نقد و بررسی Layers of Fear؛ لایههای اضطراب
آیا Layers of Fear حرفهای جدیدی برای گفتن در ژانر ترس روانشناختی دارد؟
Layers of Fear، جدیدترین محصول استودیو Bloober، عنوان عجیبی است. اول از همه باید بگویم این اثر، به نوعی چیزی میان ریبوت، ریمیک، ریمستر و نسخه جدید محسوب میشود، چرا که تمام اتفاقات بازی اول (ماجرای نقاش)، عنوان دوم (ماجرای بازیگر) و بستهالحاقی (دختر نقاش) را دل خود جای داده و در عین حال شاهد بخشهای جدید مثل داستان نویسنده و موسیقیدان نیز هستیم. بخشهای مربوط به Layers of Fear اول و دوم، تقریبا به طور کلی بدون تغییر هستند و بیشتر از لحاظ بصری و گرافیکی ارتقاء یافتهاند. در واقع Layers of Fear جدید، پکیج کاملی از تمام چیزهایی است که در قالب Layers of Fear منتشر شدهاند.
داستان بازی Layers of Fear – هر چند سخت است این عنوان را فقط یک بازی بنامیم – با روایت اتفاقات نویسندهای آغاز میشود که پس از شرکت در یک مسابقه محلی نویسندگی و برنده شدن در آن، اکنون به یک فانوس دریایی فرستاده شده تا با آرامش فکری کامل و آرامش خاطر، به نوشتن داستانی برای یک شرکت بپردازد. طبیعتا در آثار ترسناک، بستر محیطی نقش کلیدی در اتفاقات ایفا میکند و یک فانوس دریایی متروکه، کاملا مناسب چنین اثری است. البته به صورت کلی، بخشهایی که در آن کنترل این نویسنده را بر عهده میگیریم، آنچنان طولانی نیستند و بیشتر از لحاظ داستانی اهمیت دارند تا گیمپلی. در ادامه و هر بار که نویسنده به نوشتن داستان خود از طریق ماشین تایپ مشغول میشود، ما به ترتیب شروع به تجربه داستانهای مختلف مثل نقاش، بازیگر و موسیقیدان میکنیم. در این بین، هر از چند گاهی دوباره کنترل نویسنده را برعهده گرفته و اطلاعات جدیدی به ما داده میشود.
داستان Layers of Fear، که در واقع ترکیب داستانهای نسخه اول و دوم به اضافه محتویات اضافه است، بیشتر روی مشکلات و اختلالات روانی، عقدههای روحی و ناکامیهای انسانها تاکید دارد و مانور میدهد. از نقاشی هنرمند که کم کم هنر و خلاقیتش به جنون محض تبدیل شده و زندگیاش به کام نابودی و انحطاط کشیده میشود گرفته، تا داستان بازیگری که اتفاقات و حوادث کودکیاش او را هیچگاه رها نکردند. نکته جالب این است که در تمام بخشهای داستان، دشمن اصلی به نوعی ساخته شده از خیالات، توهمات و ناکامیهای فرد است. همانطور که نقاش، شکل متفاوت و به جنون رسیده همسرش را میبیند.
به عنوان یک بازی Walking Simulator ترسناک، عملکرد Layers of Fear در حیطه داستان، مطلوب و رضایت بخش است. متاسفانه به دلیل جلوگیری از اسپویل اتفاقات مهم و افشاگریهای داستانی، نمیتوانم وارد جزئیات شخصیتها و حوادث شوم، اما پس از تجربه بازی و در صورت کسب اطلاعات حداکثری از روایت محیطی مثل نوشتهها، یادداشتها و آیتمها، به درون مایه اتفاقات و حوادثی که بر سر نقاش، نویسنده، موسیقیدان و بازیگر آمده پی خواهید برد.
روایت داستان در Layers of Fear، مانند پازل هزار تکهای است که پیشروی در داستان و پیدا کردن اطلاعات محیطی، تکه تکه پازل را در اختیار شما قرار میدهد و تقریبا تا اواخر هر فصل (Chapter)، نمیتوانید به طور کامل از اتفاقات و داستانها سر در بیاورید، چرا که نیاز دارید قسمتهای مختلف پازل داستانی را کنار هم قرار دهید.
