خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند

امین رحیمی
۱۷:۰۷ ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

سفر به غرب یا سیر باختر، یک حماسه اساطیری ۱۰۰ فصلی و خواندنی قرن شانزدهم چین است که به چالش‌های پیش روی کاراکتری به نام Monkey King می‌پردازد. شرحی از رویدادهای مهم هر فصل گرد هم آورده شده تا بازیکنان پیش از تجربۀ Black Myth: Wukong مروری بر وقایع منبع اقتباس آن، که از یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات چین به شمار می‌رود، داشته باشند.

قسمت ۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

از همبستگی عرفانی بهشت و زمین، نطفۀ‌ای سنگی در کوه Flower-Fruit می‌ترکد و زندگی یک میمون الهی آغاز می‌شود. این موجود خارق‌العاده به سرعت با قبیلۀ نخستی‌سانان دوست شد و به خاطر مهارت و کاریزمای بی‌نظیر خود، به احترام Handsome Monkey King نام گرفت.

یک روز مانکی می‌فهمد که همه در شرف مرگ هستند. او که چنین سرنوشتی را قبول نداشت، مصمم شد راهی برای فرار از مرگ بیابد. او خانۀ خود را در جستجوی حکیمی که بتواند به او راز جاودانگی را بیاموزد، ترک می‌کند.

پس از ده سال جستجو، مانکی به یک غار کوهستانی رسید و در آن‌جا با حکیم Subodhi ملاقات کرد. Subodhi مانکی را به عنوان شاگرد خود پذیرفت و نام مذهبی “سان ووکانگ” را بر او نهاد.

قسمت ۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

یک روز، در یکی از جلسات آموزشی، Subodhi سه ضربه به سر مانکی زد. مانکی کار استادش را به عنوان رمز شناخت و پس از سومین نگهبانی شبانه، به ملاقات او رفت. Subodhi از هوش مانکی به وجد آمد، از همین رو تصمیم گرفت تا راز جادوانگی را به او بیاموزد. او همچنین طیفی از قدرت‌های جادویی، از جمله Earthly-Fiend Transformations و Somersault Cloud را به او آموخت.

در یکی از روزها، مانکی مغلوب غرورش شد و جلوی دیگر شاگردان استاد هنرنمایی کرد. Subodhi با دیدن این صحنه تصمیم گرفت مانکی را اخراج کند.

مانکی از طریق ابرها به زادگاهش، کوه Flower-Fruit، بازگشت و با خبر شد که هیولایی به نام Demon King of Havoc دیگر هم‌نوعان میمونش را به وحشت انداخته. مانکی با قدرت‌های جدیدش به راحتی او را شکست داد و کشت.

قسمت ۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی از قلمروی Aolai مجموعه‌ای سلاح برای میمون‌ها دزدید و آن‌ها را در قالب نیروهای ارتش تمرین داد تا بتوانند از خود دفاع کنند.

مانکی متوجه شد که خودش هم به سلاحی نیاز دارد. برای همین از Dragon King در آب‌های شرقی درخواست کمک کرد و اینگونه سلاح افسانه‌ای خود، Gold-Banded Staff of Miraculous Will، را به‌دست آورد.

مانکی در دنیای اموات اسم خود را از زندگی حذف کرد تا کسی روح و جسمش را کنترل نکند. پادشاهان اژدها و شیاطین این اقدام مانکی را به امپراطور Jade گزارش دادند. در پاسخ، Venus the Gold Star مانکی را به بهشت دعوت کرد تا او را زیر نظر بگیرند و از مشکلات بیشتر جلوگیری شود.

قسمت ۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی در بهشت به نگهبان اسب یا Bimawen منسوب شد، اما احساس کرد که رتبۀ او به طرز توهین‌آمیزی پایین است. برای همین به زادگاهش برگشت. در آن‌جا، خود را Great Sage Equalling Heaven معرفی کرد که به منزلۀ شورشی آشکار علیه بهشت بود.

در پاسخ، پادشاه لی بهشتی ارتشی از سربازان آسمانی را برای دستگیری مانکی رهبری کرد. مانکی به راحتی او و بزرگ‌ترین جنگجویان الهی از جمله شاهزاده نژا را شکست داد. امپراطور Jade که دید چاره‌ای نیست، مانکی را به مقام Great Sage Equalling Heaven منصوب کرد.

قسمت ۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی وظیفه داشت از باغ هلوی جاویدان در بهشت محافظت کند ولی نتوانست جلوی خودش را بگیرد و همۀ هلوها را خورد.

کمی بعد، مانکی از گروهی از دوشیزگان فناناپذیر شنید که به ضیافت هلوی جاودانه دعوت نشده است و عصبانی شد. ضیافت را به هم زد و همه چیز را قبل از شروع جشن خورد. او همچنین تمام شراب امپراطوری را نوشید و اکسیر طلایی را مصرف کرد، اما متوجه اعمال ناشایستش شد و به زادگاهش بازگشت.

امپراطور از شدت خشم ۱۰۰ هزار سرباز آسمانی را به منظور دستگیری مانکی اعزام کرد ولی همگی شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند.

قسمت ۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

گوانین به قصر آسمانی رسید و شاگرد خود، Hui’an، را برای نبرد با مانکی فرستاد ولی شکست خورد.

تنها یک راه باقی مانده بود. گوانین به امپراطور توصیه کرد که ارلنگ، قوی‌ترین ژنرال بهشت، را برای دستگیری مانکی بفرستند. مانکی و ارلنگ با تمام توان و جادو روزهای زیادی با هم جنگیدند. ارلنگ حریف قدرتمند این نبرد بود.

در نهایت، لائو حلقۀ الماس جادویی خود را از بهشت به زمین انداخت که به سر مانکی اصابت کرد. مانکی شکست خورد و اسیر شد.

قسمت ۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به دلیل جنایاتش به اعدام محکوم شد. با این حال، بدنی به سختی الماس داشت و هیچ‌ یک از روش‌های الهی اعدام به او صدمه نزد.

در عوض، مانکی محکوم شد تا در کورۀ لائو سوزانده شود. او خود را در گوشه‌ای پنهان کرد و با باز شدن در کوره فرار کرد.

به محض فرار، مانکی بهشت را به هم ریخت و همه چیز را در مسیرش به سمت تاج و تخت امپراطوری از بین برد.

بودا تاتاگاتا برای حل این وضعیت وارد عمل شد. او با مانکی شرط بست که اگر بتواند از چنگ او در برود تاج و تخت امپراطوری از آن اوست. مانکی شکست خورد.

سپس تاتاگاتا دست خود را به Five-Elements Mountain تبدیل کرد و مانکی زیر دستانش له شد. یک مهر جادویی بالای دستش قرار گرفت تا مانکی برای جنایاتی که مرتکب شده بود، زندانی شود.

قسمت ۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پانصد سال بعد، بودا تاتاگاتا تصمیم گرفت مجموعه‌ای از سوتراهای بودایی (نوشته‌هایی مقدس) را به سرزمین شرق، سلسلۀ تانگ در چین، تحویل دهد. گوانین وظیفه داشت فرد مناسبی از امپراطوری تانگ برای زیارت کوه Spirit و جمع‌آوری سوتراها پیدا کند.

گوانین در سفر خود به شرق، با موجوداتی چون دیو شنی، خوک بزرگ، اژدهای سفید و مانکی زندانی روبه‌رو شد که همگی از بهشت رانده شده بودند. او آن‌ها را به دین بودایی دعودت کرد و گفت منتظر زائر نوشته‌های مقدس باشند. اگر از زائر مراقبت می‌کردند، گناهانشان بخشوده می‌شد.

قسمت ۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

چن گوانگروی، قهرمان بین‌المللی اهل ادب و فلسفه، با زنی به نام یین ونجیائو ازدواج کرد. چن با قایق، سفری را به سمت موقعیت شغلی جدید خود آغاز کرد ولی در میانۀ راه توسط راهزن Liu Hong، که قصد داشت یین را همسر خود کند، کشته شد.

بعدها، یین فرزند چن را به دنیا آورد. او را در سبدی قرار داد و در روخانه‌ای رها کرد تا از Liu Hong در امان باشد. همچنین یادداشتی در سبد قرار داشت و داستان غم‌انگیز فرزند در آن نوشته شده بود.

راهِبان بودایی فرزند را پذیرفتند و او را با نام ژوان‌زانگ، به عنوان یک راهب پرورش دادند. وقتی ژوان‌زانگ به اندازه کافی بزرگ شد، حقیقت را دربارۀ والدینش فهمید و قسم خورد که انتقام بگیرد. به همین منظور، گزارشی در مورد Liu Hong به امپراطوری فرستاد. Liu دستگیر و اعدام شد. ژوان‌زانگ به عنوان یک راهب به زندگی خود ادامه داد.

قسمت ۱۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

اژدهای رودخانۀ جینگ با یک فالگیر در مورد زمان و میزان بارندگی روز بعد شرط بست. امپراطور Jade گزارش داد که فالگیر میزان بارندگی را درست پیش‌بینی کرده است و اژدها شوکه شد.

اژدها برای اینکه نبازد، کمی زمان و مقدار باران را تغییر داد. اما کاری که کرد از جنایات الهی تلقی می‌شد و برای همین نخست‌وزیر بشری او را محکوم به اعدام کرد. اژدهای ناامید به دیدار امپراطور تایزونگ رفت تا جان او را نجات دهد. تایزونگ قول داد که به او کمک می‌کند.

روز بعد، اژدها در خواب توسط نخست‌وزیر اعدام شد. اژدهای رودخانۀ جینگ که حالا در دنیای اموات به سر می‌برد، به شدت از دست امپراطور تایزونگ عصبانی بود.

قسمت ۱۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

اژدها در عالم اموات علیه امپراطور تایزونگ، که گفته می‌شد در اثر بیماری می‌میرد و به دنیای اموات می‌آید، شکایت کرد. پادشاهان جهنم بررسی کردند که مرگ اژدها تقصیر امپراطور نبوده و برای همین به تایزونگ ۲۰ سال فرصت زندگی بیشتر اهدا کردند. تایزونگ برای قدردانی قول داد که کدو تنبل بفرستد.

امپراطور به دنبال شخصی می‌گشت تا کدو تنبل را به پادشاهان جهنم تحویل دهد. یک داوطلب با رضایت کامل خود را فدا کرد تا هدیه را برساند و در زندگی پس از مرگ، به همسرش بپیوندد.

قسمت ۱۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

امپراطور تایزونگ برای ترویج بودیسم و کمک به تناسخ روح کسانی که به اشتباه مرده بودند، مراسمی بزرگ ترتیب داد و ژوان‌زانگ به عنوان راهب اصلی منصوب شد. گوانین به همراه شاگردش، Hui’an، در لباس راهب به امپراطوری رسیدند و قصد داشتند یک خرقه و عصای راهب بفروشند. ژوان‌زانگ تصمیم گرفت آن‌ها را بخرد.

گوانین این اقلام را به ژوان‌زانگ هدیه داد و او را از سوتراهای واقع در کوه Spirit مطلع کرد. ژوان‌زانگ گفت که برای یافتن آن‌ها راهی سفر می‌شود.

تایزونگ از سوی دیگر، شجاعت ژوان‌زانگ را تحسین کرد و با او عهد برادری بست. سپس نام تریپیتاکا را بر او نهاد. پس از آن، تریپیتاکا امپراطوری را ترک کرد تا سفر خود را به سوی غرب آغاز کند.

