مقاله: کاراکترهای متفاوت، داستان های متفاوت | بررسی روایت داستان و تغییر شخصیتها
موضوع روشن بینی وقتی پیچده است که وارد بازی های ویدئویی شود. بیشتر مواقع گیمر روایت داستان را تنها در مورد یک شخصیت اصلی می بیند. اگر بازی Grand Theft Auto V یکی از یزرگترین بازی ها در زمینه ی تغییر کارکتر یا همان شخصیت است ولی این تصور کلی برای مدتی است که در بازی های ویدئویی مورد استفاده قرار دارد و غالبا بیشتر از همیشه از آن استفاده می شود.به دست گرفتن کنترل کارکتر قابل بازی دیگر و یا حتی دوران کودکی همان کارکتر می تواند اتفاقات جالبی را به وجود آورد، زیرا زاویه های مختلفی از داستان را به نمایش می کشد. در اینجا ما نگاهی به بهترین بازی هایی که از این روش روایت داستان استفاده کرده اند ، نگاهی می اندازیم.
خطر اسپویل: در این مقاله داستان برخی از بازی ها اسپویل می شود.
کودکان و دیگر کارکتر های ضعیف
تغییر یافتن تجربه ی بازیکن به این معنا نیست که حتما باید کارکتری که در تمام طول بازی حضور داشته است، تغییر یابد. نگاهی تازه می تواند به این معنا نیز باشد که نظریه بچه گانه به بازی افزوده شود. این امر می تواند وقتی که شما به طور مداوم کارکتر عوض می کنید ، تجربه ی بازی کردن شما را بهبود بخشد.
بازی Heavy Rain دائما بین کارکتر هایی که به دنبال قاتل Origami بودند ، عوض می شد . اما یک تغییر کارکتر خاص بود که برای اندوه آور شدن روایت داستان مورد استفاده قرار گرفت. این نظریه به یک پسر جوان که می خواست برادرش ، John را نجات دهد ، تغییر یافت. John پسری بود که درون لوله ای که با شروع باریدن باران سنگینی در حال پرشدن می باشد، گیر کرده بود. بازیکن باید این پسر را به سوی پدرش برای کمک کردن هدایت کند. پدر برای نجات دادن پسر بسیار مّست به نظر می رسید. پسر با عجله به سمت برادر گیر کرده اش باز می گردد و به او توضیح می دهد که پدرشان نخواهد آمد. آب از John رد شد و او را غرق کرد. اسم پسری جوانی که بازیکن کنترل آن را بر عهده داشت ، Scott Shelby بود. ضربه ی روحی حاصل از مشاهده ی مرگ برادرش بعد ها باعث شد او به یک قاتل Origami تبدیل شود. اگر این اطلاعات به سادگی در کات سن ها باز پخش می شد، اثر آن به اندازه ی تجربه ی روحی که به هنگام بازی کردن با شخصیت Scott جوان به شما دست می داد ، قوی و ماندگار نبود. Scott شخصیتی است که درک آن بسیار مشکل می باشد. این اتقاق به خاطر آن عمل غیر قابل بخشایش خودش بود. اما حس آدم کشی او باعث شد که بدون مشاهده مستقیم قبول نمی کرد پدری وجود دارد که هر کاری برای راضی کردن فزرندش می کند و این موضوع را فراتر از حد تخیل و ذهن خود می دانست.
نوع جوان تری از کارکتر ها می توانند برای نمایش پیش زمینه ی داستان مورد استفاده قرار گیرند تا آن که خود داستان را روایت کنند.یکی از بخش های جالب در بازی Uncharted 3 مشاهده ی اصل و نسب Nate و Sully است. این دو نفر از همان آغاز این سری بازی با هم بودند. االبته Sully بیشتر نقش یک رقیق را داشت تا پدر. تغییر کارکتر در بخش سوم داستان رخ می دهد ، اما ابعاد بیشتری را طریق فلش بک ها میان رابطه ی دوستی آن ها می افزاید. با بازی کردن Nathan Drake به عنوان یک جوان ، بازیکنان قادر خواهند بود که او را آسیب پذیر تر ببینند. نه تنها او قادر نیست که بر دشمنان فایق شود ، بلکه او به شکل یک یتیم تنها نشان می داده می شود تا یک شکارچی گنج سرسخت.
