۵۰ بازی ویدیویی که قبل از مرگ باید تجربه کنید (قسمت دوم)
کدام آثار درخشان در مدیوم بازی های ویدیویی را باید قبل از مرگ حتما تجربه کرد؟ در ادامه با ما همراه باشید.
صنعت بازیهای ویدیویی، در طول عمر خود شاهد آثار کوچک و بزرگ فراوانی بوده است؛ آثاری که بعضا به فراموشی سپرده شدند و دیگر آثاری که برای همیشه به بخش جداییناپذیر از هویت این مدیوم تبدیل شدهاند. در سلسله مقالات آتی، به معرفی بازیهایی خواهیم پرداخت که در این صنعت جاودان شدهاند و نباید به هیچ وجه تجربه آنها را از دست داد.
نکته: برخی از بهترین آثار تاریخ مدیوم بازیهای ویدیویی در نسل پنجم و ششم عرضه شدهاند، اما به علت گذشت زمان و منسوخ شدن تقریبا صددرصدی گیمپلی و گرافیک، در این لیست به آنها اشاره نمیشود. هدف این لیست، پیشنهاد آثاری است که هنوز قابل تجربه هستند.
Uncharted 2: Among Theives
از زمان خلقت این فرنچایز در سال ۲۰۰۷، سری آنچارتد همواره در زمره برجستهترین آثار قرن بیست و یکم قرار داشته و یکی از پرچمداران آثار انحصاری پلیاستیشن به شمار میآید. هر نسخه از سری Uncharted، روایتگر یک ماجراجویی فوقالعاده در بسترهای مکانی مختلف هستند و مخاطبان به همراه نیتن دریک، حوادث متعددی را پشت سر گذاشتهاند.
اما میتوان گفت نقطهی اوج این فرنچایز، نسخهی دوم یا همان Among Thrives است که نه تنها موفق به کسب جایزه بازی سال در مراسم VGA 2009 شد، بلکه با بیش از ۴۰ نقد با امتیاز کامل، در زمرهی برترین و تحسینبرانگیزترین آثار قرن جدید و تاریخ مدیوم بازیهای ویدیویی قرار دارد.
نسخهی دوم Uncharted، با وجود بهره بردن از استخوان بندی نسخهی قبلی یعنی Drake’s Fortune، در زمینه روایت، پرداخت شخصیت، مبارزات و گانپلی یک پله بالاتر آمده بود و یک ماجراجویی ۱۰ ساعته بینظیر را ارائه میکرد. خوشبختانه با وجود این که این عنوان در نسل هفتم عرضه شده است، به لطف نسخهی ریمستر شده نسل هشتمی، میتوانید روی PS4 یا PS5 خود، به تجربهی یکی از بهترین بازیهای اکشن ماجراجویی تاریخ مدیوم گیمینگ بپردازید. شاید در دید اول به خاطر گرافیگ یا گان پلی بازی در مقایسه با نسخهی چهارم کمی در تجربهی بازی تردید کنید، اما پس از شروع بازی، قطعا به ارزشهای Uncharted 2: Among Theives پی خواهید برد.
Spec Ops The Line
فاصلهی بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۳، شاهد آثار شوتر سوم شخص و اول شخص متعددی بودیم. در آن دوران، بر خلاف امروز که اکثریت بازار بازیهای ویدیویی را آثار آنلاین، چند نفره، نقشآفرینی و جهان آزاد تشکیل میدادند، توسعه و عرضهی آثار اکشن اول شخص و سوم شخص بسیار متداول بود.
اکثر این آثار اکشن، با تکیه بر مکانیزمهای گیمپلی و یا سکانسهای اکشن و هیجانانگیز سعی در جذب مخاطبان داشتند و معمولا عنصر داستان، روایت و پرداخت به مراتب در مقایسه با گیمپلی در جایگاه پایینتری قرار داشت.
اما در سال ۲۰۱۲ شاهد یک استثنا بزرگ در این زمینه بودیم. اثر Spec Ops: The Line که با وجود این که مورد کم لطفی نسبی منتقدان قرار گرفت، به سرعت به یک اثر بحث برانگیز تبدیل شد.
در ابتدای تجربهی این بازی، احتمالا این برداشت را میکنید که با یک بازی شوتر سوم شخص آشنا و نسبتا کلیشهای دیگر طرف هستید، اما با پیشروی در بازی، حقیقت برای شما آشکار میشود و احتمالا یکی از بزرگترین غافلگیریهای داستانی در مدیوم بازیهای ویدیویی را تجربه خواهید کرد. البته اشتباه برداشت نکنید، داستان و روایت را کنار بگذاریم، بازی به عنوان یک اثر شوتر سوم شخص گیمپلی جذابی دارد و از لحاظ ساختاری نیز کم نقص است، اما مبارزات و گیمپلی بازی، این اثر را ماندگار نساختهاند بلکه پیچش داستانی فوقالعاده این اثر در کنار پایانهای تاثیرگذار آن باعث میشود تقریبا هر کسی که این عنوان را تجربه میکند، هیچگاه آن را فراموش نکند.
Resident evil 2
فرنچایز Resident Evil، بدون شک یکی از معدود فرنچایزهای ریشهدار و با سابقه تاریخ بازیهای ویدیویی است که گرد و غبار زمان روی آن ننشسته و با وجود حضور در نسلهای پنجم، شش، هفتم، هشتم و نهم، هنوز از لحاظ محبوبیت، مقبولیت و موفقیت نموداری صعودی را طی میکند.
حدود پنج سال است که بازار ریمیکها و بازسازیهای آثار برجسته قدیمی که گرافیک کهنه و مکانیزمهای منسوخ شده باعث میشود بسیاری نتوانند از آنها لذت ببرند، بسیار داغ شده و از Mafia گرفته تا Dead Space و آثار مختلف دیگر، شاهد ریمیکهای متعددی بودهایم. اما میتوان به جرات گفت عاملی که جرقه این کار را زد، موفقیت فوقالعادهی بازسازی Resident Evil 2 بود که نه تنها یکی از بهترین بازیهای سال ۲۰۱۹ بود، بلکه از لحاظ فروش و سودآوری عملکردی خیره کننده داشته و چندی پیش بود که آمار فروش خود را به بیش از ۱۰ میلیون نسخه رساند.
بازسازی Resident Evil 2، یک کلاس درس جهانی در زمینه ریمیک آثار قدیمی بود. از اتمسفر فوقالعاده RPD گرفته تا نورپردازی مخوف محیط، طراحی جذاب Mr X و گان پلی روان بازی، Resident Evil 2 بلاشک یکی از بهترین و خوشساختترین بازیهای Survival Horror تاریخ بازیهای ویدیویی به شمار میآید. به لطف وجود دو سناریو مختلف و چهار حالت کلی بخش داستانی، به اضافه درجه های سختی مختلف و مودهای Extra، این بازی به راحتی میتواند ۳۰ تا ۴۰ ساعت محتوای دلچسب به مخاطبان ارائه دهد و یکی از نابترین تجربههای وحشت بقا در نسل هشتم و در تاریخ بازیهای ویدیویی را رقم بزند. چه برای طرفداران قدیمی و کلاسیک سری و چه برای مخاطبانی که با این سری آشنایی ندارند، Resident Evil 2 یک اثر فوقالعاده ارزشمند است که باید قبل از مرگ تجربه کنید!
Detroit become human
آثار تعاملی، طرفداران خاص خود را دارند و حقیقتا این آثار باب میل اکثریت مخاطبان نیستند چرا که عدم وجود گیمپلی عمیق و ریتم کند این آثار به مذاق همه خوش نخواهد آمد. اما در بین آثار تعاملی داستانی، آثار دیوید کیج معمولا یک سر و گردن بالاتر از رقبا ظاهر میشوند و هم کیفیت بالاتری دارند و هم روی هم رفته بسیار محبوبتر هستند.
بهترین اثر دیوید کیج که از قضا یکی از بهترین آثار تعاملی داستانی تاریخ بازیهای ویدیویی نیز به شمار میآید ، بازی Detroit Become Human است. اثری که در آیندهای نزدیک رقم میخورد و تعاملات و کشمکشهای انسانها با رباتهای ساخت خودشان یعنی اندرویدها را نشان میدهد.
احتمالات فوقالعاده متعدد و گسترده، پرداخت بسیار جذاب شخصیتهای اصلی خصوصا Connor و Markus در کنار روایت جذاب اتفاقات و حوادث بازی که از قضا با مفاهیم اجتماعی و سیاسی گره خورده است، همه دست به دست هم دادهاند تا Detroit Become Human به لیست ما اضافه شوند. بر خلاف دیگر آثار تعاملی که انتخابهای گیمرها بیشتر توهم آزادی و اختیار را تداعی میکند، در Detroit Become Human، آزادی عملی که در اختیار مخاطبان قرار دارد فوقالعاده است تا حدی که میتوانید یکی از شخصیتهای اصلی بازی را در همان چند چپتر ابتدایی بکشید!
بازی Detroit Become Human به شکل فوقالعادهای پر از احساسات و عواطف است و چالشهای اخلاقی انسانی متعددی پیش روی مخاطب قرار میدهد که حق و باطل در کدام جبهه قرار دارد و آیا هدف، وسیله را میتواند توجیه کند یا خیر؟
اگر علاقه حداقلی به آثار تعاملی و خصوصا بازیهای دیوید کیج دارید و به هر دلیلی تاکنون موفق به تجربهی آنها نشدید، اکنون بهترین وقت است. در تجربهی Detroit Become Human شک نکنید.
Sekiro shadows die twice
آثار میازاکی، اکنون کاملا شناخته شده و مشهور هستند و بر خلاف چند سال پیش که لزوما گیمرهای هاردکور به تجربهی آثار فرام سافتور میپرداختند، اکنون تقریبا بسیاری از مخاطبان حداقل یکی از آثار میازاکی و فرام سافتور را تجربه کردهاند. عرضه آثار متعدد به میازاکی و تیمش این امکان را داد تا مشکلات و نقصهای خود را به حداقل برسانند و نکات زجرآور یا آزار دهنده آثار خود (مثل فاصلهی زیاد بین چکپوینت تا مکان باسها) را حل کرده، و آثار خود را به مخاطبان بیشتری عرضه کنند.
در سال ۲۰۱۹ بود که شاهد متفاوتترین اثر هاردکور فرام سافتور تا به امروز، یعنی بازی Sekiro: Shadows Die Twice بودیم.
عنوانی که از DNA و استخوانبندی سولز بورن بهره نمیبرد و مکانیزمهای کاملا مخصوص به خود را دارا بود و هویتی کامل مستقل و مجزا داشت. تم و اتمسفر ژاپنی بازی در کنار تمرکز بر روی مبارزات فوقالعاده سریع، جذاب و نفسگیر به علاوهی حضور ابزار مختلف دست مصنوعی شینوبی، تنوع و جذابیت بسیار زیادی به بازی بخشیده بودند. با این که Sekiro دارای سلاحها یا زرههای متنوع نبود، اما از درختهای مهارت پنج گانه بهره میبرد و در قالب Prosthetic Tools، ابزار متنوع و بسیار مفیدی مثل شعله افکن، تبر، نیز، چتر و شوریکن در اختیار مخاطبان قرار میداد. نبردهای تن به تن سکیرو نیز فوقالعاده جذاب طراحی شده بودند و آن قدر بازی از لحاظ ساختاری موفق و جذاب بود که در نهایت توانست بازی سال ۲۰۱۹ نیز لقب بگیرد و بعد از سه گانه سولز و بلادبورن، یک روح تازه در آثار هاردکور فرام سافتور دمیده شد.
خاص بودن این اثر در کنار جذابیتهای ظاهری و تکنیکی بازی، باعث میشود این عنوان فوقالعاده ارزشمند باشد و تجربهی آن، به تمام مخاطبان و علاقهمندان آثار هاردکور و چالش برانگیز توصیه میشود.
Hades
آثار ایندی و مستقل، سالهاست که بخشی از بازار بازیهای ویدیویی را تشکیل میدهند و عواملی مثل قیمت به مراتب پایینتر این آثار در کنار خلاقیتهای به کاررفته در آنها، باعث شده است مخاطبان، از این آثار استقبال خوبی داشته باشند و هر چقدر آثار AAA کلیشهایتر و تکراریتر شوند، بازار آثار مستقل داغتر و محبوبتر خواهد شد چرا که خلاقیت بازیهای مستقل، برای مخاطبان بسیار دلچسب و لذتبخش است.
در بین آثار مستقل موفق، یکی از نامهایی که بسیار درخشید و به محبوبیت فوقالعادهای رسید، بازی Hades بود که مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. اثر روک لایکی که به لطف آرت استایل و طراحی فوقالعاده چشمنواز، مبارزات و گیمپلی بسیار لذتبخش، دنیا سازی ماهرانه و عمق زیاد و ارزش تکرار بالا، به اثری شاهکار در سبک خود تبدیل شد. تلاش Zargeus برای فرار از دنیای Underworld و موانعی که پدرش Hades سر راه او قرار میدهد، ماجراجوییهای پرتعداد و در عین حال خاص و منحصر به فردی را رقم میزند که تجربهی آنها به هیچ وجه خالی از لطف نیست.
