بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی

رضا ویسی‌نیا
۱۸:۴۹ ۱۴۰۳/۰۹/۱۵
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا

زندگی، این هزارتوی وحشت‌آفرین، فراز و فرود بسیار دارد. گاه چنان برفراز که گویی از همه گیتی بی‌نیازیم و گاه چنان در سراشیبی فرود فرو می‌رویم که آماده‌ایم قید همه‌چیز را زده و زندگی را بدرود بگوییم. اینکه آدمی چرا، چگونه و به چه بهانه‌ای بلیت زندگی خود را پس نمی‌دهد و به مبارزه با جهان درونی و بیرونی خود ادامه می‌دهد، کارزاری بسیار شگفت‌انگیز و پیچیده است که داستان‌های راستین زندگی در آن نهفته‌اند. زیستن خود چالشی بزرگی است به ویژه اگر در جهان مدرن سپری شود، جهانی که به گفته مارشال برمن در آن هرچه سخت و استوار است دود شده و به هوا می‌رود. به تعبیر او زندگی در عصر مدرنیته و جهان مدرن یعنی یک پارادوکس پویا بودن، یعنی گرفتار شدن در چنگال سازمان‌های بزرگ بروکراتیکی که نیروی از میان بردن جامعه و فراتر از آن، ارزش‌های آن جامعه را در دست دارند. این که آدمی‌زاد چگونه در این شرایط ادامه می‌دهد و تلاش می‌کند این نیروها را از آن خود کرده تا بتواند جهان را دگرگون سازد، شگفت‌آور است؛ این که تلاش می‌کند در ژرفای نهلیسم نهفته در جهان مدرن فرو نرود و همزمان با مبارزه‌‌ای بس سخت و قهرمانانه در راستای زندگی می‌جنگد، روندی است اندیشه نیاز و پرسش برانگیز.

مارشال برمن در بخش دیباچه کتاب خود به نام تجربه مدرنیته می‌نویسد: «آنانی که در جهان مدرن بسی شاد و آسوده خاطرند، ممکن است در برابر اهریمنانی که در این جهان ماوا گزیده‌اند، بسیار آسیب‌پذیر باشند؛ این ایده که برنامه روزانه رفتن به زمین بازی و دوچرخه‌سواری، خرید کردن، غذا خوردن و ظرف شستن، شوخی‌ها و بازی‌های هر روزه نه تنها بی‌اندازه فرح‌بخش و زیبا بلکه همزمان به همان اندازه ظریف و شکننده هستند. نگاه‌داشتن دوام و قوام این زندگی ممکن است نیازمند مبارزه‌ای بس سخت و حتی قهرمانانه باشد که ما گهگاه در آن بازنده ایم. ایوان کارامازوف قهرمان یکی از داستان‌های داستایفسکی، می‌گوید که مرگ کودکان بیش از هر چیز دیگری این میل را در او بر‌می‌انگیزاند که بلیت ورود خویش به جهان هستی را پس بدهد. ولی او بلیت خویش را پس نمی‌دهد؛ او به ادامه دادن، ادامه می‌دهد».

Max Payne، همان شخصیتی است که زیر بار مصیبت‌ها و سختی‌های جهان و روزگار می‌شکند ولی کماکان ادامه می‌دهد. او مسیر زندگی را با قوزک‌هایی شکسته می‌پیماید در حالی که به عصای انتقام و خون‌خواهی تکیه داده است‌. او راه را پیمایش می‌کند و در آرزوی رسیدن به مقصدی است که خودش هم نمی‌داند کجاست.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
مردی از جنس درد، رنج و تنهایی. اوست که دلی پر ز درد دارد و تنی پر ز زخم

استودیوی Remedy Entertainment پس از ساخت بازی Rally در سال ۱۹۹۶ که عنوانی ریسینگ با عناصر اکشن بود، به سراغ ساخت یکی از ماندگارترین عناوین ویدیو گیم رفت. عنوانی که در ژانر شوتر سوم‌شخص، الهام بخش بسیاری از بازی‌های آینده شد.

Max Payne 1 در سال ۲۰۰۱ راهی بازار شد. داستان درگیرکننده، گیم پلی میخکوب‌کننده و اتمسفری ماتم‌زده بازی را تبدیل به یک پدیده خوش‌ساخت و جاودانه کردند. ساخته‌ای که از تراوش اندیشه‌ها و قلم Sami-Matti Lahti که ما او را با نام Sam Lake می‌شناسیم پدید آمد. عنوانی که به معنای راستین واژه، از میان کمبود امکانات و بودجه کمر راست کرد و چنان درخشید که تا به امروز نیز از آن به نیکی یاد می‌شود؛ هرچند که این کمبود امکانات و بودجه ساخت، در آینده یقه رمدی را گرفت و به گرانی از دست دادن IP مکس پین برای ایشان به پایان رسید.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
Remedy بودجه‌ای برای به کار گرفتن بازیگر و مدل برای چهره شخصیت اصلی بازی خود نداشت، از این رو سازندگان ناچار شدند از نویسنده بازی یعنی Sam Lake بهره ببرند.

دستاورد‌های Max Payne 1، رمدی را بر آن داشت تا نسخه دوم این بازی با نام Max Payne 2: The Fall of Max Payne را نیز ساخته و در سال ۲۰۰۳ به بازی‌بازان عرضه کند. عنوانی که در زمینه داستان، گیم پلی و اتمسفر دست کمی از نسخه نخست نداشت و خودِ من، بیشتر از دو بازی دیگر سه‌گانه آن را دوست داشته و با آن، خاطره‌های تلخ و شیرین بسیاری دارم. ویدیوی زیر در برگیرنده سال‌های‌ بسیار طولانی از خاطره است، آنقدر طولانی که نمی‌‌توانم به یاد بیاورم چندسال…

واپسین Max Payne اما به دست استودیوی Rockstar Games و در سال ۲۰۱۲ ساخته شد. عنوانی که داستان Max Payne را نه در خیابان‌های سرد و تاریک نیویورک، بلکه در کشوری به ظاهر خوش و خرم و استوایی یعنی برزیل، ادامه داد. Max Payne 3 هرچند که از دریای نبوغ Sam Lake بی‌بهره بود اما توانست میراث‌دار شایسته‌ای باشد و از پس‌افکند این نویسنده فنلاندی، کم و بیش پاسبانی کند.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
دست‌پخت Rockstar و بازی‌ای که بهترین گیم پلی جهان Max Payne را به شما ارزانی می‌دارد، این بار در کشور برزیل و شهرِ خدا

امروز و در این نوشتار، به درگاه شما ارجمندان آمده‌ام تا با یکدیگر، در سه پرده به بررسی رخدادها و دگرگونی‌های زندگی مکس پین و رفتار این شخصیت پیچیده و چندبعدی بپردازیم. امروز زندگی مردی را به تماشا خواهیم نشست که زیستنش بازگو کننده این سخن آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی خواهد بود: «گاهی ادامه دادن، فقط ادامه دادن، دستاوردی فرابشری است».

پرده نخست: خون‌هایی که رویای آمریکایی را به کابوس تبدیل کردند

مکس افسری از اداره پلیس شهر نیویورک می‌باشد که زندگی به کام اوست. همسری زیبا و مهربان و یک دختربچه کوچک دارد. به گفته خودش رویای آمریکایی او به واقعیت پیوسته و از زندگی خرسند است. اما این جهان، بازیگری است که در یک چشم به هم‌زدن چهره و نقش خود را دگرگون می‌کند. در یک غروب دل‌انگیز، مکس به خانه باز می‌گردد و درمی‌یابد که عده‌ای به خانه او یورش برده‌اند؛ تلاش می‌کند از همکارانش کمک بگیرد ولی شخصی رازآلود پشت تلفن او را از این کار بازمی‌دارد. در همین زمان صدای فریادها و گریه‌های همسر و فرزند مکس، پیام‌ مرگ این دو و ویران شدن جهان مکس را به او می‌رسانند. جنازه‌های غرق در خون خانواده مکس، شعله‌های انتقام را در او بر‌می‌انگیزاند. چند سال پس از این رخداد ویرانگر، مکس با انگیزه خون‌خواهی و یافتن عوامل مرگ خانواده‌اش به اداره مبارزه با مواد مخدر می‌رود و در قامت پلیس مخفی، به انجام وظیفه می‌پردازد. در طول داستان، مکس با چالش‌های بسیاری رو در رو می‌شود. این چالش‌ها گاه از درون خود او و گاه از فساد سیستم حاکم سرچشمه می‌گیرند. ولی آیا چیزی می‌تواند جلوی مردی که خون در رگ‌هایش به امید انتقام در گردش است را بگیرد؟ مکس با سینه‌ای پر از درد و خشم، کسی را که مسئول مرگ خانواده‌اش است را می‌کشد، او ماشه را می‌کشد و به تفنگش دستور شلیک می‌دهد. گلوله‌های او کوهی از جنازه‌ بر جای می‌گذارند، او ماشه را می‌کشد و فرآیند انتقام خویش و زندگی کسانی که زندگی او را تیره کرده‌اند را به پایان می‌رساند.

در طول داستان اما زندگی و روان مکس به شدت تحت‌تاثیر رخدادهایی قرار می‌گیرد که رخ می‌دهند. او بی‌اندازه احساس تنهایی می‌کند، پس از مرگ خانواده‌اش گمان می‌کند که هیچ‌کس در این جهان بخشی از زندگی او نخواهد شد. او هر ثانیه به مرگ همسرش می‌اندیشد و با خود می‌گوید آیا دیگر خواهم توانست چنین حسی را با کسی دیگر، تجربه کنم؟ آیا در زیر خاکستر‌های این اجاق خاموش، هنوز آتشی می‌سوزد؟ او به دختر خردسال و ناکام خویش می‌اندیشد که هیچ لذتی از زندگی نبرد و مرد. این اندیشه‌ها او را به شدت عذاب می‌دهند. دیدگاه او نسبت جهان و آدم‌ها تیره می‌شود ، او باور دارد به هیچ‌کس نمی‌توان اعتماد کرد‌.

گذشته دردآور و زندگی پر از کشتار، تفنگ و خشونت روان مکس را دچار فروپاشی می‌کند. به گونه‌ای که او تنها به انتقام گرفتن و کشتن کشندگان خانواده‌اش می‌اندیشد. در طول بازی او بارها دچار توهمات می‌شود. حتی در یکی از توهماتش او خود را می‌بیند که در حال کشتن خانواده‌اش است. در واقع او اینچنین می‌پندارد که شیوه زندگی و شغل او، شرایطی را فراهم آورده که خانواده‌اش کشته شوند. او خود را مسئول مرگ خانواده‌اش می‌داند.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
آدمی در زندگی هیچ دشمنی بزرگ‌تر از خود ندارد، داستایفسکی می‌گوید:《 قاتلی در پی کشتن من است که هر از گاهی او را در آیینه می‌بینم.》

روند داستان و عواملی که گفته شد از مکس یک شخصیت ضدقهرمان می‌سازد. از یک‌سو او افسر پلیسی است که با جنایت‌کاران می‌جنگد و از سویی دیگر، خود او نیز درگیر چرخه خشونت و انتقام جویی شده است. پارادوکسی که به پیچیدگی و جذابیت این شخصیت افزوده و امکان همذات‌پنداری با او را فراهم می‌آورد.

در پایان بازی مکس می‌گوید: «اون‌ها همه مرده بودن، واپسین تیری که شلیک شد علامت تعجبی بود روی دلایلی که منو به اینجا کشوند. من ماشه رو کشیدم و پس از اون همه‌چیز به پایان رسید». این دیالوگ به خوبی بیانگر انگیزه و ولع او برای انتقام گرفتن است، مکس امید دارد همه‌چیز حتی زندگی‌اش به پایان برسد تا بتواند به آرامش برسد. ولی این چیزی نیست مگر آغاز راهی که به سقوط منتهی می‌شود.

پرده دوم: سقوطی همزمان به ژرفای ذهن طوفان‌زده و دردسرهای بیشتر

مکس، گلوله خورده و بی‌رمق از روی تخت بیمارستان برمی‌خیزد، در میان رویا و واقعیت سرگردان است و سخنان Mona Sax در گوش او می‌پیچد. او در می‌یابد که گروهی در پی کشتن او هستند و برای دریافتن چرایی آن، بازی به گذشته‌ای نه چندان دور فلش بک می‌زند.

دو سال از رخدادهای نسخه نخست گذشته و مکس هم‌اینک کارآگاه بخش جنایی پلیس نیویورک می‌باشد‌. او درگیر حل پرونده‌ای است که شامل قتل‌های زنجیره‌ای می‌باشد. در این پرونده افرادی با لباس نظافتچیان دست به کشتار می‌زنند. این گروه شخصی به نام Senator Sebastian Gate را کشته‌اند و مونا نیز یکی از مظنونین این پرونده است. مکس و مونا در نسخه پیشین با هم آشنا شدند و به نظر می‌رسد رابطه‌ای میان آنها در حال شکل‌گیری است. این دو اما به دلیل شرایط زندگی و کاری خود خیلی در این کار جدی نمی‌شوند. مکس اما توان مقاومت ندارد، او سالهاست که تنهاست و مشکلات روانی و توهماتش نیز بیشتر شده است. او به مونا احساس دلبستگی پیدا می‌کند و در کنار او کمتر به همسرش می‌اندیشد. روان مکس در اثر رخدادهای دهشتناک گذشته آسیب بسیاری دیده و هم‌اینک، مکس دچار بی‌خوابی نیز شده است. از این‌رو او در بیداری توهمات بسیاری تجربه می‌کند، از طرفی اگر بتواند چند دقیقه بخوابد نیز با کابوس‌هایی که برخواسته از دردناک‌ترین خاطرات او هستند، از خواب خواهد پرید. همه‌چیز به نظر از دست‌رفته می‌رسد و مکس در حال سقوط است‌؛ در این میان اما طنابی پیدا می‌شود که مکس به آن چنگ بزند: Mona Sax.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
دیدار ما چون آب و ماه، چه دور چه درهم…

همه‌چیز اما به این سادگی نیست، مکس پین یک افسر پلیس و مونا ساکس یک خلافکار حرفه‌ای است. مکس میان دوراهی انجام وظیفه و عشق قرار می‌گیرد، باید میان این دو یکی را برگزیند. در آغاز بازی او پلیس بودن را برمی‌گزیند ولی در ژرفای وجودش آرزو می‌کند ای‌کاش می‌توانست با مونا باشد. در دیالوگی می گوید: «من داشتم خودم رو پشت نشان پلیس پنهان می‌کردم». او خود راستین‌اش را پنهان می‌کند تا مبادا وظایف پلیس بودنش را نتواند انجام بدهد. در ادامه اما در می‌یابد که انجام وظایف پلیس بودن، در راستای کار درست و عدالت نیست.

در یکی از مراحل بازی، مکس به مخفی‌گاه مونا می‌رود. این مخفی‌گاه یک جور شهربازی بوده که داستان پلیسی را روایت می‌کند که راه و هدف خود را گم کرده و هم‌اینک بدل به یک شخصیت فاسد و روانی شده است؛ داستانی که چندان بیگانه نیست‌. پس از یک همکاری میان این دو برای کشف حقیقت و حل پرونده نظافت‌چی‌ها، پلیس سر رسیده و مونا را دستگیر می‌کند و در راستای آن مکس از خدمت تعلیق شده و ناچار می‌شود کار پشت‌میزی انجام بدهد. در اینجاست که مکس یکبار دیگر میان انجام وظیفه و عشق به مونا، دو دل می‌شود.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
تو زندانی و من زندان‌بان اما، من زندانی‌ام و تو زندان‌بان

این رویه اما دیری نمی‌پاید و مکس، طرف مونا را می‌گیرد و مونا نیز به مکس کمک می‌کند. در یکی از صحنه‌های حساس بازی، مکس برای نجات جان معشوقه‌اش، کارآگاه Winterson را می‌کشد و مونا را فراری می‌دهد. او در یکی از توهمات و کابوس‌های خود، مونا را به همسرش ترجیح می‌دهد. به نظر می‌رسد که آتش از زیر خاکستر در حال زوزه کشیدن است، اما دیری نمی‌پاید که گردبادی این آتش را به باد می‌دهد، مونا خیانت می‌کند و در آستانه کشتن مکس قرار می‌گیرد ولی نمی‌تواند ماشه را بکشد؛ چرا که او نیز به مکس دلبستگی دارد. در همین حین Vlad، مونا را می‌کشد و مکس یکبار دیگر همه‌چیزش را از دست می‌دهد. او یکبار دیگر وارد چرخه انتقام می‌شود و با کشتن همه عوامل مرگ مونا، پرونده نظافتچی‌ها را می‌بندد. او اینک به شدت درمانده و سرخورده شده چرا که واپسین امید او مبنی بر ساختن زندگی تازه، بر باد رفته است‌.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
چشمانش…

پرده سوم: راهی برای فرار از گذشته وجود ندارد

شاید بپرسید که چرا سومین Max Payne را Rockstar ساخته است؟ پس از عرضه نسخه دوم، این بازی آنگونه که باید نفروخت و تبدیل به یک شکست تجاری شد. رمدی هم از روی ناچاری، IP را به راکستار فروخت. چیزی نزدیک به ۹ سال زمان برد تا راکستار به سراغ این IP برود و سومین و واپسین نسخه این بازی را بسازد.

مکس همچنان از گذشته عذاب می‌کشد، او اینک از تلخی زندگی به تلخی الکل پناه برده است. Raul Passos یکی از هم‌دانشگاهی‌های مکس، به او پیشنهاد کار برای خانواده‌ای ثروتمند و برزیلی را می‌دهد. مکس می‌پذیرد و بادیگارد خانواده Branco می‌شود. کارها اما به خوبی پیش نمی‌رود و گروهی ناشناس، دو دختر با نام‌های Fabiana و Giovvana را می‌ربایند و مکس، موفق می‌شود جیوانا را نجات بدهد ولی فابیانا، نزد گروه ناشناس باقی می‌ماند.

مکس با تلاش‌های بسیار، خود را به مخفی‌گاه آدم‌ربایان می‌رساند ولی بازهم نمی‌تواند جان دختری که وظیفه پاسبانی از جان او را بر عهده دارد را نجات بدهد. در اینجا کارآگاه نیویورکی یکبار دیگر با گذشته خود رخ در رخ می‌شود. این برای سومین بار است که زنانی که مکس باید از آنها محافظت کند، کشته می‌شوند. سایه‌های سنگین گذشته بر روی حال و آینده این پلیس بازنشسته سیاهی می‌افکند. مکس در این نسخه به شدت درگیر مصرف الکل و قرص‌های آرامش‌بخش است‌؛ او تلاش می‌کند به کمک این عوامل از جهان و واقعیت‌ها بگریزد. در همین حین اما او می‌خواهد برای یکبار هم که شده، کاری که همواره در آن شکست خورده را به پایان برساند‌. به همین منظور او خود را وارد کارزاری می‌کند که یکسوی آن دولت برزیل و سویی دیگر، او و هفت‌تیرش ایستاده‌اند‌. پس از یک مبارزه قهرمانانه، او موفق می‌شود جیوانا را نجات بدهد ولی در این میان درمی‌یابد که همه این مدت چیزی جز یک بازیچه نبوده است. این حس، شعله‌های خشم را درون او روشن می‌کند و مکس یکبار دیگر در مسیر انتقام قرار می‌گیرد‌. او باز هم این مسیر را می‌پیماید ولی این بار مجازات کردن شرور اصلی بازی یعنی Victor Branco را به قانون می‌سپارد. در این جا نویسندگان تلاش کردند از منفی شدن شخصیت مکس جلوگیری کنند و به نوعی او را به رستگاری و آرامش برسانند.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
تو قسر در میری ولی با پای لنگ!

مکس، به شدت درگیر گذشته تیره و تار خود است؛ او بی‌اندازه از خود نفرت دارد و این نفرت را چه در مونولوگ‌ها و چه در دیالوگ‌های خود، ابراز می‌دارد.

او همچنین به شدت نسبت به دولت، جامعه و مردم جامعه بدبین می‌شود. به بیانی دیگر منطقی به نظر می‌رسد و می‌توان گفت مکس پس از این رخدادها، خیانت‌ها و کشتاری که می‌بیند گوشه‌گیرتر می‌شود. اما مکس چرا می‌ماند و به مبارزه ادامه می‌دهد؟ چرا در حالی که همه حتی دوست صمیمی‌اش Raul، او را به بازی می‌گیرند باز هم می‌جنگد؟ چرا او می‌خواهد یک قهرمان باشد؟ در واقع او نمی‌خواهد یک قهرمان باشد، از طرفی مکس به دنبال انتقام خود و همه کسانی است که در این ماجرا کشته شده‌اند و از سویی دیگر، او می‌خواهد خشم خود را تخلیه کند. او اینَک تبدیل به قاتل خونریزی گشته که نیاز به کشتار خود را با کشتن انسان‌های فاسد و کسانی که او را به بازی گرفته‌اند، برطرف می‌کند.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
گمون کنم همون چیزی شدم که می‌خواستن، یه آدم‌کُش

پایان‌بندی بازی اما به گونه‌ای است که این باور را بوجود می‌آورد که مکس در قامت یک قهرمان و به خوبی و خوشی بازی را به پایان می‌رساند؛ ولی آیا می‌شود چنین چیزی را پذیرفت؟ آیا می‌توان باور کرد که هیچ دردسر یا حتی فلش بکی از گذشته دامان مکس پین را نخواهد گرفت؟ این که آیا راکستار توانسته داستانی در حد و اندازه‌های دو نسخه پیشین بسازد یا نه پرسشی است که پاسخ من به آن خیر خواهد بود. به باور من داستان بازی کشش دو نسخه پیشین را نداشت‌ و از طرفی در این نسخه، خبری از توهم‌ها و رویاهای مکس نبود‌. چیزی که با توجه به مصرف زیاد قرص و الکل در این بازی، منطقی نیست. شاید اگر IP در دست رمدی باقی می‌ماند، شاهد پایان‌بندی بهتری برای داستان مکس پین می‌بودیم و سم لیک کاری را که آغاز کرده بود، خود به پایان می‌رسانید.

بخش بزرگی از ماندگاری بازی و شخصیت Max Payne، مدیون نویسندگی پیوسته و در هم‌تنیده سم لیک است. او از زمان ساخت نسخه نخست، ایده یکی بودن جهان‌های بازی استودیو را در سر می‌پرواند؛ این را می‌توان از آنجایی دریافت که در نسخه نخست و در یکی از توهم‌های مکس، او خود را شخصیت یک انیمیشن و در جایی دیگر خود را شخصیت یک بازی کامپیوتری می‌داند، چیزی که با تئوری‌های موجود درباره بازی Alan Wake هماهنگ می‌باشد. از طرفی این نویسنده کاربلد فنلاندی، نه تنها در بازی مکس پین بلکه در هر عنوانی که نقش نویسندگی را بر عهده داشته، به خوبی از پس آن برآمده است. بازی‌هایی همچون Alan Wake 1 و نسخه دوم آن، Quantum Break و Control که همگی در کنار مکس پین، جهانی پیوسته دارند. همچنین جالب است بدانید که متن آهنگ Late Goodbye توسط سم لیک نوشته و به گروه Poets of The Fall داده شد تا این گروه، یکی از به یادماندنی‌ترین آهنگ‌های دنیای بازی‌های ویدیویی را بسازند.

به تازگی نیز سم لیک توانست جایزه افسانه اندرو یون ۲۰۲۵ را از سوی دایره منتقدین بازی‌های ویدیویی نیویورک دریافت کند.

همچنین صداپیشگی ماندگار James McCaffrey نیز یکی دیگر از دلایل موفقیت و محبوبیت سری بازی مکس پین است.صدایی گرم، گیرا و صدالبته خسته به خوبی دیالوگ‌های معنادار این کاراکتر را ادا می‌کند. صداپیشه‌ای که نزدیک به یکسال پیش، صدایش برای همیشه خاموش شد.

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا

استودیوی Remedy مدتی است که بر روی Remake دو نسخه نخست سری کار می‌کند و به نظر می‌رسد که این پروژه، به زودی به پایان می‌رسد و ما می‌توانیم یکبار دیگر در قامت مکس پین، به درد کشیدن در نیویورک بپردازیم‌، ریمیکی که به شخصه بی‌صبرانه در انتظار به تجربه نشستن آن هستم‌.

𝗔𝗿𝗶𝗮.xdWitcherتنها اکانت رسمی ( شب دشنه های بلند )The World Endersauronهایزنبرگیه گیمر سادهDARKSIRENMehran.BaArthur MorganMMDFido𝐓𝐡𝐞 𝐆𝐮𝐚𝐫𝐝𝐢𝐚𝐧 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥𝔸𝕕𝕒𝕞 𝕁𝕖𝕟𝕤𝕖𝕟BiG WalleRKLURTFENراستین کولهMr VTzzzT23Dota2more

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا
بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

بررسی شخصیت Max Payne؛ سه‌ گام به ژرفای تنهایی و افسردگی - گیمفا