بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم)

محمدرضا رهبر
۱۰:۴۳ ۱۳۹۱/۰۸/۰۸
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

در اینترنت بیوگرافی های کاملی از هر شخصیت وجود دارد ولی در این سری مثاله های سعی می کنم از بیشتر کاراکتر ها توضیح کوتاهی بدهم و شما را بیشتر با آن ها آشنا کنم.

در قسمت قبلی نگاهی بر شخصیت های ناتان دریک، آدام جانسن، فرمانده شپارد، گرالت و آیزاک کلارک داشتیم حال به بیوگرافی ۵ شخصیت دیگر می پردازیم (از همینجا به دلیل عقب افتادن این قسمت عذر می خواهم ولی این قسمت بسیار طولانی و جذاب است!)

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

 ۲۶- جین کازاما:

مسلما سری بازی های تیکن در دل همه ی گیمر ها جای دارند و یکی از اصلی ترین شخصیت های این سری بازی ها جین کازاما است. جین برای اولین بار در نسخه ی سوم تیکن یعنی تیکن ۳ معرفی شد و او پسر کازویا میشیما و جون کازاما است. او پس از آموزش های سخت و دشوار ، بسیار قوی تر شد و برای گرفتن انتقام از قاتل مادرش یعنی اوگر وارد تیکن شد( این آموزش های سخت و مشکل را پدر بزرگ جین کازاما یعنی هیهاچی میشیما به او یاد داده بود). نکته ای جالب که درباره ی این شخصیت است این است که او دارای یک ژن شیطانی نیز است(این ژن از پدرش به ارث رسیده است) در آخر نسخه ی سوم یعنی تیکن ۳ جین کازاما موفق به کشتن قاتل مادرش یعنی اوگر می شود ولی پدربزرگش به جین تیر زده و پس از اطمینان از مرگ او ناگهان ژن شیطانی برای اولین بار فعال می شود و فرار می کند و در نسخه ی پنجم با شخصیتی جدیدی به نام دویل جین ( جین شیطان) روبرو شدیم.

جین شیطان صفت تغیراتی نسبت به ژن سالم خود دارد و آن ها این هستند که جین شیطان صفت دارای دو بال ، چشمانی قرمز، شکل بدنی عجیب و… است و از همه مهم تر آن است که او از فنون رزمی جدیدی استفاده می کند. دلیل وجود داشتن این ژن شیطانی:

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

جون کازاما که مادر جین است زمانی که جین را حامله بود متوجه می شود که پدر جین یعنی شوهرش با شیطان پیمان بسته و برای همین تصمیم می گیرد با او مبارزه کند در این مبارزه پدر جین یعنی کازویا میشیما شکست می خورد و مادر جین یعنی جون کازاما به محلی دور افتاده که هیچ کس آن جا را نمی شناسد رفته و او را بزرگ می کند. لازم به ذکر است که پدر جین از حامله بودن زنش خبری نداشت. اوگر یا همان شیطان بزرگ در به در به دنبال جین می گردد زیرا می داند که جین از پدرش ژن شیطانی به ارث برده است و برای همین او می خواهد ژن شیطانی جین را گرفته و به خود تزریق کند تا قوی تر شود. مادر جین متوجه این موضوع می شود و به جین می گوید که هر لحظه امکان دارد اوگر حمله کند ، اگر او حمله کرد به پیش پدربزرگت برو و خودت را معرفی کن.

در شب تولد ۱۵ سالگی جین ناگهان روز ناخوشایندی فرا می رسد و اوگر در آن شب طوفانی حمله می کند مادر جین مقابلش می ایستد و جین برای کمک به مادرش به سمت اوگر حمله می کند ولی ناگهان اوگر از بازوی چپ او را می گیرد و به طرفی دیگر خانه پرتاب می کند و بیهوش می شود، وقتی جین به هوش می آید می بیند نه خبری از مادرش است و پس از مدتی متوجه می شود که بر روی دستش علامکت شیطانی حک شده است! جین همانطور که بازویش را که درد فراوانی داشت گرفته بود، قسم خورد که انتقام مرگ مادرش را از اوگر بگیرد. جین پیش پدربزرگش هیهاچی میشیما رفت و گفت که پسر کازویاست. هیهاچی در این باره چیزی به کازویا نگفت و جین را به مدت ۴ سال آموزش داد. جین ۱۹ ساله دیگر به پدربزرگش بسیار اعتماد داشت. در این هنگام جین دیگر حرفه ای شده بود. در نسخه ی سوم جین پس از پست سر گذاشتن رقیبان زیاد به فینال می رسد و باید با اوگر مبارزه کند، پس از چند ساعت مبارزه جین اوگر را شسکت می دهد! در این هنگام پدر بزرگش یعنی هیهاچی دستور می دهد که به جین تیر شلیک کنند و پس از اطمینان از مردن او برای اولین بار ژن شیطانی شروع به کار می کند و…!

