بررسی پایان The Last of Us 1؛ دزدی یا مرگ مادر؟
آیا از دریچه منطق و انسانشناسی، به پایان نسخهی اول The Last of Us فکر کردهاید؟ با ما همراه باشید.
دوستان گیمفایی عزیز؛ برای درک یک پازل، شما به تمام تکه های آن نیاز دارید و باید دقت به خرج دهید. وگرنه ممکن است زود قضاوت کنید و سریع سپر انتقاد بگیرید. پس خواهشمندم و تقاضا دارم که حتما با دقت کامل و تا پایان مقاله مرا همراهی کنید و زود قضاوت نکنید.
درکلاس درس روانشناسی، یک روز استادی از من سوالی پرسید که درست شبیه دو راهی جوئل میماند. البته گفتم؛ شبیه میماند. میگفت که: «سوالم دو گزینه دارد و راه دیگری نیست؛ یا گزینه اول یا دوم.» گفتم: «چشم.»
– دور از جانت، ولی فرض کن که مادرت سخت بیمار است. دارویی نیست، مگر در دستان تنها داروفروش شهر. همانی که میدانی انسانی پست و خوار است… نه! نه! اصلا بگذار اینطوری بگویم… همانی که میدانی حیوانی پست و خوار است! و متاسفانه باید خدمتت عرض کنم که او هم فهمیده تو به دارویش نیاز داری…
گفتم: «عجب! پس لابد الان قرار است قیمت دارو را تا حد قیمت خون پدرش بکشد بالا، نه؟»
– دقیقا! و مطمئنم که تو میدانی به چنین پولی هم… خب… حالا حالاها اصلا نمیرسی! فردایی برای مادر نیست. پس انگار آن روز تو داغدار رفتنش میشوی؛ البته خدا نکند! دور از جانت پسرجان!… پس بهنظر میرسد که تو تنها دو گزینه پیش رو داری؛ و تکرار میکنم: حق هیچ راهی به جز این دو را نداری!
اول) بیخیال بشوی؛ پس مادر میمیرد.
دوم) دارو را از دارو فروش بدزدی.
یادآوری پایانی هراس انگیز
یک معمای اخلاقی: دزدی یا مرگ مادر؟
“دزدی یا مرگ مادر؟” داستانی بر اساس گفته های لارنس کلبرگ میباشد و به آن معمای هاینز میگویند. کلبرگ این ماجرا را درباره همسر فرد و یک شیمیدان داروساز گفته بود و درپایانش به صورت تشریحی از آزمون دهندگان خود سوال میپرسید. اما ما اینجا سوال را دستخوش تغییراتی کلی کردیم تا به زندگی ما نزدیکتر باشد و کار را با دوگزینه، راحتتر به سمت هدف پیش ببریم. یعنی درست همان هدف کلبرگ که بیان تفاوت های اخلاقی در افراد بود.
اما چرا اینجا حضور چنین معمایی را ضروری احساس کردیم؟ چون داستان معمای هاینز دو مورد را تعیین میکند: «اول اینکه شما از نظر اخلاقی در چه طرفی از جبهه قرار دارید و چه شخصیتی در درونتان هست. دوم اینکه موقعیتی تقریبا نزدیک فضای سخت جوئل را درک میکنید؛ زیرا هردو درواقع یک روح (معمای اخلاق) در دو بدن هستند.» هرچند که احتمالا بیربط به نظر میرسند. ولی لطفا اگر به معما جواب ندادهاید، خواهشمندم تجدید نظر بفرمایید؛ حتما گزینهای را با دقت انتخاب کنید. زیرا در پایان میخواهیم از نزدیک پایان TLOU1 را بررسی کنیم و از دید خود (به جای دوربین ناتیداگ) با کمک این معما، به مسئله نگاه کنیم.
توجه!
تعبیر های روانشناسی صحیح هستند اما در برخی شرایط با غلط تقریبی نیز مواجه میشوند؛ درست مثل هر علم دیگری.
«به کسانی که گزینه دوم را انتخاب کردهاند، تبریک میگویم. شما با شخصیت جوئل شباهتی عجیب دارید. اعتماد به نفس بالایتان برای پس گرفتن عزیزان خود واقعا قابل ستایش است؛ حالا میخواهد الی باشد یا شخصی یا شیء عزیزی. از طرف دیگر، احساسات معمولا از تفکر قویتر به نظر میرسند. حس محافظت و قهرمانی شما تحسینبرانگیزند. شما شاید معتقد به قوانین انعطافپذیر باشید و از قوانین سخت و دستوپاگیر خوشتان نیاید. گاهی قوانین، مانع پیشرفت یک انسان منعطف میشوند. اگر مایل هستید، به این سنت خودتان ادامه بدهید. چون مانند جوئل به نظر میرسید؛ دوباره تبریک میگویم.»
«به کسانی که گزینه اول را انتخاب کردهاند، سلام میکنم. البته نگران نباشید. چون تبریک هم میگویم! شخصیت شما با جوئل خیلی یکسان نیست. البته شاید طرفداریاش را بکنید! اما قریب به پنجاه درصد دروغ است. در دل، شما فرد دیگری هستید. شما هم اعتماد به نفس بالایی دارید؛ درست مثل افراد گزینه دوم. ولی یک فرق اساسی در بنیان وجودتان نهفته و آن اینست که تفکر از احساسات، قویتر به نظر میرسد. شما حاضرید غم و تلخی را بچشید. ولی از قانون سرپیچی نکنید و چیزی ندزدید. تعصب مثبت و چالشبرانگیزی دارید؛ دوباره سلام… و دوباره تبریک!»
خب، دوستان گیمفایی عزیز؛ یک موردی را هم میخواهم خودمانی همین جا با اجازهتان اضافه کنم. بیایید و فرض کنید که شما از قوانین راهنمایی و رانندگی بهصورت صد درصد خبر ندارید. حالا اگر در چهارراهی قرار بگیرید که چراغ قرمز باشد، اما پلیس به شما اشاره کند که بروید… خب میروید دیگر! به نظر شما اصلا جای بحثی داشت؟ البته که داشت!
افرادی که گزینه اول را انتخاب کردهاند، بدون شک بیش از پنجاه درصدشان حرکت نمیکنند و صلاح امر را در گوش دادن به حرف چراغ قرمز میدانند. اکنون برخی شاید میگویند: «حرف پلیس قانون است! آنها اشتباه میکنند!» لیکن اکثریت افراد گزینه اول میگویند: «پلیس اشتباه میکند! وقتی چراغ قرمز، قرمز است، یعنی باید بایستیم. شاید با کسی تصادف کنیم. بالاخره شاید پلیس هم اشتباهی یک علامتی بدهد.» و باید بدانید که توجیه هایی که برای گزینهها میآورید، متاسفانه یا خوشبختانه، همهشان درست هستند یا میتوانند درست باشند! اصولا این توجیهها ذات اصلی پاسخ هایی است که به داستان کلبرگ میدهید.
عاقبت کدام صحیحتر است!؟
همه میدانیم که دزدی از آن داروفروش، امری خلاف قانون و مقررات است. اما مرگ مادر چطور؟ آیا تماشای محض مرگ کسی قانونی است؟ باور صحیحی نیست که بگوییم اینکه بگذارم مادر بمیرد و فقط با آه کشیدن تماشایش کنم، بر طبق قانون اخلاق درست است. ولی نه؛ از طرف دیگر هم دزدی از آن دارو فروش امر درست و صحیحی نیست. آخر خلاف قانون قاضی میشود!
انگار قانون دست و پایمان را بسته و چارهای نیست. چون یکی خلاف قانون اخلاق و دیگری خلاف قانون قاضی دیده میشود. حالا یک لحظه اینها را رها کنید؛ میخواهیم بحث را پیچیدهتر کنیم : «تماشای محض مرگ مادر فقط خلاف قانون اخلاق نیست؛ خلاف قانون قاضی هم هست. چون اگر کمکی از دستمان بربیاید و بگذاریم شخصی بمیرد، شریک قتل شدهایم. دزدی هم نه تنها خلاف قانون قاضی که خلاف قانون اخلاق هم هست.»
اکنون بدون شک خیلیها دچار تزلزل میشوند و میگویند: «پس عاقبت معیار صحیح و غلط در قانون اخلاق چیست؟» سوالی که جوابش اصلا ساده نیست. بحث اخلاق بحث پیچیدهای دارد و به سادگی قابل حل نمیباشد. به نظر شخصی خودم، دعوا سر صحیح و غلط اخلاق، مهم نیست. مهم این است که حداقل در این حد باور داریم که مثلا قتل بیگناه صحیح نیست. اینکه دیگر صد درصد واضح است.
مگر اینکه افرادی منکر وجود چنین حقیقتی بشوند، آن را توهم و انتزاعی از ذهن بدانند، آخرش هم بیایند و ضدش را ثابت کنند و بروند خانهشان(سوفسطاییگری)! بعید هم نیست. چون اینقدر استدلالها و مکاتب مختلف وجود دارند و اینقدر حرف های مختلف زده شده که گویا آدمی نمیتواند اصلا حرفی بزند و نیاز به کسی بالاتر از خودمان (شاید حتی یک بیگانه از مریخ!) احساس میشود که دقیقا مشخص کند عاقبت در اخلاق چه چیزی صحیح و کدام غلط است. ولی با این وجود، فکر میکنم بهتر است گاهی صورت مسئله را پاک نکنیم و بیهوده وقتمان را پای چیستی خود اخلاق هدر ندهیم. بلکه حل آن را بنویسیم. چرا که پاک کردن مسئله و اظهار «نمیدانم و شک دارم» و جدل کردن، از نوشتن حل (تحقیق و یافتن پاسخ توسط خودمان) آسانتر است. هنر که نیست!
ضمنا، به این نکته هم بد نیست اینجا اشارهای بکنیم؛ اینکه احساسات گاهی عامل خطا میشوند. مثال آسانی را میزنم: «زمانی که با یک بار از کوره در رفتن سر حرفی بیاهمیت، یک نفر از کسانی که دوستش داشتیم را دیگر از دست میدهیم و (بخواهم به شوخی بگویم)، هرچقدر هم شعر های عاشقانه و آهنگ پاپ برایش بفرستیم، برنمیگردد!» بنابراین اگر احساسات (جوگیری، هیجان و تنفر افراطی و…) کنترل میشدند، به اخلاق صحیح به طور نسبی نزدیکتر میبودیم و اینگونه رهایمان نمیکرد!
تا همین جای بحث اخلاق را برای ادامه ماجرا نیاز داشتیم. پس فعلا به همین حد بسنده میکنیم و جلو میرویم. همچنین، پیشنهاد میکنم که اگر شما دوستان گیمفایی مقاله مرتبط با بحثمان (۳ نوع ایدئولوژی و نگاه متفاوت نسبت به بازیهای ویدیویی) را مطالعه نکردهاید، درصورت تمایل سری هم به آنجا بزنید. چون بحث ایدئولوژی نیز در این نظرات دخیل هستند.
نظرات افراد: آیا جوئل اشتباه کرد؟
به صورت تصادفی از دو سایت، نظرات مختلف افراد را بیرون آوردم. میخواهیم ببینیم پایان TLOU1، درنظر گیمر های مختلف آیا صحیح بوده یا غلط. البته همه ما قطعا میدانیم که جوئل گزینه دزدی از داروفروش را برمیگزیند؛ اگر که با این سوال رو در رو شود. چرا که شخصیت او بر پایه چنین گزینهای به نظر میرسد. پس بحث اصلی حالا به اینجا رسیده که انتخاب جوئل در داستان و گزینه دوم معمای اخلاقی ما، از نظر موافقان، مخالفان و بیطرفها چگونه ارزیابی میشود.
موافقان
حالا نه اینکه آنها بهترین دانشمندان و پزشکان جهان را برای این کار دارند!؟ تازه از این هم بگذریم که تجهیزاتشان محدود بود. اگر هیچ ارتباطی بین زیست شناسان و پزشکان نباشد، ساخت واکسن (و نه درمان) در بهترین حالت یک اتفاق شانسی خواهد بود. اگر مارلین میخواست آدم بد داستان نباشد، به الی صاف و مستقیم میگفت: «ما نیاز داریم که از مغزت چیزی را با بریدن خارج کنیم. ضمن اینکه شانس رسیدن به یک واکسن (و نه درمان) کم است. و بعد از آن هم مشکل توزیع را داریم. چون ما حتی از ایالت های مختلف، بدون تلفات نمیتوانیم رد بشویم؛ چه برسد به اینکه بین مردم توزیع کنیم! این را میفهمی؟»
CloakandStagger
{در پاسخ به یکی از مخالفان} مارلین هم به شیوه خودش خودخواه است. او الی را برای قدرت سیاسی میخواهد. این جوئل است که زندگیاش را یکی پس از دیگری نجات میدهد، نه مارلین. گروه کرم های شبتاب جز یک گروه شبه نظامی چیزی نیستند. از طرفی، این روی دیگر سکه هست که باقیمانده های ارتشی را در میانشان نشان میدهد. گروه کرم های شبتاب همان دولتی های دنیای قدیم هستند با اسلحه. بشریت هیچ حقی ندارد که زندگی یک فرد بیگناه را از او بگیرد؛ حتی اگر به علت نامعلومی باشد. صادقانه ترین انتخاب برای بشریت، پیشرفت و عبور از cordyceps در طول نسلهاست. یا حتی درمانی پیدا کند که نیاز به فدا کردن بیگناه های درگیر حادثه نباشد؛ اگر البته این ممکن هست. بچهها را نباید بکشند و بایستی به دنبال درمانی بگردند. بسیاری از پدرها مانند جوئل عمل خواهند کرد. اینکه بگوییم الی فرزند واقعیاش نیست هم بیربط است؛ مثلا خانواده هایی که فرزند خوانده دارند را درنظر بگیرید.
arcanedarsen
مخالفان
به نظرم بزرگترین مورد درباره پایان این هست که برای تو یک قصه همیشگی «همه خوشحالند» یا «روزگار نجات پیدا کرد» نیست. این قصه ماجرای یک مرد است که دخترش به خاطر یک دستور ظالمانه، توسط ارتش کشته شد؛ و قصه یک دختر که بیمار هست، اما کلیدی به سمت درمان دارد. حالا این تصمیم به عهده جوئل گذاشته شده. یعنی کسی که تمام دنیایش پاره پاره شده؛ بار سنگین حل تمام مشکلات، تنها به دست خودش افتاده و دختر جدیدش را نجات داده. مشکل انتخابش اینجاست که او تنها امید راه درمان را از جهان {مردم} گرفت. اصلا انتخاب سادهای نیست. اما جوئل هم از آن قهرمان های کلاسیک نبود. او هیچ وقت کار صحیح را انجام نمیدهد؛ حالا میخواهد هر کاری یا نیازی برای زنده ماندن باشد. به نوعی یک ضد قهرمان است.
https://www.reddit.com/r/thelastofus/com…?rdt=51304
من بازی را خیلی دوست داشتم. داستان زیبا بود، مکانیکها دوست داشتنی بودند، کاراکترها خوب بودند. اما پایان ماجرا به نظرم وحشتناک بود. احساس کردم کاری که انجام داد، خودخواهی بود. میفهمم که آن دو با هم یک ارتباط احساسی داشتند ولی باز هم با این وجود… {کاربر ادامه نداده بود.}
deadpoolgotchim
بیطرفها
اگر تو جوئل بودی، من میگفتم بگذار الی برای مصلحت بهتر بمیرد. درک میکردم اگر انجام نمیدادی! اگر من جوئل بودم، همان کار را انجام میدادم. جوئل همانی را کرد که اکثریت انسانها انتخاب میکنند. بیشتر مردمی که فکر میکنند آدم هایی شریف هستند، عموما چیز دیگری را به خود اثبات میکنند. خودت امتحان کن. به صورت تصادفی با یکی از دوستانت (محترمانه) قطع رابطه کن و ببین چقدر دوام میآورد!{منظور این هست که نبود رابطه احساسی الی را از منظر جوئل درک کنیم} نمیتوانی و انجام هم نمیدهی؛ چون من میگویم نود و پنج درصد انتخاب جوئل را خواهند داشت. وقتی وضعیت خیلی نامساعد و بد میشود، اخلاقیات و ارزشها به کناری انداخته میشوند و با چند بهانه توجیه میکنند؛ چیزی که غیرمعمول نیست. اگر برخلاف حرفم تو خانوادهات را فدا کنی، (البته نه اینکه دم مرگشان باشد) چگونه میتوانی تو با میل و اشتیاق این فداکردن را انجام دهی؟ وفاداری بالاتر از هرچیز دیگری هست!
