نقد فیلم جنگ جهانی سوم | هوچیگری دسته سوم
«هومن سیدی» در ششمین تجربه کارگردانی خود فیلمی را به کمک پلتفرم «نماوا» تولید کرده است که مطابق انتظار میبایست پس از یک دهه فیلمسازی و با ورود به دهه دوم فیلمسازیاش، اوج پختگی و کیفیت را از خود نشان داده و جدای از فستیوالها، بتواند مخاطب (به خصوص مخاطب ایرانی) را نیز به خود جذب کند، اما این فیلم که عنوانش «جنگ جهانی سوم» میباشد و به تازگی در ایران منتشر شده است، از همین عنوان و تایتلش میتوان فهمید که با استعاره سر و کار دارد؛
با این حال باکی نیست، عاریهگیری در “عنوان” به خودیِ خود مذموم نیست و ضعف به حساب نمیآید اما پس از تماشا و پایان این فیلم میتوان گفت که با اثری به غایت کلیشهای و زننده در مضمون اجتماعی، محو و بلاهت در تکنیکزدگی و خام و ابتر در پرداخت مواجه خواهیم بود که هدف اول، دوم، سوم و نهاییاش چیزی نیست مگر خوشامدگویی بر فستیوالها به طوریکه در فیلم، حتی سابتایتل و زیرنویس اصلی نیز به زبان فارسی به کار نرفته است و برای مکالمات ناشنوایی میبایست زیرنویس آپلود شود، پس مخاطبِ سیدی قبل از نوع وطنیاش فراتر از آن است و همانطور که گفته شد هدفش مخاطب جهانی البته از نوع داورِ فستیوالش میباشد. به علاوه جنگی که در فیلم به طور استعارهای نیز به کار رفته است وجودی فرمیک و پختهای ندارد و اگر جنگی هم باشد، جنگِ جهانی تنها با شعور مخاطب است ولاغیر.
در فیلم «جنگ جهانی سوم» بازیگرانی چون «محسن تنابنده» ، «مهسا حجازی» ، «ندا جبرائیلی» ، «نوید نصرتی» و «مرتضی خانجانی» به بازیگری پرداختهاند و مضمون ابتدایی آن درباره کارگری به نام «شکیب» (محسن تنابنده) میباشد که پس از فوت زن و بچهاش در زلزله با دختری ناشنوا به نام «لادن» در ارتباط است و هرازگاهی با او ملاقات میکند.
طی اتفاقاتی که «شکیب» برای یک گروه فیلمسازی به کارگری مشغول میباشد، فرصتی پیش میآید تا نقش اول فیلم را در قامت «آدولف هیتلر» بازی کند. در این بین ارتباط پنهانیاش با «لادن» برای او دردسرهایی درست میکند…
فیلم با رابطهی «شکیب» و «لادن» شروع میشود، رابطهای که البته تا سی دقیقهی اولیه فیلم از چون و چرا و کیفیتش به مخاطب اطلاعاتی داده نمیشود. سوای این رابطه که بعد از یک سوم ابتدایی فیلم تازه پررنگ میشود، سوالی که پیداست این است که در همین یک سوم ابتدایی دقیقا، ما با چه نقطهای از فیلم ارتباط میگیریم؟ چه چیز برای ما “پردازش” میشود و نه صرفاً نمایش و نشانداده شدن!
تنها چیزی که هست نمایشِ کارگر بودن و سختکوشیِ نسبیِ «شکیب» در کار است آنهم از یک زاویهی راکد و بیهوده. چرا از صفتِ “بیهوده” استفاده میکنیم چون عملاً «شکیب» بسان یک رباطِ کارگر شده با هیچ چیز و هیچکس نسبتی برقرار نمیکند، تنها اندکی دیالوگ میگوید و کار میکند، اندکی دیالوگ و کار.
باید دقت کنید که برای ارتباط برقرارکردن، همذاتپندارشدن با کاراکتر و همراهی با دغدغههای وی، میبایست شناخت خودمان را با شناختِ کاراکتر اصلی همسان درنظر بگیریم و با نسبتی که کاراکتر اصلی با جهان فیلم برقرار میکند ما هم پیش برویم! اما چیزی که در جنگ جهانی سوم میبینم یک عدم نسبت و ارتباط نگرفتن به طور چشمگیر و کشآمده است که خاصیت زَنندگی برای مخاطب ایجاد میکند.