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

۲۷- لی اورت:

لی شخصیت اصلی بازی سریالی The Walking Dead است. داستانی که در بازی نظاره کننده ی آن هستیم با داستان فیلم بسیار تفاوت دارد. در این بازی سریالی ، براثر پخش شدن ویروسی خاصی در بین عموم ، تمام مردم به زامبی تبدیل شده اند و فقط عده ای خاص جان سالم به در برده اند . لی یک جنایتکار محکوم شده که با تبدیل شدن دنیا به ویرانه ، شانسی دوباره به او داده شده است . لی گاهی اوقات آرام و گاهی اوقات امید وار است. او یک جمله ی زیبا و جذاب دارد { If you come back here I’ll kill you! Do you understand? I will kill you)

توضیحی از داستان هایی که برای لی اتفاق افتاده:

در قسمت اول:

در ابتدای بازی او را مشاهده می کنیم که با دستبند در یک ماشین پلیس قرار دارد و افسر پلیس او را به خارج از شهر آتلانتا می برد. شروع بازی بسیار جالب است. در صحبت هایی که میان لی و افسر پلیس رد و بدل می شود، اطلاعات کمی درباره جرم لی بدست می آورید. در بین دیالوگ های ابتدایی بازی، ماشین پلیس با یک زامبی که به آن ها Walker گفته می شود، برخورد می کند و از جاده خارج می شود. پس از اینکه لی به هوش می آید و با سختی از اتومبیل واژگون شده خارج می شود، به سمت افسر پلیس می رود تا کلید دست بندش را پیدا کند. او کلید را پیدا و دستانش را آزاد می کند، اما ناگهان افسر پلیس که به یک Walker تبدیل شده به سمت او حمله ور می شود و در یک صحنه هیجان انگیز باید با پیدا کردن سلاح و تیری که در کناری افتاده، او را از بین ببرید. لی افسر پلیس را از بین می برد، اما این کار باعث می شود که توجه Walkerهای بیشتری را به خودش جلب کند.

او از آن منطقه فرار می کند و به خانه ای می رود که در آنجا دختربچه کوچکی به نام کلمنتاین (Clementine) حضور دارد که خانواده اش برای تعطیلات به شهر سوانا رفته اند، اما موفق به بازگشت نشده اند و پرستار این کودک هم او را تنها گذاشته است. پس از اتفاقاتی که در خانه رخ می دهند، لی و کلمنتاین به دنبال کمک می گردند و افرادی را پیدا می کنند که آن ها را به یک مزرعه می برند.

در قسمت دوم:

این قسمت ۳ ماه پس از اتفاقات نسخه قبلی اتفاق می افتد.گروه نجات یافتگان در همان مسافرخانه ای که در نسخه اول به آن رسیده بودند، پنهان شده اند و سعی می کنند که روزهای سخت را به شکلی سپری کنند. اما اینبار مشکل اصلی آن ها در کنار مقابله با Walkerها، مبارزه با گرسنگی و پیدا کردن غذا است. آن ها به مقدار کافی غذا برای خوردن ندارند و با جیره ای بسیار کم سعی می کنند که راهی برای رهایی از این گرفتاری پیدا کنند. در ابتدای بازی، اعضای گروه برای بدست آوردن غذا شروع به جستجو می کنند و در همین بین با افراد تازه ای مواجه می شوند که یکی از آن ها در تله ای گرفتار شده است. آن ها از شما درخواست کمک می کنند و در همین حال Walkerها نیز به سمت شما حمله می کنند.