عملا بازی شخصیتپردازی خاصی ندارد و از آن جایی که از لحاظ روایی بیشتر روی اتفاقات گذشته و حوادث از پیش اتفاق افتاده تمرکز دارد، شاهد تغییرات شخصیتی نیستیم و بیشتر سقوط روانی شخصیتها پس از حوادث را مشاهده میکنیم.
داستان بازی حد مشخصی بین مرموز بودن و آشکار بودن را انتخاب کرده که به شخصه فکر میکنم تصمیم هوشمندانهای بوده است، البته باید بگویم تاکید زیاد داستان و روایت روی داستانگویی محیطی، باعث میشود اگر به نوشتهها و آیتمهای محیط بیتوجه باشید، عملا بخش بزرگی از داستان را از دست بدهید و حتی متوجه ساختار داستانی نیز نشوید. بنابراین این نکته را هنگام تجربه بازی مد نظر قرار دهید.
بازی Layers of Fear یک Walking Simulator صرف در ژانر وحشت (Horror) است. نه خبری از وجود آیتمهای مختلف احیای سلامتی و مهمات در بازی است و نه سلاح یا ابزار مبارزاتی خاصی در اختیار دارید. تنها بخش تعاملی بازی، ابزاری است که معمولا به نور ارتباط دارد و در هر سناریو متفاوت ظاهر میشود. در نقش نقاش، یک فانوس در اختیار دارید که با استفاده از آن میتوانید تنها دشمن این فصل از بازی را Stun کرده و اجازه نزدیک شدن به او را ندهید و در سناریوی بازیگر، یک چراغ قوه در دست دارید که هم در مقابل خطر به داد شما میرسد و هم در حل پازلها و پیشروی به شما کمک میکند.
اکثر بازیهای Walking Simulator در ژانر وحشت، معمولا به علت نبود فاکتور تعامل، در یک چرخه گیر میکنند و ممکن است به سرعت تکراری شوند و متاسفانه این مسئله گریبان Layers of Fear را نیز میگیرد. از آن جایی که ساختار بازی کاملا مشخص است (پیشروی کنید، آیتم خاصی به دست بیاورید، پیشروی کنید و الی آخر)، بازی به سرعت تمام برگهای برنده خود را بازی میکند و عملا دیگر چیزی برای ترغیب مخاطب ندارد. از آن جایی که Layers of Fear در دسته آثار Psychological Horror قرار میگیرد و بیشتر به ترس مفهومی و اتمسفریک وابسته است، این یکنواختی در روند بازی، به تجربه کلی آن لطمه میزند.
بازی پازلهای مختلفی دارد که هیچگونه ویژگی خاص، نوآورانه یا جذابی در آنها دیده نمیشود. در یک اتاق گیر افتادهاید و باید به دنبال کلید بگردید. تقریبا ۹۵ درصد پازلهای بازی که البته بیشتر مینی پازل هستند، به پیدا کردن کلید، پیدا کردن رمزِ درب یا رمز گاوصندوق خلاصه میشوند. تعداد این مینی پازلها نسبتا زیاد است اما دو مشکل بزرگ دارند، اول این که فاقد عمق و جذابیت لازم هستند و کوچکترین خلاقیتی در آنها دیده نمیشود و مشکل دوم نیز این است که کاملا شبیه هم هستند و عدم وجود جذابیت یا تنوع باعث میشود تا به سرعت از حل کردن آنها خسته بشوید. شاید فکر کنید به عنوان منتقد بیش از حد در این زمینه سختگیری میکنم، اما حقیقت این است در سال ۲۰۲۳ هستیم و نمیتوان پذیرفت که یک بازی Walking Simulator با محوریت ترس روانی، کاملا کلیشهای باشد و عملا با آثار یک دهه پیش این زیر ژانر تفاوتی نداشته باشد! پر واضح است سازندگان فقط به دنبال یک تجربه کلی از ترس روانشناختی بودهاند و اصلا قصدی برای نوآوری، تنوع و یا متفاوت بودن نداشتهاند.