اگر مای مخاطب جدای از کاراکتر اصلی و مماس با او پیش نرویم، اگر از او جلوتر یا عقب تر باشیم، در واقع به تماشای یک فیلم و شاید تجربهی زیستیِ نهفته در آن ننشستهایم بلکه فیلم را به سانِ یک پدیدهی لحظهای در جهانِ واقع درنظر گرفته ایم و نتیجه میشود کلی حرف دور و پرت از فیلم زدن که شاید منجر به تعریف و تمجید نیز از یک فیلم ضعیف بشود.
از عدم ارتباط شخصیتپردازانه گفتیم، حال میبینیم که «شکیب» جز یک ارتباط رباتگونه و تک بعدی با عوامل و گروهِ فیلمسازی که برایشان کار میکند، هیچ ذهنیت و نسبتی با آنها ندارد و این گروه فیلمسازی که هیچکدامشان نزدیک به یک تیپ نیز نمیشوند که چه برسد به یک پرسوناژِ محوری (شخصیت)، در چرخشی رفتاری در یک سوم انتهایی بدل به شویِ هوچیگری و بزن بهادری میشوند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
قبل از رسیدن به یک سوم پایانی و مواجهه شدن با انفجارِ زنندگی در فیلم، میبایست به رابطهی «شکیب» و «لادن» که هستهی جوش و خروش در فیلم بر این رابطه استوار است، بپردازیم: در یک سوم ابتدایی حتی نسبت و چرایی ارتباط این دو نفر برای مخاطب واضح و مشخص نمیشود، از آن پول دادن و مکانِ ارتباط هیچ دادهی اطلاعاتی به مخاطب نه از نظر محیط و از نظر کاراکترها داده نمیشود، و کار ما فقط حدس و گمان است.
اما حتی بعد از پناه آوردنِ «لادن» به «شکیب» نیز همچنان علتِ عینی و محسوسِ فرارِ «لادن» مشخص نیست! تنها در دیالوگ به میان میآید که «لادن» یک کارگر جنسی برای فردی به نام «فرشید» بوده و حال از پیشش فرار کرده است. البته نکتهای که در اینجا پیش میآید و حدس زدن ارتباط «شکیب» با «لادن» را برای مخاطب سخت میکند، همین شغلِ خاصِ «لادن» میباشد که پیش از این در سینمای ایران امری جاافتاده نبوده که یک فیلم به طور عادی و به دور از قضاوتهای کلیشهای یا اخلاقی به این کار بپردازد و آن را دستمایهی یک ارتباطِ محوری در فیلمش کند.
با اینحال این نوآوریِ مضمونی به خودیِ خود یک ارزش برای فیلم محسوب نمیشود و فیلم میبایست پردازشِ کاراکترها و ارتباطاتشان را ملموس کند. در ادامه ارتباط «شکیب» و «لادن» تا زمان آن انفجارِ آنی، تصادفی و بدون پیشزمینه و مشخص نبودن وضعیت «لادن» و مرگ احتمالی وی، پرسشی که هست این است که ارتباط «شکیب» و «لادن» چگونه پیش میرود؟ چه چیز وجود «لادن» را برای «شکیب» خاص میکند؟
تنها چیزی که تاحدودی کمی پرداخت میشود، صحبتکردنهای «شکیب» با «لادن» (در قالب تماسهای تصویری) میباشد که البته آن هم بدون خاصیتبخشی ملموسی است. این مکالمههای کوتاه به این دلیل جالب توجه میشود که ما «شکیب» را فردی کمصحبت و ظاهراً درونگرا میبینیم اما گویا «لادن» شخص خاصی برای او است (جدای از مکالمات ناشنوایی این دو) که «شکیب» وقتش را برای او میگذارد.
اما درکل هرچه که در رابطهی این دو کند و کاو و دقت کنید بازهم اثریبخشی متقابلی میان این دو نمیبینید، حتی علت عینی و ملموس منصرف شدن «شکیب» از رانده شدن از «لادن» و او را به صاحبانِ کاریاش پس ندادن، ملموس و عینی نیست، مگر یک دلسوزیِ عامیانه. حتی وجودِ «شکیب» برای «لادن» نیز حضوری موثر نیست مگر عمل مدافعانهی «شکیب» که پیش چشمانش میآید.
در مجموع در رابطهی این دو خاصیتبخشی نمیتوان پیدا کرد که بتوان بر روی آن دست گذاشت و به آن اشاره کرد تا در نهایت گفت این مورد باعث شخصیت پردازی دو طرف و سمپات شدنِ مخاطب به این دو نفر شده است.