در اینجا می توانید به گروه کمک کنید و راهی برای آزاد کردن فردی که در تله قرار دارد، پیدا کنید. اتفاقات جالبی رخ می دهند و بازیکنان مجبور می شوند که پای فرد گیر افتاده در تله را قطع کنند و آن را به کمپ خود ببرند. گروه نجات یافتگان اختلافاتی با هم دارند که بیشتر آن بر سر شکل رهبری گروه و افرادی است که این کار را انجام می دهند. حتی اضافه شدن افراد جدید به گروه شرایط را سخت تر می کند و موضوع نبود غذا جدی تر می شود، اما دوباره دو نفر که به دنبال سوخت می گردند به سمت آن ها می آیند و می گویند که اگر سوخت دریافت کنند، می توانند به آن ها غذا و جای امن تری برای ماندن بدهند. گروه با این کار توافق می کند، اما این کار چالش ها و خطرهای جدیدی به همراه دارد که در طول بازی با آن ها مواجه می شوید.

در قسمت سوم:

شخصیت هایی که در یک مسافرخانه پناه برده اند، با مشکلات دیگری روبرو می شوند. عده ای قصد دارند این مکان را ترک کنند و عده دیگر قصد دارند که همچنان در این مسافرخانه بمانند. اما در این بین اتفاقات مرموزی رخ می دهند. شخصیت های بازی به دنبال جمع آوری دارو و تجهیزات مورد نیاز به شهر می روند و با فرار از دست Walkerها خود را به مسافرخانه می رسانند. اما در این بین دودستگی بین گروه نجات یافتگان بیشتر می شود و بحث سر ماندن و رفتن بیشتر می شود. در همین بین، گروه متوجه می شود که مواد مورد نیاز آن ها از جمله دارو و غذا به سرقت می رود و این کار توسط یکی از اعضای گروه انجام می شود.
لی سعی می کند سرنخ هایی از این اتفاق پیدا کند که ناگهان گروهی ناشناس به آن ها حمله می کنند و همه چیز مشخص می شود. گروهی که به مسافرخانه حمله کرده اند در قبال دریافت دارو و غذا به آن ها حمله نمی کرده و پس از اینکه لی متوجه این موضوع می شود، آن ها به مسافرخانه حمله می کنند. اتفاقات زیادی رخ می دهند و پس از درگیری های هیجان انگیزی که مشاهده خواهید کرد، گروه از مسافرخانه فرار می کنند. در این بین همچنان باید به دنبال فردی که به دزدان باج می داده، بگردید.

در قسمت چهارم:

در این قسمت افراد، پس از پشت سر گذاشتن اتفاقات، از دست دادن افراد مختلف و اضافه شدن افراد جدید، به ساوانا رسیده اند. مکانی که آن ها برای بدست آوردن قایق، فرار از منطقه و پیدا کردن پدر و مادر کلمنتاین  به آنجا آمده اند.

رنگ و بوی زندگی در این شهر وجود ندارد و سرود مرگ را می توان در تمام کوچه ها و خانه های آن شنید! شخصیت های بازی از همان لحظه ورود به شهر با اتفاقات عجیبی روبرو می شوند. شخصی مرموز از طریق بی سیمی که کلمنتاین در اختیار داشت، با آن ها ارتباط برقرار می کند و در حالیکه کسی نمی داند او کیست، درگیر اتفاقاتی می شوند که این مرد مرموز با آن ها در ارتباط است. ناقوس کلیسایی به یکباره و به طرز مشکوکی به صدا درمی آید و توجه Walkerها به گروه نجات یافتگان جلب می شود. آن ها به سختی فرار می کنند و در این میان یکی دیگر از اعضای گروه را جا می گذارند. گروه به خانه ای متروک می رود که در آن هیچ غذا و دارویی وجود ندارد و امید (Omid) که از نسخه قبل پایش صدمه دیده بود، وضع وخیمی دارد.

لی و گروهی از شخصیت ها برای پیدا کردن قایق و دارو از خانه خارج می شوند، اما نه قایقی پیدا می کنند و نه دارویی! آن ها متوجه اتفاقات وحشتناکی در شهر می شوند. علامت هایی از گروهی به نام Crawford در سرتاسر شهر دیده می شوند. در این بین، آن ها با دختری به نام مولی  روبرو می شوند و او درباره Crawford ها توضیح می دهد. گروهی که سعی می کنند به هر قیمتی زنده بمانند، بچه ها و بیماران را در گروه خودشان راه نمی دهند و با قوانینی که دارند، شرایط را برای کسانی که در گروه آن ها نیستند، سخت کرده اند. آن ها به طرز فجیعی دست به وحشیگری زده اند و قلمرویی برای خود ساخته اند که خیلی ها ترجیح می دهند به دام Walkerها بیفتند تا به این گروه بپیوندند.

اما شرایط گروه به شکلی پیش می رود و اتفاقاتی برای آن ها رخ می دهند که برای بدست آوردن دارو و تجهیزات برای راه اندازی قایقی که پیدا می کنند، باید به طور پنهان به مرکز این گروه بروند. {هنوز قسمت پنجمی منتشر نشده و اطلاعاتی از زندگی لی نیست برای همین فقط داستان او در این سریال را گذاشتم.}

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

۲۸- کوروو آتانو:

Dishonored با داشتن Ip های جدیدش توانست انقلابی به پا کند و یکی از نامزد های برترین بازی سال شود!

کوروو بعد از یک ماموریت طولانی نزد ملکه بازمی گردد. کوروو مورد محبت ملکه و دختر ۱۰ ساله ی او به نام امیلی که ولیعهد و وارث تاج و تخت خواهد بود، می باشد. این محبت که در آغاز بازی با بازی های کودکانه با امیلی بسیار زیبا طراحی شده است و حوادث تلخی که در ادامه رخ می دهد و سرنوشت زندگی کوروو و امیلی را تغییر می دهد. کوروو آتانو متهم به قتل ملکه می شود و به دنبال آن راهی زندان می شود.جانشین موقت پادشاه هیرام باروز (Hiram Burrous) که قبلا رییس یک سازمان جاسوسی بوده،طی یک کودتا علیه ملکه ،ضمن کشتن او، کوروو را مقصر این واقعه نشان می دهد.
به دنبال این حوادث،کوروو سعی در نجات از زندان دارد و به کمک The Outsider که شخصیتی مرموز و دارای ویژگی های ماوراطبیعی بوده از زندان نجات می یابد.عطش انتقام او هم زمان با وقایعی نظیر شیوع بیماری طاعون اوج می گیرد… {توضیحاتی زیادی از این شخصیت نمی دهم چون بازی به تازگی انتشار یافته و عده ی زیادی در حال بازی کردن آن هستند و اگر بیوگرافی کوروو را بنویسم داستان بازی تقریبا فاش می شود!)

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

۲۹- جیسون برودی:

جیسون شخصیت اصلی بازی Far cry 3 بوده و چون هنوز این بازی منتظر نشده است توضیحات زیادی از این شخصیت در دسترس نمی باشد.

جیسون هیچگونه تمرین تیراندازی معمولی را به انجام نرسانده و از فنون رزمی اطلاعی ندارد. وی همراه دوستانش به طور کاملاً اتفاقی طی سفر دریایی خود به جزیره ای مملو از دزدان و قاتلانی که مدام در کشمکش و نزاع با یکدیگر هستند، پا می گذارد و بلافاصله توسط آنها به اسارت درآمده و در جزیره ماندگار می شوند. جیسون از دوستانش جدا شده و به دیدار Vaas، رئیس جزیره می رود. بنا به گفته های Vaas در بازی، این دو پیش از این نیز ملاقاتی با هم داشته اند. جیسون که در طول بازی برای یافتن دوستان و به ویژه نامزدش، یعنی Liza تلاش می کند، فضا و شرایط جزیره کم کم بر روی وی تأثیر گذاشته و به تدریج تبدیل به شخصیتی دیگر می شود. صبح روزی که جیسون به این جزیره استوایی رسید، وقتی از خواب بیدار شد متوجه شد که نامزدش دزدیده شده و دوستش Doug کشته شده است و از همه مهمتر در جزیره ای پر از بیماران روانی گیر افتاده است. وی به دست Vaas افتاده و تقریباً توسط او به قتل می رسد، اما در آخرین لحظه با مشقت فراوان از مرگ می گریزد. Vassدوباره او را می گیرد و تا سر حد مرگ وی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، اما باز هم جیسون با راهکارهایش موفق به فرار شده و به کشف جزیره و رازهای آن می پردازد. رازهایی که باید مخفی می ماندند!

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

۳۰-دانته:

دانته شخصیت اصلی سری بازی های Devil May Cry و یک دو رگه ی انسان/شیطان میباشد. او فرزند اسپاردا و اوا و نیز برادر دوقلوی ویرجیل می باشد.

بعد از مرگ (ناپدید شدنش) پدرش، دانته و خانواده اش مورد تهاجم شیاطین قرار گرفتند. در همان حال ویرجیل ناپدید و مادرش کشته شد. پس از نجات یافتن دانته از این مهلکه او تمام وقت خود را صرف یاد گیری و کنترل قدرت های خود کرد تا انتقام خانواده اش را بگیرد و همان هدف پدرش را دنبال کند. بعد از یادگیری کامل او مغازه ای نیز برای شروع کارش باز کرد. در شماره اول و آغازین بازی دانته توسط تریش استخدام می شود؛ زنی مرموز که هدفش همانند مادر مرحومش جلوگیری از بازگشت پادشاه شیاطین، Mundus می باشد. نقشه او فرستادن دانته برای کشتن گارد های موندوس بود حتی اگر به قیمت جان دانته تمام می شد، اما با این کار او راه خود را برای رسیدن به موندوس هموار می کرد. در همین راستا دانته با برادر خود ویرجیل روبرو می شود. شخصی که اکنون برای موندوس کار می کرد و در پی کشتن دانته بود. از آن سمت تریش که به نحوی دیدش به دانته عوض شده بود از هدف اصلیش دست کشید و به کمک دانته رفت تا بعد از نجات او به کمک هم موندوس را تا ابد در دنیای شیاطین زندانی کنند. بعد از آن ماجرا تریش نیز همکار دانته شد. یعنی شغل شریف سلاخی شیاطین.بعد از موفقیت نسخه اول زیاد هم دور از انتظار نبود که کپ کام به سراغ نسخه دوم این بازی برود. در شماره دوم بازی کارگردان نسخه اول (Hideki Kamiya) حضور نداشت و این پروژه به دست گروهی جداگانه سپرده شد و آن گروه نیز مسیری جدا را انتخاب کردند. شخصیت دانته به کلی عوض شد. اینبار دانته کمتر حرف میزد و آن غرور همیشگی دانته غایب بود.
در شماره دوم تمرکز اصلی بازی بر روی کمک به شخصی به نام Lucia بود، برای مقابله با Arius یکی از بزرگترین تاجرین بین المللی که قصر داشت با استفاده از قدرت شیاطین دنیا را به تسخیر خود در بیاورد. در پایان بازی دانته باید وارد دنیای شیاطین میشد تا سرکرده شیطان ها را از فرار متوقف کند، اما دروازه ها بسته شدند و دانته به تله افتاد. دانته بعد از اینکه متوجه شد دیگر راه بازگشتی به دنیای انسان ها وجود ندارد، تصمیم گرفت به عمیق ترین مکان این دنیای شیطانی برود. ( بعد از پایان بازی و نمایش صفحه Credits یک کات سینس اضافی به نمایش در می آید که Lucia در دفتر دانته بر روی صندلی نشسته و با شنیدن صدای موتور سیکلت دانته به سمت بیرون میدود)
شماره سوم بازی Devil May Cry 3: Dante’s Awaking، بیشتر به سمت شماره اول بازی سوق گرفت و دانته جوان و از خود راضی ما بازگشته بود. هرچند شماره سوم نیز توسط گروهی که شماره دوم را ساخته بودند، ساخته شد اما این شماره خیلی به DMC1 نزدیک بود و میتوانست موفقیتی دیگر برای این سری به ارمغان بیاورد. در این شماره بازی کنان میتوانستند از صحبت ها و متلک هایی که دانته برای شیطان های میانداخت لذت ببرند. بخش داستانی بازی اینبار شامل درگیری دانته و برادر دوقلویش Virgil بود. ویرجیل سعی در باز کردن دروازه دنیای شیاطین به این دنیا برای به دست آوردن قدرت کامل پدرش اسپاردا میباشد. که در آن سوی جریان دست رسی به شمسیر اسپاردا یعنی Force Edge نیز میسر خواهد شد. در ادامه دانته با زنی به نام Lady روبرو میشود کسی که توسط پدرش Arkham تحت تعقیب است. (Arkham) با برادر دانته، ویرجیل همکاری می کند اما خود نقشه های جداگانه ای در سر دارد.) در پایان دانته سهم خود را از شمشیر اسپاردا طلب میکند و ویرجیل نیز زندگی ابدی در دنیای جهنمی شیاطین را انتخاب میکند. از آن سو لیدی نیز از دست پدرش خلاص میشود و در کنار دانته به مبارزه با شیاطین می پردازد. دانته نیز یک اسم همیشگی برای مغازه خود برمیگزند Devil may   cry یا شیطان هم می گرید.

* این بود قسمت ششم ( شخصیت هایی که انتخاب شده است به انتخاب کاربران است!)*

موفق باشید

قسمت بعدی در هفته های بعد

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا
بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

بیوگرافی برترین کرکتر های دنیای گیم ( قسمت ششم) - گیمفا