اساسینز کرید واقعی را بشناسید: آشنایی با فرقه حشاشین

وقتی کودکی به نام حسن صباح در قم به دنیا آمد، هیچ کس آن روز را نمیدید؛ آن روزی که فرقه حشاشین در قلعه الموت به اوج اقتدار رسیدهاند و ترورهای زیرکانه و عجیبی را مرتکب میشوند.
البته فرقه حشاشین حسن صباح یا فرقه اسماعیلیه نزاریه (همان اساسینز کرید خودمان)، شرحی بسیار طولانی دارد که متاسفانه تمام آن در مقاله نمیگنجد. پس بگذارید فعلا به برهه زمانی قبل از تشکیل فرقه سفر کنیم و ماجرای تاریخی خودمان را در آنجا آغاز نماییم. با ما همراه باشید.
اساسینز کریدی برای «اسماعیل»
تنها دلیل تشکیل فرقه اسماعیلیه از آغاز، اعتقاد به امامت اسماعیل پس از پدرش، جعفر بن محمد الصادق، بود. البته اسماعیل میدانست و خبر داشت که جانشین امامت پدر، موسی بن جعفر الکاظم، برادر کوچکتر از خودش است. همچنین، در دستهای از شاخه دین مسلمانان، اسماعیل به عنوان راوی حدیث (گوینده سخنان پدر و اجداد خود) شناخته میشود و در هیچ سخنی از او مدرکی مبنی بر ادعای امامت نداریم.
ولی متاسفانه آنچنان عقیده امامت اسماعیل فراگیر بود که جعفر بن محمد الصادق هنگام فوت او، دستور داد کفنش را باز کنند و صورت اسماعیل را به مردم نشان دهند. افراد زیادی بعد از اطمینان و دیدن چهره، دست از آن عقیده برداشتند. ولیکن عدهای که تنها ادعای مسلمان بودن را داشتند، منکر مرگ اسماعیل شدند و باور غلط خود را تغییر ندادند.

موارد زیر از دلایل تقویت شبهه و تصور غلط (امامت اسماعیل) شد که در نهایت به تشکیل فرقه اسماعیلیه و بعدتر فرقه حشاشین گرایید:
۱- باور داشتند که جانشینی همیشه به فرزند بزرگتر میرسد.
۲- جعفر بن محمد الصادق، اسماعیل را به شدت دوست داشت و به او علاقه خاصی میورزید.
۳- با وجود مادر اسماعیل، جعفر بن محمد الصادق با شخص دیگری ازدواج نکرد.
پس از وفات جعفر بن محمد الصادق در سال ۱۴۸ هجری قمری، ادعاهای باطل و شایعههای عجیب و غریب بیشتر شد. به طوری که باور به ساختگی بودن وفات فرزند توسط پدر به دلیلی نامعلوم و اعتقاد به بازگشت اسماعیل، باوری رایج شد؛ البته تنها در میان فرقه کوچک اسماعیلیه.
جوشش چشمه اساسینز در آفریقا
چندین سال گذشت. عاقبت در سال ۲۹۶ هجری قمری، فردی به نام عبیدالله مهدی، خود را امام زمان اسماعیلیه جا زد و خلافت فاطمی تاسیس شد.
بعد از عبیدالله مهدی، تا هفت نسل خلافتش در مصر ادامه یافت، اما هنگامی که نوبت به بحث امامت و خلافت دو فرزند هفتمین خلیفه اسماعیلیه (المستنصر بالله) رسید، کشمکشهای فرقه اسماعیلیه هم کار خودش را شروع کرد. «مستعلی» برادرش «نزار» را تا ابد در زندان انداخت و در همان زندان هم نزار مرد.
حالا فرقه به دو جاده انحرافی دیگر مسیرش را میکشد: «نزاریه» و «مستعلیه». اساسینز کرید یا حشاشین، درواقع همین پیروان نزاریه هستند که با رهبری حسن صباح به اوج خواهند رسید. اما صبر کنید! بیایید به عقب برگردیم.

ظهور حسن صباح
شاید برایتان این مورد جالب باشد که بدانید حسن صباح در قم به دنیا آمده، ولی اصالتش درواقع عرب کوفی است. بدین خاطر که پدر او واقعا از اهالی کوفه بود. مردی که به دلیلی نامشخص به سرزمین قم، قطب اصلی مسلمانان آن زمان سفر کرد.
البته آن موقع حسن صباح هیچ اعتقادی به اسماعیلیه نداشت و معتقد به دین مرسوم مردم قم بود. تغییر باورهای رهبر اساسینز، بعد از سفر خانوادهاش به ری بود. جایی که بالاخره به درون فرقه اسماعیلیه، قبل از دو تکه شدن این مذهب به نزاریه و مستعلیه، پا گذاشت.
حسن صباح چندین علوم مختلف، به خصوص هندسه را تا قبل از سی سالگیاش در سرزمین مصر یاد گرفت، تحصیلاتش را تکمیل کرد و اتفاقا همان جا بود که با خلافت فاطمی نیز آشنا شد. در آن زمان، المستنصر بالله خلافت را به دست داشت و هفتمین خلیفه به شمار میرفت.
تحت تاثیر المستنصر بالله، او به عنوان حجت امام به ایران بازگشت و ضمن ترویج مذهبش، سرانجام در سال ۴۸۳ هجری قمری قلعه الموت را از آن خود ساخت. لطفا دقت کنید؛ از آن خود ساخت نه اینکه تاسیس کرد. جلوتر ماجرای فریب اهالی قلعه الموت را خواهیم خواند. پس فعلا این موضوع را رها میکنیم و تازه میرسیم به شروع اساسینز کرید واقعی.

اساسینز کرید متولد میشود…
بعد از درگذشت المستنصر بالله در سال ۴۸۷ هجری قمری، حالا نوبت به دعوا برای جانشینی و خلافت میرسد. فرزندان این خلیفه هفتم، مستعلی و نزار جنگهای خونینی را علیه یکدیگر راه انداختند (موردی که به آن قبلا اشاره کردیم).
در چنین معرکهای، حسن صباح از نزار حمایت کرد. ولیکن وقتی دید که عاقبت توسط برادرش مستعلی در زندان افتاد و مرد، دیگر دست روی دست نگذاشت و حکومت خودش را با همان عنوانی که داشت (حجت امام)، آغاز کرد و جرقهای برای فرقه حشاشین یا همان اسماعیلیه نزاری زده شد. حکومتی که ایران، عراق و شام را در بر میگرفت. حسن صباح از اینجا به بعد بود که ارتباطش را با خلافت فاطمی مستعلی برای همیشه قطع نمود.
خب، حالا میخواهیم یک بازگشت کوتاه به عقب بزنیم تا ببینیم مرکز قدرت اساسینز کرید، چگونه با فریب و حیله به دستان حسن صباح افتاد.
ماجرای قلعه الموت
پیش از هر حرفی باید دانست که الموت منطقهای در رودبار است و درمیان قزوین و گیلان قرار دارد. خود قلعه الموت یک مکان استراتژیک و پناهگاهی برای علویان مهدی بود، یعنی افرادی که اعتقاد به دوازده امام و ظهور مهدی، فرزند حسن بن علی العسکری، دارند. این تقریبا یا شاید هم درست نقطه مخالف باورهای فرقه اسماعیلیه است.

فتح قلعه به روش شبیخون فرهنگی انجام شد. به این صورت که حسن صباح تعدادی دعوتکننده ماهر و زیرک را روانه منطقه الموت کرد تا مردم را به مذهب خویش دعوت کنند. همچنین تمام پیروان خود را نیز به الموت آورد. البته حسن صباح خودش هم در شمال ایران فعلا مشغول دعوت مردم بود، اما در اوایل سال ۴۸۳ هجری قمری، پس از مدتی، مخفیانه وارد قلعه شد و هویتش را پنهان نگه داشت. او در آنجا حتی به کودکان محافظین قلعه هم درس داد.
بنابراین آرام آرام اهالی درون و خارج قلعه، همه به فرقه اسماعیلیه پیوستند. طوری که رهبر علویان در اواخر پاییز همان سال کم آورد و مجبور به تحویل قلعه به فرقه حشاشین شد. البته به گفته خود حسن صباح در کتاب “سرگذشت سیدنا”، حدود ۳,۰۰۰ دینار به آن رهبر داده شد تا جبران خسارت به چنگ آوردن قلعه را داده باشد.
و این گونه شد که به سادگی قلعه الموت تبدیل به مرکز حکومت اساسینز کرید حسن صباح گردید.
خارج از میدان بحث:
در تریلر Assassin’s Creed: Mirage شاهد این هستیم که یک بانو به نام “روشان” رهبری فرقه اسماعیلیه را در دست دارد و بسیم بن اسحاق را آموزش میدهد (البته فکر میکردم تلفظ فارسیاش “روشن” باشد؛ اما Assassin’s Creed Wiki – Fandom گفته بود: “روشان”).
اینکه قلعه درحال ساخت را درون فضای بازی میبینیم، نیازمند اندکی بررسی است:
اول؛ قلعه الموت آن موقع در دست علویان مهدی بوده و منطقی نیست که بخواهیم بگوییم حسن صباح این همه زحمت کشید تا با شبیخون فرهنگی یک قلعه نصفهنیمه در حال ساخت را به چنگ بیاورد. ضمن اینکه اگر این اتفاق میافتاد، چون دیگر رهبر قبلی قلعه برکنار و اخراج شده بود، هزینه ساخت ادامه قلعه بر دوش خودش میافتاد که چنین موردی به نفع حشاشین نبود.
دوم؛ در آن زمان هنوز اساسینز کرید واقعی (اسماعیلیه نزاری) تشکیل نشده. بلکه مربوط به دوره قبل از ترورها و پیش از تقسیم اسماعیلیه به نزاریه و مستعلیه است.
سوم؛ حشاشین مسلمانان افراطی خاصی بودند که به اسم امر به معروف و نهی از منکر، هدفهای سیاسی-مذهبی را ترور میکردند. ضمن اینکه شش امامی و منتظر امام هفتم (اسماعیل) بودند. اضافه بر اینها، نام هیچ بانویی در بین اسامی رهبران قلعه الموت و فرقه حشاشین بر طبق اسناد و منابع تاریخی دیده نمیشود. پس اصولا امکان ندارد که یک بانوی رهبر به نام روشان وجود داشته. همچنین، بر اساس اعتقاداتشان، محال است یک بانو از فرقه دست مردی بدون نسبت خویشاوندی خاص را برای آموزش در دست خودش بگذارد. مگر اینکه از دین و جانش سیر شده باشد و بخواهد با ننگ از قلعه اخراجش کنند.
چهارم؛ اسم “روشان” یک نام جعلی و بدون پیشینه در تاریخ ایران قدیم بعد اسلام است. چرا که اسامی آن زمان به دلیل اسلامی شدن مناطق، با عربی ترکیب میشدند. حالا اگر هم فرض بگیریم نام کاملا فارسی هم داشتیم، باز هم وجود چنین اسمی در میان فرقه ممکن نیست.

نکات قابل توجه
– اساسینز کرید واقعی، به بهانه امر به معروف و نهی از منکر، متاسفانه ترورهای بسیاری را مرتکب شد. معروفترین ترور آنها قتل خواجه نظام الملک طوسی، وزیر آلب ارسلان در حکومت سلجوقیان است. کسی که نظامیه بغداد، محل تحصیل افرادی مثل سعدی شیرازی و غیره، را تاسیس کرد.
– پدر ابوعلی سینا، یکبار فرزندش را در کودکی در قلعه الموت گذاشت تا تعالیم دینی بیاموزد، اما ابن سینا چنان شروع به شبههافکنی علیه دین حشاشین کرد که وجود این کودک را یک خطر و عامل گمراهی و فروپاشی فرقه اسماعیلیه دانستند و از پدرش خواستند که او را از قلعه ببرد؛ چرا که او هیچ نیازی به آموزش ندارد!
