نقد و بررسی فیلم Here | «اینجا» زندگیست!
فیلم Here، یکی از موردانتظارترین آثار سال محسوب میشود. یکی از دلایل اهمیت والای این فیلم نزد مخاطبین، بازگشت عوامل فیلم «فارست گامپ» پس از ۳۰ سال در کنار یکدیگر است. «اینجا» براساس رمانی گرافیکی به همین نام به نوشتۀ ریچارد مکگوایر ساخته شده است.
فیلم «اینجا» یکی از مهمترین فیلمهایی بود که تماشاگران انتظار تماشایش در سال ۲۰۲۴ را میکشیدند. اما این اهمیت از کجا میآید؟ در حقیقت سخت بشود دلایل این اهمیت را فهمید و برای تماشای فیلم «اینجا» ترغیب نشد. یکی از مهمترین دلایل اهمیت فیلم «اینجا» این است که مشابهات فراوانی با فیلم محبوب «فارست گامپ» دارد. این مشابهت هم در روایت داستان، دربارۀ مفهوم زندگی، دیده میشود و هم در عوامل پشت صحنه و جلوی دوربین! ۳۰ سال پیش بود که «فارست گامپ» اکران شد و به یکی از آثار محبوب سینما نزد مردم تبدیل شد. حالا پس از گذشت ۳۰ سال بار دیگر رابرت زمکیس تیمی را گرد هم آورده که به شدت تداعیکنندۀ آن فیلم محبوب است. جالب توجهترینِ اینها، بازگشت تام هنکس و رابین رایت به عنوان یک زوج عاشق در کنار یکدیگر است. زوج «فارست» و «جنی» سال ۱۹۹۴ حالا قرار است در سال ۲۰۲۴ به عنوان «ریچارد» و «مارگارت» در داستانی دربارۀ زندگی، پس از ۳۰ سال در کنار یکدیگر قرار بگیرند و نکتۀ ویژۀ بعدی در این رابطه استفاده از تکنولوژیای جدید و نوآورانه برای جوانسازی چهرهها است! تام هنکس اکنون ۶۶ سال و رابین رایت ۵۸ سال دارد. اما در طول فیلم با استفاده از تکنولوژیای به نام Metaphysic Live چهرۀ این دو نفر از سن ۱۸ سالگی تا کهنسالی به شکل بینقص نمایش داده میشود و اگرچه این اولین باری نیست که از تکنولوژی برای جوانسازی چهره استفاده میشود؛ اما اولین باری است که این تکنولوژی در این ابعاد و در این میزان و با این کیفیت به کار میرود و باید فیلم «Here» را یکی از پیشگامان ورود هوش مصنوعی (AI) به عرصۀ سینما بدانیم.
تام هنکس و رابین رایت دو بازیگر مقابل دوربین هستند که با فیلم «فارست گامپ» مشترک هستند. در آن طرف دوربین، رابرت زمکیس به عنوان کارگردان قرار دارد. کارگردان برنده اسکاری که آثار مهمی چون «فارست گامپ»، مجموعه فیلم «بازگشت به آینده»، انیمیشنهای تماشایی و پیشگام «قطار سریعالسیر قطبی» و «سرود کریسمس»، فیلمهای «پرواز» و «دورافتاده» را در کارنامه دارد حالا در ۷۲ سالگی بار دیگر جاهطلبی خود را در دنیای سینما نشان داده و قصد دارد فیلمی پیشگام بسازد. زمکیس آلن سیلوستری (آهنگساز)، دان برگس (مدیر فیلمبرداری)، و همین طور جوآنا جانستون (طراح لباس) را پس از ۳۰ سال از فیلم «فارست گامپ» بازگردانده و بار دیگر با آنها همکاری کرده است. همچنین رابرت زمکیس فیلمنامه فیلم را همراه با اریک راث، نویسندۀ برنده جایزه اسکار فیلم «فارست گامپ» قلم زده است.
اما اهمیت فیلم Here تنها با بازگشت عوامل فیلم «فارست گامپ» و رونمایی از فنّاوری جدید خلاصه نمیشود چرا که یکی از نکات قابل توجه دیگر فیلم، دوربین ثابت آن است! در حقیقت در تمام مدت ۹۵ دقیقهای فیلم دوربین در یک مکان و زاویۀ کاملا ثابت قرار دارد و از آنجا این گذران زندگی را نمایش میدهد. دریچهای به حیات روی کرۀ زمین از زمان دایناسورها، بومیهای آمریکا، دوران استعمار، قرن بیستم و در نهایت قرن بیست و یکم!
همۀ این عوامل نشان از اهمیت بالای فیلم Here میدهند. بنابراین پیش از بررسی خود اثر لازم است بدانیم که با اثری قابل توجه و نوآورانه در زمینۀ فنّی روبهرو هستیم. اما اینکه خود فیلم از منظر کیفی در چه جایگاهی قرار دارد و بازگشت عوامل «فارست گامپ» تا چه حد موفقیتآمیز بوده است بحثی است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
فیلم «اینجا» با نمایش تغییرات کرۀ زمین از زمان دایناسورها و عصر یخبندان آغاز میشود. با مقدمهای حدودا ۵ دقیقهای بالاخره خانهای ساخته میشود و قرار است ما در طول فیلم تماما از این نقطه همۀ اتفاقات را رصد کنیم. مقدمۀ فیلم بسیار جذاب است چرا که حس خاصی را به ما منتقل میکند و به ما نوید آغاز فیلمی منحصربهفرد را میدهد. یکی از رکنهای مهم فیلم موسیقی متن آلن سیلوستری است. کسی که آهنگسازی بسیاری از فیلمهای مهم دیزنی را از گذشته عهدهدار بوده و بخش قابل توجهی از خاطرات کودکی و نوجوانی بسیاری از ما را رقم زده است. در این فیلم هم موسیقی متن او یکی از معدود عناصری است که در کیفیتی بالا توانسته به بهترین شکل به فیلم کمک کند و در بسیاری از لحظات حسّی که برای مخاطب ساخته میشود نه از داخل قاب زمکیس، بلکه از موسیقی آلن سیلوستری نشأت میگیرد.
اساسا مشخص است رابرت زمکیس بخش زیادی از تمرکز خود را صرف تکنولوژی و زرقوبرقهای فیلم کرده است و نه عمق اثر. ما از آغاز فیلم با خانوادههای مختلفی آشنا میشویم. خانوادۀ خلبان و همسرش، خانوادۀ تام هنکس و رابین رایت -که پل بتانی در نقش پدر تام هنکس ظاهر شده و این خانواده هستۀ اصلی فیلم است-، خانوادۀ ایتالیایی، خانوادۀ سیاهپوستی که جدیدترین خانوادهای است که اینجا ساکن است، خانوادۀ بنجامین فرانکلین و سرخپوستان آمریکایی!
تصمیم فیلمساز مبنی بر استفاده از چندین و چند خانواده در برهههای زمانی مختلف (سرخپوستان، قرن ۱۸، جنگ جهانی اول، دوران ریاست جمهوری جانسون، اوباما و حال حاضر) تصمیم جذابی است و در راستای مفهوم فیلم است. اما مشکل اینجاست که تکلیف فیلمنامه و فیلمساز چندان با خودشان روشن نیست! اگر قرار است تمرکز فیلم بر «زندگی» باشد و قرار است ما شاهد چند زندگی در خانوادههای مختلف به صورت موازی در فیلم باشیم؛ پس چرا برخی از این خانوادهها در اواسط فیلم گم میشوند؟! چرا برخی از شخصیتها در سطحیترین شکل ممکن هم پرداخت ندارند؟! متأسفانه این آشفتگی ذهن فیلمساز و فیلمنامهنویس باعث میشود خود بیننده تا پرده پایانی فیلم گیج شود. بیننده در ابتدا سعی میکند با خانوادهها و شخصیتها نزدیکی پیدا کند اما گذر سریع از روی هر یک از آنها برای نمایش زندگی دیگری، باعث میشود بیننده به دنبال مفهوم دیگری در فیلم بگردد. اما هر چه از زمان فیلم میگذرد تمرکز از روی خانوادههای دیگر برداشته میشود و به رانتایم خانوادۀ اصلی (تام هنکس) افزوده میشود. اواخر فیلم تازه بیننده موفق میشود با این خانواده خو بگیرد و آنها را درک کند و مطابق با خواست کارگردان قدم بردارد! هر چه که هست بسیاری از خطوط روایی در فیلم گم میشوند و چنین چیزی قطعا یک نقطه ضعف غیرقابل قبول محسوب میشود.
فیلم میتوانست مفهوم «سیالیت زمان با ثبوت مکان» را به شکلی تماشایی به تصویر بکشد اما توانایی بازی با زمان و خصوصا تاریخ را اصلا ندارد. زمکیس برای اینکه بتواند جریان «زندگی» را به تصویر بکشد به درستی تصمیم میگیرد تاریخ را در فیلمش مطرح کند. اما اشاره او به تاریخ در سطحیترین حد قرار دارد و به هیچ وجه تاریخ نمیسازد. سعی شده از سرخپوستان به عنوان بخشی کهن از آمریکا یاد شود و همچنین بنجامین فرانکلین در قرن ۱۸ام به تصویر کشیده شود. اما هر دوی این موارد در فیلم به شکل یک تیزر تبلیغاتی هستند و هیچ نشانهای از سینما ندارند!
اما برخلاف روایتهای فرعی فیلم، روایت اصلی آن جذاب است. فیلم یک خانواده را در گذر حدودا ۷ دهه به تصویر میکشد و جالب اینجاست که با تکنولوژی منحصربهفردی که به کارگرفته شده تام هنکس را از ۲۰ سالگی تا ۷۰ سالگی به شکلی به شدت باورپذیر به نمایش میدهد. سیر اتفاقات خانواده بسیار ساده و درعین حال ملموس و دیدنی است. نقش آفرینی تام هنکس و رابین رایت به قدری خوب هست که ضعفهای شخصیتپردازی را بپوشاند و رابطۀ میان آنها کاملا ساخته میشود. در واقع نقطۀ قوت اثر و یکی از معدود لحظاتی که میتواند احساسات بیننده را درگیر کند همین رابطۀ مابین تام هنکس و رابین رایت است.
اما جدا از فیلمنامه پرنقص اثر، کمی به دستاوردهای تکنیکی فیلم میپردازم. تدوین خاص فیلم برگرفته از منبع اقتباس خود است. کتاب Here یک رمان گرافیکی است که در هر صفحه از آن از یک نقطۀ دید ثابت، چندین قاب در زمانهای مختلف رسم شده است. زمکیس هم سعی کرده نوع تدوین و انتقال نماهای خود را از روی همین کتاب استخراج کند و به همین دلیل است که شاهد نماهایی مستطیلی هستیم که فید-این و فید-آوت میشوند.
همچنین یکی از مهمترین ابزارهای کارگردان در ساخت فیلم دوربین است. کارگردان میتواند با کاشت دوربین در فاصلۀ مناسب از سوژه، زاویۀ دلخواه، نوع حرکت دوربین و … شخصیتها و داستانش را برای بیننده بسازد. اما در اینجا به دلیل دوربین ثابت در یک زاویه و یک مکان، کار فیلمساز در عین سادگی بسیار سخت است! چرا که مهمترین ابزار کارگردانی یعنی دوربین دیگر در اختیار او نیست و همۀ کاراکترها در لانگشات هستند و همین مورد کار فیلمساز را برای شخصیتپردازی و ساخت روابط میان آنها بسیار سخت میکند. بنابراین او تنها میتواند روی ساخت میزانسن کار کند. اگر بخواهیم درباره بازیگران صحبت کنیم که بیشک مهمترین نقطه قوت فیلم هستند. علاوه بر آنها طراحی صحنه و طراحی لباس فیلم هم خوب است و به انتقال زمان موردنظر فیلمساز کمک کرده است.
اما پایانبندی اثر حقیقتا خوب است و جزو معدود سکانسهای فیلم است که فرم دارد. مارگارت و ریچارد در کهنسالی باری دیگر کنار همدیگر مینشینند و خاطرات گذشته و جوانی خود را مرور میکنند. البته مارگارت حقیقتا پیر شده و دچار آلزایمر هم شده است. در حین این گفتگوی دلنشین است که بالاخره دوربین پس از ۹۵ دقیقه از جای خودش بلند میشود؛ نیم دور اطراف کاراکترهای میچرخد -که در ساخت حس به شدت کمک میکند- و سپس از پنجره خانه خارج میشود و در اکستریم لانگشات خانه را نمایش میدهد. با تدوین خاص فیلم زمکیس نشان میدهد که این زندگیهای نمایشداده شده در فیلم، تنها گوشۀ بسیار کوچکی از جریان زندگی در این هستی است.
در پایان باید گفت فیلم «اینجا» بدون شک فیلم مهمی است. رابرت زمکیس بار دیگر در عرصۀ تکنیکی و تکنولوژیکی با جاهطلبی خود پیشگام شده است و تکنولوژیای که او برای جوانسازی چهرهها استفاده کرده است خیرهکننده و بسیار باورپذیر است. اما تمرکز پایین زمکیس بر داستان و شخصیتها باعث شده است اثرش عمق چندانی نداشته باشد و علیرغم تکنیک بالا و نقشآفرینی خوب بازیگران، پتانسیل بسیار بالای اثر هدر برود و در نهایت فیلمی به دست ما برسد که بتوانیم یکبار تا پایان تماشایش کنیم و احتمالا از دستاوردهای تکنیکالش در آینده بشنویم؛ نه از مفهوم و حسّ درونش!
نمره نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰
پر بحثترینها
- تریلر جدید فصل دوم سریال The Last of Us شخصیت ابی را نشان میدهد
- ۱۵ بازی بزرگ خاطرهانگیز گیمرهای ایرانی
- گزارش: شرکت Sweet Baby Inc نقش فعالی در پروژه معرفی نشده Remedy دارد
- ۱۵ بازی که بیشترین حق انتخاب را به مخاطب میدهند
- کلیپ جدید Assassin’s Creed Shadows با محوریت پارکور
- بازی Assassin’s Creed Shadows بار دیگر تاخیر خورد
- زندیا و تام هالند نامزد کردند
- گزارش: بازیهای Hellblade 2، Gears of War 1 و Age of Mythology امسال برای پلی استیشن ۵ عرضه خواهند شد
- گزارش: نسخه پلی استیشن بازی Forza Horizon 5 احتمالا بهزودی منتشر میشود
- بهترین بازی های استراتژیک تاریخ
نظرات
چقدر نقش اولش شبیه ریورس فلش توی سریال فلشه
خیلی چندشو سطحی بود حال نکردم
چقد من این فیلمو دوستداشتم. یه احساساتیرو در من قلقلک داد. حساسی که قبلا تجربشون کرده بودم