دیده بود لولمو , از شدت تعجب خ…ک ها پره کرد و سر به بیابان ها گذاشت……
این شعر هم تقدیم شما
گیم فا گلستان بشد از آن زمان تا بودی
versatility اَم صفر شد, گر هیروی dota بودی
آقا سعید دردونه , حیف که فقط یک دونه
سه نفری هیئت زدیم اگر که دوتا بودی
این شعر هم نوشتم در مذمت تنبلی خوندنش رو به بلاد بازا توصیه می کنم!
این جهان گیم است و فعل ما گیم پلی
با تنبلی تو گیم پلی شد پر delay
این زندگی چنان تو را قصابی کند
که می کشد تورا , بعدش نویسد slaughterd prey
میگم دکی مثل پس چه شد تو هم ویروس داری ها بچه ها طرف :doctor: نیاید ویروس داره شاعر میشد ها :skywalker: :soldier: :zombiekiller: :rain: :skeleton:
هى هى هى هى. یوزر نیمتون نمى گذاره خرابکارى من فراموش شه :rotfl: الان این شوخى بود، جایى که ویرگول کم نداشت!
@هانا مونتانا
خوا.هرم! ویرگول مانند صدفیست که از مروارید درون آن محافظت :silly: :silly: …..البته اون حجا.ب بود معذرت می خوام!!
عالى :yes:
درود به شما شاعر بزرگ گیمفا. خیلی خیلی متشکرم ازتون. لطف دارید. بله لول من هم چیزی حدود ۴۰۰ هست. خیلی لذت بخشه که لولت خیلی بالا باشه
درود بر شما. یک دنیا متشکرم از لطف و محبت شما. واقعا قوت قلب هست نظراتتون و امیدوارم که همیشه بتونم مقالات خوب بنویسم براتون. به روی چشم حتما می بینم.
سعید آقابابایی @
:rose: :rose: :rose:
دکتر جان فکر کنم اون یه نفری ک بهش لولتون رو نشون دادید و تعجب کرد من بودم واقعا کارت درسته :yes: :-))
عالی بود :inlove:
منظر شهر بازی:Lothric هستیم
بازی به نظرم هیچی کم نداره
همین بس که گیم پلیش به شدت معتاد کنندس
یه نکته جالب یارنام اینه که از هر منطقه ایش نگا کنی مناطق دیگشو میبینی
فقط حیف که کلی منطقه محوف تو بازی میبینی که قابل وارد شدن نیستن :/
فقط تروفی ملکه یارنام مونده که واقعا رو مخه پیدا کردن مواد مورد نیاز واسه هر چالیس
مقاله های سعید جان کمی از شاهکار نداره واقعا دستت درد نکنه عالی بود .
هنوز یادم نمیره سال پیش تابستون رفتم خریدمش و فروشنده خیلی ازش تعریف کرد و گفت طولانی هست بازیش من گذاشتم تو دستگاه و با شورو شوق منتظر بودم به اولین دشمن بازی رسیدم و به زحمت کشتمش و وارد فضای اصلی بازی شدم فک کنم حدود ۲۰ بار مردم و حتی به باس اول بازی نرسیدم سی دی بازی رو دراوردم و هرچی فش از دهنم درمیومد به سازنده بازی و فروشنده گفتم و رفتم دوباره بازی رو باهاش تعویض کردم تا این که چند ماه بعد اومدم تو گیمفا یک مقاله از سعید جان درباره dlc بازی بود بنظرم خوندم جوری از بازی تعریف کرده بود که دوباره گفتم برم امتحان کنم فقط اینو بگم به بازی جوری معتاد شده بودم که تا حالا فقط سری gow تونسته بود منو انقدر معتاد یک بازی کنه این بازی شد جزو برترین بازی هایی که تو عمرم کردم و بلافاصله بعدش dark souls 3 رو گرفتم و تمومش کردم . منی که سر دشمن های اول بازی راحت میمردم بعضی باس هاشو بار اول میکشتم .
درضمن سعید جان اگه لطف کنی یک مقاله برای داستان dark souls 3 بذاری ممنون میشم .
یعنی واقعا میشه نسخه ی دوم رو معرفی کنن؟؟؟سه گانه دارک سولز که خوشبختانه توی اوج به پایان رسید :yes:
خیلی خیلی از ت متشکرم. لطف داری واقعا. خوشحالم که تونستم نظر شما رو تغییر بدم. واقعا حیف می شد اگر این بازی رو و سری سولز رو تجربه نمی کردین.
بسیار عالی ، من واقعا از پاراگراف اولی نهایت لذت رو بردم و الان میرم بای خوندن بقیه
درود بر شما. خیلی ممنون که وقت میذارید برای خوندن مقاله.
اقا خیلی شرمنده بابت اسپم ولی دو روزه دارم اینو میپرسم
توی chapter 15 انچارتد چهار با nadine میجنگیم و از ساختمون پرت میشیم بیرون ولی باید بریم توی ساختمون سم رو نجات بدیم ولی نیتن نمیتونه وارد ساختمون بشه چون جایی برای گرفتن نداره و طناب هم همراه نیست
این یه باگه یا مشکل بازی و یا مشکل از ps4. هست
عجب پشتکاری داری هزار ماشااالله 😀
من از چند نفر پرسیدم که بازی رو رفتن
میگن باید طناب داشته باشه
احتمالا گلیچه. فصل رو از اول شروع کن
باو به f رفتم سر این مرحله…….یعنی داره حالم از هر چی نیتن و ناتی داگه بهم میخوره 😀 :rotfl:
داداش آنچارتده ها.از اول برو ولی نیمه کاره ول نکن
باو خو تا بخوام اون چپتر رو برم که دهنم اسفالته
من رو بگو ۵ ساعت داشتم بتمن بازی می کردم خارج شدم دیدم سیو نشده :reallypissed:
باو من ۱۰-۱۵ مرحله از gta v. رفتم سیو نشد میخواستم خودزنی کنم
داداش من قبلا یه جواب دیگه بهت داد الان فکر کنم باگ باشه مشکلت مثل مشکل دوستم برای اونم طناب ناپدید میشد و میباخت دوباره اون مرحله بری به احتمال زیاد مشکلت حل میشه
باو داداش نظرت هنوز تو بررسیه …. یعنی انقدر که تو گیمفا نظرا میره بررسی شرلوک هولمز روی پرونده های قتل بررسی انجام نمیداد 😀
اوه اوه الان شرلوک هولمز های سایت میان
باو دیگه فردا شنبه عوضش میکنم حالم بد شد از این مرحله بازی
سلام ای شیخ 😀 :yes:
سلام بر مریدان من!
تو انجمن مطرح کردم نظرم گم شد نمیدونم کجاست باو گیمفا ماشاالله یعنی در زمینه کامنت گذاری ر.یدی 😐
اهان داداش مشکلت فهمیدم دو ستا چوپ اون جاست از اون برو بالا بعد جای قلاب هست قلاب بنداز برو طبقه ی بالا ساختمون
این کار بکنی صد درصد مشکلت حله
باو مشکل اینه که طناب نیتن همراهش نیست
خوده نیتن که طناب داره !
از پنجره پرتت میکنه بیرون باید بری طبقه ی بالاشون طنابو بندازی بعد با یه مشت رو سر ندین فرود میای
اگه طناب نداشته باشه از اول نباید میداشت، چطور تا اینجای بازی اومدی
از پنجره برو بالا سمت راست یه غلاب بنداز تمومه
خیلی عجله داری دقت نمیکنی درست اطرافو ببینی
باو داداش نیتن طناب داره ولی توی اون مرحله بازی طنابش همراهش نیست
ببین ندین پرت میکن بیرون اون چوب که گرفتی بالاش جای سنگ ازش برو
برو بالا یخورده رفتی اون ورتر جا قلابی هست ….
طناب داره، از لبه ها برو بالا قسمنی که میتونی طناب بندازی رو پیدا کن بعد ال ۱
از یو توب تقلب کن، مر هر بازیی گیر میکنم سریع میرم یو توب
باو مگه طناب میخواست؟
مگه اونجایی نیستی که نیتن و سم با نادینا دعوا میکنن؟
اونجا طناب نمیخواد باید بری بالای ساختمون بیوفتی رو نادینا
اره هرچی بهش میگم گوش نمیده
اسپویل
ــــ
خطر اسپویل نگی نگفتی
اسپویل
میگم کاش dlcبفهمیم داستان nadine چی میشه
مقاله عالی از سعید اقا بابایی خسته نباشید
خیلی متشکرم. سلامت باشید.
سعید جان لطفا شهر بعدی رو واسه city 17 رزرو کن :weep: من هر بار میام میبینم یه شهر دیگه ست :weep:
پاراگراف اولت رو که خوندم یه لحظه فک کردم دارم رمان میخونم. خیلی قشنگ نوشته بودی :yes:
درود به شما شهروز جان. به روی چشم حتما میذارمش برای اولین مقاله بعدی که خودم برای شهر بازی مینویسم. شهروز جان میخوام یه کار خوب برای این مقاله که اختصاصی خودت خواهد بود انجام بدی. خصوصیات جالب این شهر که از نظر تو شاخص هستن و میخوای بهشون پرداخته بشه رو برام پ خ کن چون ممکنه شاخصههای این شهر از نظر من با نظر شما مقداری تفاوت داشته باشه و شما چون عمیق تر از من به این بازی پرداختی چیزهایی رو بدونی که من نمیدونم. خوشحال میشم اگر این کارو بکنی.
نظر لطفته شهروز جان. خواستم حال و هوای یارنام رو از دید خودش هم تصور کنیم که چی داره بهش میگذره.
سلام. دروووود بر تو :pray:
باشه. حتما در اولین فرصت سعی میکنم تیتر وار بنویسم که به چه عناصری پرداخته شه
دمت گرم :highfive:
در این که اندرتیل یکی از برترین بازی هایی که تا امروز تجربه کردین شکی نیست چون برای من هم همینطوره و واقعا نشون داد که گرافیک وقتی بازی معرکه باشه پشیزی ارزش نداره و یه بازی پیکسلی حتی شاید بتونه اشکت رو هم در بیاره. نقد این بازی رو هم خودم نوشتم و روی سایت دیدن حتما. ولی در مورد این که این بازی رو بگنجونیم توی شهر بازی قطعا خود شما که بازی رو تجربه کردید بهتر از هر کسی میدونید که امکان پذیر نیست و به هیچ وجه با این مقاله همخونی نداره اندرتیل.
اوه اوه پس شما خیلی بیشتر از من ته و توی این بازی رو در اوردین. خوشحالم که از مقاله نقد بازی راضی بودین. لطف دارید.
اختیار دارید. بله دیگه لذت و قدرت بازی به همینه. معجزه سبک نقش افرینی همینه که گسترده اس و همه اش غافلگیرت میکنه
خیلی از شما متشکرم که مثل همیشه لطف دارید به بنده و زحمت می کشید وقت میذارید و مقالات رو می خونید.
دقیقا هیمنطوره که میگید و این تاریک ترین بازی میازاکی هست که تا حالا ساخته.
یکی از بهترین شهر هایی که تو کل صنعت گیم دیدم
چیزی که درباره اتمسفر خوفناک و محشر این شهر و بازی همیشه به یادم میمونه اینه که اگر بخوای بازیو به صورت افلاین و تنها بری جلو بعد ازینکه وارد یه محیط جدید شدی در عین خوشحالی و تنوعی که داره چنان ترس خاصی به خودت میگیری که اروم اروم رو به جلو حرکت میکنی و هر لحظه نگران این هستی که الان توسط یکی از گریت وان ها سوپرایز بشی یا به این فکر میکنی که چی در انتظارته اما در عینه حال از محیط جدید لذت میبری!درعین حال این ترس و استرس لذت بخشه
این فقط درباره شهر و محیطش و اتمسفر بسیار زیلای بازی بود
حالا خود بازی و لذذذذت کشتن باس مخصوصا اگر تنها بزنیش که نفس گیر بشه کاملا جداس
ممنون از شما اقا سعید
:yes:
ممنونم از شما.
بله درسته. استرس همواره توی این بازی و کلا توی بازی های میازاکی همراه ادم هست و نمی دونه که جلوتر چه سرنوشتی در انتظارشه.
چون این مقاله درباره محیط بازی هستش حرف دیگه ای درباره سایر قسمتای بازی نمیشه زد
اما درباره همین محیط باید بگم وقتی که شما بعد از چندین ساعت تلاش داخل این شهر تاریک و خوفناک هستید وقتی بعد از کشتن باس اون منطقه لایت ظاهر میشه و بر میگردید به هانتر دریم چنان حس ارامش و راحتیی به شما دست میده که انگار واقعا خود شما داخل اون محیط وحشتناک بودید و حالا بعد از چندین ساعت تلاش و مزد اون به خونه خودتون که اتمسفر شدیدا ارامش بخشی داره رسیدید
اتمسفر هانتردریم به معنای واقعی کلمه دقیقن برعکس یارنام هستش و شما نهایت ارامش رو توش پیدا میکنید و اگر ازون دسته افرادی باشید که کاملن داخل اتمسفر و کلا خود بازی غرق میشن چندینو چند دقیقه بعد ازینکه از یارنام به هانتر دریم اومدید داخلش قدم میزنید و لذت میبرید
درباره محیط های مبارزه باس ها هم یا همون اتمسفر باس فایت ها بنظرم واقعا خوبه که گلچین کنم
کاری به خود باس ها ندارم یا مسیر قبلشون فقط به اون محیطی که داخلش باس فایت ها بود تاکید دارم
از بینه تمامیه ابن ها به نظرم محیط باس هفتم نسبت به تمامیه محیط های دیگه ارامش بهت میداد و کلا یه فضای مجزایی داشت(البته خود باس انقد رو عصابم بود که فقط قبل اینکه شروع به مبارزه باهاش کنم از محیط لذت میبردم 😀 )
محیط های دیگه مثله اتمسفر و مکان باس هشتم بازی که روی سقف یه ساختمون با هوای برفی بود که اونم تنوع خیلی بالایی نسبت به دیگر محیطای یارنام داشتو صدالبته در راس تمامیه اینا اتمسفر و مکان پشتیه هانتر دریم بود که گرمن پای درختی منتظر شما روی صندلیه خودش نشسته بود
قبل اینکه برم و باهاش صحبت کنم وقتی وارد اون باغ شدم واقعا حیرت زده شدم و برام عجیب بود
اینکه تمامیه این مدت این مکان خارقلعاده دقیقن پشت هانتردریم بود و من فقط قسمتی ازش رو دیدم
اتمسفر این محیط جوری بود که علاوه براینکه مبارزه با گرمن بسیار سخت و طاقت فرسا بود اما این محیط به نوعی انگار پشتیبان شما بود و لذت میبردید ازش
این محیط برای من از تمام بازی جدا بود و بهترین بود برام
البته اینارو به ترنیب نگفتم
در اخر هم اشاره کنم به اتمسفر باس سوم OLD HUNTER که اونم طبق معمول یه شاهکار تمام عیار بود مخصوصا وقتی به خود ساعت نگاه میکردی و روبه جلو میرفتی و هانتری رو میدی که انگار با یه بذن بی جان رو صندلی افتاده
وقتی اروم قدم زنان به سمته این هانتر میرفتی یه ترکیب فوقلعاده ای رو میدیدی که واقعا به بهترین شکل ممکن بود
یک صندلی و یک هانتر با لباسای زیبا که دقیقا پشت سر اون ساعت برج یارنام رو میدیدی که محشر بود
خودباسش هم که تعریف نداره و من واقعن مخصوصا به علت داستان بازی بهش علاقه مندم
انقد زیبا بود و داستان ناراحت کننده ای داشت که گاهی وسط اون مبارزه سخت دیگه دلت نمیخواس بهش ضربه بزنی و فقط از ضرباتش جاخالی میدادی
نمیدونم چرا اما LADY MARYA از تمام شخصیت های بلادبورن برام جدا بود و دوست داشتنی تر
بازم ممنون بابت مقاله اقا سعید 😀
خیلی از شما متشکرم. انقدر کامل گفتید که خودش یه مقاله بود. مرسی که وقت گذاشتید و نظر به این زیبایی نوشتید. تشکر از شما.
یادمه یه پروژه ای داشتین… راهنمای بازی بلادبورن… هنوزم صفحش تو سایت هست که گفته به زودی منتشر میشه ولی راهنمایی ندیدم من :((
والا به حضورتون عرض کنم که قصد دارم انشالله یه راهنما برای بلاد بورن بنویسم چون دیگه الان به سطحی توی این بازی رسیدم که واقعا و بدون اغراق یک ویکی پدیای جامع و البته سیار بلادبورن هستم!!!!
همین طور یه راهنما برای دارک سولز ۳ که منتها اون زمان میبره چون هنوز به اون سطح تسلط نرسیدم و باید اون رو هم مثل بلادبورن یه ۷-۸ باری تموم کنم تا بتونم با اطلاعات خودم بنویسم مثل دارک سولز ۲٫
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت اقا سعید گل با مقاله های بی نظیرشون. داش سعید یدونه ای :yes: 😉
سلام خدمت شما. خیلی لطف دارید واقعا و من رو شرمنده میکنید. خوبی و محبت از خودتونه. کاربرای گیمفا واقعا همشون جزو بهترین دوستای من هستن مثل شما و واقعا با معرفتن. خوشحالم که مقاله راضی کننده بوده.