ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول)

آرمان زرمهر
۱۸:۲۳ ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

طی این مقاله قصد داریم به شرورانی بپردازیم که باور داشتند در واقع قهرمان داستان خودشان هستند و کار درست را انجام می‌دهند.

طی تاریخچه‌ی گیمینگ و مخصوصا از زمانی که داستان و داستان‌سرایی به یکی از بخش‌های اصلی صنعت تبدیل شد ما شاهد تولد کاراکترهای متعددی بودیم، کاراکترهایی که قهرمان داستان ما هستند و کاراکترهایی که به عنوان شرور به ما معرفی می‌شود. در حالی که در برخی داستان‌ها مشخص کردن یک مرز مشخص بین این دو جبهه بسیار سادست اما در برخی بازی‌ها معنای قهرمان و شرور به چالش کشیده می‌شود و افراد با توجه به دیدگاه، ایدئولوژی‌ها و مهم‌تر از همه زاویه دید خود به داستان می‌توانند نظرات مختلفی روی این کاراکترها داشته باشند. حال در همین راستا همین آنتاگونیست‌ها نیز دقیقا می‌توانند همچون پلیرها باشند و با توجه به زاویه دید خودشان به شرایط و اتفاقات اعمال خودشان را توجیه و حتی خودشان را قهرمانی تلقی کنند که مردم به آن‌ها نیاز دارند!

امروز قصد دارم کمی به برخی از این آنتاگونیست‌ها و شاید حتی «قهرمانانی» بپردازم که تصور می‌کردند در حال انجام کار درست هستند و حتی اهداف خیر خواهانه‌ای داشتند. لازم به ذکر است که در راستای بررسی این کاراکترها بعضا ممکن است نیاز به پرداختن به نقاط و به اصطلاح “Arc”های داستانی مختلف از عناوین مربوط به آن‌ها باشد بنابراین انتظار اسپویلرهای داستانی را داشته باشید.

Big Boss (Metal Gear Solid)

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

شاید به جرات بتوان گفت Big Boss یکی از پیچیده‌ترین کاراکترهای گیمینگ از لحاظ استانداردهای اخلاقی و همچنین ایدئولوژی‌های مختلف در قبال مفهوم آزادی و وطن‌پرستی است. اگر بخواهیم کمی عمیق‌تر به این کاراکترها نگاه کنیم نیاز است به روند بلوغ آن‌ها و عوامل تاثیرگذار در شکل‌گیری و یا انفصال ایدئولوژی‌هایشان بپردازیم. Naked Snake در قسمت سوم فرنچایز نمونه‌ی ایده‌آل یک سرباز وطن‌پرست بود و به راستی به سیستمی که تحت آن خدمت می‌کرد باور داشت اما در اواخر بازی متوجه می‌شود که استاد او یعنی Boss خود یک مامور مخفی بوده است که جان خودش را برای کشورش فدا کرده و Snake صرفا یک مهره برای دولت آمریکا به منظور به پایان رساندن این ماموریت و از میان برداشتن Boss بوده است. در واقع پایان قسمت سوم نقطه شروع روند بیدار شدن Big Boss از توهمی بود که سیستمی که به آن خدمت می‌کند بوجود آورده است.

اگر از نسخه Portable Ops صرف نظر کنیم بار بعدی که ما Snake را در شرایطی مرتعش از لحاظ اخلاقی مشاهده می‌کنیم در عنوان Peace Walker است؛ در این نسخه ما شاهد تشکیل ارتش خصوصی Militaires Sans Frontières مخفف به MSF هستیم که توسط Snake تاسیس شده است. در این نسخه به وضوح ما شاهد تغییرات دیدگاه و نوع جهان‌بینی Snake در راستای اتفاقات قسمت سوم هستیم؛ او با تاسیس MSF سعی دارد سربازان را از زیر سلطه‌ی دولت‌ها در آورده و جلوی تبدیل شدن آن‌ها به مشتی مهره‌ی بی‌ارزش برای پیش‌برد ایدئولوژی‌ها و اهداف سیاسی/نظامی دولت‌ها را بگیرد و در همین راستا شعار “Loyalty To The Mission, Not To The Nation” نیز متولد می‌شود.

