آنارشیستهای بدون سلاح | پیشنمایش Mirror’s Edge: Catalyst
اگر دنیای بازیها را به یک مکعب پویا و متحرک تشبیه کنیم، بدون شک سند یکی از ابعادش به صورت شش دانگ به نام سبک اولشخص و تیراندازی مُهر خورده است. سبکی که از آن روزهای حکومت ۱۶-بیتیها برای خودش اسموُرسمی بهپا کرد و بهمرور گذر نسلها جایگاهش را در نزد بازیبازان قدیم و جدید تثبیت کرد. در نسل گذشته که مطمئناً بعدها از آن بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین و پربارترین دورههای بازیهای ویدیویی یاد خواهد شد، تیراندازیهای زیادی پا به عرصه رقابت گذاشتند و نوعِ نظامیشان به اوج شکوه خود رسید. «ندای وظیفه» یا بهتر بگویم «جنگاوری نوین» گویی منتظر بهانهای بود تا شلیک گلولههایش چه در جبهههای جنگ و چه در میادین بازیهای رایانهای بگومگوهای خشنی به راه بیاندازد و چه بهانهای بهتر از قویتر شدن کنسولها! این درگیریهایی که حال زیر نقابی از میلیونها اطلاعات و نوشته در فضای مجازی پنهان شدهاند، علاوه بر ندای وظیفه گریبان «میداننبرد» را هم گرفت و نبرد را مشمول حال این سریِ نوپا –دقیقاً همانند ندای وظیفه- هم کرد؛ بهطوری که «ایاِی» آن مدال افتخاری که بر گردن «مدال افتخار» آویخته بود و از آن یک حیوان خانگی ناز پرورده ساخته بود درآورد و بهگردن میداننبرد آویخت. این نبرد شاید برای توسعهدهندهها گاهها چیزی جز ضرر بهبار نیاورد ولی برای بازیبازان تابستانی پر از محصول بهوجود آورد؛ فصلی پربار، لذتبخش و پر از کشتوکشتار! البته این اواخر و پس از وارد شدن به نسل نفرینشده هشتم و جاافتادن این دو کیسهپول اولشخص دیگر چیزی عاید مخاطبان نمیشود. نهایت تلاش استودیوهای سهگانه «اکتیویژن» و «دایس» یک بخش تک-نفره حوصلهسربر است و شاید هم چند-نفرهای گوارا، که البته با پولیشدن بسیاری از آبجکتها تبدیل به زهرمار میشود! با این حال نمیتوان انکار کرد که بخشهای چند-نفره «جنگ ستارگان» و میدان نبردها حالواحوال یک روزگار زده را برای مدتی هم که شده خوب میکنند؛ هرچند این لذت فقط تا زمانی که چشمش به اضافیجات بازی بیفتد دوام دارد.
شاید بپرسید این حرفها و حدیثها چه ارتباطی با «لبهآینه: چارهجو» (Mirror’s Edge: Catalyst) مورد بحث ما دارد. راستش میخواستم طرفی از این جنگ عناوین تیراندازی در نسل گذشته را بهنحوی به اثر فروتن دایس که در میان آنها گویی نشانقدماش سر به نیست شد برسانم. نمیتوان نفی کرد که نسخه اصلی لبهآینه اولشخصی درخور و انقلابی نبود؛ مشکلاتی از قبیل کاتسینهای مضحک و بسیار ابتدایی، غول آخرهای نچسب و آسان، برخی کارهای خسته کننده و غیرلزومی و از این قبیل مشکلات دستوپاگیر تجربه یکی از متفاوتترین بازیهای تاریخ گیم را توانفرسا میکرد!
خطرپذیری دایس و کنارهگیریای هرچند کوتاهمدت از میدان رقابت با اکتیویژن سرمست شده با پول در آن دورهی شوتر سازی جاوید که مسلماً به فصلی ماندگار از بازیهای ویدیویی بدل خواهد شد، آفرین گفتنی گرم دارد و قابل تحسین است. دایس بازیای ساخت که اثراتش را این روزها بهراحتی در بازیهایی هرچند با سوژههایی بیربط مشاهده میکنید؛ تاختن «فیت» بر دیوار و بامهای پادآرمانشهرِ شیشهای (City of Glass) پتانسیل و ویژگیهای تبدیل شدن به یک انقلاب متحولکننده را بهطور کامل در باطن خود داشت. پیرو بحث تأثیرگذاری این عنوان باید بگویم اگر مشکلاتی که پیشازاین بیان کردم در سرتاسر لبه آینه رخنه نکرده بود و وجود نداشت، مسلماً پارکور کردن در عناوینی همانند «نور در حال مرگ» (Dynig Light) اولین برچسبی که بر پیشانیشان میخورد «تقلیدی سهلانگارانه از لبه آینه» بود.
با تمام باید و نبایدها و تمام کمبودها، نسخه اصلیِ لبه آینه کمینهِ کمینهاش ساعاتی بازیبازان را از تیراندازی به اینوآن در دید اولشخص خلاص کرد و به جای آن گیمپلیای مهیج و سرسامآور آمیخته با ویژگیهای منحصربهفرد و زیبنده برایشان به ارمغان آورد که اگر درونمایه آنرا دریافته باشند در گوشهای از خاطراتشان جایگاهی ویژه بهدست میآورد.
«کریستوفر امگارد» (Christopher Emgard) سوئدی سالهاست که در استودیوهای بازیسازی در حال بیان ایدهها و اندرحکایاتش در باب داستانِ عناوین پرخرج و در مرکز توجه است. تلاشهای او در مراحل ابتدایی حرفهاش در تئاتر و سینما او را به روزنههای بازیهای ویدیویی سوق داد. پس از سالها کسب تجربه در این زمینه، اکنون کریستوفر امگارد با همکاریِ دایس داستاننویس نسخهی جدید لبهآینه با نام «چارهجو» شدهاست و باید منتظر ماند و دید که پیچشهای داستانیای که آماده کرده به چه شکل خواهند بود.
جریانات لبهآینه: چارهجو در شهری تخیلی بهوقوع میپیوندد؛ نام این شهر، شهر شیشهای است؛ شهری مدرنیزه و نوین که درون خود حکایات زیادی پنهان کرده. شکلوشمایل این شهر از آن دست «دنیای قشنگ نوهایی» است که تفریط در معماری ساختمانهایش موج میزند و آساهای آن هنوز بهحدی نرسیدهاند که رفتار غیر عرف اجتماع را عرف نشان دهند. (فارغ از درست یا غلط بودن قوانین دنیای قشنگ نو!) براساس آخرین اطلاعات بهدست آمده از سرشماران پرکار شهر، این شهر شیشهای حدود چهارده میلیون فرد از نوزاد گرفته تا پیرهای کمرکژ را درون خود جای داده و با این تعداد نفرات به عنوان سومین شهر پرجمعیتِ اقلیمِ «کَسکِیدیا» (Cascadia) شناخته میشود. شهر شیشهای بسیار خیرهکننده، بزرگ و متفاوت است، مناطق زیادی دارد که در هرکدامشان فعالیتی دگرگونکننده در حال شکلگیری است، آسمانخراشهایی دارد که بلندای آنها را چشم بهمیزان بسیار تقلیل یافته میبیند، پرژههای منقلبکننده علمی در جایجای شهر و مناطقاش یافت میشوند که در به رخ کشیدن ثبات و قدرت خانوادههای حکمران بر کسکیدیا نقشی حیاتی را ایفا میکنند.
بهتر است قبل از پیچیده شدن اوضاع توضیحی درباره این خانوادههای خودکامه بدهم؛ در واقع هر کدام از این خاندانها یکی از سیزده تاسیسات عظیم حکومت را در دست دارند که مجموعاً با نام «اختلاط» (The Conglomerate) شناخته میشوند. گروه اختلاط نظارتی کامل بر تمام حکومت دارد یا به عبارتی دیگر این گروه شاهان نوینی هستند که اندیشه تبدیل شدن به یک قدرت برتر همیشه در ذهنشان جایگاهی والا دارد. بخشهای عظیم کسکیدیا کاملاً تحت نظارت این گروه است، در بین این تأسیسات میتوان نامهایی چون «نیروی امنیتی کروگِرسِک» (The Security Forces of KrugerSec)، «متخصصان فناوریِ سیلوینا» (The Tech Specialists at Silvine Systems) و «سازمان بهشت» (Elysium Corp) -گروهی که در حال انجام تحقیقات و آزمایشات پزشکی بسیاری در راستای بهبود بهداشت جامعه هستند- بهچشم میخورد؛ موسساتی که در واقع مهمترین نقشها را بر عهده دارند.
علاوه بر اختلاط، در کیسیدیا نیمچه گروههای دیگری هم در حال فعالیت و به تحقق رساندن غرایض خود هستند که مهمترین آنها گروه «دوندهها» است؛ فرقهای با عقاید و جنبشهای آنارشیسمی که بهجای بردگی اختلاطیها ترجیح به سرکشی و ایجاد هرجومرج گرفتهاند. لازم بهذکر است که فیت نیز عضوی مهم از این گروه است. دوندهها روزهایشان را در باموسقف آسمانخراشها شب میکنند و برای درآمد هم دست به دزدیهای بزرگ و ساکت میزنند. البته اگر فردی جیبشان را با مقداری اسکناس پر کند، دوندهها پیکهای بسیار خوبی هستند! سرکشی از قانون و یاغی و طغیانگری آنها باعث شده مؤسسات بالامقام بهدنبال راهچارهای بر مشکل پارکورکاران لجامگسیختهای باشند که با آنارشیسمگری خود ترسِ ناامنی را بهجان شهروندان انداختهاند؛ مهمترین دشمن دوندهها که این روزها جز خراب کردن حالشان و آوردن خبر بد چیز دیگری برایشان ندارد، مؤسسه کروگرسک است.
کریستوفر امگارد شالوده اصلی داستان را برپایه ناسازگاری و جدال بین اختلاط و دوندهها بنا کرده است. درباره فیت باید گفت او پس از داستانش در نسخه اول و کشمکشهایی که بر سر پیدا کردن خواهر خود داشت، با اکراه و بیمیلی عضو گروه دوندهها میشود و قرار است با کمک این جنبش، به سرکوب مستبدان مملکت سایبرپانکی خود بپردازد!
با اینکه قطب اصلی داستان بیشتر به سمت نبرد بین اختلاط و دوندهها تمایل دارد، امّا این دو جناح تنها جناحین حاضر در شهرِ شیشهای نیستند. فرقههایی هستند که اهدافی همانند دوندهها در سر دارند و ممکن است در طول بازی دستشان را با هم درون یک کاسه بکنند. گروههایی دیگر هم وجود دارند که حمایت کننده اختلاطاند که ممکن است جزو مشکلات بزرگ دوندهها بهحساب آیند و همانند گروکرسک طالع نحسی باشند. علاوه بر اینها گروههایی هم هستند که نه مجروح میکنند و نه شفا میبخشند؛ گروههایی با اهدافی متفاوت و جدا از نبرد داستان ما. مهم و معروفترین جماعت این چنینی فرقه «نوامبر سیاه» (Black November) نام دارد، جنبشی مقاومتی که توسط «ربکا تین» (Rebecca thane) رهبری میشود. این گروه زمانی حدود دو دهه قبل پس از حادثهای که باعث شد یکی از سران اعتراضات شورشی با روشهای خشن و مجزورکننده مورد شکنجه قرار گیرد، شورشهایی گرفت و به این طریق سبب بنیانگذاری این گروه شد. نوامبر سیاه همواره توسط نیروهای کروگرسک سرکوب میشود و اصلیترین دشمن آنها بهحساب میآید؛ دشمنی مشترک که احتمال همکاری نوامبر سیاه با دوندهها در طول بازی را هم تقویت میکند. روش اصلی این فرقه برای انجام یاغیگریهای خود و ایجاد هرجومرج، تحریک عوام داخلیِ حکمرانان یا همان اختلاط است. نوامبر سیاه با روشهای مخصوص بهخود بعضاً باعث ترس در مقامات هم میشود.
کریستوفر امگارد سوئدیتبار داستان را از قیدوبندهای محدودکننده و روایت ساده و سرراستاش رها کرده است. وی بیشتر بهجای شخصی کردن داستان، آنرا بهطرز بیحدوحسری پروبال داده و با معاشرتی بیشتر و ایجاد جزئیات برای شهر شیشهای سعی در مهم جلوه دادن حوادث داستان و دراماتیکتر کردن آن دارد.
حال که با طرح کلی داستان و دنیای سایبرپانکی لبهآینه: چارهجو آشنا شدید، بهتر است کمی هم درباره شخصیتهای تأثیر گذار قصه فیت و اختلاطیها بدانیم.
بهتر است از خود فیت شروع کنیم؛
نام کامل او «فیت کانرز» است. در زمانی که تنها هفت سال داشت، در یکی از روزهای صاف ماه نوامبر اتفاقی غیرقابل جبران برایش افتاد. در این روز و در طی شورشهایی که پس از اعتراضاتی صلحخواهانه رخ داد، فیت پدر و مادرش را از دست داد. پس از این حادثه، «نواح» (Noah) سرپرستی او را برعهده گرفت. نواح الگو و سبب الهامگیری فیت در یادگیری و علاقهاش به پارکور بود. در این روزها که فیت به گروه دوندهها پیوسته، تنها چیزی که به آن اهمیت میدهد نواح است و بس.
