بررسی ناگفتههای فیلم Oppenheimer از تولید نخستین بمب اتم در جهان
فیلم Oppenheimer با تمرکز بر ترسناکترین و بزرگترین کابوس بشر تغییراتی را در داستان اعمال کرده که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
بشر در طول تاریخ دست به تصمیمات ویرانگری زده که نسلهای بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال باید گفت که ساخت بمب اتم دیوانهوارترین تصمیمی است که تاکنون در طول تاریخ توسط بشریت گرفته شده است؛ برخورداری از سلاحی که میتواند حیات را برای همیشه بر روی کره زمین نابود کرده و تنها کافیست تا انسانی دیوانه و جاهطلب برای مقاصد شوم خود درصدد استفاده از آن بربیاید تا مفهوم زندگی بر روی کره خاکی برای همیشه پایان یابد.
در حالی که افراد متعددی در تدارک بمب اتم نقش داشتهاند اما کلید ساخت آن را باید به شخص جی. رابرت اوپنهایمر ارتباط داد. کسی که به عنوان پدر بمب اتمی تاریخ شناخته شده و با نهایی کردن پروژه منهتن، سلاحی را در اختیار بشر قرار داد که استفاده آن در هیروشیما و ناکازاکی نشان داد که با چه کابوسی طرف خواهیم بود. سلاحی که امروزه در دست انواع و اقسام کشورها قرار داشته و حتی خود کشور ایالات متحده آمریکا نیز نسبت به آن ترس و وحشت دارد.
کریستوفر نولان با همکاری برخی از مشهورترین بازیگران حال حاضر سینما که در مرکز آنها شخص کیلین مورفی قرار دارد، به سراغ زندگی پر فراز و نشیب جی. رابرت اوپنهایمر در فیلم Oppenheimer رفته تا ساخت نخستین بمب اتم را به تصویر بکشد. مسئلهای که با اتفاقات عجیب و غریب و دیوانهواری همراه بوده و البته که تفاوتهای قابل توجهی در فیلم و رخدادهای واقعی وجود داشته که میتواند مخاطبین سینما را گمراه نماید.
به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ بررسی ۸ تفاوت کلیدی رفتهایم که مطالعه آن میتواند برای دوستداران تاریخ از اهمیت ویژهای برخوردار باشد.
مسموم کردن فیزیکدان پاتریک بلاکت
در اوایل فیلم Oppenheimer شاهد هستیم که جی. رابرت اوپنهایمر برای مطالعه فیزیک به اروپا رفته تا بتواند با فیزیکدانان مشهوری همچون پاتریک بلاکت و نیلز بور تعامل داشته باشد. با این حال پس از آن که شخص پاتریک بلاکت او را از سخنرانی منع میکند، اوپنهایمر تحت تاثیر قرار گرفته و به همین سبب نیز سعی میکند تا استاد خود را با آغشته کردن سیانور به سیب مسموم نماید.
سکانسی که کلیت آن حقیقت داشته و چنین مسئلهای در نهایت دردسرهای بسیاری برای اوپنهایمر درست میکند که تا مرز اخراج وی از دانشگاه کمبریج نیز پیش میرود. با این حال تفاوت ماجرا در این است که فیلم Oppenheimer به ما نشان میدهد که او از مسموم کردن استاد خود صرف نظر کرده و وقتی که برای برداشتن آن سیب به آزمایشگاه بازمیگردد، نیلز بور آن را در دست گرفته و خبری از پاتریک بلاکت نیست. اتفاقی که سندیت تاریخی نداشته و اساساً نیلز بور، فیزیکدان دانمارکی دخالتی در این مسئله و دیدار نداشته که بخواهد جانش در خطر قرار بگیرد.
اطمینان جی. رابرت اوپنهایمر از عدم کارکرد بمب اتم
در روز انجام آزمایش ترینیتی، نگرانیهای بسیاری وجود داشت. از تاثیرات آب و هوایی و تهدید شراط جو گرفته تا نابودی جهان، همگان از خطرات این آزمایش وحشت بسیاری داشته و جو متشنجی بر مکان مورد نظر حاکم بود.