قسمت ۱۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا و همراهانش (که توسط امپراطور اعزام شده بودند) درون گودالی واقع در Double-Fork Ridge افتادند و سه شیطان ببر، خرس و گاو آن‌ها را اسیر کردند. شیاطین دو همراه را خوردند و تریپیتاکا را برای یک وعده‌ی غذایی دیگر کنار گذاشتند.

ناگهان Venus ظاهر شد و تریپیتاکا را نجات داد. او به تریپیتاکا قول می‌دهد که خیلی زود همراهان یا زائران قدرتمندی به او ملحق می‌شوند تا سفر ایمنی داشته باشد.

کمی بعد، تریپیتاکا با یک گربۀ کوهستانی غول‌پیکر روبه‌رو می‌شود. شگارچی بزرگ، لیو بوکین، تریپیتاکا را نجات داد و از او دعوت کرد که شب را در خانه‌اش بگذراند.

قسمت ۱۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

لیو بوکین، تریپیتاکا را تا کوه Five-Elements اسکورت کرد. آن‌ها مانکی را یافتند که زیر کوه زندانی شده بود. مانکی توضیح داد که گوانین به او دستور داده تا از تریپیتاکا محافظت کند. تریپیتاکا بالای کوه رفت، مهر تاتاگاتا را خنثی کرد و مانکی آزاد شد. سپس نام بودایی “خورشید زائر” را بر مانکی نهاد.

کمی بعد، مانکی دسته‌ای از راهزنان را کشت. تریپیتاکا از مانکی عصبانی شد و آن‌جا را ترک کرد. گوانین به تریپیتاکا یک سربند طلایی هدیه داد و به او مانترای “سفت کردن سربند” را آموخت تا مانکی را اینگونه و با درد کنترل کند. مانکی فریب خورد و سربند را بست که در آوردن آن غیرممکن بود. تریپیتاکا ارباب مانکی شد.

قسمت ۱۵

در Eagle-Grief Stream، اژدهایی ظاهر شد و اسب سفید تریپیتاکا را بلعید. مانکی اژدها را درگیر نبرد شدیدی کرد، اما اژدها دائماً گریخت. گوانین پدیدار شد تا به مشکل رسیدگی کند.

گوانین اژدها را به اژدهای سفید تبدیل کرد و توضیح داد که این موجود ماروایی سفر به غرب را تسهیل می‌کند. او همچنین به مانکی سه تار موی جادویی و نجات‌بخش هدیه داد تا در مواقع ضروری از آن‌ها استفاده کند.

مانکی و تریپیتاکا کمی بعد با زیارتگاهی روبه‌رو شدند که توسط یک راهب بودایی مهم بر پا شده بود. راهب به زائران افسار و زینی باشکوه هدیه داد.

قسمت ۱۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی و تریپیتاکا به تالار گوانین می‌رسند، جایی که راهب‌هایی حریص دربارۀ گنجینۀ‌های شرق پرس‌وجو می‌کردند. مانکی با نشان دادن خرقۀ ارزشمند تریپیتاکا، حرص راهِبان را برانگیخت. راهِبان تصمیم گرفتند اتاق خواب زائران را به آتش بکشند و خرقه را بدزدند.

مانکی از بهشت جلدی ضدآتش قرض کرد تا از تریپیتاکا محافظت کند، و بعد با باد و آتش، کل تالار گوانین را سوزاند.

توجه یک خرس سیاه محلی به آتش جلب شد. در ابتدا قصد داشت آتش را خاموش کند ولی چشمش به خرقۀ خیره‌کننده افتاد و آن را دزدید.

قسمت ۱۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

خرس سیاه در واقع “هیولای سیاه باد” بود. مانکی او را در حالی دید که به خرقه‌‌ی دزدیده شده می‌بالد. مانکی خود را به داخل اقامتگاه خرس انداخت و یکی از دوستان او را کشت. سپس نبردی بین خرس و مانکی شدت گرفت. هیولا تقریباً مغلوب شده بود.

مانکی از گوانین کمک گرفت. گوانین دیگر دوستان هیولا را کشت و خود را به شکل آن‌ها درآورد. مانکی هم نقشه کشیده بود تا خود را تبدیل به یک قرص شفابخش کند.

گوانین که حالا ظاهری جعلی داشت، قرص را به هیولا داد. هنگامی که هیولا قرص را خورد، درد شدیدی در شکمش احساس کرد. گوانین خرقه را پس گرفت و یک هدبند طلایی روی سر هیولا بست. هیولا تسلیم شد و گوانین او را به مقام نگهبان کوه منصوب کرد.

قسمت ۱۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی و تریپیتاکا به دهکدۀ Old Gao رسیدند و در آن‌جا با مردی که به دنبال یک هیولا می‌گشت، ملاقات کردند. مانکی داوطلب شد که هیولا را پیدا کند و به همین منظور، به خانۀ Squire Gao رفتند. Squire Gao فاش کرد که هیولا، داماد سخت‌کوش اما پرخور او بوده است. داماد روزی شکل واقعی خود را نشان داده و دختر Squire Gao را ربوده. مانکی دختر را نجات داد و خود را به شکل او درآورد تا هیولا را فریب دهد. وقتی که خوک هیولا رسید، مانکی خود را آشکار کرد. هیولای وحشت زده گریخت.

قسمت ۱۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی هیولای خوک را تا غاری که در کوه داشت تعقیب کرد، جایی که تمام شب آن‌جا جنگیدند. خوک با شنیدن ماجرای زائری که برای سوترا به غرب سفر می‌کند، تسلیم شد. گوانین به خوک دستور داده بود تا همراه زائر باشد. مانکی خوک را، که نامش پیگزی بود، بست و به دهکده برگشتند. تریپیتاکا هیولای خوک را به عنوان همراه خود پذیرفت و نام بودایی “ژو” را برای او برگزید. این سه نفر با استاد بودایی Crow-Nest ملاقات کرد. استاد به تریپیتاکا سوترای قلب را داد.

قسمت ۲۰

در Yellow-Wind Ridge، زائران با ببر طلیعه روبه‌رو شدند. مانکی و پیگزی جلوی حلمه‌اش را گرفتند. ببر با بدل خود آن‌ها را گول زد و تریپیتاکا را دزدید. مانکی که فریب خورده بود، غار ببر را پیدا کرد و جنگیدند. ببر در تلاش بود فرار کند، ولی پیگزی آن را کشت.

قسمت ۲۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

هیولای منطقۀ Yellow-Wind Ridge، که “هیولای زرد باد” نام داشت، با مانکی جنگید و از باد الهی استفاده کرد تا او را کور کند. نگهبان قانون که شبیه به یک پیرمرد شده بود، چشمان مانکی را درمان کرد. سپس، مانکی مخفیانه وارد غار هیولا شد و فهمید که فقط بودیساتوا لینگی می‌تواند آن را شکست دهد. لینگی پیدایش شد، هیولا را به یک جوندۀ خزِ زرد تبدیل کرد و آن را با خود برد.

قسمت ۲۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در رودخانۀ Flowing-Sand، یک هیولای شنی جلوی زائران را گرفت. پیگزی با آن جنگید، اما به دلیل دخالت مانکی عقب‌نشینی کرد. شاگرد گوانین، Hui’an، از راه رسید و به هیولا گفت که زائر نوشته‌های مقدس در مقابلش قرار دارد. تریپیتاکا، هیولای شن را به عنوان همراه خود پذیرفت و نام او را “شا مانک (سندی)” گذاشت. Hui’an، با کدو حلوایی و نه جمجمه، که گردنبند سندی بود، قایقی برای زائران ساخت تا از رودخانه عبور کنند.

قسمت ۲۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

گوانین، منجوسری، سامانتابهادرا و مادر پیر لی به شکل خانواده‌ای از زنان شدند تا خلوص زائران را آزمایش کنند. مادر پیشنهاد ازدواج با سه دخترش را داد، اما تریپیتاکا نپذیرفت و آن‌ها را طرد کرد. پیگزی کمی بعد برگشت و گفت که پیشنهاد ازدواج را قبول می‌کند. رفتار پیگزی آیین بودایی را نقض می‌کرد و برای مجازات یک شب به درخت بسته شد.

قسمت ۲۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در پنج دهکدۀ Abbey، دائوئیست‌ها دو میوه جنسینگ را به تریپیتاکا تقدیم می‌کنند. تریپیتاکا، میوه‌ها را با نوزادان تازه متولد شده اشتباه گرفت و با وحشت پیشنهاد را رد کرد. پیگزی شنید که دائوئیست‌ها در حال خوردن آن میوه‌‌های عجیب هستند. سپس به مانکی گفت که میوۀ جدیدی کشف کرده و باید آن‌ها را بدزدد.

مانکی مخفیانه وارد باغ شد و سه میوه جنسینگ چید و آن‌ها را با پیگزی و سندی تقسیم کرد.

قسمت ۲۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

دائوئیست‌ها زائران را به خاطر دزدیدن میوه‌هایشان سرزنش کردند. مانکی از شدت عصبانیت درخت جنسینگ را از ریشه کند و روی دائوئیست‌ها ساس ریخت. ژنیوان، یکی از بزرگان جاوید، متوجه شد که مانکی چه کار کرده و همۀ زائران را با آستین جادویی خود به دام انداخت. مانکی برای مجازات شلاق داوطلب شد. در آن شب، مانکی به زائران دیگر کمک کرد که فرار کنند ولی ژنیوان دوباره همگی را اسیر کرد.

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

قسمت ۲۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی قول داد که درخت جنسینگ را احیا کند و ژنیوان به او سه روز فرصت داد. مانکی در ابتدا به دیدن Three Stars رفت تا اگر شکست خورد، ژنیوان را آرام کنند.

پس از سه روز تلاش بی‌نتیجه، مانکی از گوانین درخواست کمک کرد. گوانین او را به شدت سرزنش کرد ولی قول داد که با یک قطره شبنم درخت را احیا می‌کند. ژنیوان به پاس قدردانی از مانکی و گوانین، ضیافتی با میوه‌های جنسینگ برگزار کرد.

قسمت ۲۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

Cadaver به دنبال شکار تریپیتاکا بود. عقیده داشت اگر از گوشت او تغذیه کند به جاودانگی می‌رسد، برای همین به شکل یک خانم جوان به تریپیتاکا نزدیک شد. مانکی، با چشمان آتشین و مردمک‌های طلایی‌اش، متوجه بدل شد و او را با عصایش زد.

هیولا همین ترفند را دوباره تکرار کرد و چندین بار به پیرمرد و پیرزن تبدیل شد، اما مانکی در نهایت او را کشت. شکل واقعی او Lady White Bone بود. با این حال، تریپیتاکا فکر می‌کرد مانکی تنها به افرادی بی‌گناه صدمه زده است و او را تبعید کرد.

قسمت ۲۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به زادگاهش، کوه Flower-Fruit، بازگشت و شکارچیانی که هم‌نوعانش را تهدید می‌کردند کشت. در همین حال، پیگزی که به دنبال صدقه رفته بود گم شد و سندی به دنبال او رفت. تریپیتاکا در جنگل تنها مانده بود. در حالی که قدم می‌زد یک بتکدۀ طلایی توجه‌اش را جلب کرد. خیلی زود متوجه شد که لانۀ شیاطین است.

