نقد و بررسی سریال The Wheel of Time
سریال The Wheel of Time یکی از شاخصترین آثار چند سال اخیر در ژانر فانتزی است که توسط کمپانی بزرگ آمازون ساخته شده و برای فصل سوم نیز تمدید شده است.
در مرحله اول مخاطبین فضایی شبیه به ارباب حلقهها را حس کردهاند و همین موضوع نشان دهنده خاص بودنِ The Wheel of Time است. اثری که از یک رمان با همین نام به قلم رابرت جوردن اقتباس شده و از بازیگران اصلی آن میتوان به رزمند پایک، جاشوا استرادوفسکی و مارکوس رادرفورد اشاره کرد. بنده نیز در نقد این سریال قصد داریم مهمتر از هر معیاری؛ دو چیز را نقد کرده و کمی درباره آن بنویسیم. تخیل در سینما چیست؟ عنصر جادو در سینما چگونه ساخته میشود؟
بنده به شخصه از طرفداران پرو پا قرص ارباب حلقهها و هابیت هستم. اثری که چه از دید تخیل سازی و جادو و چه از دید المانهای سینمایی سنگ تمام گذاشته است. درباره The Wheel of Time نیز سوال مهم و اصلی همین است. آیا The Wheel of Time توانسته جادو و تخیل را بسازد؟ برای پاسخ به این سوال مجبورم The Wheel of Time را با چندین اثر جادویی و تنها از بُعد جادو و تخیل مقایسه کنم و تاکید میکنم که هدف بنده مقایسه تمام عیار نیست و فقط تخیل و جادو را مقایسه خواهم کرد تا شما عزیزان تصویر بهتری از گفته بنده داشته باشید.
برای ساخت فانتزی باید تمامی دنیا و عناصر آن به دقت ساخته شوند تا مخاطب این جهان را حس کرده و تخیل کند. برای همین اگر این دنیا ساخته نشود و یا حتی کامل نباشد؛ اثر محکوم به شکست است. برای نمونه انیمیشن سریالی آواتار آخرین باد افزار را در نظر بگیرید. در همان ابتدا مشخص میشود که این دنیا چیست. مثلا ما چهار عنصر اصلی را میفهمیم و میدانیم که آب افزارها چه کسانی و آتش افزارها چه ویژگی دارند. یعنی تیپ هر قوم و هر عنصری در جای به جای این جهان به درستی ساخته شده و از طریق همین متراژها میشود دنیای درون انیمه و همهچیز این جهان فانتزی را درک کرد. اما The Wheel of Time از همین بُعد ضربه میخورد. اصلا و ابدا هیچ جهانی به درستی ساخته نشده و مخاطب نیز نمیتواند این جهان را باور کرده و حس کند. بر فرض مثال ما در برج سفید با چندین نوع از آیسسدای طرف هستیم. قرمز، سبز و آبی. هیچیک از این رنگها تفاوتی ایجاد نمیکند و ما اصلا نمیدانیم که مثلا قدرت قرمز در چه چارچوبی است و مثلا آبی چه نقطه ضعف یا قدرتی دارد. از طرفی دنیای خیر و شر معلوم نیست. ارباب تاریکی ساخته نمیشود و هیچ هدفی از او مشخص نیست. حتی The Wheel of Time بارها بر روی کلمه “نور” و “چرخ زمان” تاکید میکند که این دو نیز به صورت منفرد و کامل برای مخاطب آشکار نمیشوند.
بگذارید کمی جدیتر و سینماییتر بنویسم. ما در سینما مفهوم نمیسازیم بلکه حس میسازیم و این حس است که برای ما مفهوم میسازد. (مفهوم عشق، جنگ، دوستی، جادو و…) مسئله بعدی و به شدت مهم این است که در سینما تصویرسازی ذهنی جایز نیست. ما باید نخست تصویر و سپس صدا را دیده و شنیده و بعد از دریافت این اطلاعات؛ قوه تخیل ما هم رشد خواهد کرد و از طریق این فرمول ما میتواینم جاهایی که در فیلم نیست را هم ببینیم و حس کنیم. طبق همین اوصاف The Wheel of Time از بُعد سینمایی یک اثر ضعیف است و اصلا عنصر جادو و جهان مخصوص این جادو ساخته نشده است. نه جادو و چارچوب آن مشخص است؛ نه آیسسدای مشخص است؛ نه سفری ساخته میشود، نه حماسهای و نه کاراکتری.
البته خیلی کوتاه درباره آیسسدای و اینکه گفتم چرا کاراکتری ساخته نمیشود؛ یک نکتهای را بگویم. چرا مردها نمیتوانند احضار کنند؟ داستان فمنیستی در جریان است؟ خب که چه؟ اصلا احضار کردن چیست؟ چرا تا فصل دوم مشخص نمیشود که آیسسدایها پیر نمیشود؟ آیسسدای اصلی یعنی رزمند پایک این چهار جوان را چگونه در این روستا پیدا کرد؟ اصلا چرا این چهار نفر؟ میبینید؟ اگر قرار باشد باگهای The Wheel of Time را یک به یک بنویسیم؛ لیست طولانی خواهد بود.
همانطور که در ابتدای مقاله نوشتم این سریال اقتباسی از یک رمان است که آن رمان برخلاف سریال؛ اثر به شدت پُر طرفدار و محبوبی است که بسیاری آن را با ارباب حلقهها مقایسه میکنند. خب پس سوال این است که چرا The Wheel of Time در ادبیات چنین موفق بوده و در سینما چنین ضعیف؟ ادبیات مدیوم تخیل و تجسم کردن است. در ادبیات اگر کاراکتر بتواند با کلام ادبی و همچینین فُرم ادبی؛ جهان درون داستان را بسازد، ما نیز میتوانیم این جهان را تجسم کنیم. تجسم چیست؟ تجسم از پسِ تجربه کاراتر و محیط برمیآید. مثلا مسخ کافکا را در نظر بگیرید. کاراکتر و متن ادبی چنان قوی است که به راحتی میشود فضا را تجسم کرد. اما سینما برخلاف ادبیات زیر سایه تجسم نیست و برعکس مدیوم سینما دیدن است. در سینما باید عنصر به عنصر جهان درون فیلم را دید و از طریق این دیدن و حس کردن به جهانبینی اثر نزدیک شد.
امیدوارم که توانسته باشم درباره فرم جادو بنویسم و شما نیز نوشتهها بنده را بفهمید. طبق نوشتههای بنده The Wheel of Time اثر خوبی نیست. اما به نظر من میشود به چند پلان و چند عنصر و اتفاق درون فیلم اتکا کرد و از آن لذت برد. قطعا در مرحله اول باید از بازی رزمند پایک تعریف کرد. او بیشک بهترین بازیگر سریال است و به خوبی از عهده نقش خود برآمده. کارش را بلد است و تمام خود را نیز در اختیار داستان گذاشته. اما به نظر بنده بعد از رزمند پایک؛ این سریال عملا بازیگر ندارد و چه بازیگران جوان و چه بازیگران مسن؛ نتوانستهاند از عهده نقش خود برآیند. بدترین بازیگر نیز به نظر بنده مادلین مدن است. بازیگری که هیچ نتوانسته کاراکتر اگوین را بازی کند و از طرفی هم خودِ کاراکتر اگوین ضعیف است. اما رزمند پایک بیشک این قابلیت را دارد که یک تنه کل سریال را رهبری کند و اگر کمی آیسسدایها درست ساخته میشدند؛ او نیز بهترین ورژن خود میشود.
بعد از بازیگری مهمترین المان که من به شخصه از آن خوشم آمد؛ استفاده از مناظر طبیعی و به شدت زیبا بود. دوربینی که قطعا توسط یک آدم کار بلد فضای کوهستانی را در کادر قرار میداد و توانست فضای کوهستانی و آن حسِ مربوط به آن را بسازد. البته متاسفانه رفته رفته این المان خوب به دست فراموشی سپرده شد و The Wheel of Time بعدها و در فصل دوم این المان را کاملا حذف کرد و دوربین خود را به درون فضای بسته برد. البته فضاهای بسته هم به خوبی ساخته شده بودند. شهرهای جادویی، برج سفید و به کل میزانسن جادو در The Wheel of Time تنها عنصری است که به درستی ساخته شده و میشود با آن ارتباط برقرار کرد.
