۱۵ دیالوگ برتر مجموعه فیلمهای The Matrix
مجموعه فیلمهای The Matrix دارای دیالوگهای به یادماندنی هستند که درونمایهی اصلی این مجموعه یعنی تقابل سرنوشت و آزادی اراده را به خوبی منتقل میکنند و همچنین هوش و ذکاوت شخصیتهایش را نشان میدهند.
این مجموعهی دربارهی حماسهی نئو و نبرد او در برابر ماشینهای هوشمند در یک دنیای ساختگی به اسم ماتریکس است. بهترین دیالوگهای این مجموعه اغلب فلسفی و عمیق هستند و گاهی هم بیش از حد پیچیده خواهند شد اما با اینحال دیالوگهای سادهتری نیز وجود دارد که مورد علاقهی طرفداران است.
بعضی از دیالوگهای این مجموعه یادآور شخصیتهای جذاب و به یادماندنی هستند؛ نئو (با بازی کیانو ریوز) با دو گانگی سرنوشت و آزادی درگیر است، مورفیوس به اهمیت حقیقت و سرنوشت باور دارد، ترینیتی با مشکلات مستقیم برخورد میکند و مامور اسمیت همیشه ماهیت جهان را به چالش میکشد. به طور کل مجموعهی ماتریکس، مجموعهای به یادماندنی و تماشایی است که به خاطر داستان، دیالوگها و مبارزاتش تاثیرگذار بود، حتی اگر آن چنان منطقی نبودند. از این مجموعه چهار فیلم و یک انیمیشن ساخته شده و فیلم بعدی آن نیز قرار است که ساخته شود.
۱۵- «باشد که رحمتی برای گناهان انسانها و ماشینها باشد» – (The Instructor در The Animatrix)
انیمیشن The Animatrix اتفاقاتی که منجر به حوادث فیلمهای ماتریکس میشود را نشان میدهد؛ اما انسانها را به شکلی قهرمانانه به تصویر نمیکشد. ماشینها تصمیم به نابودی بشریت داشتند چون که رهبران جهان پیش از این از ایجاد صلح چشمپوشی کردند، آنها از همان ابتدا ماشینها را برای سو استفاده ساخته بودند. آموزگار (The Instructor) بخشی از فایلهای تاریخی زایون است اما با اینحال نسبت به این تنش بیطرف است. به انسانهای ساکن زایون که فایلها را مرور میکنند و به بینندگان یادآوری میشود که آخرالزمان داستانی هشداردهنده است، نه توجیهی برای جنگ.
۱۴ – «ساختاری موقت از قوه درک انسانی که ناامیدانه تلاش میکند وجودی بیمعنا و بیهدف را توجیه کند و همهی اینها به اندازهی خود ماتریکس مصنوعی هستند.» – (مامور اسمیت در The Matrix Revolutions)
بیشتر صحبتهای مامور اسمیت در فیلمهای آخر ماتریکس بیمعنی به نظر میرسند، با اینحال آخرین صحبت او علیه ایدئولوژی نئو از آزادی دیدنی است. اسمیت معتقد است که هیچکس از سرنوشت آزاد نیست، اما در اینجا میبینیم که او زندگی را بیمعنا میداند. اسمیت دید منفیای نسبت به بشریت دارد و به نظر او تنها راه پیشرفت بشریت تسلیم کردن خودشان به کنترل شدن است. در این دیالوگ او دیدگاه نهیلیستی خودش را با خود ماتریکس مقایسه میکند که در عین خود جالب است.
۱۳- «همه به چیزی که تو اعتقاد داری معتقد نیستند» – «باورهای من به آنها نیازی ندارد» – (فرمانده لاک و مورفیوس در The Matrix Reloaded)
بعضی از دیالوگهای مورفیوس بیش از حد موعظانه به نظر میرسند، آن هم در زمانی که نئو درباره نقش خود به عنوان فرد برگزیده شک دارد. او همچنین با دیگر رهبران شهر زایون درگیر است، با اینحال چه حق با او باشد و چه نباشد، اعتقاد راسخ او به پیروزی انسانها تحسینبرانگیز است. این دیالوگ نیز به خوبی نشان میدهد که ممکن است افراد زیادی با او موافق نباشند، اما رضایت دیگران هیچوقت هدف او نبود.
۱۲- «اسم من ترینیتیه و بهتره که دستت رو از من بکشی.» – (ترینیتی در The Matrix Resurrections)
آخرین سری از این مجموعه به اندازهی سریهای قبل خود دارای دیالوگهای قوی با درونمایهی فلسفی نبود و شخصیتها معمولا از سریهای قبلی نقلقول میکردند. با اینحال لحظهی بازیابی هویت ترینیتی پس از سالها زندگی دروغین قابل توجه است. حتی با وجود اینکه داستان این سری چندان خوب نبود، اما این لحظه که ترینیتی خود واقعیاش را پیدا میکند جذاب است. این دیالوگ همچنین اشارهای دارد به دیالوگی که او در Reloaded میگوید: به من دست بزن تا دستت دیگه هیچوقت نتونه چیزی رو لمس کنه.
۱۱- «ما اینجا نیستیم چون که آزادیم، ما اینجاییم چون که آزاد نیستیم.» – (مامور اسمیت در The Matrix Reloaded)
باز هم دیالوگ دیگری از مامور اسمیت دربارهی این که چگونه هرکس به سرنوشتی از پیش تعیینشده گره خورده بیمعنی است. نئو آمادهی مبارزه با اوست چون که به مسئولیت خودش نسبت به مردم زایون متعهد است. اسمیت در نهایت به هر چیزی برای نابود کردن نئو نیاز دارد و همین مسئله باعث میشود ماتریکس را به تصرف خود درآورد و نئو را به آخرین مبارزه بکشاند.
۱۰- «همیشه بهم میگفتی از بزرگراهها فاصله بگیرم.» – (ترینیتی در The Matrix Reloaded)
دقیقا پیش از سکانس معروف تعقیب و گریز در بزرگراه، صحبتی در رابطه با خطر رانندگی در بزرگراه بین ترینیتی و مورفیوس رد و بدل میشود. با این حال، تا اکنون تماشاگران متوجه شدهاند که فیلمها عادت دارند تا نئو، ترینیتی و مورفئوس را به انجام کارهایی وادارند که کسی تابحال انجام نداده است، چرا که قرار است کارهایشان مرگبار باشد و شاید یکی از آن کلیشههای روایی باشد که اگر ایجاد نشود شاهد سکانسی تاثیرگذار نخواهیم بود. به همین دلیل این دیالوگ برای تماشاگران جذاب است.
۹- «نه ستوان، افراد شما همین الانش هم مردن.» – (مامور اسمیت در The Matrix)
حتی مامور اسمیت میداند که مبارزه با ترینیتی چقدر خطرناک است، مامور اسمیت در این صحنه به طرز مرموزی سر صحنه میرسد و دیالوگ او باعث میشود که در عین شگفتی و ابهام، قدرت شخصیت ترینیتی به مخاطبین معرفی شود. در ادامه نیز سکانس اکشن معروف مبارزهی ترینیتی را میبینیم که براس کسانی که برای بار اول ماتریکس را تماشا میکنند تعجببرانگیز است که شاهد چه دنیایی هستند.
۸- «نیامدهام که بگویم این ماجرا چگونه تمام میشود، آمدهام که بگویم چگونه شروع میشود.» – (نئو در The Matrix)
با همراهی مورفیوس، نئو حالا کمی به سرنوشت باور دارد چرا که مورفیوس برای او مشخص کرد که باور دارد نئو شخص برگزیده است. آخرین دیالوگ نئو در اوین سری از این مجموعه نشان میدهد که او هنوز از آینده مطمئن نیست، او قبلا گفته بود که او علاقهای به سرنوشت ندارد و هنوز نظرش همین است. با اینحال او حقیقت را از مورفیوس و ترینیتی دریافته و به هرشکل مبارزه خواهد کرد. البته این دیالوگ او شبیه به یک پیشگویی است که خبر از یک مبارزهی بزرگتر میدهد.
۷- «چیزی که واقعا باید دست پاچهات میکرد این بود که اگر من چیزی نمیگفتم باز هم اون رو میشکستی؟» – (اوراکل در The Matrix)
اوراکل در کل چیزهای گیجکنندهی زیادی میگوید، اما یکی از بهترین دیالوگهای او زمانی است که سر به سر نئو میگذارد. سوالی که او میپرسد دربارهی اینکه اگر چیزی نگفته بود آیا گلدان را میشکست، خلاصهای از تمام بحثهای مربوط به علت و معلول در ارتباط با سرنوشت است. با این حال اوراکل این جمله را به صورت شوخی میگوید، با وجود اینکه پیامدهای گستردهتری دارد.
۶- «از این جاخالی بده.» – (ترینیتی در The Matrix)
ترینیتی چندین دیالوگ تهدیدآمیز دارد که به خوبی شخصیت قدرتمند او را در لحظات اکشن نشان میدهد و نئو بدون کمک او واقعا ناتوان بود. یکی از معروفترین دیالوگهای جذاب او همین دیالوگ است که پیش از شلیک کردن میگوید. در ادامه ترینیتی و نئو مهارتهای مبارزهخود را به نمایش در میآورند و شاهد لحظهی معروف Bullet Time توسط نئو هستیم.
۵- «ماتریکس نمیتواند بگوید که تو چه کسی هستی.» – (ترینیتی در The Matrix)
زمانی که نئو شروع به یادآوری زندگی میکند که تابحال اتفاق نیوفتاده، ترینیتی به موضوع متفاوتی اشاره میکند؛ او بجای سرنوشت به هویت اشاره دارد. ترینیتی حداقل به شکلی از سرنوشت به خاطر چیزی که اوراکل به او درباره آینده گفت، اعتقاد دارد؛ با اینحال او به خاطر هویتش و کاری که انجام میدهد قاطع است.
۴- «بشریت یک بیماریه، سرطانی برای این سیاره. شماها یک طاعونید و ما درمانش هستیم.» – (مامور اسمیت در The Matrix)
دیالوگهای طولانی مامور اسمیت دربارهی اینکه هیچ یک از شخصیتها هیچ انتخاب یا آزادیای ندارند، دیگر شخصیتها را میترساند چرا که خودشان مطمئن نیستند که آزادی داشته باشند. دلیل اتفاقاتی که منجر به آخرالزمانی با محوریت هوش مصنوعی شده، جنبههای جدیدی به داستان اضافه میکند که بعدا در The Animatrix دوباره مطرح میشود. این مسئله به فضای داستان عمق میدهد و به تمایلات ویرانگر انسانها در قبال دیگران و طبیعت اشاره میکند.
۳- «تو شبیه مردی هستی که هرچه میبیند، میپذیرد… چون انتظار دارد از خواب بیدار شود.» – (مورفیوس در The Matrix)
نقشآفرینی لارنس فیشبرن در زمانی که مورفیوس و نئو همدیگر را ملاقات میکنند واقعا تاثیرگذار و مثالزدنی است. مورفئوس قصد دارد چیزی به نئو نشان دهد عمیقاً وحشتبرانگیز است، هرچند نئو مدتهاست که میداند چیزی درست به نظر نمیرسد، البته مواجه شدن با آن قطعا متفاوت خواهد بود. در این دیالوگ مورفیوس به نئو یادآوری میکند که زمانی که میداند واقعی نیست، میتواند شجاع باشد.
۲- «قاشقی وجود ندارد.» – (پسر قاشقی در The Matrix)
یکی از راههای نشان دادن قدرت شخصیتها در برابر واقعیت مجازی همین دیالوگ ساده است که میگوید «سعی نکن قاشق را خم کنی، چون که قاشقی وجود ندارد.». با وجود کمکهای و راهنماییهای اوراکل و مورفیوس، این مسئله مهمترین درسی است که نئو باید میگرفت، آن هم از یک پسربچه. این مسئلهای است که همیشه آن را به چالش میکشد و بین دوراهی سرنوشت و آزادی اراده قرار دارد و در این بین باید روی چیزی که میتوان کنترل کند تمرکز داشته باشد، که در ماتریکس این همه چیز است.
۱- «اگر قرص قرمز را انتخاب کنی، در سرزمین عجایب میمانی و من تو نشان میدهم که این لانهی خرگوش چقدر عمیق است» – (مورفیوس در The Matrix)
هیچ چیزی مثل انتخاب بین قرص قرمز و آبی ما را یا ماتریکس نمیاندازد؛ رد کردن حقیقتی ترسناک برای اندکی آرامش و یا رها کردن همه چیز برای فهمیدن حقیقت. نحوهی ادای کلمات مورفیوس و استفادهی مناسب او از استعارههای مختلف باعث میشود که این سکانس همچنان جذاب بماند و همیشه یاد آن بیوفتیم. مجموعهی ماتریکس داستان خودش را کمی با اساطیر و داستانهای فانتزی ترکیب میکند و در این دیالوگ به داستان آلیس در سرزمین عجایب میاندازد و از همین دیالوگ میفهمیم که چه ماجراجویی پرتنشی در انتظار نئو خواهد بود.
منبع: ScreenRant
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
نظرات
۱۴ خیلی حق بود
حتی اگه از ماتریکسم بتونیم خارج شیم باز تو یه ماتریکسیم ماتریکسی که خودمون ساختیمش
شماره ۴ دیالگی که مأمور اسمیت میگه : طره اولین ماتریکس دنیایی کامل و بی نقص بود که همه در آن شاد و خوشحال بودن و هیچکس برنامه رو نپذیرفت و همه محصول ازبین رفت… انسان ها زندگیشان رو بر اساس فلاکت و بدبختیشون تعریف میکنن
چه دیالوگ های زیبایی رتبه نخست خیلی جالبه تشبیه کردن لانه خرگوش به دنیای انسان ها و اشاره کردن به آلیس و سرزمین عجایب واقعا فوق العادست . توی خوابگاه بهم میگفتن ماتریکس نمیدونم چرا بهم میگفتن ولی خیلی خوشم اومد از این لقب
فقط منم که مورفیوس رو بیشتر از نئو دوس داشتم؟
خیلی با طرز رفتارش مخصوصاً وقتی شروع میکرد به حرف زدن در مورد ماتریکس حال میکردم
قرار نیست کسی بر دیگری ارجحیت داشته باشه. هرکسی در جایگاه خودش قرار داره و در جایگاه خودش دوست داشتنی ه حتی سایفر!
مامور اسمیت به طرز عجیبی دیالوگهاش رو میشد با وجود انسانیمون احساس کرد . یک ربات که بهتر از هر کسی معنی زندگی انسان رو درک کرده بود و حرفش درست بود انسان بدون کنترل و قوانین فقط یک طاعون و بیماری هست و باعث نابودی خودش و سایر موجودات میشه ، اونچه که ما رو موجودی خردمند و باهوش ، متمدن کرده همین قوانین هست و سیستم هست که وضع شده و از کودکی بهمون میگه چکار کنیم تا وقتی که می میریم و بهمون میگه چجوری بمیریم .
در واقع اسمیت نقش شیطان رو بازی میکرد
اگه دقت کنی میبینی نه انسان هارو مخاطب قرار میداد
نئو نقش منجی رو داشت که اخرشم دنیارو نجات داد
اگر فیلم the matrix ساخته نمیشد بخشی از زندگی من شکل نمیگرفت!
سالها از دیدن این فیلم لذت بردم و هنوز هم برام لذتبخشه
ماتریکس فقط قسمت اول و اون سکانس تاریخی قرص آبی و قرمز
ماتریکس این قسمت جدید که یه مدت پیش داد بیرون خیلی خیلی خیلی آبکی بود 🙂 آشغال ترین فیلم سال
چرا کیانو ریوز همچین فیلم نامه ای رو قبول کرده
ماتریکس یک “برنامه های کوچکتر توسط برنامه های بزرگتر بلعیده میشن” دیالوگ علمی و پر معنایی بود دقیقا متوجه منظور ش شدم
قسمت اول این سری فیلم یکی از شاهکار های کل تاریخ سینماست! رفته به رفته مداوم افت کرد تا قسمت چهارم که به اوج رسید و رسما زباله بود
فیلمی که خیلی از دوستان رو توهمی کرد.
مقاله زردی بود. خلاصه کردن دیالوگها آن هم بدون در نظر گرفتن کانسپت هر سکانس، اجهاف در فلسفه روایی دنیای ماتریکسه.
به دیالوگهای انتخاب شده سایت ScreenRant از ترینیتی هم احتیاجی نیست اشاره کنیم!
قسمت دوم دیالوگ های فلسفی فوق العاده ای داره. برای کسانی که کمی دقت کنن.
اوراکل: شیرینی می خوری؟
نئو: می دونی که شیرینی رو ازت میگیرم یا نه؟
اوراکل: اگه ندونم پیشگوی خوبی نیستم.
نئو: اگه می دونی شیرینی رو بر می دارم یا نه ، پس حق انتخاب من چی می شه؟
اوراکل: . چون اینجا نیومدی که انتخاب کنی، اینجا اومدی پس قبلا انتخابتو کردی …
ماتریکسئ فقط شماره یک خوب بود.قسمت۳ که زباله بود و قسمت دوم هم کاراکترها منتظر بودن جمله فلسفی ادا کنن و پشت بندش اکشن بازی شروع کنن