مولتیورس کلیشه جدید دنیای سینما
استفاده از مولتیورس در فیلمها و سریالها در حال تبدیل شدن به یک کلیشه آزاردهنده و خستهکننده است.
مولتیورس یکی از کلماتی است که در سالهای اخیر در دنیای سینما ممکن است بارها آن را شنیده باشید. در حقیقت، مسئله جهانهای موازی، دنیاهای متفاوت و جهانهای چندگانه مسئله تازهای نیست و در گذشته در رسانههای مختلفی همچون کتابهای کمیک مطرح شده است. اما در سالهای اخیر، موضوع مولتیورس بسیار بزرگ شده و در آثار سینمایی و سریالی مختلفی به تصویر کشیده میشود.
استفاده بیش از اندازه از این ترفند سینمایی برای داستانسرایی چه در فیلم و چه در سریال، سبب شده تا این ترفند به یک کلیشه تبدیل شود و بیننده بیشتر و بیشتر با آن آشنا شود، به طوری که آن جذابیت اول را ندارد و به مسئلهای خستهکننده و کسلکننده تبدیل شده است. با این حال، قبل از هر چیزی باید با خود مسئله مولتیورس آشنا شد.
مولتیورس چیست؟
مولتیورس در دنیای سینما به معنای آن است که دو یا چند جهان به طور همزمان وجود دارند؛ این جهانها ممکن است شباهتهای زیادی به یکدیگر داشته باشند یا اینکه از تفاوتهای بزرگی بهره ببرند. در حقیقت، مولتیورس به معنای آن است که هر تصمیم یا عمل ما باعث ایجاد یک جهان تازه میشود و همین نیز باعث میشود تا مولتیورس بی حدومرز باشد. البته باید گفت که تعریف و ویژگیهای مولتیورس در آثار مختلف متفاوت است و نویسندگان تعاریف متفاوتی از این مسئله و با توجه به خط داستانی فیلم یا سریال خود دارند.
گسترش استفاده از ترفند مولتیورس
اگر با دقت به فیلمهای سالهای اخیر در دنیای سینما و بهخصوص پس از همهگیری کرونا نگاه کنید، متوجه میشوید که ترفند جدیدی در فیلمسازی شکل گرفته و این ترفند نیز مسئله مولتیورس است که در فیلمهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، باید گفت که مسئله مولتیورس در دنیای سرگرمی چندان تازه نیست و در ژانر علمی تخیلی به دفعات مختلفی از این ایده استفاده شده است.
بهعنوان مثال، سریال فرینج (Fringe) از جمله سریالهایی است که در دهه ۲۰۰۰ میلادی به مسئله مولتیورس پرداخته و توانسته داستان خودش را حول این مسئله شکل بدهد. با این حال، موضوع مولتیورس تا همین چند سال اخیر آن قدر محبوب نبوده و در فیلمهای زیادی استفاده نمیشد اما در چند سال گذشته، فیلمهای بلاکباستری و بزرگ تمرکز خودشان را روی این ایده قرار دادهاند و داستان جهانهای چندگانه و موازی را بسیار گسترش دادهاند.
اثری که توانست ترفند مولتیورس را در دنیای سینما برجسته کند و آن را در بین مخاطبان به محبوبیت برساند، انیمیشن مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (Spider-Man: Into the Spider-Verse) بود. با این حال، در ادامه آثار دیگری همچون مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (Spider-Man: No Way Home)، فیلم دکتر استرنج در مولتیورس جنون (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) و فیلم همه چیز همه جا به یکباره (Everything Everywhere All At Once) نیز در سالهای اخیر به روی پرده سینماها آمدند و به همین مسئله پرداختند.
همین نیز سبب شده تا مسئله مولتیورس به موضوع بسیار مهم و قابلتوجهی در دنیای سینمای امروزی تبدیل شود و توجه فیلمسازان و استودیوها را به خودش جلب کند. با این حال، باید گفت که استفاده بیش از حد از این ترفند سرانجام خوبی ندارد و نمیتواند برای دنیای سینما مفید باشد.
ظهور و رشد ژانر ابرقهرمانی در سالهای اخیر و همچنین در دهه ۲۰۱۰ میلادی، باعث شکلگیری ترفندهای بسیار زیادی در دنیای سینما شد که از جمله آنها میتوان به ساخت دنیاهای سینمایی، حضورهای کوتاه متعدد، صحنههای پسا تیتراژ، ارتباط دادن فیلمها به آثار بعدی و غیره شده بود و یکی دیگر از همین ترفندها نیز مولتیورس بود.
در حقیقت، مولتیورس کمک بسیار زیادی به فیلمهای ابرقهرمانی کرد تا بتوانند دنیاهای خودشان را گسترش بدهند. سفر در مولتیورس و بازدید از جهانهای مختلف و خطوط زمانی متفاوت باعث شده تا داستانهای متعدد و گستردهای در دنیاهای سینمایی مارول و دیسی شکل بگیرند و بتوانند این فرنچایزها را بیش از حد تصور گسترش بدهند.