علاقهمندان به آثار روگ لایک و بازیهای مستقل خلاقانه، قطعا از تجربهی Hades لذت خواهند برد و ساختار روگ لایک بازی در کنار عمق و جزئیات فوقالعاده این عنوان، باعث میشود Hades پتانسیل این را داشته باشد تا ساعات زیادی شما را سرگرم سازد.
A Plague Tale Requiem
بازیهای AA گاهی اوقات مرز بین آثار بزرگ و آثار کوچک را در هم میشکنند و مخاطبان را انگشت به دهان میگذارند. فرنچایز A Plague Tale یکی از این آثار است که با وجود اینکه میتوان آن را فرنچایزی AA دانست، کیفیت دو نسخهی عرضه شده از آن، آنقدر فوقالعاده بوده است که مخاطبان را غافلگیر خواهد کرد.
اما نسخهی دوم این سری یعنی Requiem اثری است که به لیست ما ورود پیدا کرده و آن هم به دلایل متعدد. A Plague Tale Requiem در زمینه داستان، روایت و پرداخت شخصیت، اثری فوقالعاده است که تنه به تنه بزرگان این صنعت در زمینه داستان سرایی میزند. داستانی سیاه، غمانگیز و مخوف را در اتمسفری قرون وسطایی متصور شوید، آن هم دورانی که طاعون فراگیر شده و نیروهای ماوراءالطبیعه نیز دستی در کار دارند.
نتیجه میشود اثری جذاب که به خوبی از المانها و مکانیزمهای موجود خود استفاده میکند و تجربهای دلچسب را ارائه میدهد. درست است که بازی در زمینه ریتم اتفاقات کمی سینوسی عمل میکند و کمی بیش از حد طولانی است، اما وقتی به پایان بازی برسید، از ماجراجویی فوقالعاده خاص و متفاوتی که تجربه کردید لذت خواهید برد. ماجراجوییای که تمام احساسات را در دل خود جای داده است. از ترس و امید گرفته تا حزن و اندوه و خوشحالی. مهمتر از همه، پایانبندی A Plague Tale Requiem را به جرات میتوان یکی از بهترین پایانبندیها در قرن بیست و یکم و در تاریخ این صنعت دانست که فرجامی باشکوه برای ماجراجوییهای Amicia و Hugo رقم میزند.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
بریم تا نمردیم تجربه کنیم
بنظرم هر کی نسخه پلی استیشن یک بازی Harveset Moon : Back To Nature رو بازی نکرده باشه ، نه تنها زندگی نکرده بلکه جاش هم تو جهنمه.
خوب ، حالا من که هیچوقت پلیاستیشن ۱ نداشتم ، باید چیکار کنم ، جام تو جهنمه ؟
نه ، بهتره با امیولیتر پیاس۱ رو گوشی بزنم 🙂
شما اگه عاشق این بازی هستی پس باید بدونی که نسخه ریمیک این بازی با نام story of seasons friends of mineral town برای xbox,ps4,pc عرضه شده
من نسخه xbox رو خریدم و واقعا به خوبی ریمیک شده و نوستالژی خالصه
silenth4nter
بله این نسخه رو هم ساعت های طولانی بازی کردم بسیار زیباست، تو دوران کودکیم با ساندویچ ها ی ماکارونی ای که از ساندویچی سر کوچمون میگرفتم ، این بازی رو تجربه میکردم و فوق العاده بهشت بود…
کجاش خوبه اصلا شما بایوشاک۳ رو نصب کن تمام DLS هاشو بازی کن تا حالت جا بیفته داستان زیبایی داره
بهترین بازی این لیست resident evil 2 و
Spec Ops The Line
A Plague Tale Requiem بازیهای خوبی هستن
گوت سکیرو
فقط رزیدنت۲
Sekiro به شدت پیشنهاد میشه…
اکشن خالص و حلال و روح نواز…
البته اگه جنبه سولز بازی کردن دارید…
من شروع سولز بازی کردنم با سکیرو بود و در چندساعت اولیه هم خب طبیعتا به تعداد زیادی میمردم ولی انصافا با همون مرگها هم لذت میبردم از بازی. اصلا شمشیرزنی بازی مثل موسیقیه. متاسفانه بعدش رفتم سراغ دارک سولز و اونطور که باید جذبش نشدم چراکه هم سیستم مبارزاتیش قدیمی تره و سرعت هم به نسبت سکیرو بسیار پایینه (که خب طبیعیه با توجه به سالش نشرش ولی باز اشتباه کردم که با دارک شروع نکردم. ساده میشه بازی بعد از تجربه سکیرو)
درکل به اندازه کافی بنظرم درمورد این عنوان صحبت نمیشه
کوچیک ترین ربطی به سال عرضه نداره دوست عزیز.