در حالی که هدف Snake هدفی مثبت به شمار می‌آید اما در این نسخه ما شاهد روند افزایشی رویکردهای افراطی او در راستای رسیدن به این هدف هستیم که آرام‌آرام موجب می‌شود از خودمان بپرسیم: «آیا ما واقعا در نقش قهرمان داستان هستیم؟». یکی از بزرگ‌ترین عواملی که موجب می‌شود این علامت سوال در سر پلیر شکل بگیرد زمانی است که Snake ارتش خصوصی خودش را به سلاح اتمی مسلح کرده و تصمیم می‌کرد از ترس به عنوان اهرم فشار برای دولت‌ها استفاده کند.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

و این ما را به قسمت پنجم می‌رساند؛ Big Boss همچنان در حال گسترش قدرت نظامی خودش به کمک Dimond Dogs است اما پیش از آن طی Ground Zero مشاهده می‌کنیم که چطور تکیه Snake به سلاح‌های اتمی موجب شد دشمنان زیادی پیدا کند و در راستای آن نه تنها پایگاه نظامی پیشینش بلکه بسیاری از سربازانی که به او و ایدئولوژی‌هایش اعتماد داشتند را از دست داد. اما به نظر من MGSV اثری بسیار نمادین حداقل برای Big Boss محسوب می‌شود و پس از یک چرخش‌ کامل مجددا ما را در نقش یک مهره قرار می‌دهد اما این بار این مهره‌ای در بازی است که Big Boss آن را رهبری می‌کند، نام این مهره Venom Snake است!

در حالی که در این نسخه او همچنان باور دارد که در حال نجات و پناه دادن به سربازان به دور از سیاست و حفظ نظم به دور از رویکردهای خودخواهانه است اما در واقع او به دنبال انتقام از Cipher تبدیل به همان چیزی می‌شود که در ابتدا سعی بر مبارزه با آن را داشت و در همین راستا چشمانش به کلی به نتایج اعمالش کور شده و به ایدئولوژی “End Justifies The Means” تکیه می‌کند.

او به آسانی یکی از سربازان خودش را شست‌وشوی مغزی می‌دهد و از او به عنوان مهره‌ای در راستای اهداف خودش بهره می‌گیرد و حتی هویت خودش را نیز به او تحمیل می‌کند و در نهایت طی جریانات Outer haven در نسخه‌های MG و MG2: Solid Snake ما شاهد آن هستیم که Venom، یک سرباز شکسته که مجبور به زندگی کردن در کابوس شخص دیگری است در نهایت هزینه نهایی را می‌پردازد.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

همچنین ما شاهد آن هستیم که Big Boss شروع به استفاده از Metal Gearها کرده که به طور مستقیم تعادل و امنیت جهانی را تحت شعاع قرار می‌دهد؛ سرکشی او از مونوپولی کثیف دولت‌ها که باعث شد به یک نماد و حتی فراتر از آن، به یک «ایده» تبدیل شود حالا قبای تهاجمی به تن کرده و او را به سوی تبدیل شدن به یک شرور سوق می‌دهد. اما با تمام این ماجراها در نهایت پایان Big Boss در MGS4 همچنان ناراحت کننده، احساسی و دردناک است؛ او در لحظات پایانی که با Solid سپری می‌کند از اشتباهاتش یاد کرده و از SS می‌خواهد به دنبال آرامشی باشد که او هرگز نتوانست به آن دست یابد.

داستان Big Boss تراژدی یک سرباز وطن‌پرست است که توسط کشورش از او همچون وسیله‌ای استفاده و در نهایت به او خیانت شد، داستان دیدگاهی است که در میان راه در هم پیچید و او را از هدف والایش دور کرد اما با این وجود من همچنان باور دارم که Big Boss در نهایت موفق شد تا حدی به رستگاری برسد و همین مسئله است که داستان او را تا این حد جذاب و البته ناراحت کننده می‌کند.