انیمیشن «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» با استفاده از مسئله مولتیورس توانست کاراکترهای متعددی را از جهانهای مختلف برای مخاطبان معرفی کند و داستانهای جذابی را بازگو کند. اما نکته قابلتأمل درباره این اثر آن است که این انیمیشن اختصاصاً به موضوع مولتیورس نمیپردازد بلکه از این ترفند استفاده میکند تا داستان خودش را پیش ببرد.
با این حال، این اثر توانست با استفاده از ترفند مولتیورس به محبوبیت بسیار زیادی برسد، به طوری که ساخت دو دنباله از آن در دستور کار قرار گرفت؛ دنبالهای از آن تحت عنوان مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی (Spider-Man: Across the Spider-Verse) در سال ۲۰۲۳ میلادی روی پرده سینماها اکران شد و دنباله دیگر آن نیز قرار است در سال ۲۰۲۴ میلادی اکران شود.
به دنبال محبوبیت این انیمیشن، سران استودیو مارول نیز تصمیم گرفتند تا از این مسئله در دنیای سینمایی خود استفاده کنند. سریال لوکی (Loki) که در سال ۲۰۲۱ میلادی از سرویس آنلاین دیزنی پلاس پخش شده بود، اولین اثر از دنیای سینمایی مارول به شمار میرود که به بررسی خطوط زمانی متفاوت و مسئله مولتیورس پرداخت.
سریال «لوکی» نهتنها توانست به شکلی جالبتوجه داستان شخصیت لوکی با بازی تام هیدلستون را ادامه بدهد بلکه به معرفی شخصیت شرور بزرگ بعدی دنیای سینمایی مارول یعنی شخصیت کانگ فاتح پرداخت و در عین حال توانست با بررسی جالب مسئله مولتیورس، به محبوبیت زیادی در بین مخاطبان دست پیدا کند و به یکی از بهترین سریالهای مارول تبدیل شود.
با این حال، این پایان راه استفاده از مسئله مولتیورس در آثار استودیو مارول نبود و فیلم مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (Spider-Man: No Way Home) محصول سال ۲۰۲۱ میلادی نیز از همین مسئله بهره برد تا بتواند شخصیتهای شرور فیلمهای قبلی مرد عنکبوتی همچون گرین گابلین با بازی ویلم دفو را بازگرداند. این اثر همچنین دو مرد عنکبوتی دیگر یعنی توبی مگوایر و اندرو گارفیلد را در کنار تام هالند به تصویر کشید که باعث به وجد آمدن بینندهها شد.
به دنبال این اثر نیز فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» به روی پرده سینماها آمد که در آن، دکتر استرنج به دنبال جلوگیری از نابودی مولتیورس به دست اسکارلت ویچ بود. این اثر نوید کاوش در میان مولتیورس را داده بود اما تنها به معرفی چند جهان متفاوت و همچنین گروه ایلومیناتی با حضور پروفسور ایکس با بازی پاتریک استوارت و ریچارد ریدز با بازی جان کرازینسکی بسنده کرد.
در حقیقت، فیلمهای ابرقهرمانی هیچ کدام آن طور که باید به بررسی مولتیورس و جهانهای موازی نمیپردازند بلکه از آن بهعنوان یک ابزار بهره میبرند تا بتوانند داستان خودشان را پیش ببرند. این ابزار به استودیوهای سازنده نیز کمک میکند تا بدون هیچ حد و مرزی، دنیاهای سینمایی خودشان را گسترش بدهند و حتی کاراکترهای مرده را نیز بار دیگر به تصویر بکشند.
استفاده بیش از حد از ترفند مولتیورس
همانطور که گفته شده بود، مولتیورس به ابزاری برای نویسندهها تبدیل شده تا بتوانند بهراحتی خط داستانی خودشان را جلو ببرند، آن هم بدون اینکه منطق زیادی در داستان استفاده کنند یا خواسته باشند توضیح زیادی بدهند. در حقیقت، استفاده از ترفند مولتیورس باید با ظرافت خاصی صورت بگیرد که در فیلمهای ابرقهرمانی دیده نمیشود و همین نیز سبب شده تا نواقص داستانی متعددی در آنها ظاهر شود.
در سالهای اخیر، استفاده از ترفند مولتیورس رشد قابلتوجهی داشته و آثار ابرقهرمانی زیادی به سراغ آن رفتند. این در حالی است که علاوه بر استودیو مارول، استودیو دیسی نیز به دنبال آن است تا با فیلم فلش (The Flash) دنیای سینمایی خودش را ریبوت کند و زمینه را برای شروع دنیای سینمایی جدید با حضور کاراکترهای تازه فراهم بیاورد.
فیلم «فلش» وعده حضور چندین نسخه از شخصیت اصلی داستان یعنی بری آلن و همچنین حضور مایکل کیتون و بن افلک در نقش بتمن را داده است. همین نیز سبب شده تا طرفداران جذب این اثر شوند اما باید گفت که استفاده بیش از اندازه از ترفند مولتیورس سبب شده تا بینندهها دیگر آن اشتیاق لازم را برای این آثار نداشته باشند و این فیلم دیسی نتواند عملکرد خوبی داشته باشد.