در اتفاقی جالب، جی. رابرت اوپنهایمر اصلاً بابت این مسئله نگرانی نداشت زیرا معتقد بود که بمب تحت هیچ شرایطی عملی نخواهد شد و برای اثبات این مسئله نیز مبلغ ۱۰ دلار را در آن زمان با باقی همکاران خود شرطبندی کرد. با این حال برخلاف پیشبینیهای خالق بمب اتم، آزمایش ترینیتی نه تنها موفقیتآمیز ظاهر شد، بلکه نگرانیها را نیز برطرف کرد و خبری از تاثیرات آب و هوایی و نابوی جهان نبود.
قبول درخواست لوئیس استراوز توسط جی. رابرت اوپنهایمر
یکی از شخصیتهای مهمی که در پروسه تولید بمب اتم نقش داشت و در فیلم Oppenheimer نیز شاهد حضور او با هنرنمایی رابرت داونی جونیور بودیم، لوئیس استراوز نام داشته است. کسی که اختلافات شدیدی با جی. رابرت اوپنهایمر داشت و جنگ روانی تاثیرگذاری را با وی راه انداخته بود.
لوئیس استراوز به جی. رابرت اوپنهایمر پیشنهاد پست مدیریتی در موسسه مطالعات پیشرفته واقع در پرینستون را ارائه میکند؛ پیشنهادی که در نهایت در سال ۱۹۴۷ پذیرفته شده و پدر بمب اتم به مدت ۲۰ سال ریاست موسسه مطالعات پیشرفته را بر عهده گرفت و حتی پس از رسوایی امنیتی لوئیس استراوز همچنان در جایگاه خود باقی ماند. با این حال رابطه اوپنهایمر و استراوز به مرور سیاه و سیاهتر شد و تا جایی پیش رفت که آنها در جلسات گوناگون مقابل یکدیگر قرار گرفته و نظریات و تئوریهای یکدیگر را به بدترین شیوههای ممکن نقض میکردند و در یک بازه زمانی حتی استراوز پا را فراتر گذاشت و اوپنهایمر را به جاسوسی برای شوروی متهم کرد؛ اتفاقی که در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
عدم اطلاع لسلی گرووز از پتانسیل بمب اتم برای نابود کردن جهان
در طول وقایع فیلم Oppenheimer شاهد ارتباط نزدیکی بین جی. رابرت اوپنهایمر و ژنرال ارتش آمریکا یعنی لسلی گرووز هستیم و در یکی از سکانسها به او اطلاع داده میشود که بمب اتم از توانایی نابود کردن جهان برخوردار است؛ خطری که اوپنهایمر آن را چیزی نزدیک به صفر در نظر گرفته که با خندههای عصبی گرووز همراه میشود.
با این حال واقعیت طور دیگری رقم خورده است. زیرا ژنرال لسلی گرووز تحت هیچ شرایطی از پتانسیل واقعی بمب اتم خبر نداشت و پس از آن که چنین ادعایی توسط محاسبات ادوارد تلر مطرح شده بود، تنها تعداد معدودی از دانشمندان نسبت به آن اطلاع داشتند و نباید هم فرد نظامی حتی یک ژنرال ارتش از چنین خطری آگاه میشد. ترس نابودی جهان به دست تیم تولید کننده بمب اتم به حدی وحشتناک و کابوسوارانه بود که دانشمندان تا جای ممکن سعی میکردند که خطرات آن را علنی نکنند.
تمرکز بیش از حد بر روی لس آلاموس
در جریان وقایع فیلم Oppenheimer شاهد هستیم که تمرکز ویژهای بر لس آلاموس واقع در نیومکزیکو صورت گرفته تا حدی که خود شخص جی. رابرت اوپنهایمر همراه با خانوادهاش به آنجا نقل مکان کرده تا پروژه منهتن را تمام و کمال زیر نظر داشته باشد.
با این حال برای تولید بمب اتم، لسلی گرووز تنها به لس آلاموس کفایت نکرده بود و در اصل ۳ منطقه بزرگ برای پیشبرد پروژه منهتن در نظر گرفته شده بودند. ۲ تای دیگر آنها عبارتند از اوک ریج واقع در ایالت تنسی که اورانیوم غنی شده در آنجا نگهداری شده و ۱۲ هزار کارگر را به خود اختصاص داده بود و دیگری نیز هانفورد واقع در ایالت کالیفرنیا نام داشت که به سبب رودخانهای که از آنجا گذر میکرد، تولید پلوتونیم و خنک نگه داشتن راکتورهای هستهای با کمترین خطر ممکن انجام میشد. لس آلاموس برخلاف چیزی که در فیلم نمایش داده میشود، یکی از ۳ شهر به کار گرفته شده بود که تنها جنبه عملیاتی پروژه منهتن در آن به وقوع میپیوست.