فیت شخصیتی مغرور و خودخواه دارد. او تنش میخارد برای هیجان و دوندگی! و همین او را تبدیل به یکی از ماهرترین دوندههای شهر شیشهای کرده است. نگرش بیخیالی و خودخواهانه او بالاخره یکروز باید کنار گذاشته شود چرا که فیت نبردی سهمگین در مقابل مقاماتِ موسوم به اختلاط در پیش دارد.
«گابریل کروگر» (Gabriel Kruger)؛
در توصیف نقش او در بازی تنها یک کلمه کفاف میکند؛ آنتاگونیست! همانگونه که از نامخانوادگیاش برمیآید، گابریل، رئیس بیرحم شرکت کروگرسک است. او بهدلیل شکست یا در واقع مرگ عشقش شحصیتی سنگدل دارد و از تمامی افراد خارج از شبکهاش متنفر است؛ اعم از فرقهها دوندهها یا نوامبر سیاه.
نواح؛
پس از حوادث نوامبرِ معروف، او خود را در رابطه با دختری یافت که در حال بزرگ شدن بود و بههمین دلیل با عشق پدریاش فرزند «اریکا و مارتین کانرز» (Erika and Martin Connors) را بزرگ کرد؛ نواح طوری فیت را بزرگ کرد که با یک جهان کاملاً خشن روبهرو شود، چراکه نرمینشاندادن در چنین دنیایی میتواند کشنده باشد. او در آن زمان یک دونده جوان و در حال تکامل بود ولی نواح در این زمان تبدیل به یکی از قدیمیها و اعضای قابل احترام گروه دوندهها شده است.
«مردپرنده» (Birdman)؛
ناماش در ابتدا ممکن است شما را بهیاد فیلمی معروف با همین نام بیندازد، ولی هنگامی که متوجه شوید او یکی از بنیانگذاران
دوندهها است و حتا قبل از زمانی که نامی برای دوندهها گذاشته شود او از این بام به بامی دیگر میپریده نظرتان عوض میشود و مردپرنده را لقبی لایق بر او میدانید. زمانی که اختلاط و مقامات بلند مرتبه شروع به تغییر شکل شهر شیشهای دادند و آن را از یک آرمانشهر تبدیل به پادآرمانشهر کردند، مردپرنده به خدمت نیروی مقاومت درآمد و تبدیل بهشخصیتی الهامبخش برای دوستداران پارکور شد. گرچه پس از گذر سالها او فرسوده شده و از پای درآمده ولی هنوز هم اگر وقتی گیر بیاورد شروع به پارکور میکند. هرچند اولویتهای اصلی او برای زندگی تغییر کردهاند و از دوندگی تبدیل به تغذیه کبوتران و تفکر درباره شهر شیشهای و اتفاقات اینروزهای آن شدهاند.
«دوجن» (Dogen)؛
تخصص دوجن در بازار سیاه و قاچاق است. او بیشتر از هر چیزی به پول و فساد اهمیت میدهد. درگیریهای جناجی در شهر برای دوجن هیچ جذابیتی ندارد، شاید تنها چیزی که بتواند این اتفاقات را برایش خوشرنگ کند منبع درآمدی باشد که از هر سو به وی رسد. دوجن به هیچ بنیبشری اعتماد نمیکند و حتا به سایه خودش هم وفادار نیست.
«ایکاروس» (Icarus)؛
ایکاروس یک رقیب جدی و واقعی برای فیت است؛ چه در سرعت و چه در گستاخی! ولی مهمترین رقابتی که آنها در آن شرکت دارند، رقابت در جلب توجهِ نواح و بهترین دونده بودن شهر شیشهای است. او با اینکه رقیب فیت بهحساب میآید ولی شباهتش با او در بسیاری از موارد غیرقابل انکار است. ایکاروس هم همانند فیت گذشتهای تلخ دارد که بهخوبی آنرا مخفی کرده و کسی جز نواح از آن خبری ندارد.
«نُماد» (Nomad)؛
نماد بهترین و تنها دوست فیت است. او با اینکه بیشتر عمرش را روی پشتبامها گذرانده ولی یک دونده نیست! نماد به انتخاب خودش از دایره خارج شده، چراکه در باطناش جنگی متفاوت و کوچکتر با اختلاط دارد؛ تنها سلاح وی قوطیهای اسپریاش هستند که نقش و نگارهایی بر دیوارهایِ شهر شیشهای میکشند.
در لبهآینه: چارهجو همانند نسخه اصلی بازیبازان برای پیمایش شهر و کامل کردن مراحل یا انجام حرکات بزندررویی بر روی دشمنان، از بنیان اصلیِ بازی یعنی پارکور استفاده میکنند، پارکور در شهر زیبای شیشهای و آسمانخراشهایش با آن معماری عجیب با رنگهای روشنشان که گزینه لذت را در هر کسی فعال میکنند، همهچیز است. مسیرهایی که برای دویدن فیت آماده شدهاند فراواناند؛ ولی پراهمیتترین آنها همان مسیرهای زیرزمینی و تونلهای تاریک هستند که بازیباز را به نقاط بالای شهر میرسانند.
فیت استعدادی بس کثیر دارد و کسی نمیتواند منکرش شود. استعداد وی از پارکور ساده فراتر رفته، در نسخهی جدید او میتواند با محیط تعامل داشتهباشد. امکاناتی که در محیط حاضرند بیشرشان در اختیار فیتاند؛ از آن سیمها و خطوط منتقلکننده گرفته تا لبه ساختمانها و اشیا. علاوه بر این جزئیاتی که محیط آماده کرده هم هستند، تجهیزاتی از قبیل یک طناب مغناطیسی و یک مختلکننده که در اختیار بازیباز قرار میگیرد.
تعامل با محیط زمانی خطیر میشود که در نقشه بازی مکانی را علامت گذاری شود. پس از انجام اینکار و برای رسیدن بههدف بعضی آیتمها که دستیابی به محل موردنظر را آسانتر و قابل دسترس میکنند رنگی قرمز بهخود میگیرند؛ فیت باید با استفاده از آیتمهای رنگ خورده مسیر خود را پیدا کند.
برخلاف نسخه قبل اینبار در لبهآینه: چارهجو، شهر شیشهای جهان-باز شده است. مخاطب میتواند در محیط به گردش بپرازد، آزادانه حرکت کند و هر جایی که در دسترسش باشد را با مهارت پارکور فیت درنوردد. جهان-باز شدن ویژگیای فوقالعاده است که نبود آن در نسخه قبل کاملاً حس میشد، این خصوصیت باعث میشود آزادیای غیرقابل حاشا در دستان بازیباز قرار گیرد و همچنین باعث میشود طی کردن یک مرحله دیگر به صورت خطی نباشد، هرکس هرگونه که دلش بخواهد با دهها مسیر روبهرو میشود که او را به مقصد نهاییاش میرسانند.
علاوه بر اینها جهان-باز شدن مختصهای را بههمراه خود دارد که اگر طرفدار اینجور بازیها باشید آنرا بهخوبی میشناسید؛ مراحل فرعی! بهلطف و فضیلت جهانِ بازِ بازی مأموریتهای فرعی بسیاری وجود دارد که پس از طی کردن مراحل اصلی برای شما در دسترس میباشند و میتوانید آزادانه و با آغوشی باز به سراغشان روید. این مراحل شامل مسابقات سرعت با دیگر دوندهها، رکوردزنی و از این قبیل هستند. علاوه بر مأموریتها و مراحل فرعی پازلهایی در محیط گنجانده شدهاند که میتوانید به حل کردن آنها بپردازید. آیتمهایی برای جمع کردن هم وجود دارند که در بازی با نام «گریدلیکس» (Gridleaks) شناخته میشوند. در محیطهای پویا و شفاف بازی و در میان آن ساختمانهای بلند هیچگونه لودینگی مشاهده نخواهد شد، حتا اگر به منطقهای به منطقه دیگر هم بروید باز هم لودینگی نیست که مزاحمتان شود.
مکانیزم و پایه و اساس مبارزات بازی دستخوش تغییرات زیادی شده، این سیستم جدید تأکیدی بسیار و حتا بیشتر از نسخه قبل بر روی دویدن و پیمایش محیط دارد. برای اینکه این مدعی خود را هم ثابت کند، در اولین قدم قابلیت استفاده از سلاح گرم در بازی را بهطور کامل برداشته است؛ هرچند در نسخه قبل هم استفاده از اسلحه بهطور بیحدوحصری محدود بود. مبارزات تمام تمرکز خود را بر روی استفاده از محیط و پارکور کردن در آن گذاشته است، در این بین و هنگام پیمایش اگر دشمنی هم مقابلتان قرار گرفت میتوانید با استفاده از مشت و ضربات گوناگون او را از پای درآورید. شاید بپرسید که اگر فیت نتواند از اسلحه استفاده کند شاید نبردهای عادلانهای را در بازی در پیشرو نداشته باشید، ولی باید بگویم که همانند قبل در هنگام دویدن حالتی مثل تمرکز بهوجود میآید، در این حین اگر تیری شلیک شود بهراحتی میتوانید جاخالی دهید. علاوه بر اینها اگر ضربهای تمام کننده به دشمن بزنید، بازی برای لحظاتی بهحالت سومشخص میرود و میتوانید فیت را ببینید. اگر به قول «سارا جانسون» (Sara Jansson) -یکی از طراحان ارشد بازی- دل ببندیم، این پیمایشها و دویدنها بهجای اینکه سیستم مبارزات را گسسته کنند، برعکس آنرا پیوسته و روان خواهند کرد.
لبهآینه: چارهچو بخشی همانند بخش پند-نفره دارد؛ البته نه بهشکلی که دیگر بازیها عرف کردهاند! دایس که این بخشرا «بازی تعاملی» (Social Play) نامگذاری کرده، هیچگونه مسابقه رودررو یا همکاری در کنارهم و همزمانی وجود ندارد. در این بخش که ناهمگام است، ممکن است شما کارهایی را در بازیتان بکنید که در جهانِ بازی فردی دیگر اثراتی بهجای بگذارد. برای درک بهتر است مثالی بزنم؛ مسابقات رکورد زنیای که در جایجای نقشه یافت میشوند به صورت تعاملی هستند و تمامی افرادی که آنلاین باشند میتوانند در اوقات فراغتشان بهسراغ آنها روند و برای رکوردی سریعتر تلاش کنند. علاوهبراین قابلیتی وجود دارد که در آن بازیکنها میتوانند مکانهایی را برای ضربشتم قرار دهند و دیگران را بهچالش کشند. در کل این بازی تعاملی میتواند ساعاتی بیشتر را برای سرگرم کردن در بر بگیرد و ارزش بازی را دوچندان کند.
تا چند روز آینده یا بهتر است بگویم، هفتم ماه ژوئن (June) نسخه جدید لبهآینه به بازار میآید و دلباختگان این سری میتوانند پس از هشت سال فراغ دوری یار رها شوند و ساعتها خود را شهر سایبرپانکی و هجیر بازی غوطهور کنند. ساعتهای خلاصی از تیراندازیهای خسته کننده و ملاقات سرعت و هیجان نزدیک است…
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- Horizon Zero Dawn Remastered در زمان عرضه روی استیم تنها ۲.۵ هزار بازیکن فعال داشته است
- شرکت Sweet Baby نقشی در پروسه ساخت Dragon Age: The Veilguard نداشته است
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
بازیی خوبیه و از نظرم اگه بتونن گیم پلی رو جوری طراحی کنن که بعد از یه مدت خسته کننده نشه واقعا بازی زیبایی میشه
نسخه اول که اصلا خسته کننده نبود، الانم بدن بهم بازی میکنمش حتی پس از سه بار بازی رو تموم کردن
گرافیکش خیره کنندس. .. امیدوارم گیم پلیش مخاطبارو رازی کنه
عکس های مقاله ها قشنگن ،از متن خبر ندارم. 😉
تنها مشکل این بازی که میتونه گیمر رو خسته کنه اونم بدون سلاح محیط بازی هستش به شخصه وافعا تحملش برام سخته دیگه خیلی سفیده انگار بهشته اگه آینده این شکلیه خیلی خوشحالم که تو این نسلم:pray:
خخخ اره سفیده
یه تیکه از شهر هم هست که تم بنفش و صورتی و اینا داره
از اون هم خوشم میاد
گرافیک زیبایی داره
گیمر های این دورو زمونه مارو نگاه:|
عزیزه من شما اول بزار بیاد-بعد برو بخرش بازی کن.ببین نمراتش در چه حده بعد نظر بده خسته کننده هست.عجیبه خیلیا این دورو زمونه علم غیب دارن. ما فقط نداریم
گیمر ها هم گیمر های قدیم 😐
مرسی بابت خبر
خیلی خوب بود مرسی بابت مقاله.
یادش بخیر نسخه یک این بازی
فقط این کلمه بدون سلاح توی تیتر مقاله آزار دهندس … امید وارم بدون سلاح بودن فیت کانر مشکل ساز نشه … فقط دور از جون باید مثه اسب تو بازی باید بدوییم
فوق العادست
امیدوارم نیاز به نت همیشگی نداشته باشه
داره؟
بعد دوم انشاالله اکر اینطوری نبود میرم سراغ این
ببخشید در قسمت موضوع پست نوشتید آنار.فکر کنم باید بنویسید آثار
آنار شیست اسم گروه اوناست یهنی هرج و مرج طلب
شرمنده نمیدونستم 😀
تازه حتی اگرهم آثار بوده و آنار نوشتن… واقعا در اون صورت باس فکر کنی تا بفهمی آنار آثاره؟ یا چرا باید کس دیگه ای تا الان نگفته باشه؟ این ذهنت رو مشغول نکرد…؟؟
اسپم:به شخصه خیلی منتظر sly cooper هستم اخر به کجا رفت این ای پی Cry Cry این بهترین بازی عمرم بود
از همه طرفدارای این بازی چه پی اس فن و چه ایکس باکس فن خواهش مینکم اگه خبری دربارش دارید حتما بگید چون واااااااققققععععاااااا منتظرشم
پ.ن:امیدوارم گند نزده باشن تو بازی
لایک فراموش نشه Grin
اره من خیلی منتظرش هست قراره انیمیشن امسال بیاد تبلیغش هم اومده
اخه م.ر.ض داری منفی میدی؟!
نماینده فرقه نوامبر سیاه عجب تیپی داره نواح هم شبیه پیری های نیتن دریکه 🙂
ایول دقیقا :laugh:
اره ایاکروس هم شبیه پسر بد نام اسمش یادم نمیاد
اسمش دلسین بود
اهان دمت گرم
وااییی.. از چه جاهایی اسم بازی انحصاری رو درمیارن… ایول… زیرپوستی کار میکنی
عاسقشممممممممم
ممنون مقاله خوبی بود :yes: :yes:
من که با نسخه اولش حال کردم امیدوارم اینم اینجوری باشه 🙂 🙂
دوستان یه سوال .شما هم وقتی که کنار یه فامیل میشینید بحث بازی میکنید و اون شما رو احمق فرض میکنه و شما دوست دارید جرش بدید یا فقط من اینجوریم؟(بخاطر اسپم ببخشید)
دوسه تا فامیل دارم خدا رو شکر خودشون اهل دلن ، ولی اره به طور کلی عده ای هستن که کلا تخریب میکنن
یکیشون بهم میگفت ۲تومن دادی اتاری گرفتی :-((
البته بعد مثه سگ بلانسب ، دور از جون، داشت ماشین بازی میکرد به قول خودش(gta v) :rotfl:
ما از این فامیل ها زیاد داریم ولی خداروشکر داییم با ۳۸ سال سن هنوز اهل دل هست و خب دلم قرص تره 🙂 اینطور فامیل ها خوبن :yes: :yes:
دو تاشو میفرستی؟
من به گیم توهین بشهکاری ندارم که کیه. از صد تا منبع معتبر نکات مثبت گیم رو میکشونم بیرون. بعد جوری تخریبش میکنم که خودش گیمر شه 😀
بازیه کاملا مزخرفیه با اون تکنیکای زدنش تنفگ نداره که اصلا ولش زیادی تو آیندس به اندازه کافی گیمر ها و ما آینده دیدیم چه تو بازی چه تو فیلم همیشه هم بالای ساختموناس درسته پادکوره ولی بالی ساختمون به دنیا نیومده که
پارکور
کاملا مزخرف نیست ، کاملا
داداش شما درک نمیکنی قرار نیست که بازیه بدی باشه
به هر حال از قدیم گفتن برای یه بی نماز در مسجد رو نمیبندند
چه جذبه ای داره فیت :inlove:
ینی باید دختره رو کتنرل کنیم ؟! یه جوری میشه که:-*
البته حتما عادت میکنیم ، ولی ایکاش بشه شخصیت مذکر هم کنترل کرد
بدک نیست :yes: :yes:
تلفیقی از کارتون و پارکور :no:
عالی من که باید این رو بازی کنم …البته امیدوارم مثل نسخه قبل مراحل تکراری نداشته باشه !!!!
قیافه ایکاروس خیلی خفنه..خداکنه شخصیت پردازیشم خوب باشه..
کاری به پیش نمایش ندارم در مورد واژه آنارشیست یه مطالعه کنید ….
بازی با کلمات همیشه مناسب و جالب نیست معنیشون هم مهمه
حدس میزنم شخصیت ایکاروس قراره کشته بشه به خاطر اسمش یا بهتر بگم مطمئنم که به خاطر اسمی که داره کشته خواهد شد.
این سری هم نشد سری بعدی حتما میمیره اسمش ماهیتش رو لو میده.
عکس دوم چقدر زیباست… 😉 :cute: :cute: :cute:
خدا کنه این یکی دیگه دنوو نداشته باشه…
خخخخ با ابر خز سایت آشنا بشید
همینو کم داشتیم 😐
😐 😐 😐
این چرا مارک نداره؟!
آقای حیاتی و کیمیا داشتیم اما دیگ خمیر دندان نداشتیم
براوو پسر تو فوق العاده ای 😀
این بازی واقعا یه ایده ی نابه.البته آگه Dice به این هم خدای نکرده گند بزنه :pain: :pain: :pain:
دوستان روی این سیستم اجرا میشه?
CPU:INTEL CORE I5 6200U
RAM:4GB
VGA:AMD RADEON R5 330M
خیر
البته بعد از لانچ بازی ممکنه یه سری مود چه میدونم کرک فیکس بدن بازی رو رم ۴ هم جرا بشه
دوستان شرمنده بابت اسپم اما یه سوال دارم
دیویژن بالاخره خوبه یانه؟ بعضیا میگن خوبه بعضیا میگن خسته کننده میشه. من نمیدونم بالاخره بگیرمش یا ن؟ لطفا راهنمایی کنین
راستش من بازی نکردم ولی یه جورایی بازی خوبی در مورد خسته کنندگیش هم کمی تا حدودی درسته ولی اگه دنبال یه انلاین خوبی بین اینا یکیو انتخاب کن
STAR WARS:BATTLE FRONT. THE DIVISION. OVERWATCH
خوب هس اما بعد یه مدت خسته کننده میشه از من میشنوی rainbow six رو بگیر از هفته اول دارم بازیش میکنم لامصبو
من میخرمش ولى منتقدا نابودش میکنن ١٠٠ درصد مطمئنم
کلا با EA جدیدا حال نمیکنن در مورد یوبى هم همینطور
با تشکر از آقای حمزه سروری
باید عرض کنم برخلاف نظر مترجم گوگل ، لغت “Catalyst” به معنای “چاره جو” یا “فروگشا” نیست و همون کاتالیست یا کاتالیزور معنی میشه.
با سلام
کاتالیزور معنی علمی این کلمهاس و برای شیمی استفاده میشه. اگه اطلاع داشته باشید یه معنی دیگه هم داره که «مشکلگشا» یا همین «چارهجو» هستش که قطعاً توی چنین بازیای بیشتر از کلمهی کاتالیزور مد نظر هست.
دوستان میدونم جاش اینجا نیس ولی خب باید بپرسم.ممنون میشم هر کی اطلاعاتی داره جواب بده.من میخوام پی اس ۴ بگیرم.فقط هم برای انلاین.بنظرتون کدوم شرکت پینگش پایین تره و بهتره واسه انلاین
حیف این کارت قوی تر از ویچر ۳ میخواد وگرنه عین ویچر بین ۲۰ تا ۳۴ فریم بازی برام میومد 😥 😥 😥
نگران نباش از ۳۴ فریم به بالا هم میگیری 😉
Close Beta اش خیلی بهینه بود نسخه اصلی بهینه تر هم میشه 😉
صد در صد می خرمش
سلام. بهترین بازیهای دخترونه از نظر شما چیه. بازی مهیج و جذاب.
آیا بازیهای ماجراجویی که دختر نقش اول رو توش داره خوبه واس دخترا؟
صددرصد تو لیست خریده
ولی حدایی بعضی جاهاش سخته خدا کنه این نکته رو درست کرده باشن تو این نسخه
نسخه قبل ۲۰ تا نگهبان میریختن سرت باید در میرفتی هی از در و دیوار بالا میرفتی یکی رو تنها گیر می اوردی خلع سلاحش میکردی بعد با اون بقیه رو به رگبار می بستی
امیدوارم سیستم پارکور و خلع سلاح پیشرفت خوبی داشته باشه