عاشق_وفادار_شجاع/زندگینامه مارکوس فینیکس
یک جوان مو مشکی چشم آبی که قدی حدود ۱۸۵ سانتی متر دارد.۲۱ سال قبل از روز اضطرار به دنیا آمده است.قوی هیکل و چهره ای مصمم و مملو از جسارت و شجاعت.اما چیزهایی او را از باقی افراد متمایز میکند.جسم حتی اگر ۲ متر ارتفاع و ۱.۵ متر پهنا هم داشته باشد دوستی به جز خاک را تا ابد بر خود نخواهد دید.اما یکسری چیزها دوستشان خاطرات و نقاشیهای زیبایی در اذهان خواهد بود.جایشان در قلبها و یادشان در اندیشه ها خواهد ماند.آنها چیزهاییست که ما در ادامه برای شما خواهیم گفت.بیوگرافی زندگی خود را بارها و بارها مرور کنید آن وقت به چیزهایی خواهید رسید که مسیر زندگی شما را شاید تغییر دهد.با بیوگرافی مارکوس فینیکس ما را همراهی کنید…
قانع کردن مارکوس
نام کامل او مارکوس مایکل فنیکس هست که به طور اختصار او را مارکوس فینیکس صدا میزنند.نام پدرش آدام و مادرش الین بود.او ۲۱ سال قبل از فاجعه روز اضطرار که لوکاست ها از زیرزمین به سطح آن آمدند و فاجعه ای را رقم زدند به دنیا آمد.او همیشه چهره ای مصمم و جدی و البته خشنی از خود برجای گذاشته است.او همیشه از اینکه پدرش را کمتر میدیده است بسیار گلایه داشته است.پدر او مشغول توسعه کاشکور در پی جنگ های داخلی پندولوم بود تا شرایط را برای زندگی زمینیان مهیا سازد.او داستان گروه گیرز و سربازانش و جنگ ها و مسیر ادامه زندگی را برای وی توضیح داد و اینطور شد که مارکس نیز قانع شد و هدفش ادامه راه پدر شد.
دوستان مارکوس
داستان رفاقت نزدیک وی با کارلوس نیز بسیار جالب است.او دارای خانواده ای نسبتا متمول و همچنین سرشناس بود و این نکته او را از دیگر بچه های مدرسه الافسون متمایز میکرد برای همین درگیریهای زیادی با آنان پیدا میکرد.تا روزی در یکی از درگیریها کارلوس سانتیاگو او را نجات میدهد و او را به تیم راگبی دعوت میکند.داستان رفاقت ناب مارکوس با دام که نظیر آن را کمتر میتوانید پیدا کنید از همینجا پدیدار میشود.در یکی از همین بازیهای راگبی یکی از دانش آموزان تکلی ناجوانمردانه را بر روی پای او میرود و درگیری آغاز شده و اینبار دام برادر بزرگ کارلوس به میان آمده و او را رها میسازد.این شروع رفاقت مارکوس با وی هست.این دوستی آنان خیلی پایدار میماند و تقریبا تمام جنگهایی که برایتان را خواهیم گفت را با هم انجام میدهند و یار و غمخوار هم میشوند و دوشادوش هم دخل لوکاست ها را می آورند.در یکی از روزها پدر دام مارکوس را به منزل خویش برای صرف ناهار دعوت میکند تا پیشنهاد دعوت کردن از وی برای پیوستن به ارتش را برای وی مطرح کند.مادر مارکوس گم شده است و این شرایط روحی را جوری برای وی رقم میزند تا وی به ارتش بپیوندد.او در نبردها از جانش مایه میگذاشت و او همیشه وظیفه شناس بوده و هیچوقت ترک پست نمیکرد.تا نبرد ایپیرا که او به قصد نجات جان پدرش یعنی دکتر آدام ترک پست کرده ولی او نه تنها نتوانست پدرش را نجات دهد بلکه به زندان هم می افتد.بعدها با حمله عظیم لوکاست ها تیم ارتش مجبور به آزادی وی از زندان شده و حتی رهبری گروه دلتا را به وی میسپارند تا بار دیگر او به همراه دام به نبرد با لوکاست ها برود.نکته جالب انگ خیانت کار بودن به مارکوس بود که شهادت دام برای خدمات وی بود که او را از اعدام رها ساخت ولی به ۴۰ سال حبس محکوم شد.
من و دام و کول و برد
پدر مارکوس بر روی محل زندگی لوکاست ها تحقیق میکرد این را گوشه ذهن خود نگاه دارید!آن روز اضطرار لوکاست ها از محل زندگیشان بر روی زمین آمده و قتل و غارت کردند.این شروع ماجرایی بود تا تیم دلتا سراغ آزمایشگاه پدر مارکوس بروند و اطلاعاتی را مبنی بر محل زندگی لوکاست ها بیابند.مارکوس به همراه تیم نشانی از پدرش نیافت ولی اطلاعات جامعی را بیرون کشید.آن ها به سمت قلعه لوکاست ها رفتند و اطلاعات بدست آورده را روی بمب لایت مس قرار دادند و آن را به سمت قلعه لوکاست ها شلیک کردند.اما این کار تیم مارکوس هیولای لوکاست ها را بیدار کرد!اما نکته بد حمله روز اضطرار مرگ دو فرزند رفیق فاب مارکوس یعنی دام بود که این اتفاق منجر به روانپریش شدن و گم شدن همسر وی نیز شد.دام به شدت افسرده شد و این مارکوس بود که اینبار رسم رفاقت را به جای آورد و او را دلداری میداد و به او در یافتن همسرش کمک میکرد.آنها همسر او یعنی ماریا را یافتند ولی به دلایلی دام مجبور به کشتن همسرش شد.بیماری و …مارکوس و تیمشان با آن بمب لایت مس توانسته بودند بخش خارجی تونلهای لوکاست ها را نابود کنند اما بخش داخلی هنوز پابرجا بود یک چیزی مانند کندو زنبور عسل.آنها به دنبال اطلاعاتی رفتند و در نهایت در اثر یکی از انفجارها سطح خارجی جسینتو فروکش کرده و حال اینبار اوضاع وخیمتر میشود.مارکوس ندایی از پدرش را میشوند که خبر از اتفاق بسیاری را دارد میدهد.این اتفاق خوبی میتواند باشد زیرا میداند پدرش زنده هست و شنیدن صدایش او را امیدوار میسازد و از طرفی حمله بی امان لوکاست ها اتفاق بسیار بد ماجرا خواهد بود.مارکوس اطلاعاتی از پدرش می یابد که او زنده است و در چنگال لوکاست ها هست.محل او را از دیسکتی که پرسکات(فرمانده متواری شده ارتش)بدست می آورد میزند, که نام آن آزورا بود.در نهایت او به سراغ پدرش میرود و در نبردی بسیار سنگین موفق به نابودی ملکه لوکاست ها نیز میشود.مارکوس عند شجاعت,عند وفاداری و عند خانواده دوست بود.همچنین که دوست او دام بود.او در طول نبردها کل کلی را با برد داشت که او تصور میکرد از مارکوس باهوشتر و بهتر است ولی مارکوس جواب او را نیز هم در صحبت و هم در نبردهایش داد.
یکم بیشتر
صدای زیبا و مردانه مارکوس را آقای جان دی مجیو دوبله میکرد.از علاقه وی به آنیا هم نیز میشود این نکته را گفت که به دلیل لفظ بد کمپل به آنیا نزدیک بود تا سر حد مرگ او را بزند!از دست دادن پدر و دوست صمیمیش او را یک فرد مغمون و شکست خورده کرد ولی این آنیا بود که مسیری از آینده روشن را برای او تداعی میکرد.مارکوس همیشه عاشق آنیا بود و به هیچ زنی دیگر نگاه نمیکرد!آنها رابطه مخفی با هم داشتند که پس از به زندان افتادن مارکوس وی از آنیا خواست تا منتظر وی نباشد و به زندگی خودش ادامه دهد. دست در دستان آنیا و …او مدالهایی را به دلیل حضور و دلاوری در جنگهای داخلی بدست اورد.او همیشه یک دوست وفادار و یک عاشق ثابت قدم بود.او شخصیتی خونسرد و شجاعتی وصف ناپذیر داشت.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
از فرشید عزیز ممنونم ،بیوگرافیهات واقعا جالب و خواندنی هست.اولین ملاقات من با مارکوس توی نسخه ی PC عنوان Geow بود که واقعا ملاقات شیرین و درگیر کننده بود.ممنون از مقاله با محتوات 😉
دانیال جان همین داشتم با خودم میگفتم چند وقتی نبودم حالا اومدم داشتم یادت میکردم میگفتم دیگه ازت خبری نیست که نظر دادی خوشحال شدم
😉
من ۲۴ ساعت هستم.تمامی مقالات رو هم بنده طبق زمانبندی روی سایت میزارم فقط تو دیدگاه ها نیستم.مرسی :yes:
بابا ما با این مارکوس زندگی کردیم.وقتی تو فرانچایز بود بازی عالی بود ولی تو judgment که نیست بازی صفا نداره
:yes: عالیه :yes:
بسیار جذاب :yes:
خسته نباشی اقا فرشید الان میرم برای خوندن مقالت
😐
دوستان سه قسمت این بازی برای pc هم هست من تا حالا بازیش نکردم؟
فکر کنم فقط نسخه یکش واسه PC هم باشه. البته فکر کنم :idk:
خیر. فقط نسخه ۱ برای pc وجود داره.
من با ۳ نسخه زندگی کردم جر judgment که… :pissedoff: :reallypissed:
مقاله زیبایی بود. :inlove: واقعا ممنون :yes:
واقعا تنها شخصیتی که من تونستم تو بازیهای ایکس باکس باهاش ارتباط برقرار کنم همین مارکوس بود
درود بر آقا فرشید
مارکوس کبیر که رقیب نداره … “نفر بعدی کیه ؟!…”
کى گفته رقیب نداره؟ 😐
کریتوس اینجا چیکارس :laugh:
بووقه :rotfl: :rotfl: :no: :no: :no:
مارکوس در برابره کریتوس مثل بچه سوسول میمونه
برو باو با اون کریتوس کسخولتون
یکی از فوق العاده ترین شخصیت های گیمی :yes: …واقعا شخصیت پردازیه فوق العاده ای داره مارکوس…من متاسفانه فقط نسخه ی اول این بازی رو دیدم و بقیه نسخه ها رو (به خاطر انحصاری بودن) با تریلرشون سر کردم ولی به جرات می تونم بگم نسخه ی اول این بازی یکی از بهترین بازی هایی بود که من بازی کردم و همین شخصیت و همین بازی هم باعث شد که یک ارادت خاصی به اپیک پیدا کنم !…(نسخه ی اول رو فکر کنم نزدیک به ۴-۵ بار تا آخر رفتم )…واقعا مقاله ای عالی هست :yes:
استوره نبود؟ 😛
یا اثطوره؟ 😛
چرا “اسطوره ” بود …خخخخ…
من که بازی نکردم اما فک کنم خوب باشه
فکر کنی مطمعن باش عالیه
بازی خوبی بود خدا بیامرزتش
یکی از بهترین کاراکترهای دنیای بازی، فوق العاده است این مارکوس، البته به همراه رفیق شفیقش دام سانتیاگو… :yes:
هر سه نسخه GeOW رو ۳-۴ بار تموم کردم، بازم سیر نمیشم…!!! :yes:
خدا رحمت کنه dom رو :-((
یکی از تلخ ترین صحنه های بازی، مرگ دام بود… 🙁
زمان مرگ دام چشمام پر اشک شده بود… 😥
همانطور که دفعه قبل گفتم فرشید جتن بیوگرافیهات عالین :-*
3 گانه گرز اف وار واقعا شاهکاری تکرار نشدنی است و مارکوس هم شخصیتی واقعا عالی بود :smug:
:yes:
نمیدونم چرا وقتی مقالات آقا فرشید رو میخونم گریم در میاد بس که قلم خوبی دارن
از مارکوس که نگو اگر اون نبود من به چه امیدی ایکس باکس میخریدم ( مستر چیف جایه خودشو داره ها )با اون صدای کلفتش با اون ابهتش …….
اصلا همین الان میرم یه بار دیگه گیرز سه رو بازی کنم پس خداحافظ تا بعد
متاسفانه هیچ کدوم از باری های سری جنگ چرخ دنده ها رو بازی نکردم.ممنون بابت مقاله ی بسیار زیبایتان :yes: :yes:
نصف عمرت بر فناست :pissedoff:
هر سه نسخه رو بازی کردم ولی jodgment رو نتونستم بازی کنم البت میگن تعریفی نداره :silly:
ممنون مقاله خوبی بود :yes: :yes:
منتظر قسمت های بعدی :yes: :yes:
متاسفانه من X360 ندارم و نتونستم این بازى رو تجربه کنم( Gears of War) و با مارکوس فینیکس آشنایى نداشتم ولى الان آشنا شدم :evilgrin: :yes:
آقاى امیر برجسته ( Amir Fenix ) کجاست اینو بخونه؟؟؟ :evilgrin:
تا حالا تجربش نکردم ولی تا چند روز دیگه ایشاا… تجربش میکنم :yes:
وای فرشید جان ترکوندی :yes:
مقاله عالی بود.ممنون.
هر جملشو که می خوندم خاطراتش زنده میشد.
یه xbox هستو یک gears of war البته با مارکوس. :yes: :yes: :yes: :yes:
همین مارکوس سبب میشه سمته ps4 نرم.
چه ربطی به PS4 یا PS3 داره ؟ اگه به انحصاری باشه که سونی شخصیت برجسته خیلی زیاد داره ! مثلا هین جوئل و الی یا کریتوس و ناتان و … | شما بگو من برای این سه گانه سمته XBox رفتم 🙂
من نسخه ۲ و ۳ رو تموم کردم
واقعا بازی قشنگیه
مخصوصا نسخه دوم که شاهکار کرد
من توفیق نداشتم حتی یه قسمت از بازی gears of war رو بازی کنم. حیف 🙁 🙁
:yes: مرسی………..
انیا کی بود ؟؟؟؟؟ ?:-) همون انا بود؟؟؟؟؟
نمیدونم من فقط نسخه ۳ و judement رو بازی کردم 😥
عالی بود ممنون :yes: :inlove:
عاشق شحصیتشم :inlove:
البته بعد کریتوس 😀
وجود شخصیت هایی مثل مارکوس یه افتخار برای گیمرهاست که هیچوقت از یاد نمیره واقعا شخصیت پردازی این عنوان خیلی سطح بالایی داشت به طوری که داستان زندگی مارکوس با ذهن ما بازی میکرد.شخصیت های زیادی از این جذابیت برخوردارن که امیدوارم به زودی بیوگرافیشونو بخونم.ممنون فرشد جان جذاب و در حد بیوگرافی عالی بود. 🙂
تشکر واقعا شخصیت پر ابهتی داشت یک جور بود نگاهش یاده وین دیزل می افتم وقتی مارکوس رو میبینم نسخه سه هم که دیگه اخرش بود شاهکار به تمام معنا فقط هنوز موندم چرا بهترین بازی سال نشدش برای هم خوده ایکس ۳۶۰
عـالی..مرسی فرشید جان
مـارکوس یه اسطورست :yes: :yes:
من الان دارم نسخه Judgment رو بازی میکنم :inlove:
من همه نسخه هاشو بازی کردم ولی بهترینش نسخه سوم بود،(واسه هم مارکوس وهم دام گریه کردم)
مارکوس بدون شک یک اسطوره تمام نشدنی دنیای گیمه،بابت مقاله ممنون.
خیلی ممنون بابات مقاله مقاله ی خواندنی و جالبی بود هرچند که برای مارکوس خیلی کم بود کاشکی یکم بیشتر درمورده روزهای قبل از روز “اضطرار” صحبت می کردی اگر هم به نهوه ی شروع(دیدار اولیه که فکر کنم توی جبهه جنگ قبل از روز اضطرار بود) رابطه ی عاطفی مارکوس وآنا می پرداختی هم خیلی خوب می شد.
راستی دام از کارلوس کوچکتر بود نه بزرگتر!(اگه اشتباه نکنم)
حالا که اکثر گیرز بازا جمع اند می خواستم یه سوال بکنم گیرز آخری واقعا اصلا به خوبیه قبلی ها نبود یا من فقط اینطوری فکر می کنم؟!!!!
گرز اف وار جدید هم لذت خودش رو داره
این جنگ انحصاری مضرخف باعث شده که خیلی ها نتون با مارکوس بازی کنن :reallypissed: