بهترین بازی های سوم شخص در نسل هفتم؛ قسمت سوم
با سومین قسمت از مقالات بهترین بازی های سوم شخص نسل هفتم، همراه ما باشید.
به عقیده بسیاری از مخاطبین، هفتمین نسل از بازیهای ویدیویی عصری منحصر به فرد و طلایی بود. از آنجا که بازیهای سوم شخص نزد گیمرها بسیار محبوب هستند و در نسل هفتم نیز شاهد بهترینهای این دسته از آثار بودیم، امروز به تعداد دیگری از بهترین بازیهای سوم شخص در نسل هفتم میپردازیم.
Ninja Gaiden
Ninja Gaiden 2 در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و طرفداران بسیاری برای خود دست و پا کرد، تا جا که این اثر را یکی از پرچمداران ژانر هک اند اسلش نامیدند. از نکات مثبت این بازی میتوان به وجود کمبوهای گوناگون، خشونت بالا و همچنین تنوع بالای دشمنان نام برد. چهار سال بعد، نسخه سوم منتشر شد و ریو هایابوسا در این نسخه برای اولین بار ماسک خود را از روی صورت برداشت و طرفداران با چهره زیبای این نینجای کار کشته آشنا شدند. خشونت این نسخه حتی بیشتر هم شد، اما طرفداران طراحی مراحل را نسبت به نسخه قبلی ضعیفتر دانستند و به تنوع کمتر سلاحها در مقایسه با نسخه قبل نیز اعتراض داشتند؛ از همین رو، بازی نمرات کمتری دریافت کرد، اگرچه همچنان تجربهای ناب از مبارزات را به مخاطبانش ارائه میداد. اوج لذت زمانی بود که دشمن را با فنون مختلف شکست میدادید و دوربین بازی زوم میشد و ریو هایابوسا کاتانا خود را در شکم دشمن فرو میکرد و با صدای *خش* مانندی آنرا بیرون میکشید و خون فواره میزد. لازم به ذکر است هر دو نسخه به سختی بیش از حد خود معروف هستند تا جایی که برخی از گیمرها درجه سختی آخر بازی و مخصوصا مراحل چالشی انتهایی را فراتر از توانایی اکثر گیمرها توصیف میکنند.
Demon’s Souls
در سال ۲۰۰۹، نشریه Gamespot عنوان Demon’s Souls را به عنوان بهترین بازی سال انتخاب کرد. واکنش جامعه گیمینگ در ابتدا رضایت بخش نبود و ناشر بازی، یعنی سونی، حتی حاضر نشد زحمت انتشار در اروپا و آمریکا را گردن بگیرد تا جاییکه برای دو قاره دیگر، ناشر دیگری مسئولیت را پذیرفت. پس از پخش جهانی و قوت گرفتن شبکههای مجازی، افرادی پیدا شدند که مکانیزمهای گیمپلی را برای گیمرها شرح دادند و افرادی بیشتری را در مورد نحوه روایت داستان و رویکرد مبارزات آگاه کردند. به این ترتیب، گیمرهای بیشتری متوجه وجود این بازی جذاب شدند و طی سالها حواس خیلی از گیمرها معطوف به آن شد. یکی از نکات مثبت و خاص این بازی که دوست دارم در موردش صحبت کنم، اتمسفر گیرای آن است. با اینکه ۱۵ سال از انتشار بازی میگذرد اما همچنان قدم زدن در محیطهای آن بر روح شما سایه میافکند و گلوی شما را میفشارد. بهتازگی این بازی برای PS5 ریمیک شده و تیم سازنده بسیار عالی وظایف خود را انجام دادهاند اما اتمسفر گیرای نسخه اصلی چنان عالی است که ارزش دارد همچنان به گذشته برگردید و نسخه اورجینال را هم تجربه کنید.
Castlevania: Lords Of Shadow
این بازی سوم شخص در سبک H&S از زمان معرفی آن قدر جذاب نمایش داده شد که طرفداران پروپاقرص خودش را پیدا کرد. این اثر در سال ۲۰۱۰ توسط کونامی برای پلتفرمهای اصلی نسل هفتم عرضه شد و مراحل توسعه آن بر عهده MercurySteam بود. نکته قابل توجه این است که هیدئو کوجیمای معروف نیز به عنوان راهنما و تهیهکننده، در ساخت بازی نقش داشت. چندین سال پس از خروج او از کونامی و چندی از اعضای دیگر، فردی ادعا میکرد آقای کوجیما هیچ نقشی در ساخته شدن این اثر نداشته و از اسم او برای فروش بیشتر استفاده کردند. این که این حرف تا چه حد سندیت دارد مشخص نیست. این بازی که در اصل ریبوت یکی از نسخههای کلاسیک است، شامل معماری مناطق جنوبی اروپای قرون وسطی بوده و شخصیت اصلی آن گابریل بِلمونت نام دارد، مردی که به جنگ فرقه اربابان سایه میرود. صحنههای سینماتیک کارگردانی شده و گیمپلی فوقالعاده جذاب این بازی باعث شد تا این اثر نمرات بالایی بگیرد و جامعه گیمینگ از این بازی به عنوان یک اثر موفق یاد کند.
