نقد فیلم Joker: Folie à Deux | نگاهی دیگر به جسورانهترین فیلم سال
فیلم «جوکر: جنون مشترک» دنبالهای بر فیلم موفق «جوکر» محصول سال ۲۰۱۹ است که توانست به سبب داستان و مضامین انتقادی خود نسبت به نظام سرمایهداری محبوبیت فوقالعادهای در بین مردم پیدا کند. همچنین فیلم «جوکر» در فصل جوایز هم مورد تحسین قرار گرفت که از بین آنها میتوان به بردن جایزه اسکار بهترین بازیگری برای «واکین فینیکس» اشاره کرد. حال پس از ۵ سال دنباله آن فیلم محبوب بر روی پرده رفته است و با تند و تیزترین انتقادات و ناسزاها از آن استقبال شده است! منتقدان که چندان روی خوشی به «جوکر» ۲۰۱۹ هم نشان نداده بودند؛ این بار از روی این فیلم به طور کامل رد شدهاند! مردم و خصوصا طرفداران فیلم اول هم به شدت به اثر حملهور شدهاند و با نمرات IMDb 5.2 و فروشی در حد بودجه فیلم آن را به شکستی تجاری تبدیل کردهاند. البته این تنها خود فیلم نبوده که در معرض انتقادات فراوان قرار داشته است و بلکه خود کارگردان محبوب فیلم اول، تاد فیلیپس، هم بابت ساخت این فیلم مذمت شده است! اکنون که بیش از ۴ ماه از اکران عمومی فیلم گذشته است و از تبوتاب و التهاب اولیه خبری نیست؛ میتوان با خیالی آسودهتر و به دور از تعصب باری دیگر به این فیلم مهم سال نگاهی انداخت و هدف من در این نقد این است که به دور از هرگونه نظر تعصبی و یکجانبه، بگویم که چرا «جوکر: جنون مشترک» نه تنها فیلم بدی نیست بلکه فیلمی تماشایی است که لایق ستایش است. از شما خوانندگان عزیز تقاضا دارم حتما تا انتهای متن را مطالعه کرده و سپس به بیان نظرات خود بپردازید. واضحا حرف بنده وحی نیست و همه شما عزیزان کاملا مختار هستید که در کامنتهای این مقاله، نظر دلخواهتان را بیان کنید. اما تقاضا دارم شما هم تا انتهای متن را بدون تعصب مطالعه کنید و سپس نظر خود را به اشتراک بگذارید.
*توجه: مشخصا در این نقد، داستان فیلم لو میرود.*
حتی اگر از مخالفان فیلم جوکر ۲ هم باشید؛ باید بپذیریم که با فیلمی ساختارشکن و جسورانه -چه در فرم و چه در محتوا- روبهرو هستیم. فیلمی که به شکلی نوآورانه سعی دارد موزیکال [به معنای حقیقی] را با ژانر روانشناختی و جنایی در فضایی دارک تلفیق کند! فیلمی که علیرغم اینکه سلیقه طرفدارانش را خیلی خوب میشناسد و میتواند به سادگی به فیلمی فن-سرویس تبدیل شود اما ترجیح میدهد -با آگاهی از تبعات سنگینش- به مراتب جسورانهتر و بزرگتر از این حرفها عمل کند و نه تنها از الگوهای ذهنی طرفداران و فیلم اول پیروی نکند؛ که حتی آنها را نقد کند و به ضد آن تبدیل شود! شاید الان است که مصاحبه تاد فیلیپس را میفهمم که وقتی از موفقیت چشمگیر فیلم «جوکر» پرسیدند و فیلم او را اثری ستایشبرانگیز و بسیار محبوب خواندند فیلیپس پاسخ داد: {فیلم من ممکن است به اشتباه درک شده باشد و طرفداران، حرفهای من را به درستی نفهمیدهاند!}
«جوکر: جنون مشترک» از همان نماهای ابتدایی بیننده را غافلگیر میکند و برخلاف انتظارات بیننده قدم بر میدارد. پیش از هر چیز یک انیمیشن کوتاه ۲،۳ دقیقهای از جوکر به سبک انیمیشنهای قدیمی نمایش داده میشود که به هیچ وجه نباید در نقد فیلم ساده از آن گذشت. این انیمشن خودش چکیدهای از اتفاقات فیلم را به شکلی ساده به تصویر میکشد و ناخودآگاه مخاطب را برای رودررویی با فیلمی بزرگ آماده میکند. جوکر با همان گریم مشهورش وارد فرش قرمز میشود و طرفداران حسابی سر و صدا میکنند و او را تشویق میکنند. اما سایهاش او را دنبال میکند و در رختکن او را به دام میاندازد و لباسهای او را به تن میکند و گریمی مشابه جوکر میکند و خود جوکر (آرتور فلک) را در کمد حبس میکند. سپس به روی صحنه میرود و با استقبال گرم مخاطبان مواجه میشود. عصاره فیلم در همین زمان نمایش داده میشود. برای مردم اصلا آرتور فلک پشیزی اهمیت ندارد و حتی اگر واقعبین باشیم خود هویت جوکر هم بیاهمیت است! آنها صرفا کسی را میخواهند که صورتش را گریم کند و دیوانهبازی در بیاورد تا آنها را سرگرم کند! برای آنها جوکر نسخۀ پیشرفتۀ همان استند-آپ کمدین و دلقک سیرک است که با فرارفتن از صحنۀ نمایش و شکستن تابوها آنها را سرگرم میکند! آنها این جوکر جعلی را تشویق میکنند و هنگامی که جوکر حقیقی (آرتور) روی صحنه میآید همگان به او بیتوجه هستند. او تحقیر میشود و کتک میخورد و همه حضار میخندند انگار نه انگار او تا همین ثانیههایی پیش قهرمان آنان بوده است! سپس جوکر جعلی لباسهای آرتور را به او پس میدهد و آن دو، ترانهای دربارۀ عشق میخوانند و سپس پلیسها سر میرسند و آرتور را تا سر حد مرگ کتک میزنند! این شروعی طوفانی بر فیلمی درخشان است.
