نقد و بررسی بستهالحاقی Elden Ring Shadow of the Erdtree
برخورد استودیوی فرامسافتور با گسترشدهندهها چنان است که بزرگترین و محبوبترین نقطۀ قوت بازی پایه را در آغوش کشیده و تمرکز خود را روی آن حفظ میکند. ساخت بستۀالحاقی Shadow of the Erdtree بازی Elden Ring بیش از دو سال به طول انجامید، اما دلیل خوبی برای این پروسۀ تولید طولانی وجود دارد. آنچه Elden Ring را در میان گیمرها استثنایی و محبوب کرد، اکتشاف در پهنهای گسترده، چند لایه و اسرارآمیز بود؛ حال در مورد Shadow of the Erdtree، فرامسافتور به خوبی متوجه شده است که آن حس ممتاز اولیه مبنی بر اکتشاف و غرق شدن در جهانی افسانهای، تنها با پذیرفتن مقیاس بازی پایه و تداعی کردن آن به وجود میآید. اما فرامسافتور با این گسترشدهنده، آن روی «تندرو» و «افراطی» خود را در دو جهت مثبت و منفی به تصویر میکشد؛ مثبت از آن جهت که تاکیدی دو چندان روی نقاط قوت بازی پایه صورت گرفته و منفی از آن حیث که سازندگان روی برخی از تصمیمات بحثبرانگیز پیرامون بازی پایه دو چندان تاکید داشتهاند. Elden Ring: Shadow of the Erdtree یک فرامسافتور از کنترل خارج شده و یاغی را به تصویر میکشد که این یاغیگری در اکثر مواقع به نفعش تمام میشود، اما همچنان میتوان آثاری از خرابیهایی که بر جای گذاشته را نیز دید.
در ویدیوی بررسی بازی و اکثریت تصاویر (به جز چند عدد محدود) تعمداً از نمایش زرهها، سلاحها و Ashes of War جدید خودداری کردهایم تا حس اولین مواجه با هر چیز از بین نرود. تمرکز روی توضیحات و نمایش برخی مناطق ابتدایی یا میانی بازی است.
هیولای از کنترل خارج شده
در مبحث گیمپلی، بستهالحاقی پیش از هر چیز میخواهد «الدن رینگِ بیشتر و بهتر» باشد و معدود مکانیکهای جدید نیز در راستای متعادلسازی تجربه میان بازی پایه و DLC به بازی اضافه شدهاند. آیتمهای Scadutree و Revered Spirit Ashes المانهای تازهای هستند که با مصرف آنها در Site of Grace، قدرت تهاجمی و دفاعی شما و Spirit Ashes (احضار) تحت اختیارتان افزایش مییابد. فراتر از این مکانیک متعادلسازی، بازی سعی دارد بیشتر در مبحث سلاحها، دانجنهای متنوع و این که چقدر میتواند در ویژگیهای ممتاز بازی پایه عمیقتر شود شما را غافلگیر کند. این گسترشدهنده شامل ۸ نوع سلاح جدید میشود که هر کدام سطح مناسبی از استراتژی در مبارزات را میطلبند، اگرچه مشخصاً از حیث یادگیری سلاحها، بازی مبتنی بر سایر عناوین سولزبورن بوده و سعی نمیکند پیچیده شود.
- یادآوری: برای ورود به Shadow of the Erdtree باید دو باس «رادان» و «موگ» را شکست داده باشید و با دست بیرون آمده از پیله در میدان نبرد موگ، تعامل برقرار کنید. ۱۵۰ لولِ مناسبی برای شروع این DLC است.
- دانجن (Dungeon): دانجن که معنی لغوی آن سیاهچال است، اصطلاحاً در بازیهای ویدیویی معبد، قصر یا هر مکان تودرتویی محسوب میشود که بستری برای اکتشاف و مبارزه را پدید میآورد. بازی Elden Ring در سرتاسر نقشۀ خود شامل دانجنهای مختلفی میشود. آنهایی که فرعی هستند را صرفاً دانجن فرعی یا Minor Dungeon مینامیم و آنهایی که در خط اصلی داستان و برای پیشوری کلیدی هستند را لگاسی دانجن یا Legacy Dungeon خطاب میکنیم.
Shadow of the Erdtree در برخی اجزای ساختاری خود بهتر و غوطهورانهتر از بازی پایه عمل میکند. به عنوان مثال، لگاسی دانجنها (قصرها و قلعههای اصلی و کلیدی پیشروی در داستان) و حتی برخی از دانجنهای فرعی (مقبرهها و معابد کوچکتر)، بهتر با لایۀ جهان باز ادغام شدهاند. شگرد دستیابی به این یکپارچگی نیز آن بوده است که از فاصلهای قابل توجه، هر یک از این دانجنها سعی بر زمینهچینی و آمادهسازی شما برای ورود به یک مکانِ مهم دارند. کاروانهایی که جلوی یک قلعه اتراق کردهاند یا NPCهایی که به ترتیب جلوی هر دانجن اصلی ملاقات میکنید و به طور کلی نحوۀ طراحی ورودیها به گونهای است که بیشتر احساس میکنید آن دانجن جزوی از لایۀ جهان باز است و آن حسِ ایزوله و جداکنندۀ بازی پایه را در خود ندارد. این موضوع نشان میدهد که تیم سازنده تجربههایی در زمینۀ طراحی یک نقشۀ جهان باز کسب کرده و در این زمینه ایستا نبوده است.
استودیوی فرامسافتور به برخی انتقادهای وارد بر Elden Ring نیز با صدایی رسا پاسخ میدهد. در طول اکتشاف سرزمین سایه که نام دنیای بازی است، یا با دانجنهای کاملاً جدید، چه از حیث ظاهری و چه از حیث ساختاری، مواجه خواهید شد یا دانجنهایی را کشف خواهید کرد که ظاهراً شبیه دانجنهای بازی پایه هستند اما طراحی مرحلۀ کاملاً متفاوت، چند لایه و پیچیدهتری دارند. اکتشاف کامل این مکانها نیز هم سرگرمکنندهتر است و هم به زمان بیشتری نیاز دارد و اصولاً این پروسۀ کاوش شامل دشمنان یا اتفاقات/موانع غیرمنتظرۀ جدیدی میشود. نکتۀ منحصر به فرد پیرامون دانجنهای فرعی آن است که حالا دیگر نقطه پایانی این دانجنها فقط و فقط یک باس نیست، بلکه میتواند سلاحی افسانهای یا حتی مسیری مخفی به یک منطقۀ کاملاً جدید نیز باشد. خود این دانجنها حالا حاوی مسیرها و پاداشهای فرعی نیز هستند. Shadow of the Erdtree نشان میدهد که انتقاد طرفداران به فرامسافتور رسیده و دانجنها هر یک با اهرمی خاص، مانند ساختار متفاوت، ظاهر منحصر به فرد یا توییست غیرمنتظره، عمیقتر و معنادارتر شدهاند. از حیث طراحی محیط، لایۀ جهان باز بازی که وظیفه دارد بستری معنادار برای دانجنها و مکانهای مختلف باشد، با نبوغ بسیار بیشتری طراحی شده و فلسفۀ اصلی آن نیز موارد «مخفی» بیشتر بوده است. از سوی دیگر، خودِ دانجنهای اصلی حتی بیش از پیش یادآور بازی Dark Souls هستند و شامل میانبرها و اتصالات محیطی رضایتبخشتری میشوند. بازی شامل چند ادای احترام مستقیم به نسخۀ اول Dark Souls نیز میشود.
اما سرزمین سایه با این طراحی محیط و Layout هوشمندانه، از حیث دشمنان، هیولاها و پراکندهسازی آنها چگونه عمل میکند؟ اگر از تنوع موجود در میان باسها فاکتور بگیریم، کمی دلسردکننده. اگرچه سرزمین جدیدی که آن را زیر و رو میکنید مملوء از دشمنان جدید مانند عقربهای غولپیکر، پرندههایی خشمگین و هیولاهای سرسخت است، اما بیش از حد از بازی پایه دشمنانش را قرض میگیرد تا خالی نباشد. جهان وسیع Elden Ring تکرار جمعی از دشمنان و باسها را توجیه میکرد، اما حالا پس از آن که با تعداد قابل توجهای اژدهایان با اسکینهای مختلف، ترولها و دستانی شبیه به عنکبوت مبارزه کردهایم، دیدن آنها با همان الگوی مبارزاتی مشابه، شما را دلسرد میکند. اگرچه این تکرارها بیشتر مربوط به لایۀ جهان باز هستند، اما از آنجا که این بستۀالحاقی بیش از هر چیز در امتداد تجربۀ بازی پایه قرار میگیرد، تکرارها بیشتر به چشم میآیند. بنابراین، اگر انتظار دارید هر دشمنی که در DLC با آن مبارزه میکنید جدید و منحصر به فرد باشد، ناامید خواهید شد. از سمتی، نکتۀ جالب توجه آن است که هر چه از خط اصلی داستان دور شده و به مناطق فرعی با داستانهای منحصر به فردشان نزدیک میشوید، بیشتر احساس خواهید کرد که نواحی کمی خالی از محتوا هستند، اما پس از اکتشاف کامل آن نواحی، به این نتیجه خواهید رسید که محتویات در این مناطق وجود دارند، اما به خوبی و بهتر از بازی پایه مخفی شدهاند.
Elden Ring اگرچه شامل برخی از بهترین و پر زرق و برقترین باسها میشد، اما بسته به نحوۀ تجربه، در رابطه با برخی از آنها گاهی اوقات روی مرز میان سرگرمکننده یا ناعادلانه بودن قرار میگرفت. Shadow of the Erdtree پا را به ضرر عدالت، فراتر از این مرز میگذارد و سرگرمکنندگی خود را در تعداد زیادی از آنها از دست میدهد. با تجربۀ Shadow of the Erdtree این برداشت حاصل میشود که فرامسافتور در اجابت کردن خواسته طرفداران مبنی بر ارائۀ باس فایتهای چالشبرانگیز، کمی سردرگم و تحت فشار است. مواردی مانند تاخیر در فرود آوردن سلاح از سوی باس، کومبوهای بیانتها و تغییر آن با توجه به موقعیت پلیر (نزدیک یا دور از باس) المانهایی بودند که طرفداران نسبت به آنها علاقۀ چندانی نشان ندادند. تمامی این اهرمها برای چالشبرانگیز کردن یک باس، با تاکید و پافشاری بیشتر، در بستۀالحاقی نیز حاضر هستند. باسها زرق و برق بیشتر و «جلوۀ جذابی» دارند، اما قرار گرفتن در مقابل آنها چندان سرگرمکننده نیست. دلیلی برای این امر وجود دارد و آن هم بهتر و بهتر شدن طرفداران بازیهای سولزلایک در تجربۀ این آثار است و آخرین باسهای طراحی شده توسط فرامسافتور نشان میدهند که این استودیو در تقلا است تا چالش را کنار سرگرمکنندگی حفظ کند. تمامی اینها شما را به این سمت سوق میدهد تا از داشتههای خود مانند Spirit Ashes استفاده کنید. اگر از آن دسته پلیرهایی هستید که اصرار بر شکست دادن باسها بدون کمک گرفتن از مکانیکهای بازی دارید، با اوقات سختی مواجه خواهید شد.
اما Elden Ring: Shadow of the Erdtree و سرزمین سایه تنها در زمینۀ باس فایتها ماهیت غیرقابل کنترل و خوی وحشی خود را نمایش نمیدهد و فراتر از حد نمیرود، بلکه ساختار جهان بازِ آن نیز خود پیچیدگیهای مضاعفی نسبت به بازی پایه دارد. به عنوان مثال، نقشه به مراتب چند لایهتر و عمودیتر طراحی شده و به مانند «سرزمین میانه» (جهان بازی پایه) رویکردی صرفاً افقی ندارد. برخی نواحی همجوار در نقشه چون در همسایگی یکدیگر قرار دارند، به این معنا نیست که به یکدیگر «مستقیماً» راه خواهند داشت، بلکه ممکن است ورودی آنها در یک دانجن فرعیِ زیرزمینی باشد و همین موضوع باعث شده تا گاهی اوقات برای پیدا کردن مسیر، سردرگم شوید. از سوی دیگر، در این بستهالحاقی گاهی اوقات یافتن مسیر منتهی به یک منطقۀ جدید چالشبرانگیزتر از تجربۀ محتویات موجود در آن منطقه مانند دانجنها خواهد بود و این واکنشهای متفاوتی را میان مخاطبین بر میانگیزد. فرامسافتور در پنهان کردن محتویات بزرگ خود نیز معروف است و در این زمینه نیز DLC در حد مقیاس خود، به سیم آخر زده و کاملاً با در نظر گرفتن مخاطبین هاردکور طراحی شده و البته ساختار نقشه به این موضوع شدت میدهد. در این نقطه از زمان و در رابطه با DLC، اعتماد تیم سازنده به پلیر در اوج خود قرار دارد. بنابراین، یافتن برخی مناطق نقشه نیاز به اکتشاف عمیق و پیدا کردن مسیرهایی خاص دارد و بهتر است شکیبایی لازم در کاوش را در خود پرورش دهید. این مسیرها لزوماً مخفی نیستند، اما مسیر ارتباطی بین نواحی در مکانی قرار دارد که شاید انتظارش را نداشته باشید.
Shadow of the Erdtree در همۀ دپارتمانها قصد دارد برخورد اولیۀ شما با Elden Ring را بازیابی و تداعی کند و در حصول به این هدف سربلند بیرون میآید. از منظر گیمپلی، ورود به سرزمین سایه و تجربۀ محتویات آن حتی لذتبخشتر است زیرا حالا آگاهی بر تمامی مکانیکها و همچنین لول بالای کاراکترتان، آزادی مطلق به شما اعطا میکند تا همه چیز را در لحظه امتحان کنید (لول ۱۴۰ تا ۱۵۵ برای آغاز DLC مناسب است). دیگر لازم نیست برای استفاده از یک سلاح، مدتی طولانی پیشروی کنید تا به Stat مورد نیازِ آن برسید؛ سلاحی که نظرتان را به خود جلب کرده را فقط تا آخر آپگرید کنید و از آن لذت ببرید. آیتم Larval Tear که در بازی پایه موجود بود، در نواحی جدید نیز یافت میشود. با بهرهگیری از این آیتم و صحبت کردن با رنالا، میتوانید بیلد خود را نیز شخصیسازی کنید. تمامی این موارد باعث شدهاند تا گیمپلی در DLC حس آزادی و انعطاف بیشتری را القاء کند و از همان ابتدا شما را روی اتفاقات و مبارزات متمرکز نگه دارد. این آزادی عجین شده است با سلاحها، زرهها، Ashes of War و جادوهای متعدد و از این حیث بازی دستِ پُر نزد شما میآید.
به دنبال رد پای میکلا
با توجه به پیشینۀ فرامسافتور حول بستههای الحاقی، طرفداران احتمالاً انتظار دارند که Shadow of the Erdtree بیش از هر چیز ابهامات و خطهای جدیدی در داستان به وجود بیاورد تا آن که گرههای داستانی قبلی را باز کند، اما باید بگویم که تقریباً عکس این سناریو رخ داده است. اگر کمپین تبلیغاتی و تریلرها را دنبال کرده باشید، باید برایتان آشکار باشد که Shadow of the Erdtree داستان میکِلا (Miquella) را دنبال میکند، شخصیتی که باعث به وجود آمدن حفرههایی در بازی اصلی شده بود. میتوانید در خط اصلی داستان DLC، انتظار دریافت پاسخهایی که دنبالشان بودید را داشته باشید. البته، خطوط فرعی نیز به مواردی غیرمنتظره خواهند پرداخت که هم پاسخی برای برخی سوالهایتان هستند هم Lore را گسترش میدهند. از سوی دیگر، یکی از محورهای اصلی این سرزمین ناشناخته، شخصیتی به نام مسمر خواهد بود که عدم آگاهی پیرامون نحوه جایگیری او در Lore و عدم شناخت قبلی، بخشی از جذابیت بستهالحاقی را به دوش میکشد.
در انتقال اطلاعات داستانی و پسزمینههای روایی، تفاوتی کلیدی میان بازی پایه و DLC وجود دارد که باعث بهبود ریتم روایی آن میشود. حال به جای آن مهمترین اطلاعات از دنیای بازی و اتفاقات را از یک محل به نام Roundtable Hold دریافت کنید، NPCهای مهم در سرتاسر جهان بازی و به خصوص ورودی هر منطقه و قلعه حضور دارند تا در لحظه به شما توضیح دهند که چه اتفاقی در حال رخ داده است. به عبارت دیگر، بازی اصلی بسیاری از اطلاعات کلیدی را در یک نقطه متمرکز کرده بود، اما Shadow of the Erdtree آنها را در سرتاسر سرزمین سایه پراکنده میسازد و از آن جهت که دیالوگها و اطلاعات داستانی متناسب با مکانی که در آن قرار دارید انتقال پیدا میکنند، بیشتر با داستان ارتباط برقرار خواهید کرد.
از سوی دیگر، فرامسافتور همچنان قصد دارد آنتاگونیستهای متفاوت را در مرکز داستان خود قرار دهد. در بستۀالحاقی با چندین آنتاگونیست و کاراکتر روبهرو خواهید شد که کلیشهای نیستند و قصد دارند دنیای ایدهآل خود را به هر قیمتی بنا کنند.
در رابطه با داستان اما، یک وعده به شما میدهم: Shadow of the Erdtree فراتر از بستۀالحاقی عناوینی مانند Dark Souls 3 و Bloodborne شما را شگفتزده خواهد کرد و غافلگیریهای بزرگی از نظر روایی انتظار شما را میکشند.
یافتن زیبایی در ویرانی
در یک توصیف از منظر مفهومی، سرزمین سایه انعکاسی تاریکتر و ویرانتر از سرزمین میانه است. اکثر مناطق به سمت تیرگی سوق دارند، حتی اگر همه چیز فروریخته و سوخته نباشد، رنگها با وسواس انتخاب شده و اصولاً محیطها جلوۀ تیرهتری نسبت به سرزمین میانه دارند. آثار ویرانی، رنج و مردگی در این جهان بیشتر دیده میشوند و NPCها جدیتر و غمانگیزتر هستند. این انتخابها، همسو با داستان بوده و یکایک انتخابهای از دیدگاه کارگردانی هنری، مقتدرانه پشت روایت محیطی مبنی بر آتش مسمر قرار میگیرند و حتی معماری ساختمانها نیز در تناسب با تمامی موارد ذکر شده قرار میگیرد.
در زمینۀ کارگردانی هنری و طراحی ظاهری، نواحی مختلف سرزمین سایه به طرز شگفتانگیزی حسِ آشنا و خوشایند اولین مواجهه با مناطق زیبا و وسیع بازی پایه را تداعی میکنند، اما به طور همزمان شامل زیباییشناسی متفاوت و منطبق بر وقایع رخ داده در سرزمین سایه نیز میشوند. ردپای آتش مسمر (آنتاگونیست روی جلد DLC) در سرتاسر این جهان قابل مشاهده است، رنگهای به کار رفته برای ساختمانها و گیاهان در جایی که باید، همراستا با Scadutree (درخت عظیم در حال مرگ در میانۀ نقشه) انتخاب شدهاند و مهمتر از همه، طراحی هنری به خوبی روایت محیطی را توجیه میکند. اما یک جهان که از سر تا پا همسو و قابل انتظار باشد، حوصله سر بر خواهد شد و Shadow of the Erdtree دقیقاً با بهرهگیری از پالت رنگ متفاوت در مکان مناسب و با زمینهچینی مورد انتظار، به خوبی از تضاد برای شگفتزده کردن شما استفاده میکند. منظور از مکان مناسب این است که ورودی به هر منطقۀ جدید کاملاً استادانه طراحی شده و مدام با یک منظرۀ اپیک (Epic)، وسیع و خیرهکننده روبهرو خواهید شد. با این که در بازی پایه، فرامسافتور بسیاری از نبوغ خود در هنر را به تصویر کشید و مناطق کاملاً با یکدیگر متفاوت بودند، انتظارش را نداشتم که Shadow of the Erdtree تا این اندازه تنوع محیطی، پالت رنگهای استفاده نشده و مناظر غیرتکراری و متمایز از بازی اصلی در چنته داشته باشد. جدا از باسها، طراحی ظاهری دشمنان عادی اما، دقیقاً در یک سطح استاندارد با Elden Ring قرار میگیرند؛ نه پایینتر از انتظار ظاهر میشوند و نه فراتر از انتظار.
بنابراین، اگرچه طراحی دشمنان را میتوان همسطح با بازی پایه ارزیابی کرد، اما ترکیب «ساختار جهان باز» و «کارگردانی هنری» را بزرگترین نقطۀ قوت این بستۀالحاقی میدانم؛ جایی که انتظار نداشتم بعد از تنوع شگفتانگیز بازی پایه، آرتیستها و طراحان استودیوی فرامسافتور همچنان برگهای برنده در مشت خود پنهان کرده باشند و بتوانند حتی فراتر از آن چیزی که دیده بودیم بروند.
پیوند زدن بخش روایی و کارگردانی هنری در قالب چند جمله احتمالاً مطلوب باشد: Shadow of the Erdtree نیامده است تا صرفاً شما را با محتویات زیاد برای مدتی قابل توجه سرگرم کند و برای وجود خود، به بهانههایی دمدستی چنگ بزند، بلکه به طور آشکارا میخواهد با در هم تنیدن و همراه کردنِ «کارگردانی روایی» و «کارگردانی هنری»، یک تجربۀ معنادار و قابل تامل را ارائه دهد و جهانی غوطهور و مستحکم خلق کند.
در روز عرضۀ Elden Ring: Shadow of the Erdtree، آپدیتی برای بازی پایه نیز منتشر خواهد شد که شامل متعادلسازی، رفع باگ و بهبودهایی میشود. ما به این بهروزرسانی دسترسی داشتیم و باید بگویم که از حیث نرخ فریم، این آپدیت و به طور کلی بستۀالحاقی، همانند بازی پایه عمل خواهد کرد. البته، اضافه شدن تَب جدید اختصاص یافته به آیتمهایی که تازه برداشتهاید، تجربۀ شما را از حیث QoF بهبود و مدت زمان گردش در میان آیتمها برای یافتن جدیدترین آیتمهایی که برداشتهاید را کاهش میدهد.
موسیقی در حین کاوش جهان بازی، منطبق و همجهت با اتمسفر هر یک از مناطق است و در حین باس فایتها، اگرچه کار خود را به درستی انجام میدهد اما هیچگاه به یاد ماندنی نمیشود. بازی پایه نیز چنین بود، موسیقی شکوه و عظمت مبارزه با یک باس را به حداکثر پتانسیل خود میرساند، اما برخلاف عناوینی مانند Bloodborne و Dark Souls 1، کمتر قطعۀ موسیقیای بود که برجسته و متفاوت به نظر برسد و سرانجام در خاطر شما باقی بماند. در زمینۀ صداگذاری اما، از آنجایی که Shadow of the Erdtree شامل داستانی متمرکز بر یک کاراکتر و در نتیجه شخصیتر و احساسیتر را پوشش میدهد، در نتیجه صداپیشگان مجال و فرصت بیشتری برای درخشش داشتهاند و به خوبی کار خود را انجام دادهاند.
گالری گیمفا:
این نقد و بررسی با تصاویر دریافت و کپچر شده توسط منتقد از نسخه پلی استیشن ۵ آراسته شده است. در ادامه نیز تصاویر بیشتری را مشاهده میکنید:
Elden Ring: Shadow of the Erdtree
Shadow of the Erdtree یک تلاش موفق در جهت بازیابی احساسات و غافلگیریهایی است که در Elden Ring تجربه کردید. با اثری روبهرو هستیم که چه در زمینۀ اکتشاف و چه در بحث درجۀ سختی، طرفداران و مخاطبان هاردکورتر خود را هدف قرار داده و میخواهد تجربهای شدت یافتهتر نسبت به بازی پایه داشته باشید. ساختار پیچیدهتر نقشه و شیوۀ طراحی باسها، گواهی بر این هستند که فرامسافتور انتظار دارد برای DLC غولآسای آنها وقت بگذارید. با این وجود، در مسیر پیشی گرفتن از بازی پایه و به توان رساندن نقاط قوت آن، به طور موازی برخی عادتها و ایرادات ذاتی اثر نیز با شدت بیشتری تکرار میشوند که قابل چشمپوشی نیستند. Elden Ring: Shadow of the Erdtree فرامسافتور را کمی آتشیمزاج و تندخو به تصویر میکشد که در جنبههایی مانند طراحی باسها و مقیاس از کنترل خارج شده است.
نکات مثبت:
- طراحی هنری متمایز و خیرهکنندۀ مناطق مختلف نسبت به بازی پایه
- بهبود در طراحی جهان باز اثر نسبت به بازی پایه که در یکپارچهسازی دانجنها با لایۀ Open World خود را به نمایش میگذارد
- بازیابی تمام نقاط قوت بازی پایه و پیشی گرفتن از آنها
- داستان درگیرکنندهتر و انتقال مناسبتر اطلاعات دنیای بازی به پلیر
- دانجنها تنوع بیشتری پیدا کردهاند و اکثریت آنها به شیوههای مختلفی مانند طراحی ظاهری متفاوت، ساختار چند لایه یا پاداش نهایی گوناگون، از یکدیگر متمایز شدهاند
- بازی از طریق انواع مختلف سلاحهای جدید و تمایز قائل شدن میان عملکرد آنها، غافلگیرکننده ظاهر میشود
- نحوۀ اتصالات نواحی مختلف نقشه به یکدیگر نوآورانه است و پیچیدگی آن باعث میشود پیدا کردن یک منطقۀ جدید حس پاداش را داشته باشد
- در یک نگاه کلی، سلاحها و Ashes of War جدید متعادلسازی مطلوبی دارند و از لحاظ نحوۀ استفاده حس متمایزی القاء میکنند نه این که صرفاً قدرتمندتر از نمونههای خود در بازی پایه باشند
نکات منفی:
- الگوی مبارزاتی باسهای اصلی سرگرمکننده نیست و روی برخی خصوصیات نه چندان محبوب تعدادی از باسهای بازی پایه مانند حملات با تاخیر، دوربین بد در باسهای بزرگ و تغییر ناگهانی الگوی مبارزه با توجه به فاصله از پلیر، بیش از حد پافشاری دارد و در نتیجه تمامی باسهای اصلی از فلسفه طراحی الگوی مبارزات مالنیا پیروی میکنند تا باسهای اصولیتر مانند مورگات
- بازگشت برخی از دشمنان موجود در Elden Ring بیش از انتظار بوده و این کمی دلسردکننده است
- به دلیل ساختار پیچیدۀ نقشه، یافتن بخش مهمی از مناطق و محتویات جانبی میتواند برای جمعی از مخاطبان گیجکننده باشد. به عبارت دیگر، پیدا کردن محتوا پیچیدگی بیشتری نسبت به تجربه خود محتوا خواهد داشت و مخاطبین مختلف واکنشهای متفاوتی به این موضوع نشان خواهند داد
۸.۷
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Bandai Namco) و روی PS5 تجربه و بررسی شده است
این بررسی بر اساس تجربۀ بازی به صورت تکنفره و بدون بهرهگیری از کوآپ یا تست pvp انجام شده است
پر بحثترینها
- بازی Intergalactic ناتی داگ را زود قضاوت نکنید
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- فیل اسپنسر: بازیهای بیشتری از Xbox برای پلتفرمهای دیگر عرضه خواهند شد
- شایعه: لیان کندی شخصیت اصلی Resident Evil 9 خواهد بود
- فیل اسپنسر: Starfield انحصاری Xbox باقی نخواهد ماند
نظرات
تشکر از جناب کریمی برای نقد این اثر هنری برجسته
دوستان عکس کاور رو ببینید قشنگ از ضحاک که در شاهنامه اومده الگو برداری کرده . به به چه شود
جالبه بدونید علاوه بر ضحاک، از کاور DLC Blood and wine ویچر ۳ هم الهام گرفته
ترکیب خیلی خوبیه
عالی . خیلی ها توجه نکردن به این موضوع .
کاور اولد هانترزم همینجوریه
باشه اما اولد هانترز قبل بلاد اند واین اومده
کلا اگر میازاکی الهام نگرفت تعجب کن
درود برجناب حقیقی عزیز
خواستم بپرسم آیا در مقالههای بعدیتون، سراغ بازی Turok 2008 خواهید رفت یا خیر؟!
وقتی چرندیات کاربر God of War و جفنگیات سولزهیترها روی نمرهات به بازی تاثیر میذارن و سعی میکنی شدت هجمه بر علیه خودت رو کم کنی:
داداش نحوه درست نمره دادن اتفاقا اینه به بقیه نمره ها کیلویی نه اینجا بلکه همه رسانه ها نمره میدن صنعتی که نمره ۷ از ۱۰ توش بازی متوسط محسوب بشه یعنی سیستم نمره دهیش خرابه نصف گوتیا ۸ و نیمه نهایتا نمرشون نه اینکه بازیای بدی باشن چون ۸ و نیم نمره محشریه تو کامیونیتی گیم متاسفانه ارزششو از دست داده مگرنه ۸ و نیم بازی محشر محسوب میشه
نقد خوبی بود نسبتا.
این dlc حدود ۳۰ ساعت گیمپلیه بیشتر از کمپین خیلی از بازی های ضعیف که این چند ساله منتشر شدن.
درسته که طولانی بودن ربط خاصی به کیفیت اثر نداره ولی این dlc هم کیفیت رو حفظ کرده و هم یه گیمپلی اندازه رو ارائه داده
…… ….:
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم / دل بر عبور از سدِّ خار و خاره بندیم
ز هر کران بانگ رحیل آید به گوشم / بانگ از جرس برخاست وایِ من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند / پا در رکاب راهوارِ خویش دارند
گاه سفر آمد برادر، ره دراز است / پروا مکن، بشتاب، همّت چاره ساز است
خب اینم از نقد سلطان سبک سولز لایک
انتظار کمتر از اینم هم نداشتیم
بازی تو سبک خودش خوب می درخشه
الماس ناب برای طرفدارهای این سبک
شما طرفدار ژانر سولزلایک هستی؟
مگه می شه طرفدار این سبک نبود
من کلا همه سبک ها رو پلی می دم فقط الان به دلیل کمبود وقت سبک استراتژیک کلا نمی رسم پلی بدم
از بقیه سبک ها لذت می برم و برام مهم نیست سبک بازی چیه ، گیم زندگیه منه
درود بر شما ، موفق باشید همیشه
زندگی من رو عالی گفتی رفیق👍👍👍
ممنون از زحمات شما ولی بی احترامی نباشه صدای گوینده بسیار بی روح میباشد و خیلی نقد بی روحی بود به نسبت عظمت گیم.
کلا گیمفا گوینده های خسته ای داره ، سر شوکیس xbox هم که …
صدای آقای فروغی خوبه به نظرم، البته این فروغی نبود، فکر کنم خوده کریمی بود.
خسته نباشید
ولی انتظار داشتم بیشتر بدید…
انتظار این نمره رو نداشتم! خیلی متن رو نخوندم که نمیخوام حتی کوچک ترین اسپویلی بشم ولی این نقاط ضعفی که گفتید نشون میده هنوز هم تیغ انتقادتون تیزه آقای کریمی. الکی نمره ۱۰ نمیدید چون صرفا از سبک محبوبتون هستش.
ساختار عمودی نقشه که گفتید دقیقا نوعی از اکسپلوریشن هست که تا حالا فرام سافتور در حد سبک اصلی اکسپلوریشن بازی هاش استفاده نکرده شاید استفاده از این نوع اکسپلوریشن برای آماده سازی بازی بعدیشون بوده.
یعنی شاید بازی سولزلایک بعدی فرام سافتور یک آی پی جدید باشه؟
برای من این ساختار عمودی خیلی جدید و جذاب میزنه
حتی اگه اون چیزی باشه که تصور میکنم میزارمش جزو نکات مثبت :)
اینکه نقد یه dlc از بعضی بازی های کامل هم طولانی تره جای تقدیر داره D:
الان که یادم اومد داخل دی ال سی دارک سولز یک هم یک ان پی سی بود که خیلی شبیه هانتر های بلادبورن بود. یعنی حتی سبک مبارزش هم شبیه گیمپلی دارک سولز یک نبود بیشتر انگار از بلادبورن اومده بود و با اینکه بلادبورن رو بازی نکردم خیلی حس بلادبورن داشت.
یعنی تا حالا فرام سافتور از ایده های یک آی پی جدید داخل یک دی ال سی به صورت ابتدایی استفاده کرده پس عجیب نیست بازی سولزلایک بعدی فرام سافتور یک آی پی جدید باشه.
احتمالا داستان گدا رگناروگ رو این بار فنای الدن راه بندازن
” گدا ” 🤣🤣🤣
هدف همون بود😂
عجیبه چنین نمره ای . هرچند نمره عالی ای محسوب میشه ولی حس میکنم منتقد بیش از حد از این دی ال سی انتظار داشته . مثلا وجود وجود برخی انمی های تکراری . خب طبیعیه که وجود داشته باشن اصلا اگر نباشن حس یکپارچگی با دنیای اصلی بازی از بین میره هرچند انمی های جدید هم زیاد وجود دارن . ممنون از نقدتون
نمیشه روی کنسول آفلاین بازی کرد؟؟
من هر روز غصه دارم🥲
داداش نمیشه،مگر اینکه نسخه کامل بازی رو بگیری که بخاطرش مجبوری بازی رو از اول بری،حالا یه سوال،ظرفیت یکی یا کرکی؟چون اگه ظرفیت یک باشی میشه ولی کرک رو مطمئن نیستم
نه پولش نه بازی رو از اول رفتن برام مهم نیست😔
اونو نمی دونم، من کل بازی هام آفلاینه
آها.ببین یه سوال،دونه دونه بازی میریزی،یا اکانت میگیری؟همچنین اینکه کنسولتون چیه؟اگه اینو بدونم احتمالا مشخص میشه ظرفیتی ریختی یا کرک،چون هر دو تا تمام بازیهاشون آفلاینه
ببین من میتونم بریزم رو کنسول آفلاین؟ اکانتی بازی میریزم یعنی نمیتونم دونه دونه بازی بریزم همش پاک میشه هرچقد جا داشته باشه روش بازی نصب میشه روی ایکس باکس وان اس هم بازی میکنم دستت درد نکنه
اتفاقا با اون دوستمون هم همین حرف بود😅همون پاسخو واست اینجا مینویسم:خب،شما اکانتی گرفتید.دو تا پیشنهاد دارم.اولین پیشنهادم اینه که به فرد مذکور بگید فقطالدن رینگ رو با دی ال سیش میخواید،و هیچ بازی دیگه ای نمیخواید،به صورتی که تاکیدتون فقط روی دی ال سی باشه.دومین حالت اینه که تا اومدن نسخه کامل بازی صبر کنید و بعد بازی رو از فردی که براتون بازی میریزه بخرید.بنظر خودم راه دوم با اینکه واسش باید صبر کرد،اما احتمالش بیشتره.
فکر کنم اولین نفر بودم ک برسی ویدیویی رو دیدم 😍
حاجی اون باس شوالیه ابیه دیگ چی بود 😂 اون چ الگو حرکتی ای بود چجوری قراره بزنیم اونو . یهو شمشیرش سرعتی میشه و یهو شمشیر سه متر بزرگ میشه و شعاع ۱۸۰ درجه رو مورد عنایت قرار میده مجیک هم میزنه ، روی اسلحش هم قرار میده مجیک گرت اسواردهایی میزد ک اگر نتونی جاخالی بدی فکر کنم قشنگ ۷۰ درصد خونتو از بین ببره
ولی بنظرمن خوبه
الدن رینگ خیلی بیلد های اورپاور داشت و حداقل اینجا یکم گیمرها رو اذیت کنن بد نیست
بقیه سایتهای دیگه همشون ۱۰ دادن آقای کریمی ازتون دیگه انتظار نداشتم شما ۸.۷ بدین یا شما خیلی خوب بازی بررسی نکردید یا DLC بد در اومده
تفاوت گیمفا با جای دیگه همینه دیگه!
اگه قرار بود نقدهاش اصل جنس نباشن که گیمفا نبود میشد مثل سایت های دیگه.
Dlc بد در اومده
نوشته برای ورود به دی ال سی لول ۱۵۰ مناسب است.
آیا لول ۱۹۶ توی پلاس ۴ برای ورود به دی ال سی خوبه؟
دوباره استارت کن . باس های بازی بدجور خر زور هستن 🥲
انتظار داشتم در دی ال سی شاهد باس فایت های متنوع تری باشیم
ولی خب گویا نیستیم
باسها اتفاقا بسیار متنوع هستند و تکرار بسیار کمی وجود داره مخصوصاً نسبت به بازی پایه.
من با اینکه این اواخر برای اولین بار دیمن سولز ریمیک ، لایز اف پی ، و بلاد بورن رو تموم کردم ، ولی تا الان سه بار الدن رو سعی کردم برم ولی همون اوایل یهو ثدرت انمی های به قدری زیاد میشه که تنها حدسم اینه دارم یجای راه رو اشتباه میرم ، کاش تو سایت یه بخشی باشه ، واکترو ، بازی های فرام سافت با صوت فارسی گیمر های خوش ذوق خودمون که امثال من که برای سرگرمی و نه حرفه ای بازی میکنن بتونن ازش استفاده کنن ، در کل بنظرم نقد منطقی ای بود ، میخواستم از گرافیک فنی بازی مشکل بگیرم ، یاد زلدا و بازی های سوییچ افتادم ، گفتم ول کن خیلی هم خوبه …….. 😂
شما اول باید سعی کنی تا میتونی لول پلیر رو بالا ببری اینطوری بازی آسون تر میشه و البته هر سبکی که انتخاب میکنید باید همون قدرت خاصی که داره لول آپ کنید و البته لول آپ کردن اسلحه ها هم فراموش نشه
بازی خطی نیست که یه واکترو کامل داشته باشی شاید واسه لگسی دانجن ها بشه ولی در کل باید نقشه بازی رو بگردی و اکتشاف کنی ناسلامتی بازی open world هست
اگه بخوام کلی بگم، باید یه بیلدی پیدا کنی که باهاش بیشتر حال میکنی و این بیلد و ارتقا بدی اینطوری هم سرگرم میشی و هم بازی رو ادامه میدی
یه سوال شما پیشنهاد دادید از لول ۱۵۰ dlc رو شروع کنیم ولی تا جایی که من یادمه گفته بودند لول بندی کلا فرق داره یعنی الان همه اون حرفا کشک؟
(نقد رو از ترس اسپویل نصفه نیمه خوندم)
سیستم level-up اصلی فرقی نداره. DLC شامل یه سری آیتم میشه که با مصرفشون STAT در سرزمین سایه افزایش پیدا میکنه , به نوعی لول بندی مجزاست که دیگه وقتی به نقشه بازی اصلی برگردید کار نمیکنه و مخصوص سرزمین سایه اس.
تشکر.
واقعا غافلگیر شدم ممنون از نقد و بررسی
نقد با جزئیات دقیقی بود.شخصا بیشتر از هر چیزی در مورد داستان بازی کنجکاوم و بیش از هر چیزی مشتاق تماشایی نبوغ هنری فرام سافتور هستم. که انگار خوشبختانه این بسته الحاقی حتی فراتر از انتظارات عمل می کنه و حتی بهتر از برخی عناوین قبلی ظاهر می شود.درمورد دشواری بی حساب و کتاب باس فایت ها،برداشت من اینکه انگار این رویکرد در الدن رینگ تبدیل به ابزاری شد برای توجیح مکانیک های متعدد تعبیه شده در بازی مثل spirit summons .البته مکانیک های این چنینی هیچ وقت به مذاق من خوش نیامد و ازشون استفاده نکردم، این رویکرد را در تجربه بسته الحاقی هم حفظ می کنم.باید ببینم آیا این بی رحمی و ازبین بردن رکن یادگیری واقعا تبدیل به یک معضل شده یا نه
در مورد اکتشاف هم بخشی از لذت الدن رینگ برای من برانگیختن حس کنجکاوی به طور مدام بود حالا اینکه این اکتشاف و رویکرد فرام سافتور در اعتماد به گیمر به چه مرزی رسیده که تبدیل به مسئله شده نظری در موردش ندارم و باید دید در تجربه های فردی چه رخ میدهد دهد