– ناصر خسرو، از مشهورترین نویسندگان ایرانی، در طول اواخر عمرش به فرقه حشاشین پیوست و عقاید خویش را ترویج کرد. اما با دیدن سعی سلجوقیان در کشتن وی، سریعا به قلعه الموت پناه برد و همان جا هم شروع به سرودن اشعاری بر ضد دین حکومت سلجوقیان و به نفع حشاشین کرد:
نمونه اشعار موافق خلافت فاطمی المستنصر بالله
همچنین گفتم که روزى برکشد
فاطمى شمشیر حق را از نیام
دینِ جدِّ خویش را تازه* کند (*ه در تازه کشیده خوانده میشود)
آن امامِ بنِ الامامِ بنِ الامام

نمونه اشعار مخالف دین و مذهب حکومت سلجوقیان
گر گفتم از رسول علی خلق را وصی است
سوی شما سزای مساوی چرا شدم؟
ور گفتم اهل مدح و ثنا آل مصطفاست
چون زی شما سزای جفا و هجا شدم؟
عیبم همی کنند بدانچَم بدوست فخر
فخرم بدانکه شیعت اهل عبا شدم
– بنا بر تاریخ بیهقی، نوشته ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، یکی از افراد حکومت غزنویان با نام حسنک وزیر به اتهام قرمطگری (عضو فرقه اسماعیلیه بودن) به دار آویخته شد.

– معنای واژه حشاشین، آدمکشهایی که مصرف حشیش داشتهاند و بعد به ترور میپرداختند، نیست. حشاش تنها به معنای داروفروش است و اصطلاح فرقه حشاشین که اروپاییان بعد از جنگهای صلیبی رواج دادند، در ذات خود غلط است.
– اروپاییان که به درستی از ساختار اسلام، اعتقادات و حتی فرقه اسماعیلیه خبر نداشتند، شایعهها و داستانهای دروغین و بیگانهای را از حسن صباح با نام پیرمرد کوهستان ترویج کردند. بدترین آنها نوشتههایی از مارکوپولو است؛ جایی که اصطلاح غلط حشاشین را به معنای افرادی نوشته که پیش از ماموریت حشیش میخوردند و پس از آن، رهبرشان مخفیانه آنها را به جایی سرسبز و کنار زنان و دختران جوان میبرده. سپس آنها را که برمیگرداندند، میپرسیده: «کجا بودید؟» همه میگفتند: «بهشت!» و بعد حسن صباح مغزشان را شست و شو میداده که شما به فرمان من وارد بهشت شدید؛ پس اگر بهشت را میخواهید، باید از دستوراتم (من جمله ترور) اطاعت کنید.

– حشیش، مواد مخدری است که موجب خوابآلودگی، بیانگیزگی، ضعف حافظه کوتاه مدت، کاهش هماهنگی اعضای بدن و نهایتا نشان دادن رفتارهای پرخطر و تهاجمی و غیره میگردد. بنابراین ادعای مارکوپولو چیزی جز یک تحریف واهی و خیالی نیست و نشاندهنده عدم درک شدید او از انگیزههای دینی و فرقه اسماعیلیه نزاری است. از طرف دیگر، یک لشکر منظم و دقیق ممکن نیست معتاد به حشیش و درگیر فکر دختران و زنان جوان بوده باشد.
از سیاستهای سلجوقیان و غزنویان تا سقوط بدون آشوب
بیایید اشارهای هم بکنیم به سیاستهای حکومتهای سلجوقیان و غزنویان در آن زمان سخت.
به عقیده برخی، شاید ترورهای حسن صباح تنها به خاطر اهداف سیاسی-مذهبی گروه حشاشین نبوده. چون در تاریخ میخوانیم که سلجوقیان و غزنویان، شیعه و فرقه حشاشین (فرقه اسماعیلیه نزاری) را به شدت نهی میکردند و حتی به آزار و شکنجه آنها میپرداختند. پس انگار ترورها را میتوان حالتی از تدافع و حمله در ازای این اذیتها، شکنجهها و قتلهای دولتی دانست.
از طرفی دیگر، میبینیم که خواجه نصیر الدین طوسی، زمانی از عمرش و تالیفات خودش را در قلعه الموت سپری کرده است؛ حال برخی میگویند پناه آوردن به قلعه نشاندهنده این است که او از فرقه اسماعیلیه بوده. اما برخی هم میگویند این امر صرفا تقیه (پنهان کردن دین برای زنده ماندن) است؛ چرا که در آن زمان حکومت غزنویان به اذیت کردن شیعههای دوازده امامی، علاوه بر فرقه اسماعیلیه نیز میپرداخت.

خارج از میدان بحث:
برخی میگویند یکی از دلایل رد ابوالقاسم فردوسی توسط سلطان محمود غزنوی نیز همین مورد بوده. افزون بر این، در تاریخ داریم که هرچقدر سلطان محمود غزنوی از ابوعلی سینا دعوت کرد تا به دربارش بیاید، این کار را انجام نداد و برخی این را به دلیل مذهب ابن سینا میدانند که مخالف مذهب رسمی غزنویان بود.
و اما پایان ماجرای فرقه اسماعیلیه نزاری را به یک بند خلاصه میکنیم:
پس از حسن صباح جانشینان او به ترتیب رهبری فرقه را به عهده گرفتند تا اینکه سرانجام، آخرین رهبر با مشورت از خواجه نصیر الدین طوسی، قلعه الموت را به هلاکوخان (نوه چنگیزخان و موسس سلسله ایلخانان) تسلیم کرد تا از خطر وحشتناکی که در برابر زندگی مردم قلعه وجود داشت، جلوگیری کند. پس درواقع خواجه نصیر الدین طوسی با این کارش از قتل عام مردم و خونریزی جلوگیری کرد و چنین شد که احترام و اعتماد خاصی نزد هلاکوخان یافت.
و به این ترتیب، فرقه اسماعیلیه نزاری برای همیشه از بین رفت…
بازی با تاریخ یا تاریخ با بازی؟

به طور طبیعی، تحریف ریشهها و بازی با تاریخ یک سرزمین، خوشایند مردم آنجا نیست؛ اما تاریخ با بازی ویدیویی میتواند حرکتی به معنای واقعی هنری قلمداد شود و کسی هم در شرایط عادی با این مورد مخالفتی نمیکند. البته قبلا همه این حرفها را در مقاله مقایسه شخصیت کریتوس با رستم، پهلوان ایرانی گفتم، ولی باز هم میگویم. تاریخ غنی ما دارد به تاراج میرود. نه تنها ایدههای جذاب شاهنامه، بلکه تاریخ غنی خودمان هم دارد از دست میرود.
خب حالا شاید در چنین معرکهای، انسان شریفی پیدا شود که روشنفکر باشد و بگوید: «شماها دارید دیگر خیلی پیاز داغ ماجرا را زیاد میکنید؛ بازی هست باباجان، چرا جدی میگیرید!؟» مسئله اینجاست که ما میدانیم شمای روشنفکر این مسئله را درک میکنید؛ ولی از سوی دیگر نگران آن دسته از گیمرهایی هستیم که بازیگر ابی اندرسون را به خاطر کشتن جوئل در دنیای بازی ویدیویی میخواستند بکشند و برایش تهدیدهای زیادی ارسال کردند.
حالا واقعا آیا فکر میکنید چنین افرادی با دیدن اساسینز کرید دروغین میگویند: «نه! این کاملا بازی هست و یک تکهاش هم تاریخی نیست!»؟

نظر شما چیست؟
چه تصوری از اساسینز کرید واقعی پیش از خواندن متن داشتید؟
آیا اصلا گمان میکردید ماجرای فرقه حسن صباح به این شکل باشد؟
ممنونم از همراهی شما دوستان عزیز گیمفایی 🌹
موفق باشید
منابع
منابع تاریخی استفاده شده از انگلیسی زبانان:
- Lewis, Bernard (November 2002). “3. The New Preaching”. The Assassins. Basic Books. p. 38. ISBN 978-0-465-00498-0.
- Lewis, Bernard (1967). The Assassins: A Radical Sect in Islam. Oxford University Press.
- Daftary, Farhad, The Isma’ilis, p. 311.
- E. G. Brown Literary History of Persia, Vol. 1, p. 201.
منابع تاریخی استفاده شده از ایرانیان مسلمان قدیم (لازم به ذکر است که شاید اسمشان عربی باشد، اما درواقع ایرانی هستند. مثل محمد باقر مجلسی که در زمان دولت صفویه، یک دانشمند اصفهانی الاصل و جمعکننده سخنان امامان دینش در ۱۱۰ جلد کتاب به زبان عربی بوده است):
- شرح اشارات، خواجه نصیرالدین طوسی، ج ۲، ص ۱۴۶.
- امین الاسلام طبرسی، فضل بن االحسن، اعلام الوری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، یک جلدی، ص۲۹۱.
- شیخ طوسی، رجال الشیخ الطوسی، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ هجری قمری، ۱ جلدی، ص۱۵۹.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت – لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۴۷، ص۲۵۴.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت – لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۷، ص۱۰.
- شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۹۱.
- معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۴۰۴ هجری قمری ۲۰ جلد در ۱۰ مجلد، ج۱۹، ص۳۱۱.
- روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج ۶، ص ۵۸۲؛ قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص ۳۸۱؛ مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری، ج ۲، ص ۲۰۳؛ فلاسفه شیعه، شیخ عبدالله نعمه، ص ۱۷۰–۱۷۴.
سایر منابع:
- تاریخ بیهقی
- قصیدههای ناصر خسرو
- بادکوبهای هزاوهای، مصطفی (زمستان ۱۳۸۹). خواجه نصرالدین طوسی. شرکت توسعه کتابخانههای ایران.
- گردآوری از کتاب شیعه در اسلام، علامه محمد حسین طباطبائی، به کوشش: هادی خسروشاهی، ناشر: موسسه بوستان کتاب، چاپ ششم، سال ۱۳۸۹، ص ۶۶.
- کمالالدین حلمی، احمد (۱۳۹۳). دولت سلجوقیان. ترجمهٔ حجتالله جودکی. تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- بویل، جان اندرو (۱۳۸۷). تاریخ ایران کمبریج؛ از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان. ج. ۵. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: امیر کبیر.




















پر بحثترینها
- جزئیات جدیدی از Intergalactic: The Heretic Prophet منتشر شد
- واکنش دراکمن به دو دستگی طرفداران در قابل The Last of Us 2 و رویکرد مشابه در مورد Intergalactic
- کارگردان Split Fiction: اگر دوباره جایزه بهترین بازی سال را ببرم خوشحال میشوم، اما با وجود GTA 6 رقابت سخت خواهد بود
- نیل دراکمن: ۵ سال از آغاز ساخت Intergalactic: The Heretic Prophet میگذرد اما هنوز درحال تغییر و تکامل است
- ۱۵ شخصیت با ابهت برتر در تاریخ بازی های ویدیویی
- شایعه: بازی The Last of Us Part 3 به طور مخفیانه در دست ساخت قرار دارد
نظرات
ممنون از نویسنده محترم بسیار لذت بردم فقط کاش اون اخرا بازی لست ۲ رو اسپویل نمیکردین هنوز نتونستم لست ۲ رو بازی کنم نمیدونین با چه سختی تونستم تا الان از اسپویل شدن بازی جلوگیری کنم
سلام رفیق
وای 😰 ببخشید. راستش اصلا حواسم نبود که هشدار برای اسپویل بذارم. عذرخواهی می کنم.
ممنونم از اینکه تا انتها همراهی فرمودید 🌹
❤️ خواهش میکنم آقای اسدی فدای سرتون
بازم ممنون بابت مقاله فوق جذابتون با اینکه آساسینز ۱ ضعف هایی داشت ولی چون نزدیکترین نسخه به واقعیت های تاریخی آساسینز بود خیلی لذت بخش و خاص بود
چیز خاصی نیست اون اتفاق اوایل بازی می افته و چیز زیادی رو از دست ندادی
ممنونم دوست عزیز 🙏
سلام
مقاله بشدت یک طرفه به قاضی رفته! همه چیز رو از زاویه ی یک طرف نگاه کردید (نمیخوام بگم تحریف شده چون بهرحال این اعتقاد یک طرف ماجراست) ولی طرف های دیگه خبری ازش نیست و درواقع اون چیزی رو نوشتید که دوست داشتید باشه
سلام دوست گرانقدر
یعنی باید به طور سه ضلع سه بر سه برابر میگفتم نه بد، نه خوب؟ 🤔🤔🤔
هممممم… سخته. چون بالاخره بد بودن. تروریست آدم خوبی که نیست. زدن وزیری که اقتصاد پرشکوه و نظامیه بغداد (بهترین مرکز علم اون زمان ایران) رو آورد، ترور کردن. حالا خداوکیلی حق هست که بگم بچههای خوبی هستن؟
ممنونم از همراهی شما 🌹
تو تاریخ هیچوقت بد مطلق و خوب مطلق نداریم
بد بودن حشاسین رو هم نمیشه رو حساب یه کار نوشت
تونستن جلوی خیلی جنگ ها و کشتار های سلجوقی رو بگیرن
خیلی جامع بود
ممنون
بنظرم بازم از این ایتم ها در گیمفا نیازه تا سواد تاریخی و رسانه ای ایرانی ها یک یا چند پله ارتقا پیدا کنه
چند ماه قبل اقای غزالی هم در بررسی تریلر بازی جوداس به ریشه و پیشینه این شخصیت تاریخی پرداختند
ایشالا شما هم مسیر ایشون رو در کار های ایندتون پیش بگیرید
خسته نباشید عالی بود
با تشکر شدید از آقای اسدی با این مقالات جذاب! راستش من اصن فکرش رو نمی کردم حشاشین وجود خارجی داشته باشن و بعد از خوندن مقاله به این موضوع پی بردم😁 و اینکه هنوز تفکر اسماعیلیه تو بخش هایی ار عراق و مصر وجود داره ولی زیاد پر رنگ نیست مثل اینکه. در مورد مارکوپولو هم مثل اینکه موقعی که داشته درباره حشاشین می نوشته خودش وسوسه شده و حشیش مصرف کرده!
😂🌹
خیلی ممنون بابت اطلاعات خیلی خوبتون
از حق ترین مقالات بود . پیشنهاد میکنم به همه حتما کتاب خداوند الموت رو هم بخونید که حقه . در مورد زنان هم ک اشاره کردین ، اصلا هرچی توی قلعه های حشاشین بودن همه خواجه بودن مگر یه نفر که اگه اشتباه نکنم موسی نیشابوری بود که خواجه نبود و اصرار کرد که میتونه بدون خواجه شدن ماموریتشو که قتل یه نفر بود رو انجام بده .. وسط راه عاشق شد خواست ازدواج کنه یه خواجه حشاشین اومد کشتش :)))
یه مورد دیگه بگم در اون موقع یه ماده داشتن که اگر گیر افتادن اونو بخورن و اسرار اسماعیلیه لو نره :)))
سلام و درود بر شما
?????I’m Sorry But… WHAT
ممنونم از همراهیتون 🌹
سیانور هست اون ماده
عالی بود ممنونم فکر نمیکردم انقدر از منابع گسترده استفاده شده باشه
این جور مقالات رو دوست دارم
علاوه بر این اطلاعات عمومی اعضای سایت رو بالا میبرم و باور های درست رو شکل میده به حس میهن پرستی ما کمک میکنه
یه خسته نباشی هم به اقا صالح گل میگم که واسه سایت کم نذاشتن:) 😉
جالب بود جناب اسدی
خسته نباشید
ایول ، دمتون گرم ، دست مریزاد 👍👍👍
به این میگن یه مقاله کامل و عالی …
البته قبلا زیاد راجب حشاشین خوندم ، چون اهل قزوینم و چند بار هم به قلعه الموت رفتم و برام خیلی جالب بود که چه داستانها و اتفاقات شگفتانگیزی پشت این قلعه است …
خوندن دوباره راجبشون برام لذت بخش بود 👍👍👍
سلام بر شما
به به! چقدر عالی! پس یک دوست گیمفایی از سرزمین زیبای قزوین هم پیدا کردم 😍😍😍
ممنونم از همراهیتون 🌹
دادا حرفایی که راجب شهرتون میگن راسته؟
نه سید ، باور نکن ، همهش تهمت و دروغه .
ولی داستان جالبی داره که اتفاقا قضیهش مربوط میشه به همون دوران حمله مغولها …
وقتی قزوین محاصره شد ، مغولها تهدید کردن که همرو میکشن و به زنها و بچهها رحم نمیکنن . بنابراین مردها و جنگجوها تو شهر موندن ، ولی پنهانی زنها و بچهها و پیرها رو شبونه از شهر فراری دادن به سمت گیلان و زنجان و دیگر شهرهای اطراف .
موقعی که مغولها میخواستن حمله کنن ، مردهای قزوینی که تو شهر مونده بودن ، تهدیدشون کردن که اگه جرات دارید بیاید تو شهر ، پاتون رو بذارید اینجا ، همهتون رو مورد عنایت قرار خواهیم داد …
و گویا واقعا هم با چندتا از مغولها چنین کردند …
چون به هرحال زن و بچهای تو شهر نبود ، و اون بندگان خدا هم آماده رشادت و شهادت ، چون دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتن …
آخر سر اگرچه مردان جنگجو و شجاع قزوینی همهشون مردن ، ولی تا ابد تو ذهن تاریخ رو ثبت کردند که هرکی با قزوینی جماعت درافتاد ، ور افتاد 😁
البته این داستان بیشتر یه افسانهست و نمیشه گفت صحت تاریخی داره ، ولی به هرحال …🙃
امیدوارم نره برا تایید ، یا اصلا نذارن ثبت شه 😁
کامنت قبلیم تایید نشد ، دوباره از اول با جرح و تعدیل و مقداری اصلاحات نوشتم 😁
یا خدا کجا قزوین😨 حرفای خوبی از شهرتون نشنیدگ
نه داداش نترس ، بیا قزوین صفا کن 😈
جای دیدنی و تاریخی زیاد داره …
در واقع قزوین رکورددار بیشترین تعداد آثار باستانی و سایتهای توریستی تو ایرانه ، اینجا بیشتر از اصفهان و شیراز و بقیه شهرها ، جاهای تاریخی و زیبا داریم …
ضمن اینکه از لحاظ تراکم آثار باستاتی ( یعنی تعداد در مساحت ) قزوین رتبه اول ایران ، و رتبه سوم جهان بعد از رم و آتن هستش .
به افتخار قزوین و قزوینی 🙏🙏🙏👍👍👍
نه داش قزوین شهر خوبیه اومدیم اونجا قیمه نثار هم خوردیم خوشمزه بود
فقط طرف با ما جور دیگه حساب کرد
کامل ترین پیشینه ای بود ک راجب فرقه حشاشین خوندم. دم شما گرم ❤👌
کاری با مارکوپولو و حرفاش ندارم ولی اونجا که میگید:
“یک لشکر منظم و دقیق ممکن نیست معتاد به حشیش و درگیر فکر دختران و زنان جوان بوده باشد”
جای بحث داره واقعا
سلام بر شما دوست گرانقدر گیمفایی
منظورتون اینه که باید به جای دختران و زنان جوان مینوشتم قوری بهشتی با ح حوله آرایشی تا آزمایش و بحث کنیم ببینیم موقع ترور بیشتر حواس جمع هستن یا نه؟ یا پروپوزال دادید که آزمایش و بحث کنیم بر سر اینکه حشیش بدیم به خورد ارتش نقاط سراسر جهان تا ببینیم بازم منظم حرکت میکنن یا لت و لو میرن؟
🤔🤔🤔🤔
همممم… اگه منظورتون اینه، واقعا فکر خوبیه! 😂 گیمفا به عنوان اسپانسر میاد حمایت. نیومدم خودم میارمش. این خط | این نشون ×
ممنونم از همراهی شما 🌹
مقاله خوبی بود فقط یه ایراد داشت
دو بار اسم خواجه نصیرالدین طوسی برده شده
یکی تو قتل های فرقه یکی هم وزیر هلاکوخان
اولی اشتباهه لطفا درستش کنید
درستش خواجه نظام الملک هست
سلام بر شما
نه نه نه نه! دیر رسیدید. خواجه نظام الملک طوسی قبلش ترور شد 😅. خواجه نصیرالدین طوسی اومد تو قلعه، بعد آخرش قلعه با مشورت با ایشون تسلیم شد به هلاکوخان. هلاکوخان هم تحت تاثیر قرار گرفت و از خواجه نصیر الدین طوسی خوشش اومد
ممنونم از همراهی شما 🌹
کتاب خداوند الموت کامل درباره حسن صباحه و اینکه داستان معروف دانته اینفرنو هم از این کتاب الهاماتی داشته