به دست گرفتن کنترل Joker در Mass Effect 2 به مدت کوتاه نمونه ای از انتقال آسیب پذیری از طریق تغییر کارکتر است. اگرچه او یک بچه نیست ولی Joker قادر نیست که به طور فیزیکی با دشمنان مقابله کند. این امر به خاطر این است که او از یک بیماری نادر استخوانی رنج می برد. بخش لذت بخش بازی ، قدرتی ساختگی و تقلبی است که از طریق داستان و انجام کار های نامحدود به شما دست می دهد. اما عناوینی وجود دارند که می خواهند بازیکن ضعیف بودن را احساس کند. احساس بی هوش شدن کمک می کند تا با کارکتر و موقیعت همدردی کنید. احساس به حال تعلیق در آمدن کارکتری که نمی تواند به مبارزه ادامه دهد ، بازیکن را دچار شک و تردید می کند. در مورد این تمایل به بازی کردن به عنوان یک کارکتر ضعیف یا جوان می توان The Last of Us و The Walking Dead را مثال زد.
مرگ
در بازی Red Dead Redemption ، شخصیت John Marston با دستگیر کردن شرکای دولت سعی کرد که به نوعی از سال ها یاغی بودن خود دست بکشد. او با رفتن به سوی باران گلوله جانش را به خاطر خانواده اش از دست داد. پس از آن گذشته ی خونین تبدیل شدن John به یک مرد درست کار غیر ممکن بود. او هیچ وقت شانسی برای یک زندگی مسالمت آمیز و مرد خانواده بودن ، نداشت و تنها با مرگ خود رستگاری را بدست آورد.
پس از مرگ John Marston ، بخش پایانی قابل بازی وجود داشت که در آن بازیکن کنترل پسرش Jack را بدست می گیرد. او می خواست با انتقام مرگ پدرش به رستگاری برسد. پس از گذارندن ساعث ها بازی کردن با پدر Jack ، او(Jack) یک تغییر کارکتر غیر عادی به حساب می آمد. اما این کار برای مجازات کسانی که John را کشتند ، لازم و حیاتی بود. این در حالی است که این عمل حضوری به مراتب قوی تر در Red Dead Redemption داشت. بازیکن باید Mariko اسیر شده را نجات دهد. اما هر بار که بازیکن می میرد، کارکتر جدیدی جای آن را می گیرد.به جای رعایت حالت کلاسیک ، ایده ی داشتن مقدار مشخصی از”عمر” باعث می شود که هر کارکتر یک “عمر” واقعی پیدا کند که اگر بازیکن می خواهد که پایان عالی داشته باشد باید این عمر را به عنوان یک شی گران بها سالم نگه دارد. به عنوان مثال اگر بازیکن بدون مردن بتواند موفق شود، Mariko توسط عشق واقعی اش تجات پیدا می کند. اما اگر عشق واقعی هنگام بازی کردن با شکست مواجه شود ، شخص دیگری جای او را می گیرد. این قهرمان ممکن است کسی نباشد که Mariko انتظار آن را می کشد.
برخلاف دیگر دیدگاه های سوئیچ شدن که در آن کارکتر می تواند بمیرد(به عنوان مثال بازی Heavy Rain که آن را ذکر کردیم)، این امکان وجود دارد هنگام بازی کردن عناوین کوتاه حتی یک بار هم به کارکتر دیگری سوئیچ نشوید. مرگ حتی تاثیر بیشتری بر روی نتیجه ی کار دارد. این عنوان به قدری کوتاه است که بازیکن نمی خواهد از شخصیتی به شخصیت دیگر سوئیچ شود.
مرگ شخصیت های قابل بازی لزوما به منزله ی پایان داستان نیست. با بسته شدن هر مرحله، مراحل جدیدی باز می شود و جهان جدیدی را رو به روی بازیکن قرار می گیرد.