اما راکد بودن، تکبعدی پیش رفتن و درکل سطحینگری فیلم که البته با تکیه و ارجاعاتِ نمادگرایانه و بعضاً تأویلی از جانب «هومن سیدی» همراه است (همچون غذا خوردن گروه فیلمسازی و کارگران در یک قاب و تضاد مشهودِ وضعیتشان)، که تا اواسط، فیلم برای ما شاید با ارفاق قابل تحمل باشد، ولی در یک سوم انتهایی فیلم و پس از مرگِ محتملِ «لادن»، اثر وارد یک شو و نمایش هوچیگری و عربدهکشی های کلیشهای و زننده سینمای اجتماعی میشود که به شدت برای مخاطب پسزننده و ناامیدکننده میتواند باشد.
گروه فیلمسازی که پیش از این تنها در پسزمینه روایت بودند و تنها قابلیتِ راهاندازانه برای شغلِ «شکیب» داشته اند و نه بیشتر، به یکباره به سرکردگیِ تهیهکننده فیلم (نصرتی) وارد فازِ عربدهکشی و شلوغکاریهای زننده میشوند و به دنبالش حتی کارگردانی که تنها بیشتر صدایش شنیده میشد هم به زمینه سکانسها آمده و با غرور به فخرفروشی و تهدید میپردازد!
این عوامل جملگی از صفر تا صدشان ذرهای پرداخت ندارند و بدتر اینکه فیلم «شکیب» را نیز وارد این فازِ کلیشهای بزن بهادریها میکند، آنهم زننده و حتی به طور طولانی. کاراکتری آرام و اغلب منفعل در رفتار به یکباره با مرگ «لادن» (که ابداً برای مخاطب ملموس و دارای حس نیست) تغییری وارونه کرده و به دنبال احقاق حق میرود!
در این بین ذرهای در خلوتش صداقت ندارد تا با یاد «لادن» یا خاصیتی از حضور او تنها باشد. فقط و فقط به دنبال کشمکش و نزاع با گروه فیلمسازی میباشد و در نتیجه هم میشود دقایق پایانی فیلم که مثلاً اینبار «شکیب» در قامت خوی درندگی و آدمکشی «آدولف هیتلر» درآمده و کاملاً بیاحساس دست به قتل عامِ گروه فیلمسازی میزند؛ غیرقابل باور، نمادین ، استعارهای و البته در توهم خود مهمدانی.
همچنین میتوان گفت «هومن سیدی» یحتمل با فیلم «جنگ جهانی سوم» توهم “خودمهمدانیاش” اوت کرده و به صرف دو جایزه در فستیوال ونیز تشدید هم میشود. اما آثار “اسم در کردهتری” نیز در تاریخ سینما بوده اند که به صرف بردن جایزه، تاریخ انقضایشان سرآمده. در این بین باید به بازی نسبتاً خوب «محسن تنابنده» نیز اشاره کرد که متأسفانه با شخصیتپردازی ضعیفِ فیلم شدیداً هدر رفته و حیف میشود.
در نهایت فیلم «جنگ جهانی سوم» با یک تکنیکزدگی در تدوین و دکوپاژها (مخصوصاً در نماهای باز) که کپی دسته چندم از آثار مستقلِ (اصطلاحاً هنری) سینمای اروپا میباشد و به صرف یک پرداخت و ارتباط سطحی که همان را هم در آخر با هوچیگری فاتحهای برایش میخواند، به یک اثر شدیداً یکبارمصرف تبدیل میشود. همچنین امیدواریم اهل تعارف و تمجیدهای بادکننده برای این فیلم نباشید و محوِ مضمون، بازی یا تکنیک نشده باشید. در این اثر از جنگ درونی خبر نیست چه برسد به جنگ جهانی؛ هوچیگری است و دیگر هیچ.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
حتی سابتایتل و زیرنویس اصلی نیز به زبان فارسی به کار نرفته است و برای مکالمات ناشنوایی میبایست زیرنویس آپلود شود
—
مگه نسخه غیرقانونی رو دیدید شما؟ چون نسخه قانونی در سینما زیرنویس داره.
یاده فراستی افتادم.
داداش شما سوئیس زندگی میکنی؟ چون تعجب کردی از اینکه یه نفر نسخه ی غیرقانونی ببینه🦥
درباره جان ویک ۴ حرف نمیزنم که راهی جز غیر قانونی دیدنش نیست. درباره فیلمی ایرانی حرف میزنم که همین الان روی پرده سینما های کشوره.
دمت گرم که قانونی میبینی🫡
ناسلامتی منتقده هرکسی نیست که بیاد هردنسخه ای رو ببینه بعدش بیاد ایراد بگیره!!