Hades192
گروه کرم های شبتاب سعی نداشتند که جوئل را نابود کنند. اگر او آرام و باثبات میبود و همکاری میکرد، احتمالا میتوانست پیش آنها بماند. آنها هرگز نمیخواستند که جوئل با الی تا این حد رابطه احساسی برقرار کند. به یاد بیاورید: قرار بود او در عرض یک یا دو روز به ساختمان مرکزی پایتخت تحویل داده شود. نه که یک سال بعد و در مکانی متفاوت که حتی مارلین امکان نداشت بداند که جوئل چنین راهی را بلد است و آمده. همچنین مارلین با این تصمیم که بگذارد الی بمیرد، میجنگد؛ اما تصمیم میگیرد که کاری که درست هست را انجام دهد. او الی را خیلی بیشتر، بهتر و به مدت طولانیتری از جوئل میشناسد و حتی بدون شک با مادر الی، آنا، هم دوست بود. هردردی که جوئل دارد میکشد، حداقل به همان اندازه مارلین درد میکشد. گروه کرم های شبتاب قرار نیست و نبود که به عنوان آدم بد دیده بشوند. آنها داشتند تمام تلاش خود را میکردند تا آنچه برای بشریت صلاح است را انجام دهند. در پایان بازی، یک دعوای واضح میتواند شکل بگیرد که جوئل را میشود یک ضدقهرمان دانست(سازندهها این تصویر را خیلی سنگین رسم کردهاند؛ تا حدی که تو را مبجور به کشتن پزشک های بیگناه میکنند.). اما بیشتر از این، فکر میکنم این مفهوم را هم کشیدهاند که جوئل به طور کلی نه قهرمان است و نه ضدقهرمان. او به طور ساده فقط یک انسان است؛ درست مثل مارلین.
Burdicus
نظر شخصی
جوئل تحت فشار عاطفی شدیدی بوده. بله. اینکه کسی دخترش و آن هم در دستان خودش بمیرد، واقعا سخت است. نجات الی هم که به همین خاطر بود: ((ترس از دست دادن دختر دومش)) او نمیخواهد خاطره مرگ (نوستالژی دردناکش) تکرار شود. ولی خب، این فشار عاطفی نباید منجر به کشتن های بیش از حد میشد.
بنابراین میتوانم با قدرت بگویم که بر اساس باور های شخصی خودم، جوئل اشتباه کرد و این را هم میدانم که خیلیها با من مخالفند. اما جوئل برای نجات یک نفر، زندگی چندین بیگناه را به نابودی کشاند. البته با واکسن کاری ندارم! با اینکه «اگر جوئل نبود، زامبی که بود و آنها را میکشت» هم کاری ندارم! من با این مورد کار دارم: «خب مگر پزشکها خانواده نداشتند؟ خب مارلین را چرا کشت؟ فقط برای اینکه دنبال الی نیاید؟ با وجود آنکه مارلین اسلحهاش را با اختیار خودش کنار کشید. حتی به مارلین گفته بودند معاملهکننده را بکُشد، اما نکشت!» راستی، فراموش نکنیم که علت مرگ جوئل در قسمت دوم داستان چه بود. ضمن اینکه کشتن پزشکها و مارلین و غیره، موجب آمدن انتقام پشت دست انتقام شد و چه وضع واقعا فجیعی پیش آمد.
پی نوشت خودمانی بین من و شما: شاید بپرسید باور شخصیام دقیقا بر چه حسابی هست. و پاسخ اینکه من نظرم را بر اساس مکتب اخلاقی فردوسی گفتم که سعدی درباره یک نمونه از باور هایش میگوید: «چه خوش گفت فردوسی پاکزاد/که رحمت بر آن تربت پاک باد/میازار موری که دانه کش است/که جان دارد و جان شیرین خوش است» 🌹
این رشته سر دراز دارد…
معلوم نیست که چرا سازندگان بازی اصرار داشتند چنین پایانی را از بازی به نمایش بگذارند که حالا ما بخواهیم اینقدر سر اخلاقی بودن یا نبودن کار جوئل بحث بکنیم! تازه بعد هم که جوئل را به کشتن دادند و صحنه های دردناکی را به نمایش گذاشتند. صحنههایی آنقدر دردناک که بازیگر بیچاره ابی اندرسون در فضای آنلاین، تا مدتها تهدید به قتل میشد.
البته این روزها که متاسفانه افراد علاقهمند به پایان تلخ و غمانگیز دارند زیادتر میشوند. نمیدانم حالا این شیوع فقط مربوط به آنجاست یا اینجا؛ ولی شاید منطقی هست. چون این روزها غم برای ما بیشتر شده و کارگردانها هم میدانند که پایان تلخ، به مراتب زخم بیشتری بر ذهن میگذارد و فراموش کردنش نیز سختتر است. اتفاقا یکبار در انجمن هایی از reddit دیدم که یک نفر وقتی درباره فیلمی غیرتراژدی میگفت: «متاسفانه فلان فیلم عالی چه پایان تلخی داشت.» اکثریت با او مخالف بودند و بالحنی جدی مینوشتند که: «اگر پایانش شیرین میبود، حالمان به هم میخورد؛ همان بهتر.»
شما اگر به جای ناتی داگ بودید، پایان بازی را چگونه رقم میزدید؟
آیا داستان را تغییر میدادید یا همین داستان را به مردم ارائه میدهید؟
و در پایان اگر حرف هایم شما را ناراحت کردند، عذرخواهی میکنم.
ممنون از همراهی شما
موفق باشید
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
شاهکاری به اسم the last of us ♥️
خسته نباشید آقای اسدی
مقالات خوبی دارید
سلام و درود
ممنونم از شما
سلامت باشید آقا امیر عزیز 🌹❤
زندگی داستانی است که توسط یک ابله روایت میشود،
پر از خشم و هیاهو، ولی خالی از هرگونه معنی.
(نمایشنامه مکبث، اثر شکسپیر)
سلام و درود؛
زندگی خواب و خیالی بیش نیست
بی سبب از اندهش محزون شدی
پروین اعتصامی 🌹
زندگی کشکه
{بقالی سرکوچه}
من یه جواب فلسفی ندارم بگم ولی یکی بود میگفت سوسماس
همین که لایک کردی
خیلی ارزش داره سید:))
جوون
لعنتی خیلی پر مفهموم بود
بنظرم لست اف اس یک هم مثل نسخه دوش روی خاکستری بودن شخصیت ها تاکید داره یجورایی اصلا لست ۱ فقط با نسخه ۲ تکمیل میشه و میتونه مفهوم خاکستری بودن جوئل و کارش رو نشون بده چون ما تازه توی نسخه دوم بشکل عمیق تری عواقب کار جوئل رو برای اعضای فایر فلای ها میبینیم و اینجاست که متوجه میشیم جوئل قهرمان داستان نیست و نمیتونه بطور کلی ادم خوبی باشه فقط پدر خوبیه کار جوئل رو نمیشه بطور کامل گفت درست بوده یا غلط بستگی داره از چه دیدی بهش نگاه کنی از نگاه پدرانه کار درستی کرده کاری که ممکنه هر پدری برا محافظت از فرزنداش بکنه اما از نگاه غیر پدرانه نجات دادن جون ۱ نفر و تباه کردن زندگی چند صد نفر دیگه کار اشتباهیه برای همین نمیشه بطور کلی خوب یا بد بودن کارش رو قضاوت کرد بستگی داره از چه دیدی به قضیه نگاه کنی
مشکل پارت دو لست ، ناتی داگ خیلی راحت میتونست حل کنه
فقط کافی بود به پلیر حق انتخاب بده که زنده بزاره یا بکشه
کار سختی بود یعنی یه حق انتخاب گزاشتن برای پلیر
و ایجاد دو پایان بندی مجزا
اون وقت برای ساخت لست ۳ مشکل ایجاد میشود و اینکه به شخصه بنظرم داستان تاثیر گذاریش رو از دست میداد
حق انتخاب میداد پس پیام داستان چی میشد؟
اسپوووووییل
چرا یکی که انتقام پدرشو گرفته باید بمیره؟
شما از طرف دو شخصیت بازی کردی
حقو به هیچ کدوم نمیتونی بدی
اونجوری تو لست ۳ اگه قرار بود ابی حضور داشته باشه به مشکل میخوردن
😐دوست عزیز من کامنتای شمارو میخوندم و شمارو یکی از طرفداری واقعی لست میدونستم ولی واقعا تعجب میکنم که میگین فقط برای اصلاح داستانی زندش گزاشتن از هرکی جز شما انتظار اینو داشتم اگه شما طرفدار واقعی بودید باید میفهمید اینجا دراکمن باید بعضی از طرفدارارو دراپ میکرد چون هدف لست انتقام نیست هدف لست نشون دادن عشقه و چه بسا از این مسئله در آینده هم استفاده میکردن علاوه بر این کدوم آدمی حاضر میشد گزینه کشتن رو انتخاب کنه من فکر نمیکنم یک طرفدار واقعی حاضر به این کار میشد با گزاشتن گزینه کشتن ارزش بازی با ابی اصن از بین میرفت و کل پارت دو بی مفهوم میشد واقعا ناامید شدم همینقدر حمایتت از این تصمیم بزرگ کوتاه و سطحی بود
من که نگفتم فقط بخاطر این دلیل زندش گذاشتن دلیل اصلیش که طبق هدف و مفهوم بازیه اینم یکی دیگه از دلایل دیگش بود
شخصیت الی دیگه کشش داستانی نداره ولی ابی پتانسیل بالایی داره درضمن نیل دراکمن همیشه میخواسته طرفدارای خاص خودشو جذب کنه و براش کسانی مهمن که هم عقیده خودشن و کسانی فک میکنن کشتنش بازی رو بهتر میکرد همون دراپ بشن و لفت بدن بهتره چون اونا انتقامو به عشق ترجیح دادن و لست داستان عشقه و فکر نمیکنم واقعا یک آدم عاقل و بالغ چرا باید میکشتش من که به سختی با ابی درگیر شدم چه برسه که بخوام به کشتنش فکر کنم
اسپوووووویل
از یه طرف میگم قسمت ۳ ساخته نشه بهتره
چون به ذهنم هیچ داستانی نمیرسه که بشه تو لست ادامش داد
اگه با ابی بریم
ابی اونقدر کاراکتر گیرایی نیست
اگه با الی بریم
انگشتاش چی
چجوری تیر کمون دستش بگیره ( کراسبو شاید بدن )
داستان چی باشه . یه دستان تکراری ادامه ؟ ( مثلا بزرگ کردن پسر جسی؟)
این کارم از نیل دراکمن بعیده
اصلا دیگه شخصیتی نمونده
از اون بد تر به گیم پلی چی میخوان اضافه کنن؟
همون بهتره که ادامه ندن
ولی من به عنوان فن لست چیکار کنم 😵💫😂
بااااید یه چیزی پیدا کنه من نمیتونم😂
داش یعنی چی ساخته نشه بهتره خیلی ببخشید ولی با این طرز تفکر سطحی شما من به فن لست بودن شما شک دارم فکر میکنم شما یک گیمر عادی باشید اگر شما با عقیده یک فن لست واقعی بازی رو به اتمام برسونید میبینید ابی چقدر کراکتر گیراییه من آخر بازی از هر ضربه چاقو الی به ابی قلبم میگرفت که نکنه بکشتش نصف بازی به طور شدید به ابی اختصاص داشت اون اتفاقی که برای پدرش افتاد دوستایی که تک به تک تامی و الی کشتنشون و اون فداکاری هایی که برای اون دختر کچله و خواهرش کرد مخصوصا صحنه ای که با دختر کچله سواره قایق بود که چه صحنه تاثیر گذاری بود و بازهم ما اینجا شاهد فداکاری ابی برای اون دختر کچله فکنم اسمش لیو بود هستیم و میشه گفت تمام این مدت ابی هم سرنوشت جوئلو داشت یعنی با از دست دادن پدرش یک غم درونی داشت که با حضور لیو پر شده بود من به شدت منتظر پارت ۳ بازی هستم و خیلی برای روایت داستان عشق یک مادر به بچش به دست دراکمن هایپم چون مسلمن عشق یک مادر به بچش چندین برابر عشق یک پدر به بچشه پیشنهادم به شما اینکه بیشتر منتظر فصل ۲ سریال باشید چون نمیخام سوییچ مداوم بین گیم و سریال داستانو براتون خراب کنه ولی اگه نمیتونید تحمل کنید یک بار دیگه بازی رو به اتمام برسونید و بیشتر روی کراکتر ها تمرکز کنید فکر نمیکنم شما به گیرایه مکان روبه رو شدن ابی و الی تویه منو بازی پی برده باشید که چطور دراکمن قدرت عشقو نسبت به حس انتقام بالا برده برد که من همونجا عاشق کراکتر ابی شدم
داداش به عنوان یه کاراکتر جدید که قراره جایگزین الی و جول بشه اصلا ابی گزینه خوبی نیست
اصلا گیرایی الی و جول رو نمیشه با ابی مقایسه کرد
میتونم باهاش ارتباط برقرار کنم ولی نمیتونم به عنوان شخصیت اصلی قبولش کنم
حالا هر بازیی بود عیب نداشت
لست اف اس ۲ تا شخصیت خیلی بهتر از ابی داشته
الی برای ادامش بهترین گزینس
ولی به خاطر اون چیزایی که تو کامنتم گفتم قسمت بعد ساخته نشه بهتره
دوست ندارم لست تو دور تکرار بیفته
از یه طرف دوست دارم ببینم چه اتفاقی برای الی قراره بیفته
بله دوست عزیز من هم همین ذهنیت رو درمورد نسخه اول داشتم که الی رو به عنوان شخیت اصلی دو قبول نداشتم و هضم مرگ جوئل هم برام سخت بود با الی ارتباط برقرار کرده بودم ولی بازم به عنوان جوئل برای ادامه بازی قبولش نداشتم واین یکی از دلایلی بود که میخواستم بازی رو ول کنم ولی من در ادامه بازی هرچی بیشتر در نقش الی بازی کردم ارتباط گیری من با این شخصیت بیشتر میشدرچون گسترش شخصیتی این شخصیت بیشتر میشد درواقع همین اتفاق برای ابی هم افتاده یعنی خواستن تویه پارت دو جا بندازنش و تویه پارت سه گسترشش بدن و درمورد الی من که والا کشش داستانی دربارش نمیبینم و همونطور که گفتین ساخت دوبارش بر پایه شخصیت الی موجب تکرار بازی میشه و اینم گفتین ارتباطو گرفتین و همین برای دراکمن کافیه که چاشنی نهایی که یک داستان احساسی درباره ابی هست رو اضافه کنه و دوباره مارو عاشق یک کراکتر بکنه از نظر من هنر دراکمن تویه شیوه شخصیت پردازی یک هنر استادانس که بعضی ها این شیوه هارو قبول دارن بعضی ها هم ن که از روی فروش و جوایز میگم بیشتریا قبول دارن و اتفاقی که برای شما افتاده اینکه یک تنور داغ برای دراکمن هستید
