نقد و بررسی بازی Blasphemous 2
امروز به بررسی عنوان Blasphemous 2 خواهیم پرداخت و ابعاد مختلف آن را زیر ذرهبین قرار خواهیم داد تا ببینیم به عنوان یک اثر مترویدوانیا چطور ظاهر میشود.
اگر آیتم رتروگیم را دنبال کرده باشید به احتمال زیاد میدانید که شخصا علاقهی بسیار زیادی به ژانر Metroidvania مخصوصا فرنچایز Castlevania دارم و بسیار از آن لذت میبرم. به نظر من ساخت یک اثر پایبند و اصولی در این ژانر، نیازمند مهارت بالایی در زمینهی طراحی محیط و مراحل است، چرا که خط بسیار باریکی بین یک دنیای جذاب درگیرکننده و دنیایی عمیق اما پوشالی در چنین عناوینی وجود دارد.
آثار Metroidvania، عموما با پرورش دنیایشان شما را درگیر کرده و تشویق به گشت و گذار میکنند و پس از تمام این توصیفات، میتوانم با قاطعیت بگویم که قسمت دوم Blasphemous نه تنها دنیایی درگیرکننده دارد، بلکه با ایجاد پیچشهای جذاب خود، تجربهای بسیار جذاب و اعتیادآور را در این ژانر ارائه داده و خودش را تا حد زیادی کنار بزرگان این ژانر قرار میدهد.
مصیبت، معجزه و هر آن چیز که میانشان است
داستان قسمت دوم Blasphemous، پس از محتوای اضافهی Wounds of Eventide نسخهی ابتدایی آغاز میشود، زمانی که The Miracle دوباره ظهور کرده است و در این بین، پیشگوییها خبر از زاده شدن فرزندی از Miracle را میدهند. The Miracle در واقع دلیل بسیاری از اتفاقات و موجوداتی است که شما چه در نسخهی ابتدایی و چه در این نسخه مشاهده میکنید و تا حدودی میتوان از او به عنوان یک خالق برای دنیای Blasphemous یاد کرد. پدیدهای که فراتر از درک انسانهای فانی است و بعضا به شکل برکت و یا نفرین بر سر آنها نازل میشود.
در واقع، هیولاهایی که شما در طول این عناوین به سلاخیشان مشغول هستید، زادههای Miracle هستند، انسانهایی که توسط او مجازات شده و بدین شکل به دنیا بازگشتهاند. در این نسخه، دوباره شما در نقش Penitent One قرار دارید تا باری دیگر چرخهی زندگی، مرگ و رستاخیز را در دنیایی تازه تجربه کنید. بازی این بار در شهر the Blessed Name در جریان است؛ مکانی که طبق پیشگوییها، فرزند Miracle در آن به دنیا خواهد آمد.
حالا Penitent One وظیفه دارد که جلوی این اتفاق را بگیرد و در این راستا باید Three Regrets یا به اصطلاح سه افسوس را شکست دهد تا کلید معابدی که در آسمان هستند را به دست آورد و این مسیری ظالمانه و بیرحم است که شما به عنوان پلیر در آن قدم خواهید گذاشت.
اگر نسخهی ابتدایی را تجربه کرده باشید، احتمالا تا الان حسابی درگیر دنیا و داستانی که توسط کاراکترها و وقایع آن روایت میشود شدهاید. اما اگر تجربه نکردهاید، این نسخه از همان ابتدا به سرعت شما را درگیر خود میکند. یکی از خصوصیات متمایز کنندهی این عنوان در زمینهی روایی و داستانسرایی، برخی کاتسینهای انیمیشنی آن است که بهتر از هر زمان دیگری طراحیهای فوقالعادهی دنیای Blasphemous را به تصویر کشیده و همچنین حسابی پلیر را درگیر خود میکنند.
علاوه بر این مسئله، Blasphemous 2 مهارت بسیار بالایی در روایت محیطی نیز داشته و با خلق مناطق و محیطهای جذاب و معنادار، به مکملی برای روایت داستانی بازی تبدیل میشود. به طور کلی، Blasphemous 2 از لحاظ نحوهی ارائهی داستان و همچنین درگیر کردن پلیر، به شدت عالی عمل میکند و با وجود آن که لزوما داستان هستهی اصلی بازی محسوب نمیشود، اما قطعا محتوایی در اینجا وجود دارد که در صورت علاقهمند بودن و دنبال کردنش، میتوانید به شدت از آن لذت ببرید.
شکافتن و له کردن در راستای تطهیر دنیا
و اما نوبت به بخش اعتیادآور این بازی میرسد که پلیر را بلعیده و برای پیشروی بیشتر در دنیای این بازی، مخاطب را مشتاق خود میکند. گیمپلی قسمت دوم Blasphemous حالا تاکید بسیار بیشتری روی پلتفرمینگ کلاسیک، حل پازلهای محیطمحور و همچنین سرعت عمل بالا دارد. در کنار این خصوصیات، مراحل بازی نیز به بهترین شکل در راستای این هدف شخصیسازی شدهاند و حالا شاهد انعطافپذیری بسیار بیشتری در بخش گیمپلی هستیم.
در این نسخه همچنین ما شاهد وجود سه اسلحهی جدید با کاراییها و رویکردهای متفاوت هستیم که تنوع بسیار بیشتری به این نسخه و مبارزات آن نسبت به قسمت ابتدایی میبخشند؛ به طوری که هر یک از این اسلحهها هدف مشخص و نقش گستردهای در راستای عبور از موانع، حل پازلها و به طور کلی سناریوهای پلتفرمینگ بازی دارند. هرچند در اینجا شخصا دوست داشتم شاهد تنوع بیشتری در زمینهی انیمیشنهای مبارزات اختصاصی هر اسلحه باشم و با اضافه شدن یک لایهی کمبوزنی جدید به اسلحهها، میتوانستیم عمق بیشتری را ببینیم.
اسلحههای موجود، با وجود جذابیتهایشان، تنها از چند انیمیشن بسیار محدود مبارزه و ضربه زدن برخوردار هستند که شاید پس از مدتی، استفاده از آنها را یکنواخت کرده و تا حدی انعطافپذیری را از این بخش حذف کند. اما از این مسئله که گذر کنیم، به طور کلی سیستم مبارزات این بازی مکانیزمهای متنوع و متعددی را در راستای تزریق هیجان بیشتر به روند مبارزات در اختیار پلیر گذاشته است. هر یک از اسلحههای شما دارای یک قابلیت اختصاصی و ویژه هستند؛ به عنوان مثال، Veredicto، که اسلحهی انتخابی من برای شروع بازی بود، یک گرز بسیار قدرتمند است که از قابلیت آتش گرفتن بهره میبرد.
همچنین لازم به ذکر است که کاراکتر شما از یک معیار به نام Fervour برخوردار است که در واقع همچون Stamina عمل میکند و در راستای استفاده از قابلیتهای ویژه از جمله Prayer یا قابلیت اختصاصی اسلحهی Veredicto از آن کاسته میشود و راه بازیابی آن ضربه زدن و یا اعدام دشمنانتان است.
صحبت از Prayer شد، بد نیست به این قابلیتها نیز بپردازیم؛ همانطور که اشاره کردم، دعاها قابلیتهای ویژهای هستند که شما با پیشروی در بازی و همچنین گشتوگذار در محیط، آنها را پیدا کرده و توانایی استفاده از آنها را در طی مبارزات خواهید داشت. این دعاها به دو دستهی Chants و Quick Verses تقسیم میشوند که میزان قدرت و عملکرد متفاوتی را به نمایش میگذارند و در همین راستا، میزان متفاوتی از Fervour شما را مصرف میکنند.