سپس وارد فضای تیره و تار فیلم میشویم. زندان روانی آرکهام. فیلم از همان نماهای ابتدایی با سینماتوگرافی قدرتمند خود و موسیقی متن درخشانش (هیلدور گودنادوتیر) فضایی تاریک خلق میکند که تا پایان فیلم به بهترین شکل آن را حفظ میکند. نمای اولیه ما از جوکر باورنکردنی است. فردی که در انتهای فیلم اول به قهرمانی فراملّی تبدیل شده بود و چهره پرشور انقلابی داشت؛ حالا به فردی به شدت افسرده و تکیده تبدیل شده که به قدری لاغر شده است که میتواند شلوارش را به دور بدنش گره بزند! آرتور دیگر نه تنها آن خندههای دیوانهوار را به لب ندارد که حتی کلامی سخن نمیگوید. حرف مأمور زندان (با نقش آفرینی خوب برندن گلیسن) که میگوید [آرتور دوباره یکی از همان جوکهایت را بگو تا بخندیم] حرف دل همه ماست! در این مدت چه بر سر آرتور/جوکر آمده است که این قهرمان انقلابی به این مرده متحرک تبدیل شده است؟! این همان اولین سوالی است که برای بیننده پیش میآید و در طول فیلم با نمایش زندان، رفتار وحشیانه نگهبانان، قرصهایی که به زندانیان خورانده میشود و انواع شکنجهها تقریبا به آن پاسخ داده میشود. «سیستم حکمفرما» این شخصیت انقلابی را به این روز انداخته است تا درس عبرتی برای همگان شود!
در ادامه آرتور با لی (با نقش آفرینی خوب لیدی گاگا) آشنا میشود و به او دل میبازد. دلباختگی او کاملا قابل باور است چرا که در طی مدت اسارت و شکنجه در زندان همواره اتفاقات بد و تلخ به شکلی تکراری برای او رقم خورده است و حالا به لطف آشنایی با لی گویا از دنیای تاریک حقیقی فاصله گرفته است و وارد دنیای جدیدی شده است؛ دنیای عشق! شروع سکانسهای موزیکال و پر شر و شور و خوش رنگ و لعاب فیلم هم از همین آشنایی استارت میخورد. از همین نقطهای که دنیای آرتور با مفهوم جنونآمیز «عشق» روبهرو میشود. این عشق است که آرتورِ مرده را به حیات باز میگرداند و به دلیلی برای زندگی تبدیل میشود.
از همان لحظۀ اعلام رسمی مبنی بر موزیکال بودن فیلم دوم جوکر و حضور لیدی گاگا، موج منفی بر علیه فیلم بوجود آمد که {میخواهند آن شاهکار (جوکر ۲۰۱۹) را خراب کنند!} متاسفانه چنین حرف عامیانهای در میان نقدهای منتقدان هم دیده میشود و میگویند موزیکال فیلم وصلهای ناجور است. اما بگذارید رک و راست به شما بگویم: اتفاقا موزیکال فیلم به شدت وصلهای جور است! نقش سکانسهای «موزیکال» در فیلم ستایشبرانگیز است و در سالهای آینده، این نوآوری تاد فیلیپس را در فیلمهای متعدد و در جریان اصلی خواهیم دید. بنده همانطور که گفتم قرار است بدون تعصب از خود فیلم دربارۀ فیلم بگویم. موزیکال فیلم چیست؟! موزیکال فیلم تصورات ذهنی آرتور فلک است. صحنههای تئاترگونهای که به شکلی سورئال (از نمایش ماه با ابعاد بسیار بزرگ گرفته تا کنتراست رنگ بسیار بالا) کارگردانی شده است؛ همگی تجسمات ذهنی آرتور هستند. اما این نکته به چه کار میآید؟ در توضیح پایانبندی تکاندهندۀ فیلم به تفصیل به این موضوع باز خواهم گشت اما در اینجا بگذارید از اثرگذاری این سکانسهای ذهنی در خود روایت بگویم. فیلم قرار است به جنگ مردم و حتی طرفداران سرسخت خود جوکر برود و برای چنین کار بزرگی که شاید هیچ فردی جرئت ساختش را نداشته باشد؛ نیاز به فاکتور تعیینکنندۀ شخصیت پردازی قوی آرتور فلک دارد که اگر این شخصیتپردازی میلنگید کل فیلم هدر میرفت! اما نقشآفرینی دیوانهوار واکین فینیکس -که میتوان او را بهترین بازیگر حال حاضر دانست- باعث شده است بیننده در این تصمیمهای عجیب آرتور که به مذاق طرفداران هم به هیچ وجه خوش نمیآید با او همراه شود و نسبت به او سمپاتی پیدا کند. اما تنها بازی فوقالعاده واکین فینیکس در کنار تکنیک کارگردانی تاد فیلیپس نیست که باعث همراهی مخاطب شده است بلکه همین سکانسهای انتزاعی که در ذهن آرتور میگذرد؛ افکار آرتور و درگیریهای ذهنی او را برای بیننده تصویر میکند و بیننده با خودآگاه و ناخودآگاه، ظاهر و باطن، جسم و روح آرتور همراه میشود و با او به طور کامل آشنایی پیدا میکند و همین موضوع اهمیت این سکانسهای انتزاعی را آشکار میسازد. زمانی که آرتور در تلویزیون و یا در مصاحبه درباره معشوقهاش لی، چیزی میشنود شروع به رقص و آواز میکند چرا که شوری زائدالوصف در او پدید آمده است. و از طرفی وقتی وکیل آرتور به او میگوید تمامی حرفهای لی دروغ بوده و او اصلا نه روانی است و نه پدرش مرده و نه در محله تو زندگی میکرده؛ آرتور در خیالش صحنه موزیکالی را میبیند که لی با شلیک گلولهای به سمت چپ شکمش او را میکشد. در حقیقت این گلوله به روح آرتور برخورد میکند و در سکانس پایانی فیلم هم با یک کات تماشایی به آن اشاره میگردد.
دادگاه آغاز میشود و همه چیز پس از صحبتهای وکیل دربارۀ بیماری روانی آرتور براثر تروماهای کودکی گویا به سود آزادی آرتور پیش میرود. اما ورق بر میگردد و آرتور تصمیم میگیرد وکیلش را اخراج کند (که به نظرم میتوان دلیل دلسوزی وکیل برای آرتور را با عطش او برای موفقیت در این پروندۀ عظیم و کسب شهرت توجیه کرد) و بار دیگر جوکر باشد! حتی جوکر با کسب اجازه از قاضی، با همان گریم مشهورش در جایگاه وکیل-متهم قرار میگیرد. این تصمیم جوکر برگرفته از همان هویتی است که جامعه و معشوقهاش بر او تحمیل میکنند. آنها آرتور را نمیخواهند و جوکر را میخواهند و او باری دیگر این بازی را آغاز میکند که در راستا و حالوهوای فیلم اول است. این تصمیم در پی سکانس سلول انفرادی فیلم اتخاذ میشود. جایی که لی به سلول آرتور میآید و با او معاشقه میکند. اما لوازم آرایشی در دست دارد و چهره جوکر را روی صورت آرتور نقاشی میکند و میگوید [میخوام خود واقعیت رو ببینم!] این دیالوگ عصارهای از مضمون فیلم است. هویت اصلی آرتور فلک چیست؟! یک پسر معمولی کمهوش به نام آرتور یا یک قهرمان افسارگسیخته آنارشیست؟! این سوالی است که کلیت فیلم را شکل داده است. سوالی درباره هویت انسان. آرتور پاسخ سوال را در آخرین جلسه محاکمۀ دادگاه به ما میدهد. [من آرتور فلک هستم و هیچ جوکری وجود ندارد!] این جمله آب سردی بر پیکره همه مردم است. نه فقط مردم داخل فیلم و معشوقهاش لی، بلکه خود شما تماشاگران طرفدار جوکر که انتظار فیلمی اکشن و پر التهاب را میکشیدید که جوکر به جنگ با پلیسها برود و جنون خود را به رخ بکشد تا شما آدرنالین خونتان بالا برود؛ کمی دلتان که حسابی از این نظام سرمایهداری جهانی پر است؛ با قتل پلیسها، ماموران قانون، خلافکارها و … خنک شود و پس از اتمام فیلم، تلویزیون و یا موبایلهایتان را خاموش کنید و به سراغ زندگی تکراری روزمره خودتان بروید تا چند وقت دیگر که دوباره چنین فیلمی ساخته شود و شما بتوانید باز این فشارهای روحی انباشتهشده را تخلیه کنید!