اخه ما الان فهمیدیم که ابی به فایر فلای ها رسید
اونم داستان خاصی نمیشه براش گفت
مهم سرنوشت الیه که ببینیم چی میشه
من باهات موافقم
منم ابی رو دوست داشتم و به هیچ وجه نخواستم بمیره
و واقعا تایمی که ابی بودیم از گیرایی بالایی برخوردار بود و خط داستانی قشنگی داشت
( تو رو نمیدونم ولی من اونجایی که با ابی برمیگردم و میبینم سگه مرده تازه دو هزاریم میوفته اون سگه که با الی کشتم و فوشش دادم همون سگ گوگولیه ابیه
و پایان بازی خیلیی دلگیره و امید وارم ادامه داشته باشه
دوست عزیز از این دیدگاهم میشه نگاه کرد که چرا اصن باید انسان ها دوباره درمان میشدن مثلا ما اسکارز ها و دیوید و… رو میدیدیم که چقدر سقوط شخصیتی داشتن و اینجا امیر گیم شو(یوتیوبر) درست گفت که اسم بازی هم از رو همینا گرفته شده یعنی بزاریم همین انسان ها آخرین ما باشن و به قولی مثل یکی از پایان های الدن رینگ یک آتیشی درست بشه که خوب و بدو تو خودش هضم کنه الحال من فکر میکنم انتخاب جوئل درست بود چون توی دنیا هم نگاه کنیم همیشه تاریکی بیشتر از روشنایی بوده و خیلی ها هم که ما میبینیم خوبن زورشون به آدم های بد نمیرسه وگرنه شاید از اوناهم آدم های بدتری بشن مثل برکینگ بد یا شخصیت کیتلین توی سریال لست
Alireza@ دقیقا علی جان بسیارعالی گفتی، اول از همه باید بدونیم که ما درباره یک بازی ابرقهرمانی صحبت نمیکنیم که شخصیت اصلی قدرتهای فرابشری داشته باشه داریم در مورد یک بازی واقع گرایانه صحبت میکنیم که شخصیت هاش آدم های معمولی هستن و تو واقعیت دنیای خودمون هم هستن جوئل تو پایان قسمت اول به الی میگه «گاهی اوقات زندگی اونطور که میخوایم پیش نمیره، ممکنه که حس کنی به آخر خط رسیدی و نمیدونی بعدش چیکارکنی، ولی اگر همینطوری ادامه بدی، چیز جدیدی پیدا میکنی که براش بجنگی» دقیقا همینه جوئل با مرگ سارا به آخر خط رسید و هیچ دلیلی واسه زندگی کردن نداشت یعنی تو اون ۲۰ سال کارایی رو با تامی و تس انجام داد واسه زنده موندن که بهشون افتخار نمیکرد با وجود علاقش به تس کمی بهتر شد ولی زمانی که اونم از دست داد الی تنها کسی که بود بخاطرش جنگید دوباره به زندگی امیدوار شد و تحت هیچ شرایطی نمیخواست از دستش بده و دوباره به آخر خط برسه، تا چیزی که داری از دست ندی هیچوقت قدرش نمیدونی ماها هیچوقت نمیتونیم خودمون رو جای جوئل بزاریم، میپرسین اگه جای جوئل بودیم چه تصمیمی میگرفتیم یا جای ناتی داگ بودیم چه تصمیمی میگرفتیم؟ جوابش اینه که همین تصمیم رو میگرفتیم چرا؟ چون تصور اینکه یکی از اعضای خانوادت رو از دست بدی دیوانت میکنه چه برسه به اینکه واقعا از دستش بدی، پس ببینید ما واقعا هیچوقت نمیتونیم حال کسی که یک عزیزش رو از دست میده درک کنیم تا زمانی که خودمون هم تجربه کنیم، حالا این وسط خیلیا هستن عقلشون رو از دست میدن یا خیلیا هستن خودکشی میکنن یه سریا هستن آدم بدی میشن چون دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارن جوئل هم همینطور بود، منم اگر جای جوئل بودم تصمیم میگرفتم الی رو نجات بدم تا یه مشت آدم قاتل وحشی، دزد، مثل گروه اسکارز و… تو دنیای دلست او آس مبتلایان نیستن که خطرناکن این آدما هستن که خطرناکن از طرفی فایرفلای و مارلین هیچ حق انتخابی به الی ندادن و نگفتن که واسه نمونه گرفتن و واکسن درست کردن از تو قراره که بکشیمت، تو این دنیا خانواده تنها سرمایه آدمه که ارزش جنگیدن داره حتی اگر به نابودیه دنیا ختم بشه فرقی نمیکنه اگر دقت بکنید تو افتتاحیه دلست یک موقعی که جوئل تامی و سارا سوار ماشین بودن یه خانواده کنار جاده ماشینشون خراب شده بود و هی داد میزدن مارم سوار کنید اما جوئل به تامی میگه برو واینستا، یعنی جوئل قبل از مرگ سارا هم زمینه یک شخصیت به ظاهر خاکستری رو داشت، در کل میخوام بگم تو دنیای دلست او اس که مثل دنیای واقعی آدمای قوی زورشون بر آدمای ضعیف میچربه هیچکس بی گناه نیست همه کارایی رو واسه زنده موندن خودشون و عزیزانشون انجام دادن.
.
.
در مورد پایان دلست دو رو هم تقریبا سه سال از عرضه بازی گذشته نمیدونم چرا واقعا بعضیا درک نمیکنن حتی اونایی که میدونم سنشون بالاس و به بلوغ فکری رسیدن به زور میخوان بگن بازی پر از مشکله مخصوصا پایان بندیش مشکل داشت تعجب میکنم به هردلیلی میخوان بازی رو هیت کنن، به طور خلاصه میگم انتقام تنها گزینه واسه آرامش نیست بخشش هم یک گزینه واسه انتخاب هست که به آدم آرامش میده، خوبه این همه فیلم دیدین که شخصیت اصلی بعد از انتقام گرفتن هم آرامش نگرفت، الی بعد از این که فهمید جوئل چیکارکرده تا یک مدت برخورد بدی باهاش داشت چون فکرمیکرد جوئل یک آدم خودخواهه، الی یکجورایی عذاب وجدان گرفته بود و دلیل بیشترش بخاطر انتقام گرفتن این بود که در واقع میخواست خودش رو آروم کنه و از طرفی خودش رو مقصر میدونست هم بخاطر اینکه تنها کلید درمان خودش بود و هم جوئل بخاطرش این همه دست به کشتن زد، دلیل اینکه جوئل به بدترین حالت ممکن کشته شد یعنی با زجر و شکنجه چون میخواستن عطش انتقام رو درون ما شعله ور کنن خیلیا میگن مرگش حقیرانه بود اتفاقا این مدل مرگ به جوئل میخورد چرا که جوئل یک آدم معمولی نبود یک آدم قوی بود تحملش تو درد زیاد بود و اتفاقات زیادی رو از سر گذرونه بود که باعث شده بود پوست کلفت بشه یعنی اگر با یک تیر تو سرش میمرد حقیرانه بود و دیگه اون حس انتقام کمرنگ تر میبود، در مورد پایان بندی بازی هم بگم اینکه خیلیا میگن باید ابی رو میکشت مشخصه خیلیا اصلا کل بازی رو درک نکردن همونطور که الی حق داشت ابی هم حق داشت یعنی جفتشون پدرانی داشتن که شخصیت خاکستری داشتن یکی میخواست دختری رو بدون اینکه بهش بگه بکشه که دنیا رو نجات بده که معلوم هم نبود واقعا شدنی باشه یا نه درمانی اتفاق بیوفته یا نه یکی هم دنیا رو فدای دخترش کرد، واسه همین آخر بازی وقتی کنترل الی رو داشتم میخواستم ابی رو بکشم بخاطر جوئل اما زمانی که داشتم تو آب خفش میکردم کم کم داشتم پشیمون میشدم با خودم میگفتم نه نکشش اونم حق داره الی اینکارو نکن همون لحظه تصویر جوئل اومد که رو صندلی بیرون خونش نشسته و گیتارش دستشه یهو لبخند میزنه اونجا بود که فهمیدم انتقام همه چیز نیست انتقام آرامش نمیاره بخشش هم جزو گزینه ها هست اینه قدرت ناتی داگ اینه نبوغ دراکمن فرانچایز دلست او آس فقط یک بازی نیست کلی درس زندگی توش داره تو تک تک دیالوگاش تو تک تک صحنه هاش یک بازی بکش برو جلو نیست درک بالایی میخواد که متاسفانه خیلیا ندارن و به زور میخوان بازی انگ بچسبونن علی جان
حامد جان واقعا گل گفتی اگه بخوام تو کل این سایت یک نفرو انتخاب کنم که کامل بازی و نیل دراکمنو درک کرده قطعا خودتی و قطعا با این توصیفاتت میتونم بگم از منم بهتر لستو فهمیدی ولی در آخر که داشتی میگفتی، برداشت من یک چیز دیگه بود که این معموله چون تو همین نسخه اولم برداشت ها دوگانه بود درمورد قبول کردن اینکه آیا الی به دروغ جوئل پی برد یا ن اگه پی برد چرا اعتراض نکرد و یا آیا کار جوئل درست بود یا ن،
خب برداشت من درباره رفتار الی با جوئل در واقع من الی رو به عنوان کسی میدیدم که به بی هدفی رسیده بود یعنی اون مثل جوئل درک داشتن یک خانواده و مهم بودن ارزش خانواده رو نداشت و تنها هدفش رو نجات دنیا گزاشته بود که با اون کار جوئل در واقع این هدفم از بین رفت و یه جوری انو تقصیر جوئل میدید چون دیگه الی دلیلی برای زنده موندن نداشت مثلا تو همین قسمت ۳ سریال ما میبینیم که بیل به فرانک میگه تا قبل از اینکه تو بیایی من از هیچی نمیترسیدم ولی الان نگرانم و اینجا اهمیت داشتن کسی که بخواییم ازش مراقبت کنیم پدیدار میشه که جوئل این هدفو داشت ولی الی ن و با از دست دادن جوئل اتش انتقام شده بود هدف الی و خودمون که اینقدر از یک کراکتر نفرت داشتیم که میتونستیم تیکه تیکش کنیم و مرگ جوئل تاثیر گزار ترین قسمتش بود که باید حتمن با همون وضع میمرد ما میدیدیم که الی مدام پی تی اسی میشد و صحنه مرگ جوئل جلوی چشماش با اون وضع میومد و اتش انتقام تویه الی ده برابر میشد مخصوصا تویه صحنه مزرعه و فریاد های جوئل که تن منه گیمرم میلرزوند چه برسه به الی ولی اوج نبوغ در پایان بازی معلوم میشه وقتی که این حس انتقام با عشق جایگزین میشه و اینجا نیل دراکمن از دو طرف قضیه رو کاور کرده یعنی یک چرا باید گیمر دست از انتقام بکشه دو چرا باید الی دست از انقام بکشه ما گیمرا با بازی کردن در نقش ابی ناخوداگاه عاشق این شخصیت شدیم و حس عشق تویه ما نسبت به حس انتقام قوت گرفت و باعش شد از خون ابی بگذریم ولی درمورد الی اون حالا دیگه یک هدف داشت دینا و دخترش(دقیقا حرف جوئل اگر تو همینطور به زندگی ادامه بدی دنیا برات اهداف دیگه ای میزاره) مدت زمان زیادی که با دینا و دخترش بود رفتار الی رو نرم تر کرده بود تا وقتی که تامی میاد و آتش انتقامو دوباره شعله ور میکنه و تو اون صحنه آخر چون الی اهمیت داشتن یک خانواده رو فهمیده بود به جوئل حق داد و چون ابی بهش رحم کرد و نکشتش اونم از خونش گذشت چون دید که ابی هم کسی رو داره که ازش مراقبت کنه و میدونست خانواده اولویته و انتقام چیزی جز یک چرخه که سوختش خوده آدمه نیست و ما آخر میدیدیم که الی گیتارو گرفته دستش و داره با تاسف نگاه میکنه در حالی که چند دقیقه قبل به جوئل گفته بود من هیچ وقت تورو نمیبخشم ولی این جمله جوئل یادش میاد که میگه(اگر اون موقع دوباره تکرار بشه دوباره هم همینکارو میکنم)و با این جمله تاسف الی نمایان شد و فهمید که کار جوئل از روی احساس بوده و بهش حق داد و همونجا بخشیدش که همونجا من زار زار گریه کردم و این گریه ها با اندینگ ته تهش که همخونی الی و جوئل بود چند برابر شد البته این برداشت منه و واقعا از صحبت با افراد فهمیمی مثل خودت لذت میبرم خیلی ها لست رو یک بازی ساده میدونن ولی من یک درس زندگی میبینمش و دیدن قدرت عشق ،جای جایه این بازی یک هنر و یک درس زندگیه و هرکسی لیاقت فهمیدن این درس هارو نداره و نیل دراکمن این لذت رو فقط برای افراد عاقل و بالغ به جا گزاشته بود و خوشحام که من و شما یکی از این افراد بودیم چون خیلیا که الان دارم نظراتشونو میخونم میبینم خیلی نظرات پیش پا افتاده ایی هستن که تو چند خط تشریحش کردن در حالی که من و تو مدام در حال تومار نوشتنیم و باز هم جا برای توضیح دادن وجود داره
Alireza@ قربونت علی جان، دقیقا همونطور که گفتی بیل به فرانک میگه تا زمانی که تو نیومده بودی ازش هیچی نمیترسیدم در واقع آدم وقتی تنهاس و هیچی برای از دست دادن نداره از هیچی نمیترسه اما به محض اینکه یکی بیاد و برات مهم بشه دیگه اون موقع هرکاری میکنی تا ازش محافظت کنی واسه همین بیل همون اول ترس داشت با فرانک رابطه برقرار کنه در آخر هم واسه همین خودش رو کشت که باهم دیگه بمیرن چون دیگه پیرم شده بود کشش این رو نداشت که بعد از فرانک بتونه خودش رو جمع کنه و دوباره زندگی کنه.
در مورد الی هم اگر بخوایم حرفات رو جمع بندی کنیم ببین الی تو دلست ۱ یک شخصیت درونگرا داره در واقع جلوی بقیه میخنده مخصوصا جلوی جوئل خوشحاله جوک میگه در واقع در ظاهر خوشحاله در باطن داغون میریزه تو خودش و تو تنهاییاش بهشون فکرمیکنه و گریه میکنه در واقع زمانی که با جوئل آشنا میشه قبلش رایلی رو از دست داده بوده الی یک شخصیتیه که با کمبود توجه و محبت بزرگ شده واسه همین تو دلست دو وقتی قضیه بیمارستان رو میفهمه به جوئل میگه من داشتم مهم میشدم اما تو اینو ازم گرفتی، اما جوئل اینطوری نیست جوئل ظاهر و باطنش یکیه ترسی از این نداره که آدما باهاش ارتباط نگیرن براش مهم نیست اما در دلست دو شخصیت الی شد درست مثل جوئل دیگه تو خودش نمیریخت غیر صحنه مزرعه که با دینا زندگی میکرد در ظاهر خودش رو خوب نشون میداد اما در باطن هنوز با مرگ جوئل کنار نیومده بود، الی برعکس جوئل از اولی که بدنیا اومده بود هیچکس رو نداشت غیر از مارلین و رایلی حتی مادرش موقع بدنیا اومدنش مرد یعنی الی برعکس جوئل تا حالا کسی رو از دست نداده بود که خیلی بهش نزدیک باشه که بفهمه چه حسی داره واسه همین احساس جوئل رو کامل درک نمیکرد حتی با وجود مرگ رایلی، واسه همین درک نکرد که چرا بخاطرش رو به رو دنیا وایستاد واسه همین این برخوردارو باهاش داشت مخصوصا تو رستوران جلوی همه چقدر دلم اونجا واسه جوئل سوخت اونجا از الی متنفر شدم الی زمانی فهمید که جوئل رو از دست داد تازه معنیه از دست دادن رو فهمید از طرفی با برخوردایی که با جوئل کرد عذابش چندبرابر شد واسه همین عین یک ماشین کشتار بدون هیچ تعللی هرکی سرراهش قرار میگیرفت میکشت عین یک رباطی که احساس نداره در واقع بیشتر عذابی که الی میکشید بخاطر رفتار بدش با جوئل بود تا مرگش در واقع عذاب وجدان داشت این خیلی بده علی عذاب وجدان میتونه آدم رو رو به نابودی ببره مثلا فکرشو بکن با تنها کسی که تو یک دنیا نابود شده داری تا یک مدت خیلی زیاد هر رفتار بدی باهاش میکنی اون آدم دوروز بد میمیره دیگه فرصت این رو پیدا نمیکنی که ببینیش ازش معذرت خواهی کنی این عذاب وجدانه دیوانت میکنه، و اینکه اگر دراکمن نمیزاشت کنترل ابی رو در دستمون بگیریم و بفهمیم چه شخصیتی داشته و چه رابطه ای با پدرش داشته و فقط بازی رو با الی جلو میرفتیم خب طبیعاتا دلمون میخواست در آخر ابی رو بکشیم، دقیقا همونطور که گفتی انتقام آدم رو میسوزونه نه فقط خودت رو بلکه اطرافیانت رو در واقع ابی و الی بخاطر هدف خودشون که انتقام باشه اطرفیانشون رو به کام مرگ کشوندن، مثل رفقای ابی اون دوست پسرش اوون اون زن حامله مثل رفقای الی اون جسی که مرد یا دینا که نزدیک بود بمیره ابی داشت میکشتش اما الی سریع گفت اون حاملس نکشش یعنی اگر لیو اونجا نبود که به ابی بگه اینکارو نکن قطعا ابی دینا رو میکشت در واقع لیو تلنگری بود برای ابی و نمیخواست انسانیتش از دست بره، یا زمانی که الی اون زن حامله رو کشت قطعا اگر جسی یا دینا همراهش بودن نمیزاشتن که اینکارو بکنه گاهی وقتا آدمایی که دارن از رو عصبانیت و انتقام خودشون و دیگران رو نابود میکنن باید بهشون یک تلنگری زد و از تاریکی کشوندشون بیرون، در واقع همونطور که گفتی انتقام آدم رو به تاریکی میبره در واقع انتقام روحت رو از بین میبره انتقام مثل یک گناه میمونه انجامش راحته اما لذتش زودگذره اما عشق و بخشش خیلی کار سختیه کار هرکسی نیست یعنی خیلی باید روح و ذات پاکی داشته باشی که بتونی ببخشید با اینکه الی این همه آدم کشته بود اما در آخر با خودش جنگید و تونست ابی رو ببخشه، الی دائم با خودش در حال جنگ بود حتی تو مزرعه که گفتی کنار دینا بود هم در واقع با خودش در جنگ بود ظاهرش نشون میداد که ملایمه اما در باطنش هنوز سر قضیه جوئل با خودش کنار نیومده بود واسه همین تو طویله که رفت دوباره کابوس صحنه مرگ جوئل اومد سراغش واقعا علی جان فریادهای جوئل منم دیوانه میکرد دلم میخواست تک تک اونایی که اونجا بودن و کشتنش تیکه تیکه کنم اون مرتیکه هم که موهاشو از پشت بسته بود وقتی که ابی جوئل رو کشت در آخر رو جنازش توف کرد من از همه بیشتر دلم میخواست اونو بکشم تا ابی رو مرگ اون یارو نباید انقدر راحت میبود در واقع با یک تیر تو سرش مرد اونم تازه تامی کشتش، دقیقا جمله جوئل هم خیلی تاثیر گذار بود که گفت اگر بازهم به عقب برگردیم دوباره من همونکارارو انجام میدم.
یک دیالوگی هم الی داشت اونم خیلی خوب بود در واقع نشون میداد که الی از چه چیزی رنج میبرده به جوئل گفت من داشتم مهم میشدم ولی تو اینو ازم گرفتی در واقع الی از کمبود محبت و کمبود توجه رنج میبرد در واقع قبل از اینکه اون اتفاق براش بیوفته و گازش بگیرن هیچکس جز رایلی بهش توجهی نداشت حتی مارلین، بعدم بلافاصله بعد از دیالوگ الی جوئل اون دیالوگ معروفش رو گفت بهش اگر بازم به عقب برگردم همونکارو میکنم.
در هرحال علی جان ما هیچوقت نمیتونیم خودمون رو جای جوئل، الی و ابی بزاریم اگر بخوام براساس واقعیت حرف بزنیم این سه تا شخصیت نمونه ویژگی های آدم های مختلف هستن تو دنیای خودمون یعنی واقعین واسه همین ما نمیتونیم بگیم اگر جای این سه تا بودیم همینکارارو میکردیم چون هرکسی یک ویژگی داره یک توانی داره یک روحیه ای داره یک ذاتی داره، ما الان با خودمون میگیم شاید اگر ما هم جای مثلا جوئل بودیم همینکارارو میکردیم در صورتی که آدم تا تو موقعیتش قرار نگیره نمیتونه درکش کنه شاید مثلا اگر یک دختری داشتم مثل سارا تو بغلم جون میداد نمیتونستم تحمل کنم خودم رو میکشتم یا اگر جای ابی بودم بابام تو اون وضع میمرد فکر انتقام به سرم نمیزد زندگیمو میکردم متوجه ای واسه همین نمیشه به قطعیت حرف زد درمورد اندینگ بازی هم گفتی که الی گیتارش رو دستش گرفته و یاد جوئل میوفته و میبخشش واقعا دیوانه کننده بود مخصوصا اینکه گیتارش رو گذاشت کنار پنجره بعد نشون داد بیرون رو که داره میره چقدر غمگین بود چقدر منم گریه کردم اون صحنه تو عمرم بازی نبوده که انقدر با من بازی کنه در واقع من دلست رو بازی نمیکردم اون با من بازی میکرد با احساساتم، با روحم، با جسمم با همه چیم، واقعا خداروشکر میکنم علی جان که تو بازه زمانی بدنیا اومدیم که تونستیم همچین فرانچایز شاهکاری رو تجربه کنیم بزار همه بگن اینا دیوانه ان بزار همه بگن تعصب کورشون کرده اصلا برامون مهم نیست مهم اینه که خودمون لذت بردیم و کیف کردیم و تا آخر عمرم هیچوقت یادمون نمیره خدا شاهده اگر دراکمن رو میدیدم دستش رو میبوسیدم این آدم نابغه واسه من تکه این آدم با من کاری کرد که هیچ بازی و فیلمی نتونست انقدر احساسات منو جریحه دار کنه با این بازی همه چی به من داد عشق، خنده، گریه، عصبانیت، انتقام همه چی.
فدای تو علی جان منم لذت میبرم بخدا آدمای منطقی و با درک و فهمی مثل تو مثل جواهر میمونن از بس که دیگه کم پیدا میشه همچین آدم هایی، واسه همین قدر تو رو میدونم و واسم ارزشمندی، دقیقا علی جان واسه اینکه خیلیا گیم رو فقط به چشم سرگرمی میبینن فقط نوک دماغشون رو میبینن سطحی نگرن عمقی که یک بازی رو تجربه نمیکنن دیالوگا براشون مهم نیست جزییات براشون مهم نیست شخصیت پردازی براشون مهم نیست فقط دلشون میخوان بکشن برن جلو، من خودم تعریف از خود نباشه خیلی جزئی نگرم تو هرچیزی ها نه فقط بازی یعنی خیلی به جزییات اهمیت میدم همونطور که قبلا بهت گفتم من کارم طراحیه یعنی لوگو طراحی میکنم پست طراحی میکنم خب واسه همین به ریز به ریز جزییات اهمیت میدم سر سری کار نمیکنم یه حالت وسواسگونه دارم که همه چیز باید پرفکت باشه این قضیه بازی ها هم همینه خیلی وسواس دارم رو جزییات یعنی اگر یک جا دیالوگ بازی رو متوجه نشم دوباره لود میکنم برمیگردم ببینم چی گفت یک خوبیه که دلست داره اینه که میتونی تا یکی دو دقیقه برگردی به عقب و بفهمی چه اتفاقی افتاد یا چه دیالوگی گفتن، میفهمم چی میگی علی جان ما دوست داریم لذتی که خودمون بردیم هم بقیه ببرن اما خب هرکسی یک درکی داره یک منطقی داره نمیتونیم به زور بهشون بقبولونیم خودشون باید متوجه بشن دیگه دست ما نیست، تازه علی جان طبق جمله آخرت جا برای توضیح دادن وجود داره در واقع ما چکیده ای از اتفاقات دلست رو داریم میگیم اگر بخوایم راجع به کلش حرف بزنیم که چنتا کتاب باید بنویسیم، جمله دراکمن رو هم با خودت تکرار کن همیشه همون که برام فرستادی (به واکنش طرفداران اهمیتی نمیدهم زیرا برداشت های آنان متفاوت است) یعنی تو این دنیا اول خودت دوم خودت سوم خودت
بله حامد جان واقعا برداشت ها عجیبه از هر سمت نگاه کنی میشه یه جور بازی رو روایت کرد که البته همونطور که گفتم نیل دراکمن دوس داره برداشت ها چند گانه باشه برای همینم اینهمه جنگ دعوا سر بازیه و بعضی ها نمیتونن درکش کنن و برام جالبه دقتت از کارت میاد و واقعا از نظر من این بازی و gta iv درس های بزرگی دارن که آدم میتونه ازشون یاد بگیره بخصوص که هردوشون راجب انتقامه و بلا هایی که به خاطر این حس انتقام سرشون میاد الحال بازی که فروششو کرد و افتخارات زیادی رو هم کسب کرد دیگه بزار هرکی هر چی میخاد بگه ما که حالمونو کردیم و اثر خلق شده گویایه کیفیته بازی واقعا از نسل خودش خیلی جلوتر بود و نمیشد باور کرد این رو ps4 اجرا میشه و فقط بازی های خود سونی مگه اینکه رو دستش بزنن وگرنه هنوز که هنوزه خیلی از بازی ها که تو همین نسل ۹ هم هستن صد ها پله ازش عقب ترن
Alireza@ دقیقا علی جان دراکمن در واقع درک داستان بازی و همینطور پایان بازی رو سپرد به خود ما، همین دیگه بازی هم فروشش رو کرده هم جوایز زیادی گرفته از همه مهمتر ما لذتمون رو بردیم در ضمن خیلیا میگن دلست دو ۱۰ میلیون فروش کرد که خیلی کمه دلست یک ۲۰ میلیون فروش کرد نمیدونن که بابا اولا دلست یک هم رو PS3 عرضه شد هم ریمسترش رو PS4 تازه بعد ۵ سال به این رقم رسید یعنی از ۲۰۱۴ که نسخه ریمسترش عرضه شد تا ۲۰۱۹ اما دلست دو رو یک پلتفرم عرضه شد فقط رو PS4 تازه بعد از دوسال به رقم ۱۰ میلیون رسید با وجود سریالش هم قطعا فروشش بهتر میشه اگر ریمسترش رو هم رو PS5 بدن هم از ۲۰ میلیون بیشتر میشه، دقیقا ناتی داگ همیشه دلست رو آخر نسل میده که قشنگ کامل به سخت افزار کنسول اشراف داشته باشه همه زیر و بمش رو یاد بگیره و قدرت کاملش رو به تصویر بکشه مثل نسل هفت که دلست یک رو رو پلی PS3 داد من هنوزم که هنوزه باورم نمیشه که همچین بازی با همچین کیفیتی رو PS3 اجرا شد یعنی سونی با دلست یک آخر نسل هفت ایکس باکس رو خاک کرد انگار نیتروژن زد، در واقع بازی های ناتی داگ همیشه یک نسل از خودشون جلوترن مخصوصا دلست ما الان باید دلست یک که ۲۰۱۳ رو PS3 عرضه شد رو نسل هشتمی حساب کنیم دلست دو رو نسل نهمی، باورکن بازی های سونی هرچقدر گرافیک بالاتر بدن خود ناتی داگ میاد با دلست سه همشون رو خاک میکنه در واقع دلست سه میشه نسل دهمی ببین اون دیگه چی بشه
دقیقا حامد جان کلن فروش بازی به شرایط زیادی بستگی و نمیشه گفت کلن اینقدر فروش کرده و خیلیا خیلی چیزارو در نظر نمیگیرن مخصوصا مدت زمان وبیشتر میخوان خودشونو با رقم های فعلی گول بزنن و بگن آره این از بدی پارت دو هستش، حالا ایراد نداره بازی خوب که ارزششو از دست نمیده آینده بهشون میفهمونه که چرت میگن ولی واقعا این ایده سریاله ماشاالله خیلی گرفته یه جا خوندم آمار میانگین بینندگان ۳۲ میلیون نفر بوده یعنی بیشتر از کسایی که بازی رو تجربه کردن و جالبه من فکر میکردم طرفدارایه بازی قراره سریالو ساپورت کنن ولی برعکس شده طرفدارایه سریال الان باید بیان بازی رو ساپورت میکنن واقعا استراتژی خوبی بود و این ازون بازیاس که ارزشش تو آینده هی بیشترو بیشتر میشه الان پارت ۱ تا یک خبر میومد غوغا میشد و تو فکرشو بکن حالا این حمایت های پارت یک اگه یک زمانی رو پارت دو بیاد چه شود و واقعا دراکمن باید یک مدال گردن تیم طراحی بندازه که چه طراحی های نابی کردن فقط یک کلمه”غیر قابل توصیف” بلشخصه خودم بعد اینکه بازی رو تموم کردم میشستم درو دیوار خونه هارو نگاه میکردم که چقدر قشنگ طراحی شده بودن و جزئیات توشون بینظیر بود و برای همینم همیشه طرفدار بازی های نمیه جهان باز و خطیم چون محیط هیچ وقت تکراری نمیشه و چیز جدیدی برای ارائه داره
” اما از نگاه غیر پدرانه نجات دادن جون ۱ نفر و تباه کردن زندگی چند صد نفر دیگه کار اشتباهیه”
البته باید ترتیب وقایع رو هم در نظر بگیری یعنی در اصل باید این مورد بررسی بشه که کشتن یک نفر برای نه نجات دادن چند هزار نفر بلکه ساخت واکسن احتمالی برای پیشگیری ایا کار درست و اخلاقیه؟ اگر جوابت به این سوال منفی باشه هدف جوئل یعنی نجات الی کاملا اخلاقی و درسته.(البته روش نجات دادن الی به اون شکل وحشیانه غیر اخلاقی هستش)
اون واکسن نمیشه گفت احتمالی بود طبق نوشته ها و ویس دکتر ها تقریبا مطمئن بودن از درمان حتی اگرم احتمالی باشه بازم به امتحان کردنش می ارزید بلاخره بحث بشریت و کل دنیاست
این که واکسن احتمالی بود یا نه مشکل نیست
مشکل اینجاست که تنها کسی که میتونست واکسن بسازه مرد
سلام خدمت شما آقای اسدی نویسنده ی مورد علاقم😁😁😁
معمولا اهل نوشتن متن و ابراز نظرم راجب مقاله ها نیستم و بیشتر نگاه میکنم و یاد میگیرم
اما بحث بحث بازی مورد علاقم باشه و نظر ندم؟ دور از انسانیته😁
به نظر من به قطع جول اشتباه کرد و قطعا ذره ای انسانیت که با اومدن الی به زندگیش برگشت بخاطر خود الی مرد
جول یک هیولاست اما یک هیولای عاشق
حالا چه چیزی بالا تر از عشق ؟
بشریت ؟
جول اون دلیلی که میخواست براش زندگی کنه رو پیدا کرد ( اشاره به دیالوگ پایان بازی )
حالا بعد از الی بود یا نبود بشریت چه فرقی میکرد برای جول؟
زندگی الی میتونست با ارزش باشه ولی جول اینو ازش گرفت
میتونست تمام کنه اون چیزی که
سارا رو از جول گرفت
اون چیزی که تس رو کشت
اون چیزی که باعث شد سم کوچولو بمیره و هنری خیره به سم با چشمای پر اشک صداش بزنه
اما در نهایت جول تا همیشه یه هیولاست
شب قبل مرگش گفت اگر یک بار دیگه بازم این فرصت رو داشته باشم دوباره همینکارو میکنم
پس در نهایت جول غیر قابل تغییره و من عاشق این هیولام و راستش رو بخواید احتمالا خودم هم یک هیولا باشم
نمیتونم خود خواه نباشم
و جول هیچ وقت قهرمان قصه نبود چون توی جهان آخرین بازمانده ها قهرمانی وجود نداره و به نظر من
وقتی که در تاریکی گم میشی به نور نگاه کن شعاری بیش نیست.