از طرف دیگر، بازی آنچنان روی ترسهای ناگهانی یا Jump Scare تمرکز ندارد که به شخصه این موضوع را دوست داشتم، زیرا Jump Scareها باید به صورت انگشتشمار استفاده شوند و استفاده افراطی از این سکانسها، که بدویترین شکل ترس در مدیومهای هنری به شمار میروند، ارزش کلی اثر را کاهش میدهد. خوشبختانه Layers of Fear در استفاده از این Jump Scareها هوشمندانه عمل کرده و تعداد و فاصله بین آنها مناسب است.
یک موضوع دیگر که باید به آن اشاره کنم، تفاوت تم، اتمسفر و حال و هوای فصول مختلف بازی است. مثلا نقاط قوت بازی بیشتر در چپترهای موسیقیدان و نقاش دیده میشوند و بخش بازیگر به عنوان مثال، هر چند داستان نسبتا جذابی را دنبال میکند، اما در طول تجربه پنج قسمت مربوط به این کاراکتر، به شخصه حتی یک بار کوچکترین حس ترس یا اضطرابی حس نکردم. چرا که هم محیطهای این مراحل آن قدر مخوف نبودند و هم دشمن موجود در این چپتر واقعا هیچ گونه نکته دلهرهآوری در خود جای نداده بود. این تفاوت بارز بین درجه ترس، اضطراب و ناامنی میان شخصیتهای مختلف را به شخصه دوست نداشتم، هر چند لزوما از آن به عنوان یک نکته منفی یاد نمی کنم، اما ترجیح میدادم سازندگان، بخش بازیگر را ترسناکتر و مخوفتر کرده و از المانهای بیشتری در آن استفاده کنند.
پس از اشاره کردن به بارزترین مشکلات و نقصهای بازی، بد نیست کمی لب به تعریف و تمجید هم بگشایم. به شخصه باید بگویم همانند دو نسخه اول، اتمسفر و فضاسازی مراحل بازی بسیار تحسینبرانگیز است. از خانهای بزرگ، تو در تو و مرموز در فصل نقاش گرفته تا صحنههای اجرا در فصل بازیگر و اتمسفر محیطی جذاب بخش موسیقیدان. جزئیات به کار رفته در محیطهای لوکیشنهای مختلف بسیار مناسب است و اگر این مسئله را در کنار روایت محیطی بازی قرار دهیم، ارزش کار سازندگان بیشتر به چشم میآید.
در واقع باید بگویم انتقاد اصلی من به بازی، این است که اصلا پا را از محدوده کلی، تکراری و کلیشهای فراتر نمیگذارد و صرفا به خلق یک تجربه معمولی ترس روانشناختی بسنده میکند. در واقع Layers of Fear، فاقد جاهطلبی و نوآوری لازم است. دهها بازی Walking Simulator مشابه در ژانر ترس را اگر تجربه کنید، در واقع کاملا یک رویه را دنبال میکنند و در صدد تغییر یا بهبود نیز بر نمیآیند و Layers of Fear یکی دیگر از این آثار است.
موسیقی و آهنگ سازی، در آثار ترسناک اهمیت بسیار بالایی دارد، چرا که تاثیر آنها روی حس ایجاد شده در مخاطب انکارناپذیر است. عملکرد Layers of Fear در بخش موسیقی، مناسب و رضایتبخش است و میتوان گفت که در سکانسهای دلهرهآور و معدود سکانسهای تعقیب و گریز، استرس و ناامنی را به خوبی به مخاطب منتقل میسازند. در دو نسخه قبلی نیز عملکرد سازندگان در بخش موسیقی و آهنگسازی بسیار قابلقبول بود.
در مورد بخش گرافیک باید بگویم اگر نسبت به استانداردهای ۲۰۲۳ در نظر بگیریم، شاید بازی آنچنان جذاب به نظر نیاید، اما با توجه به ژانر بازی، باید بگویم کیفیت بافتها، نورپردازی، سایه زنی و کیفیت تکسچرها در کل رضایتبخش است، هر چند در برخی مراحل کیفیت کلی اثر کمی سینوسی عمل میکند.