همین الدن رینگ پارسال اومد ولی از قالب کلی مبارزات دارک سولز استفاده کرد ؛ هدفی که استودیو با ساخت سیستم مبارزات سکیرو داشت با هدفی که برای دارک سولز تعیین کرده بود متفاوته.
خودتون میگین الدن از سیستم کلی مبارزات دارک استفاده کرد ولی قبول کنید متفاوته. دارک سولز ۱ به مراتب کندتر و دشمنانش هم سادهتره. منم نگفتم که باید شبیه باشن، فقط اینکه بعد از تجربه سکیرو، دارک سولز تبدیل به بازی ساده تری میشه و به تجربه بازی اندکی ضربه میزنه
Hades و uncharted 2 و sekiro واقعا در حد شاهکارن ار نظر من پایین تر از اینا کم لطفی کردیم در حقشون
hades رو از لحاظ گیم پلی یکم توضیح میدی؟
اگه بخوام تو دو کلمه توصیفش کنم (پر تنش و هک اند اسلش)
دمتم گرم. خوراکمه پس.
ببین زیاد دقیق نمیگم ولی برای اینکه درکش کنی ،شبیه دیابلو
ینی هاردکور؟
چون شنیدم دیابلو هاردکور
اینارو همه بازی کردیم دیگه
بین این لیست بنظرم بهترینشون سکیرو هست بازی هر چیزی که میخواسته رو به بالاترین شکل ممکن اجرا کرده حتی مینی باس فایت های این بازی بطرز استادانه ای طراحی شدن چه برسه باس فایت های اصلی
این که ۵۰۰ تا بازیه
وجدانن این چه تیتر منفی هست؟ که نمایش میدیم.
شایسته ست بنویسم بازی هایی که حتما باید در زندگیمان تجربه کنیم.
الحق.
حتما باید دم مرگ این بازی هارو تجربه کرد؟
اینطوری که دم مرگ حوس می کنی همش بازی کنی ولی یهویی می بینی رفتی به اون دنیا و هی میگی حیف شد چرا نشد بیشتر بازیش کنم هنوز نصفش رو تموم کرده بودم.
چجوری همچین برداشت عجیبی رو از تیتر کردی ؟
نگفته بازی هایی که هنگام مرگ تجربه کنید
گفته قبل از مرگ
منظور اینکه ارزش زیادی دارن و اگه تجربه ش نکنید ضرر کردید
اگه مسائل اینجوری تو ذهنت تحلیل کنی و همچین برداشت هایی ازش بگیری قطعا تو زندگی ب مشکل میخوری
دادا دم مرگ جزئی از قبل مرگ حساب نمیشه؟
نمی دونم چرا درک همچین مطلب ساده ای برات سخته
اصن ربطی ب دم مرگ بودن نداره
وقتی میگن یه چیزی رو باید قبل مرگ تجربه کنی
یعنی حتما در طول زندگیت تجربه اش کن چون خیلی چیز خاص و با ارزشیه و اگه تجربه اش نکنی اشتباه کردی
چرا باید ب دم مرگ فک کنی ؟
همین الان در همین لحظه تو قبل از مرگ هستی و میتونی تجربه اش کنی
در واقع اصن ربطی ب مردن نداره
مفهومش چیز دیگه ای هست
داره میگه که ارزش تجربه ش رو داره همین
افکار منفیت به اسمت میخوره هیولاااااا.نگرفتی منظورش چی بود دادا
الان دارم رزیدنت اویل ۲ رو تجربه میکنم و باید بگم واقعا شاهکار!
فوق العاده از همه لحاظ.گیم پلی ، گان پلی،معما،صدا گذاری که محشر،گرافیک،اتمسفر فوق العاده سنگین،لیان دوست داشتنی،مستر ایکس فوق العاده ترسناک با اون صدای پای وحشتناکی که داره و …
واقعا بعد این همه سال انتظارم برای تجربه اصلا ناامیدم نکرد و منتظرم تمومش کنم تا برم سراغ نسخه ۴ و به ترتیب نسخه هفت و هشت.