هیولای “زرد رداء” و نوچه‌هایش او را به دام انداختند. پیگزی و سندی به دنبال تریپیتاکا گشتند و برای آزادی او با شیاطین بتکده وارد نبرد شدیدی شدند.

قسمت ۲۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا که هنوز در لانۀ هیولا زندانی است، با پرنسس قلمروی Precious-Image آشنا شد. مشخص بود که زرد رداء او را دزدیده تا همسرش شود. پرنسس به تریپیتاکا گفت اگر قول بدهد نامه‌ای را به پدرش، شاه، برساند او آزاد خواهد شد. پرنسس، زرد رداء را متقاعد کرد که تریپیتاکا را آزاد کند. هیولا با اکراه قبول کرد.

زائران برای تایید نامۀ عبور خود نزد پادشاه Precious-Image رفتند. تریپیتاکا نامۀ پرنسس را نیز تحویل داد. به درخواست شاه، سندی و پیگزی به مقابله با زرد رداء می‌روند تا دخترش را آزاد کنند. در طول نبرد، پیگزی خسته شد و سندی را رها کرد تا اسیر شود.

قسمت ۳۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زرد رداء به قلمرو رسید و خود را داماد شاه معرفی کرد. در نزد پادشاه، خود را جای زائر نوشته‌های مقدس جا زد و به دروغ گفت که تریپیتاکا در واقع ببری است که قصد داشته پرنسس را بدزدد. سپس با جادو تریپیتاکا را به ببر تبدیل کرد و پادشاه ساده‌لوح دستور داد او را در قفس حبس کنند.

اسب تریپیتاکا، که همان اژدهای سفید بود، برای ترور هیولا تبدیل به خدمتکار قصر شد. اما طولی نکشید که نبردی شدید شکل گرفت و اژدها آسیب دید. اژدها ناامیدانه از پیگزی درخواست کرد که مانکی را بازگرداند.

قسمت ۳۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پیگزی، مانکی را متقاعد کرد که بازگردد. مانکی عصبانی، پرنسس را از لانۀ هیولا نجات داد و تا وقتی که زرد رداء برگشت، آن‌جا ماند. نبرد شدیدی بین آن دو شکل گرفت و مانکی آنقدر جنگید تا هیولا فرار کرد.

مانکی به او شک کرد که شاید یکی از موجودات آسمانی باشد. به بهشت رفت و شک او به یقین تبدیل شد. در نهایت، مانکی پرنسس را تا قلمرو اسکورت کرد، تریپیتاکا را به شکل اولیۀ خود بازگرداند و به عنوان یکی از زائران به گرمی از او استقبال شد.

قسمت ۳۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران با اخطار هیزم‌شکن در مورد شیاطینی که در کوه پیش‌رو ساکن بودند، با احتیاط پیش رفتند. مانکی پیگزی را مامور گشت‌زنی در کوه کرد، اما پیگزی تنبل میانۀ راه چرت می‌زند و اطلاعات دروغ می‌دهد. مانکی، او را با ظاهری مبدل دنبال کرده بود و ثابت کرد که پیگزی بی‌صداقت است.

پیگزی برای جبران با یکی از شیاطین کوه، شاه بزرگ-شاخ نقره‌ای، مقابله کرد ولی به اسارت گرفته شد. زائران با چالش بزرگی روبه‌رو بودند.

قسمت ۳۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران با شاخ نقره‌ای، که به یک دائوئیست زخمی مبدل شده بود، مواجه می‌شوند. تریپیتاکا با احساس ترحم از مانکی خواست که او را حمل کند. مانکی که می‌دانست او شیطان است، موافقت کرد. شاخ نقره‌ای سه کوه معنوی را احضار کرد تا مانکی را له کند و تریپیتاکا و سندی را به دام اندازد. با کمک خدایان، مانکی آزاد شد و با دو جانور شیطانی، که گنجینه‌هایی جادویی داشتند، مواجه شد که قصد دستگیری او را داشتند.

مانکی آن‌ها را فریب داد و گنجینه‌ها را برداشت.

قسمت ۳۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

دو شیطان بزرگ کوه، شاخ طلایی و شاخ نقره‌ای، دو نوچه را فرستادند تا مادرشان را برای ضیافت گوشت تریپیتاکا دعوت کنند. مانکی مادر شیاطین را کشت و طناب طلایی، که یک سلاح جادویی بود، را دزدید. در غار، شاخ نقره‌ای با مانکی مبارزه کرد.

شاخ نقره‌ای از یک جادوی مخصوص برای بستن مانکی استفاده کرد، اما فایده‌ای نداشت. در نبرد بعدی، شاخ نقره‌ای مانکی را در مشک کدویی به دام انداخت. مانکی شیاطین را فریب داد، فرار کرد و مشک را دزدید.

قسمت ۳۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

شاخ نقره‌ای و مانکی برای بار سوم مبارزه کردند، اما مانکی از مشک برای دام انداختن او استفاده کرد. “شاخ طلایی” در غم شکست برادرش، با Plantain Fan شعله‌های مهیبی پدیدار کرد و مانکی مجبور به عقب‌نشینی شد.

کمی بعد و وقتی که شاخ طلایی در حال استراحت بود، مانکی مخفیانه وارد غار شد و Plantain Fan و Jade Vase را دزدید. شاخ طلایی که ناامید شده بود از عمویش کمک خواست ولی پیگزی او را کشته بود. مانکی، هیولا را با Jade Vase به دام انداخت. ناگهان لائو از راه رسید و نشان داد که دو شیطان بزرگ از شاگردان او بوده‌اند. سپس آن‌ها را به همراه گنجینه‌ها با خود برد.

قسمت ۳۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به صومعۀ Precious-Grove رسیدند. تریپیتاکا از راهِبان خواست که به آن‌ها اسکان دهند، ولی به خاطر ظاهر ضعیفی که داشت درخواستش رد شد. مانکیِ آزرده با راهِبان روبه‌رو شد و قدرت عصای طلایی خود را نشان داد. راهِبانِ وحشت‌زده موافقت کردند که غذا و سرپناه دهند. تریپیتاکا از آسودگی لذت می‌برد و کتاب‌های سوترا را زیر نور ماه کامل بازبینی می‌کرد.

قسمت ۳۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا خواب دید که پادشاه قلمروی Black-Rooster توسط یک دائوئیست شیطانی به ناحق کشته شده و تاخ‌ و تخت خود را از دست داده. شاه حتی یک لوح سفید به تریپیتاکا داد. صبح روز بعد، تریپیتاکا خوابش را با زائران در میان گذاشت و حتی لوح را پیدا کرد.

مانکی پسر همان شاه که در نزدیکی به شکار مشغول بود را پیدا می‌کند و او را به صومعه می‌کشاند. تریپیتاکا و مانکی ماجرا را برای او تعریف کردند تا مشخص شود که چه بلایی سر شاه واقعی آمده است.

قسمت ۳۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

شاهزاده به کاخ بازگشت و پس از اینکه شاهد رفتار غیرعادی شاه با مادرش بود متوجه شد که او شیاد است. مانکی و پیگزی وارد باغ امپراطوری شدند تا پادشاه مرده را از درون چاه نجات دهند.

پیگزی به درون چاه فرود آمد و متوجه شد که آن‌جا محل زندگی یک اژدهاست. همچنین جسد پادشاه را بیرون آورد. تریپیتاکا به مانکی دستور داد تا شاه را به زندگی بازگرداند.

قسمت ۳۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به دیدن لائو رفت و یک اکسیر احیای روح قرض گرفت تا پادشاه را احیا کند. شیاد با دیدن پادشاه واقعی که حالا زنده بود، فرار کرد. مانکی او را تعقیب کرد. شیطان فوراً تبدیل به تریپیتاکا شد. کار مانکی برای تشخیص سخت شده بود.

مانترای سفت کردن سربند، تریپیتاکای واقعی را آشکار کرد. همین که مانکی قصد داشت کار شیاد را تمام کند، مانجوسری از راه رسید و توضیح داد که شیطان، شیرِ مو سبز اوست و آن را برد.

قسمت ۴۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

با نزدیک شدن به کوه Roaring، زائران صدای گریه و کمک کودکی را شنیدند. صدا را دنبال کردند و کودک را می‌بینند که به درختی بسته شده. مانکی متوجه شد که کودک، شیطانی حقه‌باز است. به پیشنهاد او، شیطان را با خود می‌برند. وقتی قصد داشتند او را بکشند، شیطان فرار کرد و در همین حین، با باد تریپیتاکا را به غار خود برد.

پس از پس‌وجو از خدایان، مانکی متوجه شد که شیطان در واقع Red Boy، برادر قسم‌خوردۀ مانکی و پسر Bull Demon King، است.

قسمت ۴۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی و پیگزی به غار رسیدند و از Red Boy خواستند تا اربابشان را آزاد کند. Red Boy امتناع کرد و قدرت خود را با آتش سامادی به رخ کشید. مانکی و پیگزی عقب‌نشینی کردند. مانکی از چندین اژدها کمک خواست، اما نمی‌شد با آب معمولی جلوی آتش سامادی را گرفت.

مانکی که در میان دود و آتش پایان زندگی را جلوی خود می‌دید، به رودخانه‌ای افتاد و کمی جلوتر از سردی خود را به بیرون کشید. پیگزی او را احیا کرد و مانکی از او خواست تا گوانین را پیدا کند. Red Boy خود را به شکل گوانین در آورد و پیگزی را اسیر کرد.

قسمت ۴۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

Red Boy چندین زیر دست را فرستاد تا پدرش، Bull Demon King، را به ضیافت گوشت تریپیتاکا دعوت کنند. مانکی خود را به شکل Bull Demon King در آورد و وارد غار شد. Red Boy خیلی زود پی برد که او مانکی است. مانکی که حالا هیچ راهی نداشت، به سراغ گوانین رفت.

گوانین، Red Boy را فریب داد تا روی سکوی نیلوفر آبی خود بنشیند که به تختی از چاقو تبدیل شد و او را به شدت زخمی کرد. گوانین پنج نوار طلایی روی او گذاشت و با خواندن مانترا کاری کرد که بیشتر درد بکشد. سرانجام، Red Boy خود را به گوانین تسلیم کرد.

قسمت ۴۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در رودخانۀ Black-Water تمساح اژدها خود را به شکل قایق‌ران در آورد و تریپیتاکا و پیگزی را اواسط مسیر به اسارت گرفت. سندی در زیر آب با شیاطین مبارزه کرد، ولی نتیجۀ نبرد برابر بود. در همین حین، مانکی نامه‌‌ی تمساح که با آن عمویش، Dragon King آب‌های غربی، را به ضیافت تریپیتاکا و پیگزی دعوت می‌کرد، رهگیری کرد. اما در نهایت، Dragon King از اعمال برادرزاده‌اش خشمگین شده بود و پسرش شاهزاده موانگ را برای دستگیری او فرستاد.

موانگ موفق شد پیگزی و ترییتاکا را نجات دهد.