فایل تورنتش تقریبا یه هفته قبل از اکران اومد و چون منتقده باید فیلما رو زودتر ببینه دیگه🦥
در این که فیلمش خیلی فیلم جالبی نیست و به شدت خسته کننده و کلیشه ایه شکی نیست ولی جدن نسخه قانونیش زیرنویس فارسی داره و مشکلی نداره
منتقد نسخه قانونی رو ندیده/=
منتقد…
خسته نباشید به آقای سلمان زاده..
نقد و بررسی خوبی بود…
کاملا درسته که فیلم به قول فراستی که تنها حرف درستش راجع به فیلم های امثال جنگ جهانی سوم که میگه گدایی جایزه های خارجی میکنن، برای خوش اومدن منتقدان خارجی ساخته شده…
فیلم موضوع خوبی داره اما درست پردازش نمیشه…
خسته کننده هست و تو فیلم فقط دعوا و جدال های الکی و بی مغز رو شاهد هستیم که خب ذهن مخاطب خارجی رو هم از مردم ما خراب میکنه…
اومده با فضاسازی دارک و افسرده مثلا بگه من خیلی گنده هستم در صورتی که غیر فضاسازی، سایر موارد پوچ هستن…
کلا هر چی فیلم ایرانی رفته اونور، ایرانی ها رو آدم های دعوایی، بی منطق و بی مغز، افسرده، غمگین و… جلوه میدن و تو همه فیلم ها همش نشون میده چند نفر با هم درگیر هستن به هم فحش میدن و…
واقعا این بده که یه عده برای گرفتن جایزه، مردم خودشون رو عقب مونده و احمق فرض کنن و اینجوری ما رو به دنیا معرفی کنن…
اونایی که از این فیلم ها تو داخل حمایت میکنن، واقعا مردم ما و جامعه ما این شکلیه ؟!
دقیقا
یعنی اینقدر عرضه درست نشون دادن ایران رو ندارن یا مسئله چیز دیگه ایه؟
همه جا مردم اخلاق خوب و بد دارن.مشکل و ناراحتی دارن.کم و کاستی دارن اما خب خوشی و لذت و خوبی هایی هم دارن.اونم سرزمین بزرگ و پهناوری مثل ایران با گوناگونی عقیدتی و نژادی زیاد که در مجموع ایران رو تشکیل میدن
مگه اینطور نیست؟
والا همه جامعه این شکلس نیست…
شما هر روز با همه تو خیابون دعوا میکنید ؟!
با پدر و مادر خودتون درگیرید ؟!
همش غمگین و افسرده هستید و هیچ وقت شادی نمی کنید و همیشه خدا عزادارید ؟!
مردم ما همیشه تو شرایط سخت و گرونی، میان شوخی میکنن با وضعیت و طنزپردازی میکنن و در مقابل مشکلات مقاومت و به این چیزا معروفیم، تو مدوم فیلم جایزه گرفته ای این ها رو نشون دادن ؟!
من تنها شما رو به این بیت شعر ارجاع میدم:
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشتست بدان میخندم
گلوی سیاوش به خنجر ب.ری*، سواد فراستی در حد حیوون هم نیست این همه منتقد خوب فراستی فقط بخاطر ترول کردن آثار نولان و اسپیلبرگ معروف شد
متاسفانه بله جامعه ما دیگه اون جامعه سابق نیست و مردم ایران مردمی غمگین عصبی و به دنبال تنش هستند (حتی با نگاه کردن به رانندگی ملت متوجه میشید )و خب بله ما از لحاظ فرهنگی خیلی خیلی عقب افتاده شدیم تنها جایی که عدالت رعایت میشه فقط صف نونواییه بقیه جاها عدالتی در کار نیست ،باید گفت که به فیلم ساز ها زیاد سخت نگیرید چرا که دستشون اصلا اصلا باز نیست برای اراعه موضوع های خاص مجبورند همین موضوع های بدبختی مردم رو نشون بدن ،مثلا فیلم اکشن که نمیشه ساخت ،فبلم سیاسی نمیشه ساخت ،فیلم تاریخی باید شخصیت ها عرب باشند اگر نه نمیشه ساخت ،فیلم کمدی باید هیچ جوره سیاسی نباشه اگر هم باشه باید به صورت پنهان باشه (ایستراگ درواقع )حالا شما بگو چجوری فیلمی با این اوضاع میشه ساخت ؟,از طرفی مسولین ساخت سریال های مضخرف که مردم رو پولدار و اهل پارتی و لاتی و دعوا اینا نشون میده خیلی حمایت میکنه
آقا ما این همه موضوع داریم…
اینا که میان از فیلمای خارجی الگو برداری میکنن، فکردن فقط باید خشونت فیلم های خارجی و فضاهای تاریکش رو تقلید کنن ؟!