اما فیلم فراتر از اینهاست چرا که سینمای حقیقی و از جنس هنر است نه از جنس صنعت! فیلم عمیق و روشنفکرانه است نه عامهپسند و گیشهای. با اینکه این موضوع برای طرفداران جوکر آزاردهنده است اما هویت فردی آرتور فلک همان پسر عادی استندآپ-کمدین است نه جوکر! جوکر هویتی است که جامعه برای او انتخاب کرده و در هر لحظه سعی دارد به او تحمیل کند. او حالا که معنای زندگی، عشقش لی، را پیدا کرده است دوست دارد همان هویت آرتور را برگزیند و دیگر به جوکر بودن تمایلی ندارد! اما حقیقت تلخ این است که وقتی آرتور از هویت واقعی خود پرده برمیدارد علاوهبر معشوقهاش لی، بسیاری از حضار سالن را ترک میکنند چرا که آرتور فلک یک انسان معمولی است و یک انسان معمولی برای مردم هیچ اهمیتی ندارد؛ بلکه این جوکر بود که برای آنها حائز اهمیت بود و آن هم نه به خاطر هویتش؛ بلکه به خاطر منفعتی که برای آنها داشت!
اما دلایل متعددی وجود دارند که باعث میشوند جوکر در نهایت هویت آرتور را برای خودش بپذیرد و جمله تکاندهنده “There is No Joker” را مطرح کند که یقینا آب سردی بر پیکره طرفداران جوکر است! یکی از این دلایل حضور “پادلز” مرد کوتاهی است که در جایگاه شاهد قرار میگیرد و اتفاقات فیلم اول را بازگو میکند. فیلم کاملا با پادلز همراه میشود و آن صحنه دادگاه جزو معدود صحنههایی است که فیلم طرف آرتور/جوکر نمیایستد و حتی ضد جوکر است! گریههای پادلز و همینطور دیالوگی که دارد [تو تنها کسی در این دنیا بودی که من رو مسخره نمیکردی و حالا من از اون شب هر روز میترسم و همیشه احساس کوچکی، عجز و حقارت میکنم] کاملا سمپاتی مخاطب را برمیانگیزد و این دقیقا جایی است که خود جوکر هم تحت تاثیر حرفهای او قرار میگیرد و سراسیمه و خشمگین خواستار خروج او از صحنه دادگاه میشود.
آرتور در دادگاه به دلیل حمایتهای مردم و معشوقهاش حسابی هوایی میشود و هویت آنارشیستی جوکر را برمیگزیند و حرفهای تندی علیه نگهبانان زندان آرکهام میزند که بدجوری خشم آنها را برمیانگیزد و باعث انتقامجویی وحشیانه آنها میشود. به نظر میرسد آرتور در هنگام بازگشت به زندان نه تنها دچار شکنجههای جسمی که حتی جنسی میشود و پس از کشته شدن دوست زندانیاش به دست نگهبان -در حالتی کاملا مستاصل و عاجز-، حس میکند در مسیر غیرممکنها قدم گذاشته است و زمانش رسیده که شکست را در زمینۀ پذیرش هویت جوکر بپذیرد. حتی سکانسی نمادین وجود دارد که به صورت فلشبک نمایش داده میشود که آرتور گریمش را با آب پاک میکند و این سکانس همان نقطه پایانی است بر کاراکتر جوکر. اینجاست که فیلم بار دیگر به ظرافت به نقد تند «سیستم» میپردازد و این ادعا را بار دیگر مطرح میکند که سیستم حکمفرما هیچگاه اجازه رهبری به جوکرها نخواهد داد و اگر هم کسی مثل جوکر علم کند او را بدین شکل تحقیر و ذلیل میکند و کسی هم قرار نیست به داد او برسد!
اما به پرده سوم فوقالعاده اثر میرسیم که از دو پرده قبلی -که دارای ضعفهایی در فیلمنامه بودند- به مراتب جلوتر است و بینظیر است. پس از تماس آرتور با لی و التماس کردن از او برای حضور در جلسۀ اعلام حکم نهایی دادگاه -با اجرای زیبایی از ترانه ماندگار If You Go Away در پشت تلفن- جلسه دادگاه آغاز میشود و خبری هم از حضور لی نیست. حکم قرائت میشود و آرتور فلک در تمامی موارد به قتل عمد محکوم میشود و در پی آن خندههای هیستریک آرتور، درگیری و شورش در صحنه دادگاه و بوم! انفجار!
“جوکر ۲” از منظر صدا یکی از آثار درخشان سال محسوب میشود و هم موسیقی متن درخشانی دارد و هم صداگذاریاش فوقالعاده است که اوج آن در همین سکانس انفجار دیده میشود.