اوت لست ۱ و ۲ هم در psn یه تخفیف فوق العاده بزرگ و خوب خوردند که فکر کنم ۸۰ درصد یا بیشتر هست دوتا نسخه اوت لست ۱ و ۲ باهم سه دلار که به صورت جداگانه هم میتونید بخرید نسخه یک فکر کنم یه دلار و نسخه دو هم دو دلار.
حتی اگر ترسناک باز هم نیستید اد کنید تو حسابتون که یه الماس رو از دست ندید.
خداروشکر سوسمار عزیز هم مشکلی برای تجربه نداره چون عمرش نامحدوده دقیقا عین پدربزرگشxD
رزیدنت ۲ فوق العاده عالی و برای بار اول فوق العاده رو اعصابه.یعنی بار اول که می رفتمش ۲۰۰ بار راه تکراری می رفتم
کلا مدلش همینه و بستگی داره بعصی اوقات هم اعصاب خورد کن میشه.
اینقد بازی منو چرخوند که دیگه کل گیمو بدون نگاه کردن به مپ میرفتم حفظ کردم عملا همه جارو
دادا خداروشکر کن چون از بس اویل۳ در عوضش خنک بود یعنی بجای اینکه بترسم مثل قدیم تا نمیسس رو می دیدم هی می گفتم هی.
این همون دماغ عملیه هستش که کلش تخمه مرغی هستش.
من عاشق نسخه اصلی ایول ۲ ( ۱۹۹۸ ) بودم یعنی باهاش زندگی میکردم بار اول که بازی رو تموم کردم چند ماه طول کشید یعنی یه معما گیر میکردی میرفتی بعد چند وقت یا خودم دوباره شروع میکردم به گشتن و گشتن دوباره و دوباره همه بازشده ها یا از دوستم که راهشو کشف کرده بود کمک میگرفتم رد میکردم تا معمای مصیبت بعدی حالا مردن های مداوم و عقب گردهای مداوم به آخرین ماشین تایپ به جای خود . هیچوقت یادم نمیره یه جاش که برای حل معما با فندک شومینه روشن میکردی از دوستم یادگرفتم و اومدم خونه انجام دادم کلی ذوق کردم یا وقتی کشف کردم ۲ تا مجسمه ها رو چجوری حرکت بدم بهم الماس بده خیلی حال داد تازه تو pc بازی کردنش سخت تر هم بود فقط با کیبورد . اولین سناریوی B که تموم کردم و پایان اصلی رو دیدم کیف دنیارو کردم الان هیچ بازی هرچقدر عالی باشه تموم کردنش اون حالو نمیده . دفعه اول با تمام سختی هاش باس ها زامبی ها پازل ها مهمات و … بازم هیچوقت فکرشم نکردم بیخیالش بشم ، حتی بعدنا که زود زود با یه سیو سریع تمومش میکردم بازم حال میداد یعنی سانتی متر به سانتی متر بازی رو حفظ بودم یادش بخیر . اون موقع بزرگترین عشقم تو بازی ها ایول ۲ و نید فور اسپید ۳ بود که به قول یه خانومی از زوم… نیدفوراسپید ۳ رو بازی نمیکردم زندگی میکردم مثل خیلی ها . البته نیدفوراسپید ۲ با گرافیک کارتونیش هم جای خودشو داشت خیلی باحال و لذت بخش اما ۳ هات پرسیوت یه چیز دیگه بود برخلاف ۴ های استیکس که زیاد باهاش حال نکردم و ۵ پورش هم که رسما نسبت به ۳ فاجعه بود .
دمت گرم داداش راستش بدترین جای نسخه ریمیک ۲ اونجاست که تو کانالهای فاضلاب چند ساعت دور خودت میچرخی ! تو نسخه اصلی ۱۹۹۸ اصلا تو لوکیشن فاضلاب همچین مشکلی نداشتی خیلی سرراست ساخته بودن اون قسمت بازی رو قشنگ تو خاطرم مونده .
اوه اوه چ اثری،
در کنار رزیدنت های ۳ و ۴ بهترین بازی عمرم❤️
رزیدنت ۳ رو هم اگ قبلا تجربه نکردی و خاطره باهاش نداری حتما پلی بده.
اویل۳ ریمیک برای تازه کارا خوبه ولی وقتی طرف نسخه قدیمی بازی می کنه اینو بازی می کنه تو ذوقش می خوره بدجور.
من اویل ۲ ریمیک اولین بازی ترسناک تو عمرم که بازی کردم (هنوز تموم نکردم) همون اول بازی هرچه ریکاوری آیتم بود استفاده کردم و الانم خشاب کلت رو خالی کردم فقط چند تا تیر شاتگان مونده با یه راه رو باریک پر از زامبی.
موفق باشی داداش😂❤️
ایول پس داری عشق میکنی مثل سوم راهنمایی من که نسخه اصلیشو بازی میکردم بهت حسودیم شد . موفق باشی .
اگر اینارو قبل مرگ بازی نکنین عاقبت بخیر نمیشین
بیشتر تو اون دنیا حوس می کنید که از خدا یک سیستم یا یک کنسول بهتون بده اونجا گیم بزنید.
آقا ما بگیم چه بازیهایی عاقبت بخیرمون میکنن اصلا از نون شب واجب ترن فقط رتبه بندی نمیکنم رتبه بندیش با خودتون :
شادو آف موردور ، اسلیپینگ داگز ، نید فور اسپید ۳ ( اگه یه pc با ویندوز xp داشته باشین وگرنه گرافیک نسخه سونی ۱ بازی آشغاله آشغال به تمام معنا ) ، رزیدنت ایول ۶ ، جی تی ای ۵ ، رایز آف توم ریدر ، اسسینز کرید سیندیکیت ، برن اوت ریونج ، مکس پین ۳ ، فار کرای ۴ ( نسخه نسل هشتمی یا pc ) ، آلن ویک ، فورزا هورایزن ۳ یا ۴ ( حتی دو و پنج هم عالی هستند ولی شخصا نسخه سه و چهار رو بیشتر واسه عموم پیشنهاد میکنم ) ، گوست ریکان وایلدلندز ، ویچر ۳ ( البته تاحدی حوصله و تاحدی زبان میخواد باید تو بازی غرق بشین به خودتون اجازه بدین یواش یواش با فهمیدن مکانیک هاش و دنیاش تو اقیانوسش رها بشین ) ، کال آف دیوتی ۳ ( فقط و فقط و فقط نسخه سونی ۲ ) ، گیرز آف وار ۴ ( گیرز ۳ هم با وجود گرافیک پایینش لذت بخشه همینطور ریمیک نسل هشتمی گیرز ۱ حرف نداره ) ، دویل می کرای ۳ ، گوست آف سوشیما ، اسسینز کرید ۳ ، رزیدنت ایول ۲ ، آنچارتد ۴ ، رد دد ریدمپشن ۲ ، نید فور اسپید The Run ، دیترویت بیکام هیومن ، مورتال کامبت ( نسخه ریبوت ) ، بتلفیلد هاردلاین ، اونیموشا ۳ ، استاروارز جدای فالن اوردر ، توم ریدر ۲۰۱۳ ، کال آف دیوتی ۷ بلک اوپس ، بتمن آرکهام نایت ، ریمیک مافیا ۱ ، میدنایت کلوب ۳ ، ولفنشتاین the new order ، آنچارتد ۲ ، داینو کرایسس ۱ ، واچ داگز ۲ ، Middle Earth شادو آف وار ، نید فور اسپید ۲ ، بتلفیلد ۳ ، فیر ۱ ( f.e.a.r ) ، جی تی ای ۴ ، تکن ۵ ، کوانتوم بریک ، هوی رین ، رزیدنت ایول کد ورونیکا
از ۷ بازی که نام بردین ۴ تاشو بازی کردم
.
انچارتد ۲ که فوق العادست همونطور که گفتین.
دیترویت که حقیقتا اصلا خوشم نیومد از بازیش به نظرم ضعیف ترین بازی دیوید کیجه.
رزیدنت اویل ۲ ریمیک که یه تجربه بسیار عالیه و یک ریمیک بسیار با کیفیت اما حتی برام نزدیک نسخه اورجینال هم نشد.
A plague tale requarim هم در مجموع یک بازی متوسط میبینم و چیز بیشتری برا گفتن نداره از این حیث حتی نسخه دوم رو ضعیفتر از نسخه اول میبینم ، بودن این این عنوان در همچین مضمونی که به ۵۰ بازی قبل از مرگ اشاره میکنه یه جوریه اصلا 😁
.