مسئله بعدی؛ مسئله خیر و شر است. معمولا در بیشتر آثار حماسی فانتزی؛ جنگ بر سر خیر و شر است. کسی میخواهد جهان را نابود کند و دیگری میخواهد جلوی آن را بگیرد. در ارباب حلقهها عنصر شر چنان خوب و قاعدهمند ساخته شده است که اگر خود تاریکی هم در اثر نباشد؛ میشود ردپای آن را در جابجای اثر دید. اما در The Wheel of Time ارباب تاریکی تنها تیپ است. اژدها هم تیپ است. اصلا نه اژدهایی ساخته میشود و نه ارباب تاریکی. حال بعد از یک سفر طولانی و سخت؛ میان این دو یک جنگ اتفاق میافتد. جنگی به شدت مسخره و آبکی که اصلا حماسه آفرینی نمیکند. جنگی که بعد از فصل اول به فصل دوم کشیده میشود و حتی در فصل دوم نیز سر و ته قضیه هم نمیآید و همهچیز میماند برای فصل سوم. این موضوع نیز اشتباه دیگری است که The Wheel of Time مرتکب شده. یک سریال چنان باید در ترغیب مخاطب قوی باشد که مخاطب برای فصلهای بعدی نیز همراه داستان باشد. اما The Wheel of Time ترغیب نمیکند؛ منتظر میگذارد.
The Wheel of Time از دید اکشن قابل توجه و اما در جنگهای بزرگ خیلی بد است. مثلا در جنگ تن به تن بین محافظها و فیدها؛ اکشن خوبی برای مخاطب ساخته میشود. اما همین که کار به جنگهای بزرگ میکشد؛ The Wheel of Time نمیتواند حماسه بسازد. نمونهاش در فصل یک و حمله ترالکها به شهر مرزی اتفاق افتاد. ترالکها با ارتشی بزرگ و ترسناک (ترالکها به خوبی ساخته شدهاند) پشت دروازهها ایستاده و به ناگهان به درون سرازیر میشود. رهبر انسانها یک زن آسیایی است که بسیار هم بازیگر بدی است و حماسی حرف زدنهای او برای سربازان کمی مسخره به نظر میرسد. اما هرچه هست؛ از این نبردها حماسهای ساخته نمیشود. همهچیز در یک اکستریم لانگ شات اتفاق افتاده و هیچ حسی خلق نمیکند.
در پایان میشود گفت که The Wheel of Time با تمامی کم و کاستیها اثری است که مخاطب را پای صفحه نمایش نگه میدارد. طول میکشد اما درنهایت باعث میشود تا این جهان کمی برای ما مهم باشد. روایت سریعی دارد و از طرفی صحنههای اضافی زیادی در آن چپانده شده؛ اما با تمام اینها میشود تماشا کرد و کمی از آن لذت برد.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
کاش سریال The Wheel Of Time رو شبکه HBO میساخت. شاید از لحاظ جلوههای ویژه نسبت به آمازون ضعیفتر بود اما در عوض تم سریال مثل Game Of Thrones خیلی دارک بود، داستان قویتری داشت و شخصیتپردازیِ بهتری هم برای کاراکترها میدیدیم.
سریال The Wheel Of Time براساس کتابهای Wheel Of Time ساخته شده. دیگه داستانش همون داستان کتاب هست. اگه HBO هم میساخت داستانش همین بود.
اوه اوه اوه الان داشتم این نقد قدیمی رو میدیدم به این پیام شما برخوردم عزیز درسته اطلاعات شما زیاده ولی وقتی کتاب ها رو نخوندی لطفا در موردشون نظر نده.
اولاً سریال GOT رو HBO ساخت و دیدیم که آنچنان هم به داستان کتابها وفادار نبود. حتی در فصولی که از کتابها اقتباس شده بود، دیگه چند فصل آخرش که از خودشون نوشته بودن بماند که چه گندی زدن.
…
ثانیاً شما یکبار کامنت کاربر Harry Potter رو بخون. نوشته: “اگه HBO میساخت داستان قویتری داشت”. دیگه داستان سریال مثل کتاب بود (حداقل در فصل اول که من دیدم) شاید تفاوتهایی داشت مثل همون سریال GOT ، ولی شالوده داستانه سریال مشابه همون داستان کتاب هست. فیلمنامه نویس سریال که دیگه نمیتونه داستان رو قوی تر کنه. همون داستان و شخصیت پردازی سریال GOT کلّی باگ و ایراد داره.
…
ثالثاً، بله. من کتابها رو نخوندم. ولی هروقت یک فیلم و سریال اقتباسی از روی کتابی میبینم، سعی میکنم خلاصه اون کتاب رو بخونم تا ببینم داستان اصلی کتاب چطوریه و چقدر با اساس و پایه داستان سریال فرق داره. ضمن اینکه یه ویدئو از نقد فصل اول سریال The Wheel of Time دیدم که توسط کسیکه کتابها رو خونده بود و یوتیوبر کتابهای فانتزی هست ساخته شده بود. ایشون با وجود نقصهای سریال ازش تعریف کرده.
برادر من شما رو یه کابر بسیار خوب با دانش میدونم و بسیار از اطلاعاتت بهره میبرم و به عنوان کسی که کتاب رو خونده بزار یه چند تا مورد رو بگم که شاید به نوبه خودم به گنج دانشیت اضافه کرده باشم.
(خطر اسپویل)
۱- در سریال موارین تا قسمت های آخر فصل یک فکر میکنه که اژدهای تجلی یافته اگوین هست و قبل از اون هم زن های ایموندزفیلد رو به عنوان کاندید این موضوع در نظر میگرفت با اینکه این با کتاب زاویه داره اژدهای تجلی یافته مردی هست که دالان میزند. حالا مشکل این ماجرا چیه چون که در چرخه کاریاثون یا همون پیشگویی اژدها در دنیای کتاب گفته میشه که اون دنیا رو درهم میشکنه همونطوری که ۳۰۰۰ سال پیش مردان آیزسدای جهان رو شکستن ولی وقتی یه زن که دیوانگی به سراغش نمیاد هم میتونه اژدهای تجلی یافته باشه به مقدار قابل توجهی از تهدید ظهور دوباره اون کم میشه.
۲-من تا کتاب ۵ ام که خوندم که موارین عزیز هم به رحمت خدا رفت رابطه هم جنس گرایانه بین موارین و سوان سانچه ندیدم.
۳-حذف شدن یکی از کلیدی ترین شخصیت های کتاب به نام وام مریلین داستانسرا که نقش بسیار پررنگی در ادامه مجموعه داره و حذف شدنش حفره بزرگی در داستان وارد میکنه.
در آخر متاسفانه نمیدونم آیا نویسندگان سریال کتا ها رو خوندن یا ته چون حتی کوچک ترین اتفاقات که شاید در کتاب اول بی اهمیت به نظر برسن مهم هستن و عواقب بعضی از تصمیماتی که در کتاب اول گرفته میشه تا کتاب پنجم و ششم معلوم نمیشه.
وقتی منتقد دنبال گرفتن لایک می رود : (از متن) “ چرا مردها نمیتوانند احضار کنند؟ داستان فمنیستی در جریان است؟ خب که چه؟” حالا آیا این سئوال هم برای ایشون پیش اومده؟ “چرا زن ها نمیتوانند ویچر بشوند؟ داستان ضد زن در جریان است؟ خب که چه؟”.
واقعا خوب که چه. این مختصات این داستان هست و اون مختصات اون دستان. چه ربطی داره؟ علاوه بر اون در طی ۲۰۰ سال بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زن (از ۱۲ تا ۷۰ ساله) به جرم جادوگری اعدام شدن در حالیکه هیچ سابقه ای در استاد قرون وسطی برای مردان جادوگر نیست. چرا باید نویسنده جهانی قرون وسطایی تصور کنه جادوگرهای مرد هم با مختصات جادوگرهای زن حضور داشتن؟ منطقا تا قبل از هری پاتر هم اصلا این همه جادوگر مرد موجود نبود و تک و توک مثل دنیای ارباب حلقه ها مردانی داشتیم که قدرتهای جادویی داشتن اما نه مثل ادبیات مدرن.
در رابطه با نقد منتقد حرفی ندارم(بنظرم اشتباه متوجه شدی حرفشو. جمله های سوالی در واقع داره میگه فمنیستی هست که هست) ولی این ایده که زنا جادو داشته باشنو مردا نه رو قبلا دیدم و بنظرم جالبه اما در رابطه با ویتچر خب زنا ویتچر نمیشدن ویچ که میشدن.
و اینکه اون ویتچر نشدن زنا دلیل منتقی داشت که تو کتاب توضیح داده شده.
کتاب اینو نخوندم نمیدونم ولی آیا اینم توضیح منتقی داره یا نویسنده فقط فمنیست بوده میخواسته زنو قوی جلوه بده؟
سلام
برخلاف شما که مچ گیری میکنید؛ بنده نقد میکنم.
یک خط از یک مقاله منسجم رو بیرون کشیدید و عقاید افراطی تون اجازه نداده تا مطلب رو درک کنید.
بنده سوال پرسیدم که آیا داستان فمنیستی در جریان است؟ این سوال توهین به جریان فمنیسم نیست؛ صرفا یک سواله که پاسخ به اون میتونه فضای داستان را آشکار تر کنه. چرا مردها نمیتونن احضار کنن؟ این هم یک سواله که اثر به اون پاسخی نداده و وقتی که من مخاطب بی جواب و مات و مبهوت وسط این داستان ایستاده ام؛ چیزی رو درک نمیکنم.
کلا مثال ها و سوال ها هم درباره فرم جادو در ادبیات و سینما بود. بهتره این بخش رو هم بخونید تا چند چیز هم یاد بگیرید.
با احترام.
جواب شما در سریال داده شده، ولی چون شما با دقت نگاه نکردی متوجه نشدی.
…
مَردان نمیتونن از “قدرت واحد” استفاده کنن چونکه در دنیای قبلی تاریکی باعث آلوده شدنه نیمه مذکره منبع قدرت واحد شده و اگه مَردی به منبع قدرت متصل بشه به تاریکی آلوده شده و دیوانه و پلید میشه. برای همین استفاده از قدرت واحد برای مَردان ممنوع هست و اگه مَردی اینکارو انجام بده توسط Aes Sedaiها سرکوب میشه. چون اونا میترسن که اون مَرد تبدیل به اژدهای بعدی بشه و دنیا رو نابود کنه.
سلام دوست عزیزم
شما نقد بنده رو کامل نخوندید.
بنده نوشتم که سینما برخلاف ادبیات مدیوم تخیل نیست و مدیوم دیدن است. تمامی عناصر باید به قدری درست و دقیق کار بشن که اصلا نیازی به توجه زیاد نباشه.
به قول هیچکاک بزرگ؛ استاد فرم در سینما: فیلم خوب، فیلمیه که حتی اگر صداش رو هم قطع کردی، مخاطب متوجه فرم داستان بشه.
مرد جادوگر تو اون دوران بوده ؟
سریال رو خیلی عالی نساختن و بازیگرهای جوونش خیلی خوب نیستن، البته فصل دوم سریال بهتر شدن، اما هنوز جای کار داره، چرا به خیلی از سوالات درست جواب داده نشده میتونه منبعش باشه، فکر کنم ۱۴ کتاب به علاوه یه پیش درآمد باشه، نمیشه توی یک فصل سریال یا حتی دو سه فصل هم همه چیز رو توضیح داد، دلیل جادوگر نبودن مردها توی کتاب هم توضیح داده شده فکر کنم فصل های بعدی بیشتر به مسائل دنیای کتاب پرداخته بشه. خلاصه اینکه سریال بدی نیست، فرصت کردید ببینید
ممنونم از نقد شما اقای کریمی
مث همیشه فوق العاده
با توجه ب نقد نسبتا مثبت شما حتما سریالو نگاه میکنم 🔥
ای کاش شما یه مقاله میزدید و ۱۰ تا از اندرریتد ترین فیلمایی که دیدین رو با یک نقد کوتاه معرفی میکردین
جای چنین مقالاتی در بخش سینما واقعا خالیه
سلام وقتتون بخیر و شادی
من زیاد از دنیای فیلم سازی سرم نمیشه اما از اونجایی فیلم زیادی میبینم و توی نویسندگی ام سر رشته دارم
میدونم که انتقاد سما به جا و وارده به این سریال ،من خودم این سریال رو خیلی دوست دارم اما از این ضعف هایم نمیشه چشم پوشی کرد داستان خوبی داره میتونست جذاب تر از این ساخته بشه