فراتر رفتن مولتیورس از ژانر ابرقهرمانی
در سالهای اخیر، اکثر فیلمهای ساخته شده بر محوریت مسئله مولتیورس، در ژانر ابرقهرمانی بودند یا ارتباطی با آن داشتند اما در این میان، فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» این گونه نیست. این اثر که ترکیبی از ژانرهای اکشن، کمدی، درام و علمی تخیلی است، توانست با استفاده از همین ترفند مولتیورس، داستانی جذاب را به نمایش بگذارد و این ترفند را فرای ژانر ابرقهرمانی گسترش بدهد.
با اینکه میتوان گفت فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» تا حدی اورریتد است و بیش از آنچه لازم است مورد ستایش قرار گرفته اما این به معنای آن نیست که این اثر ارزشی ندارد. در حقیقت، این اثر سینمایی فیلمی جذاب و تماشایی به شمار میرود که در میان تمام آثار حول محور مولتیورس، به بهترین شکل ممکن توانسته این مسئله را توضیح بدهد و از آن در راستای داستان خودش بهره بگیرد.
در حقیقت، فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» بر خلاف بسیاری از آثار ابرقهرمانی که تنها از ترفند مولتیورس بهعنوان بهانهای برای رفع موانع داستانی یا اینکه فرصتی برای حضور کاراکترهای مرده یا حضور بازیگران مطرح استفاده میکنند، توانسته بهخوبی مسئله مولتیورس را توضیح بدهد و داستان خودش را روی این مسئله متمرکز کند.
فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» همچنین از جهانهای چندگانه استفاده میکند تا آیندهها و سرنوشتهای متفاوت شخصیت اصلی خودش را نشان بدهد به طوری که این جهانهای موازی بازتابی از تصمیمات متفاوت شخصیت اصلی در زندگیاش است که باعث شده تا سرنوشت متفاوتی برای وی در دنیاهای مختلف رقم بخورد.
چرا ترفند مولتیورس جذاب نیست؟
میتوان گفت که عدم خلاقیت نویسندگان در استفاده از مولتیورس در خطوط داستانی سبب شده تا این آثار دیگر برای بینندهها جذاب نباشند. در حقیقت، نویسندگان مولتیورس را راهی ساده میدانند تا بتوانند فن سرویس را به داخل فیلم یا سریال اضافه کنند تا از این طریق توجه بینندههای بسیار بیشتری را به خود جلب کنند.
نویسندگان با استفاده از حضور کاراکترهای قدیمی همچنین سعی دارند تا حس نوستالژی را به اثر خود اضافه کنند تا از این طریق، بینندههای قدیمیتر نیز جذب این اثر شوند. همانند فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» که در آن، کاراکترهای مرد عنکبوتی و شخصیت شرور قدیمی حضور پیدا کردند.
همه این موارد در کنار هم بسیار جذاب و جالبتوجه به نظر میرسند اما وقتی که هیچ خلاقیتی در استفاده از این ابزارها وجود نداشته باشد، در آن صورت، این فیلمها به آثاری کلیشهای و غیر جذاب تبدیل میشوند که نمیتوانند توجه بینندهها را حفظ کنند.
سخن پایانی
مولتیورس توانسته فرصتهای بسیار زیاد و گستردهای را در اختیار استودیوها و فرنچایزهای بزرگ همچون دنیای سینمایی مارول و دیسی قرار بدهد تا بتوانند داستانهای خودشان را به شکلی بی حدومرز گسترش بدهند. با این حال، تا زمانی که این ترفند به شکلی خلاقانه و هوشمندانه در آثار مختلف به کار برده شود، میتواند جالبتوجه شود.
اما اگر از این ترفند تنها بهعنوان راهی ساده برای توسعه فرنچایز به شکلی غیرمنطقی استفاده شود، در آن صورت نمیتوان به آینده موضوع مولتیورس در دنیای سینما امید داشت چراکه همانند هر ترفند دیگری، در صورت عدم خلاقیت و توسعه منطقی، مولتیورس نیز به مسئلهای کلیشهای و غیر جذاب در دنیای سینما تبدیل میشود.
منبع: گیمفا
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
امیدی بهش نیست!
مولتی ورس فقط اون جتلیه که شبکه دو هر سال پخش میکرد
قبلا هم گفتم ، مزخرفترین ریسمونی که نویسنده ها میتونن بهش چنگ بزنن که دنیاشون رو پر پیمون کنن ،همین قضیه ی مولتی ورسه ، صرفا سر یه نظریه ی علمی هستش که هنوز تست نشده و در حال حاضر هم امکان تستش نیست .
تو این نظریه میگن اگر یک فشار مشخص رو به یک اتم اعمال کنیم ، امکان اینکه اون اتم به دنیای دیگه ایی وارد بشه که دقیقا مشابه همین دنیا هست ، وجود داره ،در صورتی که از بین نرفته و دروازه ایی رو به جهان دیگه باز کرده ! (خیلی توضیح سطحی بود از یک بحث علمی) …..