سلام و درود بر شما
🌹 ممنونم! لطف دارید!
اتفاقا منم همین عقیده رو دارم. منتها من میگم Max Payne شد و خب شما جالبترش کردید، فرمودید هیولا.
جوئل اصلا یه آدم (حداقل به نظر) صبور، مقتدر و سخت گیر بود. یعنی انگار با مرگ دخترش کنار اومده بود. اما یهو چی شد که آخرش عوض شد و زد همه رو کشت، واقعا باید از نویسنده پرسید…
پی نوشت: ممنونم از همراهی نمسیس وارانه 😉 شما!
با تشکر از محمد گل بابت مقاله
کل بحث پایان لست، توی همون مورد معروف، هدف وسیله رو توجیه میکنه خلاصه میشه که توی مقاله عمیقتر بهش اشاره شد.
شخصا پایان نسخهی اول رو دوست داشتم، چون پایان قوی و خوبی بود. منظورم هم از خوب، پایان شاد و مثبت نیست، چون بین این دوتا فرق داره. مثلا توی نسخهی دوم که بارها اشاره کردم پایانبندیش مشکل داره، نیل دراکمن برای تفاوت بودن، منطق رو فدا کرده بود. پایان بازی نسبتا خوب و خوش و خرم بود، ولی پایان مناسبی نبود و کل شخصبتها رو زیر سوال برده بود.
اما توی نسخهی اول، خبری از گل و بلبل نبود و هدف وسیله رو کامل برای جول توجیه کرد تا جایی که به هیچکس رحم نکرد تا امنیت الی صددرصدی تضمین بشه.
در مورد سوال مطرح شده، حس میکنم جواب اکثریت دزدی باشه تا مرگ مادر. البته توی عمل ممکنه تفاوت باشه.
قطعا جواب اکثریت دزدی خواهد بود که اتفاقا درست هم هست
این سوال قبلا توسط گاندی به زیبایی جواب داده شده : انسان بر قانون مقدم است
ولی خب به نظرم تصمیم جوئل با تصمیم سر دزدی قابل مقایسه نیست و حتی از اونم پیچیده تر هست
اصلا قشنگی هر دو نسخه لست اف اس اینه که پایان بندی هاشون رو نه میشه توجیه کرد و نه میشه دوست داشت فقط باید در بلاتکلیفی نظاره اش کنیم
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای زاهدی
ممنونم از اینکه با من همراهی کردید
دقیقا همین طوره و به قول یکی از نظرات، این از اون داستانای قهرمان کلاسیک نیست…
در مورد سوال منم باید بگم که… جناب آقای زاهدی! با چوب گلف بزنید توی سرم! ولی به خدا بنده درجا گفتم مرگ مادر 😂!!! استادم وا رفت. البته بنده بعدش مشورت هم کردما… مثلا ننم گفت خوب گفتی، من راضی نیستم برام دزدی کنی! 🤣 ولی بالاخره هرچی باشه این توجیهات، ذات سوالات کلبرگ هست. نه؟ 😉
اقای محمد صالح خسته نباشید مطلب جالبی نوشتید و باعث شد بعد از کلی وقت دوباره درگیر پایان بازی بشم،واقعا تابحال هیچوقت به این شکل عمیق به پایان بندی بازی فکر نکرده بودم. این مطلب منو مجبور کرد باز هم در پایان بندی بازی فرو برم و منم مثل جول تو دو راهی قرار بگیرم واقعا چرا این مبحث اخلاق اینقد پیچیدس؟.. ایا ناتی داگ از سر عمد پایان بندیو اینطوری نوشت؟.. ایا جول حق داشت؟ ایا مارلین ادم خوبی بود یا لیاقتش مرگ بود؟… هنوز نمیتونم بگم بطور دقیق با جول موافقم یا نه ولی دوس دارم مخالف باشم و بگم تصمیمش بیشتر احساسی و غلط بود تا عقلانی و صحیح.
همین پایان عالی ترین پایان بود
بهترین پایان همیشه اونی نیست که همه ازش راضین
بهترین پایان اونیه که مغزتون رو به چالش بکشه که لست اف اس اینکارو کرد
درود بر شما
Exactly 🌹
پی نوشت: البته اگه بعدش تحلیل کنیم. وگرنه بعد از صرف دوغ مشت هم گاهی اوقات مغز آدم به چالش کشیده میشه و میخوابه!
ممنون مقاله عالی بود خسته نباشید🌹
همیشه و در هر صورت، حق رو به جوئل دادم…
تنها دلیل زندگی جوئل بعد از مرگ تس، الی بود. یا دستکم بزرگترین دلیلش بود.
جوئل چرا باید الی رو قربانی کنه تا دنیای انسانها نجات پیدا کنه؟ همون انسانهایی که میخوان خرخره جوئل رو بدرن تا یه روز بیشتر زنده بمونن؟
دکتر ها هم حقشون مرگ بود. شما چطوری میتونین عزیز کسی رو بدون رضایتش بکشید، و اون طرف حق نداشته باشه شما رو از سر راهش برداره؟ توی The Last of Us، جوئل همونقدر گناهکاره که دکترها گناهکارن. دکترها هم به فکر خودشونن، همونطور که جوئل به فکر خودش بود و الی رو نجات داد.
دنیا به طور کلی همینه؛ جنگ همه علیه همهس. توی طبیعت، هر موجودی برای بقای خودش، برای بهترِ خودش، دیگری یا چیزی رو قربانی میکنه. جوئل هم طبق همین قانون رفتار کرد، همین.
در صورتی میشه جوئل رو زیر سوال برد که بگیم کاری که کرد، لازم نبود. ولی میدونیم که بود؛ جوئل رفتارش با فایرفلایها زمانی تغییر کرد که اونا عزیزترینش رو تهدید کردن.
درود بر جناب آقای نصرتی
ممنونم از اینکه همراهی کردید با متنم 🌹 ولی…
ولی خداوکیلی یه سوال! میگم رو چه حسابی همه رو با هم انداختین تو یه قابلمه پلوپز؟؟؟ 😂 والا من که همراه جوئل زندگی نکردم اون موقع، اما گمونم نمیشه گفت “همه” میخوان خرخره جوئل رو بدرن. ناتی داگ عزیز، قربونش برم، 😉 شخصیت هایی رو به ما نشون داد که مثل خرس گریزلی میخواستن خرخره جوئل رو ، به قول صحیح و احسن شما، بدرن.
اما من اگه گشنه بودم، کباب میخواستم و خلاصه رفتم تو یه رستوران، از ۵۴ میز، ۳۷ میز به من اهانت کردن، آیا میتونم بگم پس همه آدمای بدی هستن!؟ پس اون ۱۷ تا میز چطور؟
شاید توی مجموعه “همه”، انسان خوب و عزیزی مثل شما هم وجود داشته باشه، جناب آقای نصرتی عزیز. من از همون اول ولی برچسب نمیزنم که بگم چون شما رو تو اون رستوران دیدم و از ۵۴ تا میز، ۳۷ تا میز به من توهین کردن، صد درصد شما هم به من توهین میکنید…
البته بحث من با کار جوئل نبود، چون در مقاله حقیرم کامل توضیح دادم. بحث با کلمه “همه” بود.
باز هم ممنونم از اینکه با من همراهی کردید و ببخشید 🌹
خواهش میکنم محمد صالح:)
اتفاقاً سلام و درود به شما:))
بابت مقاله باید ازت تشکر میکردم که نکردم… دستت درد نکنه، واقعاً زحمت کشیدی و روی موضوع واقعاً ارزشمندی هم دست گذاشتی:))
اما در مورد «همه»…
بله درست میگی، مثلاً تامی نمیخواست خرخره جوئل رو بدره. هنری و سم هم دلیلی برای اینکار نداشتن. ولی اینکه دقیقاً تکتک انسانها قرار نیست خرخرمون رو بدرن، دلیل میشه ما به تک تکشون لطف کنیم، اونم به قیمت از دست دادن عزیزترین فرد زندگیمون؟
تازه؛ توجه کنید که سم، هنری و تامی اگرچه خرخره جوئل رو نمیدرن، ولی خرخره خیلیهای دیگه رو میدرن، بد هم میدرن!
شما رفتی توی یه رستوران و ۳۷ تا میز بهتون اهانت کردن. باقی “هنوز” نکردن و معلوم هم نیست بکنن یا نه. ولی آیا دلیل میشه کبابتونو، با تک تک ۵۴ تا میز تقسیم کنید؟ یا اصلا با همون ۲۷ تا میز تقسیم کنید؟ اونم به قیمت گشنه موندن خودتون؟
متوجهم که بحث شما صرفاً دسته بندی نکردن همه توی گروه خوبها یا بدهاست، ولی خب، توی این یه مورد به خصوص، فکر میکنم یه «جوئل و الی» VS همه آدما در کار باشه…
همونطور که گفتم، دنیا نبرد همه (اعم از انسان و حیوان) علیه همهس. هرچقدر تنگنا باریکتر بشه، انسانها هم خطرناکتر عمل میکنن. اونایی هم که طبق شرایط عمل نمیکنن، طبق قانون طبعیت حذف میشن. چه انسان باشه چه هر موجود دیگهای….
به همین خاطره که میگم اینجا آدمها رو تو دسته “همه” قرار میدم و همه رو به قول شما، میریزم تو پلوپز. چون تو دنیای TLOU، به نظرم انسانیت اونقدری به ریشههای اولیه طبیعت عقبگرد کرده که بشه تمام انسانها رو، با هم جمع بست. اگرم اشتباه میکنم، امیدوارم یه روزی اشتباهم اصلاح شه:))
this is just nihilism, love your enemies bruh
نه بابا این چه حرفیه؟ بزرگوارید…
باید بگم که الان کامل با شما موافق شدم. 🌹
البته آه کشیدم از این حقیقتی که گفتید: بالاخره دنیا نبرد همه علیه همه هست.
امیدوارم یه روزی برسه که هم قفل در خونه ها افسانه بشه و هم دیگه علیه هم نباشیم؛ بلکه برای همدیگه با خلوص صمیمیت جون بدیم
بازم ممنونم 🌹
:))
خب از دید احساسی جوئل بعد از مدت ها حس پدرانه خودش رو پیدا کرده بود
ما درمورد وابستگی صحبت میکنیم..مهم نیس شما ادم خوب یا بدی باشید وقتی به چیزی وابسته بشید تلاش میکنید ازش محافظت کنید
از دید اینکه
نه باید دنیارو نجات داد اون ادم بدیه این حرفا مگه تو گوش کسی میره؟ نه.
شما نمیتونید به راحتی احساسات کسی رو درک کنید
به نظرم باید به تفکر نویسنده و پایان بندی او احترام گذاشت موافقت ومخالفت ما مهم نیست ، بهتره تنها بازی کنیم و از داستان لذت ببریم
مگه اصن کسی هست که گزینه دوم رو انتخاب نکنه؟؟
اصلا یه وضعیه ها….
عالی، لذت بردیم🌸
به به به به! سلام بر شما! درود! 🌹 جناب آقای نوروزی، به خدا باور کنید انرژی گرفتم کامنت شما رو دیدم! ارادت داریم! ممنونم! امیدوارم همیشه از زندگی هم لذت ببرید ❤
لطف داری آقا محمد، همچنین🌸
همون طور کشتن الی اشتباه بود
کار جوئل هم اشتباه بود ب راحتی اب خوردن اون نگهبان کشت اصلا چرا باید میکشت ؟ اونم وقتی تسلیم شده بود ؟
یا پزشک که مسلح نبود چرا کشت نیازی نبود ؟
در اخر هم اون زنه اسلحه ش میزاره زمین چرا بهش شلیک کرد ؟
فک کنم من تنها کسی ام تو جهان که فن سونی هستم ولی این بازی دوست نداشتم
دارکمن هم بنظرم مغز مریضی داره هم از نظر خشونت های جنون امیزش هم اینکه طرفدار لگبته
به نظرم چیزی که باعث میشه لست (چه بازیها و چه سریال) اینقدر خاص باشن و مخاطب درکشون کنه ، نشون دادن ظاهر و باطن بی رحم دنیاست . اینکه تو میبینی و درک میکنی که معیار و سنجشی برای درست بودن یا نبودن تصمیم افراد وجود نداره و هر شخص داره یه جور با این روایت و تصمیمات ارتباط برقرار میکنه . دنیای لست ، یه دنیا آخرالزمانی با چاشنی درام نیست ، لست یه درام و عاشقانه خالص توی یه دنیا آخرالزمانیه و این چیزیه که توی سریال به دلیل نبود گیمپلی و عدم نیاز به تعامل گیمر به اوج خودش میرسه . به نظرم لست فوق العاده و ماندگاره چون همیشه اون تصمیمات و عواقبی که دیدیم توی ذهنمون میمونه . توی لست ۱ یکبار ولی بشدت سنگین با این قضیه روبرو بودیم اما توی لست ۲ (اگر با یه دید درست و به دور از نفرت از اتفافات داستان بازی رو ببینیم) چندین بار با این قضیه روبرو میشیم که از خودمون میپرسیم : آیا جوئل/الی/ابی کار درستی رو انجام داد ؟ و هیچ جواب مطمئنی براش نداریم
کجای بازی گفتند باید معامله کننده کشته بشه؟
یادم رفته متاسفانه
سلام علی جان
توی فایل صوتی ضبط شده بود. یعنی توی یکی از اون ریکوردر هایی که جوئل پیدا کرد.
آها
ممنون جناب اسدی
خسته نباشید
جوئل کار خوبی کرد
بازی اول پایان عجیب و جالبی داره، به طور همزمان:
1- هم حس اتمام یک ماجراجویی پر فراز و نشیب رو القاء میکنه
2- هم کاملاً متضاد با مورد اول حس آغاز یک ماجراجویی جدید رو القاء میکنه
3- هم خوشایند و خوشحال کنندهاس
4- هم ناراحتکننده و نیازمند تفکر
قطعاً پایانبندی عمیق و قدرتمندی داشت پارت اول.
پارت دوم این حس رو القاء میکنه که تیم نویسندگی ناتی داگ در اولین جلسه دور هم جمع شدن و «پایان و مقدمه» بازی رو نوشتن و سعی کردن هر عملی که در جریان بازی رخ میده رو مطابق مقدمه و پایان از قبل نوشته شده ارائه بدن و اتفاقات رو هر طور شده مطابق هدفی که ترسیم کردن شکل و ارائه بدن. البته، جدیترین مشکل من با TLOU 2 پایانبندی و مقدمه نیست، بلکه به شخصیت پردازی مربوط میشه، اما اون مبحثی کاملاً متفاوته. خیلی از مشکلات بازی به روایت متفاوتش برمیگرده که شاید اجازه بده قابل پذیرشتر باشن تا حدی.
نمیدونم والا
منم به نظرم خیلی جا داشت که با ابی کم تر بازی کنیم اصلا نیازی نبود حتی اگر میخواستند این مدلی روایت کنند ما سه روز تمام رو با ابی بگذرونیم،لست اف اس ۲ جزو بهترین های زندگی منه چون صرفا دوستش دارم اما مشکلاتش هیچوقت پنهان نخواهند شد زیر علاقه ای که من شخصا بهش دارم.
ابدا نیازی به این همه وقت تلف کردن و اضافه کردن شخصیت های بیخودی(اللخصوص دوستان ابی) نبود و از بعد داستانی میتونستند هم از جوئل بازی بیشتری بگیرند و پیچش های داستانی خیلی جالب تری باهاش رقم بزنند
من به شخصه خودم لست اف اس ۱ رو انتخاب خواهم کرد به دلیل نبود مشکلات داستانی پارت ۲ که به نظر من همین که حاضر شدن این ریسک رو بپذیرن خیلی کار بزرگیه اما اینکه ریسک کردند دلیل به نبود مشکلات نمیشود.