تحول یافتن
Wild Arms 2 کارکتر های ثابتی دارد که به خاطر استفاده از ابزار های مختلفی که متعلق به اعضای گوناگون فرقه ی شما است، بین کارکتر ها سوئیچ می شوید. اما سوئیچ شدن کارکتر ها نیاز ندارد که دیدگاه های متفاوتی را برای بازیکن به وجود آورد. ولی در اوایل بازی Wild Arms 2 ، شخصیت اصلی بازی یعنی Ashley ، دست خوش تحولی می شود که راه متفاوتی برای نگاه به محیط اطراف را به وجود آورد. این تحول زمانی رخ می دهد که Ashley در حال ارتقاء درجه در شروع مراسم بود. وقتی که Ashley به یک اهریمن تبدیل شد ، فهیمد که او قادر نیست که از کشتن انسان هایی که در اطراف او هستند ، دست بردارد. بازیکن باید با استفاده از قدرت باقی مانده ای که در شکل دگرگون شده ی اهریمن وجود دارد ، بازی را هدایت کند و بقیه ی هیولا هایی که در اطراف او هستند را بکشد.
اگرچه این تحول یافتن خیلی کوتاه است ولی یک صحنه ی جالب توجه را در بازی خلق می کند. چون یکی ازمعدود مواردی است که بازیکن را مجبور به انجام کارهایی می کند که بدون شک ادامه ی یافتن آن به طور مداوم اشتباه محض است.
تحول یافتن دیدگاه جدیدی را ارائه می دهد ، زیرا وقتی که چهره ی فیزیکی کارکتر تغییر می یابد ، تجربه ی بازیکن هم تغییر می یابد. گرفتن ظاهر یک دشمن و یا موجودات غیر طبیعی بازیکن را مجبور می کند که نگاهی به متفاوت به دنیا داشته باشد. دیدن کارکتر جدید می تواند ابعاد بیشتری را به تجربه بازیکن اضافه کند.
ایفای نقش به عنوان دشمن
گاهی اوقات استفاده از کارکتر قابل بازی دیگری احساس خوبی را به بازیکن نمی دهد. در ادامه توضیح داده شده است که به چه شکلی این دیدگاه مخالف عمل خواهد کرد. در Assassin’s Creed III ، شخصیت Haytham سرد و غیر صمیمی است ولی تا حدودی کارکتر دوست داشتنی بود. طولی نکشید که معلوم شد او یکی از Templar ها و دشمن فرزند آینده اش ، Connor است. بهتر بود بازی اصطلاح خاص خوب در برابر بد را داشته باشد. یعنی کشمکش های Templar ها و Assassin ها، مسائل بغرنج بیشتری را نشان دهد.
مبارزه علیه نیرویی که به طرز غیر قابل انکاری در مخمصه قرار دارد. مسائل اخلاقی و معنوی به ندرت میان سفید ها و سیاه ها و یا درست در مقابل غلط وجود داشت. با ایفای نقش کردن به عنوان یک Templar، بازیکن مجبور می شود فرض کند که آن ها به طور قطع و یقین آدم های رذلی هستند یا مردمی که در مسیر منحرف شده ی انجام کارهایی که فکر می کردند درست است ، گام برداشته اند و درمیان انبوهی از سایه های خاکستری گم شده اند.
پس از بازی کردن به عنوان یک دشمن ؛ مرگ آن شخصیت ، ضربه ای به مراتب بیشتر وارد می کند. اگر کارکتر به وضوح خوب یا بد باشد ، کشتن آن دشمن بسیار راحت است. اما اگر کسی باشد که بازیکن آن را کنترل می کند ، به قطع و یقین احساسات و باور ها حساس می شود. کشتن کسی که شما پا در کفش آن کرده اید ، هیچ وقت بی تاثیر نیست.
نشان دادن نظریه های متعدد در باره ی بازی های ویدئویی برای ایجاد داستان و شخصیت های چند وجهی ضروری است. آیا شما وقتی که از شخصیت اصلی به شخصیت دیگری سوئیچ می شوید ،اتفاقات مورد علاقه ای را داشته اید؟
پر بحثترینها
- کامنتهای هفته ۲۸؛ هیتلر: The Last of Us Part 2 بهترین بازی تاریخ است
- تریلر جدید فصل دوم سریال The Last of Us شخصیت ابی را نشان میدهد
- کامنتهای هفته ۲۹؛ بَک تو بَک
- شایعه: کنسول نسل بعدی Xbox در سال ۲۰۲۶ با نام Xbox Prime عرضه خواهد شد [بهروزرسانی شد]
- کارگردان Alan Wake 2: رمدی میخواهد نسخه اروپایی ناتی داگ باشد
- کانیه وست، رپر آمریکایی اعتقاد دارد که The Last of Us: Part II بهترین بازی تاریخ است
- ۱۵ بازی بزرگ خاطرهانگیز گیمرهای ایرانی
- کلیپ جدید Assassin’s Creed Shadows با محوریت پارکور
- از کنترلر جدید Xbox با طرح DualSense رونمایی شد
- مهمترین آمار و ارقام صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۴
نظرات
جونم Red Dead مرسی بابت مقاله
برم بخونم
مقاله خیلی خوبی بود امیررضا 😉
من همین امروز Red Dead Redemption رو تموم کردم … فوق العاده بود … نیم ساعت گریه کردم 😥 …
,وقتی شخصیت پسرش جک شدم حالم ازش بهم خورد :sick: فقط جان مارستون رو عشقه :smug:
علی جان بازیش قشنگه ?:-) آخه من می خوام برم بگیرم :smug:
قشنگه؟؟ شاهکاره پسر.. goty شده بود..
اصن بازی راکستار هم بد میشه مگه..!!
حتما بگیر :yes: :yes:
شوخی میکنی … داداش بازی نکنی گیمر نباشی بهتره …
ممنون :yes:
من خودم وقتی تو آنچارتد ۳ کنترل نوجوانی های نیتن رو تو دست گرفتم بیشتر از چیزی که قبلا تو نسخه های دیگش بود تونستم درکش کنم .
مقاله خیلی خوبی بود خسته نباشی :yes:
ممنون :yes: :yes:
ممنون بابت مقاله ,,
من وقتی تو Assassin’s Creed III با Haytham میجنگیدم از یه طرف میخواستم بزنم بکشمش :reallypissed: ولی از یه طرف وقتی زدمش دلم براش سوخت 🙁
:yes: :yes:
من تازه red dead رو شروع کردم!باید بگم یکی از زیباترین شخصیت پردازیهای صنعت بازیسازی بود.
ممنون امیرجان.
تو RE4 هم ما یه مدت بسیار کوتاهی کنترل اشلی گراهام رو عهده دار میشیم که هیچ قدرت و یا اسلحه ای جز پرتاب شمع و استفاده از وسایل محیط نداشت.
بچه ها اسپویل چیه ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) . خیلی رو مخمه !! :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :quiet: :quiet:
اسپویل یعنی.. لو دادن.. ضایع کردن…. میگن خطر اسپویل بازی یعنی: تو این مقاله داستان بازی لو میره.. اگه جز کسایی هستی که ای بازیهارو نکردی میخوای بازی کنی و داستانش برات مهم هستش مینویسن اسپویل بازی تا داستان یا آخر بازی برات لو نره بی مزه بشه.. :yes: :yes:
یعنی داستان بازی را به مقدار زیادی لو بدهند
کلا تو بعضی از بازی ها مثله هوی رین خیلی خوب هست میچسبه ولی برعکس توی بازی اساسین و رد دد اصلا نچسبید چون تو رد دد اینقد با جان مارسون نزدیک شدیم که اصلا برامون قابل قبول نبود که بشینیم بعده اون پایان با یک کارکتر بای کنیم ….اساسین هم خیلی شخصیت پردازی ضعیف داشت باعث شدش که نه با کانر نه با پدرش نزدیک بشیم … تو این سبک بازی ها مکس پین ۲ خیلی خوب بود واقعا ادم هر لحظه که با مونا بازی میکرد احساس میکرد استرس داشت و واقعا با جون و علاقه سعی داشتیم مکس پین رو نجات بدیم …. مثال دیگه هم تو گیرز اف وار جاجمنت واقعا ضعیف بود هیچکدوم از شخصیت های هیچ فرقه خاصی باهم تو گیمپلی نداشتند اساسا فقط دیالوگ ها فرق میکردش و خیلی یکنواخت بودش
:yes: عالی بود مرسی.