نگاه به استعاره ها و نمادهای به کار رفته و مفهوم کلی و هدف فیلم ها رو نباید نگاه کنن ؟!
این شیوه تقلید غلطه…
کاملا موافقم 👍
اینکه شما بیای با یک کلمه ۹۰ میلیون نفرو توضیح بدی و به همین سادگی بگی ملت ایران همه غمگین و عصبین که کار درستی نیست یاد بعضی از دوستان میوفتم که میگن همه ملت ایران راضین هر جامعه ای ادم غمگین داره ادم عصبی داره ادم خوشحالو خوشبختم داره حالا بسته به شرایط و وضعیت هر کشور ممکنه درصدشون متفاوت باشه ولی شما نمیتونی بگی اقا همه غمگینو عصبین من موندم این چه داستانیه خیلیا تو این کشور دارن که نظرشونو بس میدن به همه .. همه اینجورین همه ملت ایران اینو دوست دارن همه ملت ایران از فلانی بدشون میاد و … شما فقط با دیدن ادم های اطراف خودت نمیتونی بگی همه مردم ایران که
عذرخواهی میکنم ،نمیدونم کجا زندگی میکنی ولی فکر میکنم لازمه یکم از محل زندگیت دور بشی ،ببین قالب بر ۹۵ درصد آدم های که میبینم هرروز مشکلات دارن و غمگین هستن ،تو خیابون راه میرم میبینم جوان های مملکت دنبال لاتی و دعوا هستن ،خیلی هارو میبینم میرم داخل مغازه ها و میان بیرون چون پولی برای خرید ندارند ،تو کوچه ها راه میرم میبینم دیگه صدای گنجشکی نمیاد چون حتی اونا هم مارو ترک کردن !با توجه به دیده های من فکر میکنم حالا درکش برات راحت باشه ،البته ما نباید بخاطر مشکلات انسانیت رو فراموش کنیم ،همچنان باید شاد باشیم و مشکلات رو جدی نگیریم ،به امید روزی که دیگه غمی نباشه تو کشور عزیزمون و فقط شادی باشه ❤️
حیف وقت نیست پای این فیلم ها حروم بشه
اینا فیلما برای جشنواره ساخته میشه که دوتا جایزه جلوشون پرت کنن
خدایی نسبت به فیلم های چرتی مثل فسیل و… رو پرده هست، فیلم خوبی بود و با وجود مشکلات زیاد و انتقاداتی که بهش وارد هست و خودم هم از یه سری نکاتش بیزارم، ارزش یه بار دیدن رو داشت
اتفاقا فیلم چرتی مثل فسیل خیلی بهتر از این کلیشه خسته کننده و افسرده کننده هست حداقل آدم چهارتا رنگ بندی و فضای شاد با موزیک میبینه ما تو کشوری هستیم که به اندازه کافی مشکل و بدبختی داریم اینکه بریم تو سینما بشینیم باز بدبختی ببینیم به نظرم خیلی چیز جالبی نیست
خسته نباشید اقای سلمان زاده
این روزا فیلمساز داخلی خوب نداریم ، یه مشت سفارشی ساز و کپی کار درجه چندمن که واسه هیئت داوران کن و برلین فیلم میسازن نه مردم ایران
عرض ادب و احترام خدمت جناب آقای سلمانزاده.
از ابتدا تا انتهای نقد حضرتعالی را خط به خط و مو به مو خواندم و بایستی اذعان داشت در برخی موارد گمان میکنم حضرتعالی یا اثر را در فستیوالی در کشور ترکیه دیدهاید یا به صورت غیرقانونی از سایتها نسبت به دانلود آن اقدام نمودهاید.
بنده اثر فوق را روزهای گذشته در پردیس سینمایی هویزه مشاهده نمودم و اعلام میکنم تمامی موارد عنوان شده از طرف حضرتعالی اعم از عدم درج زیرنویس و غیره صحت ندارد.
بارها و بارها تأکید کردم و میکنم و خواهم کرد که منتقد باید در ابتدا یک نگاه Bird Eye نیز داشته باشد و برای این مهم منتقد باید دانش و آگاهی کافی در زمینه مورد نظر و همچنین مطالعه و تجربه کافی (بخوانید فراوان) داشته باشد.
سوالی که از مخاطب این نقد داشته و دارم این است که گمان کنید منتقد قرار بود اثری همچون بوفکور یا مسخ و یا سلوک را زیر تیغ نقد خود میبرد چه ماحصلی گریبانگیر اثر بود. این آثار فرمی انتزاعی داشته و منتقد برای این موضوع باید دانش و آگاهی کافی برای نقد آنها را داشته باشد در غیر اینصورت با اثری همچون سلوک آنگونه برخورد خواهد کرد که با جای خالی سلوچ.
اثر جنگ جهانی سوم، فرای ظاهر خود، یک اثر انتزاعی با معنایی درونی است که فراتر از قالب شخصیت و شخصیتپردازی میرود. اثری است با رجوع به جامعه کارگری و جامعه فرهیخته و جامعهای که ادای فرهیخته بودن دارد. این عنوان به هیولای درون تک تک ما اشاره میکند بدون آنکه ابایی از این مهم داشته باشد که بخشی از نابودی دنیا به دلیل مظلومیت یک قوم یا دسته و ظلم قوم یا دستهای دیگر نیست بلکه هدف آن پتانسیلی است که ممکن است از بالفعل به بالقوه تبدیل شود. جنگ جهانی سوم ترکیب هوشمندانه طراحی لباس و صحنه با ماهیت درونی آن و پیامی است که میخواهد به مخاطب خود منتقل کند.
جنگ جهانی سوم یک هشدار است که بخشی از طبعات آن را ما در نیاکان خود و بخشی دیگر را امروزه و بخشی را نیز در آینده خواهیم دید و گریزی از آن نیست.
جناب آقای سلمانزاده، فیلم جنگ جهانی سوم، یک اثر وابسته به Plot و شخصیت نیست که حضرتعالی نقد خود را گره به آن زدهاید، لازم بود تا کمی از بالا همچون چشمان یک پرنده به این گونه از آثار نگاهی بیاندازید تا بهتر درک نمایید که تمامی شخصیتها استعاره هستند و نماد و برای این مهم پرداخت ریز به ریز به Plot و شخصیتها، قالب کلی و مفهموم پشت آن را از بین خواهد برد.
نقطعه ضعفی که من برای این اثر عنوان خواهم کرد از این جهت است که در برخی مواقع کلیت و ماهیت اثر از زبان شخصیت اصلی به صورت کاملاً مبرهن بر زبان آمده که این موضوع به ماهیت کار ضربه زده است با این حال اثر فوق به مراتب یک اثر در خور برای یکی از آیندهداران جوان سینمای این مرز و بوم است.
برعکس شما من متن ایشون رو نخوندم. یعنی تا رسیدم بخش زیرنویس فهمیدم این متن رو نباید خوند. کسی که خودشو منتقد سینما میدونه ولی حاضر نیست برای سینما اونم سینمای کشور خودمون اندازه بهای یه ساندویچ فلافل خرج کنه نباید چیزی رو نقد کنه. متاسفانه یه جریان فکری که میدونیم هم کی شروعش کرد بین منتقد های جوون راه افتاده اونم اینه که هرچی بیشتر یه فیلم رو بکوبن متفاوت تر و با سواد تر به نظر میان. کسی منکر کمدی های آبکی و درام های اجتماعی الکی تلخ که بعضا ساخته میشه نمیتونه باشه ولی این وسط فیلم های استاندارد و حامی حرف و پیامی هم مثله همین جنگ جهانی سوم یا برادران لیلا وجود دارن که کاملا ارزش دیدن رو دارن. ولی خب این فیلم ها چشم بسته یا حتا هدف دار یک طرفه نقد میشن.
با سلام و درود خدمت آقای چمنی عزیز
حرف شما از نظر بنده تا حدی درست و تا حدی هم اگر نگیم غلط دررابطه با این فیلم صدق نمیکنه.
در یک فیلم سینمایی ما سه نوع plot(پیرنگ) داریم ۱.شاه پیرنگ که همون کلاسیک خودمونه ۲. خرده پیرنگ(بازگشت) ۳. ضد پیرنگ(سگ اندلوسی)
این فیلم از نظر پیرنگ بیش از اینکه خرده پیرنگ یا ضد پیرنگ باشد شاه پیرنگ هستش با المان هایی از خرده پیرنگ که به خوبی هم پیاده نشدن. اگر قرار باشه فیلمی از نظر شخصیت پردازی و کاراکتر سازی انتزاعی باشه ما باید این رو در فرم روایت هم باید ببینیم(پی دارن ارنوفسکی). به صورت مثال در فیلم بازگشت شاید داستان درباره پدری باشه که بعد از سالها بازگشته و میخواهد با بچه هایش وقت بگذراند اما اگر به خرده پیرنگها دقت کنید می فهمید که داستان عمیق تر از این حرفاست( که به صورت استادانه ای هم به بیننده جواب کاملی نمیدن و بیننده رو در برزخ سوال و جواب میذارن) این فیلم اما المان های کلاسیک خیلی خوب درش به چشم میخورن( زمان و مکان تعریف شده(حداقل سعی به تعریفش شده اگر دقت کنید) شخصیت اصلی واحد و منفعل(تغییر شخصیتی شکیب رو ملاحضه بکنید در فیلمای مدرن یا هنری شخصیت ها اکثرا منفعل نیستن) و موارد دیگر مثل روایت خطی و… که این ها همه مربوط به سینمای کلاسیک هستند. این فیلم حتی به پست مدرن هم شبیه نیست و کاملا یک آش شله قلمکار از نابلدی و ناپختگی در فیلمنامه نویسیه. یه فیلم فوق اگزوتیک که منطق دنیاسازی خودش را هم نقص میکند. نماد در جایی خوبه که خود شخصیت باعث ساخت نماد بشود نه اینکه جناب کارگردان بخواهد اونو به عنوان یه نماد تو حلق مخاطب بچپاند.(آرنوفسکی) دیالوگ های بد و شعاری هم که دیگر ربطی به پلات ندارد و دیالوگ بد همیشه بد است مگر در جایی که خوب ازش استفاده بشود مثل بعضی از فیلم های لینچ که در دنیای خواب جریان دارند. موفق باشید.
ممنون از توجه و نظر شما دوست عزیز؛ شخصاً با هرگونه تفسیر و تأویل برای یک اثر سینمایی مخالفم و معتقدم نظر شما آغشته این مفاهیم برونمتنیه. در یک جهانبینی سینمایی به عقیده من اثرِ سینمایی که با «شخصیت» و اثرگذاری متقابل اون بر «محیط» همراه نباشه به هیچ وجه منتج به «فضاسازی» نمیشه.
شما به «جامعه کارگری» اشاره کردین، برای تشریحِ عمق جامعه کارگری و یا جامعه فرهیخته آیا با کلینگری و تنها دیدن یک «جمع» از این جامعه و یکی دو تضاد که صرفاً تکیه بر طراحی لباس، صحنه یا قاببندی امکان پذیر است؟ وقتی احدی از جامعهی کارگری درون فیلم دغدغهای نداره (یا حتی در سطح ماجرا در میزانسن هم ساحتی تکبعدی نداره) چطور میشه به تبیین و درک بخشی از این جامعه پرداخت! بنظرم به غیر از تکیه بر تفسیر یا حتی تأویل (که همه چیز را در فیلم در نظر میگیرد مگر شخصیت) نمیشه به تمجید از این فیلم پرداخت
از نمادپردازی گفتین که به عقیده من هم درسته و فیلم درگیر این المانهای برونمتنیه (و نه فرامتنی) اما آیا نماد و انتزاع ناشی از اون به خودیِ خود و صرفاً با تکیه بر عوامل درون صحنه -که در این فیلم جز مواردی خرد به میزانسن نمیرسه اصلا- قابلیت شناساندن مفاهیم وسیع و عمیقی از جامعه کارگری داره؟ (بله با تأویل امکانش هست که این مورد از نظر من ارزش سینمایی و هنری نداره)
درکل این بحث نیازمند جزئینگری بیشتریه و البته اختلاف نظرات ما هم به جهانبینی برمیگرده و ریشهای تر از اینهاست که در اینجا بیشتر از این امکان بازکردنش نیست. (بازم ممنون از نظرتون)
مفهومی که تو فیلم بود، یه چیزی تقریبا مثل Breaking Bad بود…
افرادی که تو زندگی خود شکست خورده هستند و توسط دیگران سر کوفت میخورن…
شکیب تو فیلم یه کارگر سرخورده و با کلی غم و اندوه فرو خورده و هیولای درون بود که با مشکلاتی که تو فیلم براش پیش میاد، هیولای درونش یا هیتلر وجودش آزاد میشه…
بله این مفهوم فیلمه، ولی نه پیاده سازی اون درست و باورپذیر پیاده شده، نه شخصیت پردازی ها درست هستند…
فیلم خیلی فضایی شبیه به جوکر ۲۰۱۹ داره و از اون الگو برداری کرده و منبع الهامش بوده…
اما روند جوکر شدن آرتور فلک در اون فیلم، با روند هیتلر شدن شکیب این فیلم رو مقایسه کنید، کدوم باورپذیر تره ؟!