قسمت ۴۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

با رسیدن به پادشاهی Cart-Slow، زائران دیدند راهِبان بودایی به بردگی گرفته شده‌اند. مانکی دریافت که قلمرو مدتی در خشکسالی به سر می‌برده و حالا سه کشیش دائوئیست که به دروغ باران را احضار می‌کردند، به سرپرستان دولت منصوب شده‌اند. دائوئیست‌ها که در واقع شیاطین بودند، راهِبان را زندانی کرده و از آن‌ها به عنوان برده استفاده می‌کردند.

در آن شب، مانکی و پیگزی به همراه سندی مخفیانه وارد صومعۀ پیشوایان ایالتی شدند. آن‌ها خود را به شکل خدایان در آوردند و تمام غذاها را خوردند. جریان به گوش سه دائوئیست رسید.

قسمت ۴۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

فرمانروایان دائوئیست از خدایان جعلی آب مقدس و اکسیر طلایی طلب می‌کنند. زائران با ادرار در کوزه‌ها، “آب مقدس” را به دائوئیست‌ها دادند. پس از این که فرمانروایان از کوزه‌ها نوشیدند، زائران هویت واقعی خود را فاش کردند و سرگرم پرواز شدند.

دائوئیست‌ها اقدامات زائران را گزارش دادند. پادشاه دستور داد برای حل و فصل اختلاف، یک مسابقۀ احضار باران برگزار شود. مانکی مخفیانه از خدایان طلب کمک کرد که منجر به پیروزی شد.

قسمت ۴۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

دائوئیست‌ها تسلیم نشدند و رقابت‌های بیشتری علیه زائران ترتیب دادند. تریپیتاکا در یک مسابقۀ مدیتیشن و یک مسابقۀ حدسی به چالش کشیده شد. مانکی مخفیانه رقابت را آسان می‌کرد و زائران به راحتی برنده می‌شدند.

سپس دائوئیست‌ها به رقابت‌هایی تهدیدآمیز از جمله بریدن سر، بریدن شکم و حمام در روغن داغ روی آوردند. مانکی داوطلبانه شرکت می‌کرد و در هر چالش پیروز می‌شد، در حالی که یکی از دائوئیست‌ها جان خود را از دست داد. در نهایت هر سه دائوئیست مردند و به شکل ظاهری واقعی خود که شیاطین ببر، آهو و بز بودند برگشتند.

قسمت ۴۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به رودخانۀ عریض Heaven-Reaching رسیدند، اما نتوانستند از آن گذر کنند. بنابراین، شب را در روستایی نزدیک به رودخانه گذراندند. اهالی روستا دربارۀ Great King of Numinous Power به زائران گفتند. او یک ارباب شیطان بود که روستا را با باد و باران برکت می‌داد، اما در مقابل خواستار این بود تا سالانه یک دختر و پسر باکره قربانی شوند.

مانکی و پیگزی به منظور کمک خود را به دختر و پسرهایی شیرخوار تبدیل کردند تا در معبد هیولای شیطانی قربانی شوند.

قسمت ۴۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

Great King of Numinous Power خود را برای ضیافت سالانه به معبد رساند. پس از یک مشاجرۀ کوتاه مانکی و پیگزی به او حمله کردند، اما او گریخت.

اهریمن می‌دانست که گوشت تریپیتاکا قدرت جاودانگی را اعطا می‌کند، برای همین رودخانه را منجمد کرد تا زائران را فریب دهد. زائران تصمیم گرفتند از روی یخ عبور کنند که شیاطین آن را شکستند. مانکی، سندی و پیگزی جان سالم به در بردند اما تریپیتاکا اسیر شد.

قسمت ۴۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پیگزی و سندی به Great King of Numinous Power حمله کردند و او را به سمت کنارۀ رودخانه، جایی که مانکی منتظرش بود، کشاندند. اهریمن که از قدرت مانکی می‌ترسید، به داخل رودخانه عقب‌نشینی کرد. مانکی از گوانین کمک گرفت. گوانین با یک سبد بامبویی بنفش، اهریمن را به دام انداخت و گفت او در واقع ماهی قرمز خانه‌اش بوده.

لاک‌پشتی سفید و بزرگ به زائران کمک کرد تا از رودخانه عبور کنند. همچنین از تریپیتاکا خواست تا از بودا بپرسد که لاک‌پشت چه زمانی پوست می‌ریزد و تبدیل به انسان می‌شود.

قسمت ۵۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به دنبال صدقه رفت. اما سایه‌ای از تردید قلبش را تیره کرد، زیرا نگران امنیت ارباب و برادرانش بود. برای همین حلقه‌ای جادویی با قدرت‌های محافظت‌کننده روی زمین کشید و به آن‌ها دستور داد تا زمانی که برمی‌گردد در این حلقه بمانند.

همین که مانکی از آنجا دور شد، ارباب و برادرانش بدون توجه به هشدار او تصمیم گرفتند به سفر خود به سوی غرب ادامه دهند. بدون آن که متوجه شوند، وارد خانه‌ای شدند که در واقع لانۀ Great King Single-Horned Bovine بود. Bovine آن‌ها را گرفت و محکم بست.

مانکی بازگشت و با حلقۀ خالی مواجه شد. خدای محلی به او گفت که ارباب و برادرانش توسط Bovine به اسارت گرفته شده‌اند. مانکی که مصمم بود آن‌ها نجات دهد، رد هیولا را زد و درگیر یک نبرد شدید شد. در طول مبارزه، Bovine با جادو عصای مانکی را ربود و او را بدون سلاح قدرتمندش رها کرد.

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

قسمت ۵۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی در تلاش خود برای شکست Bovine، به بهشت عروج کرد تا به‌دنبال قوای آسمانی باشد. اولین کسی که به نیاز او پاسخ داد، شاهزاده نژا بود و Bovine را در یک نبرد شدید به دام انداخت. علی‌رغم تلاش‌های سرسختانه‌اش، Bovine سلاح نژا را با حلقۀ جادویی خود تصاحب کرد.

قلمروی آسمانی که دلسرد نشده بود، خدایان آتش و آب را فرستاد تا با جادوی قدرتمند خود Bovine را شکست دهند. اما حلقۀ جادویی Bovine شکست‌ناپذیر بود و سلاح‌های آسمانی را به راحتی بلعید.

مانکی که حالا مصمم‌تر شده بود تا عصای طلایی خود را پس بگیرد، به مگس تبدیل شد و مخفیانه به لانۀ Bovine نفوذ کرد. او با موفقیت عصای خود را گرفت اما شیاطین او را پیدا کردند. مانکی سریعاً گریخت.

قسمت ۵۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی برای بار دوم درگیر نبرد شدیدی با Bovine شد. باز هم عصای خود را از دست داد. چون چارۀ دیگری نداشت، از بودا تاتاگاتا کمک گرفت. تاتاگاتا هیجده آرهات را فرستاد تا با ماسۀ سینابری طلایی، Bovine را به دام بیندازند. Bovine با جادوی خود بر شن غلبه کرد و آن را ربود.

سپس آرهات‌ها به مانکی اطلاع دادند که تاتاگاتا از لائو، استادی بزرگ، درخواست کمک کرده است. هنگام دیدار با لائوزی، مانکی متوجه شد که بوفالوی سبز او گم شده است و احتمالاً به Bovine تبدیل گشته. لائوزی مانکی را در مقابله با Bovine همراهی کرد. Bovine با دیدن استادش تسلیم شد. لائوزی در این حین حلقۀ جادویی قدرتمندی که مشخص شد برش‌دهندۀ الماس اوست، پس گرفت.

قسمت ۵۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا و پیگزی به محض رسیدن به پادشاهی زنان، ناخواسته از رودخانه مادر-کودک (zimu he ،子母河) نوشیدند که باعث باردار شدن آن‌ها شد. مانکی با پرس‌وجو از مردم محلی فهمید که برای خاتمه دادن به بارداری، به آب سقط جنین که در اختیار رویی بود، احتیاج دارند.

اما رویی به یاد آورد که مانکی برادرزادۀ او، یعنی Red Boy، را نابود کرد و برای همین آب را نداد. مانکی که دلسرد نشده بود، با کمک سندی نقشه‌ای چید تا آب را بدزدند. مانکی رویی را به چالش دعوت کرد تا حواس او را پرت کند. سندی آب را جمع‌آوری کرد و آن را به تریپیتاکا و پیگزی داد تا خود را از بارداری رها کنند.

قسمت ۵۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به پایتخت پادشاهی زنان رسیدند، جایی که ملکه عاشق تریپیتاکا شد و از او خواستگاری کرد. مانکی نقشه‌ای چید. به تریپیتاکا گفت تا با ملکه ازدواج کند و جلوی آزردگی او را بگیرد.

پس از ضیافت عروسی، ملکه نامۀ عبور آن‌ها را تایید کرد و به همراهان تریپیکاتا اجازه داد تا از قلمروی زنان عبور کنند. تریپیتاکا درخواست کرد تا برای آخرین بار از مریدان خود خداحافظی کند.

تریپیتاکا و ملکه برای وداع با سه زائر دیگر سوار کالسکه شدند. پس از اینکه به مرز پادشاهی رسیدند، تریپیتاکا با زائرین آن‌جا را ترک کرد. ملکه در ناامیدی و شوک فرو رفت. همین که مریدان شروع به حرکت کردند، یک زن مرموز ظاهر شد و تریپیتاکا را ربود.

قسمت ۵۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی زن شیطانی را تا غاری که در کوه داشت دنبال کرد. مخفیانه وارد شد و زن را دید که در تلاش اغوای تریپیتاکاست. تریپیتاکا به شدت در مقابل پیشروی‌های او مقاومت می‌کرد. سپس مانکی با زن اهریمن روبه‌رو شد و نبردی شدید رخ داد. در طول مبارزه، اهریمن دم مرگبار خود را آشکار کرد و با آن سر مانکی را نیش زد. مانکی به خاطر دردی که داشت، عقب‌نشینی کرد. پیگزی نیز بعداً قربانی نیش اهریمن شد.

گوانین به مانکی توصیه کرد که از Star Officer Krttika کمک بگیرد. Krttika، به شکل اصلی خود که یک خروس غول پیکر بود تبدیل شد و بانگی بلند سر داد. اهریمن که قادر به تحمل صدا نبود نابود شد و شکل واقعی خود را به عنوان یک عقرب آشکار کرد.

قسمت ۵۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا به دام راهزنان افتاد و به درختی بسته شد. مانکی که خشم وجودش را گرفته بود، دو نفر از راهزنان را کشت و با تریپیتاکا بحث شدیدی داشت.

زائران، شب را در خانۀ یک زوج مسن گذراندند که معلوم شد پدر و مادر یکی از راهزنان هستند. پیرمرد و همسرش تعریف کردند که پسرشان سرکش و ظالم بود و حتی گاهی آن‌ها را کتک می‌زد.

راهزنان که متوجه حضور زائران در خانه شدند، به دنبال آن‌ها افتادند. زائران فرار کردند. مانکی از عصای خود برای کشتن تمام راهزنان استفاده کرد و پسر بی فرزند را سر برید. تریپیتاکا که از اعمال مانکی وحشت کرده بود، مانترای “سفت کردن سربند” را خواند و او را یک بار دیگر از گروه بیرون کرد.