تنوع این قابلیتهای ویژه بسیار بالا است و تنوع بسیار خوبی در این زمینه به روند مبارزات بخشیدهاند و البته به پلیر اجازه میدهند با توجه به استراتژی، موقعیت و نوع دشمنی که با آن درگیر است از این دعاها بهره ببرد. لازم به ذکر است که بخش گستردهای از این دعاها با گشتوگذار دقیق محیط یافت میشوند، که خود یکی از ترفندهای بسیار عالی این بازی در راستای پاداش دادن به پلیرهایی است که دنیای بازی را زیر و رو میکنند. اما Prayerها تنها آیتمهایی نیستند که شما در راستای گشتن محیط مییابید!
Rosary Beads نیز دستهای دیگر از آیتمهایی هستند که در محیط بازی یافت میشوند و خصوصیات کاراکترستیک و قدرت محور بسیار مناسبی را در اختیارتان قرار میدهند؛ به عنوان مثال، Scorched Lily مقاوت کاراکتر شما را نسبت به ضربات آتشین افزایش میدهد. لازم به ذکر است ریسمانی که این آیتمها در آن قرار میگیرند نیز قابل ارتقاء هستند و باز هم Blasphemous 2 راه بسیار جذابی را در این راستا پیش میگیرد. به جای آن که صرفا در یک منوی خشک با یافتن آیتمها این ریسمان را ارتقاء دهید، در طول گشتوگذارتان در محیط با کاراکتری آشنا میشوید که با ارائهی آیتم مورد نیاز، ریسمان Rosary Beads شما را ارتقاء میدهد.
به نظر من این رویکرد بسیار جذابی برای ارتقای خصوصیات کاراکتر است که باعث میشود روند بازی بسیار پویاتر جلوه کند و همچنین پلیر نیز ارتباط بیشتری با دنیا، کاراکترها و طراحی آن بگیرد؛ گویی که تمام مکانیزمها و ابعاد این بازی در یک هارمونی زیبا قرار دارند. البته، این تنها کاراکتری نیست که میتواند به شما در راستای ارتقا کمک کند. شما همچنین از منویی به نام Altarpiece of Fervour برخوردار هستید که با قرار دادن مجسمههای چوبی در آن، میتوانید تواناییهای جدیدی را در اختیار Penitent One قرار دهید و در این راستا نیز شما با کاراکتری آشنا شده که این کار را در ازای اعمال مختلف برای شما انجام میدهد.
اگر این حجم از عمق در بخش گیمپلی برایتان کافی نیست، بد نیست اشاره کنم که تکتک اسلحههای شما نیز دارای یک منوی اختصاصی ارتقاء هستند که شما با استفاده از سکههایی به نام Marks of Martyrdom، میتوانید به ارتقای آنها بپردازید. لازم به ذکر است که این سکهها نیز از طریق مبارزه، اعدام و همچنین گشتوگذار در نقشهی بازی بدست میآیند. اگر دقت کرده باشید، بسیاری از ابعاد بازی حول محور گشتوگذار و اکتشاف میچرخند که یکی از مهمترین خصوصیات آثار Metroidvania محسوب شده و در این عنوان نیز به بهترین و متعادلترین شکل پیادهسازی شدهاند.
البته این عنوان برخی خصوصیات را نیز از عناوین سولزلایک الگوبرداری کرده است؛ به عنوان مثال، وجود مکانهای سیو خاص پراکنده در نقشهی بازی و همچنین باقی ماندن بخشی از پیمانهی Fervour شما در محل مرگتان، همگی یادآور این دسته از آثار هستند.
مرگ شما باعث میشود میزان Guilt کاراکترتان افزایش یافته و به دنبال این موضوع، بخشی از پیمانهی Fervour و همچنین مقاومت خود را از دست میدهد. بنابراین، شما یا میتوانید به مکان مرگ خود بازگشته و Fervour خود را بازیابی کنید و یا با مراجعه به یک کشیش که باز هم در طول بازی با او روبهرو میشوید و پرداخت هزینهای مشخص، از او بخواهید بار گناه شما را از روی دوشتان بردارد.