Vanquish
گیمرها استاد شینجی میکامی را با آثار وحشت بقاء میشناسند اما وی با ساخت عناوینی چون God Hand و Vanquish نشان داد میتواند آثار هیجان انگیز بدون دلهره و المان ترس هم بسازد. این یک بازی شوتر سوم شخص بسیار هیجانانگیز است که بشریت را در دل پیشرفتهای گسترده تکنولوژیکی نشان میدهد و به لطف این پسزمینه آیندهنگرانه، بازیکن به انواع و اقسام جنگافزارهای خیالی مجهز است. وجود سلاحهای بسیار متنوع و رباتهای جنگی و سفینههای فضای در آسمان و تعداد بالای دشمنان در صفحه، باعث میشود در هنگام تجربه آدرنالین در خونتان جریان یابد و سرعت بالای گیمپلی هیجان را حتی تشدید میکند. علاوه بر این، مکانیکها، تجهیزات و قابلیتهای مختلف زیادی در اختیار بازیکن قرار دارد که تجربه را متنوعتر میکنند؛ به عنوان مثال، قبل از کشته شدن، فرصت دوبارهای به پلیر داده میشود و بازی صحنه آهسته پیش میرود تا بتواند از مهلکه بگریزد. البته قدرت انتخاب زمان و استفاده از این قابلیت دست بازیکن است و میتواند به لطف آن، لحظات حماسی زیادی را به نمایش بگذارد.
از دیگر قابلیتهای منحصر به فرد این بازی، لیز خوردن شخصیت اصلی بر روی زمین است که به کمک وسیلهای در پشت لباس نظامی او رخ میدهد. به لطف این مکانیک، میتوان با سرعت خیلی بالا به دشمن نزدیک شد و سپس با فشار این پمپ و لگد به دشمن او را به آسمان پرتاب کرد. سرعت بالای بازی مانع استفاده از سیستم کاورگیری جذاب آن نمیشود. گاهی اوقات دشمنان زیادی در صفحه وجود دارند و از هر طرف به سمت شما موشک و گلوله شلیک میشود؛ بنابراین، با توجه به موقعیت کاور بگیرید یا به سمت دشمنان شلیک کنید. از نقاط قوت دیگر میتوان به صداگذاری عالی اسلحه و حس خوب شلیک اشاره کرد که مطمئناً از آن لذت میبرید. علاوه بر این موارد بازی دارای طنز شیرین و خاص آقای میکامی است. به عنوان مثال، در قسمتی از بازی یکی از سربازان خودی توسط دشمن اسیر شده و به دستگاه الکتریکی عجیبی متصل است و مرتباً فریاد میزند. پس از نجات دادنش، او از شما تشکر میکند و میگوید بسیار عجیب است که این دستگاه شکنجه کمر درد او را خوب کرده. شخصیت اصلی بازی در جواب میگوید: «چه خوب، یکی از اینها سفارش میدهم».
The Evil Within
همانطور که قبلتر گفتیم، آقای شینجی میکامی استاد سبک وحشت بقاء است و در اواخر نسل هفتم اثری در این ژانر منتشر کرد که متاسفانه با موجی از نظرات منفی منتقدین و طرفداران مواجه شد. دو علت اصلی این موج منفی عبارت بودند از سختی بیش از حد بازی و ضعف داستان. اما پس از گذشت مدت کوتاهی، به کمک شبکههای مجازی، طرفداران متوجه شدند این بازی یکی از جواهرات این ژانر است. سختی بازی به قدری زیاد بود که حتی روی آسانترین درجه، ممکن بود یک ضربه دشمن شما را بکشد و قبل از ارتقا بعضی از تواناییهایتان، شخصیت اصلی، یعنی سباستین کاستلانوس، حتی توان هدف گیری درست را ندارد. با گذشت زمان و به کمک تحلیل و تفسیرهای بسیار زیاد طرفداران، داستان این بازی برای همه قابل فهم شد و بازیکنان متوجه شدند که این اثر چه داستان پیچیده و جذابی را دارد.