پلان-سکانس تماشایی آغاز میشود. آرتور از دادگاه خارج میشود. یکی از طرفدارانش او را سوار خودرو میکند تا از این منطقه تحت بازرسی فراری دهد و میگوید [ما هنوز هم تو رو دوست داریم!] اما حقیقت این است که آرتور، جوکر را به طور کل حذف کرده است و از این به بعد فقط آرتور فلک است. بنابراین از ماشین فرار میکند تا به سراغ اصلیترین دلیل زندگیاش، لی، برود تا رویاهای زندگی مشترکشان را به حقیقت گره بزند. سکانسی که از منظر کارگردانی، سینماتوگرافی و بازیگری دیدنی است و قلب آرتور و بیننده را همزمان رنده میکند! آری! لی هم یکی دیگر از هزاران نفری بود که فقط جوکر را دوست داشت و هیچ اهمیتی به هویت آرتور نمیداد. او عاشق آرتور نبود بلکه تنها عاشق جوکر بود و به همین دلیل بود که با دروغ وارد زندگیاش شد، با گریم کردن صورتش هویت واقعی آرتور را جوکر نامید و در نهایت هم هنگامی که فهمید جوکری در کار نیست آرتور را مثل یک زباله پس زد! حالا آرتور با قلبی شکسته به نقطه صفر باز میگردد. حالا آرتور هنگامی که لی در حال خواندن آواز است دستش را جلوی دهان او میگیرد و از او میخواهد که دیگر آواز نخواند. [دیگر آواز نخوان! بسه! فقط حرف بزن!] حالا دیگر رویاهای آرتور همگی به باد رفته است. در همراستایی فرم و محتوا تاد فیلیپس به درستی سکانسهای موزیکال را از بدو آشنایی آرتور و لی آغاز کرد و حالا با پایان این رابطه، دیگر موزیکال فیلم هم تمام میشود و خبری از ترانه و آواز نیست! دیگر زندگی مثل قبل است؛ سرد، تاریک و بیروح!
و اما سکانس پایانی. هنگامی که دیوانهای در زندان، کاخ آرزوهایش توسط آرتور فرو ریخته است و او دیگر قرار نیست جوکر باشد؛ پس از نظر او دیگر آرتور با چنین تصمیمی تنها شایسته مرگ است. فیلم به شکلی درخشان به صحنه انتزاعی مرگ جوکر بهدستان هارلی کوئین کات میزند- همان سکانس موزیکالی که گفتم در انتها به آن خواهم پرداخت. میتوان اینگونه برداشت کرد که روح آرتور به دست لی کشته میشود و این ضربات چاقو که سمت چپ شکم او را پاره کرده است در حقیقت همان تیری بود که لی با ترک کردن او و پشتکردن به عشق آرتور؛ پیشتر به او شلیک کرده بود و حالا این دیوانه حکم قاتل جسم آرتور را دارد! او در زدن ضربات چاقو رحم نمیکند و چندین بار به پیکر آرتور ضربه میزند. میتوانیم کمی جالبتر به این سکانس نگاه کنیم؛ از متن و زیرمتن خارج شویم و به «فرامتن» برویم. واکنش طرفداران تاد فیلیپس و جوکر ۲۰۱۹ به فیلم «جوکر ۲» چه بود؟! آیا جز این بود که آنها فیلم را همهجوره کوبیدند و به این کارگردان که تا همین مدتی پیش، چهرۀ قهرمان و محبوب آنها در عرصه سینما بود کوچکترین رحمی نکردند؟! آیا نباید بپذیریم که مردم حاضر در فیلم همان مردم دنیای واقعی هستند که چون انتظارات شخصیشان از فیلم برآورده نشد و به جای «جوکر» به آنها «آرتور» تحویل داده شد دیگر به هیچ چیزی رحم نکردند و پیکر «جوکر: جنون مشترک» را با نفرتپراکنیهایشان از پا درآوردند؟!
نمره نویسنده به فیلم: ۸ از ۱۰
پر بحثترینها
- بازی Intergalactic ناتی داگ را زود قضاوت نکنید
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- رسمی: Forza Horizon 5 بهار امسال برای PS5 عرضه خواهد شد
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- فیل اسپنسر: بازیهای بیشتری از Xbox برای پلتفرمهای دیگر عرضه خواهند شد
- شایعه: لیان کندی شخصیت اصلی Resident Evil 9 خواهد بود
نظرات
دقیقا با نظر نویسنده موافقم و بنظرم این اثر یک دنباله ای جسورانه ای و متفاوت بود دقیقا مثل فیلم اول روند متفاوتی از نشون دادن شخصیت جوکر پیش میگیره و سر همین توسط مخاطب عام و کژوال که تو دیدشون جوکر یک گنگستر نامیرا بود مورد هیت قرار گرفت
بنظرم به قول هیدیو کوجیما کارگردان بزرگ صنعت گیم نظر ها راجب این فیلم به مرور زمان عوض خواهد شد
فیلم هایی مثل فایت کلاب هم موقعی که اومدن همه مردم راجبشون بد میگفتن ولی در گذر زمان ارزش واقعیشون مشخص شد و این فیلم هم همینطور خواهد بود
شکی ندارم در گذر زمان «جوکر: جنون مشترک» طرفداران خودش را پیدا خواهد کرد و به فیلمی «کالت» تبدیل خواهد شد.
یه رفیق دارم اسم و فامیلیش دقیقا با تو یکیه😂
امیدوارم آی کیوش با این یکی نباشه.
اون دید مخاطبای کژوال نیست
اون جوکر واقعیه
ولی اگه میخوان از این علطا بخورن باید اسم شخصیتو عوض کنن جوکر شاهزاده جرم و جنایت گاتهامه نه رقاص باله
اره واقعا جوکر این نیستش
باورنکردنیه که حتی یک نفر از شما منتقدان ظاهری، به سکانس پایانی دقت نکردین ، کسی که کشته شد آرتور بود ، توی بک گراند جنازهی آرتور، اون “جوکر شاهزاده جرم و جنایت😂” شما با همون چاقویی که آرتور رو کشت ، در حال پاره کردن صورتش به صورت فلو دیده میشه که داره لبخند معروف جوکر رو روی صورتش با زخم درست میکنه ، اون جوکر شماست فراستی عزیز
هیچ جوره قابل دفاع نیست
قسمت اول عجب شاهکاری بود
ولی این یکی ….
🟢 علی جان امتیاز ۸ دادن به قسمت دوم این فیلم، توهین به قسمت اول فیلم میباشد !! 👎🏻😏
✅ مسلما هیچ کدوم از طرفداران جوکر، انتظار چنین داستان، پایان و مهمتر بازیگری لیدی گاگا را در نقش هارلی کوئین نداشتند و همین باعث شد تا این فیلم شکست سختی را شاهد باشه …
درود
کاش شما و بقیه دوستانی که چنین نظراتی میدید، اول متن رو بخونید و بعد بدون تعصب اینجا نظرتون رو (چه مثبت چه منفی) اعلام کنید. در تیتر هم نوشتم “نگاهی دیگر به فیلم” ولی متاسفانه دوستان فقط اون نمره رو میبینن و میان کامنت مینویسن.
پاسخ تمامی حرفهای شما در نقد داده شده و اصلا این اثر قرار نبوده برای طرفداران جوکر باشه و اتفاقا در نقد اونها ساخته شده.
پس این اثر برای کی ساخته شده؟ اگر واقعاً مخاطب خودش رو داشت الان توی این وضعیت نبود. این فیلم برای هیچکس ساخته نشده، هیچکس این فیلم رو نخواست. کل فیلم یا توی اون دادگاه بود یا توی زندان. داستان هیچ پیشروی نداشت، و پایانش از همه بدتر بود. جوکر توسط یک فرد ناشناس کشته شد، فردی که تا حالا یک صحنه هم نداشته. بودن دلیل واضحی.
پس فیلم اول برای چی بود؟ البته بماند قسمت اول با کمک نولان موفق شد.
مشتی اصلا متن رو خوندی ؟
فیلمی ساختار شکن:دی
اگر قرار بود همچین فیلمی بسازه پس چرا اصلا اسمشو گذاشت جوکر.مهم ترین چیزی که این فیلم نداره اینه که هر کاری رو هی پخش و پلا انجام می ده و اصلا معلوم نیست هدفش چیه.اسم فیلم جوکره ولی هیچی از جوکر نداره.
این فیلم رو به شخصه توهین امیز ترین فیلم به شعور مخاطب می دونم و جزو بدترین فیلمای امسال می دونمش.
درود
تلاش برای شکستن نورمها و چهارچوبها و مهمتر از این دو، انتظارات مخاطب از جوکر ۲، در جهت انتقال پیامی قدرتمند، چه در قبال یک شخصیت از پیش خلق شده مثل جوکر (که حالا قصد داری چهرۀ متفاوتی از این کاراکتر به تصویر بکشی)، چه در مورد روایت یک داستان مشهور (که حالا به شیوهای متفاوت میخوای داستان رو روایت کنی)، پیش از هر چیز نیازمند یک فرم و شیوۀ ارائۀ دلچسب، سرگرمکننده و مستحکمه مخصوصا که جامعۀ مخاطب این کاراکتر میدونیم چه انتظاراتی داره و دنبال سرگرمیه. جوکر ۲ حتی اگر ایدۀ جسورانهای باشه، در عمل به طور مطلق شکست خورده. فرقی نداره چقدر پیامش قویه و چقدر تاثیرگذاره، در نهایت، مسیر رسیدن به این پیام پر از چاله چوله و چُرتهای یکی دو دقیقهای طی تماشای فیلمه.
به علاوه، واژههای جسورانه و ساختارشکن زمانی ارزش پیدا میکنن که به ثمر بشینن. ساختار رو شکستی، آیا حالا تونستی این ساختار رو به شیوۀ خودت و به شکل قابل تاملی از نو بنا کنی یا مطلق شکست خوردی؟ این بخش دوم ماجرا است که ارزش میده. وقتی نتونستی، ارزش این ساختارشکنی کجاست؟ همینطور در مورد جسور بودن، جسارت با موفقیتی که اگر به دنبالش بیاد معنا داره وگرنه از یاد میره. البته جدا از معنای لغوی ما لقب ساختارشکن رو به آثاری میدیم که مدیومشون رو بعد از عرضه تغییر دادن. یعنی منبع الهام شدن. متصورم که اینجا منظور از ساختارشکن این بوده که کارگردان صرفاً یه رویکرد جدید پیش گرفته نه این که تغییری در مدیوم خودشون به وجود آورده باشه. چون بیشتر شبیه درس عبرته.
اولین انتقاد آقای کریمی به یک نویسنده؟
انتقادی به نویسنده ندارم، صرفاً موافق نیستم با نظرشون در مورد این فیلم. نقد و بررسی در هر صورت نظر شخصیه و به زاویۀ دید منتقد بستگی داره. به غیر از چند مبنای مشخص، هنر در خیلی از موارد چهارچوب مشخصی نداره و با هیچ ابزاری قابل ارزشگذاری نیست. ما از زاویۀ دید خودمون صحبت میکنیم و مخاطب هم تصمیم میگیره کدوم دیدگاه به چشمش منطقی میاد و میپذیره.
اولین انتقاد کریمی به نویسنده تو نقد فیلم zone of interest بود
مثل همیشه درست و حسابی سخن گفتید
این فیلم بنظرم اصلا در حد اولیش نبود من خودم بشدت از کارای جسورانه و ریسکی و متفاوت و خاص تو صنعت سرگرمی استقبال میکنم چه گیم چه سینما مثل لست ۲ اما این فیلم با وجود اینکه سعی کرد متفاوت باشه تو انتقال مفهوم و پیامش بشدت ضعیف بود شخصیت پردازیا واقعا افت داشتن و یسری جا ها واقعا هدف کارگردان رو نمیفهمیدم و کلا بنظرم یه پسرفت کامل بود
من که خیلی دوست داشتم
درواقع این فیلم بد نبود فیلم اول خیلی خوب بود ولی این قابل قبول بود
اگه صحنه های موزیکالش حذف بشه خیلیم خوبه البته که همونم تو مغزش بود و واقعا همچین بیمارایی همچین تبهماییم میزنن
اتفاقا این فیلم خیلی بیشتر بدبختی آرتورو نشون داد:)
به نظر من فیلم Joker: Folie à Deux رو باید دوبار و با دو دیدگاه متفاوت نگاه کرد یک بار به عنوان طرفدار فیلم اول یک بار به عنوان یک فیلم جدید و جدا از فیلم اول که میخواد اینبار به جای سکانس های خشن و هیجان انگیز با استفاده از دیالوگ ها و سکانس هایی موزیکال پیام اصلیش رو به مخاطب برسونه، من خودم به شخصه نه طرفدار فیلم های موزیکال هستم چون اصلا سلیقم نیستند نه طرفدار فیلم هایی هستم که برپایه دیالوگ های زیاد ساخته شدند چیزی که Joker: Folie à Deux منو جذب خودش کرد پیام قشنگی بود که میخواست به مخاطب بده
اگر مثل من به عنوان طرفدار فیلم اول نگاه کنید خب مطمئنا ناامید خواهید شد چون آخر فیلم اول که اون هرج و مرج پیش اومد پلیس آرتور رو دستگیر کرد و طرفداراش نجاتش دادن طبیعتا همه نگاه ها سمت این رفت که ما قراره شاهد جوکری باشیم مثل جوکر هیث لجر که تو فیلم The Dark Knight قراره داخل گاتهام هرج و مرج ایجاد کنه و یکجورایی حکومت خودش رو برپا کنه اما اینطور نشد و تاد فیلیپس روش دیگه ای رو پیاده کرد
حالا اگر به عنوان فیلم جدید و جدا از فیلم اول نگاه بکنید میبینید مفهوم زیبایی رو به مخاطب میرسونه چیزی که تو واقعیت بارها شاهدش هستیم تا زمانی که برای دیگران نفع داشته باشیم قدرت تغییر داشته باشیم، پول و شهرت داشته باشیم سمتمون میان، دوستان دقت بکنید Joker: Folie à Deux تو سایت دوبار نقد شده اونم به قلم دوتا نویسنده که نقد اول نمره ۳ داده شد به این فیلم و تو نقد دوم نمره ۸ که به نظرم درستش هم همین بود که این فیلم دوبار در دو دیدگاه متفاوت نقد بشه فوری بخاطر نمره ای که داده شده گارد نگرید نقد رو کامل بخونید چون واقعا جامع و زیبا نوشته شده و در آخر ممنون از جناب عبداللهی بابت این نقد
نقد بسیار جالب و پرمحتوایی بود جناب عبداللهی به طوری که بنده را مجاب کردید بر خلاف میل باطنیم به تماشای فیلم بنشینم ، چرا که هجوه ها و انتقادات از فیلم به طرز وحشتناکی افسارگسیخته بود و همین باعث میشد که به تماشای این فیلم ننشینم .
انصافا چجوری به این ۸ دادین نهایتا فک میکردم گیمفا به این ۴ یا ۵ بده اخه مزخرف ترین ایده ای که میشد رو اجرا کردن یعنی چی جوکر میاد با اون دختره اهنگ میخوندن چه وضعشه یکم از دارک نایت الهام میگرفتن
با اون قسمت یکش مخصوصا با اشاره ای که به بروس وین کرد خیلی هایپ شده بودم ولی وقتی که دیدمش ضدحال عجیبی خوردم.
چیزی که من و جذب این فیلم کرد بازی فوق العاده واکین فینیکس بود. اما فیلم می تونست همزمان هم پیامش رو منتقل کنه و هم انتظار مخاطب هارو برآورده کنه. مثلا جوکر می تونست تبدیل به همون امپراتور جرم و جنایتی بشه که ازش انتظار داشتیم و بعد از اینکه گاتهام رو به ورطه نابودی کشوند با خودش بگه حالا چی؟
حالا که گاتهام نابود شد چی گیر من میاد؟ چی گیر طرفدارام میاد.و بعدش به همون پوچی ای برسه که ۲ساعت و ۷ دقیقه بهش پرداخته شد
خب اینجاست که همونطور که تو متن اشاره کردم یکی از مضامین دیگه فیلم مطرح میشه؛ نقد سیستم حکمفرما! “جوکر ۲” شاید بیشتر خطابش برخلاف فیلم “جوکر ۱” مردم باشن؛ اما به شکلی زیبا و غیرشعاری داره سیستم (پلیس و نهادهای دولتی که در کودکی به این بچه خیانت کردن) رو هم نقد میکنه. آرتور هویت جوکر رو در اواسط فیلم انتخاب میکنه و حتی دست به آشوب تو زندان هم میزنه ولی نکته اینه که کاری باهاش میکنن که دیگه تسلیم میشه. چون حقیقت هم همینه؛ نمیذارن جوکری وجود داشته باشه، اگر هم باشه نابودش میکنن. شما رو ارجاع میدم به متن.
عالی بود نقدتون. بالاخره یکی حرف حق رو درباره این فیلم زد.
مردم این فیلم رو دوست نداشتن چون تو ذهنشون از جوکر یه اسطوره ساخته بودن؛ در حالی که فیلم رو جنبه ی انسان بودن آرتور فلک تمرکز کرده بود
به صورت کلی با محتوای دوگانه جوکر تاد فلیپس مخالف نیستم ولی کاری که ایشون کرد سلاخی یه شخصیت با شخصیت پردازی مشخص و پیشینه مشخص داره، کاری هم که داره انجام میده یه شورش زیرکانه علیه کاپیتالیسم نیست، دست و پا زدن خشن یه دیوانه است که فقط دنبال آشوبه
اگه این فیلم از گاتهام و خاندان وین و شخصیت از پیش موجود جوکر استفاده نکرده بود به نظرم پتانسیل اینو داشت جزو برترین فیلمای سال باشه ولی …
واقعا مزخرف بود…اگه عنوان فیلم جوکر نبود اوکی بود به عنوان یه شخصیت مستقل و متفاوت از جوکر ولی واقعا به عنوان فیلمی که عنوان جوکر رو داره یه شت به تمام معنا بود
فیلمبرداری، کارگردانی، نورپردازی، تدوین و بازی بازیگرا مخصوصا واکین فینیکس واقعا عالی بودن و حتی از فیلم اول هم بهتر بودن
داستان فیلم و حتی موزیکال بودن فیلم در نیمه اول هم خوب بودن و موزیکال ها باهدف بودن مثلا جایی که تلویزیون داره میگه ممکنه آرتورو اعدام کنن ولی آرتور راجب عشق میخونه نشون میده چقدر در اون لحظه نسبت به اخبار تاریک و آینده تاریک ترش بخاطر ذره ای تعامل مثبت با یکی دیگه بی تفاوته و این تاثیر هارلی رو روی آرتور نشون میده. و یجای دیگه وقتی وسط موزیکال هارلی تفنگ درمیاره و به سمت آرتور نشونه میره نشون دهنده بی اعتمادیه آرتور نسبت به هارلیه
ولی فیلم درست از جایی که آرتور وکیلشو اخراج میکنه هم بی منطق میشه هم موزیکال ها افت میکنن و بی هدف میشن.
موزیکال رقص آرتور تو دادگاه واقعا عذاب آور و مضحک بود درحالی که تمام موزیکالای قبل اون اوکی بودن.
و جدا از اون آرتور دچار عدم قدرت تصمیم گیری میشه و بین جوکر بودن و نبودن لغزش میکنه که علاوه بر نبود منطق داستانی برای لغزشش اعصاب خردکن هم هست. شما نمیتونید یکی صحنه نشون بدین آرتور کاملا شخصیت جوکر رو درآغوش گرفته ولی درصحنه بعد فقط بخاطر کتک خوردن و مردن یه یاروی کاملا رندوم شخصیت جوکر رو کاملا رها کرده.
پس نه به نظر من جسارت تاد فیلیپس در این زمینه کار نکرد