کدوم شخصیت پردازی درست تری داره ؟!
این فیلم به هیچ وجه یه فیلم تماما بد نیست، اما اداها و نمایش های غلطی که از جامعه کارگری و به طور کل مردم نشون میده، آیا درسته ؟!
چرا فیلم سازها برای نمایش یه سری معضلات اجتماعی و مسائل باید حتما توی فضای غم زده، با شخصیت های بی روح، غمگین، دعوایی و… نشون بده ؟!
میشه انتقاد و… رو خیلی بهتر نشون داد…
یه فیلم انتقادی، نباید فقط انتقاد کنه، نباید فقط فضای تاریک و خشن نشون مخاطب بده…
یه اثر انتقادی در کنار انتقاد، باید به مردم امید بده و راه درست مقابله با مشکلات رو و یه سری حقیقت ها رو نشون بده و آموزنده باشه، نه اینکه بیاد بگه برای مقابله با افرادی که زندگیتون رو خراب کردن و باهاتون مشکل دارن، اونا رو بکشید، به پدرتون که بهتون جفا و بدی کرده ازش بغض دارید، یه چک بخوابونید زیر گوشش و حرمتش رو بشکنید، تو واقعیت های جامعه این رفتارها انجام میشه و آیا درسته ؟!
قطعا خیر…
این تعریف و تمجید از فیلم ها، باعث میشه کارگردان های دیگه خیال کنن فیلم هر چی فضای خشن و تاریک تر داشته باشه، جذاب تره و باعث میشه موج بدی راه بیفته…
بله جنگ جهانی سوم لایق تمجیده، ولی نکات منفیش اونقد زیاد هست که اون رو انتقاد کرد…
فیلم ساز فقط نباید نمادپردازی کنه و نکات مستتر توی فیلم هاش بگنجونه و گنگ رفتار کنه…
پس شخصیت پردازی درست و دیالوگ و پیش برد درست داستان چی میشه ؟!
هوچی گری دسته سوم 😂شما رو یاد چی میندازه😂
یک فیلم دیگه مثل برادران لیلا و کار های اصغر فرهادی که تنها برای گدایی جایزه از غربی ها ساخته شده
خلاصه این فیلم و نکته مهم داستان این است
تمامی انسان ها یک دیکتاتور درون دارند ک اگر در شرایطش قرار بگیرند نمایان میشود میتواند در جامعه بزرگ خطر بیافریند یا در یک جامعه کوچک مثل خانواده ک نمونش فیلم برادران لیلا …
عده ای به این گونه فیلم ها میگویند سیاه نمایی من میگم رفیق دور و برت بهتر ببین سیاه نمایی نیست حقیقتی هست تلخ …
حقایق شیرین هم وجود داره. ولی گویا فیلمسازان ایرانی یادگرفتن فقط سیاهی و تلخی جامعه رو نشون بدن به امید اینکه تو جشنواره های خارجی جایزه بگیرن و تشویق بشن.
عزیزدل شما اگر دور و برت افراد دیکتاتور یا مشکل دار هست دلیل نمیشه کل جامعه دورو برشون همچین افرادی باشه
فارغ از بحث اینکه فیلم جنگ جهانی سوم چی هست یا نیست من این کامنت رو میذارم چون حقیقتا فیلم های این روزهای ایران زیاد حرفی برای گفتن ندارن و برای فهمیدن این موضوع حتما نیاز نیست خیلی از سینما چیزی بدونی.
من عمده نقدهایی که از این نویسنده دیدم این باور رو بهم داده که ایشون صرفا میگرده ببینه کدوم فیلم رو دوست نداشته یا طبق سلیقش نبوده میاد از اون با تیترهای مغرضانه شروع به نقد میکنه.نسبت به نقدهایی که من سالهاست در سایتهای مختلف میخونم این مدل نوشتار زیاد نمیتونه جالب باشه.ایشون هم مثل اقای فراستی فیلم رو با نسخه غیرقانونی دیده و همونجور که اقای فراستی لوگو سایت رو جزئی از فیلم میدونسته ایشون هم فکر کرده فیلم زیرنویس نداره.در کل امیدوارم نگاه نقد شما حرفه ای تر باشه و از یک اصول همگانی پیروی کنه
منتقدی که فیلمو غیرقانونی دانلود میکنه مشخصه که از پیروان فراستی بیسواده!!
همین مونده بود که نقی معمولی بشه هیتلر :))))