نکته جالب دیگر بازی که فقط از ذهن کارگردانی چون میکامی بر میآید، نوع رفتار شخصیت اصلی بازی است. او کارآگاهی به شمار میآید که در طول زندگی خود با هیچ مشکل و موضوع ماورایی برخورد نداشته و در مراحل ابتدایی هر اتفاق عجیبی که رخ میدهد، شخصیت درون بازی نیز دست از حرکت برمیدارد و همچون گیمری که در حال تجربه است، با ترس و تعجب به اطراف نگاه میکند و بدنش خم میشود. به عنوان مثال، در ابتدای بازی که دَرب تیمارستان را باز میشود و پلیر با صحنه کشته شدن تعداد زیادی انسان روبهرو میشود، شخصیت درون بازی که بوی خون ناگهانی به مشامش میرسد، از حرکت باز میایستد، بینی خود را میگیرد، سر خم میکند و در مورد بوی زیاد خون در محیط صحبت میکند. چند قدم بعد، بازیکن توانایی دویدن ندارند، چون سباستین به آهستگی همراه با ترس و تعجب حرکت میکند و اطراف را میپاید. این موضوع باعث میشود افرادی که به جزئیات اهمیت میدهند و دوست دارند غرق در بازیهای داستانی بشوند، عاشق این اثر شده و با شخصیت درون بازی ارتباط زیادی برقرار کنند. داستان و اتمسفر The Evil Within بسیار عالی و گیمپلی نیز یکپارچه و جذاب است. تنوع بالای اسلحهها و روشهای مختلف کشتن دشمنان و استراتژیهای مختلف برای گذر از هر خطر، ارزش تکرار این بازی را بالا برده و هر بار تجربه این بازی حس متفاوتی را به مخاطب منتقل میکند. یکی از لذت بخشترین قابلیتهای این بازی، روشن کردن کبریت و سوزاندن اجساد دشمنان است.
The Witcher 2
The Witcher 2 در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و ستایش منتقدین و بازیکنان را به همراه داشت. تا پایان سال ۲۰۱۴، این عنوان بیش از ۸ ملیون نسخه فروخت که خود گواهی بر محبوب بودن این اثر است. داستان این بازی از مجموع داستانهای درون رمان شکل گرفته که توسط آقای آندره ساپکوفسکی نوشته شده است. انتخابهای داستانی جذاب، گیمپلی مطلوب و خروجی بصری بینظیر، بازی را به یک اثر فوقالعاده تبدیل کردند.
از دیگر موارد جذاب بازی میتوان به مقدمۀ طوفانی آن اشاره کرد. در ادامه نیز به لطف بمب دستساز و جادوهایی که در اختیار شخصیت اصلی قرار میگیرد، گیمپلی تکراری نمیشود. اما همه بازی در مبارزات خلاصه نمیشود؛ همانطور که گفتیم، به دلیل پایبندی این بازی به رمانها، داستانی اصولی و پر تب و تاب وجود دارد که با تصمیمگیریهای پلیر عجین شده است. گیمرها در این بازی کنترل شخصیت گرالت را در اختیار دارند و حتی میتوان با مخفیکاری به دشمنان نزدیک شد و از پشت سر آنان را از بین برد. این نشان از تنوع بالای گیمپلی بازی دارد.
Red Dead Redemption
وقایع Red Dead Redemption در سال ۱۹۱۱ و در غرب وحشی روایت میشد. شخصیت اصلی بازی جان مارستون نام دارد که برای آزاد همسر و پسرش که توسط دولت گروگان گرفته شدهاند، وارد یک ماجراجویی میشود. ساخت این بازی تقریبا ۵ سال طول کشید و یکی از پر هزینهترین بازیهای زمان خودش بود. علاوه بر غرب وحشی، بازیکن توانایی سفر به مرزهای شمال مکزیک را هم دارد. آزادی عمل بسیار زیادی در این بازی وجود داشت و بازیکن فارغ از مراحل داستانی، میتوانست بدون محدودیت در فضای بسیار وسیع این بازی به گشت و گذار بپردازد.
اگرچه این بازی جهان باز است اما یکی از لذت بخشترین بازیهای سوم شخص در بحث تیراندازی محسوب میشود و حس بسیار خوبی را به بازیکن منتقل میکند. ترکیب این حس خوب به همراه انیمیشنهای واقعگرایانه، تجربهای عالی را به مخاطب ارائه میداد، به طوری که حتی در بازیهای اکشن خطی نیز این کیفیت پیدا نمیشد. راکستار برای رسیدن به این سطح کیفی عالی، برای موشن کپچر هزینههای زیادی را متقبل شد و حقیقتا نتیجه بسیار عالی از آب در آمد. علاوه بر این، موسیقیهای بازی حس و حال غرب وحشی و بیقانونی را به خوبی انتقال میدادند.
Prototype
هر گیمری کافی است تنها چند دقیقه را صرف بازی کردن این اثر کند تا عاشقش شود. این عنوان جهان باز که در منهتن روایت میشد، به قدری در مبارزات آزادی عمل داشت که میتوانستیم ساعتها بدون خستگی به تجربهاش بپردازیم. داستان بازی در مورد ویروس خطرناکی است که در شهر پخش شده و انسان را به موجودی جهشیافته، وحشی و خطرناک تبدیل میکند. شخصیت اصلی، الکس، نیز به این ویروس مبتلا است اما روی ذهن و بدن خود کنترل دارد و قدرتهای ماورایی زیادی بهدست آورده است که میتواند از آنها برای کشتن هیولاها استفاده کند.
او به دنبال پردهبرداری از رازهای این بیماری و منشاء آن است تا مقصر اصلی را پیدا کند. با پیشروی، گیمر هم باید با هیولاها مبارزه کند و هم با نیروهای ویژه تا دندان مسلح نظامی، زیرا او هم یک هیولا شناخته شده و دولت دستور نابودی او را صادر کرده است. شهر بر اساس میزان خطر، به سه قسمت سفید، زرد و قرمز تقسیمبندی شده است. با ورود به مناطق قرمز، میتوان جنگ تمام عیار و هیجان انگیزی را به چشم دید؛ جایی که ارتش برای مبارزه با هیولاها، از تانک و هلیکوپتر جنگی استفاده میکند. علاوه بر قدرتهای فرابشری، شخصیت اصلی بازی میتواند سوار تانک بشود و هیولاها را قلع و قمع کند و اگر این را هم نخواستید، او میتواند با دو دستش تانک را بلند کرده و به سمت دشمنان پرتاب کند.
Infamous 2
دو سال پس از انتشار موفقآمیز نسخه اول، ساکر پانچ در سال ۲۰۱۱ بازی Infamous 2 را منتشر کرد. گرافیک بازی بهقدری تحسینبرانگیز بود که تا قبل از انتشار و تنها با دیدن تریلرهای این بازی، باور نمیکردیم چنین خروجی بصریای شدنی باشد و تریلرها ممکن است جنبه تبلیغاتی و از پیش رندر شده باشند و جهان باز بودن بازی نیز به باوپذیر بودن تریلرها کمکی نمیکرد.
اما خروجی بصری نهایی همان چیزی بود که نمایش داده شد. البته، ساکر پانچ این اثر را فقط برای به رخ کشیدن قدرت PS3 نساخته بود. گیمپلی بازی نیز بسیار لذتبخش بود و مبارزات احساس یک ابرقهرمان بودن را به پلیر انتقال میدادند. از سوی دیگر، با توجه به تصمیمات احساسی بازیکن، رنگ قدرتهای برقی شخصیت اصلی به قرمز یا آبی تغییر پیدا میکرد، اما این فقط برای ظاهر نبود. هر رنگ قدرتهای خاص خودش را داشت و نحوه مبارزات بازیکن تغییر میداد. این رویکرد ارزش تکرار بازی را بالا برده بود. قابلیت شلیک گلولههای الکتریکی، بمب الکتریکی و انواع مختلف قابلیتها، تک تک مبارزات را خاص و جذاب میکرد. داستان نیز اگرچه در خدمت گیمپلی بود، اما گیرایی خودش را داشت و شامل لحظات حماسی زیادی میشد.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
ردد عجب چیزی بود…
Demon’s Souls هم یادمه تمومش کردم پدرم دراومد
لیست خوبی بود جای چند تا بازی خالیه
ای کاش کستل وانیا ریمستر شه
آی لاو هک اند اسلش
دی ام سی فور اور
اسپم::::
راستی یه سایت بغلی گفت کپکام سامر گیم دست پر میخواد ظاهر شه
ینی میشه dmc6 جز بازیاش باشه؟!!!
کاستل × کستل ×
کَسِل ✓
یه نیم کیلو گوجه بخر و از خودت عیادت کن
اصلا من میخوام بگم کیستل میخوای چیکار کنی
هیچی فقط متوجه میشم که تو یه کیس خیلی
🦖
امیدوارم از اینفیموس دوباره بازی ببینیم.
اتمسفر سیاتل توی سکند سان خیلی خوب بودددددددد.
اینفمس خیلی سری معمولیی بود
تموم بشه بهتره
باید ساکرپانچ بعد گوست ۲ بره سراغ ip جدید یا اسلای کوپر
سونی میتونه یه استودیو از یه سری اعضای ناتیداگ و اینسامنیاک و ساکرپانچ بسازه که روی بازیایی مثل جک اند دکستر و رچت اند کلنک و اسلای کوپر کار کنه
حیفه به اینا بی توجهی بشه
اتفاقا به نظرم ساکرپانچ برگرده روش خیلی بهتره
اینفموس؟ دیگه دورس تموم شده
۴ . ۵ تا نسخه داشت
خب این همه لست رو ریمستر و ریمیک میکنه اینو بکنه
ناتیداگ چه ربطی به ساکرپانچ داره؟
ناتیداگ تو این مدت که بازیش درحال ساخته ریمیک و ریمستر میسازه
الان اینفموس بدن ناتیداگ بسازه😐
منظورم به طور کلی سونی بود
میگم سونی این همه دستور ساخت لست رو میده دستور ساخت اینو بده
این به استودیو بستگی داره
ناتیداگ بیش از ۴۰۰ نفر نیرو داره
ساکر پانچ ۱۶۰ نفر داره
برای جفتشونم بودجه تامین میشه
بازیش توی گیم پلی و داستان خوب بود دیگه انصافا نمیدونم از چه نظر معمولی بود 🙁
اصلا به هیچ بازی نباید بی توجهی بشه. اینفموس هم اگه بسازند خوب میشه نسازند هم تصمیم خودشونه باز..
گیمپلیش خوب بود
ولی تو بقیه چیزا خیلی معمولی بود
بد نبود معمولی بود
خب وقتی ساکر پانچ میتونه بازیای قوی تر بسازه یا قبلا ساخته چرا اینفموس رو ادامه بده
۴ . ۵ نسخه هم ازش اومده
در کل سرگرم کننده بود
مخصوصا سکند سان
اره در همین حد که بشه بهش گفت سرگرم کننده
بازیای بدی نبودن
ولی الان ساکرپانچ داره بازیای خیلی بهتر از سری اینفموس میسازه
اون هورایزنه که خیلی معمولیه و بهتره که تموم بشه.
هورایزن فعلا پولساز ترین و با کیفیت ترین ip گوریلا گیمزه ( داره پیشرفت میکنه )
ولی اگه روزی گوریلا یه بازی چند برابر باکیفیت تر ساخت اصلا دوست ندارم برگرده سمت هورایزن
هورایزنم دقیقا مثل اینفموس معمولیه
برای PC پورت نشده ن؟
Ninja Gaiden عجب شاهکاری بود. ثانیه ب ثانیش لذت خالص بود. بنظرم بهترین نسخه سری هس. Ninja Gaiden II هم فوقالعاده بود ولی نسخه اول یچیز دیگه بود بنظرم. ب هیچ وجه از دستش ندید.
بازی خیلی سختی هم بود
نمیدونم چرا دیگه نمیتونم تلفظ درستش رو بگم،همش اول میگم ninja going to moon 😂
تو نمیتونی بگی من ناخوداگاه خیلی بد میگم جوری که بن مادامالعمر برام میبرن😂
دیگه نشد رد دد ۱ بازی کنیم
الانم دیگه فکر نکنم رنگی داشته باشه
منظورم بعد از جویدن رد دد ۲
ردد ۱ ادامه ردد ۲ هستا
آره میدونم منظورم به لحاظ کیفی هست
کیفیت در همه ابعاد نه فقط گرافیک
همون چون که صد آید نود هم پیش ماست
ارزش بازی داره همین الان میشناش خیلی بهتر از ۲ه
بعضی بازیا چنان ماندگار میشن که همین الانم سراغشون برید خوبن
جمله حقی گفتی، ایولا👍🏻👏🏻☘️
infamous و prototype واقعا آندرریتد بودن.کاش infamous 1 و ۲ و festival of blood واسه پی اس۴ واسه پی اس ۵ ریمستر بشن
اینفیموس خیلى جالب بود.
Prototype
Red Dead Redemption
The Witcher 2
The Evil Within
تجربه این شاهکارها رو داشتم
امیدوارم نسخه جدید اویل ویتین ساخته شه(ولی حیف که مایکروسافت………..شرکتشون بست😭😭😭😭