خب عملا میشه گفت فعلا نظریه س و ثابت نشده ، بعد یه عده عظیمی از نویسندگان اومدن و کلی داستان نوشتن و کلی چرت و پرت تفت دادن !
حتی وجود فضایی ها هم نظریه هست که ثابت نشده ولی حالا جدا از این ، مولتی ورس جالبه به شرطی که شورش در نیاد مثلا تیم اپ قهرمان ها هم جالب بود مثل فیلم اول اونجرز اما وقتی تعداد اعضا رو میبری رو صد هزار تا شورش در میاد و کلا هم به ۷یا ۸ تا شخصیت قشنگ میتونی برسی و بقیه نقش خاصی ندارن
ژانر فیلم ها رو که میدونی چین؟؟؟علمی تخیلی الان فیلم های نولان واقعی هستن همشون؟؟؟نه ولی جذابه بحث های سفر در زمان و مولتی ورس این دلیل نمیشه چون صرفا فقط نظریه است بهش نپردازن
کامنت سنگین و غیر مستقیم بود. می خوام بشکافمش:
اینطوریه که اگر به بعضی اعضای گیمفا بیش از یه حدی فشار بیاد، مثلا نمره ۹۵ استارفیلد، اون شخص ممکنه وارد اکانت دیگه ای بشه و در حالی که هنوز همون شخصه، وارد یک شخصیت یا دنیای جدیدی میشه و چرت و پرت تفت میده.
🤣🤣👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
حالا جالبه دوستان اومدن یه برداشت کلی از بحث و نظر جزئی من در مورد مولتی ورس داشتن ، من میگم از بودن مولتی ورس در داستانها بدم میاد ، نیومدم بگم از داستان های تخیلی بدم میاد که 😐
من خودم طرفدار به کار بردن تخیل هستم ،چون نعمتیه خدا داده ، اما از مولتی ورس و ایجاد فضاهای چندگانه و یا موازی متنفرم تو داستان ..
کلا یک مغلطه ایی که نویسنده میاد درستش میکنه تا داستانش رو پرپیمون نشون بده ،وقتی نمیتونه به جهانی که داخلش هستیم بعد بده از ابعاد خارجی برای ابهت بخشیدن استفاده میکنه ! …
از اس دیسلایک که توقع گرفتن موضوع بحثم رو نداشتم ولی بقیه برام عجیب بود که نوک انگشتم رو نگاه کردن ،نه موضوع بحثم رو 🤣
این خیلی جالبه ها!
کسی زیاد بهش دقت نمی کنه، ولی خیلی عجیبه که بدون یکم صبر (در حد سه چهار ثانیه شاید) کامنتا یا اخبار تا آخر خونده نمیشن! به وفور داریم تو همین گیمفا می بینیم که خیلیا اینطورین؛ به شدت عجول!!!
نمی دونم تا چه حد درسته، ولی میگن ظرفیت توجه توی نسل جدید کمتر دو دقیقست!!! ینی کش شلوارشونو ول کنی سر از هاوایی در میارن😑
در مورد بخش تخیل هم که همه می دونن چقدر عاشق دیابلویی. همین قدر بسه واسه این بحث.
مرسی که هستی
چی میگی داداچ!!!
مگه هرچیزی که تو فیلمها نشون میدن حتماً باید اثبات شده باشه یا واقعاً وجود داشته باشه!؟ مثلاً اینهمه فیلم، سریال و… داریم درباره سفر به گذشته با ماشین زمان یا برخورد با فضایی های هوشمند، الآن کدوم اینا وجود دارن یا قطعاً اثبات شدن؟ آیا ماشین زمان ساخته شده یا وجوده موجودات فضایی هوشمند اثبات شده که درباره اشون فیلم ساختن؟
اسمش روشه “فیلم” اونم فیلمهای تخیلی، فانتزی، علمی-تخیلی که موضوعاتشون درباره چیزهایی هست که یا اساساً وجود خارجی ندارن مثل موجوداتی نظیره گرگنما، یا نوع خیلی پیشرفته تری از چیزهای موجوده مثل سفینه های فضایی و یا براساس یکسری تئوری ها و فرضیات علمی که هنوز به درستی اثبات و آزمایش نشدن مثل سفر با کرم چاله ساخته میشن.
…
شما اگه دوست نداری میتونی فیلمهایی با موضوعات واقعگرایانه یا فیلمهایی که براساس داستانهای واقعی ساخته شدن رو تماشا کنی.
خب داش الان تو مدیوم های داستان های تخیلی و غیر واقعی مینویسن…
مثل موجودات فضایی، اژدها، هیولاها و…
اینا واقعی نیستن هیچ کدوم…
ولی ازشون استفاده میکنن واسه داستانا…
این دلیل نمیشه چون مولتیورس اثبات نشده هنوز ازش استفاده داستانی نشه…
حالا به جذاب و غیرجذاب بودنش کاری ندارم…
فشار ؟! به یک اتم ؟!