انگار شیوه انتقام بازی یه روایت عجیب و کمی سطحی داره،این رو پیدا کن اون رو پیدا کن بکش و بکش و …دوستان میدونن چی میگم بیشتر کلیشه طوره از لحاظ شیوه انتقام دقت کنید شیوه انتقام و نوع حرکت در این مسیر نه چیز های دیگه،جوئل شخصیتی بود که مطمئنا پتانسیل این رو داشت که حداقل تا اواخر بازی همراه ما باشه یا حداقل تا اواسط پیش ما باش و مطمئنا اگر در حین یک سفر یا هر چیزی دیگری با جوئل به ابی یا دوستانش برمیخوردیم و جوئل رو به شیوه دیگری(به نوع مرگش کار ندارم)از دست میدادیم خیلی بهتر از این میشد.
مرگ زود هنگام جوئل مرگ زودهنگام یک پتانسیل بود و سه روز بازی کردن با ابی هدر دادن پتانسیلی باقی مونده.
پوینت های داستانی که ما در زمان بازی با ابی داشتیم شاید یک صدم پوینت های داستانی سه روز اول با الی بود،بیشتر پرداختن به یک جنگ داخلی بین انسان ها بود و بیشتر از اینکه داستانی باشه میتونست یه دی ال سی باشه و خیلی بیشتر از این میتونستیم به شخصیت پردازی دوستان ابی و بیشتر کردن منطق کشتن جوئل توسط ابی باشیم
خیلی زیادی باهات مخالفم
اگه بخش ابی کوتاه تر بود چجوری میخواستی درکش کنی
چجوری میخواستی رفتار و هدفش از کاری که کردو بفهمی
شخصیت پردازی ابی نابود میشد
تنها شخصیتی که من هدف از وجودشو نفهمیدم جسی بود
واقعا بی هدف اومد بی هدفم رفت
شبیه یه رابط بود بیشتر
ولی اگه دوستای ابی نبودن هیچ وقت نمیفهمیدی که الی چه هیولایی هست
الی با تیم اونا چیکار کرد در حالی که اونا به الی کاری نداشتن و گذاشتن زنده بمونه
اسپوووول شدید
اگه جول اول بازی نمیمرد فیتیله جریان انتقام چی باید میبود؟
کل داستان عوض میشد
تنها شخصیتی که میتونست با مرگش همرو ناراحت کنه و همرو تشنه انتقام کنه جول بود
جول نمیمرد کل بازی عوض میشد
اگه جول زندس چرا باید از جکسون خارج بشن؟ با چه هدفی؟
بخش ابی داره تورو با خود ابی . دوستاش . هدف ابی . الی . جری . مارلین اشنا میکنه
بیشتر پوینت داستانی بخش ابیه خیلی بیشتر از بخش الیه
در مورد اینکه میگی شیوه انتقام الی بده خب داداش شیوه انتقام مگه چجوریه؟ 😂 دنبال یکیشون بگرد . اطلاعات بگیر . بکشش . برو بعدی
دوستای ابی به هدف اینکه بفهمی الی چیکار کرده و عذاب وجدان بگیری به وجود اومد ( حتی اون سگه )
فقط بازی میخواد تورو تو شوک نگه داره
به نظرم شخصیت پردازیشون به اندازه کافی بود
چون اهمیت کمتری نسبت بقیه شخصیتا داشتن ( احتمالا داری با شخصیت پردازی دینا مقایسشون میکنی خب دینا نقش خیلی مهم تری داره نسبت به دوستای ابی)
منطق کشتن جول 😐😐
داداش زده پدر طرفو کشته از این منطقی تر؟ تنها کسی که ابی تو دنیا داشت پدرش بود که توسط یه قاچاقچی مرد
خب این فیتیله انتقام نیست؟
یه ایرادایی گرفتی که احساس میکنم دیسکو برعکس رو ps4 گذاشتی 😂
ببخشید اگه خیلی نوشتم🙌
آقای کریمی با احترام با این توصیفتون از پایان بندی لست دو و ضعیف بودن شخصیت پردازی باید بگم شما هیچی از بازی نفهمیدید من تو پارت دو شاهد بهترین شخصیت پردازی تاریخ زندگیم بودم اگه شما به پایان بندی بازی دقت کنید میبینید که چقدر شخصیت پردازی قوی بود در ادامه هم باید بگم دراکمن هیچ وقت دستو پای خودشو برای روایت داستان نمیبنده و مطمئن باشید با این کار نخواستن فقط یه جوری دربیارن که شبیه نسخه اول باشه شما کلن با مفهوم کلی روایت لست پی نبردید به قول دراکمن و کریگ مازن(وقتی شروع به نوشتن داستان سریال کردیم همون صفحه اول نوشتیم این داستان داستان عشقه)و شخصیت پردازی ابی هم همینجا اوج خودشو میگیره شما فرض کن کراکتری که شما میخواستی تیکه تیکش کنی چجوری در طی اتفاقات حس انتقام با احساس عشق جایگزین میشه که خیلی از گیمر ها از جنگ با ابی متنفر بودن و نمیخواستن این کراکتر بمیره داستان نسخه اول یک داستانی بود که نمونش همه جا پیدا میشه مثل واکینگ دد یعنی کراگتر پدر عصبانی و بچه کنجکاو وحشت زده ولی روایت داستان دو آنچنان عمیقه که نمونش هیجا پیدا نمیشه من وقتی میدیدم با الی چه آدمایی رو کشتم احساس شرم ساری میکردم مثلا همون دختر سیاه پوسته که به همه کمک میکرد و ما با چه وضعی کشتیمش و اگر شما به این بگین شخصیت پردازی ضعیف من به معنی لغات فارسی شک میکنم این بازی از لحاظ داستان،شخصیت پردازی هیچ ایرادی نداشت و تنها ایراد شیوه نگاه شما به شخصیت ها بود که حتمن با جریان بازی همراه نشدید و حتمن با ایده های خودتون همراه موندین
چه مقاله ای چه هنری👌
جناب اسدی شما خودتون بیشتر لست اف اس رو میپسندید یا نسخه دوم اون رو؟
سلام و درود بر شما
ممنونم. لطف دارید.
هعی! رفیق! بنده فقیر الفقرا هستم! PS ندارم و لست رو با شبیه ساز RPCS3 رفتم. و باید اعتراف کنم با وجود اینکه ۱۰ fps بود بعضی وقتا، ولی لذت بخش بود.
اما وقتی کات سین های لست دو رو دیدم، گفتم: “با عرض پوزش، شب بخیر. از توی ویکی پدیا داستان رو میخونم، بهتره 😂” خیلی صحنه های دردناکی داشت و به معنای واقعی کلمه له شدم
مخصوصا دعوای الی و ابی…
تاج سرید،در هر صورت با اینکه به سختی تجربه کرده بودید مقاله قابل توجه و خوبی نوشتید.
خسته نباشید و تبریک ؛)
از نظر من دو مساله وجود دارد که پایان باید همین می بود
شما حاضرید عزیزترین فرد زندگیتون رو از دست بدید خیر
ایا حاضرید برای نجات جونش جون بقیه رو بگیرید بلهو یه چیز دیگه هیچکدوم ازدو گروه ادم های خوبی نبودن
چون مارلین حاضر بود جون دختر دوستش رو بگیره
و جول هم نمیخواست یه بار دیگه دخترش رو از دست بده
پس این کار باید انجام میشد
اگر باعث نجات جون همه میشه و در آینده باعث برگشت صلح و آرامش میشه چرا که نه
پایان بندی لست آو آس نشون داد که انسان ها تصمیمات زندگی رو نه بر اساس منطق و حتی احساسات بلکه بر حسب اتفاقاتی زندگی براشون در نظر گرفته و تجربیاتی که داشتند میگیرند، و از جنبه دیگر میشه گفت خود زندگی برای زندگی افراد تصمیم میگیره، و اتفاقاتی برای انسان می افته فقط جنبه ها مختلف رفتاری شون رو سرکوب یا رشد میده که در نهایت به استدلال آن ها برای تصمیم گیری ختم میشه
همون طور که تو لست دو فکر کنم مارلین از پدر ابی پرسید که اگه جای اون دختر ابی روی اون تخت بود باز هم اون عمل رو انجام می دادی یا نه؟ تو اون موقعیت وقتی صرفا مبنا فرض و خیال باشه هیچ جوابی حتی منطقی ترین یا حتی احساسی ترین جواب هم نمیتونه صد در صد تضمین کنه که اون فرد در شرایط واقعی هم آیا همون تصمیم رو میگیره یا نه؟
اگه جوئل هم دخترش رو از دست نمی داد یا زمان خیلی کمتری با الی میگذروند یا تس زنده می مومند، آیا باز هم همین فرد الی رو به یه دنیا آدم ترجیح میداد؟
همین ما که بازی رو تا آخر ((خودمون بازی کردیم)) و همین پایان فعلی رو درست میدونیم ، اگه صرفا داستان گیم برای ما توسط یک نفر دیگه گفته میشد باز هم همین پایان رو درست می دونستیم؟
بیشتر از همه منتظر نقد استاد Brodesmoke هستم 😂😂😂😂
واقعا نظری که هرکس داره به دیدگاهش بستگی داره ولی به نظر من جوئل کار اشتباه رو انجام داد چون میتونست کلی ادم رو از بدبختی نجات بده ولی خب میگم دیگه نظر هرکس محترمه
بهترین بازی که تا حالا بازی کردم
این دوتا بازی شاههههکار بودن
ناتی داگ واقعا سر این دوتا گل کاشت
اولین بار من بازیو دیدم گفتم میخواد از رو رزیدنت اویل کپی کنه
بعد که یکم از گیم پلیو دیدم جذب بازی شدم
عااااااالی بود
مثل همیشه توقع داشتم وقتی یه بچه و پدر رو میبینم پدر بمیره و بچه بزرگ بشه
که دقیقا ناتیداگ یه کاری کرد که ازین فکرا نکنم 😂
من تو پایان جفت بازیا فقط به این فکر میکردم که بعدش قرار چی بشه
سلام و درود بر شما
البته من که متاسفانه توقع داشتم دوتاشون بمیرن. اما عاقبت نفهمیدم چی شد جوئل زنده موند.
از این بگذریمم، منطقی این می شد که دخترش زنده بمونه؛ چون تو بغلش بود! ولیکن جوئل سالم، بدون هیییییچ زخمی و قشنگ بلند شد!!!
هعی! از دست ناتی داگ چالش برانداز مغز! ای کاش دوتاشون رو زنده میذاشت. اینجوری لذت بخش تر بود. همون طور که به نظرم تیکه اول بازی از همه جاش بهتر بود… (سلیقه)
ممنونم از همراهی شما
“منطقی این می شد که دخترش زنده بمونه؛ چون تو بغلش بود”
خب سارا دقیقا جلو گلوله بود
جول شانس اورد و تیر خورد به ساعتش
😃
عههه؟؟؟ جدی؟؟؟ آخی. فکر کنم پس موقع این کات سینه خواب بودم. 😅 واقعا خیلی دقیقی رفیق!
من حدودا ۷-۸ ماه پیش برای اولین بار و با ذهن کاملا باز نشستم لست آو آس دو رو رفتم و اگه بخوام این بازی رو تو یک کلمه توصیف کنم اون کلمه Pretentious هست. اگه بخوام راجب به تمام مشکلات داستان حرف بزنم باید تا فردا این کامنت رو بنویسم؛ پس تو این کامنت با مشکلات صرفا احمقانه داستان که زیاد تاثیری روی کلیت روایت ندارن مثل جوری که بازی رئیس گروه اَبی رو به عنوان یه ویلن معرفی میکنه و بهش میپردازه، ولی بعدش بدون هیچ مقدمهچینی طرف کشته میشه، یا جوری که بازی انتظار داره پلیر باور کنه الی یک شبه و تنهایی پا شده رفته به بیمارستان فایرفلای (کاری که تو نسخه اول یک سال و اون هم با کمک جوئل طول کشید و چندین بار شخصیتها تا لبه مرگ رفتن)، یا جوری که اِلی کسی که بهش فحش هوموفوبیک داد ولی بعدش ازش عذرخواهی کرد و تازه بهش یه لغمه هم داد رو نمیبخشه، ولی کسی که جوئل و چند نفر دیگه از نزدیکانش رو کشت رو میبخشه (اوج منطق)، و… کاری ندارم.
بهنظر من اصلیترین مشکلی که TLOU2 داره و روی کل روایت تاثیر میذاره اینه که بازی اصلا به پلیر برای اینکه برداشت خودش رو داشته باشه اعتماد نداره و بازی مدام پیامهاش رو تو صورت پلیر فرو میکنه تا سازندهها مطمئن باشن پلیر برداشتی که میخوان رو داره. “واو! اَبی از صحنه مردن پدرش PTSD داشت، حالا اِلی از صحنه مُردن جوئل PTSD داره، خیلی عمیق و جالب نیست که این دوتا چقدر شبیه به هم هستن؟؟؟ یه فلشبک از وقتی که الی و جوئل با هم دیگه صمیمی بودن، حالا یه فلش بک از وقتی که اَبی و پدرش با هم صمیمی بودن! واقعا این دو نفر خیلی شبیه به همدیگهان!” و... بصورت کلی شخصیتها (معمولا اِلی) یه کاری میکنن، و بازی داخل فلش بک نشون میده و بهت میگه اون شخصیتی که بلای بدی سرش آوردیم برای اَبی عزیز بوده و بلایی که الی و اَبی دارن سر هم میارن مثل همه (بسیار عمیق)، در صورتی که بازی لازم نیست همه این چیزهارو با فلشبک تو صورت پلیر فرو کنه و اگه بهشکل محدودتر به این چیزها بپردازه و به شعور پلیر اعتماد کنه مطمئن باشید نهتنها خود پلیرها میتونن این چیزارو درک کنن، تازه بازی انقدر پر ادعا بهنظر نمیاد.
پایان بازی هم که از چند جهت مشکل داره؛ اینکه با عقل جور در نمیاد و بازی همیشه الی رو به عنوان کسی که آسون نمیبخشه نشون میداده یه چیزه، اینکه بخشیدن اَبی بعد از اون همه کار هیچ فایدهای نداره و تازه کشتنش هم بیخطره یه چیزه، ولی بدتر از همه اینه که اینکار تا حدودی یکی از پیامهای اصلی بازی رو زیر سوال میبره. اینکه کشتن یه آدم رندوم عواقب داره یکی از پیامهای اصلی این بازی هست، پدر ابی توی نسخه اول هم یه شخصیت اصلی نبود، اون فقط یه انپیسی کاملا رندوم بود که جوئل کشت و باعث رخ دادن اتفاقات نسخه دوم شد. تو این بازی الی یه لشگر آدم کشته تا برسه به اینجا (و جا داره اشاره کنم، این بازی دشمنان عادی رو هم سعی میکنه بصورت انسان بهتصویر بکشه و همدیگه رو با اسم صدا میزنن و… اینطور نیست که دشمنا فقط چالشهای ویدیو گیمی باشن که برای نابود کردن ساخته شدن)، از کجا معلوم یه نفر دیگه نندازه دنبال الی و بخواد ازش انتقام بگیره؟ اگه بخشیدن ابی مثلا یه جور پایان مخفی بود که اگه کل بازی رو بدون کشتن هیچکس تموم میکردی میگرفتی با عقل جوری در میومد، چونکه الی فهمیده یه کشتن الکی باعث بوجود اومدن همه این اتفاقها شده و در طول بازی هم سعی کرده این اشتباه رو نکنه و با نکشتن ابی جلوی تکرار همچین اتفاقاتی رو گرفته، ولی تو این پایان همچین چیزی اصلا معنا نداره! یه کشتن الکی باعث بوجود اومدن همه این اتفاقها شده؟ خب حدس بزن چی؟ الی یه لشگر آدم (که دوباره میگم، بازی روی آدم بودنشون تاکید میکنه) کشته تا به اینجا برسه، اینکه فقط یه آدم دیگه رو هم بکشه یا نه هیچ معنایی نداره! این پایان با یکی از پیامهای اصلی بازی در تضاد هست.
در مجموع خود ایده داستان این بازی بد نیست، ولی پیاده سازیش و جوری که بازی به مردم اعتماد نمیکنه که بتونن برداشتشون رو داشته باشن و لازم میدونه همهچیز رو تو صورت پلیر فرو کنه اصلیترین چیزیه که بهش ضربه میزنه. ‘هیچ شخصیتی سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید نیست’، ‘کارهای آدم عواقب داره’، ‘هرکسی قهرمان داستان خودشه’ و… چیزای پیش پا افتاده هستن که در آثار دیگه بهشکل خیلی بهتر بهشون پرداخته شده؛ جوری که این بازی تمام این چیزهارو رو به خورد پلیر میده و احساس میکنه داره یه داستان فوقالعاده عمیق و اوریجینال رو میگه باعث میشه که بازی بشدت Pretentious بهنظر بیاد.
در پایان هم جا داره یه چیزی رو بگم، اگه میخواید بدونید چطوری ممکنه یه داستان چیزهای مشابه رو بهشکل ده برابر بهتر پیاده سازی کنه بهتون پیشنهاد میدم بازی Nier replicant رو برید (اگه نرفتید). بدون اینکه زیاد چیزی رو اسپویل کنم، خیلی چیزهای مشابه بین لست آو آوس دو و اون بازی هست، تفاوت اصلی اینه که Nier replicant همهچیز رو تو صورت پلیر فرو نمیکنه، به شعور مخاطب احترام میذاره، میدونه که پلیر لازم نیست همه چیز رو ببینه و خودش میتونه خیلی چیزهارو بفهمه و برای همین داستان بازی به مراتب بهتر و تاثیرگذارتر از لست آو آس دو کار خودش رو انجام میده. من موقع رفتن لست آو آس دو مدام یاد اون بازی میوفتادم و تعجب میکردم که با اینکه چقدر تشابه بین داستان این دو عنوان هست، چقدر Nier replicant کارش رو بهتر انجام میده (نه اینکه داستان اون بازی بینقص باشه).
آخییییییییییییییییش
نمردم و دیدم یکی از nier حرف زد .
بازیهای یوکو تارو کلا اینطورین ، باید چند بار از اول تا آخر بازی رو بری ، حسابی بهش فکر و تجزیه و تحلیلش کنی تا داستان رو کامل بفهمی و وقتی این اتفاق افتاد ، اون وقت میفهمی با چه اثر خارقالعاده و چه چیز عجیب و عمیق و مفهومی طرف هستی .
هم nier replicant و هم nier automata اینجوری هستن
واقعا جواهراتی هستن که باید بیشتر شناخته شن .
چند بار درخواست کردم ، امیدوارم گیمفا یه سری مقاله کامل راجب سری دریکن گارد و نیئر بزاره
سلام بر شما
ها ها ها! عجب آخیشی. امیدوارم توی زندگی هم از این آخیش های لذت بخش همیشه داشته باشید. 🌹
ممنونم از همراهی شما
این حرفت در مورد ایزاک و رفتن الی به بیمارستان که خیلی خنده دار بود خوبه که خودت گفتی اینا تاثیری رو داستان ندارن که درسته اینا مسائل بی اهمیتیه و من نفهمیدم الان کجای بحث ایزاک دقیقا ایراد داشت؟؟؟؟؟این شخصیت تاثیر خیلی زیادی رو داستان نداشت صرفا برای این معرفی شد که اولا هرج و مرج دنیای لست رو به تصویر بکشونه و اینکه تو این دنیای تاریک خود انسان ها چقدر میتونن از کلیکرا خطرناک تر باشن چون خودش قبل از اینکه گروه wlf رو تشکیل بده یه فرد شورشی بوده که با فدرا مشکل داشته و مثلا طرف مردم بوده از دست ظلم و جنایت های فدرا بعدا که خودش گروه زد و فدرا رو شکست دادن تقریبا راه همون فدرا رو در پیش گرفت و یجورایی دیکتاتور مانند رهبری میکرد و فرد بدی بود و اینکه ۱ تیر خورد مرگش هنوز قطعی نیست و حتی مرده باشه هم خیلی موضوع بی اهمیتیه مشکلی نداره رفتن الی به بیمارستان هم اینکه از جکسون رفته بیمارستان که خودش نزدیک تره ولی تو نسخه اول جوئل از بوستون کلی رفت تا شهر بیل و بعد تا خود جکسون و بعدش تو راه بیمارستان گیر ادم خوارا افتادن که اینم باز مورد بی اهمیتیه اما موضوع اصلی پایان بازی و npc ها که گفتی اولا که تو پایان بازی الی ابی رو نمیبخشه فقط تصمیم میگیره که نکشتش و از جونش بگذره مثل ولیِ دم یه مقتول که رضایت میدن یه قاتل قصاص نشه ولی به این معنی نیست که بخشیده باشنش و براشون یه فرد عادی باشه الی اینجا خودشو در اصل میبخشه بابت بد رفتاری هایی که اخرای عمر جوئل باهاش داشت و خودشو بار ها بعد از مرگ جوئل سرزنش میکنه توی دفتر خاطرتشم اگه بخونی بهش اشاره میکنه که چقدر از دست خودش عصبانیه ،اون npc هایی هم که بهشون اشاره کردی الی میکشتشون یه فرق خیلی بزرگی دارن با ابی اونم اینکه اونا قصد جون الی رو دارن و اگه الی اونارو نکشته خودش کشته میشه اما ابی ۲ بار میتونه الی رو بکشه که هر ۲ بار صرف نظر میکنه مخصوصا اون دفعه ی دوم که میدونه الی دوست پسرش و بقیه دوستاشو کشته ولی از جون الی میگذره ولی اون npc ها یا ادما بیشترشون اعضای وحشی اسکارز ها و اون برده دارا هستن و بقیشون هم که اعضای wlf که الی مجبوره بکشتشون اصلا با ابی و پدرش قابل قیاس نیستن و همینطور تو چند تا از درگیری های بازی اجباری به کشتن بقیه نیست و میشه با مخفی کاری skip کرد بماند که جدای از اینا دلیل دیگه ای که الی ابی رو نکشت شخصیت لِو بود که یاد اور کودکی خودش در کنار جوئل براش بود پایان بازی کاملا بر طبق هدف و مفهوم بازیه
A,,sh@
سلام. چندتا مورد اول که خودم گفتم روی کلیت داستان تاثیری نداره و از این جور چیزا زیاد هست تو بازی، ولی حالا که بحثش رو وسط کشیدید راجب به مورد آیزک بیشتر توضیح میدم.
-این چیزی که راجب به ‘بدتر بودن آدمها از کلیکرها’ گفتید رو میشه دقیقا راجب به دیوید توی نسخه اول هم گفت، ولی کاری که بازی اول با دیوید انجام میده رو با کاری که نسخه دوم با آیزک انجام میده مقایسه کنید. تو نسخه اول بازی به دیوید اسکرینتایم میده، به شخصیتش میپردازه و باهاش آشنا میشیم، رابطه بین الی و این شخصیت شکل میگیره و با مُردنش به پایان میرسه داستان این شخصیت. جوری که نسخه دوم به آیزک میپردازه مثل اینه که تا موقعی که اِلی برای بار اول از دست دیوید فرار میکنه داستان همونطوری که هست پیش بره، ولی بعدش یه زامبی رندوم بیاد، دیوید رو بکشه و بعدش دیگه به این شخصیت حتی اشاره هم نشه! من نمیگم بازی باید به آیزک مثل دیوید نگاه کنه، فقط دارم این رو به عنوان یه مثال میگم که اگه بازی به یه شخصیت اسکرینتایم میده و تاحدودی بهش میپرداره باید باهاش یه کاری انجام بده، نه اینکه همینطور وسط کار و وقتی که بازی هنوز هیچ کار بامعنایی با اون شخصیت انجام نداده بمیره. فرض کن اگه دیوید تو نسخه اول اینطور بود چطور میشد.
-بیخیال! تو نسخه اول هم اعضای فایرفلای به قصد جون جوئل انداخته بودن دنبالش، اینکه ‘الی فقط بقیه رو کشت چونکه اگه نمیکشت اونها الی رو میکشتن’ رو میشه راجب به جوری که جوئل بابای ابی رو کشت هم گفت! حالا شاید بگی “بابای ابی جزو سربازها نبود و نمیخواست جوئل رو بکشه”، خب بابای ابی هم رو جوئل چاقو کشیده بود و میگفت نمیذاره الی رو ببره، فکر کردی اگه جوئل طرف رو نمیکشت همینطور نگاه میکرد؟ بازی روی اینکه کسایی که جوئل کشت لیاقت مردن داشتن یا نه مانُور نمیده، بیشر روی این تمرکز میکنه که هر کسی میتونست جای ابی باشه و از همچین اتفاقی آسیب ببینه. دیگه اگه بخوایم خیلی-خیلی سختگیر باشیم و بگیم بگیم تک-تک آدمهایی که الی کشت کاملا بخاطر دفاع بود اون بنده خدا که پیاسویتا داشت چی؟ این حرفت راجب به اینکه ‘بقیه کسایی که الی کشته فرق داشتن’ خیلی چِرته! چونکه بازی اصلا به همچین موضوعی نمیپردازه! بازی فقط روی این تمرکز میکنه که ‘اِلی دنبال اَبی هست و برای رسیدن بهش حاضره هر کاری انجام بده’، و این چیزی که راجب به فرق داشتن بقیه دشمنها هست توی بازی اصلا بهش اشاره هم نمیشه، شاید راجب به اسکارها تاحدودی جای بحث داشته باشه این موضوع، ولی دوباره میگم، بازی به همچینچیزی نمیپردازه (حتی راجب به خود اسکارها) و همیشه تمرکز داستان رو متمرکز بودن الی روی هدفش هست. دوباره میگم، این حرفتون واقعا چرت بود و اصلا بازی به همچین موضوعی نمیپردازه. فکر کنم حتی خودتون هم درست بهش فکر نکردید.
-این داخل یه فن فیکشنه؟! یا شما یه بازی دیگه روی رفتید؟ درست مثل مورد قبل این چیزی که راجب به لِو گفتید هم چیزیه که بازی بهش نمیپردازه. اصلا من فکر نکنم الی و لِو باهم چشم تو چشم شدن! این حرفی که راجب ‘لِو الی رو یاد کودکی خودش در کنار جوئل میندازه’ از کجا میاد دقیقا؟ اشتباه نشه، این حرف با عقل جور در میاد، ولی بازی به همچین چیزی حتی اشاره هم نمیکنه! شاید پلیر بتونه به این رابطه به این دید نگاه کنه، ولی واسه اِلی اصلا همچین چیزی نیست.
من کلی کامنت در خصوص لست ۲ خوندم چه موافق چه مخالف و چیزی که دائم موافق ها میگن اون چیزیه که تو بازی به نمایش گذاشته نشده ( من درآوردی ) و از طرفی از ایراداتی که به نمایش گذاشته شده چشم پوشی میکنن !
هیچکس فکر نمیکرد قراره الی کشته بشه حتی به جول میگه کارمون تموم شد برمیگردیم پیش تامی ولی در پایان نسخه اول بدون تلف کردن وقت و قبل از هوشیاری الی میخواستن اون رو بکشن تا یه وقت بیدار نشه و مخالفت کنه بعد تو نسخه دوم تو یه فلش بک الی میگه کلی سوال ازشون داشتم و اخر بازی میگه من قرار بود تو اون بیمارستان بمیرم ولی تو اینو ازم گرفتی .
یکی نیست بهشون بگه دیالوگ ها رو با هم مچ کنید بعد ضبط کردن رو شروع کنید !
تو نسخه اول حس میکردیم برا بقا داری تلاش میکنیم اما نسخه دوم از همون اول طوری مارو تو خشم و نفرت و تاریکی فرو کردن که خروج ازش غیر ممکنه ( کاور بازی دقیقا همینو نشون میده ) و کلی کاراکتر تک بعدی و brain dead داشت که پیش خودم میگفتم اینا چجوری تو اون دوران زنده موندن
جول جون خودش در خطره در همین حین میره یک غریبه رو نجات میده .
تامی با غریبهها خودمونی میشه .
دینا خانوم حامله شده خبر نداره !
تنها دکتر عقل کل پیج میشه و میفرستن دنبالش ولی طرف دنبال گور خر میگرده !
جوردن رو شیشه نور گیر تیر میزنه بعد میخواد دینا رو با دست خفه کنه !
الی پاتوق خودش رو تو نقشه علامت میزنه !
Mel خانوم متخصص و جراح که حامله هم هست تو خط مقدم داره میجنگه .
و ……. خلاصه تلاش برای بقا شخصیت هایی در حد ۳ کله پوک و پت و مت رو مشاهده میکردم !
خب پروفسور اینو جلو تر فهمید که جوئل اومد نجاتش داد وگرنه فکر کردی چرا باهاش قهر کرده بود؟
سطح نقدو
به نظرم بیشتر دقت کنید…
روی خیلی از اتفاقات، چشم درکتون رو بستید…
اینکه الی ابی رو در انتها نمیکشه، دلیل داره. دلیلش هم اگرچه سخت فهمیده میشه، ولی کسی که میفهمه، تا مدتها ازش کیف میکنه…
و البته نکشتن ابی، به معنای بخشیدنش نیست
و اون الی که اوایل بازی میزنه کسی که بهش فحش هوموفوبیک داد رو نمیبخشه، با اون الی آخر بازی زمین تا آسمون فرق میکنه.
بازی بدور از اغراق، واقعاً خیلی بزرگتر از این حرفاس… هرچند که مشکلاتی هم داره
بنظرم الی در نهایت کنار ساحل ابی رو نکشت چون فقط همون موقع احساس کرد که اون دختر توی قایق یعنی دوست ابی، شبیه اون و جوئل عه،و اون موقع به این چرخه تمام نشدنی پی برد. حالا نمیدونم چرا زودتر نفهمید که به قول شما این همه آدم نکشه. شاید فقط تو راه هدف محکم بود و وقتی به هدف رسید به شک افتاد؟
و خوب در راه هم پشت سر هم این دو جبهه با هم به مشکل میخوردن، آدمو مصمم تر میکنه
و نمیدونم خیلی اتفاقی یاد حرف جوئل افتاد که درگیر انتقام نشه؟
مبهمه
چیزی که تو پایان بازی به نمایش گذاشته شد این بود که الی با دیدن خون ریزی خودش به یاد لحظه مرگ جول افتاد و ابی رو به مبارزه دعوت کرد و حتی تهدید کرد که Lev رو میکشه .
بعدش وقتی انگشتاش رو از دست میده یاد لحظهای افتاد که شب قبل از کشته شدن جول سعی در بخشیدن جول کرده بود .
مسأله بخشش بین جول و الی بود و هیچ ربطی به Abby و Lev نداره .
همم این هم ممکنه
من این موردی که ذکر کردم رو یادمه جایی خوندم
ولی نمیدونم کجا
به هر حال به قیافه الی که زار و نزار بود در پایان، نمیخورد که بخواد ببخشه
بیشتر بنظر میومد که خسته شده
از این روند
ممکنه که همونطور که گفتید با از دست دادن انگشتاش یاد گیتار و جوئل افتاد
سلام بر لیان اس کندی عزیز!
اول که ممنونم؛ PTSD رو نمی دونستم چیه. تو اینترنت زدم یه واژه جدید یاد گرفتم. دوم که از استفاده Pretentious خوشم اومد توی متنتون 👌
میگم راستی… نمی دونم شما سریال سال های دور از خانه (اوشین) رو دیدید یا نه. ولی تو خونه ما هروقت یه فیلم یا سریال یا حالا هرچی، بیش از حد فلش بک میزنه، از اون به بعد بهش میگیم “ای بابا! این که دیگه اوشین!” از بس اون سریال فلش بک میزد به عقب (که یعنی مخاطب یادش نیست قبلا چی شده و به قول شما، شعور مخاطب رو به طرز متفاوتی از لست ۲ زیر سوال می برد)
پی نوشت نسبی: ای جانم. خوشحال شدم! لیان اس کندی هم کامنت میذاره و دوست ماست. سلام کریس رو هم برسونید. (شوخی😉)
ممنونم از همراهی شما و تحلیلی که از لست ۲ داشتید 🌹
همم این هم ممکنه
من این موردی که ذکر کردم رو یادمه جایی خوندم
ولی نمیدونم کجا
به هر حال به قیافه الی که زار و نزار بود در پایان، نمیخورد که بخواد ببخشه
بیشتر بنظر میومد که خسته شده
از این روند
ممکنه که همونطور که گفتید با از دست دادن انگشتاش یاد گیتار و جوئل افتاد
به نظر من اصلا این مثال دارو و مادر با داستان نمیخونه
چون اصلا قابل قیاس با نجات الی در مقابل نجات کل بشریت نیست
دزدی و مرگ مادر کجا و مرگ یک نفر در برابر نجات میلیون ها نفر کجا
بهترین مثال اینه که اگه جنگ بشه و کشورت خانوادت و کل دوستان و اشنایانت در معرض خطر و مرگ باشند ایا حاضری خودت یا پسرانت را راهی جنگ کنی ؟؟ ( اصلا بحث سیاست و کشور خاصی نیست)
اکثر گیم پلرها اگه جای جوئل بازی نمیکردند گزینه ی مرگ الی را انتخاب میکردند
سلام بر شما
هدف ما تنها روح این دو موقعیت یعنی بحث اخلاق بود. وگرنه بله، جسمشون متفاوته. ولی مثال شما هم خیلی به جا هست و ممنونم از اینکه ایدهتونو با ما به اشتراک گذاشتید
تیتر زدین بررسی پایان The Last of Us 1 .. خب درست, این مشخصه که اسپویله..
چرا یهو آخر مقاله لست ۲ رو اسپویل کردین؟؟؟؟!!! درست کنید مقالرو…
درود؛ آخ! ببخشید! بنده مبنا رو بر این گذاشتم که هرکی بیاد اینجا، لست ۲ رو هم رفته.
پایان لست ۱ : یه تار موتو به دنیا نمیدم به روایت ویدیو گیم
سلام و خسته نباشید بابت مقاله عالیتون .
توی مثال اولی که زدید درسته که هر دو طرف یه سری چیزا زیر پا گذاشته میشن ولی اگه به موضوع منطقی نگاه کنیم و کلا احساسات رو بزاریم کنار (مثلا بگیم فردی که جونش رو داره از دست میده از نزدیکان و دوستان نباشه . ) دیدگاه شخصی میگه که باید اولویت بندی کرد و خب مشخصا اینجا جون یه آدم اولویت داره تا دزدیده نشدن اموال یه فرد .
اما تو قضیه جوئل داستان پیچیدس و امکان اولویت بندی سخته ، ساخت واکسن قطعی نیست ، تصمیم گیری فایر فلای ها با وجود حسن نیت بی عیب نیست و هزار تا اما و اگر دیگه … و با دید منطقی هم چند دیدگاه به وجود میاد .
اما خب جوئل هم کاملا احساساتی عمل کرد و خیلی ها رو کشت و قسم دروغ و توجیه های الکی رو برای کارش بافت .
مشخصا جوئل شخصیت محبوبیه و این قضاوت که کارش درسته یا غلط از این جایگاه یه مقدار گستاخانس
اما در نهایت برای قضاوت نهایی باید صبر کرد چون خیلی سوال ها وجود داره که فقط ناتی داگ میتونه به اونا جواب بده.
هنوز لست رو تجربه نکردم
فقط یه درخواست داشتم
میشه تیتر مقاله رو عوض کنید
حس میکنم قشنگ داره پایان بازی رو برام لو میده xD
سلام و درود بر شما
😅 نچ! متاسفانه نمیشه رفیق!
همراهی نکنید که ماجرا براتون اسپویل میشه
درود اقا محمد عزیز ، کاملا این مقاله رو خوندم و جالب بود داستانی در این بازی روایت شد و داستان ها معمولا تاثیر گذارند ، تمام نظرات مقاله رو که خوندم متوجه شدم همه دارن حق میگن حرف نامربوطی نمیگن جالبیش اینه که داخل بازی لست ۱ و ۲ هم اکثرا حق میگن چه شباهتی بین گیمرا و کرکتر ها برقراره ، یه چیزی که ذهنم رو درگیر کرده اینه که نیل دراکمن از اول که جرقه این داستان به ذهنش اومد ایا به یک بازی ۳ یا ۲ قسمتی فکر میکرد ؟ جواب این سوال خیلی چیزا رو روشن میکنه مثلا اگر کسی جوئل رو به خاطر کارش محکوم کنه حق داره ولی بازی ۳ قسمتی بنا شده بنابراین زود قضاوت نکنید پایان بازی وحشتناک نیست اتفاقات وحشتناک تری در راهه بله قسمت دوم ، قسمت سوم چی ؟ رستگاری ؟ کی میدونه… بنابراین اگر ناتی داگ از اول بنا رو بر ۳ قسمت یا ۲ قسمت گذاشته باشه اینکه جای ناتی داگ بودید چه میکردین رو در پایان قسمت سوم میشه گفت. از طرفی من پایان این بازی رو جزو بهترین ها میدونم چون به شدت رو مخاطب تاثیر گذاره مثل پایان فیلم کازابلانکا ، اما کازابلانکا بیشتر از ۱۰۰ سناریو برای پایانش نوشته بودن اما در روز های اخر و با نا امیدی به اون پایان بی نظیر رسیدن خیلی دلم میخواد بدونم دراکمن چگونه به خلق این پایان رسید ، باز هم اینکه از اول یک ۳ یا ۲ قسمتی میخواستن بسازن یا نه مطرح میشه، در آخر بله اگر جای ناتی داگ بودم این پایانو مینوشتم و اگر خلاقیت اجازه میداد تاثیر گذارتر هم میکردم اگر الی میمرد هرگز خودم رو نمیبخشیدم در دنیایی که روز به روز رو به زواله تنها روشنایی زندگی رو فدا نمیکردم چون همونم خاموش میشد میدونی تکلیفم روشن بود حداقل بزدلانه وسط بازی نمیکردم ، جوئل بیخود محبوب نشده اون لعنتی ارامش میخواست میخواست با الی خوشحال باشه جوئل هیچ دلیلی نداشت که الی رو نجات نده و اگر اینکارو نمیکرد احتمالا حالم از بازی بهم میخورد !
بنظرم دراکمن از همون پایان لست ۱ به فکر لست ۲ هم بوده, نمونش پدر ابی تو اتاق عمل, اونو حتما باید میکشتیم تا الی رو برداریم ولی بقیه دکترا رو نه…
پایان لست ۲ هم قطعا زمینه هایی برای لست ۳ بوجود اورده که وقتی بیاد متوجهش میشیم.
برداشت شخصیه من اینه :
بازی از شما میپرسه که اگه شما جای جوئل بودید اینکار رو میکردید یا نه ؟ اگه به جای جوئل ، شما اونجا بودید و همه اون وقایع رو به جای جوئل تجربه میکردید ، در نهایت چه تصمیمی میگرفتید .
با این که بازی یک پایان بسته ، کامل و مشخصی داره ، ولی چنان پرسش و دوراهی بزرگی رو در ذهن پلیر به جای میذاره ، که باعث میشه تا ابد در ذهن فرد باقی بمونه ( داستان خارقالعاده ، گیمپلی عالی ، گرافیک محشر ، موسیقی بینظر و دیگر جوانب عالی بازی هم بماند ) هر چند به نظرم پایان بندی قوی یکی از مهمترین دلایل ماندگاری بازیه …. پایانی که هیچوقت در ذهن ما تموم نمیشه ….
کار درستی کرد
اصلا اجازه از الی نگرفتن که دنیا نجات بدن
تو دنیا The Last Of Us انسان ها از فریکرها بدتر هستن
به نظرم همین پایان بندی عالی بود و خیلی جذاب بود همچنین عرض خسته نباشید به آقا محمد صالح اسدی عزیز ❤️
باز شروع شد….
توی لست یک تا ته بازی بازیکن طرف جوئله. اما تهش شک میکنه که شاید جوئل اشتباه کرده. که خوب توی لست دو
*اسپویل *
یه چیز خفنی که میرسونه این دیدگاه آدماست.
به جای هر دو شخصیت یعنی ابی و الی قرار میگرفتی، دلت میسوخت و بهش حق میدادی
انگار یه سوء تفاهم خیلی وحشتناک بود و واقعا نمیشد تقصیر کسی انداخت
خوب الی رفت دنبال ابی چون جوئل رو علکی کشت تمام
ابی داشت زندگیشو میکرد که باباشو یه یارو علکی کشت
لامصب خیلی پیچیدست
باز وضع وقتی بدتر شد که اینا دوست ها و نزدیکان هم دیگرو هم کشتن یا آسیب زدن
که تا جایی که یادم میان اون هم چیز واضحی نبود
مثل مردن دوست حامله ابی که اصن الی نمیدونست این بنده خدا حامله ست کلی حالش بد شد
و برای دفاع هم بود
یا اون موقع که ابی برای نجات خودش و دوستش برادر جوئل رو کور کرد
مقاله عالی بود خسته نباشید
سلام بر شما
یاخدا! الهی شکرت که PS ندارم و داستان لست ۲ رو از ویکی پدیا فهمیدم… وگرنه دیدن این صحنه های دردناک منو تا آخر عمر ضمن پرس کردن، آبلمبو میکرد… الهی شکر! الهی شکر! و امان از دست این ناتی داگ چالش برانداز!
ممنونم از همراهی شما
سلام جناب
شما به طرز فجیعی در معرض خطر اسپویل هستید 😂😂
بازم خداروشکر که از داستانش خبر داشتین
اگر تونستید حتما لست ۲ رو بازی کنید
تجربه خودتون حتما در مقاله ها کمکتون میکنه
تجربش ارزشمنده
🥑🥑
سلام و درود؛
ممنونم از تحلیل دقیق و پر جزییات شما
نظرم یه اساس دیگه داشت که از مقاله حذفش کردم. به نظرتون این جوئل زیادی Max Payne نشده بود آخر بازی؟ طوری که احساس کردم دیگه زیادی داره میکشه و روانی شده انگار. مخصوصا حالت چهره هاش رو اگه بخوایم از نظر روانشناسی بررسی کنیم، نوعی پیچش عصبی داشت و حتی خودشم با خودش کنار نمیومد! (نفس عمیق کشیدن بعد از این همه دردسر – مکث صورت هنگام قسم دروغ خوردن – و غیره) یعنی معلوم بود وجدانش داره بهش میگه اشتب زدی داش!
یادمه خیلی با غم به داداشی خودش در جواب اینکه آیا باورت کرد، گفت : didn’t say otherwise
البته نظر سلیقه هست و خب من میرم در سنگر مخالفان پشت یه دوشکا هم وایمیسم کسی نیاد! نگران نباشید! 😁
درود و پاینده باشید عزیز
سنگر حفظ کن . 😁 که مهاجمان بیشمارن
سلام جناب اسدی عزیز
خیلی خوشحالم که جامعه گیمینگ با وجود امثال شما و قلمی پرمعنا و زیبا، از بررسیهای کلیشهای رها شده و مسائل را کمی بالاتر از دیدگاههای معمول زیر ذرهبین قرار میدهند.
اینکه به اتفاقات اطرافم نگاه بالاتر و چندوجهی داشته باشم، از نقاط قوت یا ضعف بنده است. از این جهت میگویم نقطه ضعف که شاید در بعضی از زاویه دیدها ذهن مخاطب دچار تشویش شود.
اتفاقی که به نقطه قوت اصلی بازی TLOS شد. در واقع سازندگان بر اساس ماتریس SWOT توانستند تا این نقطه ضعف را تبدیل به قوت کنند. فرایندی که پس از ۱۴ سال تاثیرات درخشانی را در ذهن جامعه گیم و فراتر از آن قرار داده است.
اینها را گفتم تا به نتیجهگیری دیگری برسم. اینکه کمی مهندسیشدهتر به اتفاقات اطرافمان نگاه کنیم.
نمونهاش همین دیدگاهها و نتیجهگیری شما از پایانبندی TLOS.
خلاصهاش را بگویم
این که شاید یک اتفاق یا تئوری سمی باعث خلق شگفتی شود. این شگفتی تا سالهای سال خوراک محتوای رسانهها خواهد بود. و جریانسازی بینظیری خواهد داشت برای ادامه کار صنعت بازیهای ویدئویی.
بله؛ شاید همه چیز از همان شلیک جوئل به مرلین شروع شد!
سلام و درود بر شما
بزرگوارید. نه بابا! من هنوز یه شاگرد آماتور توی گیمفا هستم. ممنونم از لطف و محبتتون. 🌹
کلمه SWOT برام جالب بود؛ چرا دروغ بگم؟ حالیم نبود معناش! زدم توی گوگول!
دقیقا همین طوره. اتفاقا یه خبری هم بود که جناب آقای نصرتی نوشته بودنش… که این لست یک رفته توی تالار مشاهیر بازی های ویدیویی. دقیقا به قول شما: تا سال های سال خوراک محتوای رسانه خواهد بود…
ممنونم از همراهی شما
پی نوشت: آخی! چه پروفایل ناززززی دارید! 😂 گمونم اون بچه هه داره لست بازی میکنه، نه؟ 😉
اقا اسدی فازا مازا
لست رو ایکس باکس ؟ دسته ایکس باکسه برادر🗿
به قول Lee Everett از بازی شاهکار the walking dead telltale games series
: (( جواب این سوالا مثل ریاضی نیست ، شاید هیچوقت نفهمی راه درست کدومه ))
( البته اخرش هم به اتفاق Clemntine میگه که از ریاضی متنفر 😁 )
عدالت واژه سختی هرچقدر که معنیش کنی باز هم جا داره ، و به قول خودتون
همه انتخاب ها شاید درست باشن
چه از لحاظ دیدگاه وظیفه گرایی و چه از لحاظ دیدگاه نتیجه گرا و فایده گرایی کار جوئل به هیچ وجه یک عمل اخلاقی محسوب نمیشد.اما همیشه این جدال در بین فیلسوفان وجود داشته که اگه خوشبختی ابدی بشریت منوط به مرگ کودکی بی گناه باشه آیا باید جان آن کودک رو گرفت یا خیر.در حالی که چه در دنیای لست اف اس و چه در دنیای واقعی هیچ تضمینی مبنی بر سعادت بشر بعد از گذر از چنین بحران هایی نیست و معلوم نیست بشریت عبرتی از این رخدادها گرفته باشه(که سریال اقتباس شده با شفاف سازی نحوه رخ دادن این همه گیری روشن کرد که حتی چنین بلایی نتیجه عمل خود انسانها بوده) پس آیا بهتر نیست یکبار برای همیشه به چرخه ضاله وجود پایان داد تا هم انسانهای بی گناه از رنج و عذاب ذاتی این جهان و هم از رنج و عذابی که هم نوعان شرور و خودخواهشون مسببش میشن رهایی پیدا کنن تا دوباره پدرهایی مثل جوئل عزیزانشون رو به اون شکل از دست ندن؟
سلام و درود
یا خدای فلسفه! 😳 معلومه بلد هستینا… درود بر شما 🌹
انصافا باید بگم که با یه بار خوندن متوجه نشدم. مجبور شدم دوبار بخونم تا بفهمم. فکر کنم فهم فلسفی بنده کمی تا قسمتی ابری ضعیفه… 😁
ممنونم از همراهی شما