در نهایت می‌توان گفت Big Boss هم یک قهرمان و هم یک آنتاگونیست بود، تنها بستگی دارد از چه زاویه‌ای به او نگاه کنید؛ تم‌های متعدد از جمله وطن‌پرستی، عقده، خیانت و تعدادی دیگر از عوامل در خلق و روایت شخصیت Naked Snake نقش دارند. ارتعاش‌های عظیم این کاراکتر باعث شد در میان راه ما شاهد تبدیل شدن دوستان به دشمنان و برعکس آن باشیم، همچنین شاهد عبور از خط قرمز و شکستن ایدئولوژی‌ها بودیم که به راستی داستانی عالی را از کاراکتری خاکستری روایت کردند.

Gwyn Lord of Cinder (Dark Souls)

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

اگر از من بپرسید، دنیایی که Dark Souls به تصویر می‌کشد نه تنها بهترین دنیایی است که From Software تا به امروز خلق کرده است بلکه یکی از بهترین و خاص‌ترین جهان‌ها بین تمامی آثار گیمینگ محسوب می‌شود. این دنیای خاکستری بی‌رحم روایات غم‌انگیز بسیاری را در خود جای داده است، از قهرمانانی که سقوط کردند تا افرادی که در دل تاریکی و ناامیدی دل به نور می‌بندند و آن را کورکورانه دنبال می‌کنند.

اگر به راستی یک دنیا وجود داشته باشد که در آن «قهرمان» یا «شرور» معنی نداشته باشد آن دنیا به راستی Dark Souls است چرا که هر عنصری در این جهان از دید خودش در حال انجام کار درست است، حتی شما یعنی Chosen Undead شاید در طول بازی احساس کنید کاری که انجام می‌دهید درست است و در راستای نجات دنیا از چرخه‌ی اسفناکی است که در آن گرفتار شده. نمی‌دانم هر بار که یک نسخه از این مجموعه را تمام کردم چقدر به این فکر کردم که آیا تصمیمی که گرفتم درست بود یا نه؟ آیا من واقعا قهرمان این داستان بودم یا صرفا یک دومینوی دیگر در چرخه‌ی بی‌پایانی هستم که مثل بسیاری دیگر از عناصر این دنیا که «فکر می‌کنند» تصمیماتشان متعلق به خودشان است صرفا در حال قدم برداشتن در مسیری هستم که از پیش برایم تعیین شده بود؟ آیا اصلا به راستی راهی برای رهایی از این چرخه وجود دارد یا نه؟

این سوالات احتمالا سوالاتی است که در سر یکی از مهم‌ترین کاراکترهای این دنیا هم مرور شده است، قهرمانی که با پایان دادن به عصر اژدهاها، روند ایستای دنیا را بر هم زد و عصر جدیدی را آغاز کرد، عصر آتش. Gwyn کاراکتری است که در ابتدا به عنوان یک قهرمان به تصویر کشیده می‌شد، کسی که با پایان دادن به عصر پیشین مسیر را برای انسان‌ها باز کرد تا شکوفا شوند و رشد کنند. او باور داشت که عصر آتش سمبل تمدن، نظم و ثبات است و اصولا زمانی که کسی این چنین به ایدئولوژی‌های خودش نسبت به دنیا و چیستی و چگونگی آن چنگ می‌ندازد آرام‌آرام پارانویا از بین رفتن آن چیزی که بسیار برایش ارزشمند است شروع به سنگینی بر افکارش می‌کند، مسئله‌ای که می‌توان گفت Snake نیز در مقیاسی تجربه کرد.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

Gwyn از آینده‌ی ناشناس ترس داشت، آینده‌ای که احتمالا بر پایه‌ی اقتدار انسانیت بر پا شده بود و با عنوان Age of Dark از آن یاد می‌شود و از آن جایی که او از پتانسیل انسان‌ها چه در تخریب و چه در رشد ترس داشت موجب شد که Age of Dark را به عنوان یک خطر جدی برای نظمی که Age of Fire ارائه داده بود ببیند. عصر تاریکی در نگاه Gwyn دوران هرج و مرج و نابودی بود، دورانی که قرار بود هر آن چیزی که او برایش جنگیده بود را از بین ببرد از همین رو اعمال او نه از روی خشم و نفرت بلکه از روی غریزه‌ی پاسداری از دنیایی بود که باور داشت در صورت رسیدن عصر تاریکی به سرنوشتی مخرب دچار می‌شود.