دمت گرم بابا
یک تعریف جدید به مجموعه نظرات فیزیکدان ها در این حوزه اضافه کردی.
در واقعه مولتی ورس از نظریه ی جهان های موازی منشا میگیره که خود جهان های موازی هم یکی از شاخه های چند جهانیه،. هیچکدوم از این نظریات ثابت نشدند و درواقع با تکنولوژی فعلی قابل اثبات نیستند.
در این نظریه گفته میشه که جهان هایی به جز جهان ما وجود دارند که بعضی یا همه ی چیز ها تو اونها با جهان ما فرق داره.
لینک ویکیپدیا :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C?wprov=sfla1
اگه اشتباه نکنم ، با نظریه ریسمان هاوکینگ و فیزیک کوانتوم در ارتباطه …
هرچند به قول شما حتی خود دانشمندا هم با احتیاط راجبش حرف میزنن و هنوز حتی شواهدی برای اثباتش ندارن .
ولی فراموش نکن سینما ( مخصوصا هالیوود ) این چیزا سرش نمیشه ، چون تو هالیوود با عایق بندی یه ماشین و پوشیدن لباس غواصی میشه رفت فضا 🤣
نه بابا از نظر فیزیک همچین چیزی ممکنه ولی واقعیتش به شدت دور از ذهنه.
نظریه ریسمان کجا این نظره کجا…
تصور این فیلم ها بعد مولتی ورس سخته مخصوصا مارول که تو یه راه بی بازگشت قدم گذاشته و بعد پایان اتفاقات مولتی ورس دیگه عمر این دنیای سینمایی به اخرش میرسه
مولتی ورس بدترین تئوری برای یه فیلم الان
دیگه وقتی یه نویسنده میاد از مولتی ورس استفاده میکنه یعنی این فیلم هیچ ایده ای نداره . خیلی مسخره هست که هر شخصیت(تو مارول) میمیره با سفر در زمان دوباره میارنش . آخه تا کی میخوان ادامه بدن؟!
مولتی ورس رو اول دی سی ساخته بعد بقیه ازش تقلید کردن
آره. در کمیکها اول DC بود که با همین شخصیت فلش وارد مقوله مولتی ورس شد.
مولتی ورس اوایل خیلی جذاب شد عظمت میداد به کار ولی مثل ابن میمونه که ته کار رو نشون بدی و بعد که برمیگردی و میخوای از یکی از اون کاراکترا فیلم بسازی اینجاست که اون کاراکتر به تنهایی کم بنظر میاد و اگه دائم بخوای همه رو رو باهم با مولتی ورس و غیره نشون بدی به مرور جذابیتش رو از دست میده.شاید بشه با طرفندهایی خودشون رو نجات بدن مخصوصا مارول که زیادی درگیرش شد
“ترفند”
مارول اگه بتونه در ادامه مسیر داستان مولتی ورس رو مثل کمیک پیش ببره میتونه موفق بشه…
یعنی تا کاری نکنند تا از از یه چیز حالت به هم بخوره ول نمی کنند….نمونش دنیای مارول( با این که شوخی از عناصر کمیکش هست) که اولش که اومد با شوخی هایی که داخل فیلم هاش داشت و به دلیل تازگیش جذاب هم بود تونست نظر مخاطب هاروجلب کنه و فروش خوبی هم کنه…..ولی اونقدر از این شوخی هاش استفاده کرد و همینطور بی رویه و خیلی جاها بیش از حد افزایشش داد( مثل همین مرد مورچه ای آخری ) که دیگه الان حال آدم از فیلم های مارول به غیر از چند مورد مثل لوکی ( که در عین تعجب سریال عالی هستش) ، وانداویژن و تا حدودی اسپایدرمن به هم میخوره (البته چون دیگه خوشم نمیاد فاز جدید مارول مثل کاپیتان امریکا جدید ، موربیوس و… ندیدم ) استفاده بیش از حد از یه کلیشه شما قشنگ تو سری فیلم های ثور مارول میتونید ببینید؛ اگر قسمت اول ثور تو سال ۲۰۱۱ ببینید ، میفهمید شوخی بیش از حد نداره اما در قسمت سومش ثور رگنوراک ( که اتفاقا جزو فیلم های نسبتا خوب مارول هستش ) میبینید چطور چقدر شوخی در فیلم و شخصیت ثور افزایش دادند….کلا تا متوجه نشند هر چیزی اندازه ای داره و یا بعضی کلیشه ها مختص بعضی فیلم ها هستند این بلا سر فیلم ها میاد.
به به چه مقاله عالی بخصوص که مولتی ورس هیچ دلیلی تو واقعیت برای اثباتش نیست رو کوبیدین
مقالات ارجینال گیمفا >>>>>>>>> مقالات ترجمه
خو دارن ازش شیردوشی میکنن
الان کم مونده مولتی ورس گلزار هم بسازن
من میگم کلا ابرقهرمانی حسابی خز شده و جای اینها بودم یه مدت اینها رو نمیخواستم
تمرکز روی داستان های جدید میکردم , فیلم داستان درست حسابی نداشته باشه دو قرون ارزش نداره
مقاله بسیار حق است واقعا خسته کننده و تکراری شده مگر اینکه داخل داستان بی نقصی قرار بگیره
راستش اصلا از این مولتی ورس خوشم نمیاد اویلش خوب بود و ایده جذابی داشت ولی به مرور هی داستان های کلیشه ای تری بر پایه همین مولتی ورس بوجود اومد که همه هم بی معنا و مفهوم یکیش همین NWH که فوق العاده ایده چرتی داشت
اینکه کلیشه شده و ازار دهندست درسته بنظرم اکثر نویسنده ها چون خلاقیتشون کمه روی میارن به مولتی ورس
البته ما تو دنیایی زندگی میکنیم که پر از کلیشه هستش ، اونی موفقه که خلاقیت بیشتری تو کلیشه به خرج بده
جدا از استفاده بیش از حدش، نویسنده ها جوری با این مسئله که هنوز اثبات هم نشده رفتار میکنن و اینقدر عادی جلوش میدن که آدم فک میکنه ۵۰ سال از کشفش گذشته ، ساده ترین و پیش پا افتاده ترین قوانین فرضی مولتی ورس رو فقط استفاده میکنن، انگار که جابجایی بین دنیا ها مختلف هیچ گونه عواقبی نداره و افراد صرفا با یه پورتال وارد یه دنیای دیگه ای میشن که قوانینیش ممکنه کاملا متفاوت باشه ولی روی بدن اونا و شرایط فیزیکیشون هیچ تاثیری عملا نداره
مثلا تو همین doctor strange 2 یا spiderman no way home دنیا ها مختلف عملا یا هیچ فرقی نداره و صرفا ظاهرشون متفاوت شده یا اگه هم فرق داشته باشه کوچیک ترین تاثیری رو شخصیت ها نداره در کل قضیه رو خیلی عادی و بدون عواقب خاصی نشون میدن انگار نه انگار که این یه موضوع جدید و اثبات نشده هست
صحبت از دنیای موازیه نه سیارات دیگه که بخواد قوانین و شرایط فیزیکی متفاوتی داشته باشن. الآن اگه از همین دنیای ما یه دنیای موازی وجود داشته باشه و شما بتونی به طریقی از زمین دنیای ما به زمین دنیای موازی بری خب شرایطی مثل: جاذبه زمین و اتمسفر که قرار نیست تفاوتی کنه. تفاوت شرایط بستگی به انتخابهایی داره که مثلاً انسانهای اون دنیا انجام دادن. فکر کن تو دنیای موازی انسانها صنعتی نشدن و هنوز بصورت سنتی زندگی میکنن. مطمئناً زمین اون دنیا تخریب زیست محیطی خیلی کمتری از دنیای ما دیده پس مثلاً هواش پاک تره و اکوسیستم سالمتری داره. دیگه تو جاذبه زمین که تفاوتی ایجاد نمیشه. به شما پیشنهاد میکنم سریال دو فصلی Counterpart رو که درباره همین دنیای موازی هست تماشا کنی.
تو سیاره ها مختلف اندازه معیار ها فیزیکی فرق داره نه قوانین فیزیک، تو همه سیاره ها جاذبه هست اما مقدارش فرق داره یعنی قوانین فیزیک ثابته، حرکت اجسام و چیز ها دیگه با فرمول ها کنونی فیزیک تقریبا قابله محاسبه و اندازه گیریه
ولی تو دنیا ها موازی(نه همشون، در بعضی هاشون) این قوانین کلا از پایه متفاوت هست، فقط بر مبنای تفاوت انتخاب ها و شرایط زمانی متفاوت بنا نشده ، تو خود فیلم doctor strange 2 هم این موضوع رو تا حدی نشون دادن
به هر حال چیز عجیب تو همه این فیلم ها چه سفر به زمان ها گذشته باشه چه سفر به دنیا ها مختلف باشه کاملا عادی جلوه داده میشه خصوصا تو فیلم ها مارول درحالی که میشد خیلی مرموز تر و عجیب تر با این قضیه رفتار کرد و علامت سوال ها بیشتری رو توی انجام این سفر ها نشون داد
این موضوع واقعا دیگه کلیشه ای شده اینکه نویسنده ها تا کم میارن یا اینکه یه کارکتر رو میکشن بعد پشیمون میشن میخوان نبش قبر کنن میرن سراغ دنیاهای موازی و از این ترفند برای فرار از بن بستی که خودشون ساختن استفاده می کنن بنظرم خیلی دیگه نچسب شده .
واقعن تبدیل شده به یکی از ازردهنده ترین کلیشه که به قول متن از اثار ابر قهرمانی فراتر رفته!
حالا بماند که اکثرن درک درستی ازش ندارن که درنتیجه باعث میشه بیش از حد خسته کننده یا بیش از حد پیچیده و گیج کننده باشه
مقوله مولتی ورس چیزی نیست که توسط ژانر ابرقهرمانی شکل گرفته باشه که بخواد از آثاره ابرقهرمانی فراتر بره و چیز بَدی تلقی بشه.