.
منتظر قسمت سوم هستیم 🙏
چه عحب، یکی رو دیدم که از دیترویت ید بگه 🙂
بازی متاسفانه به طرز غیرقابل باوری بد بود برام. من خودم اونقدر سختگیر نیستم و سعی میکنم همیشه لذت ببرم از بازیها ولی سه تا از بدترین تجریه های گیمینگ عمر من مربوط به سه کار دیوید کیج هستش. کابوس من هست این بشر. داستان به شدت ضعیف و پراز کلیشه و…
اتفاقا بازیهاش خیلی هم داستانهای زیبایی داره و بین گیمرایه خارجی محبوبه
این که زبان شما ضعیف بوده و نتونستید از سیستم RPG بازی به خوبی لذت ببرید و داستان و پایان بندی اصلی بازی رو پیدا کنید مشکل از بازی نیس
داداش، معلم زبان هستم :)))
بعدش نظرات درمورد بازی ضد و نقیضه و باور کن خیلیها مثل من فکر میکنن. ولی خب قبول دارم طرفداران خیلی زیادی داره بازیهای دیوید کیج، علاوه بر هیترهای فراوان. فقط هم درمورد دیترویت هم نیست بحثم. هم Heavy Rain و هم Fahrenheit پر از کلیشههای تکراری و رواعصاب هستن
درکل بدون هیچ توهین و تعصبی:
Let’s agree to disagree
اره بحث اختلاف نظر همیشه هستش ولی به هرحال سلیقه متفاوت دلیل بر کلیشهای بودن یا چرت بودن داستان نیستش برادرمن با احترام
خب دوست عزیز، سلیقه متفاوت یک شخص درمورد این بازی هم دلیل بر ضعف زبان انگلیسی طرف و یا دانش کم درخصوص بازیها هم نیست. همین الان بری و نقدهای مربوط به بازی رو ببینی، متوجه میشی که هم نقد با نمرات بالا داره و هم نقد با نمرات خیلی پایین. کمتر بازی هم با برچسب شاهکار چنین وضعیتی داره که نشون دهنده اختلاف زیاد بین پلیرهاست.
پس همون اول فرض رو روی بدترین حالت نذار اگر که نظرت با یکی انحراف داشت. شاید واقعا کسی خوشش نیومد از بازی اونم به دلایلی منطقی. میخوای من میتونم ۵۰ دلیل از بد بودن این بازی و دیالوگهای کلیشهای و نویسندگی بدش بگم و طبیعتا شما هم میتونی ۵۰ دلیل از خوب بودن بازی بیان کنی.
خود من هم در نظرم اشاره به سلیقه خودم کردم و در جواب کسی نوشتم که نظرش با من نسبتا نزدیک بود. ناگهان شما بهت برخورد و با قاطعیت نظر دادی که چون زبانم ضعیف بود و نتوسنتم پایان اصلی رو پیدا کنم، تجربه خوبی نداشتم. خیلی محترمانهتر و منطقیتر میتونستی دلایلت رو بیان کنی.
ببنید عزیز این بازی از سبک ”’بازی های سینمایی تعاملی”’ بهره میبره و این سبک به دلیل شباهتش به سینما و نبود گیم پلی و مبارزات هستش که اونم رویه رایانه شخصی ۸۰ از ۱۰۰ دریافت کرده و برایه یه بازی در این سبک عالی محسوب میشه سبکی که باهاش منتقدان مخالفن بر خلاف گیمرها اما شما اگر دقت کنید تو همین مقاله به شدت از سمت نویسنده تحسین شده و بازی رویه استیم با ۷۰ هزار تا یوزر اسکور امتیاز ۹ از ۱۰ رو دریافت کرده و ما این روزها خیلی بازی هارو میبنیم که علی رغم دریافت متایه عالی نمیتونن انتظار گیمر رو برآورده کنن. این که شما اومدید و بدون نوشتن سبک و علاقتون بازی رو مورد انتقاد قرار دادید منطقی نبود بهتر بود میگفتید به سبک و علاقه بنده این المان رو نپسندیدم ولی منم قبول دارم کمی تند رفتم و از این بابت معذرت میخوام دوست من
من تا حدودی باهات موافقم.
شخصیتهای مارکوس و کارا چندان تعریفی نداشتند و داستان و المانهای گیمپلی بازی هم خیلی شبیه به هِوی رِین بود.