گالری اختصاصی گیمفا:
Layers of Fear
بازی Layers of Fear برای طرفداران آثار ترسناک روانشناختی جذاب خواهد بود، اما متاسفانه مشکلات و کمبودهای این دسته از آثار را نیز به همراه دارد و شاهد خلاقیت، نوآوری و جاهطلبی در این بازی نیستیم. از سوی دیگر، بازی در بخش طراحی معماها نیز مشکلاتی دارد. با این وجود، داستان جالب شخصیتهای مختلف این عنوان، میتواند بهانه خوبی برای تجربه بازی باشد.
نکات مثبت:
- اتمسفر و فضاسازی جذاب
- داستانی متفاوت و قابلقبول
- پرداخت جالب به مشکلات و اختلالات روانی
- استفاده هوشمندانه از Jump Scareها
- میزان محتوای بالای بازی
نکات منفی:
- تکراری شدن روند بازی
- ضعف در طراحی پازلها (تنوع، عمق و جذابیت)
- عدم توانایی در ترساندن مخاطب در اکثر بخشها
- عدم وجود خلاقیت و جاهطلبی
۷
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Publisher) و روی PS5 تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
نظرات
بازیای بلوبر همیشه بازی هایی معمولی بودن ، فقط خدا عاقبت سایلنت هیل رو بخیر کنه !
خدا به داد سایلنت هیل ۲ ریمیک برسه.
هنوزم که هنوز توی بلوبر پیشرفت رو ندیدیم. همش بلده عناوین پیاده روی و پوج و خشک رو بسازه. از نظر ترس هم هیچکارست.
اوت لست با اینکه هیچ سلاحی نداره ولی چنان رو تنوع محیط و انمی و هیجان بازی کار کرده که آدم خسته نمیشه ولی این چی؟ قرص خواب آوره
امیدوارم سایلنت هیل ۲ حداقل موفق و همچنین بهینه باشه
تجربش میکنم قطعن
پس احتمالا ارزش یک بار تجربه رو داشته باشه
خسته نباشید جناب زاهدی 🙏
بازی های این استودیو همیشه عنواینی خلاقانه بودند در ژانر ترسناک که در ترساندن مخاطب همیشه شکست میخورند
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت منتقد گرامی آقای زاهدی بابت نقد جامع و مفصل این بازی.
حقیقتا من میخواستم یک موردی از طرف خودم بازگو کنم با دوستان و کاربران سایت که از نظر من باید بهش توجه ویژه ای کرد و اون هم این هست که ما احترام به یک دیگر بزاریم و به خاطر یک بازی ویدیو گیم(هر چند مهم و عزیز) حرمت ها و اصول اخلاقی زیر پا نگذاریم.
در استریم آنلاین شوکیس مایکروسافت که به میزبانی و سخنوری آقایان زرمهر و آقای زاهدی برگزار شد مانند هرجای دنیا حالا چه میخواهد گزارش فوتبال باشد یا گزارش یک شوکیس ویدیو گیم یا گزارش حتی اخبار،ممکن است که شخص میزبان یا گزارشگر سلایق خود که موافق یا مخالف با نمایش باشد را بیان کند و نکته مهم همین نکته است که ما نباید در مقابل این سلیقه و نوع بازگوییش جبهه بگیریم و عصبانی شویم و حتی موجب دل شکستگی دیگران شویم.
در این شوکیس آقای زاهدی عزیز به نوع عملکرد و نبود بازی های گرافیکی که نمایانگر قدرت پلتفرم اکس باکس باشد انتقاد کردن که از نظر من هم انتقاد به جایی بود چون منظور ایشان وجود بازی های گرافیکی بود که نشانگر قدرت ۱۲ ترافلاپسی کنسول اکس باشد و آقای زرمهر هم در ادامه ایشان را تایید کردند،هر چند که نمایش به مراتب از سال های قبل بهتر بود
در کل هدف من این است که بگویم در همه جای دنیا سلایق متفاوت است و ما نباید فقط منتظر به به چه چه گفتن دیگران باشیم و به سلایق مختلف احترام بگذاریم هر چند مخالف ما باشند تا جرئت ها کاسته نشود.
با آرزوی سلامتی برای همه اعضای سایت از جمله کاربران و نویسندگان و مدیر سایت🌹
والا گزارش ایشون بیشتر شبیه گزارش تیمای غیر تهرانی بود که گزارشگر هوادار تیم شهر خودشه و کاملا جانب دارانه و رو مخ گزارش میکنه
@عموی دلها
دوست عزیز شما اگه به برنامه های فوتبالی خارجی هم نگاه کنین مثلا بعضی از گزارشگرهای خارجی مثل آلان اسمیت طرفدار تیم محبوب خودشون هستن و حتی مسابقات تیم رغیب هم گزارش میکنن و انتقاد هم میکنن و کسی هم دلخور نمیشه.
ایشون هم محدودیتی بابت داشتن یک کنسول ندارن که بخوان طرفداری از یک محصول بکنن و طرف دیگه رو بکوبن و از نظر و دیدگاه خودشون انتقاد کردن حالا شاید این انتقاد به مذاق یه عده خوش نیاد و ممکنه یه عده خوششون بیاد.
مهم این هست که ما با آغوش باز پذیرای دیدگاه ها باشیم
سلام خدمت شما دوست عزیز
اول تشکر میکنم که خیلی منطقی، اصولی و محترمانه نظرتون رو مطرح کردین.
حقیقتا من نمیدونم چرا برخی دوستان این قدر بد برداشت کردن از صحبتهای من و آقای زرمهر.
من فقط یه حرف دارم، فکر کنم یک سال و نیم پیش بعد نمایش اولیه استارفیلد، هجمه علیهس ایجاد شد که گرافیکش فلان مبارزاتش قدیمیه و…
موقعی که سی دقیقه تریلر نداده بود که دوستان چشم بسته غیب بگن. تو اون شرایط من مقاله در دفاع استارفیلد نوشتم و همه بهم میگفتن ایکس باکس فن. چطور شده یه روز سونی فنم یه روز ایکس باکس فن؟
انصاف ندارن دوستان. همینه دیگه
@مصطفی زاهدی نویسنده
آقای زاهدی عزیز مشکل اصلی از نظر من تعصبات کورکورانه یه عده از دوستان هست که باعث میشه فقط و فقط از اون چیزی که دوست دارن و تبدیل به نماد و سمبل شده براشون حمایت کنن حتی طوری اگه شخصی انتقادی به اون چیز مورد علاقشون کنه طرف رو بخوان سلاخی کنن!!!
الان تو سایت فضا و جو طوری شده که شخصی که اکس باکس داره یا پلی استیشن داره میخواد با طرفداری بی رویه خودش رو قانع کنه که من بهترین انتخاب کردم و طرف مقابل اشتباه کرده در صورتی که نباید اینجوری باشه.
اما مهم ترین نکته این هست که در همه جای دنیا میزبان های مختلف سایت ها که برنامه هارو تماشا میکنن ری اکشن های خاص خودشون رو دارن،یکی خوشش میاد،یکی نه خوشش میاد و نه بدش میاد و دیگری هم ممکنه بدش بیاد و این یک چیز کاملا طبیعی و متاسفانه تو کشور ما و خیلی از جاها و در اکثر زمینه ها هنوز این موضوع جا نیافتاده
به عنوان مثال اگر من کاربر سایت گیمفا در پست یکی از عناوین انحصاری مایکروسافت انتقادی به یک محصول بکنم و یا بالعکس در یکی از پست های سونی انتقاد به انحصاری سونی بکنم گریبان گیر موج منفی از ریپلی ها و دیسلایک ها میشم چون متعصبانه به قضیه نگاه میکنن دوستان.