…
مولتی ورس یه بحث علمی و فرضه ایی هست که خیلی قبل تر از اینکه در کمیکها وجود داشته باشه توسط دانشمندان مطرح شده.
میگن اولین کسانیکه که بطور قطع مفهوم چندجهانی رو مطرح کردن Atomisها (مکتب اتمگرایی یا ذرهگرایی) در قرن پنجم قبل از میلاد بودن.
واژه Multiverse اولین بار توسط William James فیلسوف آمریکایی در سال ۱۸۹۵ استفاد شد (اما در زمینه ای متفاوت)
این مفهوم برای اولین بار در زمینه علمی مدرن در جریان بحث بین Boltzmann و Zermelo در سال ۱۸۹۵ ظاهر شد.
در دنیای کمیک اولین بار انتشارات DC در داستان Flash of Two Worlds در کمیک The Flash #123 منتشر شده به سال ۱۹۶۱ مقوله چندجهانی رو مطرح کرد.
اینارو که میدونستم داش قبلن تو فیلمای ابر قهرمان باب بود الان داره گسترش پیدا میکنه
هر ترفندی مارول میزنه بقیه کپی میکنن
مثل فلش
محض اطلاع شما مقوله مولتی ورس در کمیک ها اولین بار توسط انتشارات DC و شخصیت فلش در کمیک The Flash #123 منتشر شده به سال ۱۹۶۱ مطرح شد.
انتشارات مارول به تقلید از DC در سال ۱۹۶۲ و با کمیک Strange Tales #103 برای اولین بار مولتی ورس رو وارد کمیکهای خودش کرد.
بله درست میفرماید
از وجهه سینما گفتم
درسته ؟!
ی دورانی spider man shattered dimensions داشتیم هیچ توجهی نشد
الان دیگه گند مولتی ورس رو در اوردن
میتونه جالب باشه ولی درست از پسش بر نمیان
مارول که کلا معلوم نیست میخواد چیکار کنه
دی سی هم که فلشو ندیدم ولی میگن در حد انتظارات نبوده که اینم قابل پیش بینی بود
اتفاقاً مقوله مولتی ورس تو فیلم فلش خیلی جذاب و قشنگ مطرح شده. مخصوصاً سکانس آخرش که باحال بود.
پس واجب شد ببینمش اول نمراتش خیلی خوب نبود
هرچند نباید به نمرات زیاد اهمیت داد
دنیا های موازی اگه در واقهیت ثابت شه که کل تاریخ رو دگرگون میکنه خیلی تحولات رخ میده ولی اینجا بیشتر منظور همون سینماس دیگه در حد همین بحث نگهش میداریم
به نظر من اتفاقا مولتی ورس برای فیلم سازی خیلی هم بحث جذابیه اما مسئله اینه که که مارول دیگه واقعا گندشو در اورده
خب داستان شخصیت اصلی به پایان رسید و خوشبخت شد
حالا چجوری کشش بدیم ؟
مولتی ورس
من اینو فک کنم گفته بودم:)
اصلا خیلی بد شده این وضع
سوال :چرا باید نویسنده ها از مولتی ورس استفاده کنند؟
جواب :هیچی ایده ندارن از این روش استفاده میکنند که یکم فیلمشون جذاب تر بشه
مشکل :از این روش به شدت استفاده شده و مسخره شده
بنظرم سریال fringe مولتی ورس رو عالی تعریف کرده بود
اینا رسما شروع به شیر دوشی از مولتی ورس کردن
قبول دارم دیگه خیلی تکراری شده و تبدیل به یه کلیشه شده
نظرات همه دوستان عزیز محترم* من هم موافقم
اما من به شخصه مردعنکبوتی؛راهی به خانه نیست••••••• رو دوستداشتم**
جالبه نویسنده های این سایت خیی با نظر من همپوشانی دارند فیلم فلش رو که دیدم با خودم گفتم اینکه دقیقا اسپایدرمن نو وی هوم بود زورشون نرید وگرنه بتمن نولان رو هم توی فیلم جا میدادند.. همه چی شده مولتی ورس اونوقت نویسنده های هالیوودی با این سطح از خلاقیت افزایش دستمزد هم میخوان فیلم اواتار ۳ هفت سال بخاطر نویسنده ها تاخیر خورده!!!! ۷ سال شاید جمیز کامرون دیگه زنده نباشه تا اونموقع
اگه دیس میرفت بتمنی که میخندد رو میزاشت داخل فیلم فلش انان امتیاز Aگرفته بود که هیچ به یک شاهکار تبدیل میشد ولی انگار یک جا بهش اشاره کردن جای که فلش دوم میاد و به فلش اول میگه من یک کیسه ای که میخندد پیدا کردم این حرفت درست توی غار بتمن میزنه نمیدونم این انان اشاره بود یا شوخی اخه کیسه ای که میخندد چه ربطی به بتمنی که میخندد داره اون بتمن به جای اینکه بخنده همش در حال کشتار
خیلی پتانسی داره داخل دنیای دیسی مخصوصا دارک مولتیورس
