پنج بازی که باید فیلم می شدند

۱۹:۴۰ ۱۳۹۱/۰۴/۰۹

در مطلب پیشین در مورد فیلم هایی صحبت کردیم که پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به بازی های کامپیوتری داشتند.اما مطلبی که پیش روی شماست نقطه ی مقابل مطلب پیشین است و در مورد بازیهایی که است که میتوانستند با داستان بی نظیرشان ,دستمایه ی حوادث بی نظیری بر پرده ی نقره ای شوند.

ملاک انتخاب این ۵ بازی داستان است و باید توجه داشت که ساختن فیلم الان و بعد از تجربه ی بینظیر بازی کاری بیهوده است و این مقاله صرفا بر مبنای بررسی عناصر سینمایی در داستان این بازیها تنظیم شده است.

Brothers In Arms

داستان در این بازی حرف اول را میزند و میتواند لذتی به بازیباز بدهد که در پایان ناجوانمردانه ی نسخه آخر (Hells Highway) با خود بگوید:کاش تموم نشه! اما سازندگان درست بازی را در جایی تمام میکنند که انتظارش را نداریم.گذشته از آن اگر از این بازی یک فیلم را تصور کنیم میتوانیم جلوه های خیره کننده ای به داستان آن ببخشیم که حتی در جاهایی اشک مخاطب را بر گونه هایش جاری میسازد.آن صحنه ای که رد قطع نخاع شده و اشک در چشمان متیو بیکر را به یاد دارید؟

Deus Ex Human Revolution

داستان آدام جنسن و دنیای بیرحم سال ۲۰۲۷ داستان ما و دنیای ماست.دنیایی به ظاهر یکدست و سرراست اما به باطن پیچیده و مرموز.داستان آدام جنسنی که پی مفقود شدن مگان رید اورا به عمق تاریک ترین داستان تاریخ میبرد تا جایی که او راهی برای بازگشت نمیبیند ,پس ماجرای خودش را خودش به پایان میرساند.داستان این بازی را میتوان جزو برترین داستانهای سال ۲۰۱۱ انتخاب کرد و اگر بازی بینظیر آن نمیبود حتما تجربه ی آن بر پرده ی عریض لطف زیادی داشت.

َAlan Wake

سم لیک در نوشتن داستان هایش جادو میکند .به طوری که حتی بعضی جاها داستان از فرط دست بالا بودن از تحمل بازی بیرون زده و شما را چنان شگفت زده میکند که ممکن است نیم ساعت به مانیتوری خالی چشم بدوزید.داستان آلن ویک هیچ کم و کسری برای تبدیل شدن به فیلم سینمایی را ندارد اما باید توجه داشت که خود بازی وامدار فیلم های سینمایی زیادی و به مقدار زیادی تحت تاثیر The Shining استاد کوبریک است.تا جایی که بعضی سکانسها مستقیما در بازی پیاده شده است.

Heavy Rain

دیوید کیج عاشق سینماست و این عشق سینما وقتی با بازیهای رایانه ای در هم میتند یک بازی خلق میکند مانند “باران سنگین” که تک به تک سکانس های آن مانند یک فیلم سینمایی است و شخصیت هایی چنان پرداخت شده دارد که همزاد پنداری با آنها به شدت به مذاق مخاطب خوش می آید.این بازی داستان اتان مارس یک مهندس عمران ررا روایت میکند که در روز تولد فرزندش اورا از دست میدهد و حوادث اسفناکی که پس از آن به زندگی او روانه میشود.

Fahrenheit Indigo Prophecy

انتخاب بین این دو بازی دیوید کیج واقعا کار دشواری بود اما به نظر نویسنده این مطلب فارنهایت از نظر داستانی بیشتر به یک فیلم سینمایی نزدیک است تا باران سنگین.داستان این بازی در مورد لوکاس کین است که ناخودآگاه فردی را میکشد در حالی که اختیار خود را در دست ندارد.روایت موازی داستان سه نفر در این بازی و شخصیت پردازی عمیق آنها تحسین برانگیز است.دوربین در این بازی غوغا میکند و گویی فیلمبرداری این بازی توسط فیلمبرداران واقعی صورت گرفته است.ما هنوز هم حاضریم فیلمی بر اساس فارنهایت ساخته شود به شرطی که کارگردانی آنرا خود کیج برعهده بگیرد.

………………………………………………………………

این بود حکایت ۵ بازی که باید فیلم میشدند.فیلم شدن این بازیها در حال حاضر هیچ حسنی ندارد و این مطلب صرفا جهت داستان های بینظیر این بازیها نوشته شده است.نظر شما چیست؟