در هر حال به نظر من اگر دوستان نویسنده محترم سایت از جمله شما لطف کنید و یک مقاله در مورد اینکه سلایق و علایق در صنعت گیم متفاوت هست مانند سایر صنعت های دیگر و لزوما عقاید نباید یکسان باشد ، باعث روشن شدن و باز شدن دیدگاه مخاطبین و گیمرها علی الخصوص مخاطبین نسل جدید می شود و کمک شایانی خواهد کرد به ما.
با تشکر فراوان
عزیز من اصول حرفه ای اینه هنگام نمایش بازی ها شوکیسی ک نصفش هم نگذشته آدم نمی کوبه
من چند مین قندشکنم قطع شد و استریم گیمفا تماشا کردم
در حالی ک تریلر نسخه جدید فلایت سیمولیتر مشغول پخش بود ایشون داشتند شوکیس می کوبیدند 🙂
اون بازی ک برای شما قابل احترام نیست و سکوت نمی کنید هنگام پخش تریلرش شاید سلیقه کسی باشه
به اون شخص بر نمی خوره ؟
والا اگر ایشون دنبال بازی گرافیکی بود درباره تریلر فیبل نمی گفتند چون بیش از حد سینماتی بود باید صبر کرد
مگر بازی گرافیکی نمی خواستند ؟
این ها بهونه هست
شخصی تو یوتیوب هست فکر کنم بشناسید
ایشون هم همینه
@MD
سلام دوست عزیز
مورد اول اینکه من هم شوکیس از گیمفا دنبال کردم و این حس به من مخاطب وارد شد که آقای زاهدی دنبال یک نمایش یا سورپرایز ویژه یا چیزی که هایپ چند برابر کنه هست و واقعا صادقانه قصد و عمدی در کوبیدن شوکیس ندیدم واقعا چه دلیلی داره که ایشون بخوان شوکیس اکس باکس بکوبن؟!آیا سهام دار سونی هستن؟!آیا جیم رایان به ایشون سفارش کرده؟!واقعا خنده دار نیست این طرز فکر از نظر شما؟
ایشون اول شوکیس فقط اشاره کردن که با گذشت چند سال از عرضه کنسول اکس باکس و نبود انحصاری،اکس باکس نیاز به بازی انحصاری ویژه داره
به گرافیک اوود انتقاد کردن چون با نمایش cgi اولیه که حالت گیم پلی داشت و گرافیک وحشتناک و دارکی نشون داده بود متفاوت بود هر چند الان هم بازی خوبی هست با اینکه تغییر سبک داده
کلا شما از این دید به قضیه نگاه کن چون توقع بالا از رویداد داشتن تو ذوق ایشون زده شد حالا شما مخالفی من به دیدگاه شما احترام می گذارم ولی
در کانال های زیادی هم موقع پخش تریلر اظهار نظر می کنن،خودم هم موافق نیستم ولی به طور دائم نبود این اتفاق و مورد آخر اینکه انتقاد همه جا دنیا هست و زیاد حساس نباشیم
درود بر شما دوست عزیز
اول از همه مرسی که اینقدر مطلوب انتقاد خودتون رو مثل یک انسان پخته و بالغ بیان میکنید. در وهلهی دوم حالا که بحثش مطرح شد بد نیست منم یه اشارهای به این موضوع بکنم. اول از همه شخصا نه تنها از این مراسم ناامید نشدم بلکه به نظرم XBOX نمایش بسیار خوبی امسال ارائه داد و هم من و هم آقای زاهدی توی جمع بندی شوکیسهای امسال در استریم کپکام به این موضوع اشاره کردیم. اگر دوستان کل استریم رو همراه ما میبودن قطعا میشنیدن که من همون ابتدا از تریلر Fable راضی بودم و اتفاقا به وضوح گفتم که مایکروسافت داره قدرتمند شروع میکنه. بعدش نسبت به آرت استایل South of Midnight ابراز علاقه کردم که حتی این بحث بر سر آرت استایل به بازی Sea of Thieves و محتوای تازش کشیده شد که به این پرداختیم که چطور برخی از طرفداران افراطی سونی همچنان این بازی رو به سخره میگیرن در حالی که مایکروسافت با ساپورت خیلی خوبش ازش باعث شد الان بازی هزاران پلیر فعال داشته باشه اما ظاهرا برخی از دوستان طی این صحبتها گوشاشون رو گرفته بودن و منتظر بودن یه جا آقای زاهدی کلمهی ناامید از دهنش در بیاد تا سوژه برای این هفتشون پیدا کنن.