رابطه جی. رابرت اوپنهایمر و جین تتلاک
یکی از مسائل جنجالی زندگی جی. رابرت اوپنهایمر مربوط به رابطه عاشقانه و مخفیانه با جین تتلاک میشود؛ زنی عضو حزب کمونیست که در حیطه نویسندگی و روانپزشکی فعالیت میکرد.
اوپنهایمر و تتلاک در رابطه ۳ سالهشان به نامزدی یکدیگر درآمده و رابطه پر فراز و نشیبی را تجربه کردند که هیچگاه رویه آرام و ثابتی نداشت. برخلاف چیزی که کریستوفر نولان در فیلم Oppenheimer به تصویر کشید، جین تتلاک از افسردگی شدیدی رنج میبرد و مشکلات روحی و روانی وی به حدی افزایش پیدا کرد که حتی دوستان و اطرافیانش را نیز وحشتزده کرده بود. او از اخلاقیات منحصر به فردی برخوردار بود که فرهنگ کشور آمریکا در آن زمان آنها را نمیپذیرفت و در نهایت نیز پس از دیدار آخر با معشوقه سابق خود، خودکشی کرد و از دنیا رفت.
دیدگاه جی. رابرت اوپنهایمر نسبت به مفهوم بمب اتم
آن شخصیتی که در فیلم Oppenheimer از جی. رابرت اوپنهایمر به تصویر کشیده میشود، دیدگاه شخصی کریستوفر نولان بوده و حقیقت ماجرا بسیار فراتر از آن بوده است.
این فیلم شخصیتی از پدر بمب اتم را به تصویر میکشد که در تعهدش نسبت به خطرات آن همیشه در کلنجار بوده و عملاً تکلیف خودش را نمیداند. در واقعیت اما نگرانی و ترس اوپنهایمر متفاوت بوده است. او وجود بمب اتم را ضروری دیده و تحقیقات دولت نسبت به آن برایش اهمیتی ندارد. با این حال چیزی که او را به وحشت وا داشته بود، آینده بشریت در گره وجود بمبهای متعددی بود که مشخص نیست چه بلایی بر سر کره زمین خواهند آورد. در حالی که برای به اشتراک گذاشتن دانش هستهای خود تحت فشار قرار داشت و حتی در یک بازه زمانی نسبت به آن ابراز پشیمانی کرد اما نسبت به نقش آن در جنگ انتقادی نداشت و همانطور که پیشتر اشاره کردیم، آن را تهدیدی خطرناک ولی ضروری میدانست.
مخالفت با بمب هیدروژنی
در حالی که بمب اتم به عنوان کابوس بشریت شناخته میشود اما تنها روزنهای بود تا پای نابودگر بسیار خطرناکتری به داستان باز شود که حتی خود شخص جی. رابرت اوپنهایمر نیز نسبت به آن وحشت داشت و برای جلوگیری از تولیدش در نهایت مجوز امنیتی خود را از دست داد.
بخش پایانی فیلم Oppenheimer تا حدودی موضوع نگرانی اوپنهایمر از بمب هیدروژنی را مورد کنکاش قرار داده و حتی ترس و وحشت وی را نیز به معرض نمایش میگذارد. با این حال واقعیت فراتر از آن رقم خورده است؛ جایی که رابطه شکر آب شده اوپنهایمر و استراوز به اوج خود رسیده و در حالی که دولت آمریکا بر ساخت بمب هیدروژنی تاکید دارد اما اوپنهایمر مخالف سفت و سخت آن به شمار میرود و در نهایت نیز از معادله کنار گذاشته میشود. کسانی که زمانی دوست و همکار وی به شمار میرفتند، خواهان ساخت بمب هیدروژنیای بودند که دهها برابر ویرانگر از بمب اتم بوده و اوپنهایمر نه تنها توان مقابله با چنین دیوانگیای را نداشت، بلکه حتی خشم مقامان را برانگیخت و در نهایت توسط پلیس FBI تا مدتها زیر نظر قرار داشت و توسط دوست قدیمی و دشمن حال حاضر خود یعنی لوئیس استراوز متهم به جاسوسی و خیانت شده بود.
در نهایت با تمام فراز و نشیبها در دنیایی مشغول به زندگی هستیم که نه تنها بمب اتم در دستان کشورهای مختلفی قرار گرفته است، بلکه حتی بمب هیدروژنی نیز تولید شده است. آیا ترس و نگرانی جی. رابرت اوپنهایمر میتواند روزی به وقوع بپیوندد؟ آیا راه دیگری برای پیروزی در برابر ژاپن وجود داشت که از نسلکشی هیروشیما و ناکازاکی جلوگیری شود؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: اسکرینرنت
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
اسکار برای بهترین فیلم سال، بهترین بازیگر مرد نقش اول(کیلین مورفی)، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل(رابرت داونی جونیور) رو بزار کنار واسه اینا که چه فیلم خفنی بود🔥
ای بابا چرا گفتی… پس دیگه مراسم امسالو نبینیم.
چرا امریکایی ها اینقد از کمونیست ها و شوروی بدشون میومد ؟ 🤔
شوروی که که اقدام خاصی علیه امریکا انجام نداده بود
شوروی نبود المان ب هیچ وجه شکست نمیخورد و تا خود امریکا رو فتح میکرد
گورباچف که در دوستی باهاشون وارد هم شد و هرکاری گفتن کرد اخرشم سرشو زیر اب کردن
استالین و روزولت هم رابطشون خوب بود
امریکایی ها بی دلیل از شوروی متنفر بودن راحت میتونستن متحد بشن جنگ سرد هم را نندازن
۲ ابر قدرت نمیتونن کنار هم باشن
هیولا جان علتش برمیگرده به سیسات های اقتصادی این دو کشور شوروی اقتصادش سوسیالیستی بود یعنی دولت محور ولی آمریکا اقتصادش لیبرالیسمی بود یعنی شخصی و خصوصی
سیاست داداش سیاست.
فکرکنم هیچی درباره ایدئولوژی و جنبش های سیاسی نمیدونی.
…
ایدئولوژی کمونیسم نقطه مقابل ایدئولوژی کاپیتالیسم هست. چطوری دو کشور با دو ایدئولوژی متفاوت با هم متحد بشن؟ اونم درحالیکه هرکدوم خودشون رو ابرقدرت میدونن.
کمونیسم مخالف نظام سرمایه داری، مالکیت خصوصی و… هر آنچه که کشوره آمریکا بر پایه اش شکل گرفته و ازش سود میبره هست.
روابط دیپلماسی کشورهایی که ایدئولوژی متفاوت دارن هیچوقت به معنی پذیرش همدیگه یا اتحادشون نیست. دیپلماسی به دانش ارتباط میان سیاستمداران و سران کشورهای جهان گفته میشه. رابطه خوب استالین و روزولت فقط به معنی دیپلماسی بود نه متحد شدن باهم.
ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی، در طول جنگ جهانی دوم علیه قدرتهای محور یا متحدین، همپیمان شدند و جنگیدند. بااینحال، مقامات آمریکا از مدتها قبل نگران کمونیسم شوروی بودند. سران شوروی نیز از آمریکا به خاطر نپذیرفتن اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان یک عضو مشروع جامعهی بینالملل و همچنین تأخیر در ورود به جنگ جهانی دوم و کشته شدن میلیونها روس خشمگین بودند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، این نارضایتیها در قالب حسی دوطرفه از بیاعتمادی و دشمنی سر باز کرد. ریشههای جنگ سرد به پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و پایان اتحاد موقت آمریکا و شوروی علیه آلمان نازی و در ادامه درگیری ایدئولوژیک و ژئوپلتیک دو کشور برای گسترش نفوذ جهانی برمیگرده.
توسعهطلبی شوروی پس از جنگ در اروپای شرقی، ترس آمریکا از نقشهی شوروی برای کنترل دنیا را بیشتر کرد. از اونطرف شوروی نیز از موضوعی که از نگاه آنها برخورد مداخلهجویانه، جنگطلبانه و قدرتمندانهی مقامات آمریکایی در قبال روابط بینالمللی بود، بیزاری جست. در چنین فضای متشنجی، هیچکدام از طرفین مقصر کامل جنگ سرد نبودند؛ درواقع، برخی تاریخنگاران مدعی هستند که وقوع جنگ سرد اجتنابناپذیر بود.
مشکل وجود شوروی رخنه در دیگر کشورها و پروپااگاندای کمونیسم و حمایت از انقلابیان با خشونت بالا بود، همون سیاست صدور انقلاب که ما خوب باهاش آشناییم، کافیه به تاریخچه شوروی و ایران نگاهی کنید، سه منطقه ی ایران رو با همین انقلابی گری ها جدا کردن که بعدا با قیام مردمی بازگشتند. شوروی قصد داشت تا در کل جهان حکومت کمونیستی برپا کند و کل بشر رو بیچاره کند، آثار وجود شوروی و سیاست صدور انقلابش رو امروزه در کره شمالی و چین (سوای اقتصادش که امروزه کپیتالیسمه) آمریکای جنوبی بوضوح میبینیم. آلمان شرقی هم اتفاقی نجات پیدا کرد، کشورهای غرب اروپا نظیر انگلیس هم یک خوش شانسی تاریخی آوردن که پروژه صدور انقلاب در کشورهاشون بنتیجه مطلوب نرسید. کمونیسم یک شر بوده و هست، البته در عمل، وگرنع کتاب های کارل مارکس حرف های قشنگ تووش زیاد داره، کارل مارکس میگفت زندانی باید کار کنه اما نتیجه ش شد صدها اردوگاه کار اجباری مخوف مانند گولاک و نکات مشابه دیگر
کمونیسم که دیگه از نازیسم و فاشیسم بدتر نیست.
به قول طنز سیاسی «سیستم دو گاوی»:
کمونیسم: دو گاو دارید. دولت هر دوی آنها را مصادره میکند و به شما مقداری شیر می دهد.
فاشیسم: دو گاو دارید. دولت آنها را از شما میگیرد و شیرها را هم به خودتان میفروشد.
نازیسم: دو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی میکند و هر دو گاو را به زور میگیرد.
…
بهرحال هرکدوم از نظامها و ایدئولوژی های سیاسی چیزی نیستن بجزء راهکارها و روشهایی که رهبرانشون برای چاپیدن مردمان ازش سوءاستفاده میکنن.
از جهت ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی تفاوت خیلی زیادی داشتند
و طبق نظریه دومینو اگه یک کشوری کمونیستی بشه روی بقیه هم تاثیر میزاره و بقیه رو ترغیب میکنه کمونیست شن اینجوری موازنه قدرت بهم میخوره و قدرت امریکا تو دنیا به خطر میوفته
اینا برای حفاظت و نشر ایدئولوژی خودشون مجبور شدن با هم بجنگن و تقریبا کل دنیا درگیرش شد
میدونستی ،سی ای ای گورباچف تربیت کرد تا شوروی رو نابوددکنه ،گورلاچف وقتی تو دانشگاه داشت درس میخوند ،امریکا جذبش کرر ،بعدشم دللی اختلاف بر سر اندیشع هایشونه ،یکیشون بیشتر راست و دیگری چپ ،ناسیونالیسم و کمونیست ک پیامد سوسبالیست بوده ک خود سوسیالیست پلی بین مارکسیسم و کمونیست ،و از کمونیست ب عنوان فرزند ناخوانده ناسیونالیسم نام برده میشه ،هردو بر خلاف هم ولی از یک رگن
هاع اینا که وگفتی یعنی چه
اینکه چه کسی شوروی پاچوند و تفاوت دیدکاهاشون جیه …،بیشترشون بر میگرده ب جامعه شناسی …،برای تفریح میشینم راحب این چیزا میخونم سوال داشتی بگو 😁🤟
کلا چیزایی که به ضررشون بوده پاک کردن چیزایی که به نعفشون بوده اضاف
ولی دقت کردین اصلا صحنه بمب اتمی که منفجر کردن هیچ چیز خاصی نداشت صرفا یه اتفجار کوچولو بود که تو همه فیلما نمونشو دیدیم یه جوری میگفتن بدون سی جی آی درست کردن گفتم حالا چخبره ….
واقعا ضایع بود
منم اصلا خوشم نیومد اصلا قدرت بمب اتم نشون نداد قارچ هم تشکیل نشد
یه نکته ی دیگه هم میزان علاقه و اعتیاد و وابستگی اوپنهایمر ب سیگارو نتونستن خوب نشون بدن
احتمالا بخاطر کیلین مورفی که سیگاری نیست و گفته بود دیگه قرار نیست تو هیچ فیلمی سیگار فیک بکشه و سلامتیش مهمتره ، باشه 🤔
پیپ هم میکشید اصلا دود نداشت
البته اون بمب چیز خاصیم نبوده ۱۸ کیلوتون قدرت داشته که وسط همین تهران بزنی بیشتر از یه منطقه رو نمی تونه نابود کنه.
اون لحظه ای دارن بمبو تست میکنن چه موسیقی مریض و دیووانه کننده ای داشت با اختلاف یکی از بهترین موزیک متنارو داشت فیلمش واقعا فوقالعاده بود 🔥
اون سکانسی که نشسته بودن و اینقد راحت نظر میدادم که نه فلان شهرو نزنید مرکز فرهنگ ژاپنه منو زنم رفتیم ماه عسل اونجا رو بی خیال شید واقعا تکونم داد.فکرشو بکنید چند نفر مثه اینا بیان بگن خوب ۸ ۹ تا شهر ایرانه یکی بگه نه مثلا شیراز رو نزنید برید بمب رو بزنید تو تبریز همش ۶۰ ۷۰ هزار نفر کشته میشن مهم هم نیست که مردم عادین واقعا عصبیم میکنه.تجربه هم نشون داده این دنیا کاملا بر اساس قانون جنگل اداره میشه و اگر نشون ندی قدرت داری حسابت نمیکنن.دارم به این گفته تلخ میرسم که بقای صلح جهانی داشتن بمب اتمه
اصن اخر فیلمم همین مطلبو رسوند که اگه کشورا بخوان تو یه صلح برابر زندگی کنن همشون بابد اتم داشته باشن برا همینم گفت به انیشتین که اون chain reaction و ما درسته احتمالش نزدیک صفره ولی ما عملیش کردیم و دنیا یه روزی میرسه که کشورا باهاش به جون هم بیوفتن و عملا هیچی از کره زمین نمونه و ترسیه که به شدت جدی شده برا همینم قیافه انیشتین اونقد داغون شد اخر فیلم و متاسفانه چیزی که هممون از غرور حسادت ادمی میدونیم در نهایت هممون میدونیم این دنیا یه روز قطعا به فلاکت میرسه واقعا اختراع بمب اتم تاریخ بشریت و به دوبخش قبل از بمب اتم و بعد از بمب اتم تقسیم کرد
بنظرم نقطه قوت نولان نسبت به بقیه کارگردانها شیوه روایت داستان هستش که واقعا استاد شده در این زمینه.
تمام فیلم یه طرف اون سکانس آخرش یکطرف.
اوپنهایمر: آلبرت وقتی با اون محاسبات اومدم پیشت و فکر می کردیم ممکنه یه واکنش رنجیره ای رو شروع کنیم که منجر به نابودی دنیا بشه.
انیشتین: اره یادمه چطور مگه.
اپنهایمر: بنظرم اینکارو کردیم.
فقط دوستان یکم بیشتر راجب قدرت سلاح های هسته ای تحقیق کنید که کمتر کامنت های گوهر باری مثل ‘اگه امریکا یه بمب اتم بندازه کل ایران پودر میشه’ ببینیم 😂 قویترین بمب هیدروژنی ۵۰ مگاتون قدرت داشت نهایت ۸۰ کیلومتر می تونست خاک کنه که فقط یدونه بیشتر ساخته نشد الان قویترین بمب اتم یک مگاتون داره یک پنجاهم همونی که گفتم.
سریال چرنوبیلو مگه ندیدی؟ بحث قدرت انفجار و تخریب نیست بحث شعاع اشعه های رادیو اکتیون که به هیچ موجود زنده ای به غیر از گیاهان و چند گونه حیوونی هیچی رو امون نمیده و دهنشو سرویس میکنه فقط کافیه یه منبع اب اصلی الوده کنه دیگه زندگی کردن اونجا تمومه
اون بحثش فرق داره اون یه نیروگاه بود یه بمب اتمی آلودگی خیلی کمتری نسبت به نیروگاه داره
اینو می تونی با شهر هیروشیما که مردم به صورت عادی دارن زندگی می کنن و چرنوبیلی که تا ۵۰ هزار سال دیگه قابل سکونت نیست مقایسه کنی.
درسته من فکر میکردم فرقی نداره مرسی از اطلاعاتت
دیروز فیلمو دیدم، عجب شاهکاری