طراحی دشمنان نیز یکی دیگر از نقاط بسیار قدرتمند این بازی به شمار میآید، به طوری که هر یک از بخشهای آن دستهای جدید از دشمنان را با ظاهر، شیوه مبارزه و قابلیتهای تازه به شما معرفی میکنند. با وجود اینکه لزوما این دسته از دشمنان از لحاظ تعداد زیاد نیستند، اما مسئله آن است که Blasphemous کیفیت را به کمیت ارجحیت داده و به راستی طراحیهای جذاب و خاصی را به تصویر میکشد که نه تنها بر ساختار کلی دنیای آن بسیار منطبق است، بلکه پویایی بسیار زیادی را نیز به آن میبخشد.
همچنین، طراحی دشمنان تاثیر مستقیم بر گیمپلی دارد چرا که پلیر در راستای مقابله با هر یک از این دشمنان با توجه به نقاط قوت و ضعفشان، باید رویکردی متفاوت و بهینه پیشه کند چرا که بعضا ممکن است حتی ضعیفترین دشمنان نیز شما را غافلگیر کرده و ضربات سهمگینی به سلامتیتان وارد کنند.
اما یک مسئلهی عجیبی که وجود دارد، آن است که این عنوان دارای درجات سختی مختلف نیست و این مسئله میتواند تا حدی مخصوصا برای طرفداران هاردکور عناوین مترویدوانیا آزار دهنده باشد. بازی گاها در برخی بخشهای خود شاید بیش از حد ساده جلوه کند و چالش مناسبی را به پلیر ارائه ندهد و در حالی که این مسئله لزوما یک مشکل «بزرگ» به شمار نمیآید، اما همچنان تاثیرات آن بر روند بازی مشهود است.
به طور کلی، میتوان گفت که Blasphemous 2 در زمینهی ساختار و روند گیمپلی نه تنها بر بسیاری از اصول ژانر خود پایبند است، بلکه با برخی پیچشهای و نوآوریها سعی دارد هویتی متمایز و مستقل برای خود خلق کند که بسیار قابل تحسین است. میتوانم با قاطعیت بگویم در این بخش با یک چرخهی بسیار اعتیادآور، متعادل و سرگرمکننده روبهرو هستیم.
هارمونی زیبای گذشته و امروز
در بخش گرافیک هنری و همچنین مبحث پیکسل آرت، شاید بتوان به جرات گفت Blasphemous 2 یکی از زیباترین بازیهایی است که در چند سال اخیر با چنین رویکرد ظاهری مشاهده کردهام، گویی که استایل پیکسلی بازی همچنان آن وزن و جذابیت گذشته را در خود دارد و در عین حال با برخی خصوصیات مدرن در هم آمیخته شده و در نهایت ظاهری را برای این اثر پدید آورده که در یک کلام «عالی» است.
طراحی محیط، مراحل و همچنین پس زمینههای هر بخش از نقشه بازی، به شدت من را یاد آثار مختلف Castlevania میاندازد و شخصا دائما در طول تجربهی بازی با خودم میگفتم: «چقدر این بازی زیباست» و این زیبایی پارادوکس جالبی را با محتویات بعضا خشن، عجیب و دلخراش بازی به وجود میآورد. یکی از خصوصیات ظاهری بازی که به سرعت من را محو خودش کرد، انیمیشنهای مرگ پویا و اختصاصی دشمنان بود. کم پیش میآید در چنین آثاری شاهد طراحیهای اختصاصی انیمیشنهای مرگ دشمنان باشیم!
به عنوان مثال، در بخشی از بازی شما قدم به جنگلی تاریک میگذارید که مملو از ارواح و هیولاهای عجیب و غریب است؛ در این بین پیرزن جادوگری وجود دارد که میتواند پرندههای روحمانندی را به سمت شما بفرستد. زمانی که شما این دشمن را شکست میدهید، مشاهده خواهید کرد که لاشخورها به سمت جنازهی او هجوم میآورند، او را تکهتکه میکنند و در نهایت در دل جنگلی که در پسزمینهی این بخش قرار دارد، محو میشوند. این خصوصیتی است که تکتک دشمنان از آن برخوردار بوده و این مسئله به راستی نشاندهندهی اهمیت و خلاقیت سازندگان در راستای خلق دنیای متصل، در حال حرکت و پویا است.