عنوان Clockwork Revolution اثری بود که چه من و چه آقای زاهدی هم هنگام پخش تریلر و هم توی بخش جمع بندی به شدت ازش تعریف و تمجید کردیم و حتی من شخصا اون رو هایلات شوکیس برای خودم تلقی کردم و بعد از اون هم به ستایش استارفیلد پرداختم. تریلر Hellblade تنها بخش ناامید کنندهی شوکیس به معنای واقعی برای من بود چرا که به قول آقای زاهدی انتظار داشتیم بعد از ۴ سال یه تریلر گیمپلی عمیقتر از بازی ببینیم و من کاملا باهاشون موافقم.
بحث سر اینه که اگر انتقاد به جا باشه گردن ما از مو هم باریکتره اما وقتی برخی از دوستان صرفا ناعادلانه قضاوت میکنن نمیشه گذشت کرد. خداروشکر مقالات من به صورت مکتوب ثبت شده و کسانی که من رو دنبال کردن به خوبی از رویکرد و ذهنیتم نسبت به گیمینگ با خبرن و میدونن هیچوقت خودم رو محدود به پلتفرم X Y Z نمیکنم بلکه به نوعی به همهی اونا دسترسی دارم و دوست دارم آثار مختلف رو تجربه کنم فارق از اینکه کدوم کمپانی اون رو خلق کرده برخلاف برخی افراد که کل فکر و ذکرشون اینه که طرف مقابل خراب کنه که راهپیمایی جار زدن ضعف حریف رو آغاز کنن.
اگر آقای زاهدی نسبت به چیزی ابراز ناامیدی کرده دلیلش این بوده که با انتظاراتی وارد این شوکیس شده و اون انتظارات برآورده نشده و جالبه که چطور بسیاری به خودشون این اجازه رو میدن که یک نفر رو به خاطر دیدگاهی که داره بکوبن در حالی که خودشون توانایی نشون دادن بازخورد منطقی دقیقا نسبت به همین مسئله رو ندارن.
در نهایت مسئله اینه وضعیت ما ژورنالیستا توی چشم برخی از افراد با نرخ روز تغییر میکنه، روزی که از سونی تعریف بکنیم برچسب سونی فن بوی بهمون میچسبونن و فرداش اگر از ایکس باکس تعریف کنیم کلا ریست فکتوری میکنن و بهمون میگن ایکس باکس فن بوی!
مسئلهی جالبتر اینه که دقیقا توی پوشش سامر گیم فست من و آقای زاهدی به این موضوع پرداختیم که اینکه یک سری از افراد شکست ردفال رو جشن گرفتن اصلا درست نیست چرا که جامعهی گیمینگ یک جامعهی واحده و ما همگی عضو همین جامعه هستیم بنابراین شکست ایدههای این چنینی تاثیرات مخربی به همراه داره که در آینده گریبان همه رو میگیره فارق از اینکه شما مخاطب کدوم پلتفرمی! به نظرم روزی که ما درک کنیم که همگی توی یک کشتی هستیم بسیاری از این حواشی خود به خود رفع خواهد شد و اینترنت فضای بسیار سالمتر و جذابتری برای گفتوگو سر صنعتی میشه که در نهایت همهی ما رو به هم نزدیکتر میکنه اما بعید میدونم به لطف برخی دوستان هرگز رنگ اون روز رو ببینیم.
سطح
فکر کنم ارزش تجربه رو داشته باشه 🙂
بازیای بلوبر همگی شاهکار هستن و بی نظیر کاش روی گیم پس بود ولی چون نیست مجبورم بخرم و تجربه اش واجبه.
لایههای ترس اسم بهتری نبود