در واقع هستی های چندگانه یا مولتی ورس به خاطر آزمایش دو شکاف یانگ مطرح شد و یک تفسیر برای نتیجه ی اون آزمایش بود. آزمایش یانگ رو تقریبا هر کسی که دبیرستان رو طی کرده باشه میشناسه و آزمایش قدیمی هست که به خاصیت موجی بودن نور پی میبریم اما سال ها بعد این آزمایش رو با پرتاب یک الکترون تست کردن که نتیجه عجیب بود یعنی زمانی که یک الکترون پرتاب شد به جای اینکه روی صفحه ی پشت اثر یک ذره رو ببینیم ، اثر موجی دیده شد یعنی انگار میلیون ها الکترون پرتاب شده بود و از دو شکاف عبور کرده بود. آزمایش بار ها تکرار شد و نتیجه همون شد تا اینکه تصمیم گرفتم یک ثبت کننده بعد از دو شکاف بزارن و ببینن چطور یک الکترون به چندین الکترون تبدیل میشه.زمانی که آزمایش با دستگاه ثبت کننده تکرار شد نتیجه به مراتب پیچیده تر از قبل شد چون اینبار یک الکترون به چندین الکترون تبدیل نشد و همون یک الکترون باقی موند. بارها آزمایش رو تکرار کردن و متوجه شدن اگر ثبت کننده نباشه یک الکترون به میلیون ها الکترون تبدیل میشه و اگر ثبت کننده باشه ما فقط یک الکترون داریم در طی مسیر آزمایش.
این آزمایش بارها انجام شده و نتیجه مشخص هست پس نمیشه بگیم فقط یک نظریه ی ثابت هست فقط تفاسیر مختلفی داره که معلوم نیست کدومش درست هست.
این از کلیت آزمایش اما دو تفسیر ارائه شده در فیزیک برای شرح نتیجه:
تفسیر اول (هستی های چندگانه)
وجود هستی های چندگانه که دلیلی بر موازی بودنشون نیست فقط بیان شد هستی های زیادی داریم که این الکترون در اون هستی ها وجود داره و اگر دستگاه ثبت کننده نباشه اون الکترون میتونه وجود های دیگرش رو وارد هستی ما بکنه و تبدیل به میلیون ها الکترون بشه.
این یعنی تمام ذرات در این هستی در هستی های دیگر هم وجود هایی دارن البته سینما یکم تخیلی شده طوری که فرض کرده تمام موجودات در هستی های دیگر وجود دارن مثل میلیون ها بتمن و سوپر من و … که این علمی نیست چون دلیلی نداره چینش اتم های یک فرد عینا در هستی های دیگر هم همینطور باشه و احتمال بیشتر از هم فاصله دارن در هستی های دیگر.
تفسیر دوم یا تفسیر کوپن هاگن(اگر اشتباه نکنم اسم رو )
که بیان میکنه علت چند تایی شدن اون ذره این هست که یک ذره تمام احتمالات حرکتی خودش رو همزمان حمل میکنه مثلا ذره پرتاب شده و در احتمال اول مستقیم رفته و احتمال دوم ذره پرتاب شده و با زاویه ی ۳۰ درجه رفته و … تا احتمال آخر.
حالا این احتمالات همگی در یک زمان در حال رخ دادن هست که تابع موج رو ایجاد میکنه(اسمش مهم نیست یعنی میشه تمام احتمالات رو روی یک نمودار رسم کنیم و بشه تابع) و تا زمانی که یک ثبت کننده نباشه تمام این احتمالات ذره رخ میدن و به محض وجود ثبت کننده یا همون مشاهده گر از بین تمام احتمالات فقط یکی باقی میمونه و مابقی فروپاشی میشن.
ادامه ی این تفسیر میرسه به آزمایش معروف گربه ی شرودینگر.
این سلسله آزمایش ها بسیار ادامه دار هست و نظریه های خیلی عجیبی ارائه شده تا الان که اگر دوست داشتین بیشتر بدونین پیشنهاد میکنمفصل ۶ کتاب وهم الحاد احمد الحسن رو بخونین.
حالا سینما بخش تخیلی این نظریات رو استفاده میکنه بیشتر و کمتر فیلمی مثل در میان ستارگان سعی داره بیشتر علمی باشه و فقط در انتهای فیلم کمی تخیلی میشه که برای یک فیلم مشکلی نداره اون یکم تغییر.
واقعا به معنای واقعی کلمه اگه مارول الان از ایده مولتی ورس استفاده نمیکرد حتی نصف مردم هم اونوقت نمیدونستند مولتی ورس چی هست چه برسه به اینکه الان از هر ۵ فیلم یکی ش راجبه مولتی ورسه
مولتی ورس تو فیلم ها مثل شمشیر ۲ لبه اس…چون ممکنه مثل انیمیشن اسپایدر ازش درست استفاده کرد و سرگرم کننده و فان باشه یا مثل بعضی فیلما شلوغ و نا مفهوم باشه