از موسیقی متن برایتان نگفتم! موسیقی متن و به طور کلی ساندترکی که در طول تجربهی این اثر شما را همراهی میکند، فوقالعاده جذاب، متنوع و هم راستا با محیط و استایل کلی بازی است و باز هم من را یاد برخی از برترین آثار این ژانر میاندازد چرا که شخصا باور دارم در عناوین ژانر Metroidvania، موسیقی بار مهمی را به دوش میکشد؛ به طوری که تکتک پیکسلها و پسزمینههای از پیش رندر شدهی این تجربهها با تکتک نتهای موسیقی که در هر محیط خاص پخش میشود، ادغام شده و روحیه و هویت متمایزی را برای هر یک از بخشهای دنیای آن بازی به وجود میآورد و به همان نسبت حس متفاوتی را نیز به پلیر منتقل میکند.
محیطهای روشن، فانتزی و درخشانی که نوای امید در آنها پخش میشود و جنگلهای تاریکی که موسیقی بازی به خوبی شما را غرق در اتمسفر سنگین آن میکند. این در حالی است که در بخشی دیگر صرفا یک آمبیانس جزئی اما تاثیرگذار شما را به دریا و آبهای آزاد نزدیک میکند!
از این موضوع نیز عبور کنیم، در نهایت به مبحث طراحی باسها میرسیم که قطعا قطعات بسیار برجستهای برای پازل کلی یک اثر سولزلایک و آثار مترویدوانیا محسوب میشوند. همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره کردم، طراحی ظاهری و تنوع عملکردی دشمنان در این بازی بسیار عالی جلوه میکند و در ارتباط باسها نیز این مسئله کاملا صادق است.
هر یک از باسهای بازی نه تنها در ظاهر خود، بلکه در عملکرد نیز دارای پیچشهای بسیار خاص و متمایزی هستند که باعث میشود شما از تمام مکانیزمهایی که در اختیارتان قرار گرفته است در راستای شکست دادن او استفاده کنید و همچنین این موضوع باعث میشود تا راه را برای یک پروسهی آزمون و خطای جذاب نیز باز شود.
در نهایت باید گفت Blasphemous 2 تقریبا در تمامی ابعاد خود به عنوان یک اثر مترویدوانیایی عالی عمل میکند و بعد ظاهری، آرت استایل و موسیقی نه تنها نسبت به قسمت ابتدایی پیشرفتهای مناسبی را تجربه کرده است، بلکه به طور کلی به شدت زیبا، متنوع و جذاب جلوه میکنند و دائما هر یک از این بخشها در طی تجربه، یکدیگر را تقویت کرده و بهبود میبخشند که بسیار تحسین برانگیز است.
Blasphemous 2
Blasphemous 2 تقریبا هر آنچه را که قصد انجامش را داشته است به درستی و با موفقیت اجرایی میکند و مشکلات آن نیز آنقدر جزئی هستند که بعضا در حین هیاهوی تجربه بازی احساس نمیشوند. از موسیقی و طراحی هنری فوقالعاده تا سیستم مبارزات عمیق و دنیایی پیچیده با روند جستوجوی گیرا، همگی باعث میشوند تجربهی این عنوان یک «باید» برای طرفداران قدیمی ژانر مترویدوانیا و در عین حال یک نقطه شروع مناسبی برای طرفداران جدید باشد.
نکات مثبت:
- سیستم مبارزات عمیق
- وجود سه اسلحهی هدفمند و موثر در سناریوهای پلتفرمینگ
- وجود تنوع بسیار زیاد برای قابلیتهای مختلف کاراکتر از جمله Prayers ،Rosary Beads
- سیستم ارتقای بسیار خوب برای اسلحهها
- طراحی محیط و فضاسازی عالی
- وجود پاداش ارزشمند در راستای تشویق پلیر به جستوجوی دنیای بازی
- خلق نقشهای پیچیده و جذاب، مطابق انتظارات از یک اثر مترویدونیای اصولی
- موسیقی و ساندترک گوشنواز
- طراحی بسیار جذاب دشمنان و انیمیشنهای اختصاصی آنها
- باسهای متنوع که ارائه دهندهی چالشهای جذاب و روند آزمون و خطای انعطافپذیر هستند
- روایت داستانی گیرا و ارائهی برخی کاتسینهای انیمیشنی به شدت خوش ساخت
نکات منفی:
- اسلحهها میتوانستند از انیمیشنهای اختصاصی متنوعتری برای مبارزه برخوردار باشند
- نبود هیچگونه سیستم درجه سختی و امکان تغییر آن
۹
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
حضور همچین بازی های پلتفرمری نشون میده که این ژانر هنوز زندس🤌
به امید بازی های بیشتر
لعنتی چه آرت استایلی داره
نسخه یکش که عالی بود و بدون شک یکی از بهترین های متروید ونیاست
در واقعیت ، نقد و بررسی با تاخیر اما با جزئیات بیشتر و عمیق تر ، در نظر کاربرا خیلی بیشتر ترجیح داده میشه تا برنامه ای که بقیه سایت پیش گرفتن ، فارغ از نمره ای که داده میشه چه خوب باشه و یا چه بد ، معلوم میشه منتقد وقت بیشتری گذاشته و نقدش اعتبار بیشتری داره
نبود درجه سختی ؟ :D
نیازی نمیبینم
اتفاقا امروز میخاستم دانلودش کنم یکم دودل شدم
الان مطمئن تر شدم :)
دقیقا
بازی سولزلایک چرا باید درجه سختی داشته باشه…
سولزلایک؟ :im_calling_u:
حیف که این دو سه ماه شلوغه و بازی های مثل این و sea of stars کمتر دیده شدن
ولی هر کی منتظرشون بوده فکر کنم فکر کنم سمتشون رفتن
تو سه روز اول نزدیک یک میلیون دلار فروخت تو استیم که واسه این ناشر خوبه
تیم ۱۷ عالی نواختی دوباره😁
ایول بابا
خسته نباشین و افرین به این نقد و بررسی که داخل تعداد زیادی تصویر با توضیحات متن قرار داده شده و به این می گن یک نقد و بررسی واقعی نه نقدی که به زور سه تا تصویر بی کیفیت و از بخش های کم اهمیت بازی قرار داده میشه داخلش و از روی بی میلی نقد میشه
این اثر سولزلایکه؟
.
اگه آره که خب نبود درجه سختی طبیعیه اگرم پلتفرمره بازم نبود درجه سختی طبیعیه
درود بر شما
این اثر قبل از هر چیزی یه تجربهی مترویدونیاست و در وهلهی دوم یک سری المانهایی رو از آثار سولز لایک به ارث میبره.
آثار سولز لایک همیشه یک رویکرد بسیار مشخصی نسبت به میزان چالش بازی دارن اما این بازی همونطور که توی نقد هم اشاره کردم در برخی بخشها بیش از اندازه از چالشی که به پلیر ارائه میده میکاهه و این تا حدی باعث برهم خوردن ریتم تجربه میشه و در حالی که این مسئله برای همه لزوما یک «مشکل» به حساب نیاد ولی شخصا علاقهمند به وجود چالش بیشتری در بازیهای مترویدوینایی که تجربه میکنم هستم و به نظرم سازندهها با ارائهی یک سیستم تعیین درجه سختی به خوبی میتونستن این مسئله رو بالانس بکنن تا حتی افرادی که دوست دارن با پایین آوردن چالش بازی صرفا از خصوصیات و روند جذاب اون لذت ببرن و تجربهای آسونتر داشته باشن این امکان براشون فراهم باشه.
در هر صورت مشکلات این بازی بسیار جزئی هستن و به هیچ عنوان ریشه در ساختار بازی ندارن که خودش یک مورد مثبت محسوب میشه بنابراین حتی میشه گفت موافقت یا مخالفت با اشکالات گرفته شده تا حدی به سلیقهی پلیر نسبت به آثار این چنینی برمیگرده وگرنه در نهایت تجربهی کلی ارائه شده توسط این عنوان به شدت سرگرمکننده، اعتیادآور و ارزشمنده.
نقد بسیار جامع و زیبایی بود. جدا از اینکه نمره کامل نبوده، اما این باعث نمیشه فکر نکنم که بازی با طبع گیمینگ نویسنده سازگار نبوده باشه؛ چرا که خیلی مبسوط و ریز و دقیق بررسی شده.
اتفاقا دیروز شروعش کردم .
بنظرم اگر شروع نکردید فعلا دست نگهدارید چون یه سری باگ داره (مثلا نقشه رو که باز میکنی خودش یهو میره سمت چپ و ول نمیکنه) و اینکه هرکار کردم نتونستم با موس بازی کنم ( نسخه اول رو با موس رفتم)
خیلی بازی نکردم ولی تا اینجا که پیش رفتم به نظرم نسخه اول یکم بهتر بود (اما باز هم قشنگه و اگر از اولی خوشتون اومده از این هم خوشتون میاد)
خیلی سخته ولی داستانش منو خیلی در گیر کرد و لذت حلال بردم
ارتش به نسبت نسخه اول پسرفت کرده بنظرم. اون ویژوال و Blend شدن همه عناصر و رنگ ها تو هم رو نداره همه چی جدا از هم بنظر میاد. البته هنوزم خوبه
موسیقیش مثل قبل فوقالعاده است. اون نبود درجه سختی هم که حرکت گیمینگ ژورنالیستی بود.
نبود درجه سختی رو یه نکته منفی میدونی؟!!!! خدایا شکرت به کی دادین نقد کنه؟!!!
بدون شک بهترین مترویدوانیای چند سال اخیر بود. ایراد نبود درجه سختی رو اصن قبول ندارم. بازی سبکش سولزلایک هستش و هیچ بازی تو این سبک نباید درجه سختی داشته باشه. اتفاقا کاملا نکتهی مثبتیه.
آقا بررسی استارفیلد چی شد پس؟
واقعا نمره خوبیه.
ما بلطف دد سلز عاشق این سبکیم اینم وقت شد به روی چشم
افرین به تیم سازنده با ساده ترین گرافیک میشه بهترینها رو میسازه
پول بوست گذاشته بودم کنار برای این بازی که فقط بخرمش سریعتر نسخه دومش رو واقعا بازی قشنگیه خدا پدر سازنده هاش ( تیم ۱۷) رو بیامرزه که هنوزم ارزش های ساختن یه بازی کامل رو نگه داشتن داستان شاهکار گیم پلی معتاد کننده جو سازی بینظیر داخل بازی ، توی نسخه اول انگار که واقعا به یه سرزمین نفرین شده برخوردی و اون مراحل و سختی بعضا عجیب بعضی باس هاش واقعا ازش یه اثر کاملا خاص رو میسازه از کستلوانیا هم که یاد شد الان حس میکنم میبینم که چرا اینقدر این بازیو دوست داشتم چون برام تداعی کننده خاطرات سمفونی شبانه کستلوانیا بود
دوستان من نسخه ی یکشو بازی کردم.
در نسخه اول باس ها ضعیف کار شده بودن هم ساده بودن بیشترشون و هم طراحی ضربات بد و تکراری داشت ولی این نسخه باس هاش فوقالعاده شدن.
دشمنان در نسخه اول فوق العاده بودن باز ولی تو این نسخه به خاطر ساده بودن بیش از حد خیلی آماتورن و همشون با دو سه ضربه میمیرن و خیلی سادس و این بزرگترین ناامیدی من از بازیه که به شدت بازی رو تحت تاثیر قرار میده. حیف
اگر بازی سخت میبود شاهکار میشد ولی…