قسمت ۵۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به گوانین پناه برد و به طور موقت با او ماند. پیگزی در همین حین، زائران را رها کرد تا آب جمع‌آوری کند ولی به خاطر تنبلی ذاتی‌اش در نیمۀ مسیر به خواب فرو رفت. پس از اینکه خبری از او نشد، سندی به دنبالش رفت. در طول غیبت این دو، یک مانکی دیگر در مقابل تریپیتاکا ظاهر شد، به او حمله کرد و چمدان‌های آن‌ها را دزدید.

وقتی تریپیتاکا به هوش آمد، ماجرا را برای دو همراهش بازگو کرد. سندی سپس به کوه Flower-Fruit سفر کرد تا چمدان دزدیده شده را از مانکی فریبکار پس بگیرد. او نتوانست مانکی را شکست دهد و وضعیت را به گوانین گزارش داد.

سندی در نزد گوانین با مانکی اصلی روبه‌رو شد و به او گفت که در کوه Flower-Fruit چه اتفاقی افتاده است. مانکی و سندی با هم به کوه سفر کردند تا حقیقت را کشف کنند.

قسمت ۵۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

به محض رسیدن به کوه Flower-Fruit، مانکی با همتای شیاد خود مواجه شد. مانکی واقعی و قلابی درگیری شدیدی داشتند که روزها به طول انجامید چرا که هر دو از نظر قدرت و توانایی برابر بودند.

نبرد آن‌ها در سراسر بهشت و زمین پیچید و هیچ کس، حتی گوانین، تریپیتاکا، آینۀ پادشاه لی، که منعکس‌کننده شیطان بود، نتوانستند بین آن دو تمایزی قائل شوند. تنها کسی که به حقیقت نزدیک شد، موجودی بود که واقعیت را دنیای زیرین می‌شنید و توانست مانکی جعلی را تشخیص دهد اما نتوانست در واقعیت آن‌ها را از هم متمایز کند.

در نهایت، دو مانکی راه خود را به تاتاگاتا بودا رساندند. تاتاگاتا مانکی دروغین را ماکاک شش گوش معرفی کرد. مانکی اصلی که به سر حد درماندگی رسیده بود، پیش از این که پیش تریپیتاکا بازگردد ماکاک را کشت.

قسمت ۵۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

سفر زائران با کوهی از شعله‌ها مسدود شد. مانکی به دنبال Princess Iron Fan گشت تا فن جادویی او را قرض بگیرد که قدرت خاموش کردن شعله‌های آتش را داشت.

با این حال، پرنسس آیرون فن از سرنوشت پسرش، Red Boy، خشمگین شده بود و مانکی را درگیر نبرد شدیدی کرد. او با استفاده از فن قدرتمند خود، مانکی را به هزاران مایل دورتر پرتاب کرد.

مانکی که دلسرد نشده بود، خیلی زود برگشت و در یک حرکت حیله‌گرانه، وارد شکم آیرون فن شد و باعث شد از درون زجر بکشد. او که دیگر چاره‌ای نمی‌دید، موافقت کرد که فن را به مانکی قرض دهد. از قضا، فن تقلبی بود.

مانکی سعی کرد کوه شعله‌ها را با فنی که حالا گرفته بود خاموش کند، ولی از آنجایی که تاثیری نداشت متوجه شد که فریب خورده است.

قسمت ۶۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی تصمیم گرفت از ارتباط خود با همسر پرنسس آیرون فن، Bull Demon King، برای قرض گرفتن فن استفاده کند. Bull Demon King نیز از دست مانکی خشمگین بود و نبرد شدیدی را آغاز کردند.

نبرد آن‌ها توسط یک پیام‌رسان قطع شد. پیام‌رسان، Bull Demon King را به یک مهمانی دعوت کرده بود. KIng نبرد را متوقف کرد و با موجود چشم طلایی خود که آب را دفع می‌کرد، به مهمانی شتافت.

هنگامی که King در مهمانی حضور یافت، مانکی از فرصت استفاده کرد تا جانور چشم طلایی را بدزدد و خود را تبدیل به Bull King کرد. با استفاده از این نیرنگ، او وارد خانۀ آیرون فن شد و او را فریب داد تا فن را تحویل دهد. این دومین تلاش مانکی بود تا فن را به‌دست آورد.

هنگامی که Bull King واقعی متوجه شد که فن به سرقت رفته، با عجله به دنبال مانکی رفت.

قسمت ۶۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

Bull Demon King قصد داشت با کمترین زحمت فن را به چنگ آورد، به همین دلیل به پیگزی تبدیل شد. او مانکی را فریب داد تا فن را تحویل دهد. مانکی از حیلۀ او خشمگین شد و نبرد شدیدی را به راه انداخت. در این نبرد، از تمامی قدرت‌‎های فیزیکی و مهارت‌هایش در تغییر شکل استفاده کرد تا Bull King را شکست دهد.

نبرد شدید این دو برای مدتی طولانی ادامه داشت و پیگزی در نهایت به مانکی ملحق شد. پادشاه لی بهشتی، نژا و سربازان آسمانی برای تسلیم کردن Bull King وارد نبرد شدند.

در نهایت، Bull King شکست خورد. او فن و پرنسس آیرون فن را تسلیم کرد. این سومین و آخرین تلاش مانکی برای به‌دست آوردن فن بود.

با در دست داشتن فن جادویی، مانکی شعله‌های آتش را برای همیشه خاموش کرد و به زائران اجازه داد تا با خیال راحت از کوه عبور کرده و به سفر خود ادامه دهند.

قسمت ۶۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در قلمروی Sacrifice، زائران متوجه شدند که رفتار خوبی با راهِبان بودایی نمی‌شود. آن‌ها خیلی زود فهمیدند که گران‌بهاترین گنج پادشاهی، یک ساریرای بودایی، از بتکده سلطنتی ربوده شده و پادشاه راهِبان را متهم به دزدی کرده است. راهِبان از تریپیتاکا درخواست کردند که آن‌ها را نجات دهد.

آن شب، تریپیتاکا و مانکی رفتند تا بتکده را زیر و رو کنند. مانکی صداهایی از طبقۀ بالا شنید و کنجکاو شد. او دو نوچۀ All-Saints Dragon King را پیدا کرد که به عنوان دیده‌بان فرستاده شده بودند. مانکی متوجه شد که داماد اژدها ساریرای گران‌‎بها را دزیده است.

مانکی خیلی راحت دو نوچه را اسیر کرد و نزد پادشاه قلمرو برد تا به حقیقت اعتراف کنند.

قسمت ۶۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی و پیگزی به لانۀ شیطان در مرداب Emerald-Wave رفتند و خواستار بازگرداندن ساریرای به سرقت رفته شدند. داماد اژدها، هیولای نه سر، ظاهر شد تا آن‌ها را به چالش بکشد. با وجود ظاهر مهیبی که داشت، قدرت ترکیبی مانکی و پیگزی هیولا را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

همانطور که در جست‌وخیر جانور بودند، مانکی و پیگزی با ارلنگ بزرگ و برادرانش روبه‌رو شدند که اتفاقاً از آن‌جا عبور می‌کردند. مانکی از آن‌ها درخواست کمک کرد تا هیولای نه سر را شکست دهند. پیگزی هیولا را از آب بیرون کشید و به ارلنگ فرصت حمله داد. ارلنگ با کمان خود تیری به سوی جانور پرتاب کرد و سگ وفاداراش یکی از سرهای هیولا را گاز گرفت. هیولای وحشی که حالا هشت سر داشت، از ترس فرار کرد و دیگر دیده نشد. ساریرا به سلامت به پادشاه بازگردانده شد.

قسمت ۶۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در Ridge of Brambles، پیرمردی که ادعا می‌کرد خدای آن‌جاست تریپیتاکا را ربود. او با معرفی خود به عنوان Ten-Eight از تریپیتاکا دعوت کرد تا به او و سه مرد مسن دیگر برای بحث در مورد شعر و فلسفۀ بودیسم و دائوئیسم بپیوندد.

بعداً دوشیزه‌ای به نام Apricot Immortal وارد شد و سعی کرد تریپیتاکا را اغوا کند. تریپیتاکا که از نیرنگ این جمع عصبانی شد، از اینکه همراهانش سر وقت به او رسیدند احساس آسودگی کرد.

تریپیتاکا موقعیتی که در آن گرفتار شده بود را برای همراهانش بازگو کرد و فاش کرد که پیرمردها در واقع به شکل ارواح درختی هستند. برای این که جلوی مصیبت را بگیرند، پیگزی درختان را ریشه‌کن کرد و کشت. مانکی ضرورت این اقدام را شرح داده بود.

قسمت ۶۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به صومعۀ Little Thunder-Clap رسیدند، جایی که تریپیتاکا، علی‌رغم هشدارهای مانکی، اصرار داشت بودا را در داخل عبادتگاه پرستش کند. در داخل صومعه، تریپیتاکا، پیگزی و سندی برای پرستش بودا زانو زدند که مانکی تشخیص داد او چیزی جز یک Demon نیست.

Demon که خود را پیر بودای زرد ابرو می‌نامید، یک جفت ساز سنج طلایی را به پایین پرتاب کرد و مانکی را داخل آن به دام انداخت. سپس تریپیتاکا، پیگزی و سندی را محکم بست. مانکی با ۲۸ Constellations توانست از شر سنج‌ها خلاص شود. اما شیطان زرد ابرو از “کیسۀ دانۀ انسان” خود برای به دام انداختن مانکی و Constellations استفاده کرد.

قسمت ۶۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی موفق شد فرار کند و از دیگر نیروهای آسمانی کمک گرفت. اما هیولا به سرعت از کیسۀ بذر انسان خود استفاده کرد تا تمام جنگجویان آسمانی را به دام اندازد.

بعداً، مانکی با بودا مایتریا روبه‌رو شد. مایتریا برای این که به مانکی کمک کند، گفت زرد ابرو زمانی خدمتکارش بوده و با دزدیدن گنجینه‌های او تبدیل به شیطانی بزرگ شده. مانکی نقشه‌ای ترتیب داد تا زرد ابرو را به مزرعه هندوانه بکشاند.

در آن‌جا، مانکی خود را به هندوانه‌ای تبدیل کرد و سعی کرد توسط شیطان خورده شود. هنگامی که مانکی بلعیده شد، زرد ابرو درد شدیدی در شکمش احساس کرد. او که تحمل این عذاب برایش سخت بود، تسلیم شد و جلوی مایتریا سر فرود آورد.

قسمت ۶۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

شیطانی بود که اهالی دهکدۀ تولو را وحشت‌زده می‌کرد. مانکی موافقت کرد که به اهالی کمک کند تا از شر هیولا خلاص شوند.

در آن شب، شیطان در روستا ظاهر شد و به طرز وحشتناکی در هوا معلق بود. مانکی و پیگزی برای نبرد با او پرواز کردند. شیطان که قادر به مقاومت در برابر حملۀ ترکیبی آن دو نبود، به خانۀ خود گریخت.

مانکی و پیگزی شیطان را تا کوه Seven-Extremes تعقیب کردند. مشخص شد که شیطان در واقع به شکل یک پایتون قرمز رنگ و غول پیکر است. پایتون مانکی را به طور کامل بلعید ولی از درون کشته شد.

پیگزی سپس به یک گراز غول پیکر تبدیل شد و از میان خرمالوهای گندیده مسیری حفر کرد تا از کوه Seven-Extremes عبور کنند.

قسمت ۶۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به قلمروی Scarlet-Purple رسیدند، جایی که مانکی پیگزی را فرستاد تا موادی برای آشپزی پیدا کند. اما پیگزی در میانۀ راه به خواب رفته بود.

در همان نزدیکی، یک اعلامیۀ سلطنتی به چشم می‌خورد. در این اعلامیه آمده بود هر کس که بیماری پادشاه را درمان کند، جوایز عظیمی نسیبش خواهد شد. مانکی با طمع اعلامیه را کند و آن را در پیراهن پیگزی فرو کرد. با اعلامیه‌ای که پیگزی در اختیار داشت، گارد سلطتنی او را به اجبار برد تا پادشاه را درمان کند. پیگزی به نوبۀ خود، مانکی را سرزنش کرد. مانکی بعد از او داوطلب شد تا برای شفای پادشاه اقداماتی به انجام برساند.

در قصر، مانکی سه ریسمان بلند طلایی را پدیدار کرد و خواست که آن‌ها را به مچ دست پادشاه ببندند. با این کار، می‌توانست حتی با حفظ فاصله صدای نبض پادشاه را بشنود و بیماری را شناسایی کند.

قسمت ۶۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی تنها با گوش دادن به صدای نبض پادشاه، توانست بیماری را تشخیص دهد. بیماری، اضطراب شدید و مالیخولیا بود. دربار سلطنتی از مهارت‌های پزشکی مانکی به وجد آمد و پادشاه از او درخواست کرد تا درمانی را تجویز کند.

مانکی با استفاده از مواد مختلف قرصی را آماده کرد و نام آن را اکسیر طلای سیاه گذاشت. این قرص با موفقیت شاه را شفا داد.

پادشاه سپس به مانکی توضیح داد که بیماری او از سه سال پیش و زمانی شروع شد که بانو Golden-Sage توسط یک پادشاه شیطانی به نام Jupiter’s Rival ربوده شد. مانکی موافقت کرد که بانو را نجات دهد.

قسمت ۷۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی نوچه‌ای که پیام‌آور Jupiter’s Rival بود را کشت و به شکل ظاهری او در آمد تا به غار نفوذ کند. در داخل غار، مانکی بانو Golden را پیدا کرد و با معرفی خود توضیح داد که چرا آنجاست.

مانکی پی برد که Jupiter’s Rival دارای گنجینۀ قدرتمندی به نام زنگوله‌های Purple-Gold است که می‌توانند دود، آتش و شن کشنده آزاد کنند. مانکی با کمک بانو Golden، شیطان را فریب داد تا زنگوله‌ها رها شوند.

مانکی که توجه‌اش به این زنگوله‌ها جلب شده بود، تصمیم گرفت یکی از آن‌ها را امتحان کند. از آنجایی که نحوۀ عملکرد آن‌ها را نمی‌دانست به اشتباه همه را غیر فعال کرد. مانکی وحشت‌زده و دست خالی از آن‌جا بیرون رفت.

قسمت ۷۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به غار Jupiter’s Rival بازگشت، این بار در قامت یک دختر خدمتکار. با این نیرنگ هوشمندانه، موفق شد زنگوله‌ها را با یک سری شئ جعلی و بی‌جان عوض کند. سپس Jupiter’s Rival را به مبارزه در بیرون از غار دعوت کرد.

این دو راندهای زیادی به شدت با هم جنگیدند، تا اینکه Jupiter’s Rival درمانده شد و تصمیم گرفت از زنگوله‌ها استفاده کند. او خیلی زود پی برد که آن‌ها جعلی و بلا استفاده هستند. وحشت‌زده شد. مانکی از این فرصت استفاده کرد و توانست با زنگوله‌های واقعی دود، آتش و شن کشنده را آزاد کند و Jupiter’s Rival را در شعله‌ای هولناک فرو ببرد.

سپس بودیساتوا گوانین ظاهر شد و آتش را خاموش کرد. او گفت که این شیطان در واقع اسب او، Hou، با موهای طلایی بوده و آن را پس گرفت. مانکی بانو Golden را به سمت قلمروی Scarlet-Purple اسکورت کرد.

قسمت ۷۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا برای درخواست صدقه به خانۀ نزدیکی رفت، اما توسط صاحب‌های خانه که در واقع شیاطین زن بودند و قصد خوردن او را داشتند، به دام افتاد.

وقتی تریپیتاکا برنگشت، مانکی فهمید که دردسری پیش آمده و از خدای محلی دربارۀ هفت شیطان ماده که در غار Coiled-Silk زندگی می‌کردند، پرسید. این شیاطین روزانه در چشمۀ محلی غسل می‌کردند.

پیگزی احساس کرد که از پس شیاطین بر می‌آید. از این رو تصمیم گرفت هنگامی مشغول هستند آن‌ها را گیر بیندازد. اما شیاطین با پرتاب رشته‌های ابریشمی، پیگزی را به زمین بستند.

شیاطین محل را ترک کردند و پیگزی موفق شد خود را به مانکی و سندی برساند. سپس هر سه نفر به غار Coiled-Silk رفتند، جایی که مانکی تمام نوچه‌ها را شکست داد و تریپیتاکا نجات یافت.

قسمت ۷۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

هفت زن نزد برادر بزرگ دائوئیست خود، Hundred-Eyed Demon Lord، گریختند و از او خواستند تا از زائران انتقام سختی بگیرد.

هنگامی که زائران به صومعۀ دائوئیست رسیدند، مسموم شدند. مانکی به شکل وحشیانه‌ای هفت خواهر را کشت. شکل واقعی آن‌ها عنکبوت‌هایی غول پیکر بود.

سپس Hundred-Eyed Demon Lord وارد نبرد شد که صدها چشم روی دنده‌هایش داشت و پرتوهای نوری طلایی رنگ ساطع می‌کردند. مانکی درون آن‌ها به دام افتاد.

مانکی که شکست خورده بود، توسط یکی از قدیس‌های رهگذر مطلع شد که فقط Dame Pralamba می‌تواند پرتوهای طلایی را خنثی کنند. مانکی گریخت تا او را پیدا کند.

Dame Pralamba از یک سوزن الهی برای از بین بردن پرتوها استفاده کرد. مشخص شد که شیطان یک دیو صدپا است. سپس آن را رام کرد و برد.

قسمت ۷۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در Lion-Camel Ridge، مانکی گروهی از شیاطین را دید که در حال گشت‌زنی در کوه بودند. مانکی که حالا خود را به شکل یکی از نوچه‌های ارشد درآورده بود، از آن شیاطین بازجویی کرد و در مورد سه پادشاه آن‌ها و ماموریتی که داشتند اطلاعاتی کسب کرد. این شیاطین مامور شده بودند تا تریپیتاکا را بخورند و با مانکی مقابله کنند.

مانکی پس از اینکه اطلاعات کافی را به دست آورد، شیاطین را کشت و ظاهر یکی از آن‌ها را به خود گرفت. سپس برای بررسی بیشتر به سمت غار آن شیاطین رفت.

در خارج از غار، مانکی با گروه دیگری از شیاطین روبه‌رو شد. او ک حالا ظاهر آن‌ها را داشت از این فرصت استفاده کرد تا کمی خودش را سرگرم کند. داستان‌هایی که در مورد قدرتش وجود داشت را با بزرگ‌نمایی به خورد شیاطین داد و آن‌ها به وحشت انداخت. شیاطین از شدت ترس فرار کردند و مانکی بی‌دردسر وارد غار شد.

قسمت ۷۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی که هنوز ظاهری شبیه به شیاطین داشت، به داخل غار رفت و با سه پادشاه آن شیاطین روبه‌رو شد؛ Lion، Elephant و Roc.

مانکی یک مگس را پدید آورد و باعث وحشت دو پادشاه شد. آن‌ها به این باور رسیدند که او همان مانکی است و به داخل غار نفوذ کرده. مانکی در حالی که به شوخی خود می‌خندید، تصادفاً خود را لو داد. Roc با چشمان تیزبینش متوجه شد که مانکی روبه‌رویش است و او را به دام انداخت.

مانکی به داخل گنجینۀ راک، Yin-Yang Twin-Energy Vase، انداخته شد تا ذوب شود. اما با هوشیاری، موهای نجات‌دهنده‌ای که از گوانین هدیه گرفته بود را به یک متۀ الماسی تبدیل کرد تا فرار کند.

پس از این که مانکی فرار کرد، با پیگزی برگشت. آن دو وارد نبرد با سه شاه شیطانی شدند. متاسفانه در حین مبارزه، مانکی توسط Lion بلعیده شد و پیگزی که وحشت‌زده شده بود عقب‌نشینی کرد.

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

قسمت ۷۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

لگد زدن و پریدن بی امان مانکی باعث شد Lion در اعماق شکم خود درد شدیدی احساس کند. Lion King که دیگر قادر به تحمل عذاب نبود، تسلیم مانکی شد.

Elephant King به این راحتی کوتاه نیامد و خواستار نبرد شد. پیگزی مقابل او ایستاد اما نتوانست زیاد دوام بیاورد و اسیر شد.

مانکی به دنبال پیروی از دستورات تریپیتاکا، سعی کرد پیگزی را نجات دهد. Elephant King یک بار دیگر با آن‌ها جنگید ولی این بار مانکی پیروز شد. Elephant شکست خورده تسلیم شد و حاضر شد زائران را در سراسر کوه اسکورت کند.

طولی نکشید که Roc King مانع سفر آن‌ها شد و هر سه پادشاه شیطان به سمت زائران حمله‌ور شدند. در همین حین که مانکی با شیاطین می‌جنگید، تریپیتاکا ربوده شد.

قسمت ۷۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران در برابر سه پادشاه شیطان شکست خوردند. حتی مانکی خیلی زود در برابر Roc تسلیم شد. هر سه زائر را در یک دیگ بخار انداختند تا برای ضیافت پخته شوند.

در تاریکی شب، مانکی توانست به راحتی از دیگ بخار فرار کند. او بقیۀ زائران را آزاد کرد و سعی کردند فرار کنند. با این حال، سه پادشاه شیطانی متوجه شدند و پس از تعقیب‌وگریز، زائران را دوباره به اسارت گرفتند. فقط مانکی توانست قسر در برود.

مانکی که چارۀ دیگری نداشت، از تاتاگاتا بودا کمک گرفت تا شیاطین قدرتمند را تحت سلطۀ خود درآورد. به محض ورود بودا، شاهان Lion و Elephant تسلیم شدند و به شکل اصلی خود که دو اسب بودیساتوا بودند، برگشتند. Roc توسط تاتاگاتا تسلیم شد.

قسمت ۷۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پس از رسیدن به قلمروی پادشاهی Bhiksu، زائران با دیدن صدها قفس پر از کودک که در مسیرهای اصلی قرار داشتند، وحشت کردند. آن‌ها خیلی زود متوجه شدند که یک کشیش دائوئیست دختر زیبای خود را به پادشاه Bhiksu تقدیم کرده است. اما پس از مدتی کوتاهی پادشاه بیمار شده و دائودیست ادعا کرده که اکسیر ساخته شده از قلب ۱۱۱۱ کودک او را شفا می‌دهد. این امر باعث شد پادشاه دستور دهد همۀ آن کودکان را به اسارت بگیرند و در قفس نگه دارند تا قربانی شوند.

مانکی که مصمم بود کودکان را نجات دهد، همۀ آن‌ها را جمع کرد و مراقبت از آن‌ها را به خدایان محل سپرد.

دائوئیست سپس به پادشاه گفت که قلب تریپیتاکا به تنهایی از قلب ۱۰۰۰ کودک نیرومندتر است. مانکی در یک حرکت جسورانه، خود را شبیه به تریپیتاکا درآورد تا جای او را در این قربانی بگیرد.

قسمت ۷۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی که شبیه به تریپیتاکا شده بود، با چاقویی سینۀ دائوئیست را می‌شکافد. توده‌ای از قلب‌ها به بیرون تراوش کرد، اما مانکی در پی یافتن قلب سیاه او عاجز ماند.

مانکی به شکل اصلی خود برگشت. دائوئیست او را به عنوان حکیمی بزرگ به جا آورد. دائوئیست وحشت‌زده با دخترش فرار کرد. پس از آن پادشاه متوجه شد که همسر و پدر زنش در واقع از شیاطین هستند.

مانکی با همراهی پیگزی برای شکار شیطان به راه افتاد. با اطلاعاتی که خدای محلی در اختیارشان می‌گذارد، مخفیگاه دو شیطان را پیدا می‌کنند و در آن‌جا نبرد آغاز می‌شود.

درست زمانی که مانکی می‌خواست شیطان دائوئیست را به کشتن دهد، Star of Longevity از راه می‌رسد و جلوی او را می‌گیرد. Star نشان می‌دهد که دائوئیست در واقع رخش او، یک گوزن سفید، است. مانکی دختر دائوئیست را می‌کشد. سپس کودکان زندانی به نزد خانواده‌هایشان بازگردانده می‌شوند.

قسمت ۸۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران تصمیم می‌گیرند در یک جنگل کاج کمی استراحت کنند. تریپیتاکا از مانکی می‌خواهد تا صدقه بجوید. در زمانی که مانکی رفته، تریپیتاکا صداهایی را می‌شنود که از او درخواست کمک دارند و تصمیم می‌گیرد که به دنبال صدا بگردد.

او زن جوانی را می‌بیند که به درختی بسته شده. مانکی به موقع بازمی‌گردد و زن را به عنوان یک شیطان که در تلاش است قربانیانش را فریب دهد، می‌شناسد. او از تریپیتاکا می‌خواهد که زن را نادیده بگیرد و توجه‌ای نشان ندهد.

با وجود هشدار و اعتراض مانکی، تریپیتاکا به پیگزی دستور داد که دختر را نجات دهد. آن‌ها دختر شیطانی را با خود برمی‌گردانند.

زائران همراه با دختر به صومعۀ بودایی می‌رسند و تصمیم می‌گیرند شب را آن‌جا بمانند.

قسمت ۸۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در طول اقامت خود در صومعه، زائران با خبر شدند که کمی پیش، یک شیطان راهِبان را شکار کرده. مانکی که مصمم به تحقیق است، شبیه به راهب جوان می‌شود. دختر شیطانی سعی می‌کند او را اغوا کند. مانکی عصبانی حمله می‌کند و نبرد شروع می‌شود.

شیطان با زیرکی دمپایی خود را به طعمه‌ای تبدیل کرد که شکل او را می‌گرفت و مانکی تمرکز خود را از دست داد. در همین حین، خود واقعی او تریپیتاکا را ربود و به مخفیگاه خود برد.

مانکی از خدای محلی می‌آموزد که مخفیگاه این شیطان، غار Bottomless است. مانکی، پیگزی و سندی خیلی زود دست به کار می‌شوند تا ارباب خود را نجات دهند.

قسمت ۸۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

دو دختر شیطانی به زائران می‌گویند که اربابشان قصد دارد با تریپیتاکا ازدواج کند. مانکی در قالب یک حشره به داخل غاز نفوذ می‌کند تا از احوال تریپیتاکا باخبر شود. او در جام شراب شیطان فرود می‌آید، به این امید که توسط او نوشیده شود. اما شیطان متوجه این موضوع می‌شود و حشره را دور می‌کند.

مانکی بدون آنکه بترسد، شمایل شاهین را می‌گیرد و تمام تزئیینات و ضیافات عروسی را در هم می‌شکند.

مانکی در همین حین تبدیل به هلو می‌شود تا تریپیتاکا آن را به زن شیطان تقدیم کند. با خوردن هلو شیطان از درد به خود می‌پیچد. تسلیم می‌شود و تریپیتاکا را آزاد می‌کند.

قسمت ۸۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

به محض اینکه مانکی از دهان شیطان خارج می‌شود، حمله خود را آغاز می‌کند و درگیر یک نبرد شدید می‌شوند. پیگزی و سندی به مانکی کمک می‌کنند. شیطان بار دیگر از دمپایی خود به عنوان طعمه استفاده می‌کند، حواس سه شاگرد پرت می‌شود و یک بار دیگر تریپیتاکا را می‌رباید.

مانکی در حین گشتن غار Bottomless، دو لوحه که شیاطین جلوی آن‌ها عبادت می‌کردند را پیدا کرد. روی این لوحه‌ها نام پادشاه لی و شاهزاده نژا دیده می‌شد. مانکی به بهشت عروج می‌کند تا از این موضوع انتقاد کند.

نژا به مانکی می‌گوید که شیطان غار Bottomless در واقع یک موش سفید با بینی طلایی است. او و نیروهایش مانکی را همراهی کردند تا شیطان را به دام اندازد و تریپیتاکا را نجات دهد.

قسمت ۸۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پادشاه امپراطوری Dharma-Destroying قسم خورده بود که ۱۰ هزار راهب بودایی را به قتل برساند و تا زمان رسیدن چهار زائر، ۹۹۹۶ نفر را اعدام کرده بود. زائران که می‌دانستند در این قلمرو امنیتی نخواهند داشت، لباس مبدل پوشیدند و در صندوقی چوبی واقع در یک آلونک مخفیانه به خواب رفتند.

در آن شب، راهزنان وارد آلونک شدند و صندوق را دزدیدند، چرا که باور داشتند گنجی در آن پنهان شده است. هنگامی که نگهبانان سلطنتی رسیدند، راهزنان فرار کردند و صندوق به قصر برده شد.

در حالی که همه در قصر به خوابی عمیق فرو رفته بودند، مانکی نقشه‌ای کشید. او صدها تیغ آماده کرد و موی همۀ اهالی کاخ از جمله پادشاه، ملکه، نگهبانان و دوشیزگان را تراشید تا شبیه به راهِبان شوند.

قسمت ۸۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پادشاه باور کرده بود که سر همۀ آن‌ها به دلیل مجازات الهی تراشیده شده و قول داد که به تمام راهِبان بودایی احترام گذارد. نامۀ عبور زائران به آسودگی تایید شد و با خیال راحت از قلمرو بیرون آمدند.

پس از رسیدن به یک کوه، پیگزی درگیر مبارزه با Great King of South Mountain شد. این شیطان شکست خورد و عقب‌نشینی کرد.

سپس، یکی از شیطان‌پرستان طرحی را به پادشاه خود پیشنهاد کرد. او گفت که سه طعمه به شکل پادشاه حواس جنگجوهای زائر را پرت می‌کنند و پادشاه اصلی، تریپیتاکا را می‌رباید. این نقشه به خوبی عملی شد و تریپیتاکای به دام افتاده منتظر بود تا خورده شود. سه زائر وقتی متوجه شدند که فریب خورده‌اند، آشفته شدند.

قسمت ۸۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی، پیگزی و سندی به غار رسیدند و خواستار آزادی ارباب خود بودند. شیاطین سر انسانی را به بیرون می‌اندازد و ادعا می‌کند که ارباب زائران خورده شده است. مانکی که باورش شده بود، با عصبانیت درب غار را کوبید و از شیاطین مهبوت خواست که بیرون بیاند و بجنگند. مانکی بارها تغییر شکل می‌دهد و با قتل عام شیاطین، پادشاهشان را فراری می‌دهد.

مانکی از درب پشتی به داخل رفت و از اینکه تریپیتاکا را زنده یافت بسیار خوشحال شد. او بقیۀ شیاطین را به خواب طلسم کرد و تریپیتاکا را نجات داد. با کمک پیگزی، غار به آتش کشیده شد. Great King of South Mountain که حالا مرده است به شکل واقعی خود که یک پلنگ خالدار بود، در آمد.

قسمت ۸۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

اهالی استان Phoenix-Immortal به مدت سه سال خشکسالی سختی را پشت سر گذاشته بودند. مانکی به بهشت عروج کرد تا علت را جویا شود. خدایان فاش کردند که خشکسالی، مجازات حاکمی است که دائماً به بهشت بی‌احترامی کرده بود. از سوی دیگر، امپراطور Jade سه اقلام بنا نهاد؛ کوهی از برنج، کوهی از آرد و یک قفل طلایی. باورش این بود که مرغ و سگ باید برنج و آرد را می‌خوردند و قفل با شعله کوچکی می‌سوخت تا دوباره باران ببارد.

مانکی دوباره به استان بازگشت و استان‌دار را تشویق کرد که به بودیسم روی آورد و بهشت را پرستش کند. استان‌دار موافقت کرد. به دلیل صداقت خالصی که استان‌دار به خرج داده بود، اقلام امپراطور Jade ناپدید شدند و باران بارید.

قسمت ۸۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

وقتی که زائران به استان جدید Jade-Flower رسیدند، شاهزاده از آن‌ها استقبال کرد. سه پسر او، زائران را به شکل هیولا می‌دیدند و درخواست کردند بجنگند. مانکی، پیگزی و سندی مهارت‌های رزمی و جادویی خود را به نمایش گذاشتند. شاهزاده تحت‌تاثیر قرار گرفت و آن‌ها را استادان هنرهای رزمی نامید.

مانکی، پیگزی و سندی سلاح‌های خود را به آهنگری محلی قرض دادند تا ماکت‌های سبک‌تری برای دانش‌آموزان بسازد. در آن شب، توجه Yellow-Lion Demon به سلاح‌ها جلب می‌شود و آن‌ها را می‌دزدد. در نظر به گنجینۀ بزرگی دست یافته بود.

قسمت ۸۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی از دو شیطان دیگر فرا می‌گیرد که Yellow-Lion Demon یک مهمانی بزرگ برای گنج‌های جدیدش ترتیب دیده. مانکی و پیگزی به شیاطین تبدیل می‌شوند. سندی نیز خود را به عنوان تاجر جا می‌زند تا برای مهمانی گوشت تهیه کند.

هنگامی که وارد غار شدند، خیلی زود سلاح‌های خود را پس گرفتند و شیاطین را نابود کردند. Yellow-Lion Demon به سراغ پدربزرگش، Primal Sage of Ninefold Numina، رفت و از او کمک خواست. Primal Sage ارتشی از شیرها و شیاطین را برای حمله به استان Jade-Flower رهبری کرد.

قسمت ۹۰

مانکی، پیگزی و سندی درگیر نبردی سخت با ارتش Primal Sage می‌شوند، اما نیرویی که آن مقابله می‌کنند بسیار عظیم است و پیگزی در این حین دستگیر می‌شود. سپس Primal Sage به شمایل واقعی خود که یک شیر غول‌پیکر با نه سر بود در می‌آید و تریپیتاکا و شاهزادۀ بزرگ و سه شاهزاده جوان را با دهان خود می‌گیرد.

مانکی و سندی Primal Sage را به چالش می‌کشند، اما آن‌ها نیز مغلوب می‌شوند. در آن شب، مانکی موفق می‌شود غار شیطان فرار کند. خدایان محلی به او توصیه می‌کنند که از Celestial Worthy of Supreme Unity کمک بگیرد.

Celestial Worthy به غار Primal Sage می‌آید تا شیر را رام کند. شیطان با دیدن او به شکل اصلی خود یعنی همان شیر نه سر برگشت و تسلیم شد.

قسمت ۹۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در استان Gold-Level Prefecture، زائران گرد هم آمدند تا مراسم سالانۀ بالن آرزوها را جشن بگیرند. با فرا رسیدن نیمۀ شب، سه پیکر بودا در آسمان ظاهر شدند و همه، تعظیم و عبادت کردند. اما مانکی متوجه شد که آن‌ها خیالی‌ و جعلی‌اند. او سعی کرد حمله کند، اما شیاطین تا چشمشان به تریپیتاکا افتاد، او را ربودند.

مانکی شیاطین را غاری که در آن سکنه داشتند دنبال کرد و با تمام ارتش آن‌ها وارد نبرد شد. او علی‌رغم تلاش‌هایش شکست خورد و عقب‌نشینی کرد. مانکی در طول نبرد، سه پادشاه کرگدن شیطانی را می‌بیند. از آن‌جایی که مصمم است تریپیتاکا را نجات دهد، نزد پیگزی و سندی باز می‌گردد تا باهم به مقابله با شیاطین بروند.

قسمت ۹۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

نبرد شدید سه زائر و سه کرگدن آغاز شد، اما پیگزی و سندی مغلوب و اسیر شدند. مانکی برای تقاضای کمک به کاخ بهشتی رفت. به او توصیه می‌شود که از Four Wood Creature Stars کمک بگیرد، چرا که امپراطور Jade نیز آن‌ها را قبول دارد.

مانکی با Four Wood Creature Stars به غار کوه شیاطین بازگشت و شیاطین را به مبارزه دعوت کرد. شیاطین کرگدن با دیدن Four Wood Creature Stars از ترس به سمت دریای غرب فرار کردند. با این حال، ارتش شاهزاده Mo’ang و Four Wood Creature Stars آن‌ها را به اسارت در آوردند.

در نهایت، سه شیطان کرگدن در استان Gold-Level Prefecture اعدام شدند.

قسمت ۹۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به یک صومعۀ بودایی رسیدند و راهب به گرمی از آن‌ها استقبال کرد. از داخل یکی از اتاق‌های معبد صدای گریه به گوش می‌رسید. گفته می‌شد در این اتاق خانمی حضور دارد که ادعا می‌کند که شاه‌دخت هند است. راهِبان او را نگه داشته بودند تا اینکه هویتش تایید و نزد والدینش بازگردانده شود.

روز بعد، زائران به هند رسیدند و متوجه جمعیت زیادی شدند که دور شاهزاده خانم گرد هم آمده بودند. شاهزاده خانم می‌خواست توپی گلدوزی شده به سمت جمعیت پرتاب و همسرش را اینگونه انتخاب کند. او به عمد توپ را به سمت تریپیتاکا پرتاب می‌کند که اتفاقاً از آن‌جا عبور می‌کرد. تریپیتاکا توپ را گرفت و به عنوان همسر شاهزاده خانم برگزیده شد. مانکی به تریپیتاکا توصیه کرد که ادامه دهد تا بتواند تایید کند که شاهزاده خانم واقعی است یا یک شیطان.

قسمت ۹۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران قبل از عروسی برای صرف غذا به کاخ دعوت شدند. مانکی نقشه‌ای چید و آن را با تریپیتاکا در میان گذاشت. به او گفت که حدالمقدور با شاهزاده خانم ازدواج کند و اینگونه برای مانکی وقت بخرد تا تحقیق کند که پرنسس واقعا شیطان است یا خیر.

قبل از ضیافت عروسی، پادشاه به دیدن دخترش رفت. شاهزاده خانم از پدرش درخواست کرد که سه زائر را به خارج از شهر بفرستد تا در طول عروسی او را نترسانند. پادشاه موافقت کرد و نامۀ عبور زائران را تایید کرد تا به راه خود ادامه دهند و تریپیتاکا برای ازدواج در قصر بماند.

مانکی به پیگزی و سندی گفت که در حومۀ شهر بمانند. خودش تبدیل به زنبور شد و نزد تریپیتاکا رفت تا بیشتر تحقیق کند.

قسمت ۹۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به شکل زنبور در کلاه تریپیتاکا پنهان شد و وارد کاخ داخلی شدند. کمی بعد شاهزاده خانم از راه رسید و مانکی تایید کرد که او واقعا شیطان است. مانکی به شکل اصلی خود برگشت و به پرنسس جعلی حمله کرد. پرنسس جنگید، اما مغلوب شد و فرار کرد.

مانکی او را تا کوه تعقیب و پیدا کرد. درست زمانی که قصد داشت کارش را تمام کند، صدایی او را خشکاند. Star Lord of Supreme Yin و دیگر الهه‌های قمری از راه رسیدند تا شیطان را که در واقع Jade Rabbit بود، تحت سلطۀ خود درآورند. شاهزاده خانم واقعی هند از صومعه به نزد والدینش در قصر بازگردانده شد.

قسمت ۹۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران به اقامتگاه Squire Kou، مردی ثروتمند، رسیدند که قصد داشت برای اهدای صدقه به راهِبان بودایی انفاق کند. او نذر کرده بود که به ۱۰ هزار راهب غذا بدهد و با ورود چهار زائر به آن جا، به ۹۹۹۶ غذا داده بود.

با انواع غذاهای گیاهی از زائران پذیرایی شد و از آن لذت بردند. پس از سه روز، تریپیتاکا تصمیم گرفت که ادامۀ سفر است و زائران آماده حرکت شدند. Squire Kou برای این که به ۱۰ هزار راهب غذا داده بود، رژه‌ای نمایشی و زیبا ترتیب داد تا با شادی زائران را بدرقه کند.

قسمت ۹۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

در آن شب، گروهی از راهزنان به خانۀ Squire Kou حمله کردند و پس از سرقت، او را به قتل رساندند. همسر Squire Kou که از این فاجعه خشمگین شده بود، به دروغ زائران را متهم به قتل کرد و به مقامات محلی گزارش داد.

زائران خیلی زود با رهزانان روبه‌‎رو شدند. مانکی به آن‌ها گفت که اگر گنجینه‌ها را پس دهند از جانشان می‌گذرد. زائران گنجینه‌ها را به محل اقامت Squire Kou بردند، اما در راه برگشت توسط مقامات محلی به جرم دزدی و قتل اسیر شدند.

مانکی فرار کرد و در راه به شکل خدایان و ارواح مختلف تبدیل شد تا از حقیقت سر در بیاورد. او همچنین وارد دنیای اموات شد تا Squire Kou را به زندگی بازگرداند. Squire Kou پس از احیا حقایق را بر ملا کرد و زائران آزاد شدند.

قسمت ۹۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران پس از یک سفر طولانی و طاقت‌فرسا، سرانجام به پای کوه Spirit رسیدند. برای رسیدن به صومعۀ بزرگ، Buddha’s Great Thunder-Clap، باید از تنگه‌ای به نام Cloud-Transcending Ferry عبور می‌کردند که رودخانه‌ای زیر آن جریان داشت.

با یک قایق بی کف از رودخانه عبور می‌کنند. تریپیتاکا در میانۀ مسیر نزدیک بود به درون رودخانه بیوفتد و کالبد فانی خود را ترک کند. اما او را بالا کشیدند و نجات یافت.

پس از رسیدن به تاتاگاتا بودا، زائران به کتابخانه‌ای اسکورت شدند و مجموعه‌ای از سوتراها در اختیارشان گذاشته شد. در راه بازگشت، ناگهان دستی از آسمان ظاهر می‌شود و سوتراها را می‌شکافد. زائران متوجه می‌شود که تمام این مدت سوتراها خالی، بدون کلمه و پوچ بوده‌اند.

زائران نزد بودا تاتاگاتا بازگشتند. بودا گفت تنها در صورتی سوتراهای واقعی را به آن‌ها می‌دهد که تریپیتاکا، کاسه طلایی صدقه خود را به نشانۀ سپاسگزاری اعطا کند.

قسمت ۹۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران مرخص می‌شوند تا با عبور از روی ابرها به سرزمین شرق بازگردند. هرچند، گوانین متوجه می‌شود که هنوز یک رنج تا پایان ۸۱ رنج مقدس فاصله دارند و دستور می‌دهد تا در روخانۀ Heaven-Reaching رها شوند.

لاک‌پشت بزرگ و سفید رودخانه پیشنهاد داد تا زائران را در مسیر عریض هدایت کند. لاک‌پشت، در حالی که به ساحلی که در مقابلش بود نزدیک می‌شد از تریپیتاکا پرسید که آیا از بودا پرسیده چه زمانی انسان می‌شود یا خیر. پس از اینکه تریپیتاکا به اشتباه خود اعتراف کرد، لاک‌پشت خشمگین زائران را در رودخانه فرو برد. سه زائر به سرعت سوتراها و تریپیتاکا را نجات می‌دهند.

ناگهان نور، رعد و برق، مه و باد شدیدی آمد. معلوم شد که مانکی ارواح را از تلاش برای سرقت سوتراها باز داشته. سوتراهای مرطوب را روی تخته سنگی گذاشتند تا خشک شوند. زائران، باقی‌ماندۀ روز را در دهکده‌ای که قبلاً نجات داده بودند، استراحت کردند.

قسمت ۱۰۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

زائران با ابرها به سرزمین شرق بازگشتند. امپراطور تایزونگ شخصاً از تریپیتاکا استقبال کرد. زائران از اقامت خود در کاخ امپراطوری راضی بودند، غذاهای لذیذ خوردند و با همۀ آن‌ها به نحو احسن رفتار شد. تایزونگ قطعه‌ای با عنوان Sacred Teachings نوشت تا از شایستگی برادرش تشکر کند. این قطعه بودیسم را خلاصه و دستاوردهای تریپیتاکا را فهرست می‌کرد.

کتب مقدس کپی شد و از تریپیتاکا دعوت به عمل آمد تا سوتراهای معتبر و جدید را برای انبوهی از جمعیت بخواند. زائران توسط خدایان هدایت شدند تا با بودا تاتاگاتا ملاقات کنند و مقام مقدس در پانتئون بودایی به آنان اعطا شود. بودا به خاطر پایان این سفر از آن‌ها تشکر کرد. تریپیتاکا و مانکی به خاطر شایستگی‌هایی که داشتند، بودا شدند.

Cambyses The Third🅹🄰🆅🄰🅳 6҉ 2҉KENOBIRPG Gamerبدون‍ تعصبkiller of trollsBig BossDARKSIREN𝐓𝐡𝐞 𝐆𝐮𝐚𝐫𝐝𝐢𝐚𝐧 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥alfredکلاغsefirot2011Dota2شهروزsamanFashanskylordمحمد حسین کریمیباراکا اساسیندراز گربه آزارmore

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا
خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا