نقد و بررسی بسته الحاقی Horizon Forbidden West: Burning Shores
سوال اصلی این است که آیا Horizon Forbidden West آنطور که لیاقت داشت دیده شد یا خیر؛ در بررسی بستۀ الحاقی Burning Shores پاسخ این سوال را پیدا میکنیم.
در بررسی بستۀ الحاقی Horizon Forbidden West که نامش Burning Shores باشد، ما به دو سوال مهم پاسخ میدهیم: اولی، آنکه چه اتفاقی برای نسخۀ اصلی افتاد و دومی، اینکه مقصرش چه بود.
«هورایزن فوربیدن وست» بازی خوبی است؛ این را جداً و با صراحتی مطمئن میگویم. بخش عظیمی از واقعیتی که این مسئله را منعکس میکند به گیمپلی برمیگردد و شیوۀ کارکرد مکانیکهای بازی. سیستم گیمپلی به طرز هوشمندانهای بر آناتومی مکانیکی ماشینهای حیوانی و رباتیک جوش میخورد و یافتن نقاظ ضعف هر سازۀ مکانیکی در یک مبارزۀ سریع و خشن تجربۀ خلاقانهای است. از طرفی این سیستم بهسختی میتواند با تنوع ماشینی بالا – و همچنین بهمناسبت شلوغتر شدن محیط مبارزه در قسمت دوم – تکراری شود. از این رو فوربیدن وست یک گیمپلی کارآمد و بسیار جدید و ناشناخته دارد، که پیشرفتهایش بر آن تأکید میکنند. از طرفی با صراحتی مطمئنتر میگویم که این بازی چیزی بیشتر از خوب نیست.
فوربیدن وست در ذات و در بنیه، از لحاظ عمق جهانپردازی ضعیف است و این مورد را نمیشود از زاویۀ دید دیگری بهجز ضعف دید؛ البته جهانپردازی ضعیف بهمعنی روایت ضعیف نیست. ترتیب و چینش روایی در فوربیدن وست کارآمد بودند و ایراد گرفتن بر آنها کمی سخت بود. شاید دلیل آنکه این بازی در بررسی جداگانهاش، یک واحد از نمرۀ کامل کمتر گرفت هم همین بود. مسئله این نبود که فرضاً سازندگان بازی یاد نگرفته بودند که چگونه داستان بگویند؛ مسئله بیشتر این بود که سازندگان بازی یاد نگرفته بودند که داستانشان را در چه بستری و با چه شرایط و قوانینی روایت کنند. در پیکر کلی داستان و جهانپردازی سری هورایزن، شخصیتها مدام فراموش میشوند، باز میگردند و دوباره فراموش میشوند. آدمها، موقعیتها، ارزشها و حتی برخی از مهمترین فرصتهای روایی و ایجاد قوس شخصیتی بهشکلی بیملاحظه و بیهوا به سطل زباله گوریلا گیمز میروند. در این بابت از همان موقع هم نمیشد کاری کرد و باید با آن کنار میآمدیم. اگر از این مسئله که فرصتهای روایی و شخصیتپردازی نادیده گرفته میشوند و شخصیت «ایلوی» رسماً یک تکه مقوای ابرقهرمانی است ایراد میگرفتیم، آنگاه محل ابهامی پیش میآمد که میگفت اگر چیزی کار میکند، دیگر تعمیرش نکن.
و تا یک محدودهای، فوربیدن وست واقعاً کار میکرد. میشد فوربیدن وست را بهعنوان یک اثر گیمپلیمحور دید که ساید کوئستهای خوبی دارد و دوست دارد تا آزادانه روایت شود؛ اما کمی که گذشت، خصوصاً پس از فرستادن بررسی، مشکلاتی که در عمق برکه افتاده بودند بالا آمدند و یکی از آنها «عدم وجود انتخاب آزاد» بود که در چنین اثری با ادعاهای واهی اکشن و آرپیجی کمی در ذوق آدمی میزند. از این رو، همهچیز موکول میشد به آمدن بستۀ الحاقی Burning Shores تا فرصتی پیش بیاید و این سوال را باز بپرسد که آیا سازندگان این بازی درواقع میدانند که دارند چهکار میکنند یا خیر.
برای فهمیدن جواب این معمای سخت، باید سری به ساحلهای سوخته بزنید و دستتان به شنهای داغش بخورد تا متوجه شوید که اصل ماجرا از چه قرار است. بازهم ایلوی قرار است تا دنیا را نجات دهد؛ یعنی در این زمینه هنوز اتفاق شاخص یا مسئلۀ خیلی تکاندهندهای پیش نیامده. این تریپ «نجات دنیا» تا الان در تایملاین اصلی بازی چهار بار اتفاق افتاده و اگر مراحل فرعی را هم حساب کنیم دیگر عددش از دستمان در میرود. بنابراین حقیقتاً داستان نجات جهان توسط ایلوی و اینکه حتی شخصیتهای غیرقابلبازی هم با لحنی خودآگاه و خودخندان این را میدانند، از مرز دمدگی و بیمزه شدن گذر کرده و به یک مشکل اساسی تبدیل شده. خصوصاً آنکه داریم این را برای یک DLC بهخصوصی میگوییم که هدفش گسترش داستان بازی است. شخصیتهای بازی مدام میگویند که «بله ایلوی! تنها کسی که میتواند دنیا را نجات دهد تو هستی و بس.» و این یک خط از دیالوگ، میشود خلاصهای از حد اکثر فعل و انفعالات و درامهای شخصیتی در بازی.
در ماجراهای Burning Shores اما، مثل اینکه قصد و غرض چیز دیگری است. مثل اینکه اینبار شاید واقعاً قرار بوده تا امیدی باشد بر گسترش شخصیتها، رفتارها و داستانی که جهان پیرامون سری را احاطه میکند. با همۀ این اوصاف ولی از همان ابتدای کار، دوباره کلیشههای نخنما شدۀ سری شروع میشوند: «سایلنس» دوباره در نقش همهچیز فهم و همهچیز بلد ماجرا، به ایلوی خبر میدهد که فردی پیدا شده بهنام «والتر لاندرا» که از آخرین بازماندگان گروه Far Zenith است و بهطرز اتفاقی و بدون هیچ مقدمهای ناگهان در لس آنجلس ظاهر شده و دارد یک پروژۀ مرموزی را پیش میبرد. ایلوی به لس آنجلس سفر میکند، برج بزرگی را میبیند که باید بهسمت آن حرکت کند، توسط سیستمعامل ضد هوایی برج بههمراه ماشین پرندهاش سقوط میکند، با شخصیتی بهنام سِیکا (Seyka) آشنا میشود و سیکا هم بدون هیچ اما و اگری، بهطرز معجزهآسایی بهدنبال همان چیزی است که ایلوی بوده.
بههمین شکل روایت شتابزدۀ بازی پیش میرود و نه قواعدی میداند و نه اصل و اصولی. شاید بتوان در این زمینه دوباره به آن دلیل غیرموجه رجوع کرد که Horizon Forbidden West اثری بوده که دوست دارد گیمپلی سریع و خلاقانهاش را بر داستان سست و بیستونش ترجیح دهد. اگر شما هم طرفدار چنین موضعی هستید، باید بدانید که بستۀ الحاقی جدید بازی، متاسفانه در زمینۀ گیمپلی هم ناامیدکننده ظاهر میشود و به معرفی یک سلاح ابرقهرمانی، قدرت جدید و یک ماشین تماماً تازه بسنده میکند و میگوید که بهتر است حواستان را به داستانی که میخواهم بگویم جمع کنید. در Burning Shores، مسئله کماکان همان است که بود؛ البته از یک بستۀ الحاقی اصولاً نمیشود انتظارات ماوراء طبیعی داشت اما لااقل لازم بود تا همان انتظارات اولیه هم بهشکل درست و درمانی مورد توجه قرار بگیرند که این اتفاق نمیافتد. شاید تنها نکتۀ قابلتوجه این بستۀ الحاقی، موقعیت مکانی آن باشد و بهبود قابل توجه کارکرد مراحل فرعی.
لس آنجلس در Burning Shores نهتنها یک قدم، بلکه چند کیلومتر از آنچه بهعنوان سانفرانسیسکو دیده بودیم جلوتر است. یکی از بدترین و بزرگترین معضلهای موجود در کلیت سری هورایزن، همین سستی مشخص در جهانپردازی و ارائۀ حس حضور در یک دنیای واقعی بود و کماکان هم هست؛ ولیکن در این دیالسی، توجه زیادی به بازآفرینی برخی مشخصات جغرافیایی شده که بر حس حضور و مکان اضافه میکند و دوست دارد که مورد کاوش و اکتشاف هم قرار بگیرد. نماهای آشنای دیده شده در بازی و توپوگرافی موجود در نقشه و استفادۀ درست از «سانوینگها» بهعنوان ماشینهای پرنده برای انجام برخی از پلتفرمینگ موجود در بازی بهخوبی کارآمدی خودشان را در جریان یک تجربۀ قریب به هشت ساعته نشان میدهند. حالا میشود در لس آنجلس برخی کوهستانها و غارهای آتشفشانی را هم مشاهده کرد که مواد مذاب از پایین دستشان خارج میشوند. همین بهبود راجعبه محتوای جانبی و مراحل فرعی، و شخصیتهای گمشده در دنیای شنهای سوخته هم صدق میکند.
قوت و کیفیت مشخص مراحل فرعی از فوربیدن وست به اینجا سرایت میکند؛ مراحل فرعی همیشه یکی از نکات خوب شناخته شدۀ قسمت دوم بازی بودند و در «برنینگ شورز» هم نهتنها مراحل فرعی داریم به کیفیت و کمیت سابق، بلکه این مراحل فرعی و ساید کوئستها حالا با یک رویکردی بازیمحورتر، تبدیل به تجربههای مستقل خوشتری شدهاند که با ذات ماجرایی بازی همخوانی بیشتری پیدا میکند. حالا دیگر مراحل فرعی میتوانند در پارهای از موارد، فقط یک مشت علامت سوال موجود در نقشه نباشند؛ بلکه گاهی لازم باشد تا ایلوی، بهصورت اتفاقی در یک غار کهنسال مشغول استخراج منابع باشد و سپس، یک مرحلۀ فرعی برای او باز شود که ارتباطی به استخراج منابع نداشت. استخراج منابع هم البته در دیالسی جدید هورایزن فوربیدن وست تبدیل به یک داستان جداگانهای میشود. جدای از اینکه یک منبع ارزشمند جدید به بازی اضافه شده که کارها را راحتتر میکند، بهنظر میرسد که حالا در Burning Shores باید یکی دیگر از واقعیتهایی که نادیده گرفته شده بودند را یادآوری کنیم: اینکه سیستم ارتقای سطح سلاحهای بازی بهطرز عجیبی ساده و بیاهمیت است.
قضیه از این قرار است که برای ارتقای سلاح باید چهارتا ماشین را پایین بکشید و سپس بروید کنار میز کار و ضربدر بزنید؛ در نوع خود اشکال زیادی به این حرکت وارد نیست اما وقتی متوجه باشیم که بیشتر این منابع بهصورت اتفاقی و ناگهانی از ناکجاآباد در دستان ایلوی میافتند و گاهی حتی نمیدانید فلان چیز را از کجا آوردید، سیستم ارتقای سلاح کمی بامزه و طنز هم میشود. خصوصاً با توجه بیشتر به این نکته که اصولاً در سری هورایزن، چیزی بهعنوان محدودیت هدفمند وجود ندارد و هیچ سقفی برای حمل اشیاء مختلف یا وجود وزن و سنگینی در سلاحها نیست و هراندازه هم که وسیله و قطعات آهنی و چوب و گیاه بردارید، حتی اگر ایلوی دیگر فضایی برای ذخیرۀ آنها نداشته باشد، قطعات سنگین آهنی بهشکلی عجیب و غریب تلپورت میشوند به صندوق ذخیرۀ ایلوی در هشتهزار متر آنطرفتر.
از این رو باید انتظار داشته باشید که دیگر در این DLC با یک گیمپلی تکرارشونده مواجه شوید که به ورطۀ بازبینی خودش گرفتار میشود. البته آن چیزهایی که منجر به این اتفاق میشوند هم یکی یا دوتا نیستند. متاسفانه در Burning Shores بهجز چند عدد تغییرات ریز و برخی دشمنهای کوچکتر، تنها یک عدد ماشین وحشی جدید و کامل وجود دارد و الباقی یا نسخههای اصلاحشدۀ ماشینهای قدیمی هستند و یا آنکه به ورژن اپکس (سختتر) خود رسیدهاند. مبارزه با «بایلگات» البته که چالشهای خاص خودش را دارد اما هنوز هم نمیتواند ناامیدی حاصله از کمبود محتوای بازی را کنار بزند. حتی اضافه کردن یک ست جدید از مهارتها مثل «بمبهای دودزای دارویی» و یک انیمیشن تمام کنندۀ جدید هم نمیتواند کمکی به افزایش تنوع در جریان مبارزات داشته باشد چون همۀ اینها آنقدر جزئی هستند که تأثیری در کلیت جریان گیمپلی نمیگذراند. از این رو، شاید آخرین دفاعیۀ موجود برای دیالسی، داستان جدیدی باشد که پیرامون شخصیت ایلوی میچرخد.
اما چه میشود اگر من به شما بگویم که این آخرین دفاعیۀ بازی هم وارد نیست و Burning Shores نهتنها در روایتش هیچ حرفی برای گفتن ندارد، بلکه حرفهای بزرگتر از دهانش هم میزند و در چالههای اشتباهی میافتد؟ این دیالسی حتی نسبت به روایت اصلی فوربیدن وست یک عقبگرد بزرگ است. شاید هیچ احدالناسی در جریان ساخت بازی حواسش به این تک مورد نبود؛ اما مراحل فرعی این بستۀ الحاقی خودشان مهمترین دشمنان خط روایی اصلی هستند. تماشا کردن بحث و جدالهای تقریباً قابلباور شخصیتهای فرعی مثل «بتا» و گفتوگوهای ارزشمندتری که دارند، لحظهلحظهاش در قیاس با دیالوگهای پلاستیکی سیکا و ایلوی بهقیاس یک شوخی بد میماند که در هیچ جمعی نمیشود بیانش کرد. شخصیتهای فرعی با یکدیگر بحث میکنند، در نظر و ارزشگذاری دچار تضاد میشوند و یاد میگیرند و از این رو قوس شخصیتی بهدست میآورند و از روی تماشای ضعف و تلاش و انسان بودن، در چشم بازیکن در بدترین حالت قابل باور میشوند؛ در عوض، Burning Shores میآید و سیکا را معرفی میکند. کسی که بهمحض درافتادن نوعی تنش در دیالوگ، سریع شروع میکند به قربانصدقۀ ایلوی رفتن و معذرت خواهی میکند. سیکا بدون هیچ اغراقی، در عرض پنج دقیقه از دیالوگ، سهبار به ایلوی میگوید: «آره معذرت میخواهم حق با تو بود.»
DLC ما بهواقع پرشده از چنین لحظات ساختگی و شخصیتهای مقوایی و دیالوگهای پلاستیکی که با اهدافی مغرضانه پر شدهاند و حتی در قوانین و منطق موجود در نفس خط اصلی داستان هم نمیگنجند. بازی بهناگهان همۀ لحظات و مقدمهچینیهای موجود برای شخصیتهای مهمی چون «اِرند» را فراموش میکند و در عرض یک ساعت و نیم، از بازیکن میخواهد تا قبول کند که آن ۸۰ ساعتی که در دو بازی قبلی با نزدیکترین افراد دایرۀ دوستانش گذرانده بود به یغما رفته است و با زور و اجبار، این بنر تبلیغاتی متحرک را بهجای شخصیتهای قدیمی سری در ویکی بازی با القاب مشخص قرار بدهد. همهچیز شعارزده است، همهچیز مصنوعی است، همهچیز تبلیغاتی است. این مورد البته فقط دربارۀ سیکا نیست؛ حتی ابرشرور موجود در بازی، این شخصیت بدذات هم از دایرۀ سبکسری نویسندگی این دیالسی خارج نیست.
در یکی از مراحل بازی، یک شخصیت علیالظاهر قدرتمند مرد، مثل یک بزدل در ماشین رباتیک عظیمالجثهاش پنهان میشود و –طبیعتاً و مشخصاً– این ایلوی و سیکا هستند که در مقام ساختارشکنی اجتماعی برمیآیند و بدون هیچ ترسی در دلشان او را شکست میدهند که یک مرد ترسو و بیجزئت است. حداقل در یک بازی قدیمیتر از استودیوهای سونی با رویکرد مشابه و دیالوگهای بهتر، دو شخصیت اصلی با آن نماد مرد قدرتمند یک مبارزۀ اکشن ترتیب میدهند ولیکن هورایزن از همین یک مقابله هم نوعی اضطراب و فوبیا دارد. سپس هورایزن نمیتواند حتی یک پایانبندی درخور برای بازیاش ارائه دهد. بسیاری از قوانین داستاننویسی در بدترین فرم خود در این بستۀ الحاقی حاضر هستند. از این دست رفتارهای بیمقدمه و بیمنطق که شخصیتهای ریز و درشت بازی انجام میدهند کم نیستند؛ حتی مهمترین پلاتتویست این ماجرا با عقل آدم بالغ جور در نمیآید.
هیچگاه هم نباید انتظار داشت که این فوبیای گوریلا گیمز از مقابله و ارائۀ مسائل تمام شود. در فوربیدن وست، گوریلا گیمز از این میترسید که به ایلوی «احساسات» بدهد و ترجیح داد تا اینکار را در جریان یک دیالسی جداگانه انجام دهد که برای بخش عظیمی از مشتریان نسخۀ اصلی در دسترس نیست. جدا از اینکه این حرکت هم بهنوعی خودش یک نکتۀ منفی و علامت سوال بزرگ است، علامت سوال بزرگتر این است که دقیقاً گوریلا گیمز و سونی در رویکرد جدید بازیسازیشان، این شخصیتها را براساس کدام آمار و ارقام و برای کدام جامعۀ هدف ساختهاند؟ چون همیشه در طول تاریخ بازیهای ویدیویی، مشخص بوده که در جامعۀ هدف ویدیوگیم چه افرادی هستند و با چه پسزمینۀ فرهنگی و اخلاقی و خصوصاً با چه محدودۀ سنی مشغول بازی میشوند. گوریلا گیمز در یک بازی که برچسب «اکشن آرپیجی» رویش خورده، میآید و سه انتخاب قرار میدهد که دقیقاً هرسهتای آنها یک معنی مشخص و واضح میدهند و توقع دارد که واقعاً بپذیریم شخصیتهایش زوری، تصنعی و صرفاً برای مانور دادن روی رویکردهای جدید مدیا و ترندسواری نیستند.
اینچنین است که برای نویسندۀ این نوشته، Horizon Forbidden West: Burning Shores پس از سقوط از لحاظ بیان روایی زوری و ضعیفش و در شخصیتهای تکبعدی و حتی بدون بعدش، از لحاظ اخلاقی هم ساقط است و مشخصاً در حال تقلا برای رساندن اجباری یک مشکل بزرگ در شخصیتپردازی و نویسندگی مدرن، بهاسم اختیار بوده و هست. اینبار، اولین موعدی نیست که چنین اخطاری در باب آیندۀ ویدیوگیم ارائه میشود اما لازم است تا برای باری دیگر یادآوری شود که رویکرد جدیدی که استودیوهای سونی در ساخت شخصیتها و انتخاب جامعۀ هدفشان برداشت کردهاند، نهتنها در مقام سوءاستفاده برآمده، بلکه میتواند و شاید تاالان هم بارها توانسته تا به کلیت و ذات بازیهای ویدیویی ضربه بزند و این ضربهها را با نمکهایی بهنام «تنوع شخصیتی» تبدیل به زخم کاری کند.
Horizon Forbidden West: Burning Shores
بستۀ الحاقی بازی Horizon Forbidden West با نام Burning Shores تلاش داشت تا خط اصلی روایی بازی را گسترش بدهد؛ اما در واقعیت، تنها چیزی که گسترش میدهد بیان و نگاه اشتباه است به بازیهای ویدیویی. شخصیتهای Burning Shores مصنوعی و تبلیغاتی هستند و در نتیجه یک داستان تبلیغاتی هم به مخاطبشان تحویل میدهند. با پایانبندی و شروع شتابزده و کمبود محتوا در زمینۀ مبارزات و گیمپلی، میشود از Burning Shores بهعنوان یکی از بدترین بستههای گسترشدهندۀ ویدیوگیم یاد کرد.
نکات مثبت:
- بهبود قابل توجه در طراحی محیط و ساختار پلتفرمینگ
- مراحل فرعی حالا نسبت به گذشته رویکرد خلاقانهتری پیش گرفتهاند
نکات منفی:
- یک داستان و روایت شعارزده، شتابزده و تبلیغاتی که توجیهی برای آن وجود ندارد
- شخصیتپردازی ضعیف و بیپایه
- ایلوی همچنان باید دنیا را نجات بدهد و هیچ تغییری نکند
- گیمپلی بازی با توجه به مقدار کم افزودنیها و تغییرات، رفتهرفته در دام تکرار و کهنگی میافتد
۴.۷
این بازی روی PS5 تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
نظرات
به نظر من هم نمرش بهش میخوره
به نظرم اگه همه چی گیم عالی باشه وقتی تو گیم لگبت میارن گیمش باید ۰ بشه حالا میخواد برای هر کنسولی باشه
چه بخواید چه نه دنیا داره به اون سمت میره پس فش.ر
خداقوت اقای غزالی ، اگه بهتون هجمه ای وارد شد اهمیت ندین و به کارتون ادامه بدین ، از سختی متنتون گفتن اهمیت ندین و بازم ادامه بدین ، ما شمارو همینشکلی میخوایم ، ولی برام سوال بود اگه کس دیگه ای تقد میکرد میتونست حق مطلب رو ادا کنه؟
سلام امیرحسین. ممنونتم. نگران نباش رفیق : )) ما هر لطفی باشه و هر خوبیای که باشه از جانب اون عزیزیه که حواسش هست به افتادن برگها و راه رفتن آدما و رازهای قلبها. بنابراین خیالت از این بابت راحت. ما هم شما رو همینشکلی میخوایم. صمیمی، صادق، از گفتن خوبیها خجالت نکشیم. درباره اون سوال هم بله. همیشه آدمای بهتر از ما هم هستن.
نقد رو خوندم و متاسفانه به نظر من سخت گیری بیش از حد شده بود. هورایزن همیشه کمتر از بقیه گیمای سونی تحویل گرفته میشه شاید به دلیل تعامل دیالوگ هاش که صحنه های سینماتیک کمتر کرده و روایت داستان تو قالب دیالوگ های انتخابی بین شخصیت ها دنبال میشه. برای همین برای یه سری دنبال کردن داستان خسته کننده میشه . به نظر من شخصیت پردازی الوی و بقیه مشکلی نداره. کاش با انصاف بیشتری با این بازی برخورد میشد. برای من که یکی از بهتریناست.
دلم برای اونایی میسوزه که میرن تو متاکریتیک میبینن این شتکس نمرش بالاست اینو می خرن میره تو پاچشون😳
حس میکنم بخاطر لگبت نمره زیاد کم دادید ولی خب خوشحالم که با لگبت مخالفید
اینجا چه جنگی شده تو همین چند ساعت 💀
احساس میکنم همرنگ جماعت شدید جناب غزالی
و بستر رو برای موج سواری عده ای فراهم کردید
سلام آقاعلی. متوجه منظورتون نمیشم. ولی فکر میکنم نیل دراکمن و شیوه نگاه ترسناکِ اشتباهش به بازیهای ویدیویی موج و موجسواری این روزها باشه. هورایزن هم فقط بهقیاس شاگردیه که داره درسهای استادش رو پس میده. درسهای اشتباه در اشتباه. اگر هم منظورتون ترولها و فنبویها هستن، اون عزیزان همیشه یه راهی برای ترول و فنبازی پیدا میکنن. چه ما به بازی سونی نمره بالا بدیم و چه نمره پایین. که اصولاً اگر نمره درست رو ندیم در حق خودمون و دیگران ظلم کردیم.
درود جناب غزالی
خدایی نکرده جسارت نشه
قطعا هر منتقدی نگاه خودش رو به یک اثر داره
من خودم dlc رو بازی نکردم اما با توجه به فوربیدن وستی که تجربه کردم بعید میدونم امتیاز ۴.۷ بگیره
اینطور که شنیدم یه تیکه ی کوچیک توی بازیه مربوط به این قضیه ست
ظاهرا شما هم با این قضیه موافق نیستید
آیا همین صحنه توی نقد شما تاثیر گذاشته یا واقعا این dlc یکی از بدترین بسته الحاقی های عرضه شده ست؟
یا اینکه این dlc تجربه ی مطلوبی رو برای شما رقم زده اما با این نقد و نمره خواستید از گزند حملات عده ای از دوستان دور بمونید؟
من فقط هورایزن یک رو چند سال پیش رفتم و واقعا نچسب بودن شخصیت ایلوی یکی از چیزهایی بود که باعث شد رفتن بازی سخت باشه. خیلی از بازیهای نقش آفرینی هستن که شخصیتت رو خودت میسازی و براش اسم انتخاب میکنی، اما شخصیتت بجای اینکه یه شخصیت با ویژگیهای منحصربفرد خودش باشه، بیشتر یه ابزاره که از طریقش میتونی اون دنیا رو تجربه کنی. ایلوی دقیقا مثل این میمونه که اگه اون بازیها بخش انتخاب اسم و ساخت ظاهر شخصیت رو حذف میکردن، ولی جوری که شخصیت نوشته شده و تمام دیالوگها و… مثل اون بازیها باقی میموند! چیزی که این رو بدتر هم میکرد سیستم انتخاب دیالوگ بود؛ نه تنها این انتخاب دیالوگها هیچ تاثیری در بازی نداشتن و بعد از انتخاب کردنشون بازی همون مسیر پیشفرض رو میرفت، اینکه ایلوی میتونست به چیزها با سه جور لحن متفاوت یک جواب رو بده واقعا بیشتر باعث نچسب بودنش میشد. کلاود استرایف، نیتن دریک، رز/زیرو، لیان کندی و کلا هر شخصیت دیگهای که شخصیت داره رو فرض کنید؛ اگه این شخصیتها در یک موقعیت خاص بخوان به یه نفر جواب بدن من تا حدودی میدونم که این شخصیتها چهجور جوابی و با چه لحنی میدن و این به شخصیتشون اضافه میکنه. این شخصیتها همینطور بصورت رندوم لحنشون رو عوض نمیکنن. اینکه ایلوی بصورت دلخواه میتونه به هر مسئلهای بصورت احساسی، هوشمندانه و یا Stoic جواب بده نه تنها هیچ چیز ارزشمندی به داستان و گیمپلی اضافه نمیکنه، تازه بیشتر باعث شخصیت نداشتن و نچسب بودن ایلوی میشه. اینارو گفتم چونکه من همیشه این شخصیت رو نچسب میدونستم و قبلا هم راجب به این موضوع کامنت گذاشته بودم.
دیروز من بصورت اتفاقی پایان ای دیالسی رو دیدم و خدا رحم کنه، از این به بعد هر موقع که کسی بگه بالای چشم این شخصیت ابرو هست حداقل یه نفر هست که تموم کلمات دنیا با پسوند Phob رو بهش میچسبونه. من چند سال پیش هم داشتم با یه نفر راجب به نچسب بودن ایلوی حرف میزدم و میگفت ایلوی Asexual هست و برای همین انقدر خسته کنندهاس همهچیزش. من حرفش رو قبول نکردم، ولی همیشه به عنوان یه احتمال تو ذهنم داشتم این مورد رو، الان معلوم شد قضیه این نبوده و این شخصیت کلا و بدون هیچ دلیل خاصی خسته کننده بوده…
این رویکرد سونی واقعا غیر قابل درک هست، این طور که از بازی های سونی برداشت میشه در آخر زمان و نابودی زمین مثل اینکه همه گرایشا تغییر میکنه، مثلا تو بازی مثل لست حتی تعداد اقلیت به اکثریت تبدیل شده !
خیلی موافقم. تا جایی که از آثار موفق دیدیم تو این سبک بازی ها خیلی جا برای داستان سرایی، آوردن مکانیزم های خاص و نوین، شخصیت پردازی و انواع خلاقیت وجود داره ولی این دیدگاه اقتصادی کش دهنده به هیچ کدوم از این موارد نمی پردازه.
خیلی دیدیم که شاید بسیار ظاهربینانه بگن ساخته های اجی آنوما، هیدئو کوجیما، هیدتاکا میازاکی، یوکو تارو، شینجی میکامی، سودا ۵۱ و… تکراری هستن. اما چیزی که نسخه های متعدد زلدا، متال گیر، سولز و… جذاب نگه می داره تکرار و ادامه یک دنیا یا سبک نیست، بلکه توجه این سازنده به همون مواردیه که AAA های غربی عموماً نادیدشون می گیرن. ارتقای گرافیک، افزودن ووک کالچر به ضعیف ترین شکل و جایگذاری یک ویلن جدید تو کلیشه های هالیوودی نخنما عمده کاریه که ادامه های اصلی این بازی ها انجام می دن، دی ال سی که…
سلام Roadieجان. ممنونتم. دقیقاً. منم متقابلاً خیلی موافقم. این لیستی که آوردی خودش گویای مسئله هست. صرفاً برای مثال، شینجی میکامی و رزیدنتهاش، خصوصاً قدمهای اول کاملاً نشون میده که ذهنیت و متدلوژی بازیساز و بازینویس خوشقلب، با اصل و اصول، با تعهد و عشق چهطوریه. توی هر شماره، توی هر فراچایز، گویی که سازنده اگرچه رد همون خاطرمشغولیهای قلبی همیشگی خودش رو میگیره، ولیکن هربار داره تلاش میکنه اون اثری که میسازه، شخصیت و شناسنامه و حتی روحیات خودش رو داشته باشه که همیشه جای تحسین داره.
این dlc رو پلی ندادم ولی متاسفانه نمره ایی که دادین منصفانه نیست باور ها و ارزش هاتون ظاهرا تاثیر گذاشته به نقدتون فک کنم تنها منتقدی باشید در دنیا که به بازی نمره قرمز دادین این dlc که در سایت متاکریتیک و اوپن کریتیک نسبتا موفق عمل کرده و ۹۱٪ نمره سبز از منتقدین گرفته تقریبا ۱۰۰ سایت و ۱۰۰ منتقد اما در سایت گیمفا با نمره قرمز تبدیل به یک فاجعه شده …
زمانی که باورها و ارزشهای باقی دوستان باعث میشه تا یک بازی ۱۰ بگیره یا بهقول شما ۹۱ درصد نمره سبز بگیره، مشکلی وجود نداره اما زمانی که دوباره همون باورها و ارزشها نمره پایین بدن مشکلی پیش میاد؟ اگر باورها و ارزشها تأثیر گذاشته باشن چی؟ مگر همون باورها و ارزشها نیستند که تعیین میکنند ویدیوگیم نباید به اون کارخانهجات صنعتی تبدیل بشه که در اون مخاطبی که مثل چهارپای بیاحساس و درک و شعور در چراگاه منتظر علوفه بعدی نشسته غذا بخوره و بعد تازه با چوب اینور و آور بره (مغزش البته!). این هم دقیقاً همون باور و ارزشه. مگر اینکه حرفتون این باشه که باور و ارزش وجودش بیارزش و اعتباره؛ مگر اینکه بگید باور و ارزش نداشته باشیم که اون هم خیلی جالبه چون از نظر ظاهری خیلی شدیداً بهنظر میاد که شما هم دارید براساس یک باور و ارزش این کامنت رو ارسال میکنید. همونی که میگه «این DLC رو پلی ندادم» بعد با قطعیت اعلام میکنه که نمره منصفانه نیست. یا همونی که میگه «۹۱٪ نمره سبز از منتقدین گرفته» اما در عین حال میگه از اینکه منتقد نظر شخصی خودش رو میگه و تحت تاثیر نیست دفاع میکنه.
بههرحال محسن جان حضور شما اینجا طولانی بوده و مدتها همراه ما بودی و همیشه هم کمال تشکر رو داشتیم. دلیل اینکه الان دارم اینها رو میگم هم همینه. ولی محسن جان انصافاً یکم بیا این قاعده رو مرور کنیم. یه چیزهایی خیلی مهمتر از وقتگذروندن به بطالت و بوق و دبدبهبازی و سرگرمشدن هستن؛ تازه اگر واقعاً در باب سرگرمی باشن. این DLC آزاردهنده است. خیلی هم آزاردهنده است.
اقای غزالی عزیز من این کامنت رو پاک کرده بودم اما به هر حال تنها دلیلی هم که گذاشتم اهمیتی هست که شما برای من دارین اصلا هم دلم نمیخواد دلخور بشین از من ولی حرف من این هست به عقیده من باور های ما و اعتقادات ما نباید وارد نقدمون بشه و به خاطرش پوینت منفی بدیم خصوصا که این بازی ها وارداتی هستن یعنی جوری که ما بزرگ شدیم شاید با افکار پشت بازی جور در نیاد ولی مخاطبین بقیه نقاط دنیا این رو درصد بیشتری بپذیرن ، اینجا برای من یک حفره ایجاد میشه و تمام درگیری فکری من از دیروز هم سر همین بوده که ایا جغرافیا و فرهنگی که ما در اون بزرگ شدیم باید تو نگاه جهانی ما تاثیر بزاره ؟ یا این فقط مربوط به فرهنگ خودمونه و نباید به صورت حرفه ایی وارد نقدمون بشه فک کنم پوینت حرف من رو گرفته باشید که منظورم چی هست
.
در هر صورت اشنایی با شما برام خیلی با ارزش بوده و هست و از دیروز هم کلنجار میرفتم این حرف رو با شما در میان بزارم یا نزارم رو همین حساب هم پاک کردم این کامنتو و الان واقعا شانسی دیدم که ریپلی خورده ، این کامنت من رو چیزی جز اهمیت داشتن شما برای من ندونید و اصلا این dlc به کنار من فکر میکنم اگر من به چیزی اعتقاد دارم و برام باور و ارزشه اما اگر میخوام یک اثر که برای یک فرهنگ دیگه هست رو نقد کنم باورای خودم رو در صورت نفی شدن پوینت منفی در نظر نگیرم شاید من اشتباه میکنم ولی خب این چیزی هست که فک میکنم درست تر و حرفه ایی تر باشه
اشتباه اول در برداشت شما اینه که تصور دارید این نمره بهخاطر عملکرد ضعیف و خجالتآور خود بازی نیست که این به کنار. اونچیزی که حقیقتاً باعث تعجب بنده هست اما، اینه که شما یک تصور دیگه هم دارید مبنی بر اینکه ارزشها و اعتقادات و باورها و ایمان و قص علی هذا و هرچه که از اینها مشتق میشه، درنتیجه جغرافیا و فرهنگ جغرافیایی آدم و انسانه. یعنی علت اینکه فردی به چیزی باور داره احتمالاً باید محل تولدش باشه. و سپس براساس همین برداشتی که داشتید بنده رو قضاوت کردید به اینکه باورها و ارزشهایی که مطرح میکنم صرفاً ناشی از جغرافیای منه. مطلقاً اینطور نیست! یکبار دیگه هم همین پاسخ رو میدم: مطلقاً اینطور نیست.
همین الان توی همین نظر، شما رسماً درحال رسوندن این مشخصه از خودتون هستید که بهنوعی از فرهنگ و جغرافیای ابتدایی خودتون فاصله گرفتید و تونستید که بر فرض مثال با دیگر فرهنگها و جغرافیا کنار بیاید. بنابراین، اگر شما تونستید، چرا این حق رو به بقیه نمیدید؟ آیا ممکن نیست افراد دیگری وجود داشته باشن که مثل شما در معرض انتخابهای مختلف در زندگی، بهترین و درستترین و روش صحیح رو انتخاب کنن؟ متاسفانه متوجه نیستید که باور و ارزش، از باب اختیار توسط آدم انتخاب میشن نه از باب جبر؛ حتی اگر در همون نقطه جغرافیایی باشن. هراندازه که دانش و علم فردی بیشتر باشه، احتمالاً در انتخابش دقت بیشتری بهخرج بده؛ بستگی به مسائل زیادی داره. بعد دوباره قبول ندارید که در مقابله با چیزها، فرهنگ لزوماً مسئله نیست؛ بلکه واقعیت و حقیقته.
بنده بارها این مسئله رو توضیح دادم ولی امیدوارم یک توضیح دیگه هم خوب باشه. اگر یک چیزی حقیقتاً غلط باشه، حقیقتاً اشتباه باشه، حقیقتاً خطا باشه، بنده موظف هستم که شرح بدم چرا و شرح بدم که خطاست. اگر درست باشه هم مثل سابق. اصلاً هیچ اهمیتی نداره که در یک فرهنگ و جغرافیای دیگر یک نفر دیگه چه فکری میکنه. حقیقت نسبی نیست؛ یعنی اینکه آب در ۱۰۰ درجه میجوشه، قرار نیست برای من نسبت به شما یا برای شما نسبت به یک فرد در یک فرهنگ و جغرافیای دیگه تفاوت پیدا کنه. چون جوشیدن آب در ۱۰۰ درجه یک حقیقته. حالا هم دقیقاً مثل هر زمان دیگره. ما همه اینها رو در متن توضیح دادیم ولی شما اکتفا به متن نکردید ما هم اکتفا نمیکنیم. این روند جدیدی که وجود داره در روش بازیسازی استودیوهای سونی، که میدونیم از کجا شروع شد و افرادی مثل دراکمن و رفقاش کجای کار هستن، داره ضربه میزنه به ویدیوگیم. به اصل و اساس و قلب و ذات ویدیوگیم. داره شخصیتها و داستانی تحویل میده که فقط بهخاطر اینکه «تبلیغ» باشن دارای ارزش میشن نه چیز دیگری. فردی که حتی اصول اولیه داستاننویسی رو بلد نیست اما میاد در جای بزرگان، در قامت هرکسی که خودش بخواد برای خودش اسم بذاره، ادعای ساختارشکنی میکنه درحالی که روش و شیوه راویگری و ستپیسهاش و فلشبک زدنش از یک بچه پانزدهساله مبتدیانهتر و ناشیانهتره. حالا کسی هم که عاشق یک چیزی باشه، فرضاً بازی ویدیویی، وقتی میبینه یک فرد ناشی مثل دراکمن هی داره با چوب سرتیز میزنه به قلب ویدیوگیم محبوبش، طبیعتاً باید ناراحت بشه و طبیعتاً باید در مقام ناراحتی دربیاد و طبیعتاً اگر امکانش هست، حقیقت و خوبی واقعی رو ببینه. در آخر هم یک توصیه دوستانه میکنم به شما آقامحسن: ردهبندی سنی این بازی رو ببینید.
کامنت شما ۲ بخش داره ، بخش اول در مورد قضاوت کردن من گفتید خب من واقعا تعجب کردم این حق رو به من بدید من در هیچ جای دیگه ندیدم به این بازی این نمره تعلق بگیره یعنی تو بدترین حالت این بازی رو یک بازی در نمره ۶ و یا ۵ تصور کردم اما شما با اطمینان میگید با یک بازی خجالت آور مواجه هستیم خب باشه من قبول میکنم و به شما اعتماد میکنم و اگر کامنتم باعث شده که فکر کنید نگاه من به ایراد های شما حالتی قضاوتی گرفته همینجا از شما عذر خواهی میکنم.
.
اما قسمت دوم خیلی پیچیده هست و کلا از بحث این بازی جدا میشه و جواب دادن بهش برام خیلی سخته در قالب سایت، اما خب اگر یک چیزی حقیقتا غلط باشه حقیقتا خطا باشه موظف هستید که شرح بدید و بگید که خطاست بله شما تشخیص میدید غلط و خطاست اما دیگران چطور اونها هم حق دارن بگن خطا هست یا خطا نیست این مسئله با جوشیدن آب به عقیده من فرق داره خیلی خیلی هم فرق داره و تو این بحث بزرگ به یکباره رفتید به روش جدید بازیسازی سونی و دراکمن و رفقاش ! و نیل دراکمن رو یک فردی خطاب کردید که روش هاش از یک بچه ۱۵ ساله هم مبتدیانه تره خب این نظر شماست از نظر من مطلقا اینطور نیست ، اجازه بدید این اختلاف نظر رو با هم داشته باشیم اقای غزالی عزیز ، اما رده بندی سنی بازی … اخه چطور این رو بگم اونم داخل سایت نمیشه گفت اقا حسین عزیز باید چیزایی رو بگم که نمیتونم اما به طور خیلی خلاصه حداقل سن برای تجربه بازی سنین ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ در نظر گرفته شده برای یک نوجوان اروپایی و یا امریکایی و یا خیلی جاها که کشور هایی ازاد هستن احتمالا حتی مطرح کردن این حرفم خنده داره که این بازی برای شما با توجه به گرایش الوی و چیزی که میخواد به قول شما توسط سونی به شما القاء!! بشه مناسب نیست من واقعا نتونستم و نمیتونم خوب توضیح بدم اینجا به خاطر همین گفتم جواب داد به این بخش برای من سخته
.
من در قسمت dlc حرف شما رو پذیرفتم اما در بقیه موارد واقعا نمیتونم به هر حال هر چقدر ویدیو گیم برای شما عزیزه این حق رو حتما به من بدید که برای من هم عزیزه و باهاش بزرگ شدم و عاشقشم اما سوء تفاهم پیش نیاد این تشخیص شما بوده و این رو گفتید و این حق شماست و من باید بتونم نظر شما رو بشنوم و حتی گوشه ایی براش باز کنم در ذهن خودم اینکارو میکنم حتما اما احتلاف نظر بین ما هم وجود خواهد داشت که بحث اون از dlc بزرگتر و فراترِ و این dlc لعنتی :))) بهانه ایی بود براش …
درود حسین عزیز
ریپلایت کردم که هم اعلام حضور کنم هم بگم ارادتمندم و بگم سرِ تیتر هنر نوشتن درباره بازیها تا مرز سکته رفتم.
تا مدتی بلحاظ روحی توان فعالیت ندارم حتی گیم هم پلی ندادم چند ماهه.
خلاصه که برای همه آرزوی سلامتی دارم.
کامنت مفیدی بود. درود بر شما❤
انقدر که هوموفوبیک می بینم اینجا پشمام می ریزه همه هم نگران هنر و رسالت دنیای گیم
جمع کنید بابا طرف اندازه پشیزی مطالعه نداره و هنوز تحت تأثیر کتاب هایی که تو دوران تحصیلش تو ایران خونده بعد میاد برای ما با عقاید دوران نوح می شینه جامعه مدرن و مفاهیم مثل … یا فمنیسم رو مورد حمله قرار می ده.
نمرات قرمز کاربرارو چی میگی؟
آقای غزالی نقدتون بسیار عالی بود
من خودم به عنوان کسی که هر دو نسخه رو بازی کردم همیشه یک جور حس خاص نسبت به این بازی داشتم که آخرش به دلم نبود یا برام ماندگار نمیشد ولی همه جا پر بود از تعریف و تمجید های اغراق شده
با نقد شما من متوجه دلیل ریشه ای این موضوع شدم
بسیار ممنونم
ممنون بابت نقد خوب 🙏🏻
نقطه قوت این بازی داستانش هستش که فقط نسخه اول برای من جذاب بود و نسخه دوم هم متوسط
این دی ال سی که من بازی کردم از لحاظ داستانی افتضاح بود
به عنوان یه سونی فن قرار نیست همه بازیهای سونی خوب از اب دربیاد
ولی بازی های موفق سونی بیشتر از بازی های ناکامشه
Where the greatest play👌🏼
فوربیدن وست زَندونیه. اینم که از اون زَندونی تر
خیلی باحالی داداش بازی که خودت بهش ۹ دادی و کلی اون موقع ازش تعریف کردی و اینجا داری میکوبی؟! چون الان دیدی به به بهترین فرصت برای کوبیده آماده اس، واسه به بوس😁 من حداقل ۷ ۸ ساله گیمفا هستم البته بیشتر بخاطر نقدهای به دوست عزیزی بود که راهنمای قدم به قدم میذاشت که بهترین نویسنده بود که الان دیگه نیس، با این تیک دادن هم فاز اینستا گرفتین و یه مشت بچه رو تیک دادن تا کیف کنن که مثلا کامنت هاتون بیشتر شه، آفرین تو منتقد خیلی خفنی هستی که نمره کم میدی🙂
به حق ۵تن حداقل ۵ می دادید بهش😂
(شوخی)
بازی از هر نظر خوبه ولی داستان کلیشهای هست و شخصیت پردازی نداره یجورایی به این سری خیلی کم لطفی کردن وگرنه دنیای این بازی خیلی پتانسیل داشت اما ازین پتانسیل خوب استفاده نکردن و نتیجه شد این نسخه اول هم با اینکه کمی ضعف داشت ولی حداقل داستانش یزره بهتر از این دی ال سی بود بنظرم گوریلا گیمز یا باید غید این IP رو بزنه بره سراغ یه پروژه ی دیگه یا این کندو جمع کنه که بعید میدونم اینکار رو کنه چون که دیگه دیر شده اما اگه نسخه دوم رو بدون این دی ال سی در نظر بگیریم تنها خود forbidden west ارزش بازی کردن داره
دنیای بازی خیلی پتانسیل داشت ولی با این بسته الحاقی پسرفت کرد واقعا حیف شد
چند کلام حرف حساب با آقا سعید غزالی و سردبیر محترم گیمفا!
ذکر دو نکته
همین اول بگم من یکی از مخاطبین در جه یک سایتتون هستم و همیشه فالوتون میکنم
و دوم اینکه من هیچ تعصبی رو سری هورایزون ندارم
اما!!
آخه آقا سعید برادر من ،شما این چه نقدیه که این بازی رو کردین؟!خودتون یکبار کاملا نقدتونو بخونید!آیا واقعا خندتون نمیگیره!؟!
من ۳۵ سالمه و ۳۰ ساله که عاشق صنعت گیم هستم،خاکشو خوردم…هزینه دادم تو این راه…(بماند،)
تا جایی که یادمه از اون قدیما یک منتقد وقتی میخواست یک بازی رو نقد کنه ۴ تا مولفه اصلی رو در نظر میگرفت
یکی گرافیک،یکی داستان،و بعد گیمپلی و صدا گذاری…
حالا شما اینجا اومدین نقدی کردین که مطلقا مالی نیست!اوندین ایدئولوژی فردی خودتون رو تحمیل کردین به مخاطب،اومدین فقط داستان این عنوان رو نقد کردین و بدتر ماجرا اینکه حتی داستان رو هم به صورت حرفه ای و کاری نقد نکردین و فقط عقاید خودتون رو گفتین!(تکرار میکنم تحمیل کردین!!)
شما در بحث داستان حتی اگر بدترین داستان رو هم در نظر بگیرید باید به نحوه و شیوه روایی داستان ایراد بگیرید نه به کلیت داستان،اگر قرار بود داستان این بازی یا مثلا ،مثلا دلست پارت ۲ اون چیزی بود که شما و یا امثال شما میخواستین پس دیگه یک اثر داستان نویس میخواست چکار؟!!(امیدوارم منظور من رو فهمیده باشید)
در نهایت دوباره تکرار میکنم آقا سعید اینقد شما رو میذارم به عنوان بدترین نقدتون یا بدترین نقد تاریخ گیمفا
امیدوارم محبوبیت این سایت دوست داشتنی با تکرار این نقد های بی اساس و مطلقا افتضاح !به باد نره.
ای مخاطب نابینا، یه نفر بذار کنار دستت که برات بخونه نقد رو، هم به گیمپلی ایراد وارد شده هم داستان هم روایت داستان هم شخصیت پردازی. اگر هم نابینا نیست، یه دور دیگه بخون.