از همین رو Gwyn در واقع سعی داشت کاری انجام دهد که به باور خودش دنیا را از آینده‌ای شوم نجات می‌دهد و راه آن نیز ادامه‌ی عصر آتش بود اما در حالی که در باطن هدفی شریف نهفته است، راه رسیدن به آن چیزی است که باعث می‌شود خط قرمزهای اخلاقی و به اصطلاح “Moral” این کاراکتر را زیر سوال ببریم. Gwyn انسان‌های بی‌شماری را در راستای روشن نگه داشتن First Flame قربانی کرد تا بتواند با لینک کردن روح آن‌ها به امتداد عصر آتش کمک کند که در نهایت موجب خلق طلسم “Undead” شد، طلسمی که افراد زیادی را درون چرخه‌ای از رنج و مرگ گرفتار کرد. همچنین او با به بردگی گرفتن انسان‌ها و حتی خدایان رسما ایدئولوژی خودش را والای روند طبیعی دنیا قرار داد که مسلما قرار نبود نتایج خوبی در بر داشته باشد.

اما این صحبت‌ها ما را به نقطه‌ای می‌رساند که تا حدی همانند مرز بین «خیر» و «شر» بوده و صرفا نوع دیدگاه ماست که مشخص می‌کند چه برداشتی از آن خواهیم کرد. Gwyn در نهایت به نقطه‌ای می‌رسد که نه تنها جایگاه خودش به عنوان خدا بلکه جانش را نیز فدا می‌کند تا بتواند First Flame را روشن نگه دارد که نشان از عمق اعتقاد او به هدفش دارد و این پیام را می‌رساند که Gwyn به راستی باور داشت که این کار به نفع دنیا بوده و لزوما به دنبال حفظ جایگاهش به عنوان خدا نبود، البته این برداشت مثبت از این عمل کاراکتر است.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

در طرف دیگر این عمل Gwyn را می‌توان خودخواهانه دانست، به جای این که اجازه بدهد دنیا روند طبیعی خودش را طی کند تصمیم گرفت ایدئولوژی و باورهای خودش را نه تنها بر سازوکار دنیا بلکه به هر کسی که در آن زندگی می‌کرد تحمیل کند و همین مسئله موجب شد دنیا در چرخه‌ای از تباهی و نابودی قرار بگیرد، چرخه‌ای که حتی هزاران سال پس از پایان Gwyn همچنان زندگی و مرگ ساکنان این دنیا را تسخیر کرده است. حقیقتا اگر از من بپرسید آیا حق با Gwyn بود یا نه هیچ پاسخی برای شما ندارم و به نظرم این آن چیزی است که Dark Souls و مضمون دنیای آن را متمایز و خاص می‌کند.

Gwyn یک کاراکتر نمادین در بسیاری از ابعاد و حول بسیاری از مفاهیم است؛ به عنوان مثال در آخرین رویارویی DS1 شما با او مواجه می‌شود، قهرمانی که حالا تنها یک پوسته‌ی خالی از گذشته‌اش است که همچنان همچون یک زامبی از روی غریزه بی‌پروا از باورهایش محافظت می‌کند. Gwyn نماد سقوط یک قهرمان و پرداختن هزینه‌ای است که حتی خدایان نیز از آن در امان نیستند و آن هم هزینه زمان است، او با تمام وجود به گذشته چنگ انداخت اما در نهایت گذشته جسم و روحش را به نابودی کشاند.

به نظر من شما نمی‌توانید به هیچ چیزی در این دنیا ماهیت مثبت و منفی، حق و باطل یا زشت و زیبا بدهید بلکه تنها می‌توانید آن را با پوست و استخوان جذب کرده و صرفا به آن بیاندیشید، هیچ جواب درستی وجود ندارد چرا که دنیایی که در نگاه شخصی نماد تمدن پایدار است، در نگاه یک شوالیه زخمی در آخرین لحظات زندگی‌اش هیچ چیزی جز یک چهار دیواری تاریک و روزنه‌ی نوری که آخرین یادآور او از آزادی است که هرگز به آن دست نیافت نیست.

General Shepherd (Call of Duty MW2 OG)

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

همه‌ی ما با General Shepherd آشنا هستیم، البته من راجع به جوکی که در ریبوت MW2 حضور دارد صحبت نمی‌کنم بلکه راجع General Shepherd اورجینال صحبت می‌کنم که صحنه‌ی خیانت او یکی از به یادماندنی‌ترین و شاید دردناک‌ترین خاطرات گیمرها طی دو دهه‌ی اخیر است. انتخاب این کاراکتر به این دلیل بود که به شکل جالبی نقطه‌ی مقابل Big Boss قرار می‌گیرد اما همچنان یک «شرور» به حساب می‌آید که نشان می‌دهد لزوما یک مسیر مشخص برای کار «اشتباه» یا «درست» وجود ندارد و از آن جایی که در ابتدا راجع به Snake صحبت کردیم فکر کردم جالب باشد که حالا نمونه‌ای در طرف مقابل او را بررسی کنیم.

Shepherd و Snake بسیار به یک‌دیگر شباهت دارند در حالی که تا حد زیادی با هم متفاوت هستند؛ جنرال شپرد یک کاراکتر وطن پرست تمام عیار است و این خصوصیت یکی از محرک‌های اصلی او در راستای اعمالی است که انجام می‌دهد. در حالی است که Snake پس از اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد به دفع حکومت‌ها از جمله کشور خودش آمریکا می‌پردازد، Shepherd به عنوان یک وطن پرست تصمیم می‌گیرد نظام آمریکا را متحول کند چرا که باور دارد کشورش در مسیر افول پای نهاده است. اما این دیدگاه از کجا نشات می‌گیرد؟

نقطه‌ی انفصال Shepherd زمانی است که حدود سی هزار سرباز آمریکایی طی جنگ با روسیه در COD4 جان خودشان را از دست می‌دهند. این رویداد موجب می‌شود او بی‌ثباتی جهانی را سرزنش کند و ناتوانی کشورش در کنترل آن را دلیل اصلی آن بداند از همین رو شروع به دفع ساختار قدرتی حاضر می‌کند و به این باور می‌رسد که تنها یک آمریکای قدرتمند و مقتدر می‌تواند از رخ دادن چنین رویدادهای تلخ و از بین رفتن جان‌های بی‌شمار جلوگیری کند.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

بنابراین می‌توان گفت از همان ابتدا هدف Shepherd یک مقصد شایسته را نشانه گرفته و از عشق به کشورش سرچشمه می‌گیرد. او می‌خواهد قدرت و امنیت کشور و هم‌وطنانش را به هر قیمتی که هست تضمین کند و خودش را به عنوان فردی می‌بیند که می‌تواند این هزینه را پرداخت کرده و تصمیمات سخت را برای حفظ کشورش اتخاذ کند.

Shepherd تصمیم می‌گیرد تا آتش یک جنگ تمام عیار بین روسیه و آمریکا را شعله‌ور کند از همین رو شروع به همکاری با Vladimir Makarov کرده تا از راه اعمال تروریستی وضعیت را به طور دائمی متشنج‌تر کند که ما را به عملیات Kingfish و البته مرحله معروف No Russian می‌رساند. طی عملیات تروریستی که در فرودگاه توسط Makarov اجرایی می‌شود Joseph Allan به عنوان یک مامور CIA معرفی می‌شود که در واقع Shepherd با این کار از پاسخ‌گویی جدی روسیه و انفجار انبار باروتی که می‌توان ارتباط بین روسیه و آمریکا را به آن تشبیه کرد اطمینان حاصل می‌کند. در کنار این عملیات، خیانت به Task Force 141 و کشتن Ghost و Roach نیز برای حذف هرگونه شاهد و خطر احتمالی بود.

General Shepherd اعتقاد داشت که قدرت و امنیت کشورش ارزش همه چیز را دارد و اعمال خودش را با بهانه‌ی “Sacrifices For The Greater Good” توجیه می‌کرد و بر این باور بود که او تنها کسی است که توان دل دادن به چنین تصمیمات شدید، تهاجمی و دشواری را دارد.

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

مسئله‌ی جالب آن‌ جاست که درست همچون Snake به شکل طعنه‌آمیزی در طی این مسیر Shepherd نیز تمام ارزش‌هایی که به دنبال پاسداری از آن‌ها بود را فراموش کرده و خودش به عاملی برای آسیب زدن به آن ارزش‌ها تبدیل می‌شود. اعمال او نه تنها جان افراد بی‌شماری از جمله بسیاری از هم پیمانانش را گرفت بلکه به طور مستقیم موجب ایجاد بی‌ثباتی عظیم در دنیا شد.

اما چیزی که به نظر من Shepherd را بسیار بیشتر از دو مورد قبلی به عنوان یک «شرور» نمایش می‌دهد حس برتری است که نسبت به خودش دارد و خودش را به عنوان نیرویی می‌بیند که برای رسیدن به آن هدف والا نیاز است و در همین راستا از آن جایی که هیچ شخص دیگری حاضر به انجام این اعمال نیست، خودش را یک عنصر مورد نیاز، اساسی و فراتر از دیگران می‌بیند.

این کاراکتر سمبل نیروی خارج از عرف و بی‌نظارت است، کسی که به نام وطن‌پرستی حاضر است بسیاری از کدهای اخلاقی را زیر پا بگذارد و آن را در راه «امنیت» کشورش فدا کند در حالی که از بین رفتن آن کدهای اخلاقی روند زنجیرواری را ایجاد می‌کند که در نهایت گریبان‌گیر کشور و هم‌وطنان خودش نیز می‌شود. Shepherd بر خلاف دو مورد پیشین به راستی آنتاگونیستی بود که خودش را یک قهرمان تمام عیار می‌دید و به این تصویر اعتقاد داشت. شاید این کاراکتر لزوما عمق و کشمکش‌های دو کاراکتر پیشین را نداشته باشد اما همچنان زوایا و لنزهایی وجود دارد که نشان می‌دهند شاید او لزوما از همان ابتدا یک کاراکتر «منفی» تمام عیار نبود.

سخن پایانی

حقیقتا امروز قصد داشتم به کاراکترهای بیشتری طی این مقاله بپردازم اما زمانی که درگیر نوشتن، بازبینی و تحقیق مجدد راجع به ابعاد شخصیتی این کاراکترها شدم، تصمیم گرفتم تا کمی عمیق‌تر به آن‌ها نگاه کنم و بررسی دقیق‌تری نیز از رویکردهای مختلف‌شان داشته باشم بنابراین به جای پرداختن جزئی به تعداد بیشتری از کاراکترها سعی شد در ابعاد عمیق‌تری به کاراکترهای کمتر پرداخته شود تا ظرفیت کافی برای پردازش آن‌ها وجود داشته باشد. زمانی که کمی دقیق‌تر به این کاراکترهایی که گاها در نقششان و گاهی مقابلشان بازی می‌کنیم بنگریم به راستی درهای جالبی را به روی ابعاد شخصیتی آن‌ها، ایدئولوژی‌ها و در نهایت مسیری که طی می‌کنند باز می‌کند. کاراکترهایی که گاها ما آن‌ها را قهرمان تلقی می‌کنیم در نگاه دیگری یک آنتاگونیست تمام عیار است و کاراکترهایی که گاها به عنوان یک شرور جلوه می‌کنند در واقع شاید تماما ماهیت و اهداف منفی نداشته باشند. در نهایت نیز در صورت استقبال شما کاربران در قسمت‌های بعدی به همین فرمت به کاراکترهای بیشتری خواهیم پرداخت.

𝐓𝐡𝐞 𝐆𝐮𝐚𝐫𝐝𝐢𝐚𝐧 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥CastillanosNima77امیر کیان قاسمیKurosهایزنبرگامیررضاJoel MorganBiG WalleRTizBinاژدها چشم آبیاُستادهادی صفائیDota2Lt. RileyAAACECambyses The Thirdبدون‍ تعصبhander16more

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا
ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

ضدقهرمانان بازی های ویدیویی که فکر می‌کردند قهرمان هستند! (قسمت اول) - گیمفا