من وقتیhaythamرو کشتم تا چند روز حالم خوب نبود،وقتی هم جان مارستون مرد برای همیشه واسه من یه اسطوره شد و خواهد بود!واقعا مقاله خوبی بود ممنون.
:yes:
طولی نکشید که معلوم شد او یکی از Templar ها، دشمن فرزند آینده اش ، Connor است.
لطفا کمی توضیح دهید … ?:-) :hypnotized:
اونجا باید به جای ویرگول ، “و” قرار می گرفت.
اصلاح شد
یادم رفت تشکر کنم … :blush: 😉
ممنون … خیلی خوب بود … :yes: :yes:
بهترین بازیه زندگیم همین رد دد هست دوم باران شدید وسوم مکس پین ۱۲۳ :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove:
البته از geow va gow هم خوشم میاد اما نه در اون حد .
مقاله خوبی بود ممنون :yes: :yes:
فال اوت هم جا داشت 😀
ممنون خیلی جذاب بود.این نکات ها تو بازی های مختلف فرق میکنه مثلا شما میدونید که تو بازی Beyond از بچگی شخصیت اصلی همارهش هستید و این باعث میشه که اون شخصیت براتون ارزش داشته باشه و اهمیت زیادی بهش بدین اما تو بازی AC 3 اصلا این رابطه به وجود نیومد و همین دلایل باعث شد بازی داستان کلیشه ای داشته باشه.بهتره که سازنده ها به این مسائل توجه زیادی کنن تا بازیشون از این لحاظ کمبود نداشته باشه. 😐
مرسی از تمامی دوستان که مطالعه کردند. امیدوارم مورد رضایت شما واقع شده باشه.
بهترین بازیه گنگسنری که تا حالا بازی کردم RED DEAD بوده. :smug:
ولی کمی بازیش کردم آخه xbox مال من نبود. :sweat:
دوست عزیز جسارت نشه.. سبک اون بازی وسترنه
جناب محمد خواه شما هم خسته نباشین. اگه مقاله خودتونه باعث امیدواریه که در این سایت هستند کسانی که محصولات این صنعت را از ابعاد روانشناسانه و … بررسی کنن
ممنون مقاله جالب و خوبی بود. :yes: فقط شرمنده بابت اسپم دوستان من Red Dead رو تا آخرا رفتم یعنی تا جایی که جک میشه بعد از اون مرحله ای وجود نداره که من برم ولی دوستم گفته بود آخرش میری با اون فرمانده دوئل میکنی ولی من نمیدونم باید چیکار کنم اگه کسی میدونه باید کجا برم تا دوئل کنم لطفا کمکم کنه 😉
داداش به احتمال زیاد همون فرمانده ای رو میگه که جان رو کشت چون وقتی شخصیت عوض میشه دیگه هیج ماموریت اصلی نداره 😉
امیر رضا جان مقالت خیلی عالی بود ممنون :yes:
ولی عکس تحول یافتن شیلتره
عالی :yes:
خیلی خیلی ممنون به خاطر اینکه وقتی احساس می کننید خطر اسپویل هست می نویسید :yes: :yes: :yes: :-))
یه چیزی فکر منو مشغول کرده.اونم اینه که تو بازی Red Dead Redemption اگر رمز بزنیم دیگه سیو نیمشه بازی؟
:yes:
اساسینو خوندم.جالب بود. برا من تاثیر داشت اما خیلی زیاد نه.من حتی بعد از این که فهمیدم هیتم یک تمپلاره دیگه حاضر نشدم برم مرحله هایی که ۱۰۰ درصد از هیتم تموم نکرده بودمو دوباره بازی کنم. :no:
اقا گل کاشتتی خسته نباشی :yes: :inlove: 😎
:yes:
لامسب RED DEAD گیر نمیاد وگر نه میگرفتم :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
واقعا مقاله جالبی بود :yes:
ممنون :yes:
من با red dead خیلی حال کردم …………………………………………. :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: